728 x 90

-

زوزه‌های وحشت رژیم در سالگرد فروغ جاویدان

-

ستون ارتش آزادیبخش ملی ایران در مسیر کرند و اسلام آباد
ستون ارتش آزادیبخش ملی ایران در مسیر کرند و اسلام آباد
زوزه‌های وحشت رژیم از حماسه کبیر میهنی فروغ جاویدان که لرزه سرنگونی را بر سراسر پیکره رژیم انداخت، پایان‌ناپذیر است. و رژیم هر سال به‌خصوص در روزهایی که مصادف با این عملیات است، عربده می‌کشد و دم و سم بر زمین می‌کوبد که دیدید سرنگون نشدیم! اکنون دیگر یادمان‌های مرصاد، تنها به روزهای سالگرد آن مربوط نمی‌شود. رژیم علاوه بر برپا کردن یک نمایشگاه دائمی در محلی عملیاتی فروغ جاویدان، از اولین روزهای امسال تدارک گسترده‌یی را با هزینه‌های میلیاردی برای آوردن و بردن هزاران نفر به این منطقه به مرحله اجرا گذاشت و آن را با آب و تاب بسیار در شبکه‌های تلویزیونی خود پخش کرد. به‌طور نمونه‌وار، برخی از این گزارشها را در زیر می‌آوریم؛

تلویزیون رژیم 29تیر۱۳۹۱
آخوند احمد خاتمی:

«روز پنجم مرداد روز عملیات پیروزمندانه مرصاد هم هست در سال 67، منافقین نوکر اجانب به تحریک صدام در خواب و خیال می‌خواستند بیایند کرمانشاه و از کرمانشاه هم بیایند بیایند تهران و نظام را ساقط کنند، تا 34 کیلومتری کرمانشاه هم آمدند، رزمندگان کفر ستیزمان شجاعانه، قهرمانه وارد شدند، و این‌جا یاد می‌کنم از شهید بزرگوار صیاد شیرازی که قهرمان مرصاد بود و اونها انتقام کینه توزانه‌شان را با شهادت این شهید گرفتند».

خبرگزاری سپاه پاسدارن موسوم به فارس (رژیم) 30تیر۱۳۹۱-دژخیم صیاد شیرازی:
«دل‌های ما را غم گرفته بود، امام هم فرموده بود نجنگید، دیگر تمام شد، من در خانه بودم که ساعت ۸.۳۰ شب از ستاد کل به من زنگ زدند و گفتند که دشمن از سرپل ذهاب و گردنه پاتاق با سرعت جلو می‌آید،
گفت: ما نمی‌دانیم، رسیده‌اند به کرند و آنجا را هم گرفتند. بعد هم حرکت کرده به سمت اسلام‌آباد غرب، بعد هم کرمانشاه و همین طور دارد جلو می‌آید!
گفتند: شما بیایید برویم منطقه. حواسمان پرت شده بود که این دشمن چیست؟
گفتم: فقط به هواپیما بگویید آماده باشد که با هواپیما برویم به طرف کرمانشاه.
هواپیما را آماده کردند. ساعت ۱۰.۳۰دقیقه به کرمانشاه رسیدیم. در کرمانشاه حالت فوق‌العاده‌ای بود، مردم از شدت وحشت بیرون از شهر ریخته بودند! جاده کرمانشاه پاتاق بستان که تقریباً حالت بلوار دارد، پر از جمعیت بود. ساعت ۱.۳۰ شب پاسدارها آمدند و گفتند که ما در اسلام‌آباد بودیم که دیدیم منافقین آمدند. تازه فهمیدم که اینها منافقین هستند که کرند و اسلام‌آباد غرب را گرفتند.
یک پادگانی در اسلام‌آباد بود که ارتشی‌ها آنجا نبودند. منافقین آمده بودند و پادگان ارتش را گرفتند.
آقای شمخانی آن موقع معاون عملیات ستاد کل بود و من وقتی به کرمانشاه رسیدم، آقای شمخانی آنجا بود. اول کار به من گفت: ما که کسی را نداریم که روی زمین دفاع کنیم، نیروهایمان همه توی جبهه‌های جنوب هستند. این‌جا کسی را نداریم. به هوانیروز که پایگاهش همین نزدیکی است، زنگ بزن بگو ساعت 5 صبح آماده باشند که من بروم توجیهشان کنم. با خلبانها می‌رویم و حمله می‌کنیم؛ چون الآن روی زمین کسی را نداریم و با خلبانان حمله می‌کنیم.
آقای شمخانی زنگ زد به فرمانده هوانیروز و گفت که من شمخانی هستم. آن فرمانده هم جواب داد: من ارادت دارم به آقای شمخانی ولی از کجا بفهمم که شما شمخانی هستی و از منافقین نباشی؟
آقای شمخانی هر چه می‌گفت، آن فرمانده گوش نمی‌کرد
ساعت 5 صبح رفتیم. همه خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحله‌ای هست.
دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر 214 آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر 214 جلو نشستیم.
گفتم: همین جور سر پایین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند.
هلیکوپتر داشت می‌رفت. یک دفعه نگاه کردم، مقابل آن طرف خاک ریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همین جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار می‌آورند تا از این خاک ریز رد بشوند.
به خلبانها گفتم: دور بزنید و گرنه ما را می‌زنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود 3 تا 4 کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. می‌توانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را می‌بینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبان‌های دو تا کبری‌ها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یک دفعه داد و بیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودی‌اند. چی چی بزنیم اینها را؟!
خوب اینها ایرانی بودند، دیگه مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هر چه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسأله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً 500 متری ستون زرهی نشسته‌ایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به‌خاطر این‌که درجه‌هایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چه جوری به اینها بفهمونم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجه‌ام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه.
گفت: به خدا من می‌ترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودی اند، ما را می‌برند دادگاه انقلاب. حالا کار خدا را ببینید!»

خبرگزاری حکومتی ایسنا 28اردیبهشت۱۳۹۱
«یادمان عملیات مرصاد شامگاه گذشته - 27اردیبهشت - در تنگه‌ی مرصاد کرمانشاه برگزار شد.
در این مراسم که با حضور جمعی از سرداران سپاه پاسداران برگزار شد، … محسن مومنی - رئیس حوزه‌ی هنری - در سخنانی گفت: باید بگویم اهمیت عملیات مرصاد کمتر از پیروزی خرمشهر نیست. رزمندگان ما کسانی هستند که باید با خواندن سرگذشت آنها نسبت به راهی که در پیش داریم تأمل بیشتری داشته باشیم. چرا که در این شرایط تحمل مشکلات برای ما راحت‌تر خواهد بود و قوت قلب خواهیم گرفت».


- شبکه خبر رژیم ـ 7فروردین91:
مجری رژیم: یادمان عملیات مرصاد در 40کیلومتری کرمانشاه به سمت اسلام‌آباد غرب در نوروز امسال، پذیرای هزاران مسافر سرزمین نور است. همکارانم در کرمانشاه و گزارشی در این باره:
گزارشگر: هفت سینی به سبک آن سالها، که خاطراتی نه چندان دور را زنده می‌کند.
یک نفر با گریه: سال63 بسیج بودم، سنم را بیشتر کردم به‌خاطر این‌که ثبت‌نام بشم.
یک نفر دیگر: یادمان مرحوم پدرم هستش
یک مزدور زن: همسرم تو حمله مرصاد شرکت داشتند، آمدم یاد و خاطره‌یی از آن زمان داشته باشیم.
یک مزدور مرد: زمان عملیات جمعی لشکر 81بودم
گزارشگر رژیم: یادمان عملیات مرصاد در حدود 40کیلومتری جاده کرمانشاه به اسلام‌آباد غرب، یکی از 9 یادمانی است که مسافران سرزمین نور، نوروز امسال از آن دیدن می‌کنند.
یک فرمانده مزدور سپاه: ما امسال زیارتگاههای مرصاد، بازی دراز، گیلانغرب و قصر شیرین را آماده کردیم، نمایشگاه فرهنگی، ایستگاههای صلواتی، راویهای مجربی را مستقر کردیم که بتونند چنان‌که آنطوری که واقعی بوده روایت کنند،
یک مزدور مرد: باید این یادمانها در این‌جا باشه، که همه مردم بیان ببینند.
یک فرمانده مزدور سپاه: پش‌بینی ما اینه که نزدیک به 200هزار نفر بازدید‌ کننده داشته باشیم. ضمن این‌که در همین اوایل سال که هستیم، روزهای اول که هستیم، تا الآن بیش از 20هزار نفر بازدید داشتند.

-تلویزیون جام‌جم1 (رژیم) ـ برنامه‌یی به‌ مناسبت سالگرد عملیات مرصاد ـ ۶/۵/۹۰
«گزارشگر: در بررسی و تجزیه و تحلیل سلسله عملیاتی دوران دفاع مقدس به‌عملیات ویژه و منحصربه‌فرد مرصاد برمی‌خوریم که از ابعاد مختلف و گوناگونی قابل‌توجه است.
سردار ناصح، فرمانده وقت لشکر نبی اکرم (ص) : ما قطعنامه رو پذیرفتیم و بیست و هفتم رسماً اعلام شد از رادیو تلویزیون ما، رسماً قطعنامه اعلام شد. روز بیست وهشتم منافقین اعلام آماده‌باش دادند. خیلی نکات تو بحث تاریخها نکات مهمیه، عملیات‌شون کی شروع شد؟ سوم مرداد. یعنی شما زمان اعلام آماده‌باش تا زمان عملیات یک هفته وقت بوده،
کارشناس مسایل سیاسی: خب اینها با این هدف حرکت کردند، نیرو جمع کردند، یعنی نیروهایی که در اروپا پخش بودند در آمریکا بودند، در خود عراق اینها رو جمع‌آوری کردند، سازماندهی کردند، دختر و پسر، و با تجهیزات بسیار مفصلی که صدام در اختیار اونها قرار داده بود از توپ و تانک و نفربر و خودرو و سلاح و سلاح پیشرفته اینها حرکت کردند، خب ابتدا هم فکر می‌کردند که یعنی بعد از این‌که در سرپل ذهاب و کرند غرب عبور کردند فکر کردند دیگه مسیر رو به‌راحتی می‌تونن تا کرمانشاه برن و از اونجا هم به قول خودشون بیان تا تهران و به قول اون زمان آقای رجوی که در سخنرانیش برای منافقین گفته بود جمعبندی عملیات رو در تهران خواهند داشت فردای اون روز. و حرکت کردند و آمدند، آمدند تا به‌اصطلاح چند کیلومتری کرمانشاه آمدند
ناصح: یک بسیج همگانی در سرتاسر دنیا می‌کنه، از همه جای دنیا آدمهاشو جمع می‌کنه، کل ستادش رو رسونده بود به پنجاه نفر، این پنجاه نفر رو در بیست و سه تا تیپ، تیپهای 152 تا 200نفره، یعنی 152نفره، 180نفره، 200نفره اینها رو سازماندهی می‌کنه و... سازمانشو متحول می‌کنه تو ظرف همین یک هفته، حدود 100 تانک و نفربر و حدود ۱۰۰۰ تا خودرو، من فکر می‌کنم ۵۰۰۰ تا آدم ۱۰۰۰ تا خودرو فقط. بعد حدود 100 تا فرض کنید پدافند. 300 تا انواع خمپاره‌ها رو داشتند، و توپهای سیار رو، بعد انواع موشکهای به‌اصطلاح ضدهلیکوپتر، سهند و نمی‌دونم اینها رو تجهیز شده بودند، بعد تجهیز شدند واگذار کردند تو یک هفته از قبل تو بخش زیادی آموزش داده بودند و بخشی هم که جدید آمده بودند که ما تو درگیریها هم اینو دیدیم.
سرهنگ رخسی: سازمان منافقین که ساعت 4 بعدازظهر همون روز با عبور از گردنه پاتاق حرکت خودشون را به سمت شهر کرند غرب ادامه دادند.
سردار شهید شوشتری- جانشین وقت نیروی زمینی سپاه: ما در قرارگاه نجف در جاده آبادان مستقر بودیم یک مرتبه از غرب کشور تماس گرفته شد که دشمن در منطقه غرب کشور تا شهر کرند پیشروی کرده.
کارشناس مسایل سیاسی [نفر دوم] : تصور منافقین این بودش که وقتی وارد ایران می‌شن، مردم ایران چون از بعد از 8سال از جنگ خسته شدند یعنی این اطلاعات غلط رو منافقین داشتند و این تصور غلط در ذهنشون جای گرفته بود که وقتی اینها وارد ایران می‌شن وقتی وارد شهرهای ایران بشن، مردم میان از اینها استقبال می‌کنن و براشون قربونی می‌کنند و از این جور استقبالها
ناصح: یعنی بخشی از نیروهای منافقین خیلی خوب آموزش دیده بودند خیلی خوب می‌جنگیدند خیلی با انگیزه می‌جنگیدند.
سردار سلیم آبادی، فرمانده وقت لشکر 71 روح‌الله: چیزی بالغ بر بیش از 100 دستگاه کاسکاول یا دجله نوی نو بود. یعنی شاید بار اولشون بود لاستیکی هم بودند سرعتشون بین 100 تا 120 کیلومتر بود و به‌خاطر این، این وسیله رو استفاده کرده بودند به سرعت بتونن مسیر رو طی کنند و خودشون رو با یه زمان کوتاهی به مرکزیت کشور برسونند.
یعنی دقیقاً مشخص بود کی تا کجا، محور یک تا کجا پیشروی کنه، محور دو تا کجا پیشروی کنه، و فرماندهاش هم دقیقاً مشخص بود، تعداد تیپها هم مشخص بود.
ناصح: اینها با این برنامه‌ریزی اومدند تا اسلام‌آباد رو درست اومدند یعنی بر اساس زمانبندی‌شون اومدند»..
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/48705201-f5ae-4650-b4c8-fed6d00cd413"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات