گزارش کانون شورشی
از شهریار - آبان ۱۴۰۱
در خیابان منتظر بودم، دیدم دختران راهنمایی در شهریار به سراغم آمدند به من گفتند: خاله ما میخواهیم دم چهارراه شعار بدهیم تعدادمان کمه تو هم با ما بیا. من هم همراهشان رفتم و در چهار راه شروع کردیم شعار مرگ بر دیکتاتور را دادیم واقعاً بچهها چقدر شجاع و نترس بودن.
گزارش کانون شورشی
از پرند - آبان ۱۴۰۱
یک گروه شدیم و ورودی یک خیابان به چهار راه پرند را با منبع زباله و تکههای بزرگ بتونی بستیم. دیدیم یک ماشین گشت میآد. کوکتلها را آماده کردیم در فاصلهٔ مناسب کوبیدیم به ماشین گشت. منظرهٔ جالبی بود که ماشین گشت در حال حرکت آتش گرفته بود.
گزارش کانون شورشی
از تهران - آبان ۱۴۰۱
با یک گروه از بچهها دیشب در ستارخان بودیم. با یک گروه تقریباً ۲۰ نفره از لباس شخصیها و مخبرها درگیر شدیم. آنها را بهطور جمعی گوشمالی دادیم نهایتاً آنها فرار کردند برخی از بچهها همه نوع امکان برای گوشمالی با خودشان آورد بودند. خودم هم در این درگیری مجروح شدم ولی مهم نیست مهم اینه که آنها فرار کردند و حسابی هم لت و پار شدن.
گزارش کانون شورشی
از تهران - آبان ۱۴۰۱
وقتی چند نفر در تهرانپارس جمع شدیم، ساعت ۸ شروع به دادن شعار مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای / خامنهای ضحاک میکشیمت زیرخاک. تجربهام در مورد شعارها اینه که وقتی شعار علیه شخص خامنهای همچنین شعار مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر میدیم، مردم خیلی با شور و شوق این شعارها را میدن.
گزارش کانون شورشی
از آران و بیدگل - آبان ۱۴۰۱
با چند نفر که از قبل دوست بودیم، طرح ریختیم که حتماً ضربهای به سپاه بزنیم. به محلی که چند ماشین سپاه پارک کرده بودن رفتیم و تعدادی از لاستیکهای ماشین سپاه را پاره کردیم و شیشههای ماشینها را هم با سنگ شکستیم.
گزارش کانون شورشی
از قم - آبان ۱۴۰۱
عصر در نقاط مختلف قم حرکتهای بزن در رو داشتیم. چون لباس شخصیها هر کسی که کوله پشتی داشت، میزدند ما هم با آنها بزن در رو داشتیم. بیشرفها یک پسر بچه ۱۵ساله را فقط بهدلیل داشتن کوله پشتی خیلی کتک زدن و ما هم به مزدوران سنگ پرتاب میکردیم و در میرفتیم.
گزارش کانون شورشی
از تبریز - مهر ۱۴۰۱
رفته بودیم بازار انگجه چند مزدور نیروی انتظامی را گیر آوردیم یک جنگ جانانه بود ۴نفر از آنها را گوشمالی دادیم و آنها سرافکنده فرار کردند.
روایت شورشگران
گزارشی از ورامین
در کلاس درس یک معلم داریم که همه میدانند او اطلاعاتی است. در کلاس او شعار مرگ بر دیکتاتور و بسیجی دادیم. معلم رفت به مدیر اعتراض کرد و گفت اینها را اخراج کن. بعد از رفتن معلم، مدیر به بچهها گفت: «وقتی این معلم میآید شعار ندهید. وقتی این رفت، پیش بقیه معلمها شعار بدهید». الآن در کلاسها هر کس که از رژیم طرفداری میکند همانجا بچهها کتکش میزنند. یکی از معلمانمان امروز در کلاس به ما آموزش شرکت در تظاهرات میداد. او گفت مثلا عینک شنا ببرید و کفش مناسب و شعار «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» بدهید. کلاً فضایی که در مدارس هست فضای انقلاب است.
روایت شورشگران
گزارشی از آمل
سر مزار بچهها در آمل رفتیم. عمهٔ یکی از شهدا بلند بلند داد میزد و میگفت که قاتلان پسر برادرم و همه جوانان ایران را به سزای اعمالشان خواهیم رساند. در مزار شعار دادیم و مردمی که در مزار بودن دور مزار شهیدمان جمع شدند. همه با ما ابراز همدردی کردند همه گفتند امیدوار باشید که ظالمین و این جنایتکاران بهزودی سرنگون خواهند شد. از همدردی مردم کلی احساس امیدواری کردم. من سراسر وجودم پر از کینه و نفرت است و نمیگذرم خون شهدایمان روی زمین بماند.
روایت شورشگران
گزارشی از دلیجان
دو شب پیش دو خواهر با کوکتل به دفتر امام جمعه دلیجان حمله کردند و آنجا را به آتش کشیدند و توانستند منطقه را ترک کنند. از اینکه دفتر امام جمعه را دو دختر آتش زدهاند، مردم خیلی خوشحال شدند.
روایت شورشگران
گزارشی از ارومیه
چند جوان توانستند در اورمیه یک کانکس انتظامی را آتش بزنن که چند نفر هم از صحنه فیلم گرفتن.
روایت شورشگران
گزارشی از تنکابن
چند جوان زبر و زرنگ در میدان تنکابن بیلبورد پلیس را آوردند و بعد هم کانکس گشت ارشاد را آتش زدند. مردم خوشحالی میکردند.