یکی از غمانگیزترین صحنههایی که در این روزگار دل هر رهگذر انسان دوستی را به درد میآورد وجود کودکان خیابانی است.
کودکانی بیسرپناه و گاه بیسرپرست و بیاقبالی که با سنها و جنسیتهای مختلف در سرمای کشنده زمستان با لباس مندرس و دمپایی پاره تا پاسی از شب در خیابان برای دریافت کمک از سرنشینان خودروها التماس و تزرع میکنند.
کودکانی نه خانه دارند نه کاشانه و نه حتی اسم و شناسنامه. کودکانی که طراوت و شادابی را؛ سلامت و کامبابی را هنوز تجربه نکردند.. و به علتی که خودشان هم نمیدانند مجبور و محکوم به مرگ تدریجی هستند. کودکانی که بر اساس ماده 32 پیمان جهانی حقوق کودک، باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت آنها را تهدید میکند، حمایت شوند و دولتها باید سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند. کودکانی که طبق ماده 26 و 27 بایستی ضمن برخورداری از بیمه و تأمین اجتماعی از سطح زندگی که تأمین کننده رشد جسمی، ذهنی و اجتماعی آنها است، برخوردار باشند اما در این مملکت به علت فسادهای حکومتی و شرایط که دولت و حاکمیت برایشان ایجاد کرده روز به روز ضعیف و پژمرده و نابود میشوند.
آمارهای مختلف و ضد و نقیضی در مورد کودکان خیابانی اعلام میشود. عوامل و دلایل مختلفی هم برای این عارضه اجتماعی ذکر کردهاند. دلایلی البته بسیار سطحی مانند: فقر، از هم پاشیدگی خانواده، سوء مصرف مواد و الکل توسط والدین، کودک آزاری، نیاز به درآمد کار کودک، طرد کردن کودک، قحطی و بلایای طبیعی، مهاجرت و... .. اما رژیم هرگز هیچگونه مسئولیتی در قبال این کودکان معصوم نپذیرفته و همواره تقصیر را به گردن عوامل سود جو که از آنان سوءاستفاده میکنند میاندازد.
جای بسی تعجب است که چرا در کشوری که تمامی نیروهای سرکوبگرش در کوتاهترین زمان ممکن برای سرکوب هرگونه حرکت مردمی با حداکثر نیرو در صحنه حاضر میشوند از کنار این پدیده دردآور بهراحتی گذشته و هیچگونه مقابلهای با این عوامل بهاصطلاح سودجو نمیکند. بدیهی است پیگیری دلایل این بیعدالتی، به دزدی و چپاول سردمداران حکومت آخوندی ختم شده و ریشه آن به حاکمیت پلید آخوندی میرسد و این در حالی است که تنها با پول یکی از صدها اختلاس صورت گرفته در سران حکومت میتوان به این پدیده دردآور پایان داد.
آری راهحل نهایی خاتمه تمامی درد و رنج مردم محروم ایران نابودی رژیم ددمنش آخوندی با همهدار و دستههایش میباشد. به امید آن روز.
ف-ت از آلمان.
کودکانی بیسرپناه و گاه بیسرپرست و بیاقبالی که با سنها و جنسیتهای مختلف در سرمای کشنده زمستان با لباس مندرس و دمپایی پاره تا پاسی از شب در خیابان برای دریافت کمک از سرنشینان خودروها التماس و تزرع میکنند.
کودکانی نه خانه دارند نه کاشانه و نه حتی اسم و شناسنامه. کودکانی که طراوت و شادابی را؛ سلامت و کامبابی را هنوز تجربه نکردند.. و به علتی که خودشان هم نمیدانند مجبور و محکوم به مرگ تدریجی هستند. کودکانی که بر اساس ماده 32 پیمان جهانی حقوق کودک، باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت آنها را تهدید میکند، حمایت شوند و دولتها باید سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند. کودکانی که طبق ماده 26 و 27 بایستی ضمن برخورداری از بیمه و تأمین اجتماعی از سطح زندگی که تأمین کننده رشد جسمی، ذهنی و اجتماعی آنها است، برخوردار باشند اما در این مملکت به علت فسادهای حکومتی و شرایط که دولت و حاکمیت برایشان ایجاد کرده روز به روز ضعیف و پژمرده و نابود میشوند.
آمارهای مختلف و ضد و نقیضی در مورد کودکان خیابانی اعلام میشود. عوامل و دلایل مختلفی هم برای این عارضه اجتماعی ذکر کردهاند. دلایلی البته بسیار سطحی مانند: فقر، از هم پاشیدگی خانواده، سوء مصرف مواد و الکل توسط والدین، کودک آزاری، نیاز به درآمد کار کودک، طرد کردن کودک، قحطی و بلایای طبیعی، مهاجرت و... .. اما رژیم هرگز هیچگونه مسئولیتی در قبال این کودکان معصوم نپذیرفته و همواره تقصیر را به گردن عوامل سود جو که از آنان سوءاستفاده میکنند میاندازد.
جای بسی تعجب است که چرا در کشوری که تمامی نیروهای سرکوبگرش در کوتاهترین زمان ممکن برای سرکوب هرگونه حرکت مردمی با حداکثر نیرو در صحنه حاضر میشوند از کنار این پدیده دردآور بهراحتی گذشته و هیچگونه مقابلهای با این عوامل بهاصطلاح سودجو نمیکند. بدیهی است پیگیری دلایل این بیعدالتی، به دزدی و چپاول سردمداران حکومت آخوندی ختم شده و ریشه آن به حاکمیت پلید آخوندی میرسد و این در حالی است که تنها با پول یکی از صدها اختلاس صورت گرفته در سران حکومت میتوان به این پدیده دردآور پایان داد.
آری راهحل نهایی خاتمه تمامی درد و رنج مردم محروم ایران نابودی رژیم ددمنش آخوندی با همهدار و دستههایش میباشد. به امید آن روز.
ف-ت از آلمان.