728 x 90

ادبیات و فرهنگ,

خاک بارید بر سر ایران از م. شوق

-

 -
-
خاک بارید بر سر ایران
بر سر و بام و بر در ایران
گفت این خاک از کجا آمد؟
از زمین یا که از هوا آمد؟
گفت نکبت به خاک گشته بدل
نکبت شیخکان نموده عمل
چون که سی سال ظلم‌ها کردند
هرچه بود و نبود را خوردند
بر سر رودهاش سد بستند
آبها را ز خاک بگسستند
هرچه دریاچه بود گشت کویر
بانگ هر رود شد فغان و نفیر
گشت از حرص و آز آخوندان
این وطن خاکدان پیرو جوان
خلق آمد سوی خیابانها
با شعار و فغان به میدانها
که چو شد شیخ بر وطن رهبر
خاک ها ریخت خلق را بر سر
خامنه رهبر است؟ این وهن است
بدترین خاک بر سر وطن است
این پلیدان که خود لجن بودند
ضد این خلق و بی‌وطن بودند
چون ربودند « انقلاب» ی را
خاک کردند هر «گلاب» ی را
هرچه آباد، بین! خرابی شد
زرد و تاریک رنگ آبی شد
آسمان را خراب کرده کسی؟!
این نبوده ست در جهان هوسی
شیخ بر آسمان بقا ننمود
رحم بر ذرهٴ هوا ننمود
چار عنصر بده ست اصل جهان
خاک و آب است و باد و آتش، آن
خاک شد شیختاز نعلینش
آب شد اشک و خشک شد عینش
باد پر خاک شد ز نکبت شیخ
شهرها گشت پر ز ظلمت شیخ
آتش آور که شیخ میرانیم
خیز تا این ددان برون رانیم.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0398d840-0587-4401-8a7e-3fa285c54f23"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات