سرکرده انتظامی رژیم در اهواز از دستگیری ۱۷نفر از تماشاچیان بازی استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران خبر داد.
محمد صفری با دروغپردازی و با بهانه آتش زدن پرچم ایران گفت: در دیدار دو تیم فوتبال استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران در ورزشگاه غدیر اهواز، فردی اقدام به آتش زدن پرچم ایران کرد که بلافاصله اقدامات لازم برای شناسایی هویت و دستگیری فرد خاطی توسط پلیس اطلاعات و امنیت عمومی آغاز شد.
وی افزود: متهم با تشکیل پرونده راهی مرجع قضایی شد و تا کنون نیز ۱۷نفر از مخلان نظم دستگیر و تلاش برای دستگیری سایر افراد که باعث اخلال در ورزشگاه شدند ادامه دارد.
بیشتر بخوانید:
جوانان پرشور اهوازی هر مسابقه فوتبال در این شهر را بهانهای برای اعتراضات ضدحکومتی و سر دادن شعار سرنگونی کردهاند و با نیروهای سرکوبگر انتظامی درگیر شدهاند. به نمونههایی از این اعتراضات اشاره میشود:
جوانان اهواز در مسابقه فوتبال ورزشگاه غدیر با سنگ و نارنجکهای دستی به مأموران انتظامی تهاجم کردند
در جریان مسابقه تیمهای فوتبال فولاد خوزستان و استقلال در ورزشگاه غدیر اهواز، جوانان خشمگین با نارنجک دستی و سنگ به مأموران انتظامی تهاجم کردند. آنان صندلیهای ورزشگاه را شکستند و بر روی سکوها آتش برافروختند.
خبرگزاری سپاه پاسداران موسوم به فارس ۲۹آبان ۹۴به گوشهیی از این حرکت اعتراضی اعتراف کرد و نوشت:
«پس از اینکه تیم فوتبال استقلال به گل دوم رسید هواداران فولاد بهشدت نسبت به این مسأله معترض بودند و تمامی صندلیهای روبهروی جایگاه را شکستند، همچنین آنها در ورزشگاه آتشی هم برافروختند. جو ورزشگاه غدیر اهواز اصلاً مناسب نبود بهطوری که بارها نارنجکهای دستی به داخل زمین پرتاب میشد».
یک سایت حکومتی دیگر نوشت: «هواداران ناراضی فولاد به شکلی عجیب با پرتاب سنگ به سمت مأموران نیروهای انتظامی آنها را مورد حمله قرار داده و جو عجیب و غریب و ناامنی را در ورزشگاه حاکم کردند».
شعار سرنگونی در اهواز، نه تصادفی و نه منطقهیی! ـ حسین قائمی
چکیده: تمام سرکوبها، شکنجهها و اعدامهای جنایتکارانه توسط رژیم در خوزستان، بهمنظور ایجاد فضای رعب و برای مقابله با فضای ملتهب و انفجاری صورت گرفته و میگیرد؛ اما اکنون رژیم نتیجه این اقدامات سرکوبگرانه و جنایتکارانهٔ خود و حتی تأثیرات معکوس آن را با شعار سرنگونی نظام که از حلقوم هزاران تن از مردم و جوانان خوزستان و هموطنان عرب فریاد شده، میگیرد. همچنان که لبخندهای شیادانهٔ آخوند روحانی و وعدههای پوچ او به مردم خوزستان نیز نتوانسته کسی را فریب دهد و در همان تظاهرات روز جمعه، مردم، حق این شیخک مکار را که در تمام جنایتهای رژیم طی سالهای گذشته، نقش درجه اول داشته، با شعار «روحانی گمشو» کف دستش گذاشتند.
… سر دادن شعار سرنگونی رژیم در اهواز، نه تصادفی است و نه مقطعی، خواست سرنگونی رژیم، خواست مشترک و ارادهٔ شکست ناپذیر همهٔ مردم ایران از هر قشر و طبقه از هر ملیت و از هر دین و مذهب و مرام است».
تظاهرات دلیرانهٔ جوانان عرب اهواز در روز جمعهٔ گذشته با شعار «الشعب یرید اسقاط النظام» مردم سرنگونی این نظام را میخواهند و همچنین غریو فریادهای «روحانی برو گمشو» لرزه بر پیکر رژیم پوسیده دیکتاتوری آخوندی افکنده است. تصاویر جمعیت انبوه و خشمگینی که این شعارها را تکرار میکنند و چهرههای مصمم و برافروخته آنها، هیچ نشانی از هیجان ناشی از پیروزی یک مسابقه فوتبال را ندارد و مثل همیشه فوتبال تنها یک بهانه برای فوران خشم و اعتراض مردم به جان آمدهای است که برای به زیر کشیدن این دیکتاتوری ضدانسانی به خروش آمده است.
بنا به گزارشها، این شعارها را نه فقط هموطنان عرب، بلکه عموم جوانان اهواز که آن روز برای تماشای مسابقه فوتبال به استادیوم این شهر رفته بودند، با تمام قدرت سر میدادند.
سرکوب وحشیانه هموطنان عرب دیگر اثر ندارد
فاشیسم آخوندی برای سرکوب مردم خوزستان، بهویژه هموطنان عرب که ستم مضاعفی را تحمل میکنند، از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است. دستگیری، شکنجه، اعدام علنی یا قتل پنهان فرزندان فرهیخته هموطنان عرب خوزستان، از شاعر و معلم و فرهنگی، تا جوانان مبارز، هر چه را که توانسته برای سرکوب مردم خوزستان و خواستههای بهحق آنها بهکار گرفته است. آخرین مورد این اعدامهای جنایتکارانه در بهمن ماه گذشته اعلام شد و طی آن هادی راشدی معلم و هاشم شعبانی شاعر عرب را پس از مدتها شکنجههای وحشیانه اعدام شدند و پیکرهای آنان هم به خانوادههایشان تحویل داده نشد. پیش از آن نیز در آذر ماه گذشته، 4تن دیگر از زندانیان سیاسی از هموطنان عرب خوزستانی به نامهای غازی عباسی، عبدالرضا امیر خنافره، عبدالامیر مجدّمی و جاسم مقدم پیام به اتهام محاربه اعدام شدند و پیکرهایشان در نقطهٔ نامعلومی توسط رژیم ضدبشری به خاک سپرده شدند.
اگر عقبتر برویم، به همین ترتیب میبینیم تقریباً هیچ روزی نبوده که شماری از مردم و جوانان مبارز خوزستان و هموطنان عرب دستگیر نشده و زیر شکنجه نرفته باشند. آخرین موج سنگین این دستگیریها را در جریان قیام هموطنان بختیاری در بهمن ماه گذشته شاهد بودیم که رژیم تنها در دزفول صدها نفر و در سایر شهرهای خوزستان صدها نفر دیگر را دستگیر کرد که از سرنوشت شماری از آنان هنوز اطلاعی در دست نیست. همچنین در سالهای اخیر کمتر ماهی بوده که اعدام زندانیان سیاسی در خوزستان صورت نگرفته باشد. همچنان که تعدادی از زندانیان سیاسی از هموطنان عرب پیوسته در زیر اعدام بهسر میبرند. کما اینکه در حال حاضر، دو زندانی سیاسی، خالد موسوی و علی چبیشاط که در آبان 91 دستگیر شده و حدود 8ماه پیش در یک دادگاه فرمایشی به اتهام ”محاربه“ به مرگ محکوم شدند؛ چند روز پیش به سلولهای انفرادی منتقل شدند که میتواند مقدمه اعدام آنها باشد.
خواست مردم خوزستان سرنگونی آخوندها
تمام سرکوبها، شکنجهها و اعدامهای جنایتکارانه توسط رژیم، بهمنظور ایجاد فضای رعب و برای مقابله با فضای ملتهب و انفجاری در سراسر خوزستان صورت گرفته و میگیرد؛ اما اکنون رژیم نتیجه این اقدامات سرکوبگرانه و جنایتکارانهٔ خود و حتی تأثیرات معکوس آن را با شعار سرنگونی نظام که از حلقوم هزاران تن از مردم و جوانان خوزستان و هموطنان عرب فریاد شده، میگیرد. همچنان که لبخندهای شیادانهٔ آخوند روحانی و وعدههای پوچ او به مردم خوزستان نیز نتوانسته کسی را فریب دهد و در همان تظاهرات روز جمعه، مردم، حق این شیخک مکار را که در تمام جنایتهای رژیم طی سالهای گذشته، نقش درجه اول داشته، با شعار «روحانی گمشو» کف دستش گذاشتند.
اگر تنها خوزستان و یک استان کشور چنین ملتهب و برافروخته بود، آخوندها میتوانستند امید داشته باشند که میتوانند مثل گذشته آن را در خون رشیدترین فرزندان مردم خوزستان خفه کنند، اما سیستان و بلوچستان نیز بهشدت ملتهب و شعلهور است و رژیم بهرغم اعدامهای جمعی 15، 16نفره زندانیان سیاسی بلوچ نتوانسته آتش را خاموش کند. همچنان که کردستان، هرمزگان، تهران و دیگر شهرها و نقاط کشور نیز خروشان و در آستانهٔ خیزش و انفجارند. بنابراین سر دادن شعار سرنگونی رژیم در اهواز، نه تصادفی است و نه مقطعی، خواست سرنگونی رژیم، خواست مشترک و ارادهٔ شکست ناپذیر همهٔ مردم ایران از هر قشر و طبقه از هر ملیت و از هر دین و مذهب و مرام است. در برابر این رژیم، هیچ راهی جز سرنگونی وجود ندارد.