نوزدهم بهمن سال۱۳۶۰روز وقوع یکی از سرخترین صحنههای دلاوری فرزندان مجاهد میهن ماست. حماسهای که برگی زرین از وفای مجاهدان ایرانزمین را به تاریخ مبارزان راه آزادی هدیه کرد. آن بهمن، هشت ماه پرخون و پر بغض را در پشت سر داشت. از خرداد ماه همان سال خمینی، نقاب از چهرهٴ واقعی خود برداشته، پاسدارانش را برای آتش گشودن به تظاهرات مسالمتآمیز مردم تهران در سی خرداد گسیل کرده بود. پس از آن نیز با اعدامهای وحشیانهٴ دختران و پسرانی که شعار آزادی داده بودند، بر آن شده بود تا پایههای دیکتاتوری سبعانهٴخود را، محکم کند. اما یک نسل در برابر او در خیابانها قد برافراشت. نسل مجاهد، که در خانههای مخفی، تجمع میکرد، با گذشتن از جان، شعار مرگ بر خمینی را در خیابانها فریاد میزد و در هیأت تیمهای مسلح به گشتهای تا دندان مسلح خمینی میتاخت. در قلب این نسل، پایگاه اشرف و موسی، قرار داشت. پایگاهی در زعفرانیهٴ تهران. اشرف، همسر مسعود رجوی، زن پیشتاز مجاهدی که از هنگام دانشجوییاش در رشته مهندسی فیزیک دانشگاه صنعتی شریف، برای مبارزه با دیکتاتوری شاه به صفوف مجاهدین پیوسته بود، و موسی خیابانی، یار و سردار مسعود، با گروهی از فرماندهان و کادرهای مجاهدین، ساکنان این برج ایستادگی و آزادیخواهی بودند.
مزدوران و جلادان خمینی که ماهها کوشش کرده بودند، تا این قلب پرتپش را بیابند، سرانجام شب نوزدهم بهمن، آنچه را بهدنبال آن بودند، یافتند و به محاصرهٴ پایگاه پرداختند.
آنان تمامی راههای منتهی به این پایگاه را بستند و پاسداران و کمیتهچیها و مزدوران دادستانی را حلقه به حلقه به دور آن سنگر آزادی چیدند. به این ترتیب، در طول شب که شب شبیخون ارتجاع به سنگر آزادی بود، بر فراز هر بام، و در کنج هر دیوار و در پناه هر پنجرهٴ مشرف به خانهٴ اشرف و موسی، پاسداری مسلح نشسته بود.
دشمن خدا و خلق نیز دندان طمع خویش را برای زنده به چنگ آوردن گروهی از سران مجاهدین، تیز کرده بود. از اینرو پس از تدارک همهٴ اسباب هجوم و جنایت و کشتار، و محکم کردن همهٴ پستها و راهبندها، دستور بارش آتش کینجویان ضدخلق، بر پایگاه مجاهدان داده شد. ساعت 5 بامداد. ساعت شلیک شب به قافلهٴ روز بود. و با اولین شلیک جانیان، رگبار آتش مجاهدان سنگر اشرف و موسی، اولین طلایهٴ عاشورای مجاهدین شد.
ماجرا تا پایان آن در یک جمله خلاصه میشود: رزم جانبازی و فدا، وفای به عهد، جانانه جنگیدن، تا آخرین گلوله و تا آخرین نفس، در راه خلق محبوب.
مجاهدان سنگر اشرف و موسی، با تهور و جانبازی، هر پاسدار جنایتکاری را که جرأت نزدیک شدن به حریم مجاهد خلق مییافت با سرب سوزان سزا میدادند.
در پایان، دشمن ضدبشر، به کوبیدن پایگاه با موشک، و شلیک همهٴ سلاحهای سبک و نیمسنگین، تا حد به آتش کشیدن تمامی پایگاه روی آوردند. و به این ترتیب، پس از نبردی سه ساعته، حماسهٴتسلیمناپذیری و فداکاری مجاهدین به اوج خود رسید. در پایگاه سردار، تنها سه کودک زنده بهجا مانده بودند. و باقی، پیکرهای خونین شهیدان بود. شهیدان قهرمان پایگاه اشرف و موسی عبارت بودند از:
اشرف رجوی، موسی خیابانی، آذر رضایی، محمد مقدم، مهشید فرزانهسا، تهمینهٴ رحیمی نژاد، میرطه میرصادقی، محمد معینی، حسین بخشافر، کاظم مرتضوی، ثریا سنماری، عباسعلی جابرزادهٴ انصاری
گروهی از مجاهدان نیز که در همان روز در پایگاههای دیگری با دشمن درگیر شدند، عبارت بودند از مجاهدان قهرمان: شاهرخ شمیم، فاطمه نجاری، خسرو رحیمی، محمد حسنپور قاضیان، حسن مهدوی، ناهید رأفتی، مهناز کلانتری، سعید سعیدپور
اگر چه در شامگاه آن روز، چشمهای مضطرب مردم تهران و نگاههای بهتزده مردم در سراسر ایران، در بازار شام تلویزیون خمینی، شاهد پیکرهای بهخون خفته اشرف شهیدان و سردار خیابانی و مجاهدان همرزمشان و همچنین طفل شیرخوار اشرف و مسعود بودند که در دستان لاجوردی سردژخیم خمینی، بهنمایش یتیمی و اسارت گذاشته شده بود، و اگر چه خمینی و سران جنایتکار رژیمش شادمانی نمودند و گفتند تمام شد! اما گذشت زمان نشان داد که آخوندها مانند همه دیکتاتورها و مرتجعان تاریخ، دچار اشتباه محاسبهیی فاحش هستند. چرا که آن حماسه، به سند گویای حقانیت و پایداری و وفاداری مجاهدین در راه آزادی تبدیل شد. و همچون خاطرهٴ همهٴ سرداران آزادی ایرانزمین، 19بهمن هم بهعنوان عاشورای مجاهدین بهخاطرهیی درخشان از پاکبازی نسل مجاهد تبدیل شد. نسلی که تداوم نبردش از 19بهمن سال 60 تا 19فروردین 90 و تا حماسه 10شهریور 92، مایه سرفرازی ایران و ایرانی و تضمین پیشروی جنبش آزادیخواهانه مردم ایران گشته است. حماسههایی که همواره موجی نوین از شور، انگیزه، و فداکاری برای آزادی را در دلهای ایرانیان و فرزندان مبارز میهن ما در سراسر ایران و سراسر جهان، برمیانگیزد.