تک و پاتکهای دو باند علیه همدیگر بالا گرفته است. بهدنبال اظهارات خامنهای در دیدار با خبرگان (12/6) که طی آن دستورات اکیدی به شورای نگهبان صادر کرد، تا هر کس را که کمترین زاویهیی با ولایتفقیه دارد و «اسیر کلیشههای تحمیلی نظام سلطه» است «بدون رودربایستی» کنار بگذارند؛ و در پی آن که به اشارهٴ خامنهای شماری از گماشتههای او هم، از آخوند یزدی رئیس خبرگان تا پاسدار جعفری سرکرده پاسداران تا روزنامهها و امام جمعههای گوش بهفرمانش رفسنجانی و باند او را بهشدت مورد حمله و تهدید قرار دادند… طبعاً اکنون نوبت رفسنجانی بود که به میدان بیاید و چه شخصاً و چه از طریق ایادی خود و روزنامههای تحت امرش، پاتک کند.
رفسنجانی در حملات خود، طبق معمول دیکتاتوری ولیفقیه را نشانه گرفت و با کلماتی تند، گناه در معرض خطر سقوط قرار گرفتن رژیم را به گردن خامنهای و استبداد قرونوسطایی او گذاشت و گفت: «در تاریخ معاصر همه مستبدها بهتدریج کنار میروند و حکومتها در سایه انفجار اطلاعات و آگاهی جامعه به سوی رأی و انتخاب مردم پیش میروند… حتی استعمارگران که میخواهند کشوری را اشغال کنند، بهانهٴ آنان سقوط حکومت دیکتاتوری است و این نشان میدهد که همه جهانیان فهمیدهاند که استبداد هیچ جایگاهی در بین ملتها ندارد» (مردمسالاری ـ ۱۷/۶/۹۴).
به این ترتیب رفسنجانی در جواب خامنهای که مرتب نسبت به خطر حمله استکبار هشدار میدهد، صراحتاً گفت که حتی زمینه تهدید خارجی را هم دیکتاتوری تو فراهم میکند.
این هم از طنز تاریخ که رفسنجانی از سازندگان اصلی این استبداد خونآشام و ضدبشری که در ریز و درشت تمام جنایتها و تباهیهای این رژیم بهطور مستقیم دست داشته، ژست دموکراسی میگیرد و از زبان مردم حرف میزند.
بگذریم… رفسنجانی در حملات خود، اشاره و تأکید بر انتخابات را هم از قلم نینداخت و گفت: «در این برهه، وظیفه همهٴ دلسوزان و احزاب و تشکیلات در دایرهٴ انقلاب است که با ورود به انتخابات، زمینة خلق یک حماسه سیاسی دیگر را در اسفند ماه فراهم کنند».
حرف رفسنجانی با ولیفقیه روشن است: من و اطرافیانم را در نمایش انتخابات بازی بده! قواعد بازی «در دایرهٴ انقلاب» (بخوانید بین باندهای درون رژیم) را رعایت کن! اگر نکنی و اگر بخواهی همه چیز را خودت قبضه کنی، نظام سرنگون میشود! اما اگر ما بیاییم نظام را نجات میدیم.
این حرفها را اطرافیان و روزنامههای رفسنجانی خیلی صریح میگویند و مینویسند. روزنامه حکومتی آرمان (17/6) طی مقالهیی با عنوان «هاشمی به منزلة پدر نهضت» به قلم آخوند منتجب نیا از مهرههای باند رفسنجانی نوشته است: «میتوان ایشان را به منزله یک پدر برای انقلاب فرض کرد که آسایش و امنیت این نظامی که اکنون تحت لوای آن زندگی میکنیم مولود زحمات افرادی مثل آیتا... هاشمی است... حق دارد نسبت به نظام جمهوری اسلامی نگران باشد و نسبت به مجلس خبرگان که مهمترین نهاد تصمیمگیری در کشور است دغدغه داشته باشد و اثرگذار نیز باشد…».
روشن است که عنوان پدر نهضت و انقلاب، چقدر به خامنهای میخورد، چون اگر رفسنجانی پدر انقلاب است، پس خامنهای چه کاره است؟! این در واقع همان جنگ هژمونی است؛ جنگ بر سر اینکه قدرت اصلی و قدرت فائقه دست چه کسی باید باشد.
در حال حاضر وقتی صحنهٴ رژیم را از نظر میگذرانیم، میبینیم که جنگهای متعدد و مختلفی جریان دارد، جنگ بر سر برجام، جنگ بر سر رابطه با آمریکا، جنگ بر سر خط مشی اقتصادی و بر سر چگونگی برخورد با مسائل اجتماعی، جنگ بر سر انتخابات و… همهٴ اینها وجوه مختلف یک جنگ هستند؛ جنگ هژمونی! و چون این جنگ تعیینتکلیف نشده، انواع نزاعها بر سر مسائل مختلف در جریان است.
بستر جنگ هژمونی در حال حاضر، نمایش انتخابات است و همهٴ دعواها مثل نهرهای مختلف که نهایتاً در بستر یک رود جاری میشوند، به این بستر میریزند؛ آن جاست که خطمشی رژیم، رابطه با آمریکا، سرمایهگذاری خارجی و غیره… تعیینتکلیف میشود و از همین روست که هر دو باند هم با تمام قوا برای آن خیز برداشتهاند و تمام حربههایشان را برای کسب پیروزی در آن به میدان آوردهاند.
این حربهها در طرف باند ولیفقیه عبارت است از شورای نگهبان ابزار قلع و قمع کاندیداهای طرف مقابل؛ سپاه پاسداران ابزار اصلی سرکوب و در کنارش، قوه قضاییه میباشد. حربة باند رقیب هم اساساً علم کردن شکستها و افتضاحات ولیفقیه در همهٴ زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در داخل و خارج کشور است. حربة دیگری هم که مشترکاً دست هر دو باند است، پروندههای فساد و دزدی همدیگر است که از همهٴ اینها به وفور استفاده میکنند.
تا آنجا که به مردم ایران برمیگردد، این جنگ که باعث تشدید و تعمیق شکاف در رژیم و تضعیف و فرسایش کل آن است، نمایش انتخابات اسفند آتی را، مثل سال88، به یک فرصت تاریخی تبدیل کرده که ملت هوشیار ایران به یمن برخورداری از مقاومت سازمانیافته ایران، از آن کمال استفاده را خواهد کرد.
رفسنجانی در حملات خود، طبق معمول دیکتاتوری ولیفقیه را نشانه گرفت و با کلماتی تند، گناه در معرض خطر سقوط قرار گرفتن رژیم را به گردن خامنهای و استبداد قرونوسطایی او گذاشت و گفت: «در تاریخ معاصر همه مستبدها بهتدریج کنار میروند و حکومتها در سایه انفجار اطلاعات و آگاهی جامعه به سوی رأی و انتخاب مردم پیش میروند… حتی استعمارگران که میخواهند کشوری را اشغال کنند، بهانهٴ آنان سقوط حکومت دیکتاتوری است و این نشان میدهد که همه جهانیان فهمیدهاند که استبداد هیچ جایگاهی در بین ملتها ندارد» (مردمسالاری ـ ۱۷/۶/۹۴).
به این ترتیب رفسنجانی در جواب خامنهای که مرتب نسبت به خطر حمله استکبار هشدار میدهد، صراحتاً گفت که حتی زمینه تهدید خارجی را هم دیکتاتوری تو فراهم میکند.
این هم از طنز تاریخ که رفسنجانی از سازندگان اصلی این استبداد خونآشام و ضدبشری که در ریز و درشت تمام جنایتها و تباهیهای این رژیم بهطور مستقیم دست داشته، ژست دموکراسی میگیرد و از زبان مردم حرف میزند.
بگذریم… رفسنجانی در حملات خود، اشاره و تأکید بر انتخابات را هم از قلم نینداخت و گفت: «در این برهه، وظیفه همهٴ دلسوزان و احزاب و تشکیلات در دایرهٴ انقلاب است که با ورود به انتخابات، زمینة خلق یک حماسه سیاسی دیگر را در اسفند ماه فراهم کنند».
حرف رفسنجانی با ولیفقیه روشن است: من و اطرافیانم را در نمایش انتخابات بازی بده! قواعد بازی «در دایرهٴ انقلاب» (بخوانید بین باندهای درون رژیم) را رعایت کن! اگر نکنی و اگر بخواهی همه چیز را خودت قبضه کنی، نظام سرنگون میشود! اما اگر ما بیاییم نظام را نجات میدیم.
این حرفها را اطرافیان و روزنامههای رفسنجانی خیلی صریح میگویند و مینویسند. روزنامه حکومتی آرمان (17/6) طی مقالهیی با عنوان «هاشمی به منزلة پدر نهضت» به قلم آخوند منتجب نیا از مهرههای باند رفسنجانی نوشته است: «میتوان ایشان را به منزله یک پدر برای انقلاب فرض کرد که آسایش و امنیت این نظامی که اکنون تحت لوای آن زندگی میکنیم مولود زحمات افرادی مثل آیتا... هاشمی است... حق دارد نسبت به نظام جمهوری اسلامی نگران باشد و نسبت به مجلس خبرگان که مهمترین نهاد تصمیمگیری در کشور است دغدغه داشته باشد و اثرگذار نیز باشد…».
روشن است که عنوان پدر نهضت و انقلاب، چقدر به خامنهای میخورد، چون اگر رفسنجانی پدر انقلاب است، پس خامنهای چه کاره است؟! این در واقع همان جنگ هژمونی است؛ جنگ بر سر اینکه قدرت اصلی و قدرت فائقه دست چه کسی باید باشد.
در حال حاضر وقتی صحنهٴ رژیم را از نظر میگذرانیم، میبینیم که جنگهای متعدد و مختلفی جریان دارد، جنگ بر سر برجام، جنگ بر سر رابطه با آمریکا، جنگ بر سر خط مشی اقتصادی و بر سر چگونگی برخورد با مسائل اجتماعی، جنگ بر سر انتخابات و… همهٴ اینها وجوه مختلف یک جنگ هستند؛ جنگ هژمونی! و چون این جنگ تعیینتکلیف نشده، انواع نزاعها بر سر مسائل مختلف در جریان است.
بستر جنگ هژمونی در حال حاضر، نمایش انتخابات است و همهٴ دعواها مثل نهرهای مختلف که نهایتاً در بستر یک رود جاری میشوند، به این بستر میریزند؛ آن جاست که خطمشی رژیم، رابطه با آمریکا، سرمایهگذاری خارجی و غیره… تعیینتکلیف میشود و از همین روست که هر دو باند هم با تمام قوا برای آن خیز برداشتهاند و تمام حربههایشان را برای کسب پیروزی در آن به میدان آوردهاند.
این حربهها در طرف باند ولیفقیه عبارت است از شورای نگهبان ابزار قلع و قمع کاندیداهای طرف مقابل؛ سپاه پاسداران ابزار اصلی سرکوب و در کنارش، قوه قضاییه میباشد. حربة باند رقیب هم اساساً علم کردن شکستها و افتضاحات ولیفقیه در همهٴ زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در داخل و خارج کشور است. حربة دیگری هم که مشترکاً دست هر دو باند است، پروندههای فساد و دزدی همدیگر است که از همهٴ اینها به وفور استفاده میکنند.
تا آنجا که به مردم ایران برمیگردد، این جنگ که باعث تشدید و تعمیق شکاف در رژیم و تضعیف و فرسایش کل آن است، نمایش انتخابات اسفند آتی را، مثل سال88، به یک فرصت تاریخی تبدیل کرده که ملت هوشیار ایران به یمن برخورداری از مقاومت سازمانیافته ایران، از آن کمال استفاده را خواهد کرد.