قبل از هر چیز باید از آقا معلم چیز فهممان تشکر کنیم، که چنین موضوعی برای انشای ما انتخاب کرد، و باعث شد ما هم چند کلمه چیز حالیمان شود.
ما با شوق تمام در مورد ف ایده استخوان نوشتیم: البته معلوم و معین است که استخوان ف ایده زیادی برای ما انسانها دارد، استخوان اگر قلم باشد، از مغز آن برای تقویت خودمان استفاده میکنیم، و اگر استخوان دنده باشد، به نیش میکشیم و لثههایمان را قوی میکنیم. اگر استخوان مرغ باشد آن را میجویم و دندانهایمان را قوی میکنیم. اگر ما دانشآموزان به عکسهای کتاب تاریخمان نگاه کنیم میبینم نیاکان ما از آن برای دفاع و شکار هم استفاده میکردند.
خلاصه ما کمی دیگر از نقش استخوان در زندگی انسانها، چیز نوشته و بردیم خدمت پدرمان، پدرمان ما را تشویق کرد، بعد بردیم خدمت حاج آقای پیشنماز بسیج محل، او همانطور که استخوان مرغی را به نیش میکشید، نگاهی به ما کرد، نگاهی به انشایمان و گفت، معلوم میشود، بابایت هم مثل خودت، عقل نظام در کلهاش نیست. همهاش به فکر شکمتان هستید. اگر درد نظام داشتید بهترین ف ایده استخوان را کشف میکردید. امروز استخوان از نظام الهی ما هفتاد و دو علت را برطرف میکند. هم خاصیت تقویتی برای نظام دارد، هم خاصیت دفاعی، هم برای برخی دلسوزان نظام نان میشود، هم آب و رنگ نظام را به اینجا و آنجا میزند.
ما چشم هایمان از فرمایشات حاج آقا چنان گرد شده بود که خودش فهمیده و واضحتر گفت: جانم استخوان با خاصیت فقط آن نیست که در آبگوشت میبینی یا در کله پاچه، با خاصیتتر، آن استخوانی است که برادران گمنام از بیابانهای عراق پیدا کرده و در تابوت میگذارند، و به شهرهای مختلف میفرستند. این استخوانها اگرچه پوسیدهاند اما به تن نظام گوشت میشوند.
این استخوانها راه نفس نظام را باز میکنند. میتوانی در دانشگاه دفنشان کنی، و تریبون بحث آزاد کنارشان راه بیندازی، آن وقت ببین نفس کش پیدا میشود یانه؟
هر وقت خواستی میتوانی بر و بچههای بسیج را به بهانهٴ این استخوانها به هر دانشگاهی خواستی بکشانی.
خلاصه حاج آقا گفت و گفت تا ما حالیمان شد، استخوان، موتور بسیج است. استخوان استارت امت همیشه در صحنه است. استخوان نباشد گوشت به تن نظام نمیماند.
ما با شوق تمام در مورد ف ایده استخوان نوشتیم: البته معلوم و معین است که استخوان ف ایده زیادی برای ما انسانها دارد، استخوان اگر قلم باشد، از مغز آن برای تقویت خودمان استفاده میکنیم، و اگر استخوان دنده باشد، به نیش میکشیم و لثههایمان را قوی میکنیم. اگر استخوان مرغ باشد آن را میجویم و دندانهایمان را قوی میکنیم. اگر ما دانشآموزان به عکسهای کتاب تاریخمان نگاه کنیم میبینم نیاکان ما از آن برای دفاع و شکار هم استفاده میکردند.
خلاصه ما کمی دیگر از نقش استخوان در زندگی انسانها، چیز نوشته و بردیم خدمت پدرمان، پدرمان ما را تشویق کرد، بعد بردیم خدمت حاج آقای پیشنماز بسیج محل، او همانطور که استخوان مرغی را به نیش میکشید، نگاهی به ما کرد، نگاهی به انشایمان و گفت، معلوم میشود، بابایت هم مثل خودت، عقل نظام در کلهاش نیست. همهاش به فکر شکمتان هستید. اگر درد نظام داشتید بهترین ف ایده استخوان را کشف میکردید. امروز استخوان از نظام الهی ما هفتاد و دو علت را برطرف میکند. هم خاصیت تقویتی برای نظام دارد، هم خاصیت دفاعی، هم برای برخی دلسوزان نظام نان میشود، هم آب و رنگ نظام را به اینجا و آنجا میزند.
ما چشم هایمان از فرمایشات حاج آقا چنان گرد شده بود که خودش فهمیده و واضحتر گفت: جانم استخوان با خاصیت فقط آن نیست که در آبگوشت میبینی یا در کله پاچه، با خاصیتتر، آن استخوانی است که برادران گمنام از بیابانهای عراق پیدا کرده و در تابوت میگذارند، و به شهرهای مختلف میفرستند. این استخوانها اگرچه پوسیدهاند اما به تن نظام گوشت میشوند.
این استخوانها راه نفس نظام را باز میکنند. میتوانی در دانشگاه دفنشان کنی، و تریبون بحث آزاد کنارشان راه بیندازی، آن وقت ببین نفس کش پیدا میشود یانه؟
هر وقت خواستی میتوانی بر و بچههای بسیج را به بهانهٴ این استخوانها به هر دانشگاهی خواستی بکشانی.
خلاصه حاج آقا گفت و گفت تا ما حالیمان شد، استخوان، موتور بسیج است. استخوان استارت امت همیشه در صحنه است. استخوان نباشد گوشت به تن نظام نمیماند.