728 x 90

-

«چشمان بسته، اندام شکسته»

-

کبوتر آزادی
کبوتر آزادی
بعضی وقتها، برای این‌که بتوانیم بهتر بنویسیم، لازم است که قلم را کنار بگذاریم.
بعضی وقتها، برای رفع تشنگی، لازم است که دیگر آب‌ی ننوشیم.
بعضی وقتها، برای داشتن قامتی استوار، لازم است که انداممان، شکسته و خرد شده باشد.
بعضی وقتها، برای زنده ماندن، لازم است که نفس نکشیم.
بعضی وقتها، برای خوب دیدن، لازم است که چشمانمان بسته باشد.
آیا امکان دارد؟ بله

او نویسنده بود. یک روز، به ستوه آمده از ظلم و بیداد حاکم، تصمیم گرفت برای حک کردن جملاتش درقلب مردم، قلم را کنار بگذارد و سلاح بردارد و بر ظالم طغیان کند. او را به زندان انداختند، ولی آن‌قدر تشنه‌ی آزادی بود که برای شکستن دشمنش، اعتصاب‌غذای خشک کرد و دیگر لب به آب نزد. زندانبان به او گفت: «اگر ابراز ندامت نکنی استخوانهایت را می‌شکنم». ولی او تصمیم گرفت برای این‌که قامت ایمانش استوار بماند، خرد شدن استخوانهای خودش را ببیند. در نهایت هم زندانبان او را مخیر به تسلیم یا اعدام نمود. این بار، او برای زنده ماندن آرمانش، تصمیم گرفت که اعدام شود و نفس نکشد. جوخه‌ی اعدام به او شلیک کرد و چشمانش بسته شد. ولی در ورای آن چشمان بسته، چشمانش به دنیای آزاد و روشن، بیناشد.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/dafa5c86-331e-4c0c-9d00-d0567f0254a4"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات