خامنهای در یک سخنرانی که روز پنجشنبه (17/2)، قسمت کوتاهی از آن در تلویزیون رژیم پخش شد، از اینکه «دشمن به شکل ویژهیی در حال توطئه است» ابراز وحشت کرده و نسبت به آن هشدار داد.
آیا همزمانی پخش خبر سخنرانی خامنهای با تظاهرات سراسری معلمان و همچنین خیزش مردم مهاباد اتفاقی بود یا معنی خاص خود را دارد؟ بهخصوص که به گفته تلویزیون رژیم، اظهارات خامنهای روز یکشنبه بوده و با 3روز تأخیر پخش شده است.
بیتردید، این همزمانی اتفاقی نیست. اما علت تأخیر در انتشار سخنرانی خامنهای هر چه باشد؛ از این سخنان کاملاً پیداست که ولیفقیه تا چه حد نسبت به وضعیت شکننده امنیتی رژیم نگران است و بهخصوص از رویارویی جوانان با نظام، که خامنهای طبق معمول آن را رو به عوامل بیرونی و توطئههای دشمنان نسبت میداد، تا چه اندازه وحشتزده است.
نگرانی و وحشت ولیفقیه از وضعیت امنیتی آنچنان جدی و شدید است که برای جلوگیری از شکلگیری تظاهرات معلمان، شخصاً به میدان آمد و تلاش کرد با منتسب کردن هر گونه حرکت اعتراضی به دشمنان کینهتوز نظام، که مشخص است منظورش چیست، معلمان را مرعوب نماید و مانع از حرکت آنها بشود، که البته بهوضوح سرش به سنگ خورد.
خیزش مهاباد هم وجه دیگری از این فضای ملتهب و انفجاری جامعه را به نمایش گذاشت. اما فراتر از اینکه این صحبت خامنهای اشاره و ربط مستقیم و مشخص به کدام واقعه دارد، آنچه مهم است ابراز وحشت او از وضعیت انفجاری جامعه است بهنحوی که در تمامی صحبتهایی که خامنهای در ماههای اخیر داشته است، این نگرانی و وحشت به بیانهای مختلف موج میزند. چرا که او، به قول خودش، بیشترین اشراف را نسبت به اوضاع امنیتی و اجتماعی دارد و به خوبی میداند که وضعیت جامعه تا کجا خطرناک، شکننده و انفجاری است.
البته مهرهها و رسانههای رژیم سعی میکنند خیزش مهاباد را یک رویداد اجتماعی و یک نزاع معمولی جلوه دهند واینکه جوانان مهابادی هم دستخوش احساسات شدهاند. اما واقعیت این است که وقتی مشخص شد که در واقعه مهاباد و جان باختن آن دختر مظلوم، در ماجرایی کم و بیش شبیه ماجرای ریحانه جباری پای یک مأمور وزارت اطلاعات رژیم در میان بوده، مسأله کاملاً بار سیاسی پیدا کرد و مردم با شعار مرگ بر دیکتاتور و شعارهای مشابه و با به آتش کشیدن هتلی که لابد از لانههای وزارت اطلاعات بوده و بهخصوص باحمله به ادارهٴ اطلاعات مهاباد، واکنش نشان دادند؛ کما اینکه واکنشها و اظهارات مقامات حکومتی رژیم از فرماندار مهاباد تا معاون سیاسی امنیتی استان تا اقدامات سرکوبگرانهٴ آنها، همه و همه بهخوبی ماهیت سیاسی و امنیتی مسأله را آشکار ساخت، بهخصوص که در پی خیزش روز پنجشنبه، بر اساس گزارشهای رسیده، ارگانهای سرکوبگر رژیم در مهاباد بیش از 700نفر را در یک شبانهروز احضار و بازداشت کردند.
اما فراتر از این یا آن واقعه، فراتر از تظاهرات معلمان و خیزش مردم مهاباد، هر کدام از اینها حلقهیی از یک زنجیر به هم پیوسته است. از جمله دو تظاهرات سراسری معلمان در فاصلهٴ 3هفته که در نوع خودش در سالهای اخیر بیسابقه بود و چندین تظاهرات و دو خیزش بزرگ اجتماعی در یک ماه ونیم سال جاری، یکی در خوزستان در واکنش به خودسوزی دلخراش یونس عساکره جوان هموطن عرب، و دیگری همین خیزش مردم مهاباد در واکنش به جان باختن فریناز خسروانی و ادامه فضای ملتهب اجتماعی در شهرهای سراسر کردستان.
خامنهای در سخنرانی خود در اولین روز سال نو، نسبت به شرایط خطرناک امنیتی هشدار داد و پیشبینی کرد که میخواهند مردم را در مقابل نظام قرار بدهند و میخواهند مردم را وادار به اعتراض بکنند. این پیشبینها و هشدارها مبنی بر اینکه دشمنان کینه توز میخواهند معلمان را در برابر نظام و جوانان را در معرض تهدیدات خطرناک فکری قرار بدهند، از کجا ناشی میشود و اشاره ولیفقیه ارتجاع به کدام نیرو و کدام سمت وسوست؟
روشن است که این سخنان، بیان معکوس این واقعیت است که رژیم در معرض تهدیدات بسیار جدی از ناحیه جوانان به جان آمده قرار دارد که در همان راستا و سمت و سوی جنبش مقاومت سازمانیافته مردم ایران، برای سرنگونی رژیم، حرکت میکنند.
آیا همزمانی پخش خبر سخنرانی خامنهای با تظاهرات سراسری معلمان و همچنین خیزش مردم مهاباد اتفاقی بود یا معنی خاص خود را دارد؟ بهخصوص که به گفته تلویزیون رژیم، اظهارات خامنهای روز یکشنبه بوده و با 3روز تأخیر پخش شده است.
بیتردید، این همزمانی اتفاقی نیست. اما علت تأخیر در انتشار سخنرانی خامنهای هر چه باشد؛ از این سخنان کاملاً پیداست که ولیفقیه تا چه حد نسبت به وضعیت شکننده امنیتی رژیم نگران است و بهخصوص از رویارویی جوانان با نظام، که خامنهای طبق معمول آن را رو به عوامل بیرونی و توطئههای دشمنان نسبت میداد، تا چه اندازه وحشتزده است.
نگرانی و وحشت ولیفقیه از وضعیت امنیتی آنچنان جدی و شدید است که برای جلوگیری از شکلگیری تظاهرات معلمان، شخصاً به میدان آمد و تلاش کرد با منتسب کردن هر گونه حرکت اعتراضی به دشمنان کینهتوز نظام، که مشخص است منظورش چیست، معلمان را مرعوب نماید و مانع از حرکت آنها بشود، که البته بهوضوح سرش به سنگ خورد.
خیزش مهاباد هم وجه دیگری از این فضای ملتهب و انفجاری جامعه را به نمایش گذاشت. اما فراتر از اینکه این صحبت خامنهای اشاره و ربط مستقیم و مشخص به کدام واقعه دارد، آنچه مهم است ابراز وحشت او از وضعیت انفجاری جامعه است بهنحوی که در تمامی صحبتهایی که خامنهای در ماههای اخیر داشته است، این نگرانی و وحشت به بیانهای مختلف موج میزند. چرا که او، به قول خودش، بیشترین اشراف را نسبت به اوضاع امنیتی و اجتماعی دارد و به خوبی میداند که وضعیت جامعه تا کجا خطرناک، شکننده و انفجاری است.
البته مهرهها و رسانههای رژیم سعی میکنند خیزش مهاباد را یک رویداد اجتماعی و یک نزاع معمولی جلوه دهند واینکه جوانان مهابادی هم دستخوش احساسات شدهاند. اما واقعیت این است که وقتی مشخص شد که در واقعه مهاباد و جان باختن آن دختر مظلوم، در ماجرایی کم و بیش شبیه ماجرای ریحانه جباری پای یک مأمور وزارت اطلاعات رژیم در میان بوده، مسأله کاملاً بار سیاسی پیدا کرد و مردم با شعار مرگ بر دیکتاتور و شعارهای مشابه و با به آتش کشیدن هتلی که لابد از لانههای وزارت اطلاعات بوده و بهخصوص باحمله به ادارهٴ اطلاعات مهاباد، واکنش نشان دادند؛ کما اینکه واکنشها و اظهارات مقامات حکومتی رژیم از فرماندار مهاباد تا معاون سیاسی امنیتی استان تا اقدامات سرکوبگرانهٴ آنها، همه و همه بهخوبی ماهیت سیاسی و امنیتی مسأله را آشکار ساخت، بهخصوص که در پی خیزش روز پنجشنبه، بر اساس گزارشهای رسیده، ارگانهای سرکوبگر رژیم در مهاباد بیش از 700نفر را در یک شبانهروز احضار و بازداشت کردند.
اما فراتر از این یا آن واقعه، فراتر از تظاهرات معلمان و خیزش مردم مهاباد، هر کدام از اینها حلقهیی از یک زنجیر به هم پیوسته است. از جمله دو تظاهرات سراسری معلمان در فاصلهٴ 3هفته که در نوع خودش در سالهای اخیر بیسابقه بود و چندین تظاهرات و دو خیزش بزرگ اجتماعی در یک ماه ونیم سال جاری، یکی در خوزستان در واکنش به خودسوزی دلخراش یونس عساکره جوان هموطن عرب، و دیگری همین خیزش مردم مهاباد در واکنش به جان باختن فریناز خسروانی و ادامه فضای ملتهب اجتماعی در شهرهای سراسر کردستان.
خامنهای در سخنرانی خود در اولین روز سال نو، نسبت به شرایط خطرناک امنیتی هشدار داد و پیشبینی کرد که میخواهند مردم را در مقابل نظام قرار بدهند و میخواهند مردم را وادار به اعتراض بکنند. این پیشبینها و هشدارها مبنی بر اینکه دشمنان کینه توز میخواهند معلمان را در برابر نظام و جوانان را در معرض تهدیدات خطرناک فکری قرار بدهند، از کجا ناشی میشود و اشاره ولیفقیه ارتجاع به کدام نیرو و کدام سمت وسوست؟
روشن است که این سخنان، بیان معکوس این واقعیت است که رژیم در معرض تهدیدات بسیار جدی از ناحیه جوانان به جان آمده قرار دارد که در همان راستا و سمت و سوی جنبش مقاومت سازمانیافته مردم ایران، برای سرنگونی رژیم، حرکت میکنند.