728 x 90

-

عزم مقاومت - لبخند اتحاد و وحدت

-

 -
-
این لبخند، تنها لبخند یک سردار صحنهٴ میهن‌پرستی نیست. لبخند چند خلق است که با هم متحد شدند تا از پس یک نبرد حماسی، سرزمینی نو بر پایه اتحاد و همبستگی در تاریخ پدید آورند. سرداری که آرزوهایش با فداکاری و جسارت بیمانندش این‌چنین توأم گشت:
«من همه چیز خود را فدا خواهم کرد تا مطمئن شوم که میهنم، بزرگ و سرفراز است. بزرگ نه تنها از نظر جغرافیایی، بلکه بزرگ با روحیه‌ای که در برابر ظلم می‌ایستد تا حاکمیتی که با فداکاری نبردهای گذشته در جنگ جهانی دوم برپا شده، پابرجا بماند».

در روز هشتم آذر 1324 (29نوامبر 1945) کشور جمهوری فدراتیو یوگسلاوی از اتحاد 6 قوم به همراه دو استان خودمختار پا به عرصه وجود گذاشت. اما کسی که توانست کار سترگ اتحاد اقوام و ملیتهای مختلف در قالب یک کشور یکپارچه را به سرانجام برساند، کسی نبود جز «مارشال تیتو».

 
آری این لبخند صربستان، اسلوونی، بوسنی و هرزگوین، مقدونیه، کرواسی، مونته نگرو؛ و دو استان خودمختار «ووی وودینا» و «کوزوو» بود که با هم متحد شدند تا یوگسلاوی برای چهل سال بنا شود.

در کشاکش دو جنگ مهیب و خانمانسوز جهانی، بودند افراد اندکی که به مقابله با آن برخاسته و کمر به تغییر آن سرنوشت شوم بستند. «ژوزف بروس تیتو» (Josip Broz Tito) یکی از همان افراد اندک بود.

هفتمین فرزند خانواده با پدری کروآت و مادری از اهالی اسلوونیا در ماه می‌ سال 1892 میلادی در قریه کمرووک در قلمرو پادشاهی کروآتی- اسلوونیا به‌دنیا آمد.

در سال 1911 به‌کار در کارخانهٴ بنز آلمان پرداخت. مدتی را هم در اتریش به‌عنوان رانندهٴ ماهر، در قسمت آزمایش خودروهای مختلف به‌کار پرداخت. در سال 1913 با درجه سرگروهبانی وارد ارتش اتریش- مجارستان شد. در جریان جنگ جهانی اول به رم منتقل شد. در آنجا به علت تبلیغات ضد جنگ، به زندان افتاد. سال 1915 به جبهه روسیه فرستاده شد. در آنجا به دست نیروهای ارتش تزاری مجروح و اسیر گردید. به اردوگاه کار ویژه اسرای جنگی در کوهستانهای اورال منتقل شد، اما سال 1917 هنگام درگیری بین انقلابیون و نیروهای تزار، از زندان فرار کرد. پس از فرار از زندان به یک گروه رزمی بلشویکها پیوست. در آوریل همان سال مجدداً اسیر شد اما بار دیگر فرار کرد و این بار روانهٴ فنلاند شد. در مسیر حرکت به فنلاند، در شهر سن پترز بورگ، وقتی با یک تظاهرات عظیم کارگران اعتصابی مواجه شد، نتوانست جلوی تمایل خود را بگیرد و وارد تظاهرات شد. در پایان تظاهرات، مجدداً یکی از بازداشت شدگانی بود که با یک قطار، به اردوگاه اسرا فرستاده می‌شدند.

این بار تا رسیدن به اردوگاه صبر نکرد و در همان قطار، نقشهٴ فرار را طراحی و اجرا کرد. پس از فرار از قطار حین رفتن به فنلاند با یک خانوادهٴ روس، که به سیبری می‌رفتند، همسفر شد. همسفران جدیدش هم‌عقیده از کار درآمدند و با آنها به شهرستان کوچک اومسک (Omsk) در سیبری رفت.

با پیروزی انقلاب اکتبر، به یک واحد از نیروهای ارتش سرخ پیوست. در سال 1920 به وطنش بازگشت.

سال 1920 کمونیستهای یوگسلاوی با به‌دست آوردن 59 کرسی در انتخابات مجلس، سومین حزب بزرگ سرزمین خود شدند، اما وقتی در سال 1928 فعالیت حزب کمونیست در زاگرب، غیرقانونی اعلام شد، تیتو مجدداً به زندان افتاد.

سال 1935 پس از آزادی از زندان به وین رفت و آنجا دوباره به حزبش پیوست. در اثنای فعالیتهایش در اتریش با اعضای رهبری حزب کمونیست یوگسلاوی آشنا شد. سال 1936 با اسم مستعار کنراد والتر به یوگسلاوی بازگشت و به فعالیت مخفی روی آورد. حمله آلمانها و شروع جنگ دوم جهانی برای تیتو و یوگسلاوی روز ششم آوریل سال 1941 بود. به این ترتیب تیتو وارد دومین تحول بزرگ در زندگی خود شد.

ارتش سلطنتی پیتر دوم، در همان روزهای اول به سرعت فرو پاشید و شاه گریخت. متقابلاً حزب تیتو با فراخوان به تشکیل یک نیروی نظامی، فرمان مقاومت سراسری در مقابل فاشیسم را صادر کرد. اولین واحد پارتیزان اروپایی در یوگسلاوی تشکیل شد. سال 1941 نیروهای آلمانی برای سر تیتو جایزه تعیین کردند.

مقاومت یوگسلاوی سرانجام موفق به خلق غیرممکن شد. آنها توانستند خطوط رزمی نازیها را بشکافند و این یک پیروزی فراتر از ظرفیتهای آنان به حساب می‌آمد که تنها در سایهٴ ریسک‌پذیری تیتو، ممکن شد.

مارس سال 1945 حکومت فدرال- دموکراتیک در بلگراد مستقر شد. تیتو نخست‌وزیر موقت این دولت بود. این مقدمه‌ای بود برای رقابت انتخاباتی بین حکومت مقاومت و شاه پیتر. سرانجام تیتو انتخابات را برد و در 29نوامبر همان سال، مجلس مؤسسان، شاه پیتر دوم را رسماً از سلطنت عزل کرد. تیتو موجودیت کشوری به نام جمهوری سوسیالیستی فدراتیو یوگسلاوی را اعلام کرد.

او به‌خاطر شخصیت استوارش و نیز برخورداری از پایه اجتماعی، تنها رهبر اروپای شرقی بود که زیر نفوذ استالین قرار نگرفت و در برابر او ایستاد.

تیتو که توانسته بود از قطعات بهم ریخته سرزمینهای چند‌ملیتی شبه جزیره بالکان کشور یوگسلاوی را بنا کند، همراه با جمال عبدالناصر، جواهر لعل نهرو و احمد سوکارنو جنبش عدم تعهد را بنیان گذاشت که زمانی وزنه‌یی مؤثر در میان دو قطب آمریکا و شوروی بود.

 
او 88سال زیست. دو جنگ جهانی را شخصاً تجربه کرد، یک جنگ بزرگ دیگر به نام «جنگ سرد» را از سر گذراند و در سال 1980، کمی قبل از آخرین تحول بزرگ قرن بیستم، یعنی قبل از فرو ریختن بلوک شرق و محو دنیای دو قطبی، دفتر زندگی پر ماجرایش به پایان رسید.

فرمانده‌ای که توانسته بود با توان همین خلقها، نیروی مهیب نازی را شکست بدهد، آن عطوفت و لبخندی که موجب اتحاد و همبستگی اقوام مخلتف شده بود، بعدها پس از مرگش آن را از لبهای یوگسلاوی پاک کردند، و دوباره اشکها جاری شد. مردی که چند خلق برایش گریستند…

ب. بهمنی، 10آذر 94
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/7a573189-7a95-477c-80ed-3a4e87f30422"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات