العربیه نت 5مرداد95 ـ بهنقل از فارین پالیسی، ریموند تنتر عضو پیشین شورای امنیت ملی آمریکا
چه میشود اگر به القاعده و داعش نه بهعنوان رقبای رژیم ایران که شاگردان آن نگاه کنیم؟ شاید در نگاه اول این ایده عجیب به نظر برسد چرا که القاعده و داعش هر دو گروههای شبهنظامی سنی هستند ولی رژیم ایران یک حکومت مذهبی شیعه است و آنها حداقل در ظاهر یکدیگر را مرتد میدانند. از آنجا که ادعای وجود چنین ارتباط نزدیکی میان این گروهها و ایران کاملاً در تضاد با خرد متعارف است، حتماً باید این ادعا را از طریق جستجو برای نشانههای تاثیرگذاری دوجانبه، ارزشهای مشترک، و اهداف مشترک مورد بررسی و آزمایش قرار دهیم. بهعنوان مثال، در ۱۰ ژوئن ۲۰۱۶، طلحه عبدالرزاق، یک محقق “مؤسسه استراتژی و امنیت ”در دانشگاه “اکستر ” (انگلستان) ادعا کرد که «داعش در صورت موفقیت، چیزی شبیه به جمهوری اسلامی خواهد بود» . او به شباهتهای رفتاری رژیم ایران و شاگردان فرضیاش اشاره کرد:“هر دو با نام اسلامگرایی نظامی در داخل و خارج به اعمال تروریستی وحشتناک و نقض حقوقبشر دست زدهاند“. با این حال، رفتار مشابه برای اثبات روابط فامیلی کافی نیست.
اسناد آمریکایی منتشر شده توسط ویکیلیکس حاکی از رابطه میان رژیم تهران و القاعده در عراق بود که پیش از به وجود آمدن داعش در این کشور حضور داشت. پیامی با تاریخ ۱۷ نوامبر ۲۰۰۶ و با عنوان «گزارش جنگ عراق: القاعده و تاکتیکهای جدید بمبگذاری انتحاری» که روز ۲۲ اکتبر ۲۰۱۰ در “گاردین ”منتشر شد، شواهدی ارائه کرده بود که نشان میداد تهران به شورشیان القاعده در عراق آموزشهایی داده تا از نوعی جلیقههای انتحاری که توانایی نصب دوربین فیلمبرداری دارد استفاده کنند. در ۹ مارس ۲۰۱۶، یک دادگاه منطقهیی در حوزه جنوب نیویورک در منهتن حکم داد که تهران بهخاطر نقش احتمالیاش در کمک به هواپیماربایان القاعده باید به قربانیان یازده سپتامبر غرامت پرداخت کند.
ریشه این ارتباطات احتمالی به سال ۱۹۷۹ باز میگردد؛ زمانی که انقلاب ایران به نمادی برای قدرت بالقوه اسلام سیاسی تبدیل شد. ”اندرو پیک “، متخصص تروریسم در خاورمیانه در مقاله خود در مجله ”فارین افرز “مینویسد: «خطر اسلامگرایی خشونتآمیز سُنی تا سال ۱۹۷۹ وجود خارجی نداشت ». بهصورت کاملاً ”غیراتفاقی “در همان سال افراطیون سنی کنترل مسجد “اعظم ”مکه را در دست گرفتند. اگر چه آنها واقعاً با یکدیگر تفاوتهای مذهبی جدی دارند، اما شبهنظامیان شیعه و سنی برای اولین بار در آن سال بر روی صحنه جهان مدرن رفتند و اسلامگرایی خشونتآمیز به یک موضوع جدید و دائمی در جهان تبدیل شد.
با گسترش افراطیگرایی در زمینی که با خون افراطیون در دوره پس از جنگ خلیج فارس.. آبیاری شده بود، دیدگاه اسلامگرایی با خاکی بارور و آماده روبهرو شد. بعدتر، تلاشهای رژیم ایران برای صدور انقلاب به عراق و سوریه، اکسیژن کافی را برای ظهور داعش، جانشین وحشتناک القاعده، فراهم کرد. رژیم ایران برای تقویت بشار اسد، رئیسجمهور رژیم سوریه در دمشق، و برای کنترل عراق از طریق حمایت از کشتارهای فرقهای توسط شبهنظامیان در مکانهایی مانند فلوجه، بهطور غیرمستقیم از داعش استفاده کرده است.
خرد متعارف این است که القاعده و داعش قطعاً دشمنان خونی رژیم ایران هستند. اما خرد متعارف این امکان عمیقتر را در نظر نمیگیرد که این دشمنان آشکار یکدیگر، از یک دیدگاه مشترک آخرالزمانی از اسلام الهام میگیرند و به آن وابستگی متقابلی دارند.
آنان همانطور که گاه با یکدیگر دشمنی میکنند، به همدیگر وابستگی متقابلی دارند و همگی دشمنان قسم خورده ارزشهای سکولار و غربی هستند.
ایالات متحده نیاز دارد که القاعده و داعش را نابود کند، اما باید این کار را بهنحوی انجام دهد که قدرت جمهوری اسلامی ایران بیشتر نشود و بذر نسل بعدی این خانواده زهرآلود را نپاشد. به همین دلیل سیاست عملگرایانه رئیسجمهور اوباما در تندادن به حمایتهای رژیم ایران از گروههای شیعه و نقش سپاه پاسداران در عراق از اشتباهترین کارهای ممکن است.
استدلال مخالف این خواهد بود که برای اخراج رژیم ایران از عراق ممکن است به نیروهای زمینی ایالات متحده نیاز باشد که این موضوع در حال حاضر از حمایت بسیار پایینی برخوردار است و رابطه با سایر قدرتهای جهانی را نیز به خطر خواهد انداخت.
در ادامه گزینههایی به غیر از اعزام یک نیروی عظیم زمینی برشمرده میشود.
شاگردان اسلامگرا
به نظر ”نواف عبید “استاد مهمان دانشکده کِنِدی دانشگاه هاروارد، رژیم ایران بهدنبال بر هم زدن توازن قدرتی است که حدود ۱۴۰۰ سال دوام داشته است. علاوه بر مسیحیان و سنیهای سوریه، سنیهای عربستان سعودی و سایر کشورهای خلیج.. نیز جزو اهداف حملات تهران بهشمار میآیند. سپاه پاسداران در عراق، نیروی ویژه سپاه قدس، و گروههای شبهنظامی وابسته به تهران مانند حزبالله در لبنان و سوریه، انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ را به خارج از مرزهای ایران صادر کردهاند. در نتیجه عجیب نیست که ریاض نگاه مثبت و دوستانهیی به تهران ندارد. همین موضوع اخیراً درباره لبنانیها با حزبالله نیز صدق میکند.
”(داعش) ناگهان از قعر جهنم سر بر نیاورد. علت اوجگیری داعش، قتلعام غیرنظامیان توسط اسد بود. و طبق گفتهی ژنرال ”جک کین “ رئیس ”مؤسسه مطالعات جنگ “، بزرگترین حامی مالی اسد، رژیم تهران است. ایران از ظهور داعش برای تحکیم قدرت خود در سوریه، و قرار دادن شیعیان عراق و بشار اسد در مقابل یک نیروی مسلح و قدرتمند سنی استفاده میکند.
در ماه می، مدارک لو رفته نشان داد که تبانی اسد و داعش به پیش از آغاز جنگ داخلی سوریه باز میگردد. رژیم اسد و حکومت ایران ابتدا مقدمات ظهور القاعده و سپس داعش را در سوریه فراهم کردند. پس از اینکه بلوغ و رشد ”داعش “کامل شد، ایران و سوریه در مذاکرات وین آمادگی خود را برای همکاری با ایالات متحده اعلام کردند. اما در میدان نبرد، هواپیماهای روسی و سوری کماکان به حمایت هوایی از نیروهای داعش تا اندازهای که قابل انکار باشد ادامه میدادند، و داعش نیز با کمک آنان در مناطق تحت کنترل شورشیان پیش میرفت. همزمان، داعش و نیروهای هوادار اسد بهطور کلی از حمله به یکدیگر خودداری کردند.
در جولای ۲۰۱۵، درست قبل از اینکه توافق هستهیی با رژیم ایران توسط ایالات متحده تصویب شود، روزنامه پانعرب ”الحیات “گزارش داد که جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در سفری به روسیه پیشنهاد ایجاد یک «گروه تماس» متشکل از بازیگران منطقهیی و بینالمللی را مطرح کرده است. کری از دوحه، استانبول، مسکو، ریاض، تهران، و واشینگتن نام برده بود. ”تونی بادران “، محقق ” بنیاد دفاع از دموکراسیها “در ماه اکتبر اظهار کرد که واشینگتن با بهرسمیت شناختن ایران بهعنوان «ذینفع» اصلی در سوریه، در واقع داراییهای محلی رژیم ایران و قدرتنماییهایش را مشروع دانسته است. مشروع دانستن منافع تهران، بهطور ضمنی حمایت ایران از حزبالله و تمایل این کشور به حفظ پل ارتباطی خود با پایگاه حزبالله در لبنان را نیز بهرسمیت میشناسد؛ آن هم در حالی که از سال ۱۹۹۷ تا کنون، وزارتخارجه آمریکا حزبالله را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داده است. با این وجود وزارتخارجه از پیشنهاد قرار گرفتن ایران در ”گروه تماس “حمایت کرده است.
”جاناتان شِنزر “، تحلیلگر سابق امور مالی تروریسم در وزارت خزانهداری آمریکا و معاون تحقیقات کنونی”بنیاد دفاع از دموکراسیها “ (FDD) بهنقل از آدام زوبین، معاون وزارت خزانهداری در امور تروریسم و اطلاعات مالی مینویسد: «پس از سالها تحریمهای هدفمند، امروز، حزبالله در بدترین شرایط مالی خود در دهههای اخیر قرار دارد… من میتوانم به شما تضمین بدهم که ما با همکاران بینالمللی خود به سختی در حال تلاش برای ورشکست کردن آنان هستیم. »
اما حزبالله یک شعبهی مطیع است که رژیم ایران مالکیت کامل آن را در اختیار دارد. تهران پس از توافق هستهیی تابستان گذشته، با مذاکره توانست مبلغ ۱۰۰ میلیارد دلار دریافت کند. “شنزِر ”معتقد است با قرار گرفتن چنین پولی در دسترس حزبالله، هیچکس نمیتواند به این زودیها آنان را «ورشکست» کند.
این تفکر متعارف که «رژیم ایران دشمن القاعده و داعش است زیرا در مقطعی با یکدیگر جنگیدهاند» تا اندازهای درست است. اما این تفسیر، حوزههای همکاری آنان با یکدیگر را مخفی میکند. این سه، در واقع «دوستمن» [دوست+دشمن:Frenemies) هستند؛ بازیگرانی که ادعای دشمنی با یکدیگر را دارند، اما همانطور که نشان داده شد در خفا با هم به تعاملات دوستانهی مداوم مشغولند.
استدلال مخالف همچنین بر این فرض است که اگر رئیسجمهور جدید ایالات متحده بخواهد رژیم ایران را از عراق اخراج کند، ممکن است مجبور به فرستادن نیروهای مسلح زمینی به عراق و سوریه شود. “جیمز جفری ”سفیر سابق ایالات متحده در عراق راه دیگری را پیشنهاد میکند: با بازسازی روابط سیا و روسای قبایل سنی در استان “انبار ”، تهران را به عقب برانید و همزمان القاعده و داعش را نابود کنید.
به علاوه، یک استراتژی سیاسی-نظامی جدید باید بر شبهنظامیان تحت حمایت ایران در عراق تمرکز کند تا آنان را تحت کنترل داشته باشد. این کار چگونه امکانپذیر است؟ با ایجاد ائتلافی میان کشورهای سنی خلیج.. ، اردن، ترکیه، و پیشمرگههای کرد در شمال عراق. چنین ائتلافی به علاوة مخالفان ایرانی حکومت، موجب بالا رفتن هزینههای تهران، گروههایش در منطقه، و شبهنظامیان شیعه برای همکاری با سازمانهای اسلامگرا برای بیثبات کردن عراق و سوریه خواهد شد. و این موضوع، شفافیت استراتژیک را برای یک حقیقت مهم اما نادیدهگرفتهشده ایجاد میکند: دشمنان شبهنظامی آمریکا اسلامگرایان مختلف شیعه و سنی هستند که بهصورت القاعده، داعش، و جمهوری اسلامی به تجسم درآمدهاند.
چه میشود اگر به القاعده و داعش نه بهعنوان رقبای رژیم ایران که شاگردان آن نگاه کنیم؟ شاید در نگاه اول این ایده عجیب به نظر برسد چرا که القاعده و داعش هر دو گروههای شبهنظامی سنی هستند ولی رژیم ایران یک حکومت مذهبی شیعه است و آنها حداقل در ظاهر یکدیگر را مرتد میدانند. از آنجا که ادعای وجود چنین ارتباط نزدیکی میان این گروهها و ایران کاملاً در تضاد با خرد متعارف است، حتماً باید این ادعا را از طریق جستجو برای نشانههای تاثیرگذاری دوجانبه، ارزشهای مشترک، و اهداف مشترک مورد بررسی و آزمایش قرار دهیم. بهعنوان مثال، در ۱۰ ژوئن ۲۰۱۶، طلحه عبدالرزاق، یک محقق “مؤسسه استراتژی و امنیت ”در دانشگاه “اکستر ” (انگلستان) ادعا کرد که «داعش در صورت موفقیت، چیزی شبیه به جمهوری اسلامی خواهد بود» . او به شباهتهای رفتاری رژیم ایران و شاگردان فرضیاش اشاره کرد:“هر دو با نام اسلامگرایی نظامی در داخل و خارج به اعمال تروریستی وحشتناک و نقض حقوقبشر دست زدهاند“. با این حال، رفتار مشابه برای اثبات روابط فامیلی کافی نیست.
اسناد آمریکایی منتشر شده توسط ویکیلیکس حاکی از رابطه میان رژیم تهران و القاعده در عراق بود که پیش از به وجود آمدن داعش در این کشور حضور داشت. پیامی با تاریخ ۱۷ نوامبر ۲۰۰۶ و با عنوان «گزارش جنگ عراق: القاعده و تاکتیکهای جدید بمبگذاری انتحاری» که روز ۲۲ اکتبر ۲۰۱۰ در “گاردین ”منتشر شد، شواهدی ارائه کرده بود که نشان میداد تهران به شورشیان القاعده در عراق آموزشهایی داده تا از نوعی جلیقههای انتحاری که توانایی نصب دوربین فیلمبرداری دارد استفاده کنند. در ۹ مارس ۲۰۱۶، یک دادگاه منطقهیی در حوزه جنوب نیویورک در منهتن حکم داد که تهران بهخاطر نقش احتمالیاش در کمک به هواپیماربایان القاعده باید به قربانیان یازده سپتامبر غرامت پرداخت کند.
ریشه این ارتباطات احتمالی به سال ۱۹۷۹ باز میگردد؛ زمانی که انقلاب ایران به نمادی برای قدرت بالقوه اسلام سیاسی تبدیل شد. ”اندرو پیک “، متخصص تروریسم در خاورمیانه در مقاله خود در مجله ”فارین افرز “مینویسد: «خطر اسلامگرایی خشونتآمیز سُنی تا سال ۱۹۷۹ وجود خارجی نداشت ». بهصورت کاملاً ”غیراتفاقی “در همان سال افراطیون سنی کنترل مسجد “اعظم ”مکه را در دست گرفتند. اگر چه آنها واقعاً با یکدیگر تفاوتهای مذهبی جدی دارند، اما شبهنظامیان شیعه و سنی برای اولین بار در آن سال بر روی صحنه جهان مدرن رفتند و اسلامگرایی خشونتآمیز به یک موضوع جدید و دائمی در جهان تبدیل شد.
با گسترش افراطیگرایی در زمینی که با خون افراطیون در دوره پس از جنگ خلیج فارس.. آبیاری شده بود، دیدگاه اسلامگرایی با خاکی بارور و آماده روبهرو شد. بعدتر، تلاشهای رژیم ایران برای صدور انقلاب به عراق و سوریه، اکسیژن کافی را برای ظهور داعش، جانشین وحشتناک القاعده، فراهم کرد. رژیم ایران برای تقویت بشار اسد، رئیسجمهور رژیم سوریه در دمشق، و برای کنترل عراق از طریق حمایت از کشتارهای فرقهای توسط شبهنظامیان در مکانهایی مانند فلوجه، بهطور غیرمستقیم از داعش استفاده کرده است.
خرد متعارف این است که القاعده و داعش قطعاً دشمنان خونی رژیم ایران هستند. اما خرد متعارف این امکان عمیقتر را در نظر نمیگیرد که این دشمنان آشکار یکدیگر، از یک دیدگاه مشترک آخرالزمانی از اسلام الهام میگیرند و به آن وابستگی متقابلی دارند.
آنان همانطور که گاه با یکدیگر دشمنی میکنند، به همدیگر وابستگی متقابلی دارند و همگی دشمنان قسم خورده ارزشهای سکولار و غربی هستند.
ایالات متحده نیاز دارد که القاعده و داعش را نابود کند، اما باید این کار را بهنحوی انجام دهد که قدرت جمهوری اسلامی ایران بیشتر نشود و بذر نسل بعدی این خانواده زهرآلود را نپاشد. به همین دلیل سیاست عملگرایانه رئیسجمهور اوباما در تندادن به حمایتهای رژیم ایران از گروههای شیعه و نقش سپاه پاسداران در عراق از اشتباهترین کارهای ممکن است.
استدلال مخالف این خواهد بود که برای اخراج رژیم ایران از عراق ممکن است به نیروهای زمینی ایالات متحده نیاز باشد که این موضوع در حال حاضر از حمایت بسیار پایینی برخوردار است و رابطه با سایر قدرتهای جهانی را نیز به خطر خواهد انداخت.
در ادامه گزینههایی به غیر از اعزام یک نیروی عظیم زمینی برشمرده میشود.
شاگردان اسلامگرا
به نظر ”نواف عبید “استاد مهمان دانشکده کِنِدی دانشگاه هاروارد، رژیم ایران بهدنبال بر هم زدن توازن قدرتی است که حدود ۱۴۰۰ سال دوام داشته است. علاوه بر مسیحیان و سنیهای سوریه، سنیهای عربستان سعودی و سایر کشورهای خلیج.. نیز جزو اهداف حملات تهران بهشمار میآیند. سپاه پاسداران در عراق، نیروی ویژه سپاه قدس، و گروههای شبهنظامی وابسته به تهران مانند حزبالله در لبنان و سوریه، انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ را به خارج از مرزهای ایران صادر کردهاند. در نتیجه عجیب نیست که ریاض نگاه مثبت و دوستانهیی به تهران ندارد. همین موضوع اخیراً درباره لبنانیها با حزبالله نیز صدق میکند.
”(داعش) ناگهان از قعر جهنم سر بر نیاورد. علت اوجگیری داعش، قتلعام غیرنظامیان توسط اسد بود. و طبق گفتهی ژنرال ”جک کین “ رئیس ”مؤسسه مطالعات جنگ “، بزرگترین حامی مالی اسد، رژیم تهران است. ایران از ظهور داعش برای تحکیم قدرت خود در سوریه، و قرار دادن شیعیان عراق و بشار اسد در مقابل یک نیروی مسلح و قدرتمند سنی استفاده میکند.
در ماه می، مدارک لو رفته نشان داد که تبانی اسد و داعش به پیش از آغاز جنگ داخلی سوریه باز میگردد. رژیم اسد و حکومت ایران ابتدا مقدمات ظهور القاعده و سپس داعش را در سوریه فراهم کردند. پس از اینکه بلوغ و رشد ”داعش “کامل شد، ایران و سوریه در مذاکرات وین آمادگی خود را برای همکاری با ایالات متحده اعلام کردند. اما در میدان نبرد، هواپیماهای روسی و سوری کماکان به حمایت هوایی از نیروهای داعش تا اندازهای که قابل انکار باشد ادامه میدادند، و داعش نیز با کمک آنان در مناطق تحت کنترل شورشیان پیش میرفت. همزمان، داعش و نیروهای هوادار اسد بهطور کلی از حمله به یکدیگر خودداری کردند.
در جولای ۲۰۱۵، درست قبل از اینکه توافق هستهیی با رژیم ایران توسط ایالات متحده تصویب شود، روزنامه پانعرب ”الحیات “گزارش داد که جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در سفری به روسیه پیشنهاد ایجاد یک «گروه تماس» متشکل از بازیگران منطقهیی و بینالمللی را مطرح کرده است. کری از دوحه، استانبول، مسکو، ریاض، تهران، و واشینگتن نام برده بود. ”تونی بادران “، محقق ” بنیاد دفاع از دموکراسیها “در ماه اکتبر اظهار کرد که واشینگتن با بهرسمیت شناختن ایران بهعنوان «ذینفع» اصلی در سوریه، در واقع داراییهای محلی رژیم ایران و قدرتنماییهایش را مشروع دانسته است. مشروع دانستن منافع تهران، بهطور ضمنی حمایت ایران از حزبالله و تمایل این کشور به حفظ پل ارتباطی خود با پایگاه حزبالله در لبنان را نیز بهرسمیت میشناسد؛ آن هم در حالی که از سال ۱۹۹۷ تا کنون، وزارتخارجه آمریکا حزبالله را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داده است. با این وجود وزارتخارجه از پیشنهاد قرار گرفتن ایران در ”گروه تماس “حمایت کرده است.
”جاناتان شِنزر “، تحلیلگر سابق امور مالی تروریسم در وزارت خزانهداری آمریکا و معاون تحقیقات کنونی”بنیاد دفاع از دموکراسیها “ (FDD) بهنقل از آدام زوبین، معاون وزارت خزانهداری در امور تروریسم و اطلاعات مالی مینویسد: «پس از سالها تحریمهای هدفمند، امروز، حزبالله در بدترین شرایط مالی خود در دهههای اخیر قرار دارد… من میتوانم به شما تضمین بدهم که ما با همکاران بینالمللی خود به سختی در حال تلاش برای ورشکست کردن آنان هستیم. »
اما حزبالله یک شعبهی مطیع است که رژیم ایران مالکیت کامل آن را در اختیار دارد. تهران پس از توافق هستهیی تابستان گذشته، با مذاکره توانست مبلغ ۱۰۰ میلیارد دلار دریافت کند. “شنزِر ”معتقد است با قرار گرفتن چنین پولی در دسترس حزبالله، هیچکس نمیتواند به این زودیها آنان را «ورشکست» کند.
این تفکر متعارف که «رژیم ایران دشمن القاعده و داعش است زیرا در مقطعی با یکدیگر جنگیدهاند» تا اندازهای درست است. اما این تفسیر، حوزههای همکاری آنان با یکدیگر را مخفی میکند. این سه، در واقع «دوستمن» [دوست+دشمن:Frenemies) هستند؛ بازیگرانی که ادعای دشمنی با یکدیگر را دارند، اما همانطور که نشان داده شد در خفا با هم به تعاملات دوستانهی مداوم مشغولند.
استدلال مخالف همچنین بر این فرض است که اگر رئیسجمهور جدید ایالات متحده بخواهد رژیم ایران را از عراق اخراج کند، ممکن است مجبور به فرستادن نیروهای مسلح زمینی به عراق و سوریه شود. “جیمز جفری ”سفیر سابق ایالات متحده در عراق راه دیگری را پیشنهاد میکند: با بازسازی روابط سیا و روسای قبایل سنی در استان “انبار ”، تهران را به عقب برانید و همزمان القاعده و داعش را نابود کنید.
به علاوه، یک استراتژی سیاسی-نظامی جدید باید بر شبهنظامیان تحت حمایت ایران در عراق تمرکز کند تا آنان را تحت کنترل داشته باشد. این کار چگونه امکانپذیر است؟ با ایجاد ائتلافی میان کشورهای سنی خلیج.. ، اردن، ترکیه، و پیشمرگههای کرد در شمال عراق. چنین ائتلافی به علاوة مخالفان ایرانی حکومت، موجب بالا رفتن هزینههای تهران، گروههایش در منطقه، و شبهنظامیان شیعه برای همکاری با سازمانهای اسلامگرا برای بیثبات کردن عراق و سوریه خواهد شد. و این موضوع، شفافیت استراتژیک را برای یک حقیقت مهم اما نادیدهگرفتهشده ایجاد میکند: دشمنان شبهنظامی آمریکا اسلامگرایان مختلف شیعه و سنی هستند که بهصورت القاعده، داعش، و جمهوری اسلامی به تجسم درآمدهاند.