مجاهد پاکباز و والا نورمراد کلهجویی الوار در آلبانی در اثر ایست قلبی و عارضه ریوی به دیار رفیق اعلا شتافت. این مجاهد بزرگوار ۸۷ساله بود و از چندی پیش در بیمارستان بستری بود.
نورمراد متولد بجنورد از خانوادهٔ لرهای سرکوب شده و تبعید شده توسط رضاخان قزاق بود.
نورمراد بلافاصله پس از کودتای ننگین ۲۸مرداد در شهریور ۱۳۳۲ در ۱۸ سالگی بهخاطر طرفداری از مصدق دستگیر شد و بیش از ۵ماه در زندان شهربانی دزفول تحت فشار و شکنجه بود.
نورمراد که در وزارت نیرو کار میکرد، پس از سقوط رژیم شاه در سال۵۷ رو در روی آخوندها و رژیم خمینی به دفاع از مجاهدین برخاست و چماقداران بارها بر سرش ریختند. او در خرداد ۵۹ بهخاطر تظاهراتی که با یارانش در اندیمشک در حمایت از مجاهدین به راه انداخت دو هفته در کمیته ضدخلقی دستگیر و تحت ضرب و شتم بود.
نورمراد در جنگ ایران و عراق در منطقه موسیان به اسارت نیروهای عراقی در آمد و ۹سال اسیر جنگی بود تا توانست در ۳۰خرداد ۱۳۶۸ دوباره به مجاهدین و ارتش آزادیبخش بپیوندد.
نورمراد در ایران خانواده و ۸ فرزند داشت اما بیش از ۳۲سال بدون کمترین تزلزل و تردید در همهٔ نبردها پیشتاز بود هر چند از سال۱۳۸۲ پس از جنگ اشغال عراق، وزارت اطلاعات شماری از فرزندان او را علیه او به کار گرفت تا شاید ندامت نموده و به رژیم تسلیم شود. نورمراد مانند بقیه مجاهدین ۶۷۷روز با ۳۲۰ بلندگو از این بابت تحت فشار روانی و در معرض لجنپراکنی بود.
تسلیت خانم مریم رجوی: نورمراد یار غمخوار و وفادار مسعود و یکی از دلیرترین شجاعان و جنگاوران لرستان و یک تنه حریف دهها مزدور بود. او به راستی از افتخارات تاریخ لرستان و همچنین زادگان شهر بجنورد بود. در شهریور ۹۸ هم که به بیمارستان رفته بود وصیت کرد عکس او با تفنگ برنو بر روی سنگ مزارش ترسیم شود و نوشت: «آن دنیا (هم) میخواهم با آخوندها بجنگم»
تکیه کلام نورمراد و آواز محبوب او در همه نشستها «دایه دایه وقت جنگه» بود و از لرستان داستانها داشت.
در کتاب «مصدق و رضاخان» نورمراد در مورد سرکوب لرستان میگوید: با شمشیر و تفنگ قتلعام میکردند. یکی از فامیلهایمان نمیگذاشت دست او را از پشت ببندند اما او را با سنگ کشتند.
نورمراد در کتاب مصدق و رضاخان: پدرم گفت حدود دو ماه در محل هنگ ژاندارمری بودیم. بعد از دو ماه با محاصره و تیراندازی کوچمان دادند. هر دو نفر یک زنجیر به دستمان. پابرهنه، نه کفشی نه... زن و بچهها را هم آوردند. سوارنظام ژاندارمری در عقب و جلو بود. بیشتر طایفه بیرانوند را به همین حالت به خاک مالاندند و تا بجنورد و شیروان و قوچان کشاندند. پای پیاده به مدت ۶-۷ ماه، توی راه، منزل به منزل زیر گرما و سرما. ظلمی که رضاشاه با لرستان کرد، چنگیز خان مغول هم نکرد.
ویلیام داگلاس یک قاضی دیوان عالی آمریکا در مورد نسلکشی عشایر در ایران در یک گزارش مستند میگوید: بیتردید سرکوب و اعدام و کشتار فجیع لرها بین سالهای ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۶ توسط رضاشاه و عوامل او سرتیپ شاه بختی و امیراحمدی یک جنایت بزرگ و فراموشی ناپذیر علیه بشریت است. در این جنایتهای فجیع ضدانسانی، کله اسیران لر را با شمشیر قطع میکردند و سپس ورقهای از آهن گداخته بر روی آن می گذاشتند تا لحظهای جلو فوران خون را بگیرد و مقتول لحظاتی بدون سر راه برود.