کنفرانس پارلمانی با حضور اعضای مجلس ملی فرانسه و شخصیتهای سیاسی
ایران: استمرار قیام برای جمهوری دموکراتیک
سخنرانیهای دکتر آلخو ویدال کوادراس، ژان پیر برار
خانم سروناز چیت ساز و سسیل ریهاک
دکتر آلخو ویدال کوادراس
رئیس کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت-معاون پیشین پارلمان اروپا
شورای ملی مقاومت ایران همان سازمانی است که میتواند
انتقال از دیکتاتوری بهسوی دموکراسی را هدایت کند
ژان پیر برار
نماینده پیشین مجلس ملی فرانسه
ما فرانسویها میدانیم که بازگشت حکومتهای سلطنتی هرگز موفقیتآمیز نبودند
میگویید نه بروید از ارواح لویی هیجدهم، شارل دهم، یا لویی فیلیپ بپرسید
وظیفه ما حمایت از ایرانیها در این مرحله مبارزه است
سروناز چیت ساز
مسئول کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت
زنان ایران میخواهند رژیم زنستیز آخوندها را سرنگون کنند
مریم رجوی بهعنوان یک زن مسلمان همواره بر این تأکید داشته است:
نه به حجاب اجباری، نه به دین اجباری و نه به حکومت اجباری
سسیل ریهاک
نماینده مجلس ملی از گروه اکثریت رنسانس
و رئیس کمیته پارلمانی برای یک ایران دموکراتیک
خطاب به آنهایی که امروز در ایران هستند و مبارزه میکنند
و جان خود را از دست میدهند، تکرار میکنم که
این آنها هستند که تاریخشان را مینویسند
و ما راه دیگری نداریم جز اینکه در کنار آنها باشیم
دکتر آلخو ویدال کوادراس
رئیس کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت-معاون پیشین پارلمان اروپا
دکتر آلخو ویدال کوادراس رئیس کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت-معاون پیشین پارلمان اروپا
آلخو ویدال کوادراس: ممنونم خانم رئیس، دوستان عزیز. اول، میخواهم موافقت خودم را با همهٔ آنچه اینگرید (بتانکور) گفت، ابراز کنم. من هم تجارب مشابهی در روابطم با جنبش مقاومت ایران داشتهام. او خیلی عالی تجارب همهٔ ما را که با مقاومت همکاری کردهایم، توضیح داد. در این فرصت میخواهم بهطور خلاصه با شما در مورد ۳موضوع صحبت کنم. اولی وجود یک آلترناتیو واقعی دموکراتیک برای رژیم جنایتکار، تروریستی و مذهبی حاکم بر ایران است. دوم، فرصت استثنایی فراهم شده توسط قیام مردم ایران است که آنرا با سربلندی و شهامت، پنج ماه است که از بعد از قتل مهسا امینی بهپیش میبرند. و نکتهٔ سوم این است که تجربهٔ شخصی خودم را در پارلمان اروپا با شما در میان بگذارم در مورد روشهایی که رژیم برای تأثیرگذاری بر پارلمان و حلقهٔ سیاسی و دیپلماتیک غرب بهکار میگیرد. در مورد وجود یک آلترناتیو واقعی، سازمانی که من ریاست آنرا بر عهدهدارم، «کمیتهٔ بینالمللی در جستجوی عدالت»، بهتازگی کتابی را منتشر کرد که پیشاپیش بهفرانسوی ترجمه شده و در مورد ماهیت واقعی این قیام و این انقلاب است.
یک آلترناتیو، یک آلترناتیو واقعی برای رژیم دیکتاتوری آخوندها باید ویژگیهای خاصی داشته باشد، اول از همه باید سازمانیافته و دارای تشکیلات باشد. زیرا مبارزه مبارزهیی تا سر حد مرگ است. رژیم میکشد، مخالفانش را بهطور فیزیکی حذف میکند و با این حال، یک آلترناتیو واقعی باید ساختار خوبی داشته باشد و بهخوبی سازماندهی شده باشد و دارای شبکهیی از اعضا و همچنین هواداران در داخل و خارج از ایران باشد.
ویژگی دوم، حمایتهای داخلی و بینالمللی است. برای اینکه آلترناتیو رژیم ایران بهواقع مؤثر باشد، باید در داخل کشور، مردم ایران از این مقاومت حمایت کند و همچنین میبایست در خارج، این آلترناتیو از حمایت افراد بسیاری برخوردار باشد، اعم از سیاستمداران یا غیرآن و از همهٔ اقشار جامعه که در کنار این مقاومت و آلترناتیو مبارزه کنند. همچنین باید از یک رهبری ذیصلاح، مصمم و فداکار و یک برنامهٔ اقدام روشن برای آینده برخوردار باشد. انقلابهایی که در تاریخ معاصر ایران رخ داده بهدلیل فقدان چنین رهبرییی موفق نبودهاند و وجود یک رهبر که مورد قبول و مورد احترام باشد و بهواقع از ظرفیت رهبری برخوردار باشد، برای موفقیت آلترناتیو، ضروری است. این آلترناتیو بایستی همچنین کثرتگرا باشد، یعنی باید شامل نمایندگانی از مجموعهیی از گرایشها و اعتقادات سیاسی در دل جامعه باشد. این آلترناتیو باید شامل افراد چپ، لیبرال، محافظهکار، افراد معتقد و غیرمعتقد، افراد لائیک باشد تا کل کثرت جامعهٔ ایران را شامل شود و همچنین در برگیرندهٔ اقلیتهای قومی باشد، چون از این منظر ایران یک کشور بسیار، بسیار متنوع و بسیار کثرتگرا است؛ کردها، عربها، بلوچها و همهٔ اقوام ایران. همچنین این آلترناتیو باید هر شکلی از دیکتاتوری را رد کند، چه دیکتاتوری شاه و چه دیکتاتوری کنونی آخوندها.
در مورد این نکات، میخواهم یک موضوع را روشن کنم: همهٔ ما که از شورای ملی مقاومت ایران و خانم رجوی حمایت میکنیم، نمیخواهیم دیکتاتوری حاکم را با یک استبداد دیگر جایگزین کنیم که توسط شخص دیگری هدایت میشود؛ هدف این نیست. دوستان ما در شورای ملی مقاومت ایران بهروشنی تمام توضیح دادهاند که آمادهاند تا انتقال از دیکتاتوری بهدموکراسی را هدایت کنند. این بدان معنی است که برای جلوگیری از هرج و مرج در ایران، در صورت سقوط رژیم، بایستی یک سازمان قدرتمند و میهنپرست و هوشمند، انتقال را هدایت کند، در غیراین صورت هرج و مرج کامل رخ خواهد داد. شورای ملی مقاومت ایران بهواقع همان سازمانی است که میتواند این انتقال را بهسوی دموکراسی هدایت کند.
دومین موضوعی که میخواستم با شما در میان بگذارم دربارهٔ فرصت بینظیری است که اکنون برای سرنگونی این رژیم داریم. ۵ماه است که هر روز ایرانیها بهخیابانها میآیند و جانشان را در مقابله با این رژیم، بهخطر میاندازند، منظورم مردم ایران است. ۵ماه است که ادامه دارد و هر روز استمرار مییابد. با این حال فشار بسیار شدیدی بر رژیم از داخل کشور وجود دارد. بایستی فشاری بههمان شدت از خارج وجود داشته باشد. بهترکیبی از این فشار از سوی مردم در داخل ایران، همراه با فشار از خارج نیاز است؛ و چه کسی باید این فشار را اعمال کند؟ بدیهی است که دولتهای غربی باید این کار را بکنند. رژیم ایران یکی از بدترین دشمنان غرب است. یک دشمن فانی. اکنون ما این فرصت را داریم، زیرا رژیم نمیتواند در برابر این فشار دوگانه از داخل و خارج تاب بیاورد. با این حال، باید این واقعیت را درک کرد و باید این فشار را اعمال کرد. این فرصت بهواقع منحصر بهفرد است و بسیار غیرهوشمندانه خواهد بود که از آن استفاده نکنیم.
و آخرین موضوعی که میخواستم با شما در میان بگذارم، تجربهٔ شخصیام در پارلمان اروپا و روشهایی است که این رژیم برای نفوذ در فضای سیاسی، پارلمانی و دیپلماتیک اروپا از آن استفاده میکند. همهٔ شما در مورد «قطر گیت» شنیدهاید؛ درست است؟ یا مراکشگیت و همهٔ «گیتهایی» که بهپارلمان اروپا رسیدهاند. میخواهم بگویم که خیلی تعجب کردم، چون ۱۵سال آنٰجا بودم و هرگز چنین چیزی ندیدم. دربارهٔ قطر گیت، پارلمان (اروپا) توجه بسیاری را متوجه شبکههای احتمالی نفوذ کشورهای ثالث بر پارلمان معطوف کرد. در این تحقیقات فاش شد که یک «ایرانگیت» هم وجود دارد. بهطور مشخص بحث بر سر یک مشاور یک گروه سیاسی پارلمان بود.
یک گروه سیاسی یا یک مشاور این گروه سیاسی وجود داشت، یعنی یک کارمند پارلمان که توسط رژیم ایران استخدام شد و ۱۳سال برای این رژیم کار میکرد. ما او را شناسایی کردیم. من این موضوع را برای ادارهٴ کل امنیت پارلمان و رئیس پارلمان افشا کردم. اما میدانید، هیچ اتفاقی نیفتاد. اکنون این فرد در رابطه با تحقیقاتی که در پارلمان انجام شد، شناسایی شده و از کار برکنار شده و این شبکه از بین رفته است. با این حال، باید بسیار مراقب بود. همهٔ پارلمانترها و دیپلماتهایی که در اروپا کار میکنند باید مراقب باشند؛ چون این رژیم بسیار ماهر است و مأموران خود را در نهادهای مختلف سیاسی اروپا نفوذ داده است. این ۳موضوعی بود که میخواستم بهشما بگویم و در پایان میخواهم اینرا تکرار کنم: ما نمیتوانیم اجازه بدهیم که فرصت منحصر بهفردی که اکنون از آن برخورداریم برای تغییر دادن دیکتاتوری در ایران و برقراری یک دموکراسی واقعی از دست بدهیم. خیلی ممنون.
ژان پیر برار نماینده پیشین مجلس فرانسه
ما تاریخی داریم که بیریشه نیست. این تاریخ به ما ارزشهایی را بازگو میکند که بر دل سنگها حک شدهاند. در این ساختمان در ورودی اصلی آن بیانیه حقوقبشر سال۱۷۸۹ را مییابید. آن را بار دیگر مطالعه کنید، مسیر همین روزهای ما را روشن میکند حتی روزهایی که خوشایند نیستند. آن را مجدداً مطالعه کنید و در آن اخلاق، آرزو، امید و علم به اینکه باید همیشه به جلو نگاه کرد را خواهید یافت، بهرغم هر مشکلی که با آن مواجهیم. البته که گرایشها مختلفاند، اما در اصل داستان باورها یکسانند. فیلیپ از ژنرال دو گل نقلقول کرد که باید ایستاد و اینگرید همین الآن گفت که مریم هرگز تسلیم نشد، دو گل هم همچنین.
جهت اطلاع من به فکر آینده ایران هستم، آینده دوستانمان در سازمان مجاهدین خلق ایران، چون آنچه میوزد نسیم دلانگیز نیست، بلکه توفان است. همانطور که ژنرال دو گل میگفت، حکومتها دنبال دوست نیستند، دنبال منافعشان هستند و امروز نیز چنین است. فقط سازمان مجاهدین خلق ایران به فکر دوران بعد از آخوندها نیست، همه آنهایی که منافعی دارند، حساسیتهای خودشان را دارند. برخی به بوی عطر حساسند و برخی دیگر به بوی نفت. برای همین آینده را از الآن تدارک میبینند و این افراد از حالا به فکر دوران بعد از آخوندها هستند و من هم مدتهاست که به فکر آن هستم.
اما بهنام منافع حکومت برخی حاضر به هر فسادی هستند. بگذارید داستان دومی را تعریف کنم. همه این داستانها واقعی و قابل چک هستند و خواب و خیال شبانه نیستند. دومینیک دوویلپن در جلسهیی با همتایان ایرانی خود در تهران بود. در اینجا صحبت از امور جدی بود. در طرف ایرانی میخواستند از شر سازمان مجاهدین خلق ایران خلاص شوند، در طرف فرانسوی هم دنبال تجارت بودند. . جاهایی هست که بهخصوص یک نماینده مجلس فرانسه سکوت نمیکند. ژان ژورس، از مشاهیر همین مجلس فرانسه میگفت: «انقلابی بودن یعنی واقعیت را جستجو کردن و آنرا بیان کردن». و من روزی در یک برنامه رادیویی همراه با سفیر سابق فرانسه در تهران در دورهیی که دومینیک دوویلپن برای مذاکره در آنجا بود، برنامه داشتیم. من بهخاطر کنجکاویهایم میدانستم که یک موضوع، بهشدت دولت فرانسه را به خود مشغول کرده، آنهم باز کردن راه شرکت توتال در استخراج، البته نه استخراج آب معدنی، و کنار زدن شرکت نفت انگلیس. در برنامه رادیویی من گفتم «آقای سفیر آیا تأیید میکنید که در این ملاقات صحبت از دادن امتیاز به شرکت توتال و کنار زدن شرکت نفت انگلیس بود؟» و او به من جواب نداد. بعد از مصاحبه سفیر به من گفت: «پدرم را درآوردی». پرسیدم «آقای سفیر بالاخره همینطور بود که گفتم یا نه؟» و در اینجا با سکوتی مواجه شدم که فقط در اعماق فضا میتوان یافت، سکوتی کرکننده. این خود یک اعتراف بود.
همه اینها برای این بود که بگویم این آدمها در فکر بعد از آخوندها هستند، همه آنهایی که در فکر پول هستند و نه در فکر انسانیت، نه در فکر حق خوشبختی، حق فراگیری، حق دوا و درمان. فقط به فکر تلنبار کردن و تلنبار کردن و تلنبار کردن پول هستند. آنها از همین حالا دست بهکار شدهاند که راهحلهای فردا را تدارک ببینند، راهحلهایی بدون مردم ایران و بدون توجه به فداکاریهای این خلق که سرزمین ایران را با خون خود آبیاری کرده تا فردا روزی، همه در این سرزمین آزاد باشند.
آیا در میان شما کسانی هستند که دوچرخه سواری میکنند؟ وقتی دوچرخهسواری میکنیم باید چرخها را باد کرد والا میترکد و شما را خواهد گذاشت. ولی وقتی تیوب چرخ کهنه است میتواند پنچر شود. وقتی دوچرخه شما پنچر میشود که امری ناگوار است، بهخصوص اگر در یک سربالایی باشید، چکار میکنید؟ خب تعمیرش میکنید. سوراخهای تیوب دوچرخه را با چی تعمیر میکنند؟ با یک چسب مخصوص که اسمش را میگذارند پچ. این آدمها هم یک پچ پیدا کردهاند ولی برآوردهایشان غلط است چون وقتی یک تیوب مرتب سوراخ میشود نمیشود دوچرخه را فقط با پچ راه انداخت.
آنها یک پچ لاکچری پیدا کردهاند، یک پچ سلطنتی: پسر شاه. البته ایده خیلی جالبی نیست! ما فرانسویها میدانیم که بازگشت حکومتهای سلطنتی هرگز موفقیتآمیز نبودند. میگویید نه بروید از ارواح لویی هیجدهم، شارل دهم، یا لویی فیلیپ بپرسید و یا از ناپلئون که ویکتور هوگو عاشقانه لقب او را «کوتوله» گذاشته بود. ختم همه اینها در جایی بود که همین الآن آنده شاسین در سخنرانیاش نام زباله بر آن گذاشت. البته در شهر خودم در مونتروی در استان نویی، هم زبالههای لاکچری داریم هم زبالههای فقرا. شاید آنهایی که نام بردم زبالههای لاکچری بودند. ولی شاه، حتی اگر پسرش باشد، حتی اگر زباله لاکچری هم باشد، باز هم زباله است. تا جایی که به ما برمیگردد وظیفه داریم که تا آخر با مردم ایران ابراز همبستگی کنیم. چون اغلب آنهایی که تاریخ را میسازند، از آن سود نمیبرند. بلکه آنهایی که تاریخ را مینویسند یعنی بعد از ماجرا پیروز میشوند، سود آن را میبرند، مثل آمریکاییها که توضیح دادم. بله آنها تاریخ را مینویسند و در این تاریخ چه کسی نقش آدم خوبه را بازی میکند؟ آنهایی که محصول مبارزه را دزدیدهاند!
معتقدم که وظیفه ما حمایت از ایرانیها در این مرحله مبارزه است که بهنظر من مرحله پایانی است. پایانی الزاماً بهمعنی کوتاه نیست، بلکه منظور این است که منجر به پیروزی خواهد شد. و در اینجا باید به مردم ایران کمک کرد و در خارج از موضوع دوستان خارجی، ایران امر بسیار مهمی است. بگذارید مردم ایران آزادانه در رابطه با سرنوشت خود تصمیم بگیرند و مانع این بشویم که حاکمان ما انگشتشان را در شیشه مربا بزنند چون منافع عظیمی در میان است. نگاهی بیندازید به حامیان نامزدها در فعالیتهای انتخاباتی خودمان.
من که با سکتها مبارزه کردهام، متهم شدم به حمایت از یک سکت، آنهم نه هر سکتی، سکتی که رهبر آن مریم رجوی است. واضح است که همه اینها دروغ است. در کتب آسمانی نوشته است، اینگرید این را با اجازه تو میگویم، نوشته است که به درختی که میوه ندارد سنگ نمیزنند. آیا مرا تأیید میکنی؟ امیدوارم.
بنابراین هوشیار باشید. به فکر حال باشیم و ابراز همبستگی بکنیم و به فکر فردا باشیم تا خلقی که خون داده بتواند آزاد زندگی کند و سر بلند باشد و فرزندان خودش را با اعتقادات خودش بزرگ کند: آزادی در همه زمینهها، آزادی اعتقاد یا عدم اعتقاد به خدا، برابری زن و مرد، حق معاش، حق تحصیل و حق درمان. اگر ما در این مسیر سهیم باشیم کاری که باید میکردیم را کردهایم. ممنون.
سروناز چیت ساز مسئول کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت
خانمها و آقایان نماینده، دوستان عزیز!
من بهعنوان یکی از اعضای مقاومت ایران میخواهم در مورد نقش زنان در قیام کنونی با شما صحبت کنم.
همه میدانند که سرکوب زنان، جرقه قیام اخیر را در ایران زد و زنان از ابتدا در خط مقدم بودهاند.
تمام جهان زنان ایران را بهخاطر شجاعتشان در قیام علیه آپارتاید جنسیتی تحسین میکنند.
این یک پدیده خلقالساعه نیست، یک داستان پشت آن است. علاوه بر این، هدف زنان ایرانی مطالبه این یا آن حق از رژیم نیست. آنها خواهان تغییر این رژیم زنستیز در تمامیت آن هستند. .
در واقع جایگاه و برابری زنان (با مردان) از ۳۷سال پیش مسأله کانونی مقاومت ما در ایران بوده است.
در جمعبندی سالیانه مبارزهاش علیه رژیم آخوندی در سال۱۳۶۴، سازمان مجاهدین خلق، نیروی اصلی شورای ملی مقاومت ایران نتیجهگیری کرد که برای جنگیدن با یک رژیم زنستیز، جنبش مقاومت باید درست در نقطه مقابل آن، زنان را در جایگاهی که شایسته آن هستند، بهویژه در رهبری سیاسی، بهرسمیت بشناسد و این تفکر را در عمل نیز پیاده کند.
بنابراین یک زن (مریم رجوی) مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران شد. شکستن این تابو شروع یک تحول کامل در روابط داخلی مجاهدین خلق ایران بود.
تحت رهبری مریم رجوی، نسلی از زنان به رهبری رسیدند.
این جایگاه زنان در مقاومت ایران تنها به چند مورد منفرد مربوط نمیشود، بلکه به همه زنان مربوط میشود، به همین دلیل است که زنان ایرانی را به این باور رسانده که میتوانند و باید نقش تاریخی خود را در برابر این رژیم ایفا کنند.
علاوه بر این، بیش از ۵۰درصد اعضای پارلمان در تبعید را زنان تشکیل میدهند.
شورای ملی مقاومت تنها جنبشی در ایران است که از ابتدا طرح و برنامه در مورد همه مسائل اساسی ایران ارائه کرده است. ۳۵سال پیش طرح آزادی و حقوق زنان را تصویب کرد.
با چنین پیشینه و سابقه تاریخی است که امروز زنان ایران نیروی پیشتاز و همانطور که خود رژیم میگوید لیدرهای قیام کنونی هستند.
بهدلیل کمبود وقت، جزئیات مبارزات و فداکاریهای زنان مقاومت در زندانها و شکنجهگاههای رژیم که در طول چهار دهه وحشتناکترین شکنجههای جسمی و روحی را متحمل شدند، ارائه ندادم
بنابراین میخواهم تأکید کنم که آرزوی زنان ایرانی برابری کامل با مردان است، اما آنها بهخوبی میدانند که آزادی پوشش، برابری و حقوق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تنها با سقوط این رژیم عملی است. به همین دلیل بود که از روز اول قیام شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای و چه با حجاب چه بیحجاب پیش به سوی انقلاب سر دادند، بله، زنان ایران میخواهند رژیم زنستیز آخوندها را سرنگون کنند.
مریم رجوی بهعنوان یک زن مسلمان همواره بر این تأکید داشته است: نه به حجاب اجباری، نه به دین اجباری و نه به حکومت اجباری
در پایان از همه شما میخواهم که همانطور که مثل همیشه با مردم و انقلاب دموکراتیک آنها همبستگی نشان دهید.
ما باید حق زنان و مردان ایرانی را برای مقاومت در برابر این رژیم وحشی و دفاع از خود بهرسمیت بشناسیم. با تشکر از شما
سسیل ریهاک نماینده از گروه اکثریت رنسانس و رئیس کمیته پارلمانی برای یک ایران دموکراتیک
باید بگویم که سخنان پایانی برای من کار سختی است بعد از همه چیزهایی که گفته شد، بعد از سخنان زیبایی که بر زبان رانده شد، ما شاهد احساسات قوی، داستانهای زیاد، و موضوعات بسیار عمیقی بودیم. معتقدم که همه این سخنرانیها بیانگر اراده خللناپذیری است برای نشاندادن اینکه ما همراه آرمانهای ایران هستیم و تأکید بر اینکه همه آنهایی که امروز سخنرانی کردند در کنار آنهایی هستند که به این انقلاب قیام کردهاند، ولی بهطور خاص در کنار مقاومت ایران هستند، مقاومتی با قدمت ۴۰ساله. چند تن از شما اشاره کردید که این جنبه تاریخی بسیار مهم است، در سخنرانیها شعار سهگانه جمهوری فرانسه را یاداور شدیم: آزادی، برابری، برادری. شما خانم آتیاس بر این شعار بسیار تأکید کردید و از این بابت قدردانتان هستم. میخواستم در اینجا تأکید کنم روی آخرین کلمه این شعار: برادری. اگر امروز فرانسه در کنار ایران است، اگر نمایندگان مجلس فرانسه که ما هستیم، در کنار ایرانیان هستند، اعم از ایرانیانی که در خاک فرانسه هستند تا آنهایی که در خاک ایران و در اقصی نقاط جهان هستند، یک دلیلش همین روح برادری است.
بدون برادری، انسانیتی در کار نخواهد بود و من این را با ایمان زیاد و با همه ارزشهای عمیقی که در آن نهفته است میگویم.
حرف آخر هم اینکه ما، ما جوانترها، بلافاصله قربانی استفادههای ابزاری شدیم. بهمحض اینکه لب گشودیم تا از جنبش مقاومت ایران، از سازمان مجاهدین خلق ایران و از خانم مریم رجوی حمایت کنیم، بلافاصله و یکدفعه با موجی از ناسزا و توهین و چیزهایی مواجه شدیم که در ابتدا تعادلمان را بهم ریخت. ولی با تمام قوت انگیزشهایمان ما این ناسزاها، توهینها و دروغها را جارو خواهیم کرد و به کناری خواهیم انداخت. چون همانطور که تعداد زیادی از ما امروز تکرار کردند، حق با ماست. حق با شماست، شما تاریخ را مینویسید. و من تکرار میکنم خطاب به آنهایی که امروز در ایران هستند و مبارزه میکنند و جان خود را از دست میدهند، تکرار میکنم که این آنها هستند که تاریخشان را مینویسند و ما راه دیگری نداریم جز اینکه در کنار آنها باشیم همراه با احترامی عمیق به کاری که میکنند. از همگی ممنونم.
پایان