در آشفته بازار نظام ولایتفقیه در مورد مسائل و معضلات نظام هر کسی حرف خود را میزند و در مورد پیشبرد خطوط و برنامههای آن هر کسی خرخود را میراند و با وجودی که ولیفقیه معلول نظام هنوز در قید حیات ننگین است، هر کسی به ظن خود از حرفهای صدمن یک غاز او تعبیر و تفسیر خاص خود را میکند.
اقتصاد مقاومتی خامنهای هم این روزها سوژه تفسیر و تعبیرهای افراد و باندهای مختلف حکومتی شده است.
باند رفسنجانی- روحانی برای او کف و هورا میکشد که اقتصاد مقاومتی خامنهای با ساختار اقتصاد وابسته گرای این باند همخوانی دارد و به مجرد اینکه بیانیه خامنهای از رادیو تلویزیون حکومتی خوانده شد و هنوز مرکب حرفهای خامنهای خشک نشده بود، آخوند روحانی در تمجید و تعریف آن سر از پا نشناخت و شتابان نامه چاکری به بیت ”مقام ولایت“ روانه کرد.
باند خامنهای نیز جنبههای شعر و شعاری و پوشالی این بیانیه را در بوقهای تبلیغاتی میدمد و اندر باب جزء « مقاومتی» آن قصهها میسراید و هر روز در این رابطه در روزنامههای وابسته سیاهمشق میکند.
روزنامه رسالت 13اسفند در مقالهیی تحت عنوان ظرفیت و مقاومت به تفسیر و تاویلهای مختلف افراد و باندهای رژیم از اقتصاد مقاومتی خامنهای اشاره دارد و مینویسد: ”این روزها، سیاستمداران از اکناف احزاب و جناحها، مشغول تعریف و تمجید از «اقتصاد مقاومتی» هستند“.
مقالهنویس رسالت در ادامه به تفسیر باند رفسنجانی- روحانی از اقتصاد مقاومتی ولیفقیه اشاره میکند و شکوه و شکایت میکند که این باند در راستای سیاست آویزان شدن به اقتصاد منطقهیی و اقتصاد جهانی، اقتصاد مقاومتی خامنهای را تفسیر میکند و به متعدی و لازم کردن اقتصاد ”آقا“ توسط این باند خرده میگیرد و بانگ برمیآورد ایهاالناس بدانید که: ”همانها، در مناظرات تلویزیونی از یک اقتصاد در حد «فوب خلیج فارس» سخن میگویند که عملاً هر تدبیر و امید نجات برای آن، به مذاکرات دیپلوماتیک تحریمگشا منوط است؛ اقتصادی که بهنحوی لیبرال و خودتنظیم، در یک تقسیم کار جهانی، خود را تعریف میکند، و عملاً فرآیند «جهانیسازی» (متعدی) را به نام «جهانیشدن» (لازم) میپذیرد“.
نویسنده از پاپ کاتولیک ترمی شود و هیچ اشارهیی به بندها و نکاتی که که خامنهای در بیانیهاش اندر باب: ”استفاده از دیپلوماسی در جهت حمایت از هدفهای اقتصادی، استفاده از ظرفیتهای سازمانهای بینالمللی و منطقهای، گسترش خدمات تجارت خارجی و ترانزیت و زیرساختهای مورد نیاز، تشویق سرمایهگذاری خارجی برای صادرات“ اشارهیی نمیکند و به یکی از جانبازان نظام به نام ”دکترسعید جلیلی“ اقتدا میکند که باید به ”ظرفیت های“ خود متکی باشد، اما نمیگوید که چه ظرفیتی از تولید، صنعت، کشاورزی و... بوده است که این نظام جهمنی آن را منهدم نکرده باشد که اکنون باند خامنهای بتوانند با اتکا به آن اقتصاد درهم شکسته رژیم را از منجلاب بحران بیرون بیاورد.
نویسنده با نادیده گرفتن کدهایی که خامنهای در بیانیه اقتصاد مقاومتیش آورده و به آن اشاره شد مینویسد: ”ساختار اقتصادی، باید با مختصات «ظرفیتی» و ساختار اجتماعی این کشور همساز شود، و از الگوهای وارداتی فاصله یابد. یعنی هر چیزمان به همه چیزمان بخورد“.
رسالت هدف حلوا حلوا کردن اقتصاد مقاومتی خامنهای توسط باند رفسنجانی- روحانی را گره زدن اقتصاد بحرانزده رژیم به اقتصاد جهانی میداند که البته این باند با زبان اشهد به آن اعتراف کردهاند و این موضوع را نیز به بیانیه خامنهای غالب کردهاند که خامنهای مجبور شد سمت وسوی اقتصاد مقاومتیاش را با عباراتی که در بالا نقل شد مزین کند و با اهداف باند رفسنجانی- روحانی همساز کند، اما نویسنده هیچگاه به این واقعیت (بندها ومحورهای اقتصاد مقاومتی خامنهای که رو به اقتصاد ماوراء بحار دارد) نزدیک نمیشود و مینویسد: ”یک اقتصاد سرمایهداری سرمایهبر، که در آن، کارشناسان اقتصادی، مدام از اتصال و همسازی با اقتصاد جهانی بحرانزده سخن میگویند، نمیتواند ظرفیتهای این جامعه را تحقق بخشد، چنین اقتصادی، برای اقلیتی سرمایهدار از شهروندان، که میتوانند در یک اقتصاد «سرمایهبر» و نه «کاربر» نقشی برعهده بگیرند، زمینه میسازد، لیکن، بخش انبوهی از مردم را به کارهای دونپایه خدماتی غیرتخصصی میگمارد“.
مقالهنویس به روی مبارک نمیآورد که هماکنون نیز اقتصاد درهم شکسته رژیم در تیول اقلیتی از سرمایهداران غارتگر است.
صرفنظر از جنگ و جدالهای باندهای درونی رژیم بر سر غارت مردم ایران و اختلاف نظر آنها بر سر چگونگی این چپاول، آنچه که در تفسیر هر دو باند رژیم مغفول میماند، این است که جنگ و جدال بر سر اقتصاد مقاومتی ولیفقیه آب در هاون کوبیدن است و هر قرائتی که باندهای درونی نظام از این طرح مندرآوردی داشته باشند و هر راهحلی را که رژیم در مورد بهبود وضعیت اقتصادی در پیش بگیرد، اولاً نیتجه آن به جیب چپاولگران رژیم میریزد و بنا به تجربه سی ساله، هیچگاه نفعی از آن به مردم ایران نمیرسد.
ثانیا نظامی که از پای بست ویران است، نقش ایوان راه حلهای اقتصادی هر دو باند نمیتواند پايه های لرزان و شکسته نظام و اقتصاد درهم شکسته آن را نجات بدهد، زیرا که ورشکستگی اقتصادی پایه در ورشکستگی سیاسی نظام دارد و از آنجایی که دقیقاً ربط اقتصاد یک کشور با نظام سیاسی رابطهای از نوع علت و معلولی است، علت تمامی ویرانیهای کشور و حتی ناکامیهای نظام ولایت در زمینه اقتصادی، معلول همین نظام است و باندهای رژیم آب در هاون میکوبند و بیهوده دنبال سراب هستند.
اقتصاد مقاومتی خامنهای هم این روزها سوژه تفسیر و تعبیرهای افراد و باندهای مختلف حکومتی شده است.
باند رفسنجانی- روحانی برای او کف و هورا میکشد که اقتصاد مقاومتی خامنهای با ساختار اقتصاد وابسته گرای این باند همخوانی دارد و به مجرد اینکه بیانیه خامنهای از رادیو تلویزیون حکومتی خوانده شد و هنوز مرکب حرفهای خامنهای خشک نشده بود، آخوند روحانی در تمجید و تعریف آن سر از پا نشناخت و شتابان نامه چاکری به بیت ”مقام ولایت“ روانه کرد.
باند خامنهای نیز جنبههای شعر و شعاری و پوشالی این بیانیه را در بوقهای تبلیغاتی میدمد و اندر باب جزء « مقاومتی» آن قصهها میسراید و هر روز در این رابطه در روزنامههای وابسته سیاهمشق میکند.
روزنامه رسالت 13اسفند در مقالهیی تحت عنوان ظرفیت و مقاومت به تفسیر و تاویلهای مختلف افراد و باندهای رژیم از اقتصاد مقاومتی خامنهای اشاره دارد و مینویسد: ”این روزها، سیاستمداران از اکناف احزاب و جناحها، مشغول تعریف و تمجید از «اقتصاد مقاومتی» هستند“.
مقالهنویس رسالت در ادامه به تفسیر باند رفسنجانی- روحانی از اقتصاد مقاومتی ولیفقیه اشاره میکند و شکوه و شکایت میکند که این باند در راستای سیاست آویزان شدن به اقتصاد منطقهیی و اقتصاد جهانی، اقتصاد مقاومتی خامنهای را تفسیر میکند و به متعدی و لازم کردن اقتصاد ”آقا“ توسط این باند خرده میگیرد و بانگ برمیآورد ایهاالناس بدانید که: ”همانها، در مناظرات تلویزیونی از یک اقتصاد در حد «فوب خلیج فارس» سخن میگویند که عملاً هر تدبیر و امید نجات برای آن، به مذاکرات دیپلوماتیک تحریمگشا منوط است؛ اقتصادی که بهنحوی لیبرال و خودتنظیم، در یک تقسیم کار جهانی، خود را تعریف میکند، و عملاً فرآیند «جهانیسازی» (متعدی) را به نام «جهانیشدن» (لازم) میپذیرد“.
نویسنده از پاپ کاتولیک ترمی شود و هیچ اشارهیی به بندها و نکاتی که که خامنهای در بیانیهاش اندر باب: ”استفاده از دیپلوماسی در جهت حمایت از هدفهای اقتصادی، استفاده از ظرفیتهای سازمانهای بینالمللی و منطقهای، گسترش خدمات تجارت خارجی و ترانزیت و زیرساختهای مورد نیاز، تشویق سرمایهگذاری خارجی برای صادرات“ اشارهیی نمیکند و به یکی از جانبازان نظام به نام ”دکترسعید جلیلی“ اقتدا میکند که باید به ”ظرفیت های“ خود متکی باشد، اما نمیگوید که چه ظرفیتی از تولید، صنعت، کشاورزی و... بوده است که این نظام جهمنی آن را منهدم نکرده باشد که اکنون باند خامنهای بتوانند با اتکا به آن اقتصاد درهم شکسته رژیم را از منجلاب بحران بیرون بیاورد.
نویسنده با نادیده گرفتن کدهایی که خامنهای در بیانیه اقتصاد مقاومتیش آورده و به آن اشاره شد مینویسد: ”ساختار اقتصادی، باید با مختصات «ظرفیتی» و ساختار اجتماعی این کشور همساز شود، و از الگوهای وارداتی فاصله یابد. یعنی هر چیزمان به همه چیزمان بخورد“.
رسالت هدف حلوا حلوا کردن اقتصاد مقاومتی خامنهای توسط باند رفسنجانی- روحانی را گره زدن اقتصاد بحرانزده رژیم به اقتصاد جهانی میداند که البته این باند با زبان اشهد به آن اعتراف کردهاند و این موضوع را نیز به بیانیه خامنهای غالب کردهاند که خامنهای مجبور شد سمت وسوی اقتصاد مقاومتیاش را با عباراتی که در بالا نقل شد مزین کند و با اهداف باند رفسنجانی- روحانی همساز کند، اما نویسنده هیچگاه به این واقعیت (بندها ومحورهای اقتصاد مقاومتی خامنهای که رو به اقتصاد ماوراء بحار دارد) نزدیک نمیشود و مینویسد: ”یک اقتصاد سرمایهداری سرمایهبر، که در آن، کارشناسان اقتصادی، مدام از اتصال و همسازی با اقتصاد جهانی بحرانزده سخن میگویند، نمیتواند ظرفیتهای این جامعه را تحقق بخشد، چنین اقتصادی، برای اقلیتی سرمایهدار از شهروندان، که میتوانند در یک اقتصاد «سرمایهبر» و نه «کاربر» نقشی برعهده بگیرند، زمینه میسازد، لیکن، بخش انبوهی از مردم را به کارهای دونپایه خدماتی غیرتخصصی میگمارد“.
مقالهنویس به روی مبارک نمیآورد که هماکنون نیز اقتصاد درهم شکسته رژیم در تیول اقلیتی از سرمایهداران غارتگر است.
صرفنظر از جنگ و جدالهای باندهای درونی رژیم بر سر غارت مردم ایران و اختلاف نظر آنها بر سر چگونگی این چپاول، آنچه که در تفسیر هر دو باند رژیم مغفول میماند، این است که جنگ و جدال بر سر اقتصاد مقاومتی ولیفقیه آب در هاون کوبیدن است و هر قرائتی که باندهای درونی نظام از این طرح مندرآوردی داشته باشند و هر راهحلی را که رژیم در مورد بهبود وضعیت اقتصادی در پیش بگیرد، اولاً نیتجه آن به جیب چپاولگران رژیم میریزد و بنا به تجربه سی ساله، هیچگاه نفعی از آن به مردم ایران نمیرسد.
ثانیا نظامی که از پای بست ویران است، نقش ایوان راه حلهای اقتصادی هر دو باند نمیتواند پايه های لرزان و شکسته نظام و اقتصاد درهم شکسته آن را نجات بدهد، زیرا که ورشکستگی اقتصادی پایه در ورشکستگی سیاسی نظام دارد و از آنجایی که دقیقاً ربط اقتصاد یک کشور با نظام سیاسی رابطهای از نوع علت و معلولی است، علت تمامی ویرانیهای کشور و حتی ناکامیهای نظام ولایت در زمینه اقتصادی، معلول همین نظام است و باندهای رژیم آب در هاون میکوبند و بیهوده دنبال سراب هستند.