728 x 90

ادبیات و فرهنگ,

ایمره کرتس برنده‌ی جایزه‌ی ادبیات نوبل در سال ۲۰۰۲

-

 -
-
«حقیقتاً چه کسانی سرانجام در جایگاه متهمین به‌عنوان مسببان جنایت حکومتهای منحط می‌ایستند؟ تازه کارها؟ سرهای بی‌کلاه؟ یا سرهای با کلاهی که کلاهی جایگزین و همیشه آماده برای تغییر نقش و موقعیت خود ندارند؟» ایمره کرتس.

نویسنده‌ای که آشوویتس را تجربه کرد.

ایمره کرتس، imre- Kertés نویسنده‌ی توانا و برجسته‌ی مجاری که برنده‌ی نوبل ادبیات سال 2002 شد.

ایمره کرتس در 9نوامبر 1929 در بوداپست مجارستان به دنیا آمد. نوجوان بود که در سال ۱۹۴۴ به اردوگاه مرگ آشویتس، در لهستان که در اشغال آلمان بود فرستاده شد. او از آنجا به اردوگاه کار اجباری بوخن‌والد (Buchenwald) فرستاده شد که یک سال بعد به‌دست متفقین آزاد شد.
 

بعد از جنگ جهانی دوم، کرتس به مجارستان بازگشت، اما فقط برای دوره‌ی کوتاهی آزادی داشت که به کار روزنامه‌نگاری و نویسندگی بپردازد. در سال ۱۹۵۱ روزنامه‌ی او تبدیل به یکی از روزنامه‌های حزب کمونیست شد، و او از آنجا اخراج گردید. اما به هر حال، به‌رغم محدودیتهایی که وجود داشت توانست کتاب‌هایی منتشر کند که به زبان آلمانی ترجمه شد.

مهمترین رمان او «بی‌سرنوشت» بود که در ۱۹۷۵ چاپ شد، البته این رمان 5سال در نوبت چاپ قرار داشت، این رمان بر اساس تجارب خودش در آشویتس، درباره‌ی مردی است که به اردوگاه کار اجباری فرستاده می‌شود و در آنجا زنده می‌ماند. این رمان به‌صورت یک فیلم هم درآمده است.

ایمره کرتس در پاسخ به این سؤال که چرا گفته است، از این‌که در آشوویتس بوده احساس خوشبختی دارد شاید، به طعنه گفت است: «من تجربه کردم که ریشه‌ای‌ترین لحظات خوشحالی من در ارودگاه کار اجباری بوده است، شما نمی‌توانید تصور کنید که چقدر دوست داشتنی است که به شما اجازه بدهند در بیمارستان ارودگاه دراز بکشید، یا ده دقیقه استراحت از کار، غیرقابل توصیف است، وقتی که خیلی به مرگ نزدیک می‌شوید یک نوعی خوشحالی است، آنجا همین که زنده مانده‌اید، بزرگترین آزادی برای همه است».

آثار منحصربه‌فرد ایمره کرتس، فرای هر نوع سبکی است، همه‌ی بخشهایش خاطره‌نگارانه است، و بین مستند، داستان، روایت و مقاله شناور می‌ماند. او در آثارش دوره‌های مختلف زندگی‌اش از اسارت در آشویتس، زندگی در مجارستان کمونیستی، و بعد تبعید در برلین را مدام در فضایی داستانی و مستند زیر سؤال می‌برد و از زاویه‌ی تاریخی و سیاسی به آنها می‌پردازد.


بیشتر آثار کرتس متمرکز بر بقا در اردوگاههای مرگ نازی‌ها است، اما شاهدی بر استبداد در مجارستان پس از جنگ جهانی دوم نیز هست، او مجموعه آثاری نیز خلق کرده که با نام «گولاش، یا خورش گوشت کمونیسم» طبقه‌بندی و شناخته می‌شود.

اکنون پس از سالها که از انتشار نخستین اثر ترجمه شده‌ی او به زبان آلمانی و دریافت جایزه‌ی ادبی نوبل می‌گذرد، او خود را نمونه‌ی رشادت می‌نامد و با نگاهی تند و تیز به غرب نگاه می‌کند. او آشویتس را نقطه‌ی صفر تمدن غرب می‌نامد.

اهدا کنندگان جایزه‌ی نوبل او را به‌عنوان نویسنده‌ای که نوشته‌هایش «بر تجربه‌ی شکننده‌ی فرد در برابر خودکامگی وحشیانه‌ی تاریخ صحه می‌گذارد» برگزیدند.
از دیگر کتاب‌های او می‌توان از «دعای کدیش برای کودکی که متولد نشد» نام برد. کدیش دعایی است که یهودیان برای مردگان می‌خوانند، در این کتاب او می‌گوید که نمی‌خواهد در دنیایی که اردوگاههای کار اجباری برپاست کودکی به دنیا بیاید.

همچنین کتابهای رمان پلیسی، میراث افسرده‌ی اروپا، پرچم انگلیس، یک زبان در تبعید، و مقالات و سخنرانی‌های بسیاری درباره‌ی هولوکاست از کارهای او به‌شمار می‌رود.

بهترین کار او یعنی «بی سرنوشت» تجربه‌ی گیورگی کوس (György Köves) است. نوجوان 15ساله‌ای که در اردوگاه مرگ آشوویتس و بوخن‌والد و سایتس زندگی می‌کند، تعدادی این کتاب را یک نیمه‌ـ زندگی نامه‌ی خودش تفسیر کرده‌اند اما خود مؤلف این را انکار می‌کند.

کرتس علاوه بر کارهای خودش، آثاری از نیچه، فروید و دیگران را از آلمانی به زبان مجاری ترجمه کرده است.

از کرتس سؤال شد که شما اولین مجاری هستید که برنده‌ی جایزه‌ی ادبیات نوبل شده‌اید استقبال از یک قهرمان چگونه بود؟

او در فروتنی جواب داد: برای من خیلی عجیب بود، چون من یقیناً یک قهرمان نیستم، من به نوشته‌هایم به‌عنوان یک موضوع شخصی نگاه کرده‌ام. برای دهه‌ها من شنونده نداشتم و در حاشیه‌ی جامعه زندگی می‌کردم. شما می‌دانید که مجارستان 20سال پیش یک وضعیت منحصر بفردی داشت، برای ساختن چیزهای جدید یک ایدئولوژی جدید شانس نیاورد، باید در نظر گرفت که چگونه آنها در گذشته زندگی کردند».
 
یکی از کتاب‌هایی که از ایمره کرتس به فارسی هم ترجمه شده «رمان پلیسی» است، که بسیار ساده اما منحصر بفرد نوشته شده است، این کتاب در قالب نوشته‌های یک زندانی شروع می‌شود، کرتس با پیچشی کوچک، صرفاً از زبان خاطره‌نویسی استفاده می‌کند. اما سؤالاتی که او از مخاطبش می‌پرسد سلسله مراتب کلیشه‌ای و منفور نظام دیکتاتوری را زیر سؤال می‌برد. حقیقتاً چه کسانی سرانجام در جایگاه متهمین به‌عنوان مسببین جنایت بازیگران رژیمهای منحط می‌ایستند؟ تازه کارها؟ سرهای بی‌کلاه؟ یا سرهای با کلاهی که کلاهی جایگزین و همیشه آماده برای تغییر نقش و موقعیت خود ندارند؟
 
 کرتس در مجارستان یک شخصیت جنجالی است، زیرا که مخصوصاً او اولین مجاری است که برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات است، و در آلمان زندگی می‌کند. در هر حال تجربه‌ی کرتس و آثارش گواهی بر این است که ادبیات هم در بسیاری زمانها، ضربه‌های افشاگرانه‌ی بزرگی به دیکتاتوری زده است.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/13439e9d-e693-4058-8e05-596d37d3ee5b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات