728 x 90

-

دو ایران داریم از د. نجمی «برداشتهایی از نگاه به چهرهٴ غلامرضا»

-

مجاهد شهید  غلامرضا خسروی
مجاهد شهید غلامرضا خسروی
دو ایران داریم،
یکی ایرانی که آخوندها به دنیا شناساندند!
یکی ایرانی که مقاومت و مجاهدین ایران شناساندند!
یکی ایرانی که ترور و آدم‌ربایی و سرکوبی و سنگسار و چشم درآوردن و دست‌وپا بریدن اعتیاد و همزمان فساد و دزدیهای چندین میلیاردی را تداعی می‌کند،

یکی ایرانی که عزم و عشق به آزادی وفا و فدا و جان‌فشانی برای رهایی و سوگند برای ایستادن را تداعی می‌کند.

یکی ایرانی که قساوت و خشونت و ضدیت با بشر و وابستگی به مال و چپاول سرمایه‌ها و غارت مردم تا آخرین سکة ته جیب‌هایشان و تا آخرین لقمه سفره‌هایشان را تداعی می‌کند.

یکی ایرانی که محبت، عشق به میهن، عشق و جانبازی به مردم و شور نبرد برای برافراشتن پرچم‌های آزادی و فدا و ایستادگی در راه آن را.

یکی ایرانی که خمینی‌ها و خامنه‌ای‌ها و اژه‌ای‌ها و مرتضوی‌ها و بابک زنجانی‌ها را، به دنیا نشان می‌دهد

یکی ایرانی که مسعودها و مریهما و حنیف‌نژادها و پاک‌نژادها و موسیها و و و و حجت زمانی‌ها و صارمی‌ها و عبدالرضا رجبی‌ها و دگمه چیها و زهره‌ها و گیتی‌ها و فتح‌الله‌ها و همین دیروز، یازدهم خرداد، غلامرضا خسروی‌ها را.

بله! دو ایران داریم. و این حرف را نگاه کردن به ماجرای شهید رشید، غلامرضا خسروی بار دیگر به ما اثبات می‌کند. و صحنهٴ غلامرضا تاره‌ترینش بود. وگرنه روی خط زمان به گذشته نگاه کنید! فرزندان ایران را می‌بینید که صدوهشت روز گرسنه با دهان بسته بر سر بازارهای جهان در سرما و گرما نشسته‌اند.

فرزندان ایران را می‌بینید که در اشرف با دست خالی در برابر گلوله‌ها می‌ایستند. از صباهایش تا 52تن شهید اشرفش.

صحنهٴ عزم و ایستادگی قامت مجاهد شهید غلامرضا خسروی چنان در پیش جهان درخشید که جهان انگشت‌به‌دهان، و مولوی‌وار به زبان آمد که:
این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این
خضر است و الیاس این مگر یا آب حیوانی است این
ای مطرب داوود دم آتش بزن در رخت غم
بردار بانگ زیر و بم کاین وقت سرخوانی است این
و به‌راستی این کیست این؟ چگونه در خاک و هوای ایران ما، و از کجا جنین سرو رویان و بالابلندی رشد کرده است، که یک هوادار مجاهدین که به گفته خودش هیچ‌گاه ارتباط نزدیک با مجاهدین نداشته، 12سال در زندانها و شکنجه‌گاهها ایستادگی می‌کند، سالها زیر اعدام می‌ماند چهل‌ودو ماه در انفرادی حبس می‌شود، اما از دژخیمانی که به او می‌گویند اعدامت می‌کنیم هیچ تمنایی نمی‌کند؟ آیا این مقام عارفان وارسته‌ای چون حلاج نیست؟

راستی باز بپرسیم:
با رخ چون مشعله بر در ما کیست آن؟
هر طرفی موج خون نیم شبان چیست آن؟
در کفن خویشتن رقص‌کنان مردگان
نفخة صور است یا عیسی ثانی است آن؟
این چهرهٴ تابان کیست که در چارچوب پنجره‌ای رو به ایران و جهان ایستاده و می‌گوید:
«من هرلحظه آماده شهادت در راه خلق و آرمانهای رهایی‌بخش مجاهدین خلق ایران می‌باشم و همین حکم اعدام را هم در چارچوب قضا و قدر الهی دانسته و هر شرایطی و هر حکمی را خیر مطلق می‌دانم و با جان و دل می‌پذیرم و برای آن هم افتخار می‌کنم!»

اگر به علت و معلول اعتقاد داریم آیا وقت آن نیست که از خود بپرسیم این بذر رشادت و جوانمردی و وارستگی در کدام زمین رشد کرده؟ کدام کلمات در گوشش ندای توحید خوانده‌اند؟ کدام صحنه‌های فداکاری و حماسه در برابر چشمان او خلق‌شده‌اند؟ کدام حماسه‌های سرداری، و پایداری را دیده است؟ کدام درس فدای مطلق خود را از کدام مکتب انقلاب و رهایی آموخته که این‌سان قرص و محک و سرفراز، همهٴ سختی‌های سالها را تاب می‌آورد تنها به‌خاطر یک تماس و یک کمک و یک وصل و یک آرمان، همهٴ رنج‌ها را به جان می‌خرد؟

شگفت‌تر این است که در همین سالهای اخیر نمونه‌های پیاپی از این درخشش‌های غلامرضاوار که هرکدامشان داستانی و حماسه‌ای داشته‌اند دیده‌ایم. تنها در بندهای زندانها صارمیها را دیده‌ایم. حاج آقایی‌ها را، ولی‌الله‌ها را و... ... نام‌ها زیادند؛ و چنان‌که به صحنه‌های دیگر نگاه کنیم شگفتی‌ها همه‌جا هست، چیزهای خارق‌العاده، که همه به ما می‌گویند اگر چاه باطل خمینی و خامنه‌ای عمیق و سیاه است و انباشته از پلیدیها و رذالتها و جنایتهاست، در ستیغ قلهٴ حق در ایران چه شکوه‌ها و اوج‌ها می‌بینیم که همه از فدا و صدق و وفا درخشش گرفته‌اند. بله هموطن! به‌ویژه‌ای هموطنی که از آلوده شدن نام ایران به خمینی و خمینی گرایی جریحه‌داری! دو ایران داریم، و در آینده تنها یک ایران.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/aef94a28-31d7-4e34-bbe5-27b0a496a25c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات