روحانی از دخالت ایران در سوریه و عراق پشتیبانی میکند
حکم دستگاه قضایی فرانسه مشروع بودن مقاومت ایرانیان را اثبات میکند و شکستی برای رژیم ولایتفقیه بهشمار میرود
روزنامه الزمان بینالمللی 8نوامبر 2014 (17آبان93)
مقدمه:
زنان در طول تاریخ نقشی برجسته در رهبری مردم خود به جانب آزادی و پیشرفت ایفا کردهاند و اگر تاریخ نام بینظیر بوتو در پاکستان و خانم تاچر در انگلستان را بهخاطر سپرده، مریم رجوی نیز یکی از این زنان است که تاریخ سازند، چرا که این بانوی صاحب ارادهٴ پولادین و ایمان که هیچگاه خللی در ایمانش نسبت به آرمان خلق ایجاد نمیشود، توانسته است خلق ایران و مقاومت ایران را در رویارویی با دیکتاتوری فاشیستی رژیم آخوندی در ایران، رهبری کند، دیکتاتورییی که خود را زیر پردهٴ دین پنهان کرده تا بتواند ارادهٴ خلق ایران را در هم بشکند و نقشههای توسعه طلبانهاش را در منطقه به اجرا در آورد.
مریم رجوی رهبر اپوزیسیون ایران و رئیسجمهور اپوزیسیون به روزنامه الزمان گفت که از شروع ریاستجمهوری حسن روحانی هیچ تغییری در سیاستهای رژیم ایران ایجاد نشده است.
این مخالف دیرپای ایرانی در گفتگو با روزنامه الزمان گفت که یک سیاست قرونوسطایی دیکتاتوری بر ایران حاکم است. وی تأکید کرد که روحانی یکی از مسئولان امنیتی است که از قبل، بیشترین فعالیت را در زمینه سرکوب و تروریسم و جنگافروزی داشته است. وی افزود که او به هیچوجه به تغییر یا تخفیف دادن در سیاست اعدام و شکنجه و صدور تروریسم و بنیادگرایی به منطقه نزدیک نشده است. کما اینکه از زمان انتخاب شدنش، هزار تن در ایران اعدام شدهاند و این یک رکورد در مقایسه با سالهای قبل است.
او به صراحت از دخالتهای تروریستی و جنایتکارانهٴ رژیم در سوریه و عراق دفاع میکند و این اعدامهای گسترده را اجرای قانون میداند. وی گفت صرفنظر از ماهیت این شخص و موضع او، مهمترین چیزی که باید درک شود، ماهیت ضدتاریخی و واپسگرای این رژیم است که به هیچوجه ظرفیت اصلاح ندارد. او توضیح داد که بر اساس قانون اساسی ولایتفقیه، رهبر این رژیم از اختیارات بیحد و حصری برخوردارست، از جمله فرماندهی کل نیروهای مسلح و انتخاب رئیس قوه قضاییه و رئیس ادارهٴ رادیو و تلویزیون و تعیین اعضای شورای نگهبان قانون اساسی (که آنها به نوبة خود اختیار تأیید مصوبات مجلس و... . را دارند)، عزل و برکناری رئیسجمهور و اختیارات بسیار دیگر (مادهٴ 110). وی گفت مادهٴ 11 قانون اساسی تصریح میکند که دولت ملتزم است «وحدت سیاسی اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام» را بهوجود آورد و این چیزی نیست جز صدور بنیادگرایی و تروریسمی که رژیم در حال حاضر با تمام قوا به آن مشغول است.
اهمیت حکم اخیر دادگاه فرانسه در منع تعقیب مجاهدین و شورای ملی مقاومت و تأثیر این حکم در عمل مقاومت در داخل و خارج چیست؟
این حکم اثباتکننده مشروعیت مقاومت مردم ایران برای سرنگونی رژیم و همچنین شکست بزرگی برای حکومت ولایتفقیه است.
این حکم، نقطهٴ پایان پرونده و تحقیقاتی است که نزدیک به 14سال پیش علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت، بر اساس خواست ملاهای ایران و در نتیجه یک معاملهٴ کثیف میان دولت وقت فرانسه با رژیم ایران گشوده شد.
سردبیر سابق نشریهٴ ژورنال دیمانش چاپ پاریس، کلود موریس، فاش میکند که شخصاً در ملاقات دوویلپن وزیر خارجه پیشین فرانسه و کمال خرازی وزیر خارجه پیشین ملاها در سال 2003 در تهران بوده و شاهد بوده که دو طرف در مورد حمله پلیس فرانسه به دفاتر شورای ملی مقاومت در حومه پاریس به توافق میرسند. حملهیی که با 1300 پلیس با سر و صدای زیاد، در 17ژوئن 2003 صورت گرفت.
در آن زمان، فرانسه که بهدلیل اشغال عراق توسط آمریکا بازار خود را در عراق از دست داده بود، برای جبران به ایران چشم دوخته بود و به این منظور باید مقاومت ما قربانی و متلاشی میشد تا رضایت ملایان فاشیست بهدست بیاید. اما پایداری اعضای مقاومت و حمایت هموطنان ایرانی و پارلمانترها و شخصیتهای فرانسوی و اروپایی، این طرح را با شکست مواجه کرد.
با اینکه هیچ چیز غیرقانونی از دفاتر و مراکز مقاومت ما بهدست نیاوردند، اما ملاها برای تحت فشار قرار دادن مقاومت ایران، تلاش کردند پرونده قضایی علیه مقاومت را با پروندهسازی زنده نگهدارند. آنها با مخارج بسیار و بهکارگیری شورای عالی امنیت، وزارتخارجه و قوه قضاییه و بسیج مأموران و شبکههای اطلاعاتی و دیپلوماتیک خود انواع اتهامهای دروغ را وارد این پرونده میکردند. ولی نبرد حقوقی و سیاسی جنبش ما، سرانجام این پروندهسازی را در هم شکست.
ابتدا در سال 2011 قضاییه فرانسه، حکم داد که نه مجاهدین و نه شورای ملی مقاومت و نه ارتش آزادیبخش در راستای سرنگونی رژیم ایران مرتکب تروریسم نشدهاند. سپس در سال 2014 در حکم دیگری، هر گونه افترائات مالی علیه مقاومت ایران را بیاعتبار کرد.
قضاییة فرانسه تأکید کرد: «صفت تروریسم در این پرونده باید به کنار گذاشته شود… مجاهدین از شیوههایی که ماهیت تروریستی دارد استفاده نکردهاند. … در این پرونده، سندی دال بر اقدام مسلحانهیی که غیرنظامیان را عمداً هدف قرار داده باشد، وجود ندارد. در شهرهای ایران، هدفها بهطور سیستماتیک نهادهای سرکوبگر امنیتی و انتظامی و نظامی و حکومتی بوده و عملیات در پاسخ به سرکوب و شکنجه و هزاران اعدام و جنایتهای رژیم ایران، انجام میشده است…».
دولت فرانسه با اختصاص دادن انبوهی وقت و انرژی به این پرونده ساختگی، عملاً ظرفیتهای خود را به جای مبارزه با بنیادگرایی و تروریسم، به مقابله با آنتیتز بنیادگرایی و آلترناتیو رژیم ولایتفقیه، اختصاص داد. و این ضربهیی بود به مردم منطقه و همهٴ جهان. این عیناً همان وضعیتی است که در آمریکا و انگلیس و اتحادیه اروپا و کانادا پیش آمد که سالها ظرفیتهایی که میتوانست به مبارزه با تروریسم اختصاص یابد، با زدن برچسب تروریستی به مقاومت ایران هدر رفت.
تغییر در سیاستها
آیا تغییری در سیاستهای حکومت ایران پس از روی کارآمدن رئیسجمهور جدید حسن روحانی که برخی او را جزء کبوترها محسوب میکنند، ایجاد شده است؟
خیر، تغییری در سیاستهای این رژیم بهوجود نیامده و این انتظار که در سیاستهای استبداد قرونوسطایی حاکم، تغییری ایجاد شود، بیهوده است.
روحانی که سال گذشته رئیسجمهور رژیم شد، یک چهرهٴ امنیتی است و بیشتر فعالیتش در این حکومت در امور سرکوب، تروریسم و جنگافروزی بوده است. به مدت ربع قرن او نمایندهٴ خامنهای در شورای عالی امنیت بوده است. بنابراین تا آن جا که به او برمیگردد، هرگز به تغییر یا هر گونه کاهشی در سیاست اعدام و شکنجه و صدور تروریزم و بنیادگرایی به منطقه، نزدیک نمیشود. کما اینکه از هنگام انتخاب او تا کنون هزار نفر در ایران اعدام شدهاند که بیشتر از سالهای گذشته است. او صریحاً از دخالتهای تروریستی و جنایتکارانهٴ رژیم در سوریه و عراق دفاع میکند و اعدامهای گسترده را حکم قانون میداند
اما صرفنظر از ماهیت و مواضع این شخص، آن چه اهمیت اساسی دارد، ماهیت ضدتاریخی و پسافتادهٴ کل رژیم است که ظرفیت هیچگونه رفرمی را ندارد.
طبق قانون اساسی ولایتفقیه، سردمدار رژیم از اختیارات نامحدود برخوردار است. از جمله فرماندهی کل قوا، انتصاب رئیس قضاییه و رئیس رادیو تلویزیون، انتصاب اعضای شورای نگهبان (که آنها به نوبه خود تصویب قوانین مجلس را برعهدهدارند)، اختیار عزل رئیسجمهور و بسیاری اختیارات دیگر. (اصل110)
این قانون، دولت را موظف به تحقق بخشیدن به «وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام» کرده است. (اصل 11) که هیچ معنایی جز صدور بنیادگرایی مذهبی و تروریسم که هماکنون رژیم با تمام قوا به آن مشغول است، ندارد.
سپاه پاسداران، ارتش ایدئولوژیک و ستون فقرات ولایتفقیه است و بر طبق قانون اساسی «نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن» را برعهده دارد. (اصل 150) و در موارد متعدد، خود همین قانون، تبعیض دینی را نهادینه کرده است.
روح قانون اساسی ملاها که اصول مورد اشاره، نمودهایی از آن است، ولایتفقیه یا حاکمیت تحمیلی «آخوند» بر سرنوشت یک ملت است. این ولایت از یک طرف، حاکی از یک استبداد افسارگسیخته است، از طرف دیگر، بیان ضعف و پوسیدگی است. یعنی اگر در قدرت مطلقه ولایتفقیه، یا در سیاست شکنجه و اعدام روزانه یا در سیاست صدور بنیادگرایی یا درنقش سپاه پاسداران یا در انواع تبعیضها، کمترین تغییری بدهد، چنان شکافهایی در سراپای حکومت ایجاد میشود که به نابودی آن منجر میشود.
پس از سرکوب قیام دانشجویان و مردم که در زمان رئیسجمهور سابق احمدینژاد صورت گرفت، آیا این، بهمعنای خاموش شدن صدای اپوزیسیون است؟ آیا شما در انتظار قیامهای دیگری هستید؟
جامعه ایران لبریز از نارضایتی است. این نارضایتی عوامل بیشماری دارد: حاکمیت یک رژیم ارتجاعی و مطلقه که با اعتقادات، فرهنگ و خواستها و آمال مردم در تعارض است، اعدام 120هزار مخالف سیاسی (که 90 درصد آنها اعضای مقاومت ایرانند) از جمله قتلعام سی هزار زندانی سیاسی در سال 1988، اعمال سرکوب و کنترل دائمی و خفهکننده در تمام بخشهای جامعه، تبعیض و تحقیر هموطنان اهل سنت و نیز پیروان سایر ادیان و ملیتهای مختلف ایران (کردها، عربها، بلوچها، ترکمنها، آذریها و...) و بالاخره فقر و محرومیت و گرانی و بیکاری بسیار شدید، تحت تأثیر سرازیر کردن عمده درآمد ایران به تنور جنگ سوریه و عراق و ماشین سرکوب.
در یک کلام، جامعه ایران یک وضعیت انفجاری دارد و به همین دلیل ملاها سازماندهی سپاه پاسداران را با مأموریت مقابله با قیامهای مردم هر استان تنظیم کردهاند. یکی از دلایل وحشت ملاها از مجاهدین، نقش آنها در برانگیختن قیامهاست.
در خلال قیامهای 2009، دادستان وقت تهران در گزارش رسمی خود به مجلس که در مطبوعات منتشر شد، تأکید میکرد که «مجاهدین بهصورت سازمانیافته و حساب شده در این حوادث و تشدید آن نقش داشتهاند».
کلیه افرادی که بهدلیل اعترضات سال 2009 اعدام شدند، از هواداران مجاهدین بودند. اتهام آنها سازماندهی آن تظاهرات بود. در همان موقع آخوند علمالهدی، عضو خبرگان و نمایندهٴ خامنهای در مشهد، در اجتماعی در تهران گفت: این مجاهدین بودند که اغتشاشها را فرماندهی کردند.
شورای ملی مقاومت چه نهادی است و چه نقشی دارد؟
شورای ملی مقاومت یک ائتلاف دیرپا از سازمانها و شخصیتهای دموکراتیکی است که خواهان سرنگونی رژیم هستند و سازمان مجاهدین خلق ایران یک عضو آن است. این شورا به مثابه پارلمان در تبعید مقاومت، از نمایندگان اقوام و مذاهب مختلف جامعه ایران، همچنین از گروهها و سازمانهایی با گرایشهای سیاسی و عقیدتی گوناگون، تشکیل شده که همگی در سرنگونی رژیم ولایتفقیه و برقراری آزادی و دموکراسی مشترکند.
شورای ملی مقاومت از سال 1360 تأسیس شده و تا کنون طرحها و مصوبات راهگشایی در مورد مسائل اساسی مبارزه کنونی، و دموکراسی، کثرتگرایی، حقوقبشر و برابری زن و مرد، برای ایران آزاد فردا ارائه کرده است.
آخرین وضعیت در محل استقرار اعضای مجاهدین در کمپ لیبرتی چگونه است؟ آیا از فشارها علیه رژیم کاسته نشده؟
اعضای مجاهدین، یعنی مهمترین نیروی مخالف رژیم، از سال 2012 از کمپ اشرف در استان دیالی، به زندان لیبرتی منتقل شدند.
آنها به مدت ربع قرن، اشرف را از یک بیابان لم یزرع، به شهر پیشرفتهیی با زیرساختها و تأسیسات مدنی و آموزشی، تبدیل کردند. در این مکان، اعضای مجاهدین روابطی بر اساس آزادی و دموکراسی و برابری میان خود شکل دادند.
آن جا در واقع شهر آزادی بود و الگویی برای زنان و جوانان ایران. بهنحوی که از اشرف برای مبارزه علیه ملاها الهام میگرفتند.
انتقال مجاهدین از اشرف به لیبرتی، یک جابهجایی اجباری و یک بیخانمانسازی تحمیلی بود که دولت عراق بر اساس سفارش خامنهای آن را به اجرا گذاشت و از همراهی و همسویی مللمتحد و دولت آمریکا و اتحادیه اروپا برخوردار شد. دولتهای غرب، حمایت از این طرح را با این بهانهٴ فریبکارانه توجیه میکردند که مجاهدین به یک کمپ ترانزیت موقت منتقل میشوند تا سپس به کشورهای دیگر انتقال یابند. در حالیکه پس از گذشت سه سال، تنها 10 درصد آنها به کشور ثالث منتقل شدهاند
رژیم ایران
دولت مالکی بنا به دستورات رژیم ایران، محاصره ضدانسانی سختی علیه این کمپ برقرار کرده بود که هنوز هم ادامه دارد. از جمله، دسترسی آزادانهٴ ساکنان کمپ به پزشک و بیمارستان را سلب کرده بود. بر اثر این محاصره، تا کنون21نفر از بیماران که درمان آنها امکانپذیر بود، جان سپردهاند. در هشت سال اخیر، دولت عراق با اجرای طرحهای ملاهای ایران 27 بار به اشرف و لیبرتی حمله کرده است. این شامل شش قتلعام است که شهیدان و مجروحان بسیاری برجا گذاشت.
من از ملت مصر که دوست و برادر ملت ایران هستند و از دولت این کشور میخواهم که از حقوق پایمال شده خواهران و برادرانشان در کمپ لیبرتی حمایت کنند و از دولت عراق بخواهند که به محاصره ظالمانهٴ این کمپ پایان دهد و مللمتحد این محل را بهعنوان یک کمپ پناهندگی بهرسمیت بشناسد. بهخصوص که ساکنان آن پناهندگانی هستند که حفاظتشده در چارچوب کنوانسیون چهار ژنو نیز میباشند.
اعضای جنبش شما در اشرف و سپس در لیبرتی بیش از 11سال است در محاصره و زیر فشار انواع محدودیتها و حملهها و کشتارها هستند. رژیم ایران بارها برای نابودی تشکیلات سازمان شما اقدام کرده. دولت آمریکا و سایر دولتهای غرب با پروندهسازی و لیستگذاری سعی کردهاند این جنبش را از کار بیندازند. و در داخل ایران هر کس از مجاهدین حمایت کند به مجازات سنگین و حتی اعدام محکوم میشود.
چه عاملی باعث شده که با وجود همهٴ این فشارها، مقاومت ایران پابرجا ماند و همچنان نیروی اصلی اپوزیسیون ایران باشد؟
بله، این درست است که رژیم ولایتفقیه، بیوقفه در حال توطئه و حمله و شیطانسازی برای نابودی این جنبش است، اما مجاهدین با پایداری و فداکاری خود توانستهاند این فشارها را خنثی کنند و یک جنبش رویان و متحد و قدرتمند داشته باشند که بر مهمترین تحولات ایران اثرگذار است و ملاها همیشه آن را تهدید اصلی خود میبینند. اعضای این جنبش برای رسیدن به مقصد آزادی ایران، از همه چیز خود گذشتهاند. دو شعار اصلی اعضای این جنبش فدا و صداقت است.
عوامل این پایداری، قبل از هر چیز حمایت مردم ایران است. خواست نیرومندی در جامعه ایران برای دستیابی به آزادی و سرنگونی رژیم ولایتفقیه وجود دارد و این خواست در این مقاومت تبلور یافته است.
هموطنان ما با پذیرش ریسکهای بسیار، این جنبش را از نظر مالی تأمین میکنند. شبکههای مقاومت در داخل ایران و تشکیلات هواداران جنبش در خارج ایران، تحت تأثیر همین حمایت مردمی، گسترش پیدا میکنند یا ضربات دشمن را بازسازی میکنند.
عامل دیگر، تشکیلات نیرومند این مقاومت است. اعضای این مقاومت، آموختهاند که با روابط انسانی پیشرفته و با همبستگی پرشوری در میان خود، روابط متحد و یگانهیی برقرار کنند که در برابر فشارهای دشمن دوام بیاورد.
عامل دیگر، مرزبندی خدشهناپذیر با رژیم ملاها و پیگیری امر سرنگونی این رژیم با همهٴ دستهبندیهای آن است. آزادی ایران از نظام ولایتفقیه و استقرار دموکراسی در ایران، برای جنبش ما یک آرمان خدشهناپذیر است. در غیراین صورت جنبش ما در مقابل این رژیم، آسیبپذیر میشد و به سرعت راه زوال را طی میکرد.
رهبر مقاومت، مسعود رجوی گفته است: بدون آزادی و احترام به اختیار و انتخاب انسانی، دم زدن از خدا و اسلام بیهوده است.
در انسانشناسی اسلام و قرآن، مهمترین خصیصه انسان که او را از سایر موجودات جدا میسازد، آزادی اوست. و بر همین اساس میتواند مسئولیت بپذیرد.
این پیامی است که ما از اسلام حقیقی و اصیل گرفتیم. اسلامی که برای آزادی انسان بیشترین ارزش را قائل است.
ما با پایبندی به پیامها و ارزشهای اساسی اسلام، به برابری زن و مرد معتقدیم و این آرمان را در مبارزه و عمل جنبشمان محقق کردهایم. برابری زنان با مردان، آزادکننده انرژی عظیمی است که قرنها به بند کشیده شده بود و اکنون، چه در شکست بنیادگرایان و چه در ساختن بنای دموکراتیک جامعه، یک نیروی تعیینکننده است. این اعتقادی است که آنتیتز مؤثر و قدرتمند بنیادگرایی است و کلید رهایی را در دست دارد.
حقوق خلق
موضع شما در قبال اقلیتهای به حاشیه رانده شده و تحت ستم در داخل ایران، مانند عربهای اهواز، چیست؟ آیا برای مقابله با خشونت رژیم ایران، با آنها هماهنگی میکنید؟
ما مبارزه هموطنان عربمان برای استیفای حقوق مردم عرب را ارج مینهیم و بر لزوم پیوند آن با مبارزه مردم سراسر کشور برای سرنگونی رژیم ولایتفقیه، تأکید داریم. ما قویاً سرکوب آنان را محکوم میکنیم و در سطح داخلی و بینالمللی، آن را افشا میکنیم.
شورای ملی مقاومت از آغاز بر «رفع ستم مضاعف از همه شاخهها و تنوعات ملی ایران و تأمین جمیع حقوق و آزادیهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی برای آنها، در چارچوب وحدت، حاکمیت و یکپارچگی تجزیهناپذیر کشور»، تأکید کرده است. باید استفاده از زبان عربی و ترویج آن برای هموطنان عرب، بهرسمیت شناخته شود؛ کما اینکه زبان بلوچی، کردی، ترکی، و... برای هموطنانی که زبان مادریشان همینهاست.
باید خاطرنشان کنم که شماری از اعضا و مسئولان مقاومت، چه در سازمان مجاهدین و چه در شورای ملی مقاومت، از فرزندان مردم عرب هستند.
جنبش ما همان قدر تهرانی است که کرد و ترک و بلوچ و ترکمن و عرب است. شمار زیادی از اعضا و مسئولان ما از جمله بنیانگذار مجاهدین از همین ملیتها بوده و هستند.
آیا خودداری رژیم ایران از شرکت در حمایت در جنگ علیه داعش، برخاسته از رابطه ایران با این جریان و حمایتش از آن است؟
مهم این است که ببینیم منشأ مشکل در کجاست. من فکر میکنم امروز هیچ تردیدی وجود ندارد که اگر صدور تروریسم و بنیادگرایی و اشاعهٴ این پدیده شوم توسط رژیم و تلاشش برای سلطه بر جهان اسلام و عرب نبود، ما امروز با چنین پدیدهیی مواجه نبودیم. به وضعیت سوریه نگاه کنید: اگر از شروع قیامهای ملت سوریه علیه دیکتاتوری اسد، سپاه پاسداران با تمام قوا به سرکوب و کشتار و نسلکشی در این کشور دست نزده بود، از مدتها پیش رژیم اسد سقوط کرده و شرایطی که در آن گروه داعش شکل گرفت، بهوجود نمیآمد.
در عراق نیز اگر رژیم ولایتفقیه پس از خروج آمریکا از این کشور، آن را اشغال نکرده بود، و به وسیلهٴ دولت دستنشاندهٴ خود، یعنی دولت مالکی، این همه سرکوب نمیکرد و بخش عظیمی از مردم عراق را به حاشیه نمیراند، زمینهیی برای رشد داعش فراهم نمیشد.
در نتیجه، این گروه زاییده شرایطی است که رژیم ولایتفقیه ایجاد کرده است. به همین دلیل، راهحل ریشهیی در برابر آن نیز خلعید از ملاها، از همهٴ این کشورهاست و انتظار اینکه این رژیم در جنگ علیه این پدیده، شرکت فعال داشته باشد، بیهوده است. در فارسی ما ضربالمثلی داریم که میگوید: چاقو دستهٴ خودش را نمیبرد.
درست به عکس، ملاها از تشکیل ائتلاف بینالمللی و مبادرت آنها بهعمل نظامی در سوریه و عراق، عمیقاً بیمناکند. خامنهای سردمدار این رژیم، در 15سپتامبر گذشته، با تشکیل ائتلاف بینالمللی و مقابله با داعش، بهشدت مخالفت کرد. قاسم سلیمانی فرمانده نیروی تروریستی قدس نیز به شبهنظامیان عراقی گفته است: «دشمن مشترک ما آمریکا و ائتلاف است و نباید از آن منحرف شویم».
این مخالفتها بیسبب نیست. بهعنوان مثال، پس از شروع بمبارانها بود که نوری مالکی، که رژیم ایران 8سال بر روی او سرمایهگذاری کرده بود، ناچار به کنارهگیری از نخستوزیری شد. در حالی که ملاهای تهران تا آخرین دقیقه، بر حفظ او اصرار میکردند.
مطابق گزارشها از درون رژیم، حالا ملاها در مباحث درونی خود این نگرانی را ابراز میکنند که وقایعی که با تشکیل این ائتلاف و گسترش بمبارانها در سوریه شروع شده، ممکن است به ساقط کردن بشار اسد بهانجامد. ملاها حضور ائتلاف را با سلطهجویی و اشغالگری خود در این کشورها در تعارض میبینند.
جالب اینجاست که رژیم در عینحال میخواهد با دخالت خود تا آنجا که بتواند از نتایج عملیات بینالمللی علیه داعش بهرهمند شود و سلطه ضربه خوردهٴ خود در عراق و سوریه را بازسازی کند. رژیم درصدد تکرار تجربه سال 2003 است. رژیم میخواهد با استفاده از شرایط بمباران، عملیات نظامی و ارتکاب جنایت علیه بشریت برای حفظ بشار اسد را افزایش دهد و در عراق هم بهوسیله گروههای شبهنظامی سفاکش، به نسلکشی سنیها و مخالفان سلطه رژیم ادامه دهد.
دولتهای غرب نباید اشتباه فاجعهبار آمریکا در سال 2003 را تکرار کنند که برای استفاده از همکاری رژیم، درهای عراق را به رویش باز کرد و در قدم بعد، عراق را در سینی طلایی به ملاها تقدیم نمود. ملاها برای پیشبردن منافع خود، این تصویر غلط را ارائه میکنند که گویا ائتلاف بینالمللی یا دولتهای غرب مجبورند که یا با داعش هم جبهه شوند، یا با رژیم تهران.
درست بر عکس، مشکل اصلی در منطقه، رژیم ایران است. بحران در عراق و سوریه، حاصل سیاستهای رژیم ایران است و گسترش تروریسم و افراطیگری در منطقه، محصول سرکوب و جنایات این رژیم و دستنشاندگانش، مانند اسد و مالکی است و اولین قدم برای حل مشکل، خلعید کامل از رژیم ایران در سوریه و عراق است. باید همهٴ دستگاههای سیاسی و امنیتی و نظامی این کشورها، از عوامل رژیم ایران پاکسازی شود؛ والا مشکل، همچنان ادامه خواهد یافت.
مذاکرات ایران و کشورهای پنج بهعلاوه یک بر سر برنامه اتمی ایران، از یک سال پیش، پیدرپی تکرار میشود. بدون اینکه اختلافهای اساسی میان دو طرف، کاهش پیدا کند. و روشن نیست سرانجام آن چه خواهد بود. شما در این مورد چه دیدگاهی دارید؟
پایهییترین حقیقت که باید مبنای هر بررسی قرار گیرد، این است که ملاها ـ چنان که دو دهه پیش، رفسنجانی تصریح کرد ـ بمب اتمی را برای بقای نظام خود میخواهند. آنها میخواهند با دستیابی به سلاح اتمی، از یک طرف، رژیم خود را در برابر خطر سرنگونی تضمین کنند، از طرف دیگر، کشورهای منطقه را با آن تهدید کنند.