کنفرانس بینالمللی در پاریس با حضور رئیسجمهور برگزیده مقاومت
خروج مجاهدین از لیست آمریکا، چشمانداز تغییر در ایران در سال 2013 -
27آبان 1391 (17نوامبر 2012)
سناتور رابرت توریسلی
در اینجا میخواهم از مشاور اصلی حقوقی هیأت آمریکا در سازمان مللمتحد که بخش مهمی از تیم حقوقی ما برای پایان دادن به لیستگذاری بودند دعوت کنم. دکتر آلن گرسون
دکتر آلن گرسون - مشاور پیشین هیأت آمریکا در مللمتحد
خانمها و آقایان و خانمها،
برای من بسیار دلپذیر است که برای شما بهمناسبت این پیروزی بزرگ صحبت کنم. من میخواهم برای شما توصیف کنم که در این پیروزی ما چه به دست یافتهایم و چه آثاری دارد.
اما چون در پایان یک بعدازظهر طولانی هستیم، اجازه بدهید تلاش کنم آنچه که تمامی سخنرانان بدان اشاره داشتهاند و آنچه همه این کارها برای آن است را خلاصه کنم. این مبارزهای بین انسانیت در مقابل مصلحت سیاسی است. انسانیت سیمای کرامت فرزند انسان است، انسانیت چهره دموکراسی است. انسانیت از پلورالیسم و کثرتگرایی صحبت میکند. انسانیت از آزادی صحبت میکند. دیپلوماسی، بیش از هر چیز دیگر، در حفظ روابط بدون تنش با دیگر کشورها توصیف میشود، با تمام کشورها و دولتها، من اخیراً کتابی خواندم که پیشنهاد میکنم به آن توجه کنید و در حین صحبت بسیاری از سخنرانان من در مورد آن فکر میکردم. این یک کتاب عالی است به نام «در باغ هیولا»، نویسنده آن شخصی به نام لاسن است. این یک کتاب از وقایعی است که سفیر آمریکا در آلمان بین سالهای 1934 تا 1938 نقل میکند. وی توسط پرزیدنت روزولت به این سمت منصوب شده بود. سفیر «داد» از رفتن به تمامی گردهماییهایی که آدلف هیتلر ترتیب میداد خودداری کرد. به همین خاطر وی در موارد متعددی توسط وزارتخارجه مورد توبیخ قرار گرفت. چرا که نقش یک سفیر این است که برای کشوری که مهمان آن است دلپذیر باشد. بالاخره در سال 1938 وزارتخارجه موفق شد که وی را بهعنوان یک سفیر تعویض کند. و به جای او یک سفیر باسابقه را بگمارد. که اولین اقدامش شرکت در یکی از گردهماییهای هیتلر در نورنبرگ بود.
من این را از این جهت گفتم که اگر ما نگاهی به موفقیتی که کسب کردیم بیاندازیم، همه چیز وقتی معنای خود را پیدا میکند که آن را در قالب تضاد بین انسانیت و مصلحت اندیشی سیاسی قرار بدهیم. بگذارید من بهطور خلاصه به پنج دستاوردی که داشتیم اشاره کنم. و بعد پنج هدفی را که به سمت آن حرکت کنیم بگویم.
مهمترین دستاورد خروج از لیست، دستاوردی که پاتریک کندی با بلاغت در مورد آن صحبت کرد.
اینکه با خروج از لیست، شما مجدداً موقعیت انسانی خود را باز یافتهاید.
و من این را به صراحت میگویم چرا که هیچ غیرانسانسازی دیگری در لغتنامه آمریکایی امروزه نیست. که بهاندازه تروریست خواندن کسی یا تروریست خواندن یک سازمان، آن را از جرگه انسانها خارج کند و من اینرا بهعنوان یک مقام پیشین دادگستری و کسی که زندگی حرفهای خود را بهعنوان یک وکیل وقف مبارزه با تروریسم کرده است میگویم.
من تبعات نامگذاری، بهعنوان تروریست را میدانم. این تبعات جدی است. چرا که وقتی عنوان تروریست صادق است، بدین معنی است که کسی بهعمل بسیار نفرت انگیزی دستزده و اطلاعات و شواهد کافی برای اثبات آن وجود دارد.
خوب این برچسب نفرت انگیر الآن پاک شده و همانطور که پاتریک کندی باز اشاره کرد، بکارگیری این برچسب عراق را قادر ساخت که بخودش این مجوز را بدهد که بگوید اینها چون مردمان معمول نیستند، حقوقی ندارند. و نسبت به آنها التزام حقوقی طبق قوانین بینالمللی وجود ندارد و میتوان بهطور خودسرانه به آنها شلیک کرد. و اگر دولتی اجازه بدهد چنین اشخاص و سازمانهایی بدون جهت نامگذاری تروریستی شوند، آنگاه در کلمات قانون آمریکا این عمل تسهیل عواقبی است که بواسطهاین نامگذاری پیش میآید.
پس مهمترین چیز این است که شما اکنون در موقعیتی هستید که میتوانید بهعنوان یک عامل مشروع، آینده ایران را شکل بدهید. و همانطور که خانم رجوی اشاره کرد، اولین نتیجه ملموس خروج از لیست در ایران «احیای مجدد روحیه جوانان ما» است.
خوب اینها نتایج خروج از لیست بود. حالا آینده چه چیزی برای ما دارد؟
من فکر میکنم که اولین آن این است که شما باید به این دریافت برسید که جنگ خروج از لیست بخشی از یک جنگ بسا بزرگتر بوده و هست.
شدیدترین و فوقالعادهترین جبران مافات که در قانون اساسی آمریکا وجود دارد «حکم مندیمس» است.
چرا؟ چون ما تفکیک قوا داریم، در اینجا، در یک حکم مندیمس، قوه قضاییه به قوه اجرائیه میگوید تو داری به وظایفت عمل نمیکنی و لذا به تو دستور داده میشود که فلان کار را بکنی و این اتفاقی است که افتاد!
چرا که به وزارتخارجه گفته شد باید تا اول اکتبر لیستگذاری را لغو کند. هر چند که وزیر خارجه سرش شلوغ است و یا هر امر دیگری. و اگر اینکار را نکنی، ما به جای تو مجاهدین را از لیست خارج خواهیم کرد.
من اینرا با میزانی افتخار میگویم چرا که من یکی از اولین مبلغان ایده بهکارگیری حکم مندیمس بودم و من اینرا میگویم چرا که شخصاً در این رابطه تجربه داشتم.
آنچه مطرح بود این بود که آیا مصلحت سیاسی در یک امید بیهوده برای بهبود روابط با ایران، باید بهطور کامل احترام برای حکومت قانون را مغلوب و نیست و نابود کند؟
و این شما بودید که موفق شدید. پس بگذارید دو نکته آخر را بگویم، موفقیت شما نه تنها یک موفقیت برای مجاهدین خلق، بلکه این موفقیت برای آزادیهای مدنی است، این یک موفقیت برای حکومت قانون است. برای تمامی آمریکاییان.
پیروزی شما یک پیروزی برای حقوقبشر بود.
اما پیروزی شما یک موفقیت در راستای یک پیروزی در حال تکوین نیز هست.
و شما خانم رجوی، باید همچنان که قبلاً توضیح دادید توضیح دهید، که آینده صلح جهانی در گرو این است که امکان فراهم نمودن نقشی مهم برای یک تغییر رژیم را بدهد و به مجاهدین خلق امکان ایفای یک نقش سازنده را در این مسیر بدهد. با این گفته، میگویم که آینده از آن شماست و برای شما آرزوی بیشترین موفقیت را دارم.
سناتور رابرت توریسلی
پروفسور تنتر شاید اولین کسی باشد که من در یک گردهمایی علیه نامگذاری تروریستی با او ملاقات کردم. او از ابتدا آنجا بود. او همیشه آنجا بود. او عضو ارشد سابق شورای امنیت ملی آمریکا بوده و اکنون رئیس کمیته سیاست ایران در واشینگتن است. پروفسور تنتر
پروفسور ریموند تنتر
بسیار متشکرم،
خروج مجاهدین از لیست آمریکا، چشمانداز تغییر در ایران در سال 2013 -
27آبان 1391 (17نوامبر 2012)
سناتور رابرت توریسلی
در اینجا میخواهم از مشاور اصلی حقوقی هیأت آمریکا در سازمان مللمتحد که بخش مهمی از تیم حقوقی ما برای پایان دادن به لیستگذاری بودند دعوت کنم. دکتر آلن گرسون
دکتر آلن گرسون - مشاور پیشین هیأت آمریکا در مللمتحد
خانمها و آقایان و خانمها،
برای من بسیار دلپذیر است که برای شما بهمناسبت این پیروزی بزرگ صحبت کنم. من میخواهم برای شما توصیف کنم که در این پیروزی ما چه به دست یافتهایم و چه آثاری دارد.
اما چون در پایان یک بعدازظهر طولانی هستیم، اجازه بدهید تلاش کنم آنچه که تمامی سخنرانان بدان اشاره داشتهاند و آنچه همه این کارها برای آن است را خلاصه کنم. این مبارزهای بین انسانیت در مقابل مصلحت سیاسی است. انسانیت سیمای کرامت فرزند انسان است، انسانیت چهره دموکراسی است. انسانیت از پلورالیسم و کثرتگرایی صحبت میکند. انسانیت از آزادی صحبت میکند. دیپلوماسی، بیش از هر چیز دیگر، در حفظ روابط بدون تنش با دیگر کشورها توصیف میشود، با تمام کشورها و دولتها، من اخیراً کتابی خواندم که پیشنهاد میکنم به آن توجه کنید و در حین صحبت بسیاری از سخنرانان من در مورد آن فکر میکردم. این یک کتاب عالی است به نام «در باغ هیولا»، نویسنده آن شخصی به نام لاسن است. این یک کتاب از وقایعی است که سفیر آمریکا در آلمان بین سالهای 1934 تا 1938 نقل میکند. وی توسط پرزیدنت روزولت به این سمت منصوب شده بود. سفیر «داد» از رفتن به تمامی گردهماییهایی که آدلف هیتلر ترتیب میداد خودداری کرد. به همین خاطر وی در موارد متعددی توسط وزارتخارجه مورد توبیخ قرار گرفت. چرا که نقش یک سفیر این است که برای کشوری که مهمان آن است دلپذیر باشد. بالاخره در سال 1938 وزارتخارجه موفق شد که وی را بهعنوان یک سفیر تعویض کند. و به جای او یک سفیر باسابقه را بگمارد. که اولین اقدامش شرکت در یکی از گردهماییهای هیتلر در نورنبرگ بود.
من این را از این جهت گفتم که اگر ما نگاهی به موفقیتی که کسب کردیم بیاندازیم، همه چیز وقتی معنای خود را پیدا میکند که آن را در قالب تضاد بین انسانیت و مصلحت اندیشی سیاسی قرار بدهیم. بگذارید من بهطور خلاصه به پنج دستاوردی که داشتیم اشاره کنم. و بعد پنج هدفی را که به سمت آن حرکت کنیم بگویم.
مهمترین دستاورد خروج از لیست، دستاوردی که پاتریک کندی با بلاغت در مورد آن صحبت کرد.
اینکه با خروج از لیست، شما مجدداً موقعیت انسانی خود را باز یافتهاید.
و من این را به صراحت میگویم چرا که هیچ غیرانسانسازی دیگری در لغتنامه آمریکایی امروزه نیست. که بهاندازه تروریست خواندن کسی یا تروریست خواندن یک سازمان، آن را از جرگه انسانها خارج کند و من اینرا بهعنوان یک مقام پیشین دادگستری و کسی که زندگی حرفهای خود را بهعنوان یک وکیل وقف مبارزه با تروریسم کرده است میگویم.
من تبعات نامگذاری، بهعنوان تروریست را میدانم. این تبعات جدی است. چرا که وقتی عنوان تروریست صادق است، بدین معنی است که کسی بهعمل بسیار نفرت انگیزی دستزده و اطلاعات و شواهد کافی برای اثبات آن وجود دارد.
خوب این برچسب نفرت انگیر الآن پاک شده و همانطور که پاتریک کندی باز اشاره کرد، بکارگیری این برچسب عراق را قادر ساخت که بخودش این مجوز را بدهد که بگوید اینها چون مردمان معمول نیستند، حقوقی ندارند. و نسبت به آنها التزام حقوقی طبق قوانین بینالمللی وجود ندارد و میتوان بهطور خودسرانه به آنها شلیک کرد. و اگر دولتی اجازه بدهد چنین اشخاص و سازمانهایی بدون جهت نامگذاری تروریستی شوند، آنگاه در کلمات قانون آمریکا این عمل تسهیل عواقبی است که بواسطهاین نامگذاری پیش میآید.
پس مهمترین چیز این است که شما اکنون در موقعیتی هستید که میتوانید بهعنوان یک عامل مشروع، آینده ایران را شکل بدهید. و همانطور که خانم رجوی اشاره کرد، اولین نتیجه ملموس خروج از لیست در ایران «احیای مجدد روحیه جوانان ما» است.
خوب اینها نتایج خروج از لیست بود. حالا آینده چه چیزی برای ما دارد؟
من فکر میکنم که اولین آن این است که شما باید به این دریافت برسید که جنگ خروج از لیست بخشی از یک جنگ بسا بزرگتر بوده و هست.
شدیدترین و فوقالعادهترین جبران مافات که در قانون اساسی آمریکا وجود دارد «حکم مندیمس» است.
چرا؟ چون ما تفکیک قوا داریم، در اینجا، در یک حکم مندیمس، قوه قضاییه به قوه اجرائیه میگوید تو داری به وظایفت عمل نمیکنی و لذا به تو دستور داده میشود که فلان کار را بکنی و این اتفاقی است که افتاد!
چرا که به وزارتخارجه گفته شد باید تا اول اکتبر لیستگذاری را لغو کند. هر چند که وزیر خارجه سرش شلوغ است و یا هر امر دیگری. و اگر اینکار را نکنی، ما به جای تو مجاهدین را از لیست خارج خواهیم کرد.
من اینرا با میزانی افتخار میگویم چرا که من یکی از اولین مبلغان ایده بهکارگیری حکم مندیمس بودم و من اینرا میگویم چرا که شخصاً در این رابطه تجربه داشتم.
آنچه مطرح بود این بود که آیا مصلحت سیاسی در یک امید بیهوده برای بهبود روابط با ایران، باید بهطور کامل احترام برای حکومت قانون را مغلوب و نیست و نابود کند؟
و این شما بودید که موفق شدید. پس بگذارید دو نکته آخر را بگویم، موفقیت شما نه تنها یک موفقیت برای مجاهدین خلق، بلکه این موفقیت برای آزادیهای مدنی است، این یک موفقیت برای حکومت قانون است. برای تمامی آمریکاییان.
پیروزی شما یک پیروزی برای حقوقبشر بود.
اما پیروزی شما یک موفقیت در راستای یک پیروزی در حال تکوین نیز هست.
و شما خانم رجوی، باید همچنان که قبلاً توضیح دادید توضیح دهید، که آینده صلح جهانی در گرو این است که امکان فراهم نمودن نقشی مهم برای یک تغییر رژیم را بدهد و به مجاهدین خلق امکان ایفای یک نقش سازنده را در این مسیر بدهد. با این گفته، میگویم که آینده از آن شماست و برای شما آرزوی بیشترین موفقیت را دارم.
سناتور رابرت توریسلی
پروفسور تنتر شاید اولین کسی باشد که من در یک گردهمایی علیه نامگذاری تروریستی با او ملاقات کردم. او از ابتدا آنجا بود. او همیشه آنجا بود. او عضو ارشد سابق شورای امنیت ملی آمریکا بوده و اکنون رئیس کمیته سیاست ایران در واشینگتن است. پروفسور تنتر
پروفسور ریموند تنتر
بسیار متشکرم،
دوستان اشرف و لیبرتی من این را مستقیماً به شما میگویم چون همانطور که میدانید من به اشرف رفته بودم و به لیبرتی هم خواهم رفت همانطور که همکارانم گفتند به لیبرتی خواهیم رفت و لیبرتی را تبدیل به یک میدان در تهران خواهیم کرد قبل از اینکه مخالفان به فوران خشم این دوران تبدیل شوند کمیته سیاست ایران ناراضیان را مطالعه میکرد حدود یک هفته پیش ما شروع بهکار روی این موضوع کردیم و پیشرفت قابل ملاحظهیی حتی قبل از انقلابهای تونس، مصر، سوریه که به دوستان سوری میگویم حتماً محقق خواهد شد پایداری خودش قدرت است ما از مطالعاتمان درباره استمالت از آیتالله ها و سرکوب دموکراسی، دو نتیجه گرفتیم مایلم از آلن گرسون تشکر کنم که کمک کرد تا این عنوان مشخص را فرموله کند متشکرم آلن گرسون.
یکی از نتیجهگیریهای ما این بود که سازمانهای ناراضی ایرانی تنها در صورتی بقا پیدا میکنند که انعطاف پذیر باشند، حمایت مردمی داشته باشند و بتوانند در برابر همه مشکلاتی که از یک رژیم متخاصم ناشی میشود مقاومت کنند و آن سازمانهایی که نتوانند در برابر فشارها از طرف رژیم بایستند به تاریخ میپیوندند. دوم اینکه گروههای اپوزیسیون که بتوانند باقی بمانند آنهایی هستند که ائتلاف بزرگی تشکیل دهند و شورای ملی مقاومت ایران همین حالا یک ائتلاف است یکی دیگر از نتیجهگیریهای مهم ما این بود که رژیم ایران روی مجاهدین 350 درصد بیش از مجموع همه گروههای اپوزیسیون حساس است طی سال 2005 پس اگر رژیم حساس است ما هم باید حساس باشیم علاوه بر این رژیم از مجاهدین کینه دارد پس همچنانکه رژیم از مجاهدین کینه دارد ما باید عاشق مجاهدین باشیم موضوع تحقیق ما علوم اجتماعی است، ما اشارات در رسانههای مختلف رژیم را شمردیم ما به متون فارسی و به انگلیسی نگاه کردیم ما این ارقام را نساختیم یکی از چیزهایی که متوجه شدیم این بود که رژیم سعی کرده است قوانین نقل قولش را وسط مطالعه ما عوض کند چون فهمیده بود که ما داریم چه کار میکنیم ولی ما از رژیم باهوشتر بودیم آنها نمیتوانستند علوم اجتماعی دانشگاه جرج تاون و دانشگاه میشیگان را خراب کنند حتی فکرش را هم نمیتوانستند بکنند!
بگذارید بگویم مسعود رجوی، آقای رجوی طرحی را در سال 2002 گفت و در اکتبر امسال 2012 نیز آن را تکرار کرد مسعود رجوی گفت: ما تشکیل جبهه همبستگی را پیشنهاد میکنیم که بر اساس سه اصل است سرنگونی حکومت آخوندها، این ایده ولایتفقیه که هیچ پایهیی در تاریخ شیعه یا تاریخ اسلام ندارد اساس حکومت آخوندها در ایران است. دوم اینکه باید حکومت بر اساس جدایی دین از دولت باشد و سوم تعهد برای یک جمهوری مستقل اینها پیشنهادات متعادلی از سوی آقای رجوی بودند.
حالا ما به برخی از اظهارات محمدرضا خاتمی نگاه میکنیم او قرار بود اصلاحطلب باشد و این کمی قبل این بود که جنبش سبز در اخبار مطرح شود ولی دریافتیم جنبش سبز موسوی و کروبی تقریباً اظهارات یکسانی کردند آنها حکومت آخوندها در ایران را قبول دارند این حرف آخر است ولی اجازه بدهید به یکی دو تا از اظهاراتشان نگاه کنیم در مصاحبهای با یک روزنامهایرانی در اکتبر 2012 همان سالی که آقای رجوی اظهاراتش را گفت آنها گفتند ما اصلاحطلبان خواستار سرنگونی رژیم نیستیم، این یکی از عناوین این مقاله است در واقع خاتمی میخواهد قانون اساسی رژیم حفظ شود حتی اگر همه اصلاحات رد شود، حتی اگر اصلاحطلبان همه اصلاحات را از دست بدهند، آنها آماده هستند که تسلیم شوند یا ساکت شوند، آنچه اصلاحطلبان میخواهند این است که در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کار کنند آخرین چیزی که او گفت این بود که میخواهم به صراحت بگویم که در هیچ زمانی اصلاحطلبان هیچ اقدامی نمیکنند که نظام را سرنگون کنند اگر نظام نتواند و یا اصلاح نشود، اصلاحطلبان وارد مرحله دیگری مثلاً فاز خشونتآمیز نمیشوند ما ممکن است به حاشیه برویم و ساکت باشیم یا به کسب و کارمان در زندگی بپردازیم ولی تأکید میکنم ما هرگز هیچگاه برای سرنگونی رژیم کار نمیکنیم. در واقع اصلاحطلبان بخشی از رژیم هستند این چیزی است که وزارتخارجه هرگز درک نمیکند.
به جنبش سبز نگاه کنید به موسوی نگاه کنید موسوی برای یک دهه نخستوزیر بود او کسی بود که بر تأسیسات اتمی ریاست میکرد سانتریفیوژها در حاکمیت اصلاحطلبان میچرخیدند، اصلاحطلبان بر آوردن کنفدراسیون تروریستها برای ملاقات در تهران ریاست کردند در زمان حاکمیت اصلاح طلبان. بنابراین اصلاحطلبان و جنبش سبز مشروعیتشان در خیابانهای ایران را از دست دادهاند. میخواهم در این نقطه صحبتم را با مخاطب قرار دادن همکارانمان در اشرف و لیبرتی به پایان برسانم.
سکه طلا اشرفی است، این فارسی کهن است سکههای طلا مهمتر از آن هستند که کناری گذاشته شوند آنطور که نماینده دبیرکل مللمتحد کوبلر میخواهد بکند فکر میکنم شما در اشرف و در لیبرتی میدانید که ما از قوانین عراق مطلع هستیم قانون عراق میگوید اگر شما در محلی برای بیش از 15سال زندگی کرده باشید که مورد دعوا نباشد و هیچکس مدعی رابطه قراردادی شما با آن محل نباشد این بخشی از اموال شماست بنابراین نه تنها سرمایههای منقول باید بخشی از دارایی ساکنان باشد بلکه سرمایههای غیرمنقول نیز متعلق به آنهاست. مثل هتل ایران که توسط ساکنان ساخته شده است آنها صاحب هتل ایران هستند و به این دلیل من پیشنهاد میکنم که ما همه نه به اشرف بلکه وقتی هتل ایران دوباره در میدان آزادی بنا شد ما همه باید برویم و روی آن فرشهای زیبا که به شما تعلق دارد بخوابیم. من صحبتم را با این کلمات به پایان میبرم پاتریک کندی گفت: ما همه ایرانی هستیم و من میگویم میتوان و باید و همه ما باید
سناتور رابرت توریسلی
به نوبه خودم فقط میخواهم بگویم که این به واقع پایان آغاز است، یک بیعدالتی بزرگی تصحیح شده و به همه شما در اینجا، به تکتک شما، به همه آنهای که در اشرف و لیبرتی هستند میگویم که متشکرم. خدا شما را حفظ کند، شما کار را به خوبی انجام دادید. و حالا با این نکته به پایان میبرم مشخص نیست که قبل از آن لحظه سرنوشتساز که همه چیز درباره آینده ایران تعیینتکلیف شود آیا باز یکدیگر را خواهیم دید، لذا لازم میدانم لحظات خودم را به شما بگویم ما اولین کسانی نیستیم که خواهان سرنگونی یک دولت مستبد هستیم تاریخ قرن بیستم مملو از آنانی است که مبارزه کردهاند و این مبارزه امروز در خیابانهای دمشق ادامه دارد بسیاری از آن مبارزات به شکست انجامید، نه به این خاطر که مردم فاقد شجاعت و اراده قوی بودند بلکه بهخاطر اینکه در لحظات نهایی نتیجه مبارزهشان به یغما رفت. من به شجاعت خودمان شکی ندارم، واقعیت همین است که سرنوشت ملاها از هماکنون مهر خورده است موجی که به لیبی و قاهره سرایت پیدا کرد سرانجام مستبدان حاکم در ایران را نیز به زیر خواهد کشید همین قدر قطعی است آنهایی که شاه را سرنگون میکردند فکر میکردند که به دموکراسی خواهند رسید ولی ملاها حاکم شدند چرا من اینها را به شما میگویم؟
زیرا الآن هم که نامگذاری تروریستی لغو شده است آنهایی که این رژیم را استمالت میکردند حرف از جنبشهای دیگری در داخل ایران میزنند آنها میگویند: نگران ملاها نباشید سبزها جایشان را خواهند گرفت ما نیاز به رهبری که شبیه به ملاها باشد در ایران فردا نداریم. ما برای این تغییر مبارزه کردهایم مجاهدین برای این هدف شهید شدهاند، ساکنان اشرف برای این هدف جنگیدهاند، آنها برای این هدف قربانی دادهاند. افرادی که اسم خودشان را سبز یا آبی یا قرمز یا هر رنگی که دوست دارند میگذارند اگر به این قانون اساسی آخوندی اعتقاد دارند و اگر به این رژیم اعتقاد دارند، اگر به حمله و توهین به همسایگانشان اعتقاد دارند آنها قادر به حکومت بر مرام مردم بزرگ ایران نیستند. و آنها را همچون رژیم آخوندی باید جارو کرد. شاید قبل از اینکه پاتریک کندی به کنگره بیاید و زمانی که من نماینده جوانی در کنگره بودم گرباچف برای سخنرانی نزد ما آمد، او کلماتی را ادا کرد که برای مناسبات ما مهم بود او گفت ما از جاهای مختلفی میآییم، ما زندگی متفاوتی داشتهایم اما تقدیر چنین است که ما از این لحظه تاریخی با هم عبور کنیم بگذارید که بیشترین دستاورد را داشته باشیم ما نیز از جاهای مختلفی آمدهایم وی در این آرزو با هم مشترکیم که مردم بزرگ و باستانی ایران در چیزی که اکثریت مردم جهان در قرن بیستم به آن دست یافتهاند سهیم شوند.
در کرامت انسانی و در آزادی، من هرگز در کشور شما نبودهام ولی بهزودی آنجا خواهم بود. ما خواهیم دید که مردم ایران به همان چیزی که مردم بقیه دنیا به آن دست یافتهاند به دست خواهند آورد به این مطمئن باشید. حالا به پاتریک کندی میگویم که عموی من هرگز رئیسجمهور آمریکا نبود و من بهرغم علاقهام به رابرت کندی خون او را در رگانم ندارم ولی شما را با کلمات عموی خودم جوزه پی آشنا میکنم او یک شهروند سیسیل بود و او درباره مبارزه چیزهایی میدانست و این کلماتی که امروز برای شما نقل میکنم را به سبک سیسیلی خاص خودش بیان میکرد: هرگز کوتاه نیا، هرگز سازش نکن، هرگز تسلیم نشو، هرگز کنار نکش به هر قیمت در پی پیروزی باش و این مبارزه را ببر!
یکی از نتیجهگیریهای ما این بود که سازمانهای ناراضی ایرانی تنها در صورتی بقا پیدا میکنند که انعطاف پذیر باشند، حمایت مردمی داشته باشند و بتوانند در برابر همه مشکلاتی که از یک رژیم متخاصم ناشی میشود مقاومت کنند و آن سازمانهایی که نتوانند در برابر فشارها از طرف رژیم بایستند به تاریخ میپیوندند. دوم اینکه گروههای اپوزیسیون که بتوانند باقی بمانند آنهایی هستند که ائتلاف بزرگی تشکیل دهند و شورای ملی مقاومت ایران همین حالا یک ائتلاف است یکی دیگر از نتیجهگیریهای مهم ما این بود که رژیم ایران روی مجاهدین 350 درصد بیش از مجموع همه گروههای اپوزیسیون حساس است طی سال 2005 پس اگر رژیم حساس است ما هم باید حساس باشیم علاوه بر این رژیم از مجاهدین کینه دارد پس همچنانکه رژیم از مجاهدین کینه دارد ما باید عاشق مجاهدین باشیم موضوع تحقیق ما علوم اجتماعی است، ما اشارات در رسانههای مختلف رژیم را شمردیم ما به متون فارسی و به انگلیسی نگاه کردیم ما این ارقام را نساختیم یکی از چیزهایی که متوجه شدیم این بود که رژیم سعی کرده است قوانین نقل قولش را وسط مطالعه ما عوض کند چون فهمیده بود که ما داریم چه کار میکنیم ولی ما از رژیم باهوشتر بودیم آنها نمیتوانستند علوم اجتماعی دانشگاه جرج تاون و دانشگاه میشیگان را خراب کنند حتی فکرش را هم نمیتوانستند بکنند!
بگذارید بگویم مسعود رجوی، آقای رجوی طرحی را در سال 2002 گفت و در اکتبر امسال 2012 نیز آن را تکرار کرد مسعود رجوی گفت: ما تشکیل جبهه همبستگی را پیشنهاد میکنیم که بر اساس سه اصل است سرنگونی حکومت آخوندها، این ایده ولایتفقیه که هیچ پایهیی در تاریخ شیعه یا تاریخ اسلام ندارد اساس حکومت آخوندها در ایران است. دوم اینکه باید حکومت بر اساس جدایی دین از دولت باشد و سوم تعهد برای یک جمهوری مستقل اینها پیشنهادات متعادلی از سوی آقای رجوی بودند.
حالا ما به برخی از اظهارات محمدرضا خاتمی نگاه میکنیم او قرار بود اصلاحطلب باشد و این کمی قبل این بود که جنبش سبز در اخبار مطرح شود ولی دریافتیم جنبش سبز موسوی و کروبی تقریباً اظهارات یکسانی کردند آنها حکومت آخوندها در ایران را قبول دارند این حرف آخر است ولی اجازه بدهید به یکی دو تا از اظهاراتشان نگاه کنیم در مصاحبهای با یک روزنامهایرانی در اکتبر 2012 همان سالی که آقای رجوی اظهاراتش را گفت آنها گفتند ما اصلاحطلبان خواستار سرنگونی رژیم نیستیم، این یکی از عناوین این مقاله است در واقع خاتمی میخواهد قانون اساسی رژیم حفظ شود حتی اگر همه اصلاحات رد شود، حتی اگر اصلاحطلبان همه اصلاحات را از دست بدهند، آنها آماده هستند که تسلیم شوند یا ساکت شوند، آنچه اصلاحطلبان میخواهند این است که در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کار کنند آخرین چیزی که او گفت این بود که میخواهم به صراحت بگویم که در هیچ زمانی اصلاحطلبان هیچ اقدامی نمیکنند که نظام را سرنگون کنند اگر نظام نتواند و یا اصلاح نشود، اصلاحطلبان وارد مرحله دیگری مثلاً فاز خشونتآمیز نمیشوند ما ممکن است به حاشیه برویم و ساکت باشیم یا به کسب و کارمان در زندگی بپردازیم ولی تأکید میکنم ما هرگز هیچگاه برای سرنگونی رژیم کار نمیکنیم. در واقع اصلاحطلبان بخشی از رژیم هستند این چیزی است که وزارتخارجه هرگز درک نمیکند.
به جنبش سبز نگاه کنید به موسوی نگاه کنید موسوی برای یک دهه نخستوزیر بود او کسی بود که بر تأسیسات اتمی ریاست میکرد سانتریفیوژها در حاکمیت اصلاحطلبان میچرخیدند، اصلاحطلبان بر آوردن کنفدراسیون تروریستها برای ملاقات در تهران ریاست کردند در زمان حاکمیت اصلاح طلبان. بنابراین اصلاحطلبان و جنبش سبز مشروعیتشان در خیابانهای ایران را از دست دادهاند. میخواهم در این نقطه صحبتم را با مخاطب قرار دادن همکارانمان در اشرف و لیبرتی به پایان برسانم.
سکه طلا اشرفی است، این فارسی کهن است سکههای طلا مهمتر از آن هستند که کناری گذاشته شوند آنطور که نماینده دبیرکل مللمتحد کوبلر میخواهد بکند فکر میکنم شما در اشرف و در لیبرتی میدانید که ما از قوانین عراق مطلع هستیم قانون عراق میگوید اگر شما در محلی برای بیش از 15سال زندگی کرده باشید که مورد دعوا نباشد و هیچکس مدعی رابطه قراردادی شما با آن محل نباشد این بخشی از اموال شماست بنابراین نه تنها سرمایههای منقول باید بخشی از دارایی ساکنان باشد بلکه سرمایههای غیرمنقول نیز متعلق به آنهاست. مثل هتل ایران که توسط ساکنان ساخته شده است آنها صاحب هتل ایران هستند و به این دلیل من پیشنهاد میکنم که ما همه نه به اشرف بلکه وقتی هتل ایران دوباره در میدان آزادی بنا شد ما همه باید برویم و روی آن فرشهای زیبا که به شما تعلق دارد بخوابیم. من صحبتم را با این کلمات به پایان میبرم پاتریک کندی گفت: ما همه ایرانی هستیم و من میگویم میتوان و باید و همه ما باید
سناتور رابرت توریسلی
به نوبه خودم فقط میخواهم بگویم که این به واقع پایان آغاز است، یک بیعدالتی بزرگی تصحیح شده و به همه شما در اینجا، به تکتک شما، به همه آنهای که در اشرف و لیبرتی هستند میگویم که متشکرم. خدا شما را حفظ کند، شما کار را به خوبی انجام دادید. و حالا با این نکته به پایان میبرم مشخص نیست که قبل از آن لحظه سرنوشتساز که همه چیز درباره آینده ایران تعیینتکلیف شود آیا باز یکدیگر را خواهیم دید، لذا لازم میدانم لحظات خودم را به شما بگویم ما اولین کسانی نیستیم که خواهان سرنگونی یک دولت مستبد هستیم تاریخ قرن بیستم مملو از آنانی است که مبارزه کردهاند و این مبارزه امروز در خیابانهای دمشق ادامه دارد بسیاری از آن مبارزات به شکست انجامید، نه به این خاطر که مردم فاقد شجاعت و اراده قوی بودند بلکه بهخاطر اینکه در لحظات نهایی نتیجه مبارزهشان به یغما رفت. من به شجاعت خودمان شکی ندارم، واقعیت همین است که سرنوشت ملاها از هماکنون مهر خورده است موجی که به لیبی و قاهره سرایت پیدا کرد سرانجام مستبدان حاکم در ایران را نیز به زیر خواهد کشید همین قدر قطعی است آنهایی که شاه را سرنگون میکردند فکر میکردند که به دموکراسی خواهند رسید ولی ملاها حاکم شدند چرا من اینها را به شما میگویم؟
زیرا الآن هم که نامگذاری تروریستی لغو شده است آنهایی که این رژیم را استمالت میکردند حرف از جنبشهای دیگری در داخل ایران میزنند آنها میگویند: نگران ملاها نباشید سبزها جایشان را خواهند گرفت ما نیاز به رهبری که شبیه به ملاها باشد در ایران فردا نداریم. ما برای این تغییر مبارزه کردهایم مجاهدین برای این هدف شهید شدهاند، ساکنان اشرف برای این هدف جنگیدهاند، آنها برای این هدف قربانی دادهاند. افرادی که اسم خودشان را سبز یا آبی یا قرمز یا هر رنگی که دوست دارند میگذارند اگر به این قانون اساسی آخوندی اعتقاد دارند و اگر به این رژیم اعتقاد دارند، اگر به حمله و توهین به همسایگانشان اعتقاد دارند آنها قادر به حکومت بر مرام مردم بزرگ ایران نیستند. و آنها را همچون رژیم آخوندی باید جارو کرد. شاید قبل از اینکه پاتریک کندی به کنگره بیاید و زمانی که من نماینده جوانی در کنگره بودم گرباچف برای سخنرانی نزد ما آمد، او کلماتی را ادا کرد که برای مناسبات ما مهم بود او گفت ما از جاهای مختلفی میآییم، ما زندگی متفاوتی داشتهایم اما تقدیر چنین است که ما از این لحظه تاریخی با هم عبور کنیم بگذارید که بیشترین دستاورد را داشته باشیم ما نیز از جاهای مختلفی آمدهایم وی در این آرزو با هم مشترکیم که مردم بزرگ و باستانی ایران در چیزی که اکثریت مردم جهان در قرن بیستم به آن دست یافتهاند سهیم شوند.
در کرامت انسانی و در آزادی، من هرگز در کشور شما نبودهام ولی بهزودی آنجا خواهم بود. ما خواهیم دید که مردم ایران به همان چیزی که مردم بقیه دنیا به آن دست یافتهاند به دست خواهند آورد به این مطمئن باشید. حالا به پاتریک کندی میگویم که عموی من هرگز رئیسجمهور آمریکا نبود و من بهرغم علاقهام به رابرت کندی خون او را در رگانم ندارم ولی شما را با کلمات عموی خودم جوزه پی آشنا میکنم او یک شهروند سیسیل بود و او درباره مبارزه چیزهایی میدانست و این کلماتی که امروز برای شما نقل میکنم را به سبک سیسیلی خاص خودش بیان میکرد: هرگز کوتاه نیا، هرگز سازش نکن، هرگز تسلیم نشو، هرگز کنار نکش به هر قیمت در پی پیروزی باش و این مبارزه را ببر!