هاشم خواستار، زندانی سیاسی ۷۱ ساله و بیمار که در بند فوق امنیتی ۱- ۶ زندان وکیلآباد مشهد محبوس است، در نامهیی نوشت:
خدایا این حاکمان اسلام نما میخواهند به هر طریقی و با انواع فشارها مقاومتم را شکسته و مرا وادار به تسلیم کنند. کمکم کن که یا با عزت در زندان بمیرم، و یا توسط ملت قهرمان ایران سربلند از زندان آزاد شوم.
امروز کشور در اوج بحران و در این پنج سالی که زندان بودهام، چنان بحرانها گسترش یافته که هر آن ممکن است طومار جمهوری اسلامی درهم پیچیده شود.
این بحرانها محصول خدعه آقای خمینی است که در ابتدا توسط او پیشنویس قانون اساسی را که در آن ذکری از ولایت فقیه نشده و به آزادی بیان و احزاب احترام گذاشته شده بود، تأیید گردید، اما با قدرت گرفتن کمیتهها و سپاه و حزب جمهوری اسلامی، بهجای مجلس مؤسسان، مجلس خبرگان بهوجود آورد که دیکتاتوری ولایت فقیه همچون دیکتاتوری شاه پایه و اساس قانون اساسی شد.
آقای خمینی در جواب سؤال خبرنگار لبنانی که پرسید؛ حرفهای قبل و بعد از انقلاب شما بسیار تفاوت دارد، صراحتاً گفت؛ خدعه کردم!
یکی از آن خدعهها قرار بود، روحانیت بعد از انقلاب کارهای اجرایی در دولت نداشته باشد، و جایش مسجد باشد، اما همه کاره شد! دیکتاتوری یعنی قدرت نامحدود، که فساد میآورد. فسادی که در تاریخ ایران سابقه نداشته است.
برای رد کردن سخنانم (که حکومت دیکتاتوری نیست)، آیا یک جمله انتقادی از عملکرد آقای خمینی و خامنهای در این ۴۴ سال از رسانهها و مطبوعات ایران آوردهاند، تا نه تنها سکوت کنم، بلکه از عملکرد سابقم عذرخواهی و اعلام کنم که بیشترین آزادیها و بهترین دموکراسیها در همین جمهوری اسلامی است.
نباید انسان از خودش تعریف کند، اما گاهی مجبور است. تمام کتابهای دینی عصر خودم همچون کتابهای سید قطب، محمدقطب، علی شریعتی، محمد تقی شریعتی، طالقانی، بازرگان، آیتالله صدر، امام موسی صدر، تفسیرنمونه، مکتب اسلام مطهری، گلزاده غفوری، خمینی و... راخواندهام. کتابهای غیردینی و بهخصوص کتابهای تاریخ زیادخواندهام از جوانهای عزیز بهخصوص دانشجویان میخواهم ضمن خواندن انواع کتابها بهخصوص تاریخ ایران و جهان در هر فرصتی دور هم نشسته و انتقاد از خود کرده و خودسازی کنند، و خودشان را برای اداره ایران آزاد و دموکراتیک آماده کنند. انتقاد از خود و خودسازی مثل هرس درخت میوهای است که اگر بموقع انجام شود، بهترین میوه را خواهد داد.
نتیجه این مطالعات با انواع فشارها و زندانهای متعدد، منجر به این شده که با منطق بیان کنم که با این روش حکومت یعنی دیکتاتوری ولیفقیه، ایران سرانجامی جز یک انقلاب آزادیبخش نخواهد داشت.
کتابهای نگاهی به تاریخ جهان و نامههای پدری به دخترش توسط لعل جواد نهرو در حدود یکصد سال پیش در زندانهای انگلیس نوشته شده، و نهرو اجازه داشت هر دو هفته یک نامه نوشته و در آن نامه از جنایتهای انگلیس در هند نام برده، و با پست برای دخترش ایندیرا ارسال کند که قبل از استقلال هند منتشر، و هیچگونه اتهامی متوجه نهرو نمیشود. اما من در قرن ۲۱ نمیتوانم در زندان هیچگونه نامهیی بنویسم! و حتی همین دفاعیهام را اجازه نمیدهند که در دادگاه بخوانم!
سختترین فشارها را در زندان به من وارد میکنند که تصور میکنم در تاریخ ایران و جهان بیسابقه باشد. اخیراً درب اتاقها را با تسمه فلزی طوری جوش دادهاند که مبادا از جلوی اتاق که رد میشویم، دیده شویم! تنها پنجره نزدیک سقف اتاق که توسط ان میشد شب و روز را تشخیص دهیم بستند! روزنامههای رسمی کشور در بند۱- ۶ ممنوع است و نمیآورند، و حتی ما را به کتابخانه زندان نمیبرند
از جلو درب آرایشگاه که رد میشوم، درب را می بندند که چشمم به افراد داخل آرایشگاه نیفتد
هر زندانی بهمحض و رود به زندان، یک کارت تلفن باید در اختیارش قرار دهند، ولی کارت تلفن من دست زندانبان است! و برای تلفن زدن به خانوادهام موقع رفتن به اتاق رئیس بند، مسیر را خلوت میکنند تا چشمم به هیچ زندانی نیفتد! به طعنه میگویم؛ مرا چشمبند بزنید. ملاقات حضوری نمیدهند، میترسند بین من و خانوادهام نامه رد و بدل شود.