زندان اوین - امیر امیرقلی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۸ زندان اوین، دست به اعتصابغذا زد.
امیر امیر قلی هفدهمین ماه حبس خود را دربند هشت زندان اوین پشت سر میگذارد، در اعتراض به رعایت نکردن اصل تفکیک جرایم، از روز شنبه ٢١ فروردینماه، اعلام اعتصابغذا کرد.
امیر امیرقلی در دادگاه اولیه با اتهامهای آخوندساخته «توهین به مقدسات» ، «توهین به رهبری» ، «اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی» ، «اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات» و «تبلیغ علیه نظام» ، به ۲۱ سال زندان محکوم شد.
پیشتر پدر این زندانی سیاسی درباره وضعیت او در زندان اوین گفت: «بند هشت زندان اوین کمترین امکانات رفاهی را دارد. در ضمن اینکه بهدلیل مشکلی که امیر در ناحیه لوزالمعده دارد، باید مرتب تحت نظر باشد و قند خونش آزمایش شود اما متأسفانه در این یکسال و نیم حبس، آزمایشی نشده و ما برایش نگرانیم».
امیر امیرقلی، مدافع حقوق کودک، بهدلیل حمایت از مردم «کوبانی» در تاریخ ۱۰ آذرماه سال ۱۳۹۳ بازداشت و در شعبه ۱۵ بیدادگاه موسوم به انقلاب تهران به ریاست قاضی دژخیم صلواتی محاکمه شد.
این زندانی سیاسی پیشتر در سال ۸۷ بهدلیل فعالیتهای دانشجویی بازداشت و از دانشگاه اخراج شده بود.
بیشتر بخوانید:
امیر امیرقلی در دادگاه اولیه با اتهامهای آخوندساخته «توهین به مقدسات» ، «توهین به رهبری» ، «اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی» ، «اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات» و «تبلیغ علیه نظام» ، به ۲۱ سال زندان محکوم شد.
پیشتر پدر این زندانی سیاسی درباره وضعیت او در زندان اوین گفت: «بند هشت زندان اوین کمترین امکانات رفاهی را دارد. در ضمن اینکه بهدلیل مشکلی که امیر در ناحیه لوزالمعده دارد، باید مرتب تحت نظر باشد و قند خونش آزمایش شود اما متأسفانه در این یکسال و نیم حبس، آزمایشی نشده و ما برایش نگرانیم».
امیر امیرقلی، مدافع حقوق کودک، بهدلیل حمایت از مردم «کوبانی» در تاریخ ۱۰ آذرماه سال ۱۳۹۳ بازداشت و در شعبه ۱۵ بیدادگاه موسوم به انقلاب تهران به ریاست قاضی دژخیم صلواتی محاکمه شد.
این زندانی سیاسی پیشتر در سال ۸۷ بهدلیل فعالیتهای دانشجویی بازداشت و از دانشگاه اخراج شده بود.
بیشتر بخوانید:
زندانی سیاسی سعید شیرزاد در بهمن 94 از زندان گوهردشت در دل نوشتهیی خطاب به امیر امیر قلی از جمله نوشت:
نامت یادگاری است همیشگی بر قلم کودکان کوبانی
امیر نازنینم در پی رفاقتی که ده ساله شد از تو رو سیاهم که این دل نوشته را در فراموشی تاریخ تولدت مینویسم و در پس و پیش این تاریخ جز این نوشته دستانم خالی مانده است از هر چه هست و نیست. ده سالی از رفاقتمان که از کوچه پس کوچههای شوش و دروازه غار و در کنار کودکان کار و خیابان شروع شده بود میگذرد و حتی زندان هم نتوانست آن را کم رنگ کند.
امیر نازنینم بیش از یکسال از بازداشتت در پی فریاد خواهی کودکان کوبانی میگذرد.
رفیق در بندم
امیر نازنینم این روزها که تو آنجا و من اینجا بهخاطر فریادها و اندیشههایمان زندان میکشیم.
ماهها پیش برای امید عزیز در تولدش از امید فردای آزادی که هیچکس نخواهد توانست آن را از ما بگیرد نوشتم و امروز در پس و پیش زاد روزت که ناخواسته به فراموشی سپردهام با تو از فردایی میگویم که از آن در بندیم. برای آن جامعه بدون طبقاتی که دیگر نه جواب هم صداییهایش پلیس ضدشورش است و نه کودکی را در کودکی گمشدهاش دستان پینه بسته است و امید ما در کنار تودههای سرخ و فتح زندانیست که نه شکنجه و زندان و نه اعدام نمیتواند آن را از ما بگیرد٬ همانگونه که سیر تکامل تاریخ آن را ثابت کرده و تاریخ نیز من و تو را تبرئه خواهد کرد.
امیر نازنیم اگر چه شهر را با خاطرههایش و آزادی را با تمام حصارهایش از من و تو گرفتهاند و تو را در اوین و من را در گوهردشت به حبس کشیدهاند. در برابر این سکوت سهمگین با تو از عشق و آزادیی مینویسم که از کودکان کوبانی در قلبت به جا گذاشتی و بهخاطر آن در زندان بهسر میبری ٬با تو از آزادی کوبانی مینویسم که تاریخ آن را با تو ثبت خواهد کرد و نامت یادگاری است همیشگی بر قلم کودکان کوبانی.
رفیق در بند نازنینام٫ تولدت را در پس و پیش تاریخ و تمامی حرفهای نگفتهات و نگفتهام و لابلای دیوارهای بلند اوین به تو تبریک میگویم و من خجل از خالی بودن دستانم و فراموشی آن
رفیق در بند و دوستدار همیشگیات.
سعید شیرزاد
زندان گوهردشت .
امیر نازنینم در پی رفاقتی که ده ساله شد از تو رو سیاهم که این دل نوشته را در فراموشی تاریخ تولدت مینویسم و در پس و پیش این تاریخ جز این نوشته دستانم خالی مانده است از هر چه هست و نیست. ده سالی از رفاقتمان که از کوچه پس کوچههای شوش و دروازه غار و در کنار کودکان کار و خیابان شروع شده بود میگذرد و حتی زندان هم نتوانست آن را کم رنگ کند.
امیر نازنینم بیش از یکسال از بازداشتت در پی فریاد خواهی کودکان کوبانی میگذرد.
رفیق در بندم
امیر نازنینم این روزها که تو آنجا و من اینجا بهخاطر فریادها و اندیشههایمان زندان میکشیم.
ماهها پیش برای امید عزیز در تولدش از امید فردای آزادی که هیچکس نخواهد توانست آن را از ما بگیرد نوشتم و امروز در پس و پیش زاد روزت که ناخواسته به فراموشی سپردهام با تو از فردایی میگویم که از آن در بندیم. برای آن جامعه بدون طبقاتی که دیگر نه جواب هم صداییهایش پلیس ضدشورش است و نه کودکی را در کودکی گمشدهاش دستان پینه بسته است و امید ما در کنار تودههای سرخ و فتح زندانیست که نه شکنجه و زندان و نه اعدام نمیتواند آن را از ما بگیرد٬ همانگونه که سیر تکامل تاریخ آن را ثابت کرده و تاریخ نیز من و تو را تبرئه خواهد کرد.
امیر نازنیم اگر چه شهر را با خاطرههایش و آزادی را با تمام حصارهایش از من و تو گرفتهاند و تو را در اوین و من را در گوهردشت به حبس کشیدهاند. در برابر این سکوت سهمگین با تو از عشق و آزادیی مینویسم که از کودکان کوبانی در قلبت به جا گذاشتی و بهخاطر آن در زندان بهسر میبری ٬با تو از آزادی کوبانی مینویسم که تاریخ آن را با تو ثبت خواهد کرد و نامت یادگاری است همیشگی بر قلم کودکان کوبانی.
رفیق در بند نازنینام٫ تولدت را در پس و پیش تاریخ و تمامی حرفهای نگفتهات و نگفتهام و لابلای دیوارهای بلند اوین به تو تبریک میگویم و من خجل از خالی بودن دستانم و فراموشی آن
رفیق در بند و دوستدار همیشگیات.
سعید شیرزاد
زندان گوهردشت .