نگاهی به صحبتها، اعترافها و یادداشتهای سران ارتش شاه و دیگر مقامات حکومتیاش، همچنین اعترافهای مقامات خارجی که با این رژیم رابطه داشتند، گویای این حقیقت است.
حقیقتی که بارها در تاریخ تکرار شده و نشان میدهد زمانی که خلقی به جان آمده قیام کند، دیکتاتورها با هر قدرت ظاهری هم که داشته باشند، محکوم به فنا و سرنگونی هستند.
گزیده زیر، از کتاب «خاطرات ژنرال» (عباس قرهباغی، آخرین رئیس ستاد ارتش شاه)،
مثل برف آب خواهیم شد!
فاما الزبد فیذهب جفاءً و اماما ینفع الناس فیمکث فیالارض (سورهٴ رعد- قسمتی از آیهٴ 16)
«کف روی آب به کناری میرود و آنچه به سود مردم است، در زمین میماند»
سپهبد نجیمی نائینی، از فرماندهان ارشد نیروی زمینی ارتش ضدخلقی شاه)
«به شاهنشاه عرض کردم ما 3 لشکر در تهران متمرکز کردهایم. گفتم با 3 لشکر میشود یک مملکت رو تصرف کرد، یک کشور خارج رو میشود تصرف کرد، ولی ما در تهران هیچ کاری، هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم!»
«تیمسار! ما باید استراتژی خودمون رو روشن کنیم و بر اساس اون جلو بریم! و الا، مثل برف آب خواهیم شد! مثل برف آب خواهیم شد!»
سپهبد رحیمی، فرماندار نظامی تهران در سال 1357
«عرض کنم، در این مدت 4ماه و اندی که دوران حکومت نظامی است، ما به دفعات با یک چنین حالتی روبهرو شدهایم و تدبیر آن هم این است که اصولاً هر روز بلافاصله بعد از اینکه افراد خدمت روزشان را تمام کردند، فرماندهان در سربازخانهها به این ترتیب راهنمایی شدند که سربازان را شستشوی مغزی بدهند تا آن چیزی که سربازان در جریان اغتشاشات، با آن روبهرو شدند را از ذهنشان پاک کنند».
سپهبد مقدم، رئیس ساواک شاه
«اگر بخواهیم وارد عمل بشویم، با گرفتن و کشتن یکی دوتا کار بدتر میشود، کما اینکه بدتر شد. نیمبند کار کردن فایده ندارد. اگر مصلحت بود، ارتش وارد عمل شود و در مقابل مردم بایستند. اما نیروهایش از بین میرود!»
صانعی، از فرماندهان ارتش شاه
«تیمسار! آنچه هر فرد عامی و غیرنظامی هم در هر کوچه و بازاری میتواند تشخیص دهد، این است که ما در آستانهٴ سقوط هستیم! بله، در آستانهٴ سقوط هستیم».
سپهبد عبدالعلی بدرهای، فرماندهٴ نیروی زمینی ارتش ضدخلقی شاه
«تیمسار! اینجا معاونین میگویند که فایده ندارد، این عدهییکه ما بفرستیم در خیابان با سی، چهل هزار نفر که آنجا جمع شدند، چه کاری میتونند بکنند؟ به خدا تیمسار نمیدونم چه کار بکنم و به حرف چه کسی گوش کنم!»
ارتشبد عباس قرهباغی، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران ارتش ضدخلقی شاه
سپهبد عبدالعلی بدرهای، فرماندهٴ نیروی زمینی ارتش ضدخلقی شاه خطاب به ارتشبد قرهباقی رئیس ستاد ارتش
«قربان! چند روز بررسی کردیم، یگانهای نیروی زمینی بهعلت ازدیاد غیبت و فرار سربازان و بیانضباطی در قسمتها، بههیچوجه آمادگی برای بازدید تیمسار را ندارند!»
ارتشبد عباس قرهباغی، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران ارتش ضدخلقی شاه، در نشست سران ارتش- زمستان 1357
«شما فرماندهان فرمودید باید مخالفان را گرفت، شما میگویید 10هزار نفر، نخستوزیر میگوید صدهزار نفر! ما اگر فکر میکنیم در وضعیت عادی هستیم، در وضعیت عادی نیستیم و حالت جنگ است! خیلی هم از وضعیت جنگی بدتر است! در هر صورت آنچه مسلم هست، ما وضع خوبی نداریم و خدای نکرده وضع خوبی هم نخواهیم داشت!»
پرویز راجی- آخرین سفیر رژیم شاه در لندن- خاطرات روزانه: 17آذر1357
«امروز تلگرافی به شاه مخابره کردم. در این تلگراف به اظهارات بعضی مقامات انگلیسی مبنی بر اینکه احساس میکنند افسردگی و نومیدی بر شاه مسلط شده، و هشدار نسبت به خطر تضعیف روحیه دیگران، بهخصوص قوای مسلح، هشدار آنان را به شاه دادم».
شاه- کتاب پاسخ به تاریخ
«به من توصیه میکردند چند هفتهای از ایران دور شوم. اما فرماندهان ارتش از من میخواستند در کشور باقی بمانم تا نیروهای مسلح از هم پاشیده نشوند. اکنون میتوانم صریحاً بگویم که هفته قبل از این وقایع من احساس میکردم که دیگر کار از کار گذشته است».
ویلیام سولیوان- آخرین سفیر ایالاتمتحدهٴ آمریکا در ایران
«در ملاقاتی که با شاه داشتم، دیدارمان در محیط یاس و افسردگی که بر دربار حاکم بود انجام شد. ارزیابی شاه از اوضاع ناامیدکننده و عکسالعمل او در برابر ابراز حمایت آمریکا منفی و بیتفاوت بود. ناهار در حضور شاه و شهبانو پس از این ملاقات مصیبتبارتر بود. در تمام مدت ناهار فقط شهبانو به سوالاتی که گاه از طرف ما مطرح میشد پاسخ میداد و شاه ساکت و صامت به سقف خیره شده بود. در این چند ماه گویی بهاندازه چندین سال پیر شده، رنگ چهرهاش پریده و لاغر و شکسته شده بود».
پرویز راجی- آخرین سفیر رژیم شاه در لندن- خاطرات روزانه: 8 دی1357
«بر اساس خبرهای ساعت 11 صبح، درگیریهای پراکنده در تهران ادامه دارد. صندلی چرخانم را چرخاندم و از پنجره به منظرهٴ باغ چشم دوختم. بارش باران مرا به فکر فرو برد. راستی چند روز دیگردر پشت این میز باقی خواهم ماند؟ بعد از آن چه خواهم کرد؟»
صحبتهای تلویزیونی شاه- آبان 1357
«نا امنی، اغتشاش، شورش، کشتار در بسیاری از نقاط میهنمان به جایی رسیده که استقلال مملکت را در خطر انداخته است... من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم... من از شما جوانان و نوجوانان که آیندهٴ ایران متعلق به شماست میخواهم تا میهنمان را به خون و آتش نکشید و به امروز خود و فردای ایران ضرر نزنید».
شاه- کتاب پاسخ به تاریخ
«عمل غیرقابل بخشش دیگر آشوبگران، سوءاستفاده از زودباوری و احساسات دانشجویان بود. ابتدا دانشگاهها را به آشوب کشیدند و سپس برای گسترش نابسامانی به تحریک در مدارس متوسطه و ابتدایی پرداختند و متأسفانه موفق شدند!»
سپهبد مقدم رئیس ساواک شاه- در جلسه شورای فرماندهان ارتش شاه- زمستان 57
«آقا! ساعت 2 بعدازظهر در شیراز ریختهاند و مجسمههای اعلیحضرت را پایین آوردهاند! تیمسار! از ساعت 2 بعدازظهر من چند بار تلفن کردم. نیرو نفرستادند تا ساعت 8 شب. 8 شب یک دسته رفته است و یک فرماندهٴ ستوان دوم در رابطه با فرمان ما گفته که من گوش به این حرفها دیگر نمیدهم. تیمسار ریاست شهربانی! شما بفرمایید! شما شاهد بودید!»
ویلیام سولیوان- آخرین سفیر کبیر آمریکا در ایران
«حتی تا اواخر بهار 57 که تظاهرات مخالفتآمیز وسعت بیشتری یافته بود، کمتر کسی رژیم شاه را در معرض یک خطر جدی از داخل یا خارج میدید. در این مورد فقط به یک استثنا باید اشاره کنم. و آن یک مقام اطلاعاتی سفارت فرانسه بود که پشبینی میکرد شاه در عرض یکسال آینده سقوط خواهد کرد. اما ما این حوادث را مقدمه یک انقلاب نمیدانستیم و بدبینانهترین گزارشی که در این زمینه در ماه مه از طرف قسمت سیاسی سفارت تهیه شد، حاکی از این بود که شاه مبارزه سختی در پیش دارد».
جیمی کارتر رئیسجمهور ایالات متحده - تهران- شب سال نو 1978
«و حالا بیاییم به افتخار رهبران بزرگ ایران، شاه و شهبانو و صلحی که امیدواریم به کمک یکدیگر به ارمغان بیاوریم، شراب بنوشیم».
ژنرال هایزر- فرستادهٴ نظامی ایالات متحدهٴ آمریکا به ایران در بحبوحهٴ قیام 1357 برای کمک به ارتش شاه
«وقتی به تهران رسیده بودم سوالاتی داشتم که مرا آزار میداد. آیا ژنرالهای ارتش اسراری داشتند که من نمیدانستم؟ نقشههایی برای یک کودتا؟ اما بالاخره دریافتم که این افراد به کلی سرگردان بودند و هیچ چیز، هیچ چیز در دست نداشتند!»
پرویز راجی آخرین سفیر کبیر شاه در لندن- خاطرات روزانه، 6 دی 1357
«شب هنگام که فیلمهای مربوط به آشوبگری امروز تهران را در تلویزیون دیدم، دیگر شکی برایم باقی نماند که شاهد لحظات احتضار رژیم سلطنتی هستیم».
سپهبد ربیعی- فرماندهٴ نیروی هوایی ارتش شاه
«تیمسار قرهباغی! مرکز آموزش هوایی از خیابانهای اطراف به وسیلهٴ جمعیت زیادی از تظاهر کنندگان محاصره شده، نیروی هوایی بدون کمک فرمانداری نظامی یا نیروی زمینی قادر به جلوگیری نمیباشد!»
پرویز راجی آخرین سفیر شاه در لندن- خاطرات روزانه، 25مرداد 1357
«تا آنجایی که درک میکنم، اوضاع روز به روز دارد خرابتر میشود. با آغاز کار دانشگاهها در اول مهر و فرارسیدن ماه محرم در آذر ماه نیز بایستی منتظر باشیم که روند حوادث بهصورتی وخیمتری درآید».
سپهبد رحیمی- فرماندار نظامی تهران- زمستان 57
«تیمسار! بهطوریکه اطلاع دارید فرمانداری نظامی از دیشب درگیر تظاهرات اطراف مرکز آموزش هواییست و تا آنجا که مقدور بود یگانهای مأمور به این منطقه را تقویت نموده است. فرمانداری نظامی عدهٴ اضافی و احتیاط ندارد تا به مرکز آموزش هوایی دوشان تپه اعزام نماید».
ارتشبد عباس قره باغی، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران ارتش ضدخلقی شاه
«در مراجعه به ستاد بزرگ، از داخل هلیکوپتر خیابانها و کوچههای شهر را که نگاه میکردم، مملو از جمعیت بود. در برخی از خیابانها دستجاتی در حرکت بودند. در بعضی نقاط هم از طریق ایجاد آتش سوزی، راهبندان کرده بودند. من نگران بودم، بله من نگران بودم!»
ویلیام سولیوان- آخرین سفیر ایالاتمتحدهٴ آمریکا در ایران
«تظاهرات روز عیدفطر 1357 بهعنوان یک نمایش خیابانی در تاریخ نوین ایران بیسابقه بود. دستکم یکصد هزار نفر در این راهپیمایی شرکت کرده بودند. این تظاهرات در عینحال که موجب تحیر و شگفتی ما شد، این واقعیت را هم آشکار ساخت که ما تشکیلات و فعالیت مخالفان رژیم را دستکم گرفتهایم».
سپهبد مقدم رئیس ساواک شاه- در جلسه شورای فرماندهان ارتش شاه- زمستان 57
«تظاهرات خشونتآمیز با قدرتی بیشتر انجام میگیرد. قبلاً مردم جرأت نمیکردند به یک کلانتری حمله کنند، اما دیروز به ژاندارمری حمله کردند! رودررویی مردم با ارتش یعنی جسورتر شدن مردم و تضعیف روزانهٴ نیروهای مسلح. در این صورت درست مثل دیروز که به ژاندارمری حمله کردند، فردا به نیروی هوایی حمله میکنند. پس فردا هم به ستاد نیروی دریایی».
ارتشبد عباس قره باغی، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران ارتش ضدخلقی شاه
سپهبد جعفر صانعی با من تماس گرفت و گفت: با توجه به اوضاع و احوال یگانهای نیروی زمینی و نتیجه بررسیها، این را وظیفه وجدانی و نظامی خود دانستم به اطلاع تیمسار برسانم که روی نیروی زمینی به هیچ عنوان حساب نکنید.
گفتم: «جای بسی تأسف است!»
گفت: «بله، درست است!»
پرویز راجی آخرین سفیر شاه در لندن- خاطرات روزانه، 19آذر 1357
«امروز در خبرها آمده است که انتظار میرود حدود یک میلیون نفر در راهپیمایی فردا بهمناسبت تاسوعا در تهران شرکت کنند. اما شنیدن تفسیر محافل خبری که این تظاهرات بزرگ را ”مبارزه نهایی برای تعیین سرنوشت سلطنت پهلوی“ توصیف کردهاند، بهشدت آزارم میداد، بله، بهشدت آزارم میداد».
شاپور بختیار- آخرین نخستوزیر رژیم شاه- خطاب به ارتشبد قرهباغی
«بطوریکه اطلاع میدهند، مجاهدین و فداییان اجتماعات و تظاهراتی در دانشگاه و دیگر نقاط شهر ترتیب دادهاند. علاوه بر این فکر میکنم میخواهند در شهر اغتشاش و آشوب راه بیندازند».
سپهبد بدرهای- فرماندهٴ نیروی زمینی ارتش شاه- در جلسه شورای فرماندهان ارتش- زمستان 57
«تیمسار! نه تنها مقررات منع رفت و آمد بههیچوجه رعایت نشده، بلکه سبب آشوب بیشتر نیز گردیده است. مخالفان در خیابانها مشغول تظاهرات و اغتشاشات هستند. مأموران فرمانداری نظامی هم به هیچوجه نتوانستند از رفت و آمد آنها جلوگیری کنند».
ویلیام سولیوان- آخرین سفیر ایالاتمتحدهٴ آمریکا در ایران
«از ماه اکتبر مخالفان دست به تاکتیک مؤثر و تازهیی برای نشاندادن قدرت خود زدند. آنها از مردم دعوت میکردند شبها به پشتبامها رفته و شعار اللهاکبر سر دهند. سربازانی که با شلیک هوایی به این شعارها پاسخ میدادند، زندگی شبانه برایشان مبدل به کابوس شده بود».
سپهبد مقدم- رئیس ساواک- جلسه فرماندهان ارتش شاه- دیماه 1357
«در هر حال اتکاء به نیروهای مسلح شاهنشاهیست. میبایست نیروهای مسلح شاهنشاهی این مملکت را نگه دارند و نیروهای مسلح هم جز در پناه وحدت و یگانگی و انضباط، کاری نمیتوانند از پیش ببرند. البته معترضه عرض میکنم که بعضی از همقطاران ما به این موضوع بیایمان هستند».
ارتشبد قرهباغی- رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران شاه- کتاب اعترافها ژنرال
«گزارش مرکز فرماندهی ستاد حاکی بود که بر خلاف شبهای گذشته، مردم در خیابانها مشغول تظاهرات و آشوب هستند و به خانههایشان نمیروند. ضمنا مأموران و سربازان فرمانداری نظامی که در کلانتریها و یا در محلهایی نزدیک آنها بودند، به تأسی از پاسبانان، محل مأموریت خود را ترک کردهاند و در خیابانها در حرکت میباشند و شهر شلوغ است... با سپهبد رحیمی تلفنی تماس گرفتم. طرز حرف زدن او عادی نبود. از نحوه صحبت کردن و جوابهایش، احساس کردم رئیس شهربانی و فرماندار نظامی تهران، در اثر تخلیه کلانتریها و اغتشاش شهر و ایجاد بینظمی در یگانهای مأمور به فرمانداری نظامی، خیلی ناراحت میباشد».
سپهبد مقدم- رئیس ساواک- جلسه فرماندهان ارتش شاه- دیماه 1357
«تیمسار! چرا بعضی از همقطاران ما از ترس از کشور فرار کردند و رفتند؟ چرا؟ این را به من جواب بدهید تیمسار! بهخاطر اینکه الآن در این وضعیت بحرانی هر کس مسئولیت قبول کند باید بگویم که با جان خودش دارد بازی میکند».
سپهبد مقدم- رئیس ساواک- جلسه فرماندهان ارتش شاه- دیماه 1357
«بنده صریح عرض میکنم، اگر بیش از این معطل شویم، بقیهمان هم از بین خواهیم رفت».
یکی از ژنرالهای ارتش - جلسه فرماندهان ارتش شاه- دیماه 1357
«قربان، من دستور دادم که در منزل خودم نگهبانهایم با هم حرکت کنند که اگر یکی خواست کاری بر علیه من بکند راحت نتواند. بهرحال وضع واقعاً خطرناکیست و کاملاً باید مراقب ارتش باشیم و عاقلانه رفتار کنیم».
یکی از ژنرالهای ارتش - جلسه فرماندهان ارتش شاه- دیماه 1357
«بنده چند وقت پیش به تیمسار عرض کردم که اینجا من نگهبان داشتم، اما از ترس همون نگهبانان در اتاق خودم رو قفل میکردم. من که نتوانم در اتاق خودم بنشینم و کار کنم از ترس نگهبان اتاق، تیمسار! چطور میشود مملکت را اداره کرد؟»
ویلیام سولیوان- آخرین سفیر آمریکا در ایران- کتاب مأموریت در ایران
«روزیکه به اتفاق بلومنتال که فرستادهٴ واشینگتن بود به دیدار شاه رفتیم، شاه در یکی از افسردهترین حالات روحی خود بود. بر خلاف معمول علاقهیی به بحث و گفتگو درباره مسائل اقتصادی و نفت نشان نداد. شاه در تمام مدت مذاکره سست و بیحال و پریشان بهنظر میرسید و برخلاف گذشته که همیشه سعی میکرد ابتکار صحبت را بهدست خود بگیرد، صحبتهایش منحصر به پاسخهای کوتاه و درهم و برهم و گاه بیربط بود»
پرویز راجی- آخرین سفیر شاه در لندن- خاطرات روزانه- 1شهریور 1357
«در ملاقاتی که با مصطفی فاتح داشتم به من گفت: درباره شخص شما نیز باید هشدار بدهم که چون از افراد نزدیک به رژیم شاه هستید، مسلماً مورد علاقه مردم نیستید. به صلاح شماست که هر چه زودتر بساطتان را در تهران جمع کنید و پس از فروش مایملک خود، آمادهٴ زندگی در خارج ایران شوید».
پرویز راجی- آخرین سفیر شاه در لندن- خاطرات روزانه- 1شهریور 1357
«در حالیکه مملکت دارد در آتش انقلاب میسوزد، وزیر خارجهاش میخواهد برای یک هفته به لندن بیاید که چه بکند؟ مسأله را اینطور توجیه کردم که افشار طبعاً برای حفظ جان خودش درصدد یافتن یک پناهگاه امن برآمده است!»
سپهبد مقدم- رئیس ساواک- جلسه فرماندهان ارتش شاه- دیماه 1357
«تیمسار! حادثهٴ شیراز که پایین آوردن مجسمهها بود، از ظهر شروع شد. بلافاصله شورای امنیت برحسب ضوابط تشکیل شد. تا ساعت 4 بعدازظهر 10 مرتبه به فرماندهٴ نظامی در شیراز تلفن شد که بیا در شورای امنیت، دارند مجسمهها را پایین میکشند. اما نیامد. ای کاش تا آخر هم نمیآمد. وقتی آمد و گفتیم از اغتشاشات جلوگیری کند، ایستاد، نگاه کرد و گفت: چرا من بدنام شوم؟ فردا اگر دولت عوض بشود مرا میکشند! بله، مرا میکشند!»
سپهبد جعفریان- جلسه فرماندهان ارتش شاه- دیماه57
«قربان! در جریان شورشها، تمام چهارراهها دست اغتشاشگران است. برای تیمسار رحیمی که فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی کشور هستند، خیلی کار سنگینی است. چون اگر ارتش میتوانست با آن روحیهای که فرمودید چقدر خراب است، کشور را قاطع در دست بگیرد، شهربانی هم میتوانست. والا خیر، هیچی، هیچی!»
ارتشبد قرهباغی- رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران شاه- کتاب اعترافها ژنرال
«گفتم، تیمساران توجه کنید، دیشب قطعاً روزنامهها را ملاحظه فرمودید، کاش میآوردم اینجا. در آنها نوشته: «دستجاتی مسلح خواهند شد!» نمیدانم اگر آنها به سازمانهای دولتی و ارتشی حمله کنند، دیگر چه خواهد شد!»
ارتشبد توفانیان- مسئول خرید تسلیحاتی ارتش شاه - جلسه فرماندهان ارتش شاه- دیماه57
ژنرال هایزر- فرستادهٴ واشینگتن برای کمک به ارتش شاه در سال 57 – کتاب مأموریت تهران
«مهمترین مطلبی را که ژنرال توفانیان روی آن تکیه و پیگیری میکرد فقط این بود که چگونه جان خودش را نجات دهد؟»
ارتشبد قرهباغی- رئیس ستاد بزرگ ارتشداران – کتاب اعترافها ژنرال
«از سپهبد بدرهای سؤال نمودم نیروی زمینی نتوانست با گردان قزوین ارتباط برقرار کند؟ سپهبد بدرهای جواب داد: نه خیر. گفتم یعنی چه؟ گفت: تیمسار نمیدانید وضع نیروی زمینی چقدر خرابست».
ارتشبد قرهباغی- رئیس ستادبزرگارتشتاران – کتاب اعترافها ژنرال
«در حدود ساعت 3 صبح بود که سرهنگ ایرج عبدی فرماندهٴ قرارگاه ستاد بزرگ ارتشتاران آمد به دفترم و اظهار نمود: یگانهای لشگر گارد که از مأموریت فرمانداری نظامی به سربازخانه مراجعت میکنند، سربازانش پس از رسیدن به آسایشگاهها اسلحهٴ خود را روی تختخوابها انداخته از دیوار سربازخانه فرار میکنند».
کتاب آخرین سفر شاه- نوشته ویلیام شاوکراوس
«در آخرین دیدار شاه با سفیر انگلستان در تهران، آنتونی پارسونز... شاه به ساعتش نگریست و گفت: ”اگر به میل خودم بود تا ده دقیقه دیگر ایران را ترک میکردم؛ فقط تا 10دقیقه دیگر!“ پارسونز با خود اندیشید که شاه حتی در روزهای پیش از فرار خود، هنوز از درک این مطلب ناتوان است که قدرت، مثل آب شدن برف کوهستانها در فصل بهار از دستش خارج شده است. «
سپهبد نجیمی نائینی، از فرماندهان ارشد نیروی زمینی ارتش ضدخلقی شاه)
«... تیمسار! ما باید استراتژی خودمون رو روشن کنیم و بر اساس اون جلو بریم! و الا، مثل برف آب خواهیم شد! مثل برف آب خواهیم شد!».