تمام بحث من امشب، همین شب است، ای شب
تمام بحث من ای تب، همین تب است، ای تب
تمام فکر من امشب، تویی تویی ای روز
که صبحدم برسی دلفریب و جان افروز
نشسته، ایستاده، دوان، سینه خیز یا افتان
همیشه بحث من این است، این شب ایران
شبی، نشسته در او مردمی که در بند است
شبی که آنچه در او شاد نیست لبخند است
تبم تبی ست چهل ساله داغ و بس جانسوز
درست مثل شب درد و داغ ایرانسوز
اگر نه آنکه امیدم دمیدن سحر است
چگونه زین شب و این تب رهایی و سفر است
خوشا شراب امیدی که کاهدم تب تن
خوشا طلوع سپیدی که پر کشد به وطن
م_شوق
۲۹بهمن ۱۳۹۹