پاسدار سعید قاسمی یکی از سرکردگان لباس شخصیهای خامنهای:
- مسعود رجوی در حرم ابوالفضل العباس دعا میکند که ای ابوالفضل بهحق دستان بریدهات قسم یاد میکنیم ما را در این عملیات که نابودی حکومت خمینی را در بردارد یاری کن.
- اکثر نیروهای تهاجم کننده دختر و زن بودند، همین هم توی فاز اول یک مقدار باعث گیج شدن نیروهای خط مقدم ما شده بود.
- نفوذهایی که در تمامی وزارتخانههای ما حضور دارند از مجاهدین هستند، نباید دوستان فراموش بکنند ضرباتی را که چه سایبری و چه میدانی داریم از آنها میخوریم.
پاسدار سعید قاسمی:
«تا قبل از سال عرضم به حضور شما که رسیدن پذیرش قطعنامه، بیش از سی و پنج تا تک کوچک و بزرگ داشتند که سه تا از بزرگترین عملیاتهاشون، دوتاش قبل از وقوع عملیات مرصاد، یکیش عملیاتی بود که توی فکه اتفاق افتاد که توی اونجا قریب به ۴۰۰نفر از نیروهای خط پدافندی که چون دست ارتش بود از حدود چهارصد و خردهای از نفرات ارتش رو اسیر گرفتن و جالب اینه که اکثر نیروهای تهاجم کننده توی این قصه، بهگفته اسرای ما دختر بودند و زن بودند و فارسی صحبت میکردند و همین هم توی فاز اول یک مقدار باعث گیج شدن نیروهای خط مقدم ما شده بود که بعد از موفق شدن این عملیات به فاصله یکماه و نیم بعد اینها، عملیات چلچراغ رو در مهران انجام میدن. که مهران رو میگیرند و توی اون عملیات باز هم خط پدافندی بخش اعظمش دست ارتش بود، بخشش هم دست بسیج و سپاه که باز توی اونجا شعار امروز مهران فردا تهران را سر میدهند و تقریباً چیزی حدود ۴ الی ۵روز کل منطقه در اختیارشون بود ... ... . . خب از همان اول هم برنامهشان این نبود که بخواهند پدافند بکنند. گرفتن اسیر و ضرب شصتی در واقع بهما بود که خوب این اتفاق همزمان با این قصه در فاو ما توسط عملیات غافلگیرانهای از ارتش بعث فاو را از دست دادیم. امام میفرماید: «و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسأله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم. ولی بواسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد...
از این مرحله به بعد، که میشه روز سوم مردادماه، چهارم مردادماه، پنجم مرداد ماه، ورود جبهه مجاهدین خلق رو داریم که اینها با یک سازماندهی در واقع تیپ های ۱۸۰نفره تا ۲۰۰نفره، که چیزی حدود بین بیست تا بیست و پنج تا تیپ رو مکانیزه و زرهی تشکیل داده بودند، با فراخوانی که اعم از نیروهایی که از قبل جذب کرده بودند، نیروهایی که فراخوان داده بودند از اروپا، از کل اروپا، یعنی از فرانسه بگیر، دانمارک بگیر، هلند بگیر، آلمان بگیر، بلژیک بگیر، سوئد بگیر، تمام اینها هر کدومشون تونسته بودند، با پاسهایی که توی ساکهاشون بود و اینها، آمده بودند که به اساس اینکه، تسخیر تهران داریم قطعی است .
جلسهایی که دو روز قبلش مسعود رجوی میگیره برای اینها ... ... . .
میبره اینها رو زیارت کربلا و توی حرم ابوالفضل العباس، یک فیلمی که ویدئویی از خودشون ضبط شده بود دیدم، اونجا رو میکنه به ابوالفضل العباس میگه... ... . .
مسعود اونجا تو حرم ابوالفضل العباس دعا میکنه کهای ابوالفضل به حق دستان بریدهات قسم یاد میکنیم که ما رو در این عملیات که نابودی حکومت خمینی رو در برداره یاری کن ... ... . .
و توی شب سوم اینها برنامهایی که برای عملیات دارند، سوم و چهارم ظرف دو روز اینها باید خوشون رو به تهران برسونند و پس از تسخیر کرمانشاه و همدان و قزوین، اینها روز سوم باید در تهران باشند. ... ... . .
اینها با یگان زرهی که دارند و اینها هیچ جا توقف ندارند، فقط به تعبیر شهید بزرگوار یزدانی، در جبههایی به عرض ۶متر توی عمق . تا بیست کیلومتری کرمانشاه اینها نفود میکنند توی اسلامآباد... ... . .
اما خبرهایی که به عقبه میرسه همه احساسشون اینکه عراقیها آمدند و چنین پیشروی دارند میکنند ... ... . .
توی این مرحله یه دفعه مردمی که دارند با هجمه عقبنشینی میکنند ... ... . .
و مجموعههایی که از کرمانشاه دارند میان به سمت اسلامآباد توی این تنگه میخورند تنگه هم دیدید که هی از هم سبقت میگیرن توی اینجا یک ترافیکی به تعبیر من ترافیک خلقی ایجاد میشه
و این باعث قفل شدن محور چهارزبر میشه... ... . .
اینها هم دارند میان توی با ستون کشی اینها که بهاصطلاح تیراندازی میکنند و چهارلولها را گذاشتند روی کاسکاولهای برزیلی و خودروهای هینو و خودروهای عرضم بحضور شما ژاپنی دوکابین و انتهایی که تازه اومده بود توی بازار همه اینها رو که تجهیز و مسلح کرده بودند بهسرعت اینها دارند میان خودشون رو برسونند به این نقطه... ... . .
حالا ما هم با کل تجهیزات و کل برو بچههای ویژهیی که همه بخششون محافظ شخصیتها بودند و بخشی بچههای قدیمی جنگ بودند غالبشون نخبه و ویژه توی جنگ
اونجا / دعوایم شد با خلبان و گفتم که نه میترسی تو ما را اونجا ببری و اینها و حتی جسارتاً به اسلحه کشی هم شد توی کابین هواپیما و اینها که هر جور شده تو باید ما را کرمانشاه بگذاری و اینها و بعد صحبتهایی که اتفاق افتاد و اینها دیدیم که نه واقعیتش اینه که ممکن است که جون همه مون به خطر بیفته قبول کردیم که یک گام عقبتر
اما وقتی میخواستیم همدان پیاده شیم طبیعتاً ما از همدان تا کرمانشاه / کلی راه داریم و از کرمانشاه هم یک حدود سی و ۳۵ و ۴۰ کیلومتر داریم تا تنگه مرصاد یا تنگه چهارزبر... ... . .
و مسئولان همدان و اینها آمدند بهسرعت و اینها با اتوبوس و اینها ما را حالا دارند از همدان دارند میآورند به سمت کرمانشاه.
توی این مسیر برای خود ما بهعنوان بچههای قدیمی جنگ ناباورانه هست که چه جوری روی یک خط به شکل مستقیم / سیخکی دارند میاند در داخل
در بین این ماشینهایی که دارند میآیند به سمت کرمانشاه یک تعدادی هم ماشینهایی متفرقه داریم میبینیم که نگو اینها هم مجاهدین خلقیاند که فراخوان شدند از شهرهای مختلف.
از شمال از مازندران از گیلان از همدان از هر جا که بیان که توی کرمانشاه به اینها ملحق بشوند و با تسخیر لشگر زرهی عرضم به حضور شما کرمانشاه و گرفتن ادواتی اونجا اوضاع و احوال کاملاً به نفعشون میشد . و با آمدن به سمت قزوین و اینها به سمت همدان و بعد قزوین اتفاقات دیگری قطعاً میافتاد...
یک پیام سه خطی از حضرت امام که میفرمایند که این نقطه حیاتی کفر و اسلام است یعنی نقطه شکست یا پیروزی یا اسلام یا کفر است و باید متر به متر جنگید و هیچی از هیچکس پذیرفته نیست و این نقطهای است که یا موجب میشود سپاه حیات پیدا کند دوباره در کشور یا برای همیشه یک سپاه ذلیل و مردهای بشود این پیام توسط سید احمد آقا به آقای محسن رضایی داده میشود...
ما در استمرار عملیات شب پنجم باز دو مرتبه عملیاتی اتفاق افتاد که از دو محور به شکل دو تا فلش در واقع با زاویه ۹۰درجه یکی از سمت کرمانشاه به سمت چارزبر و تنگه مرصاد که بعداً نامگذاری شد و یک محور هم محور قلاجه روی ارتفاعات که از جاده ایلام میآید به سمت عرضم به حضور شما که اسلامآباد که شامل بچههای لشکر ۲۷ و شامل بچههای تیپ نبی اکرم و تیپ حضرت ابوالفضل و اینها توی این دو محور عملیات بسیار سنگینی را روی اینها انجام دادیم خب توی همین مرحله اینها تا آخرین نفس حتی زیر خودروها و زیر عرضم به حضور شما که تانکهایی که برجا مانده بود از شان اینها دارند مقاومت میکنند...
می رسیم به یک روستایی به نام حسن آباد که توی این روستای حسن آباد اینجا ما در واقع عرضم به حضور شما که توی وسط جاده که باور نمیکردیم فکر میکردیم که پاکسازی شده یک دفعه دیدیم که یک گلولهای آمد روی سینه خاکریز همچی دیدیم که تیر تراش خورده میشود دیدیم اینها رفتند توی روستای حسن آباد و توی روستای حسن آباد دارند در واقع شلیک میکنند و با دیدن این صحنه یک جبهه پدافندی پشت همین خاکریز زده شد که آنجا یک سری تصاویر گرفته شد توی همین راستا که داریم صحبت میکنیم... ... . .
باز دومرتبه آمدیم یک نقطهای بالاتر توی تنگهای بهنام تنگه حسن آباد تنگهای باز به نام همین روستا معروف هست آخرین خط پدافندی که اینها گذاشتند توی اینجا ... ... . .
با موتور سیکلتی آمدیم که اوضاع احوال خط مقدم چه خبر هست اینها روی گردنه پیچ اول همین که پیچیدیم پیچ دوم روی گردنه حسن آباد یک دانه از همین تانکهای کاسکاول برزیلی اینها که یک توپ کوچکی دارد روی سرش با آن توپ زد بغل موتور سیکلت... ... . .
توی همین هنگام اینها برو بچههای مهندس ابومهدی و برو بچههای بدر و اینها با زرهی خیلی عجیب هست قوات بدر توی اینجا باز دو مرتبه خاطرتان باشد آخر جنگ تشکل خیلی خوبی داشتند اینها هم با ادوات زرهی که داشتند آمدند به کمک چیزی حدود سه ساعت نبرد روی تنگه حسن آباد اتفاق افتاد باز توی آنجا قریب به هفتاد هشتاد شهید دادیم تا توانستیم گردنه حسن آباد را باز کنیم قریب دویست شهید و بیش از دویست شهید داده شد برای آزادی تنگه چهار زبر قریب صد شهید برای تنگه حسن آباد... ... . .
خب میدانید هفدههزار شهید بهنام اینها ثبت شده بزرگترین جنایت... ... . . حزباللهیها را زدند اینها سید مجتبی هاشمی، پنج تا امام جمعه را حداقل اشرفی اصفهانی، شهید مدنی شهید دستغیب، ائمه جمعه ما را اینها ترور کردند ... ... . . اینها به خودشان بمب میبستند و به این شکل منفجر میکردند و اینها و فاجعه شهدای هفتاد و دو تن ما در مجلس... ... . .
و شهید رجایی و باهنر یعنی برای اینکه موتور یک کشور را بخوابانند واقعاً این از عنایات اللهی که با یک چنین پدیدههایی اعجوج و ماجوجی نظام هنوز که هنوز هست ... ... . . در آلبانی هستند و هنوز که هنوز هست حالا بخش غیرعملیاتیشان آنجا هستند و فعالیتهای نرم افزاری و نمیدانم سایبری اینها انجام میدهند. اما تاکنون از خود سعید رحمت الله علیه شهید بزرگوار صیاد شیرازی را که در واقع جان و قلب این عملیات خود صیاد بود که اصل عملیات هوانیروز را برعهده داشت و با هوانیروزیهای رشید تو ی اینجا غوغا کردند که توسط یک منافقی با لباس سوپوری... ... . . در مقابل خانهاش بهشهادت رسید... ... . . هم اکنون که فعالیتهای جاسوسی اینها هست که انجام میدهند... ... . . و تا نفوذهایی که در تمامی وزارتخانههای ما هستند و حضور دارند فعالیت میکنند هنوز که هنوز هست با این پدیده مواجه هستیم و نباید دوستان فراموش بکنند که ضرباتی که از این بابت چه سایبری و چه میدانی داریم میخوریم مال هموطنهای ... ... . . هست که اتفاقاً اینجا بحث شیعه و سنی نیست شیعه هم هستند مسعود رجوی مریم رجوی ...
اما خب در نهایت عرض بکنم که دوستان عزیز با پدیدهای جدیدی از منافقین اینها دیگر اسمشان منافق نیست بلکه محارب هستند ... (آپارات –مرداد۹۹)