امروز 16اسفند 95خامنهای در دیدار با گروهی از دستاندرکاران نمایشهای جنگافروزانة رژیم و بهاصطلاح راهیان نور، اعترافهای مهمی کرد.
البته قبل از پرداختن به حرفهایی که زد، باید گفت که حرفهایی که خامنهای نزد مهمتر از حرفهایی بود که گفت. ولیفقیه ارتجاع به هیچکدام از بحرانهایی حاد گریبانگیر رژیم اشاره نکرد، مثل موضوع برجام و سیاست دولت جدید آمریکا نسبت به آن؛ یا موضوع انتخابات و حملات مرگباری که طرفین به همدیگر میکنند؛ یا شرایط منطقه و سوریه که به نظر میرسد رژیم دارد از آنجا جارو میشود… به هیچیک از اینها اشاره نکرد.
در عوض به نشخوار جنگ، آن هم بعد از 28سال که از پایان جنگ میگذرد پرداخت و تا میتوانست جنگ را تقدیر و تقدیس کرد و آن را سرمایهٴ ملی و معدن طلا، گنج عظیم و از این قبیل توصیف کرد. آن هم جنگی که یک میلیون کشته و معلول و مجروح و هزار میلیارد دلار خسارت به کشور وارد کرد و به گفته صاحبنظران، کشور ما را از گردونهٴ رشد و توسعه بیرون انداخت و ایران را 50سال عقب انداخت.
خامنهای در قسمت دیگری از حرفهاش به منفوریت شدید جنگ ضدمیهنی اعتراف کرد و به کسانی که علیه جنگ میگویند و مینویسند و شعر و فیلم میسازند، حمله کرد.
اما بهواقع چرا 28سال پس از پایان جنگ، باز هم خامنهای این میزان با حسرت از دوران جنگ حرف میزند یا بهتر بگویم جنگ را نشخوار میکند؟
آنهایی که سنشان اجازه میدهد و دوران 8ساله جنگ را از نزدیک دیدند، خوب میدانند که جنگ چه مسائلی از رژیم قرونوسطایی خمینی حل میکرد، خمینی که نمیتوانست نیروی عظیم جوانانی را که انقلاب ضدسلطنتی آزاد کرده بود، در جهت رشد و توسعه کشور بهکار بگیرد و خواه ناخواه اینها بعد از طی مدتی برمیخاستند و مطالبات خود را طلب میکردند، یا به تنور جنگ میریخت یا با هیاهوی جنگ، هر صدای مخالف و حقطلبانهیی را در گلو خفه میکرد و آنها را متهم میکرد که ستون پنجم دشمن هستند. همچنین در فضای جنگ که هر روز قطار قطار، جنازه وارد شهرها میشد، خمینی میتوانست هر روز صد تا صدتا از بهترین و آگاهترین و مستعدترین فرزندان مردم ایران را هر شب تیرباران کند و صبح هم اسامی آنها را در رادیو تلویزیون خودش اعلام نماید.
بی جهت نبود که خمینی میگفت تا 20سال هم که باشد و تا آخرین خشت خانه، جنگ را ادامه میدهم. اما الآن خامنهای از این بهاصطلاح مواهب جنگ محروم است، و میخواهد با نشخوار جنگ، با آوردن قطار قطار تابوتهای خالی تحت عنوان شهدای جنگ، همان فضای جنگ را در کشور حاکم کند و صدای هر مخالفی و صدای اقشار محروم را که حقوق مسلم خود را طلب میکنند، در گلو خفه کرده، تا کسی نپرسد این همه فقر و فلاکت در کنار آن همه چپاول و غارت، چرا؟! یا نپرسد برای چی از نان شب ما میزنید و به تنور جنگ و کشتار در سوریه و عراق میریزید؟
خامنهای ضمنا در حرفهایش به وخامت اوضاع اقتصادی رژیم اعتراف کرد و آن را بزرگترین چالش رژیم توصیف کرد. این اعتراف مهمی بود، اما با مرد رندی خواست همه چیز را گردن روحانی و دولتش بیندازد که چون آنها وضعیت خراب اقتصادی را لو دادند، دشمن هم متوجه نقطهٴ ضعف ما در اقتصاد شد و فهمید که همانجا باید فشار بیاورد و ما را مجبور به برجام کند. انگار که در دوره و زمانهیی که بهعنوان عصر انفجار اطلاعات معروف شده، دنیا نمیدانست و اگر روحانی نگفته بود، نمیتوانست بفهمد که رژیم به لحاظ اقتصادی در حالت خفگی است!
بعد از این میخواست نتیجه بگیرد که نباید نقاط ضعف خودمان را برای دشمن برملا بکنیم و باید نقاط قوت خودمان را به رخ بکشیم و نمایش بدهیم، اما نگفت که این نقاط قوت چیست؟ لابد یکی از آنها همین جنگ خانمانسوز 8ساله است که دائم باید آن را تبلیغ کرد تا اذهان را از واقعیتهای موجود منحرف نمود؛ اما واقعیت این است که نشخوار جنگ و نمایش تابوت و استخون، تنها بر خشم و نفرت انفجاری مردم ایران دامن میزند.
البته قبل از پرداختن به حرفهایی که زد، باید گفت که حرفهایی که خامنهای نزد مهمتر از حرفهایی بود که گفت. ولیفقیه ارتجاع به هیچکدام از بحرانهایی حاد گریبانگیر رژیم اشاره نکرد، مثل موضوع برجام و سیاست دولت جدید آمریکا نسبت به آن؛ یا موضوع انتخابات و حملات مرگباری که طرفین به همدیگر میکنند؛ یا شرایط منطقه و سوریه که به نظر میرسد رژیم دارد از آنجا جارو میشود… به هیچیک از اینها اشاره نکرد.
در عوض به نشخوار جنگ، آن هم بعد از 28سال که از پایان جنگ میگذرد پرداخت و تا میتوانست جنگ را تقدیر و تقدیس کرد و آن را سرمایهٴ ملی و معدن طلا، گنج عظیم و از این قبیل توصیف کرد. آن هم جنگی که یک میلیون کشته و معلول و مجروح و هزار میلیارد دلار خسارت به کشور وارد کرد و به گفته صاحبنظران، کشور ما را از گردونهٴ رشد و توسعه بیرون انداخت و ایران را 50سال عقب انداخت.
خامنهای در قسمت دیگری از حرفهاش به منفوریت شدید جنگ ضدمیهنی اعتراف کرد و به کسانی که علیه جنگ میگویند و مینویسند و شعر و فیلم میسازند، حمله کرد.
اما بهواقع چرا 28سال پس از پایان جنگ، باز هم خامنهای این میزان با حسرت از دوران جنگ حرف میزند یا بهتر بگویم جنگ را نشخوار میکند؟
آنهایی که سنشان اجازه میدهد و دوران 8ساله جنگ را از نزدیک دیدند، خوب میدانند که جنگ چه مسائلی از رژیم قرونوسطایی خمینی حل میکرد، خمینی که نمیتوانست نیروی عظیم جوانانی را که انقلاب ضدسلطنتی آزاد کرده بود، در جهت رشد و توسعه کشور بهکار بگیرد و خواه ناخواه اینها بعد از طی مدتی برمیخاستند و مطالبات خود را طلب میکردند، یا به تنور جنگ میریخت یا با هیاهوی جنگ، هر صدای مخالف و حقطلبانهیی را در گلو خفه میکرد و آنها را متهم میکرد که ستون پنجم دشمن هستند. همچنین در فضای جنگ که هر روز قطار قطار، جنازه وارد شهرها میشد، خمینی میتوانست هر روز صد تا صدتا از بهترین و آگاهترین و مستعدترین فرزندان مردم ایران را هر شب تیرباران کند و صبح هم اسامی آنها را در رادیو تلویزیون خودش اعلام نماید.
بی جهت نبود که خمینی میگفت تا 20سال هم که باشد و تا آخرین خشت خانه، جنگ را ادامه میدهم. اما الآن خامنهای از این بهاصطلاح مواهب جنگ محروم است، و میخواهد با نشخوار جنگ، با آوردن قطار قطار تابوتهای خالی تحت عنوان شهدای جنگ، همان فضای جنگ را در کشور حاکم کند و صدای هر مخالفی و صدای اقشار محروم را که حقوق مسلم خود را طلب میکنند، در گلو خفه کرده، تا کسی نپرسد این همه فقر و فلاکت در کنار آن همه چپاول و غارت، چرا؟! یا نپرسد برای چی از نان شب ما میزنید و به تنور جنگ و کشتار در سوریه و عراق میریزید؟
خامنهای ضمنا در حرفهایش به وخامت اوضاع اقتصادی رژیم اعتراف کرد و آن را بزرگترین چالش رژیم توصیف کرد. این اعتراف مهمی بود، اما با مرد رندی خواست همه چیز را گردن روحانی و دولتش بیندازد که چون آنها وضعیت خراب اقتصادی را لو دادند، دشمن هم متوجه نقطهٴ ضعف ما در اقتصاد شد و فهمید که همانجا باید فشار بیاورد و ما را مجبور به برجام کند. انگار که در دوره و زمانهیی که بهعنوان عصر انفجار اطلاعات معروف شده، دنیا نمیدانست و اگر روحانی نگفته بود، نمیتوانست بفهمد که رژیم به لحاظ اقتصادی در حالت خفگی است!
بعد از این میخواست نتیجه بگیرد که نباید نقاط ضعف خودمان را برای دشمن برملا بکنیم و باید نقاط قوت خودمان را به رخ بکشیم و نمایش بدهیم، اما نگفت که این نقاط قوت چیست؟ لابد یکی از آنها همین جنگ خانمانسوز 8ساله است که دائم باید آن را تبلیغ کرد تا اذهان را از واقعیتهای موجود منحرف نمود؛ اما واقعیت این است که نشخوار جنگ و نمایش تابوت و استخون، تنها بر خشم و نفرت انفجاری مردم ایران دامن میزند.