با گسترش و رشد اعتراضات اجتماعی و به صحنه آمدن اقشار مختلف در اعتراضها و اعتصابهای علیه حاکمیت آخوندی، هراس در میان سردمداران و مهرههای آخوندی بیش از گذشته گسترش یافته و آنها را به هول و ولا انداخته است.
همین ترس و نگرانی امام جمعههای خامنهای را واداشته است تا روضههای ضد بنبست، ضد بحران و ضد سرنگونی بخوانند، و سعی کنند به نیروهای وارفته و شقه شقه شده روحیه بدهند.
امامی کاشانی امام جمعه تهران نگران «حوادثی است که ممکن است رخ بدهد» و در این رابطه به نیروهای رژیم هشدار میدهد که مراقب و هوشیار باشند.
آخوند دری نجف آبادی در اراک به نیروهای مایوس و وارفته توصیه میکند که به آینده امیدوار باشند، و به آنها وعده میدهد: «میتوانیم مشکلات را از پیش رو برداریم».
آخوند آل هاشم نهیب میزند که « القای در بنبست بودن در کشور یک خیانت بزرگ است» زیرا که ایده در بنبست بودن راه به «تسلیم» میبرد.
آخوند عباسعلی سلیمانی نیز از این که عدهیی در درون حاکمیت براین معتقدند «کشور دچار بحران و بنبست شده است» متأسف است.
آخوند محسن محمودی در وارمین از«تبلیغات وسیعی» که به راه افتاده است و «می خواهند با تحریم نظام اسلامی را ساقط کنند» ابراز نگرانی میکند.
آخوند عباس امینی در شاهرود در قدم اول منکر بحران است، اما در یک قدم بعد به آن اذعان میکند و به نیروهای رژیم توصیه میکند«حفظ وحدت، یکپارچگی و انسجام، تنها راه» نجات از این بحران است.
امام جمعه اهواز نیز نگران از هم پاشیدن حاکمیت است و نیروهای وارفته را به «وحدت ملی و حفظ اتحاد» فرامیخواند و آنرا«وظیفه همگان» میداندو...
اینها گوشهیی از ابراز هراسهای امام جمعههای خامنهای است و روضههایی که بیان بحران و بنبست کامل نظام است.
بنبست و بحرانی که سرتاپای حاکمیت آخوندی را درنوریده و آن را در مخمصه سرنگونی گیر انداخته است.
اما سؤال این است که حکومت آخوندی چگونه میخواهد از این بنبست و بحران بیرون بیاید، بحران و بنبستی که این همه امام جمعههایش را نگران کرده و به روضهخوانی انداختهاست؟.
واقعیت این است که این حکومت نه دارای ظرفیتی است که بتواند از بحران و بنبست و سرنگونی بیرون بیاید، و نه هیچ اهرمی در دست دارد که با آن بتواند خود را از سرنگونی نجات بدهد. زیرا در محاصره انواع و اقسام بحرانهای مختلف در زمینه خارجی و در زمینه داخلی است.
در زمینه خارجی بهزعم سرمداران رژیم و دولت آخوند روحانی قرار بود برجام آن را از بنبست و بحران نجات بدهد و در داخل آن را از مخمصه بنبست اقتصادی نجات بدهد. اما نه تنها چنین کارکردی برای رژیم نداشت بلکه شدیدترین تحریمها را برای رژیم به ارمغان آورده است. در زمینه داخلی نیز هیچ اهرمی ندارد که مردم ناراضی و سرنگونیخواه را راضی کند.
بحرانهایی که سردمداران و رسانههای رژیم از آنها بهعنوان ابربحران نام میبرند و بعضاً نیز تا ۳۰ ابر بحران برای آن ردیف کردهاند.
مجموعه این واقعیتها است که نیروهای آن را دچار یاس و سرخوردگی و تشتت کرده، بهگونهیی که امام جمعههای نظام را ناگزیر به خواندن روضه ضد بحران و ضد بنبست کرده است.