در گردهمایی بزرگ ایران آزاد، که با شرکت ایرانیان و حامیان مقاومت ایران از سراسر جهان برگزار شد، رئیسجمهور برگزیده مقاومت مریم رجوی طی سخنانی خطاب به شرکت کنندگان گفت:
دوستان گرامی!
به همه شما سلام میکنم. در مقابل اعتمادی که به من ابراز میکنید، کلامی که شایسته باشد، پیدا نمیکنم، جز اینکه خاضعانه سر فرود بیاورم، و بگویم که احساسات شما یادآور تعهد بزرگی است که بر شانههای من گذاشتهاید. این، نگرانی شب و روز من است که در برابر شما، در برابر مردم ایران و در پیشگاه تاریخ و خدای بزرگ در ایفای این مسئولیت روسفید باشم.
من آمدهام سخن آنهایی را بگویم که شنیده نشدهاند، اما نیروی تعیینکننده ایراناند. سخن آنهایی که سرکوب شدهاند، اما عزمشان برای آزادی، ایران را دگرگون خواهد کرد. در این کار پشتگرمی من به عزم و ایمان شماست، میخواهم بدانید که به تکتک شما تکیه دارم و به همه شما نیازمندم.
دوستان گرامی!
به همه شما سلام میکنم. در مقابل اعتمادی که به من ابراز میکنید، کلامی که شایسته باشد، پیدا نمیکنم، جز اینکه خاضعانه سر فرود بیاورم، و بگویم که احساسات شما یادآور تعهد بزرگی است که بر شانههای من گذاشتهاید. این، نگرانی شب و روز من است که در برابر شما، در برابر مردم ایران و در پیشگاه تاریخ و خدای بزرگ در ایفای این مسئولیت روسفید باشم.
من آمدهام سخن آنهایی را بگویم که شنیده نشدهاند، اما نیروی تعیینکننده ایراناند. سخن آنهایی که سرکوب شدهاند، اما عزمشان برای آزادی، ایران را دگرگون خواهد کرد. در این کار پشتگرمی من به عزم و ایمان شماست، میخواهم بدانید که به تکتک شما تکیه دارم و به همه شما نیازمندم.
هردو جناح رژیم در برابر یک جامعه عمیقاً ناراضی شکست خوردهاند
از توافق اتمی میان قدرتهای بزرگ با رژیم ولایت فقیه یک سال میگذرد.
بگذارید این یک سال را جمع بزنیم: جناح خامنهای که میخواست راهی برای فرار از بحران پیدا کند، شکست خورد، جناح رفسنجانی و روحانی که این توافق را نردبانی برای بالا رفتن خود دیده بودند، از آن پایین افتادند، و دولتها و کمپانیهای غرب که خواب یک شهر طلایی را در ایران میدیدند، بهجای آن، ویرانههای ولایت فقیه را دیدند.
بله، هر دو جناح در برابر یک جامعه عمیقاً ناراضی شکست خوردند. اما طرف پیروز، مقاومت مردم ایران است که هم افشاکننده برنامه بمبسازی اتمی است و هم حقانیت راهحلش یعنی ضرورت سرنگونی رژیم ولایت فقیه اثبات شده است.
سال۱۳۹۰ در اواخر دوره پاسدار احمدینژاد، خامنهای رژیم خود را در خطر میدید. برای نجات رژیمش، او بهقول خودش از طریق «محترمین منطقه» به آمریکا رو آورد و برای دست برداشتن از برنامه اتمی آمادگی نشان داد.
در شهریور سال ۱۳۹۲، در آستانه شروع بخش علنی مذاکرات، خامنهای هم به قتلعام در اشرف دست زد هم بهانواع زد و بندها و کشتارها برای حفظ بشار اسد.
چون میخواست عقبنشینی از بمبسازی را با قدرتنمایی پنهان کند. با این همه سرانجام، به عقبنشینی تن داد و حداقل برای یک دوره، از بمب اتمی دست برداشت. ولی بحران گریبانگیر رژیم مهار نشد، بلکه هر چه بیشتر فوران کرد و ولایت فقیه در باتلاق جنگ سوریه فرو رفت.
ولی مجاهدین، از اشرف و لیبرتی تا اوین و گوهردشت ، همه جا محکم و استوار ایستادند و تکثیر شدند.
همزمان، جناح رفسنجانی ـ روحانی سعی کرد با شعار اعتدال، خود را منجی رژیم معرفی کند. گمان میکردند با برقراری توافق اتمی یکباره، همه درها بهروی آخوندها باز میشود. و راهی برای مهار جنبش اعتراضی پیدا میکنند.
در این یکسال، تحریمها بهمیزان زیادی لغو شد و صادرات نفت بالا رفت؛ اما پول آن به تنور جنگ سوریه سرازیر شد. دهها هیأت سیاسی و تجاری اروپا به تهران رفتند. اما در آنجا جز یک نظام بیپول، بیثبات و سراپا فاسد نیافتند. قرار بود اقتصاد کشور بهبود پیدا کند، اما بیش از پیش در رکود فرو رفت، نظام بانکی ورشکسته شد و کارخانهها مثل برگ خزان ریختند.
میخواستند روابط خود را با جهان بهتر کنند، اما بهجای آن دخالت در کشورها را بیشتر کردند و در نتیجه، دستکم شش کشور همسایه و منطقه، روابط خود را با رژیم قطع کردند و آخر کار یک انتخابات قلابی بهراه انداختند و درباره پیروزی اصلاحطلبان موهوم جنجال بسیار بهپا کردند. اما از آن، ادامه سیطره ولایت فقیه بر هردو مجلس بهدست آمد که محصول مهندسی خامنهای بود و سرفرود آوردن رفسنجانی. بله این است واقعیت نمایشهای میانهروی و اصلاحات.
نه فریب اعتدال توانست راهی برای رژیم باز کند، نه هیاهوی برجام
امروز، کارگران ایران میگویند دولت روحانی امنیتیترین سیاست را علیه کارگران داشته است. هنرمندان میگویند: میزان محدودیتها و فشارهای این سهسال از هنگام انقلاب تا بهحال بیسابقه است. هموطنان کرد، عرب و بلوچ و پیروان ادیان مختلف، بهویژه خواهران و برادران اهل تسنن میگویند بیش از پیش، هدف سرکوب و تبعیض قرار گرفتهاند؛ از دستگیریها و اعدامها در اهواز، تا خمپارهباران روستاهای کردستان.
همزمان، تولید و آزمایش موشکهای بالستیک از سرگرفته شده و تعداد اعدامهای سالانه دو الی سه برابر دوره رئیسجمهور قبلی است. یعنی نه فریب اعتدال توانست راهی برای رژیم باز کند، نه هیاهوی برجام. و حتی با داشتن بالاترین فرصتهای بینالمللی باز هم درمانده و ناتوان است. زیرا بهدلیل نارضایتی انفجاری جامعه، از اساس دچار بیثباتی است. زیرا یک آلترناتیو آماده و هوشیار در برابر خود میبیند. و میداند که همین آلترناتیو، اوضاع بحرانی را به سرنگونی نظام میرساند.
لحظه کوتاه آمدن ولایت فقیه، لحظه هراسش از آلترناتیو
این حقیقت را در کجا میتوان دید؟ عینیتر از هرجا در رفتار خود رژیم: سال گذشته در هفتم آبان، درست هشت روز پس از آن که خامنهای عقبنشینی از برنامه اتمی را در نامه به رئیسجمهور خودش تأیید کرد، بزرگترین حمله موشکی به لیبرتی را انجام داد. نتیجه نظامی این جنایت، شهادت ۲۴ مجاهد قهرمان بود؛ اما مثل همیشه اثبات شد که لحظهٴ کوتاه آمدن ولایت فقیه، همان لحظه ترس از مجاهدین و آلترناتیو است.
و حالا، در همین روزها، ابتدا خامنهای، شکست پروژه کارشکنی خود برای انتقال مجاهدین و استرداد آنها را پذیرفت و پرسید: «چرا اینها را به جمهوری اسلامی تسلیم نکردند که حکم الهی را درباره اینها جاری کند؟» سپس از دو هفته پیش، توسط عوامل عراقی خود از ورود سوخت و دارو و مواد غذایی به لیبرتی جلوگیری میکند که هنوز هم ادامه دارد و درست پنج روز قبل از گردهمآیی شما، باز هم لیبرتی را موشکباران کرد این واکنشی بود به استقبال ایرانیان از این گردهمآیی، و همچنین واکنشی به حمایتهای شجاعانه و ستودنی زندانیان سراسر کشور از این گردهمآیی. بله، باز هم لحظه هراس ولایت فقیه.
اما پاسخ ما به سردمدار ارتجاع این است: حکم الهی، بیتردید، جاری خواهد شد و این، همان سرنگونی ولایت فقیه است؛ پس منتظر باش!
دراین رژیم، نه عمامه سیاه، نه عمامه سفید، سرنگون باد ولایت فقیه
از آنچه در این یکسال گذشت، به سه حقیقت اساسی میرسیم:
اول اینکه هردو جناح دریافتن راهی برای ادامه بقای رژیم شکست خوردهاند. وانگهی، قرار نیست که مردم ایران از افعی به مار غاشیه پناه ببرند. خیر؛ حرف مردم ایران این است که در این رژیم، نه عمامه سیاه، نه عمامه سفید، سرنگون باد رژیم ولایت فقیه.
حقیقت دوم این است که بهدلیل تمایل جوشان عمومی و بهدلیل آمادگی مبارزاتی جامعه، سرنگونی رژیم ولایت فقیه ممکن و در دسترس است.
و حقیقت سوم، درخشش راهحل واقعی است. بهاین معنی که از درون دیکتاتوری دینی راهحلی درنمیآید در نتیجه، آنچه اثبات میشود، راهحل شورای ملی مقاومت یعنی سرنگونی رژیم استبداد مذهبی است.
این راهحلی است مبتنی بر وجود یک آلترناتیو دمکراتیک، و راهحلی است مبتنی بر جوشش و آمادگی جامعه.
رنجی که زندانیان سیاسی با اعتصاب غذاهای طولانی برخود هموار میکنند، شعلهیی از این مقاومت است. کارگران ما شلاق میخورند، معلمان ما به حبسهای سنگین محکوم میشوند، اما از اعتراض ، دست نمیکشند و مقاومت میکنند. دختران و پسران ما هر روز دستگیر و تحقیر میشوند، اما به اجبارات آخوندها تن نمیدهند.
مادران ما به زندان میروند، انواع فشارها را تحمل میکنند اما از دادخواهی دست برنمیدارند. و مجاهدان آزادی در لیبرتی، موشکباران میشوند و در سختی و محاصره زجرکش میشوند، اما ذرهیی کوتاه نمیآیند و الگوی مبارزه با رژیم ولایت فقیه شدهاند.
بله، این است قدرت لایزال مقاومت؛ این است جان ناآرام خلق ما که آزادی را در کام اژدها هم که باشد، بهدست خواهد آورد.
هزار اشرف، هزار کانون نبرد علیه استبداد مذهبی
پس امروز، پرسش این نیست که آیا حکومت ولایت فقیه در شرایط سرنگونی هست یا خیر؟ پرسش این است که از چه راههایی میتوان زودتر به این هدف رسید. پاسخ ما، برپایی هزار اشرف است. یعنی هزار کانون نبرد علیه استبداد مذهبی.
برای دستیابی بهیک جمهوری آزاد و برابر، نه وقوع معجزهیی متصور است و نه شانس و تصادفی بهسود ما در کار خواهد بود. تمام دارایی ما، ملت ایران است و فرزندان پیشتازش و این البته بزرگترین قدرت جهان است. پس همه چیز را باید از دستها و ارادههای خودمان انتظار داشته باشیم. برای همین است که باید هزار اشرف بسازیم.
هزار اشرف، یعنی توانهای سرکوب شده را احیا کردن، بیشماران پراکنده را گردآوردن، و ذهنها و قلبها را از این امید واقعی بارور کردن که بهزیر کشیدن دیو ممکن است. و میتوان و باید.
هزار اشرف این است که با نیروی ارادهٴ مردممان و مقاومت سازمانیافته آنها سرنگونی را خلق کنیم. پس، با وام گرفتن از سروده برتولت برشت باید بگوییم:
ای آن که در تبعیدی مقاومت کن ـ ای آن که در زندانی مقاومت کن ـ ای زنی که در خانه نشستهای، مقاومت کن ـ ای آن که بیخانمانی، ای آن که از سرما میلرزی و ای آن که گرسنگی میکشی، مقاومت کن، تو باید رهبری را بهدست بگیری.
بله، هزار اشرف هم نقشهمسیر آزادی است، هم نیروی خیزش عمومی و هم آن پتک گرانی که بر سر ولایت فقیه فرود میآید.
امید خجسته یک ملت
امید ما این است که تاریخی داریم که پشتوانه دستیابی به آزادی را بهوجود آورده است، امید ما این است که ملتی داریم که ظرفیت یک تغییر بزرگ را در خود ذخیره کرده است. و امید ما این است که جنبش سازمانیافتهیی داریم که از رنج و مقاومت خود، پلی بهسوی آینده ساخته است. و کسی هست که این امیدها را بهپیروزی میرساند، پیشتازی برخاسته از رنج و درد مردم که پرچم نبرد با دو دیکتاتوری را در اهتزاز نگهداشته است.
شبچراغ تاریکیهای این مبارزه، حلقه وصل همه این امیدها، نقطه امید ملت ایران؛ مسعود.
زمانی آرش، مرزهای ایرانزمین را مشخص کرد. حالا او، همان دستی در کمان تاریخ است که اینبار آن را بهسوی آزادی خم میکند. بله، امید خجسته یک ملت.
راهحل ایران
اجازه بدهید همچنین چند جملهای درباره سیاستهای بینالمللی بر سر مسأله ایران صحبت کنم: میدانید که در سطح بینالمللی کم نبودند کسانی که گمان میکردند توافق اتمی برای منطقه آرامش میآورد. اما برای مردم سوریه، بشکههای دینامیت و ۷۰ هزار پاسدار بهارمغان آورد. برای عراقیها، پاکسازی قومی سنیها بهدست نیروی تروریستی قدس و برای کل منطقه، گسترش افراطگرایی تحت نام اسلام.
مقاومت ایران خود را در کنار ملت سوریه و رزمندگان دلیر آن میداند و افتخار میکند که صدای همبستگی دو ملت است.
در مقابل ما، آخوندها با گروه داعش هماهنگ و همسازند؛ هردو آیین ارتجاعی مشابهی دارند که ضد پیام اصیل اسلام است، هردو در بربریت و توحش روشهای مشابهی دارند و هر دو حیاتشان در گرو یکدیگر است. بهاین دلیل تا به اشغالگری این رژیم در سوریه و عراق و یمن پایان داده نشود، راه مقابله با داعش بازنخواهد شد.
اما متأسفانه به بهانه مقابله با داعش، همکاری عملی با نیروی تروریستی قدس توجیه میشود. و من هشدار میدهم که هر گونه سکوت، چه رسد به همکاری با ملاها، باز کردن راه آنها برای نسلکشی و نقض حاکمیت ملی در کشورهای منطقه است.
اجازه بدهید یادآوری کنم که از زمان مصدق بزرگ، سیاست آمریکا در ایران و بهتبع آن در خاورمیانه از اشتباهی درنیامده به اشتباه دیگر میافتد. یک روز تقویت میانهروهای موهوم، یک روز در لیست گذاشتن مجاهدین و بستن راه تغییر در ایران و یک روز ایستادن در مقابل قیامهای سال ۱۳۸۸، یعنی برای استبداد مذهبی راه باز میکند، برای جوامع ما مصیبت میآفریند و برای خودش بحران میسازد.
حالا، برای تصحیح این سیاست، چه راهی وجود دارد؟ ما به شما راهی را نشان میدهیم که یگانه راه است، ضروریترین راه است، و در دسترسترین راه است: و آن بهرسمیت شناختن حق مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه و کسب آزادی و دموکراسی است.
این راهحل، فقط بهسود مردم ایران نیست؛ بلکه گشایشی برای منطقه و جهان هم هست. بسیاری از منتخبان مردم جهان و شخصیتهای بلندپایه آمریکا و اروپا، استرالیا، کانادا، آسیا و خاورمیانه که از آزادی و دموکراسی در ایران و از امنیت و حفاظت مجاهدان در لیبرتی حمایت میکنند، گواهان پرافتخار همین حقیقتند. به همه آنها و بههمه شما که در اینجا حضور دارید، درود میفرستم.
کلام آخر، مقاومت برای آزادی
اما کلام آخر، کلام آخر، همان کلمه اولی است که برای آن بهپا خاستیم؛ یعنی مقاومت برای آزادی. این تعهد را البته ما آغاز نکردهایم؛ ادامه تکاملی انقلاب مشروطه و نهضت دکتر مصدق و قیام سی تیر است که در آستانه سالروزش قرار داریم، و پاسخ به آرزوهای بهیغما رفته انقلاب بهمن است و امتداد سرخفام سی خرداد.
بله، این تعهد را ما آغاز نکردهایم؛ پیشتازانش، پیامبران و مصلحان بزرگند.
در تورات خدا به موسی گفت: من تو را صدا کردم؛ برای آزادی اسیران و برای آزادی کسانی که در ظلمت زندگی میکنند. در انجیل آمده است که عیسی گفت: «برای کسی که باور دارد، همه چیز امکان پذیر است» . و قرآن گفته است: پس مقاومت کن، مقاومتی زیبا؛ همانا آنها، آنرا دور میبینند و ما نزدیکش میبینیم.
این تعهدی است که در سراسر تاریخ، هیچ سدی، هر قدر قطور و سخت در برابرش دوام نیاورده است.
در برابر مقاومت مردم ایران نیز، استبداد دینی دوام نخواهد آورد.
آری، عصر تازهیی در ایران طلوع میکند و جامعهیی بر اساس دموکراسی، جدایی دین و دولت و برابری زن و مرد شکوفا خواهد شد.
برای این مقصد پرشکوه، ما مقاومت را انتخاب کردهایم؛
ما مقاومت را انتخاب کردهایم ؛ در هر کجا و بههر شکلی که آرمان آزادی میطلبد. ما مقاومت را انتخاب کردهایم؛ تا هر زمان که ظلم و استبداد باقی است. و به این انتخاب افتخار میکنیم.
ما از پا نخواهیم نشست تا روزی که آزادی، دموکراسی و برابری همچون رودی خروشان از آذربایجان تا بلوچستان و از خراسان تا خوزستان جاری شود.
ما از پا نخواهیم نشست تا روزی که همه ایرانیان با همه عقایدشان و با همه تفاوتهایشان دست در دست هم، پرچم پیروزی را به اهتزاز درآورند: پرچم ایران آزاد و دمکراتیک.
سلام بر آزادی
درود بر همه شما.
از توافق اتمی میان قدرتهای بزرگ با رژیم ولایت فقیه یک سال میگذرد.
بگذارید این یک سال را جمع بزنیم: جناح خامنهای که میخواست راهی برای فرار از بحران پیدا کند، شکست خورد، جناح رفسنجانی و روحانی که این توافق را نردبانی برای بالا رفتن خود دیده بودند، از آن پایین افتادند، و دولتها و کمپانیهای غرب که خواب یک شهر طلایی را در ایران میدیدند، بهجای آن، ویرانههای ولایت فقیه را دیدند.
بله، هر دو جناح در برابر یک جامعه عمیقاً ناراضی شکست خوردند. اما طرف پیروز، مقاومت مردم ایران است که هم افشاکننده برنامه بمبسازی اتمی است و هم حقانیت راهحلش یعنی ضرورت سرنگونی رژیم ولایت فقیه اثبات شده است.
سال۱۳۹۰ در اواخر دوره پاسدار احمدینژاد، خامنهای رژیم خود را در خطر میدید. برای نجات رژیمش، او بهقول خودش از طریق «محترمین منطقه» به آمریکا رو آورد و برای دست برداشتن از برنامه اتمی آمادگی نشان داد.
در شهریور سال ۱۳۹۲، در آستانه شروع بخش علنی مذاکرات، خامنهای هم به قتلعام در اشرف دست زد هم بهانواع زد و بندها و کشتارها برای حفظ بشار اسد.
چون میخواست عقبنشینی از بمبسازی را با قدرتنمایی پنهان کند. با این همه سرانجام، به عقبنشینی تن داد و حداقل برای یک دوره، از بمب اتمی دست برداشت. ولی بحران گریبانگیر رژیم مهار نشد، بلکه هر چه بیشتر فوران کرد و ولایت فقیه در باتلاق جنگ سوریه فرو رفت.
ولی مجاهدین، از اشرف و لیبرتی تا اوین و گوهردشت ، همه جا محکم و استوار ایستادند و تکثیر شدند.
همزمان، جناح رفسنجانی ـ روحانی سعی کرد با شعار اعتدال، خود را منجی رژیم معرفی کند. گمان میکردند با برقراری توافق اتمی یکباره، همه درها بهروی آخوندها باز میشود. و راهی برای مهار جنبش اعتراضی پیدا میکنند.
در این یکسال، تحریمها بهمیزان زیادی لغو شد و صادرات نفت بالا رفت؛ اما پول آن به تنور جنگ سوریه سرازیر شد. دهها هیأت سیاسی و تجاری اروپا به تهران رفتند. اما در آنجا جز یک نظام بیپول، بیثبات و سراپا فاسد نیافتند. قرار بود اقتصاد کشور بهبود پیدا کند، اما بیش از پیش در رکود فرو رفت، نظام بانکی ورشکسته شد و کارخانهها مثل برگ خزان ریختند.
میخواستند روابط خود را با جهان بهتر کنند، اما بهجای آن دخالت در کشورها را بیشتر کردند و در نتیجه، دستکم شش کشور همسایه و منطقه، روابط خود را با رژیم قطع کردند و آخر کار یک انتخابات قلابی بهراه انداختند و درباره پیروزی اصلاحطلبان موهوم جنجال بسیار بهپا کردند. اما از آن، ادامه سیطره ولایت فقیه بر هردو مجلس بهدست آمد که محصول مهندسی خامنهای بود و سرفرود آوردن رفسنجانی. بله این است واقعیت نمایشهای میانهروی و اصلاحات.
نه فریب اعتدال توانست راهی برای رژیم باز کند، نه هیاهوی برجام
امروز، کارگران ایران میگویند دولت روحانی امنیتیترین سیاست را علیه کارگران داشته است. هنرمندان میگویند: میزان محدودیتها و فشارهای این سهسال از هنگام انقلاب تا بهحال بیسابقه است. هموطنان کرد، عرب و بلوچ و پیروان ادیان مختلف، بهویژه خواهران و برادران اهل تسنن میگویند بیش از پیش، هدف سرکوب و تبعیض قرار گرفتهاند؛ از دستگیریها و اعدامها در اهواز، تا خمپارهباران روستاهای کردستان.
همزمان، تولید و آزمایش موشکهای بالستیک از سرگرفته شده و تعداد اعدامهای سالانه دو الی سه برابر دوره رئیسجمهور قبلی است. یعنی نه فریب اعتدال توانست راهی برای رژیم باز کند، نه هیاهوی برجام. و حتی با داشتن بالاترین فرصتهای بینالمللی باز هم درمانده و ناتوان است. زیرا بهدلیل نارضایتی انفجاری جامعه، از اساس دچار بیثباتی است. زیرا یک آلترناتیو آماده و هوشیار در برابر خود میبیند. و میداند که همین آلترناتیو، اوضاع بحرانی را به سرنگونی نظام میرساند.
لحظه کوتاه آمدن ولایت فقیه، لحظه هراسش از آلترناتیو
این حقیقت را در کجا میتوان دید؟ عینیتر از هرجا در رفتار خود رژیم: سال گذشته در هفتم آبان، درست هشت روز پس از آن که خامنهای عقبنشینی از برنامه اتمی را در نامه به رئیسجمهور خودش تأیید کرد، بزرگترین حمله موشکی به لیبرتی را انجام داد. نتیجه نظامی این جنایت، شهادت ۲۴ مجاهد قهرمان بود؛ اما مثل همیشه اثبات شد که لحظهٴ کوتاه آمدن ولایت فقیه، همان لحظه ترس از مجاهدین و آلترناتیو است.
و حالا، در همین روزها، ابتدا خامنهای، شکست پروژه کارشکنی خود برای انتقال مجاهدین و استرداد آنها را پذیرفت و پرسید: «چرا اینها را به جمهوری اسلامی تسلیم نکردند که حکم الهی را درباره اینها جاری کند؟» سپس از دو هفته پیش، توسط عوامل عراقی خود از ورود سوخت و دارو و مواد غذایی به لیبرتی جلوگیری میکند که هنوز هم ادامه دارد و درست پنج روز قبل از گردهمآیی شما، باز هم لیبرتی را موشکباران کرد این واکنشی بود به استقبال ایرانیان از این گردهمآیی، و همچنین واکنشی به حمایتهای شجاعانه و ستودنی زندانیان سراسر کشور از این گردهمآیی. بله، باز هم لحظه هراس ولایت فقیه.
اما پاسخ ما به سردمدار ارتجاع این است: حکم الهی، بیتردید، جاری خواهد شد و این، همان سرنگونی ولایت فقیه است؛ پس منتظر باش!
دراین رژیم، نه عمامه سیاه، نه عمامه سفید، سرنگون باد ولایت فقیه
از آنچه در این یکسال گذشت، به سه حقیقت اساسی میرسیم:
اول اینکه هردو جناح دریافتن راهی برای ادامه بقای رژیم شکست خوردهاند. وانگهی، قرار نیست که مردم ایران از افعی به مار غاشیه پناه ببرند. خیر؛ حرف مردم ایران این است که در این رژیم، نه عمامه سیاه، نه عمامه سفید، سرنگون باد رژیم ولایت فقیه.
حقیقت دوم این است که بهدلیل تمایل جوشان عمومی و بهدلیل آمادگی مبارزاتی جامعه، سرنگونی رژیم ولایت فقیه ممکن و در دسترس است.
و حقیقت سوم، درخشش راهحل واقعی است. بهاین معنی که از درون دیکتاتوری دینی راهحلی درنمیآید در نتیجه، آنچه اثبات میشود، راهحل شورای ملی مقاومت یعنی سرنگونی رژیم استبداد مذهبی است.
این راهحلی است مبتنی بر وجود یک آلترناتیو دمکراتیک، و راهحلی است مبتنی بر جوشش و آمادگی جامعه.
رنجی که زندانیان سیاسی با اعتصاب غذاهای طولانی برخود هموار میکنند، شعلهیی از این مقاومت است. کارگران ما شلاق میخورند، معلمان ما به حبسهای سنگین محکوم میشوند، اما از اعتراض ، دست نمیکشند و مقاومت میکنند. دختران و پسران ما هر روز دستگیر و تحقیر میشوند، اما به اجبارات آخوندها تن نمیدهند.
مادران ما به زندان میروند، انواع فشارها را تحمل میکنند اما از دادخواهی دست برنمیدارند. و مجاهدان آزادی در لیبرتی، موشکباران میشوند و در سختی و محاصره زجرکش میشوند، اما ذرهیی کوتاه نمیآیند و الگوی مبارزه با رژیم ولایت فقیه شدهاند.
بله، این است قدرت لایزال مقاومت؛ این است جان ناآرام خلق ما که آزادی را در کام اژدها هم که باشد، بهدست خواهد آورد.
هزار اشرف، هزار کانون نبرد علیه استبداد مذهبی
پس امروز، پرسش این نیست که آیا حکومت ولایت فقیه در شرایط سرنگونی هست یا خیر؟ پرسش این است که از چه راههایی میتوان زودتر به این هدف رسید. پاسخ ما، برپایی هزار اشرف است. یعنی هزار کانون نبرد علیه استبداد مذهبی.
برای دستیابی بهیک جمهوری آزاد و برابر، نه وقوع معجزهیی متصور است و نه شانس و تصادفی بهسود ما در کار خواهد بود. تمام دارایی ما، ملت ایران است و فرزندان پیشتازش و این البته بزرگترین قدرت جهان است. پس همه چیز را باید از دستها و ارادههای خودمان انتظار داشته باشیم. برای همین است که باید هزار اشرف بسازیم.
هزار اشرف، یعنی توانهای سرکوب شده را احیا کردن، بیشماران پراکنده را گردآوردن، و ذهنها و قلبها را از این امید واقعی بارور کردن که بهزیر کشیدن دیو ممکن است. و میتوان و باید.
هزار اشرف این است که با نیروی ارادهٴ مردممان و مقاومت سازمانیافته آنها سرنگونی را خلق کنیم. پس، با وام گرفتن از سروده برتولت برشت باید بگوییم:
ای آن که در تبعیدی مقاومت کن ـ ای آن که در زندانی مقاومت کن ـ ای زنی که در خانه نشستهای، مقاومت کن ـ ای آن که بیخانمانی، ای آن که از سرما میلرزی و ای آن که گرسنگی میکشی، مقاومت کن، تو باید رهبری را بهدست بگیری.
بله، هزار اشرف هم نقشهمسیر آزادی است، هم نیروی خیزش عمومی و هم آن پتک گرانی که بر سر ولایت فقیه فرود میآید.
امید خجسته یک ملت
امید ما این است که تاریخی داریم که پشتوانه دستیابی به آزادی را بهوجود آورده است، امید ما این است که ملتی داریم که ظرفیت یک تغییر بزرگ را در خود ذخیره کرده است. و امید ما این است که جنبش سازمانیافتهیی داریم که از رنج و مقاومت خود، پلی بهسوی آینده ساخته است. و کسی هست که این امیدها را بهپیروزی میرساند، پیشتازی برخاسته از رنج و درد مردم که پرچم نبرد با دو دیکتاتوری را در اهتزاز نگهداشته است.
شبچراغ تاریکیهای این مبارزه، حلقه وصل همه این امیدها، نقطه امید ملت ایران؛ مسعود.
زمانی آرش، مرزهای ایرانزمین را مشخص کرد. حالا او، همان دستی در کمان تاریخ است که اینبار آن را بهسوی آزادی خم میکند. بله، امید خجسته یک ملت.
راهحل ایران
اجازه بدهید همچنین چند جملهای درباره سیاستهای بینالمللی بر سر مسأله ایران صحبت کنم: میدانید که در سطح بینالمللی کم نبودند کسانی که گمان میکردند توافق اتمی برای منطقه آرامش میآورد. اما برای مردم سوریه، بشکههای دینامیت و ۷۰ هزار پاسدار بهارمغان آورد. برای عراقیها، پاکسازی قومی سنیها بهدست نیروی تروریستی قدس و برای کل منطقه، گسترش افراطگرایی تحت نام اسلام.
مقاومت ایران خود را در کنار ملت سوریه و رزمندگان دلیر آن میداند و افتخار میکند که صدای همبستگی دو ملت است.
در مقابل ما، آخوندها با گروه داعش هماهنگ و همسازند؛ هردو آیین ارتجاعی مشابهی دارند که ضد پیام اصیل اسلام است، هردو در بربریت و توحش روشهای مشابهی دارند و هر دو حیاتشان در گرو یکدیگر است. بهاین دلیل تا به اشغالگری این رژیم در سوریه و عراق و یمن پایان داده نشود، راه مقابله با داعش بازنخواهد شد.
اما متأسفانه به بهانه مقابله با داعش، همکاری عملی با نیروی تروریستی قدس توجیه میشود. و من هشدار میدهم که هر گونه سکوت، چه رسد به همکاری با ملاها، باز کردن راه آنها برای نسلکشی و نقض حاکمیت ملی در کشورهای منطقه است.
اجازه بدهید یادآوری کنم که از زمان مصدق بزرگ، سیاست آمریکا در ایران و بهتبع آن در خاورمیانه از اشتباهی درنیامده به اشتباه دیگر میافتد. یک روز تقویت میانهروهای موهوم، یک روز در لیست گذاشتن مجاهدین و بستن راه تغییر در ایران و یک روز ایستادن در مقابل قیامهای سال ۱۳۸۸، یعنی برای استبداد مذهبی راه باز میکند، برای جوامع ما مصیبت میآفریند و برای خودش بحران میسازد.
حالا، برای تصحیح این سیاست، چه راهی وجود دارد؟ ما به شما راهی را نشان میدهیم که یگانه راه است، ضروریترین راه است، و در دسترسترین راه است: و آن بهرسمیت شناختن حق مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه و کسب آزادی و دموکراسی است.
این راهحل، فقط بهسود مردم ایران نیست؛ بلکه گشایشی برای منطقه و جهان هم هست. بسیاری از منتخبان مردم جهان و شخصیتهای بلندپایه آمریکا و اروپا، استرالیا، کانادا، آسیا و خاورمیانه که از آزادی و دموکراسی در ایران و از امنیت و حفاظت مجاهدان در لیبرتی حمایت میکنند، گواهان پرافتخار همین حقیقتند. به همه آنها و بههمه شما که در اینجا حضور دارید، درود میفرستم.
کلام آخر، مقاومت برای آزادی
اما کلام آخر، کلام آخر، همان کلمه اولی است که برای آن بهپا خاستیم؛ یعنی مقاومت برای آزادی. این تعهد را البته ما آغاز نکردهایم؛ ادامه تکاملی انقلاب مشروطه و نهضت دکتر مصدق و قیام سی تیر است که در آستانه سالروزش قرار داریم، و پاسخ به آرزوهای بهیغما رفته انقلاب بهمن است و امتداد سرخفام سی خرداد.
بله، این تعهد را ما آغاز نکردهایم؛ پیشتازانش، پیامبران و مصلحان بزرگند.
در تورات خدا به موسی گفت: من تو را صدا کردم؛ برای آزادی اسیران و برای آزادی کسانی که در ظلمت زندگی میکنند. در انجیل آمده است که عیسی گفت: «برای کسی که باور دارد، همه چیز امکان پذیر است» . و قرآن گفته است: پس مقاومت کن، مقاومتی زیبا؛ همانا آنها، آنرا دور میبینند و ما نزدیکش میبینیم.
این تعهدی است که در سراسر تاریخ، هیچ سدی، هر قدر قطور و سخت در برابرش دوام نیاورده است.
در برابر مقاومت مردم ایران نیز، استبداد دینی دوام نخواهد آورد.
آری، عصر تازهیی در ایران طلوع میکند و جامعهیی بر اساس دموکراسی، جدایی دین و دولت و برابری زن و مرد شکوفا خواهد شد.
برای این مقصد پرشکوه، ما مقاومت را انتخاب کردهایم؛
ما مقاومت را انتخاب کردهایم ؛ در هر کجا و بههر شکلی که آرمان آزادی میطلبد. ما مقاومت را انتخاب کردهایم؛ تا هر زمان که ظلم و استبداد باقی است. و به این انتخاب افتخار میکنیم.
ما از پا نخواهیم نشست تا روزی که آزادی، دموکراسی و برابری همچون رودی خروشان از آذربایجان تا بلوچستان و از خراسان تا خوزستان جاری شود.
ما از پا نخواهیم نشست تا روزی که همه ایرانیان با همه عقایدشان و با همه تفاوتهایشان دست در دست هم، پرچم پیروزی را به اهتزاز درآورند: پرچم ایران آزاد و دمکراتیک.
سلام بر آزادی
درود بر همه شما.