728 x 90

خانواده مخالفان سياسي,

دل نوشته مادر ریحانه جباری: مادرانه برای امیدواری و سعادت فرزندان ایران تلاش می‌کنیم و از پا نمی‌نشینیم

-

--
--
21بهمن 94- دل نوشته شعلهٴ پاکروان مادر ریحانه جباری که در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده است:
بعد از دیدار برادرم، ملاقات تعدادی از زنان مصمم و مهربان و قدرتمند این سرزمین، دلگرمم کرد. یکشنبه 18بهمن ساعتهایی را در کنار بهترین دوستانم گذراندم. هر کدام از این زنان، داستانی دارند پر آب چشم از فرزندانشان که مثل شیر بچه‌هایی دلیر به میدان رفتند و هرگز باز نگشتند. بجز سیمین که امیدش، امید همه‌ی ماست. سیمین زنی است که به حکم زندان فرزندش اعتراضی مسالمت‌آمیز کرد. با نوشته‌ای بر دست به جمع تحصن کنندگان اوین و دنا پیوست. برای آزادی امید مان، بازداشت شد. چند ساعت دیگر هم دادگاهی برای بررسی پرونده‌اش برگزار خواهد شد. البته سیمین تنها نخواهد بود. چند نفری همراهش خواهند بود. صدها دل لبریز از محبت و عشق نیز از دور برایش بوسه می‌فرستند.

مهمانی زنانه‌ی ما، پر شد از بوسه و آغوش برای سیمین و اکرم که می‌بایست به دادگاه مراجعه کنند. اکرم، زنی که 17سال پیش همای سعادت از آغوشش پرید و سعیدش گم شد. برای بازجویی ده دقیقه‌ای رفت و هرگز بازنگشت. هاشم زینالی، چند ساعت دیگر در دادگاه حاضر خواهد شد تا پرسش هفده ساله‌اش را تکرار کند. سعید من کجاست؟ اما اکرم حرف دیگری دارد و آن اینکه: سعید را دزدیدند و پدرش را متهم کردند به جستجوی پسر؟ کجای دنیا چنین جستجویی مجازات به همراه دارد؟ کدام کشور متمدن، کدام قانون بشری یا الهی جستجو برای یافتن گم شده را جرم تلقی می‌کند؟ تنها در یک صورت چنین می‌شود و آن این‌که رباینده سعید دست در دست عدالتخانه‌ی ناعادل داشته باشد. چقدر زشت است ضرب‌المثل شریک دزد و رفیق قافله بودن!

ما جمع کوچک زنانه‌ای داریم که مادرانه در کنار یکدیگریم. دستهایمان بهم پیوسته‌اند هم‌چون بند ناف دختران و پسرانمان. ما برای خود آرمانی داریم. ایران بدون شکنجه، بدون اعدام. برای رسیدن به این آرمان از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنیم. ما زنان مصممی هستیم که شعارمان یکی برای همه، همه برای یکی است. اکنون همه‌مان در کنار سیمین و اکرمیم. هم‌چنان که آنان در کنار همه‌مان بودند. ما، مادرانه برای امیدواری و سعادت فرزندان ایران تلاش می‌کنیم و از پا نمی‌نشینیم.

پ. ن: یک هفته به سفری رفتم که برادرم را بعد از سالهای طولانی ملاقات کنم. نزدیک 20سال قبل از خانه پدری کوچ کرد و این دومین بار بود که دیدمش. شاید شرح این سفر را در زمانی که آرامش داشته باشم بنویسم. در حال حاضر مطالب زیادی آشفته‌ام می‌کند که یکی از آنان یافتن چند نوجوان زیر تیغ است که سن ارتکاب به جرمشان بین پانزده تا هفده سال بوده. آینان به سن قانونی رسیده و هر شب خواب اعدام میبینند و با کابوس مرگ از خواب میپرند. پسرانی در زندانهای مختلف ایران. زندانهای پرشمار ایران.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/aa82b270-c8a8-46ad-bc19-783fbff92343"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات