بیانیهٔ چهلوچهارمین سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت ایران
چهل و چهارمین سال حیات شورای ملی مقاومت ایران انباشته از رویدادهای شگفتانگیز و درسآموزی بود که تأثیر خود را بر تحولات آینده جامعه و کشور خواهد گذاشت. شورا در شرایطی وارد چهل و پنجمین سال موجودیت خود میشود که بنا بر سنت سیاوش دلیر، نه از تلی از آتش، که از کوهی از آتش، عبور کرد و با گامهای بزرگ و در گذر از هفتخان رستم، وارد مرحلهٔ نهایی جنگ با دیو وحشی استبداد مذهبی و هیولای ولایت خامنهای شده و همهٔ نشانهها در سپهر سیاسی ایران کنونی و پیرامون آن (منطقه و جهان) ضرورت و حقانیت سرنگونی رژیم ولایت فقیه توسط مردم و مقاومت انقلابی را اثبات میکند.
ولیفقیه نظام در آغاز سال جدید، سال گذشته را اینگونه تعریف میکند: «سال ۱۴۰۳ سال پرماجرایی بود. حوادثی که در این سال پیدرپی اتفاق افتاد، شبیه حوادث سال۱۳۶۰ و دارای سختیها و مشقتهایی برای مردم [بخوانید ولایت] عزیز ما بود».
راست این است که خلق محبوب ما و نیروهای پیشتاز آن از انقلاب مشروطه در ۱۱۹سال پیش تاکنون علیه استبداد سلطنتی و مذهبی مبارزه کردهاند. این تلاش پرهزینه برای تحقق ایران آزاد و مستقل و رها از «شاه و شیخ»، با حماسههای پرشکوه و فداکاریهای بینظیر، اکنون وارد مرحلهٔ تعیینکنندهیی شده که موضوع آن برچیدن بساط ولایت خامنهای و همهٔ جلادان، چماقداران، مداحان، تبهکاران، رانتخواران و غارتگران تشکیلدهندهٔ آن است.
شورای ملی مقاومت ایران در آغاز چهلوپنجمین سال موجودیت خود یاد و خاطرهٴ همهٔ زنان و مردانی را که در بیش از یک قرن گذشته، در راه پیکار پرشکوه برای آزادی، استقلال، دموکراسی و عدالت بهشهادت رسیدند، بهخصوص شهیدان دههٔ خونین۶۰ و شهیدان تمام قیامها، جنبشها و اعدامهای زندانیان سیاسی در سراسر کشور و بیش از۳۰هزار شهید سرفراز قتلعام زندانیان سیاسی در سال۱۳۶۷ را که به خمینی جلاد «نه» گفتند، گرامی میدارد و به آنها ادای احترام میکند.
درود میفرستیم به مجاهدان خلق بهروز احسانی و مهدی حسنی، زندانیان سیاسی شورشگر و سرموضعی که در سپیدهدم یکشنبه ۵مرداد بهدست دژخیمان خامنهای سربهدار شدند. همچنانکه بهروز دلاور در آخرین پیامش از زندان در ۱۵خرداد امسال گفته بود؛ آنها «تحت هیچ شرایطی تسلیم این رژیم خونریز و جنایتکار» نشدند و نشان دادند که خون سربهداران۶۷ برای به زیر کشیدن رژیم ولایت فقیه همچنان در دل زندانها و شکنجهگاهها و در جامعهٔ ایران در جوشش است. خامنهای هم با این اعدامها که بهرغم موج فراخونها و محکومیتهای داخلی و بینالمللی صورت گرفت و بازتابی جهانی پیدا کرد، نشان داد که در باتلاق بحرانهای سرنگونی، بیش از هر چیز از پیشتازان جنگ اصلی و نبرد۴۴سالهٔ ملت ایران برای برکندن ریشهٴ استبداد و ستمگری، میترسد.
گرامی میداریم خاطرهٴ دو عضو درگذشتهٔ شورا در فاصلهٔ دو بیانیه را و یاد میکنیم از مهندس محسن عضدانلو، عضو شورای ملی مقاومت ایران که در روزهای پایانی آماده شدن بیانیهٔ حاضر، پنجشنبه ۲۳مرداد در شهر کلن در آلمان، چشم از جهان فرو بست. او بیش از ۵۰سال سابقهٔ یاری و همراهی با مجاهدین و مبارزان آزادی در نبرد با دو دیکتاتوری شاه و شیخ داشت و بستگان زندانیان سیاسی از کمکهای بیدریغش برخوردار بودند. مهندس عضدانلو، رئیس ادارهٴ فنی وزارت اقتصاد و دارایی بود و از زمان دستگیری برادرش، مجاهد خلق محمود عضدانلو توسط ساواک در سال۱۳۵۲ تمام زندگیش را با صفا و صمیمیتی ستایشانگیز وقف مقاومت و مبارزه برای آزادی کرد.
همچنین یاد میکنیم از مجاهد خلق علیرضا معدنچی (علی صفا) از مسئولان تبلیغات سازمان مجاهدین و عضو شورای ملی مقاومت که در ۲۷بهمن ۱۴۰۳ در آلبانی درگذشت. او که از زندانیان سیاسی در دوران شاه بود، پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی بهعنوان مفسر رادیو ایران، برنامهٔ گفتار سیاسی زنده و روزانه را تهیه و اجرا میکرد. روز پنجشنبه ۲۱تیر ۱۳۵۸ ساعت۲۱، وقتی رادیو ایران مانند همیشه در حال پخش زندهٴ «تفسیر سیاسی» برای میلیونها شنونده بود، ناگاه جامعه تکان خورد. علیرضا معدنچی با جملات دلنشین اما کوبندهٔخود گفت: «هموطنان عزیز! عهدی که من با شما داشتم این بود که حقیقت را و فقط حقیقت را با شما بگویم؛ آن را تحریف یا سانسور نکنم و تا کنون بر این عهد و پیمان باقی بودهام. اما اکنون گروهی بر رادیو-تلویزیون حاکم شدهاند که کارشان سانسور واقعیتها و فریبدادن مردم است... و من دیگر حاضر به ادامهٔ کار در این ارگان دروغ و فریب نیستم و از آن کنارهگیری میکنم. تا گاهی که بار دیگر این رادیو-تلویزیون صدا و سیمای واقعی مردم ایران را منعکس کند. تا آن موقع با شما هموطنان خداحافظی میکنم. به امید آن روز!».
یاد یاران جانباخته و همهٔ زنان و مردان پیشتاز و فداکاری که زندگی خود را وقف آزادی ایران کردند، به دیکتاتوری سلطنتی و به استبداد مذهبی «نه» گفتند و بهدست جلادان شاه و شیخ بهشهادت رسیدند، ماندگار است. ما نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم.
برای شورا جای بسی افتخار است که میراثدار سنتها و دستآوردهای انقلاب مشروطه است. پیش از این گفتهایم و تکرار میکنیم که «انقلاب مشروطه با وجود اقدامات ضد انقلابی نیروهای مرتجع داخلی بهسرکردگی شیخ فضلالله نوری (پدر معنوی خمینی)، که مدافع استبداد مذهبی با عنوان مشروعه در برابر مشروطه بود، به پیروزیهای اولیه دست یافت و برجستهترین دستاورد آن تشکیل مجلس شورای ملی اول بود. شورا بر خود میبالد که با حداکثر توش و توان علیه وارثان شیخ فضلالله نوری، یعنی خمینی و خامنهای، بپاخاسته و با حضور تمامقد در تحولات کشور، راه هر گونه توطئهٔ استعماری، همانند کودتای رضاخان قلدر در سوم اسفند ۱۲۹۹، را با مرزبندی با ”شاه و شیخ“ مسدود کرده است» (بیانیهٔ شورا ـ۳۱مرداد ۱۴۰۳).
شورای ملی مقاومت ایران بر این واقعیت تأکید کرده که همان دشمنانی که علیه دستآوردهای انقلاب مشروطه عمل کردند، تنها دولت ملی ـ دموکراتیک پس از انقلاب مشروطه را در ۲۸مرداد سال۱۳۳۲با کودتای ننگین سرنگون کردند. خمینی مرتجع نیز این رویداد ضدمردمی را «سیلی اسلام» به مصدق نامید. اما صدای مردم ایران ۱۳ماه پیش از این کودتای آمریکاییـ انگلیسی در قیام ملی ۳۰تیر طنین انداخت و ایران و جهان را تکان داد. قیامی که طی آن مردم ایران با شعار «یا مرگ یا مصدق» در حمایت از دکتر محمد مصدق بهپا خاستند و او را به قدرت بازگرداندند.
اکنون که ۷۳سال از قیام ۳۰تیر۱۳۳۱ میگذرد، شورا برخلاف ملیگرایان قلابی که در زمانهای حساس کنونی در کنار ارتجاع حاکم سینه صاف میکنند، با مقاومت و پایداری و پرداخت هزینههای کلان از تجربههای مبارزان مشروطه و نهضت ملیشدن صنعت نفت، حفاظت میکند و آن را پشتوانهٔ گرانقدری برای مبارزه علیه استبداد مذهبی و حکومت آخوندها میداند.
امسال نیز در سالگرد قیام ۳۰تیر، دلاوران کانونهای شورشی با ۵۰پراتیک انقلابی در شهرهای تهران، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، اهواز، کرمان، کرمانشاه، ساری، بندرعباس، سنندج، قزوین، گرگان، کاشان، بروجرد و مرودشت به میدان آمدند و در تجدید عهد با مصدق بزرگ نشان دادند که نیروی پیشتاز و فداکار نبرد تاریخی ملت ایران برای آزادی و استقلال وطن در شرایط حساس و پرالتهاب امروز در آمادهباش است. آنها بر در و دیوار شهرهای میهن نوشتند: «مصدق همان کسی است که در بیدادگاه نظامی شاه گفت آن جایی که حق در کار باشد از همه چیز میگذرم، هیچ چیز ندارم مگر وطنم را که در جلو چشمم دارم». «مصدق گفت چه زنده باشم و چه زنده نباشم یقین خواهم داشت که این آتش خاموش نخواهد شد». کانونهای شورشی همچنین نوشتند: «استمرار راه مصدق امروز در شورای ملی مقاومت ایران متجلّی است».
این در حالی است که خمینی و خامنهای همواره کوشیدهاند خیانت و همکاسه بودن ارتجاع آخوندی با دربار و استعمار را با تحریف و یاوهگویی پنهان کنند. روز یکشنبه ۱۹دی۱۳۹۵، خامنهای در دیدار گروهی از جیرهخوارانش از قم پیرامون نهضت ملیشدن صنعت نفت گفت: «اگر علما نبودند و انگیزهٔ دینی نبود، قطعاً نهضت ملیشدن صنعت نفت پیش نمیرفت؛ این را همه بدانند. در مقدمهٔ این نهضت آیتالله کاشانی بود. پشتیبان او مرجع تقلیدی مثل مرحوم آسید محمدتقی خوانساری در قم بود. مروجان این فکر، یک جمعی در قم و در مشهد یک عالم دینی، یک منبری درجهٔ یک و یک فعال مذهبی گویندهٔ متفکر درجهٔ یک [بودند]؛ اینها مروجین نهضت ملی بودند، مردم به خاطر دین آمدند. بعد که مرحوم کاشانی را جدا کردند، علما را طرد کردند، مذهبیها را کنار گذاشتند، مصدق شکست خورد. تا دین بود، تا عنصر ایمان دینی بود، حرکت به جلو بود؛ وقتی این [عنصر] از آن گرفته شد، حرکت متوقف شد، شکست خورد، تبدیل به عکس شد».
خانم مریم رجوی بر اساس پشتوانهٔ مبارزاتی جنبش مقاومت و بر اساس تجربهٔ تاریخی، در سخنرانی اخیر خود در پارلمان اروپا در استراسبوگ با اشاره به اشتباهات غرب در رابطه با ایران گفت: «آلترناتیو را نمیتوان مانند ۱۰۰سال پیش با منصوبکردن یک شاه توسط انگلستان بر سرکار آورد. یا مانند سال۱۳۳۲ با کودتا توسط آمریکا علیه دولت ملی دکتر مصدق با سرکوب و شکنجه و اعدام تحمیل کرد. اگر یک دولت ملی و دموکراتیک بر سر کار بود، تاریخ ایران و وضعیت این قسمت از جهان متفاوت بود و خمینی و آخوندها به قدرت نمیرسیدند».
خانم رجوی همچنین «راهحل سوم» را که ۲۱سال پیش بهعنوان راهحل ریشهیی مسألهٴ ایران در همین پارلمان ارائه داده بود، یادآوری و تأکید کرد: «راهحل ایران نه در مماشات و نه جنگ، بلکه راهحل سوم، یعنی تغییر رژیم از طریق مردم و مقاومت سازمانیافتهٔ آنهاست».
ما در بیانیهٔ سال پیش اعلام کردیم: «شورا به درد و رنجی که مردم ایران از ناکامی انقلاب مشروطیت، از کودتای ننگین آمریکایی ـ انگلیس ۲۸مرداد سال۱۳۳۲ و از غارت دستآوردهای انقلاب ضدسلطنتی در بهمن سال۱۳۵۷ تحمل کردند، آگاه است و میداند که طی مسیر این راه سخت و دشوار تا رسیدن به آزادی، با پیکارهای بیامان و فداکاریها و جانبازیهای بیشمار میسر است.
از ۳۰خرداد سال۱۳۶۰ که جنبش مقاومت سازمانیافته برای سرنگونی استبداد مذهبی قیام کرد؛ از قیامهای بزرگ دههٔ ۷۰ تا قیام ۳۰خرداد سال۱۳۸۸ و متعاقب آن قیام ۶دی سال۱۳۸۸ (روز عاشورا)، و از آن روز تا قیام دهروزهٴ دیماه۱۳۹۶ و خیزشهای قدرتمند آبان۱۳۹۸ و بهویژه قیامهای پرشکوه سال۱۴۰۱، به طور پیوسته خیزشها و حرکتهای اعتراض تودهیی جریان داشته است. خلق ما و جنبش مقاومت پیشتاز با وجود هزینههای سنگین توانسته رژیم ولایت فقیه را به مسیر استیصال و نابودی سوق دهد».
مسعود رجوی در ۲۲بهمن۱۳۶۵ در مورد خمینی گفت: «وقتی که خمینی رهبر و "امام"شد در قدم اول،"کلمه"ذبح شد. خمینی شومترین ارمغان ارتجاعی و استعماری معاصر ماست. مثل یک بلای عظیم، مثل یک محنت بیپایان، نازل میشود. میزند و میبندد و میخورد و پایمال میکند. میگیرد و میکشد و میسوزاند و ویران میکند. خمینی بزرگترین بلیهٔ سیاسی و اجتماعی و مذهبی تاریخ ایران است؛ آزمایش بود و نبود و"وجود"و"لاوجود" ایران و ایرانی است».
اکنون که رژیم ولایت فقیه در بنبست و ضعف همهجانبه گرفتار است، بیش از همیشه در صحنهٴ سیاسی داخلی و بینالمللی ثابت شده که این رژیم قرونوسطایی هیچ کورسویی از تحول درونی ندارد و بقای خودش را پیوسته در انقباض و جراحی اجزای خود دیده و فرجام هر کس و هر نیرویی هم که در بیرون رژیم در چهار دههٔ گذشته به تحول از درون آن امید بسته اکنون پیش روی همگان است.
در سیاست خارجی هم رژیم آخوندها زمینهسازی و اصرار ۸ساله بر ادامهٔ جنگ ضدمیهنی با عراق و گروگانگیری و تروریسم و جنگافروزی و تلاش برای دستیابی به بمب اتمی را در تمامی سالهای بعد، تضمین بقای خود دیده و میبیند و برای همین به جای اتخاذ راهبرد توسعهٴ درونگرا به سود اکثریت مردم، راهبرد «بازدارندگی» برای بقا و امنیت «نظام» را در پیش گرفته است.
دوران خلافت خامنهای با تلاطمهای بیشمار همراه بوده است. در مسیر این تلاطمها، قیام تاریخی دیماه۹۶ نقطه عطفی را در تاریخ جنبشهای ضددیکتاتوری دوران حکومت آخوندها رقم زد. خیزش انقلابی دیماه ۹۶ دو خصوصیت جدید داشت. نیروی اصلی قیام را تهیدستان تشکیل میدادند و خیزش در قدرت حاکم همچون قیامهای سال۱۳۸۸ و پیش از آن پایی نداشت.
خیزشهای سالهای ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ با صفآرایی اکثریت عظیم جامعهٔ ایران در برابر استبداد مذهبی، حقانیت مرزبندی بنیادین «نه شاه، نه شیخ» را که رهمنون شورا از آغاز تأسیس آن بوده است، به اثبات رساند. پایداری و استحکام و اعتلای رزمندهٴ شورا نیز مرهون همین مرزبندی و پیگیری سازشناپذیر استراتژی قیام و سرنگونی بوده است. پیکار بیامان شورا در این مسیر و فداکاری بیکران نیروهای تشکیل دهندهٔ مقاومت انقلابی در این ۴۴سال گواه اصالت و اعتبار این مقاومت بهعنوان یگانه جایگزین دموکراتیک و مردمسالار است. همچنانکه نشاندهندهٔ ریشهداری اجتماعی و تضمین پیروزی آن بهشمار میرود. برای این موقعیت اجتماعی و سیاسی هیچ برونرفتی جز با سرنگونی رژیم بهدست مردم و مقاومت ایران متصور نیست. البته در این مسیر حکومتهای استمالتگر به اشکال مختلف، مستقیم یا غیرمستقیم، علنی یا پنهان به داد رژیم رسیدهاند. مسعود رجوی، در مورد این شرایط دشوار خاطرنشان کرده است: «واقعیت این است که از عهد قاجاریه تا امروز هیچ حکومتی در ایران، بالفعل، به اندازه حکومت آخوندی، مورد حمایت کشورهای غربی نبوده است، آنچنانکه مخالفانش را وکالتاً سرکوب و بمباران و خلعسلاح و محصور و محدود کنند» (۱۲ تیر۱۳۸۶).
از بد حادثه برای ولایت خامنهای، اکنون از سه مؤلفهٔ اصلی این راهبرد «بازدارندگی»، دو مؤلفهٔ آن، یعنی پروژهٔ اتمی و ایجاد نیروهای نیابتی بهشدت ضربه خورده و مؤلفهٔ موشکی، دیگر نمیتواند نقش بازدارندگی داشته باشد و از آسمان ایران تحت حاکمیت ملایان دفاع کند.
تحولات چند ماه گذشته نشان داده، حزبالله که مهمترین نیروی نیابتی ولایت خامنهای بوده و هست چنان ضربه خورده که اساس ارکان حاکمیت در لبنان از جمله رئیسجمهور، نخستوزیر و ارتش این کشور، خواستار خلعسلاح حزبالله، و قدرت حاکمیتی واحد در لبنان هستند.
با تضعیف شدید نیروی نیابتی رژیم در لبنان و سقوط بشار اسد در سوریه، «محور مقاومت» [بخوانید محور ارتجاع] که کارت برنده خامنهای بود، دیگر مانند گذشته برای رژیم ولایت فقیه «میدان» برای «دیپلوماسی» تأمین نمیکند.
به کارگیری نیروهای نیابتی در راهبرد دخالتهای منطقهیی رژیم اگرچه بهطور کامل از میان نرفته، اما مداخلهٔ آن خنثی شده است. در تمامی سالهای گذشته شورا بهطور یکپارچه و تمام قد در مقابل این راهبرد ضدایرانی و ضدمردمی رژیم قرار داشته و علیه آن عمل کرده است.
هنگامی که خمینی بهموازات بهرهبرداری از جنگ با عراق برای سرپوش گذاشتن بر بحرانهای داخلی، دستور سرکوب خونین تظاهرات مسالمتآمیز نیم میلیونی۳۰خرداد ۱۳۶۰ را صادر کرد، در عمل بر هر گونه سیاستی که در پی سازش و کنار آمدن و گفتگو با سلطنت مطلقه فقیه بود، مهر ابطال زد. شورای ملی مقاومت ایران، به مثابهٔ جایگزین دموکراتیک که در ۳۰تیر۱۳۶۰ خورشیدی در تهران به ابتکار مسعود رجوی پایهگذاری شد، خروجی اصولی و انقلابی این وضعیت بود که راه هر گونه سازش، انحراف و تحمیل آلترناتیوهای استعماری را سد کرد.
خمینی بر سر دوراهی «تعامل» و «اختناق» راه دوم را انتخاب کرد و این راه را برای مهار پیامدهای «نوشیدن جامزهر» تا قتلعام زندانیان سیاسی و برکناری نایب خود، پیش برد.
خامنهای هم راه او را ادامه داده است. در بیانیهٔ سال پیش اعلام کردیم: «اهداف خامنهای از جنگافروزی و صدور بحران به خارج از مرزها، علاوه بر سدبستن مقابل قیامهای در تقدیر و شرایط انفجاری جامعه، همراه با موج اعدامها و سرکوب، مقابله با پیمان ابراهیم و سیاستهای عربستان و کشورهای عرب حوزهٔ خلیجفارس و کوبیدن میخ هژمونی در منطقه و طرف حسابشدن در سطح بینالمللی با استفاده حداکثری از مماشات دولت آمریکا بود».
در همین بیانیه، ما ارزیابی خود را پیرامون رویدادهای مهمی چون، شکست فجیع خامنهای در نمایش انتخابات مجلس و خبرگان ولایت، کلان ضربه هلاکت رئیسی بر سیاست خالصسازی، جنگافروزی خامنهای، برآمد پزشکیان و پیامدهای بلافصل آن، ارائه دادیم. در یکسال گذشته، بیهودگی تلاش خامنهای برای مهار تضادهای درون هرم قدرت با «وفاق» پزشکیان بیش از پیش برملا شد و در نتیجه، اتوریتهٴ ولیفقیه، بهویژه پیش از آغاز جنگ اخیر، با چالشهای جدی روبهرو شد.
با سرنگونی بشار اسد در بامداد یکشنبه ۱۸آذر ۱۴۰۳ و فروپاشی خاندان منفور اسد در سوریه که در ۴۵سال گذشته مهمترین متحد راهبردی ارتجاع حاکم بر ایران بود، ضربه بسیار بزرگی به سیاست کلان خامنهای در منطقه وارد آمد. جلاد دمشق برای سالها با حمایت پاسداران و مزدوران اعزامی خامنهای و شراکت آنها در کشتار مردم و شورشگران سوریه، بر سرپا مانده بود. در این سرکوب وحشیانه دستکم نیم میلیون سوری جانباختند و میلیونها تن آواره شدند.
خانم مریم رجوی از جانب مردم و مقاومت ایران، سرنگونی دیکتاتور سوریه، یکی از بزرگترین جنایتکاران قرن بیستویکم، را به مردم برادر سوریه و بهویژه به جوانان شورشگر و زندانیان سیاسی و خانوادههای صدها هزار شهید انقلاب سوریه تبریک گفت و تأکید کرد که اکنون «عمق استراتژیک» دیکتاتوری دینی در ایران فرو ریخته و باید از تمام کشورهای منطقه بیرون انداخته شود.
بهدنبال فروپاشی رژیم بشار اسد در میان شادی مردم سوریه و آزادی زندانیان سیاسی، آثار و شواهد جنایتهای سالیان این رژیم بهخصوص در شکنجهگاه صیدنایا در دمشق در برابر انظار جهانیان برملا شد. پارهکردن عکسهای بشار اسد، خامنهای، قاسم سلیمانی و حسن نصرالله توسط مردم سوریه، بیان صریح و روشنی از تنفر و انزجار اکثریت مردم سوریه از ولایت خامنهای بود.
در پی سرنگونی سلسلهٔ خونریز اسد در سوریه و فرار دیکتاتور با الگویی شبیه شاه و ضربه بسیار بزرگی که به خامنهای و رژیم ولایت فقیه وارد شد، روز دوشنبه ۱۹ آذر۱۴۰۳ جلسهٔ فوقالعادهٴ شورای ملی مقاومت طبق مادهٔ ۶ آییننامهٔ داخلی با شرکت اعضای در دسترس و با حضور خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیدهٴ شورا برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران تشکیل شد.
دبیرخانهٔ شورا پس از این جلسه اعلام کرد: «همه میدانند که این عمدتاً خامنهای بود که بشار اسد را با پول و امکانات مردم ایران با جلّادانی مانند قاسم سلیمانی و شکنجه و کشتار بیدریغ و تشکیل نهادهایی مانند بسیج، سرپا نگهداشته بود. همچنین دستاندرکاران و مطّلعان میدانند انبوه اسناد و مدارک و اطلاعات و انتشارات و کنفرانسها نشان میدهد که مقاومت ایران در دهههای متوالی، نخستین افشاگر دخالتهای رژیم آخوندی در کشورهای منطقه بهویژه عراق و سوریه و لبنان بوده است؛ راهبردی که سابقهٔ آن به جنگ ضدمیهنی با شعار صدور انقلاب و ”فتح قدس از طریق کربلا“ میرسد».
عراقچی، وزیر امور خارجهٔ رژیم در یک جشنوارهٴ ترویج تروریسم و در تجلیل از قاسم سلیمانی که قاتل هزاران کودک سوری است به روحیه باختگی مزدوران رژیم اشاره کرد و گفت: «ضربهیی که به ارتش سوریه وارد شد قبل از آنکه نظامی باشد یک ضربه روانی بود که از طریق فضاسازیهایی در رسانهها و در فضای مجازی انجام گرفت. ارتش سوریه قبل از جنگیدن شکست خورد و نتوانست ایستادگی کند و این باید یک هشدار بزرگی برای ما باشد. امروز بیش از هر زمان باید از روحیهها مراقبت کرد؛ نباید اجازه بدهیم که دشمنان ما با فضاهای رسانهیی، یأس و تزلزل و ناامیدی و سرخوردگی و افسردگی در روحیهها ایجاد کنند». (خبرگزاری حکومتی دانشجو، ۱۸دی ۱۴۰۳).
دخالتهای منطقهیی و سیاستهای جنگافروزانهٴ خامنهای، سرانجام، ایران را وارد یک جنگ ویرانگر کرد که هنوز تمامی ابعاد آن روشن نشده است.
حقیقت این است که عامل حملهٔ بامداد جمعه ۲۳خرداد۱۴۰۴ (۱۳ژوئن ۲۰۲۵) به سرزمین ایران، اسراییل بود، اما هیچکس جز خامنهای و سپاه پاسداران مسئول کشاندن ایران به این درگیری و پیامدهای آن از جمله کشتار غیرنظامیان و مردم غیرنظامی نیست. واقعیت این است که جنگ خارجی و آلترناتیوسازی با مبارزه مردم ایران علیه استبداد مذهبی سازگاری و همخوانی ندارد و بنابراین مردم ایران هرگز از جنگ خارجی استقبال نمیکنند.
شورا پیوسته در بیانیههای سالانهٔ خود خاطرنشان کرده است که «ما بر اساس خطمشی اصولی خود مبنیبر مخالفت با هر گونه مداخلهٔ نظامی خارجی در ایران و مخالفت با هر گونه آلترناتیوسازی پوشالی از جانب قدرتهای بزرگ و منطقهیی، بر ضرورت قطع همهٔ حمایتها و امدادرسانیها به دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران، تأکید میکنیم».
از اینرو در همان روز (جمعه ۲۳خرداد) مسعود رجوی در پاسخ به خامنهای گفت: «ملت ایران با فرزندان رشیدش درصدد جنـگ اصلی با قیـام و سرنگونی است، مگر اینکه مانند جنگ ۸سالهٔ رژیم و عراق "واپس بتمرگید"و"جام زهر" بخورید! پس از سقوط بشار اسد بار دیگر گفتیم بفرمایید مذاکره کنید و زهر میل کنید! راستی نتیجهٔ ۵دور مذاکره جز غافلگیری بزرگ چه بود؟!».
ماجراجوییهای ولایت خامنهای به قیمت بهخطر انداختن جان و مال مردم ایران تمام شده است. با تأکید، کشتار مردم غیرنظامی در هر دو طرف و از جانب دوطرف جنگ و بهویژه بمباران زندان اوین را محکوم میکنیم.
روز ۱۳تیر ۱۴۰۴ نیز مسئول شورا اعلام کرد: «صحنههای دلخراش انفجار و پرتابشدن خودروها به هوا در خیابان و جانباختن عابران و هموطنان بیگناه در تجریش در روز ۲۵خرداد [که امروز منتشر شد] لرزاننده و تکاندهنده است و آدمی را میخکوب میکند. اما خامنهای برای سدبستن در برابر قیام مردم ایران خوشحال میشود و استفاده میکند. از چنین فجایعی رژیمیها و بقایای شاه سود میبرند. از ۴۴سال پیش با شعار صلح و آزادی گفته بودیم و تکرار میکنیم: سرنگونی و هدف قرار دادن سر مار ولایت خواسته اصلی ملت ایران است در این صورت دیگر به بمباران و حملات موشکی نیازی نیست. خامنهای، با اتمی، بیاتمی، سرنگون، سرنگون... !»
اما جنگ ویرانگر سرانجام پس از ۱۲روز در روز سهشنبه ۳تیر۱۴۰۴ با میانجیگری دولت آمریکا منجر به آتشبس شد. همزمان، خانم مریم رجوی با «استقبال از آتشبس و پایان جنگ خارجی، تأکید مجدّد بر خواسته مردم ایران؛ آزادی و پیروزی در جنگ سرنوشت با فاشیسم مذهبی»، گفت: «پیشنهاد آتشبس و پایان جنگ، یک پیشروی برای راهحل سوم است: نه جنگ، نه مماشات. بگذارید مردم ایران خود در جنگ سرنوشت، خامنهای و دیکتاتوری ولایت فقیه را بهزیر بکشند».
پس از آتشبس در جنگ ۱۲روزه، کارگزاران حکومت در بوق و کرنا میدمند که گویی «ملت ایران» از حکومت پشتیبانی کرده است. هیچ دلیلی بر این امر ندارند و همیاری بین مردم در گریز از جنگ را هم نمیتوانند به حساب خود وارد کنند. خمینی یک رویداد تاریخی نهچندان دور را اینگونه تعریف میکند: «من یادم است این را... که وقتی این متفقین از اطراف ریختند به ایران، و زمان رضاخان ریختند به ایران، و آن مردم آنقدر خوف داشتند از اینها که آیا چه خواهند کرد، لکن خوشحال بودند از اینکه رضاخان را بردند. یکی از برکات این هجوم را با اینکه همه اشکالات را مردم در نظرشان این بود که چه خواهد شد و چه خواهند کرد، لکن این معنا مثل اینکه یک هدیهیی بود آسمانی برای اینها رسیده بود که رضاخان رفت».
کانال تلگرام «دانشجویان و جوانان آگاه ایران» شرایط پس از جنگ را اینگونه جمعبندی کرده است:
«۱. بهجرأت میتوان گفت که رژیم طی ۴دههٔ گذشته هیچ وقت در چنین شرایط شکنندهی نبوده است.
۲. رژیم طی ۲۱ماه گذشته ضربات جدی خورده است. اهرمهای قدرت رژیم در سطح منطقه و بینالمللی (مانند نیروهای نیابتی و موشکی و مسیرهای طی شده در توانمندی هستهیی...) ضربات سنگینی خوردهاند و عملاً نه تنها کارآیی گذشته را ندارند بلکه به عکس بلای جانش شدهاند.
۳. رژیم همهٔ ذخایر استراتژیکش را از دست داده است. قاعدهٔ نیروهای نظام از هر زمان باریکتر یا کوچکتر شده است؛ شکافهای درونی نظام روزبهروز بیشتر میشود؛ اهرم اصلاحطلبان قلابی نیز برای خاموشکردن خشم و طغیان جامعه؛ از دست رفته است.
۴. بعد از جنگ اخیر نیز همهٔ معادلات عوض شده و این، شرایط کیفاً متفاوتی با گذشته است و آتشبس موجود نیز شکننده است. بنابراین، خامنهای جایی برای بازی و مانور ندارد یا باید تسلیم شود یا امکان بروز مجدد جنگ؛ جدی است و در هر صورت بیشک بازنده است. یعنی خامنهای بهطور واقعی در بنبست است؛ رژیم استراتژیک شکستخورده و راه بازگشت ندارد.
۵. بهرغم تمام نکات فوق و اینکه باید هوشیار بود و فریب مانورهای تبلیغاتیهای رژیم را نخورد، ولی این وضعیت درهمشکستهٴ رژیم و خامنهای بهمعنی سقوط خودبهخودی نظام نیست (میوهٔ گندیدهٴ خامنهای بر درخت پوسیدهٔ نظام ولایت؛ به خودی خود؛ نمیافتد). سرنگونی کار فرزندان دلاور مردم ایران و شورشگران راه آزادی است که باید محلهها و شهرهای شورشی را برای قیام و سرنگونی آماده کنند».
در نگرانی از موقعیت ضعیف رژیم ولایت فقیه و تهدید جانی خامنهای که باعث مخفیشدن او گردید، آخوند مکارم شیرازی، سلطان شکر و از مراجع حکومتی، سخنان ترامپ را بهانه قرار داد تا بگوید: «وجود رهبری بهعنوان حافظ کیان شیعه بلکه امت اسلامی نقطهیی حساس در عقیدهٴ ماست و هیچ مسلمان صالح و آزادهیی این تهدید را برنمیتابد؛ لذا لازم است مسلمانان و آزادگان در سراسر دنیا به هر صورت ممکن بر حمایت از ایشان و محکومیت هر گونه جسارتی تأکید کنند تا همه بدانند امتهای جهان در مقابل آنان قرار دارند» (سایت مجلس رژیم-۲۸خرداد۱۴۰۴).
در این میان، ترساندن مردم از انقلاب و راهحل انقلابی برای سرنگونی دیکتاتوری و دعوت به سازش با وضع موجود، همواره ترفند دیکتاتوریهای متزلزل و رو به سقوط بوده است، شاه هم میگفت اگر من نباشم، ایران، ایرانستان میشود و رو بهسوی تجزیه میرود. شیخ هم از طریق لابیها و مزدورانش همین ترفند را در پیش گرفت و ضمن تبلیغ «خشونتپرهیزی» و «بیهزینگی»، به یاوه «سوریهییشدن» دامن میزد. امّا اکنون وضعیت سوریه چنان است که مردم، خلیفهٴ ارتجاع و تبلیغات رسوایش را به سخره گرفته و در فضای مجازی به طنز میگویند و مینویسند: اکنون این خامنهای و رژیمش هستند که باید از سوریهیی شدن و سرنگونی خلافت فاسد و تبهکار آخوندی بترسند.
هفت سال پیش، خامنهای در فصلی از بیانیهٔ گام دوم انقلاب [بخوانید ارتجاع] تحتعنوان «اقتدار انقلاب اسلامی و تغییر چالشها و شکست مستکبران» نوشت: «ایران مقتدر، امروز هم مانند آغاز انقلاب با چالشهای مستکبران روبهرو است... امروز چالش بر سر حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقهٴ غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمینهای اشغالی و دفاع از پرچم برافراشتهٔ حزبالله و مقاومت در سراسر این منطقه است. اگر آن روز، مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی برای ایران بود، امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاحهای پیشرفتهٔ ایرانی به نیروهای مقاومت است. اگر آن روز گمان آمریکا آن بود که با چند ایرانی خودفروخته یا با چند هواپیما و بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی و ملّت ایران فائق آید، امروز برای مقابله سیاسی و امنیتی با جمهوری اسلامی، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از دهها دولت معاند یا مرعوب میبیند و البته باز هم در رویارویی، شکست میخورد» (خامنهای، ۲۲بهمن ۱۳۹۷).
رویدادهای ماههای گذشته نشان داد که برج و باروی اقتدار منطقهیی خامنهای فرو ریخته است. شرارتهای خارجی ولیفقیه و پروژهٔ اتمی، زیانهای کلانی به کشور و جامعهٔ ایران وارد کرده. سرکوبهای گسترده و اعدامهای کلان طی یک سال گذشته برای کنترل و مهار جامعهٔ انفجاری است.
در واکنش به راهبردهای ایران برباد ده و بهفلاکتکشاندن مردم، شورا وظیفه و تکلیف اصلی خود را همچون ۴۴سال گذشته، تکیه بر تضاد اصلی جامعه، یعنی تضاد بین مردم با رژیم حاکم و ضرورت قیام و سرنگونی استبداد دینی برای تحقق حاکمیت ملی و مردمی و مرزبندی با «شاه و شیخ»، دانسته و میداند. خوشبختانه رویدادهای یک سال گذشته خدعهٴ سوریهیی شدن، جنگ داخلی و تجزیه ایران را بیاعتبار کرد.
در حالیکه راهبرد جنگافروزی خامنهای برای سد بستن در برابر قیام مردم ایران، به گل نشسته است، تلاشهای رژیم ولایت فقیه با بیش از دو تریلیون دلار هزینه برای تولید بمب اتمی بهمنظور تضمین بقای نظام، اکنون به طناب دار این رژیم تبدیل شده که در آن افشاگریهای مقاومت نقش تعیینکننده داشته است.
شورای ملی مقاومت از تلاشهای خستگیناپذیر خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیدهٴ شورا برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران، قدردانی میکند. تلاش در افشا و محکومیت بینالمللی جنایات سرکوبگرانه و موج اعدامها و شکنجهٔ زندانیان و پیگیری روند جنبش دادخواهی؛ در تضمین حفاظت و حقوق رزمندگان مجاهد در اشرف۳؛ در حمایت کامل از قیام مردم ایران برای سرنگونی رژیم ولایتفقیه، و در افشای سیاست دلالمنشی مماشات و در رویارویی با بنیادگرایی و تروریسم برخاسته از خلافت خمینی و خامنهای و همبستگی با ملتهای رنجدیده از این پدیده شوم، بخشی از فعالیتهای رئیسجمهور برگزیدهٴ شوراست.
این فعالیتها، در زنجیرهیی از گردهمایی جهانی ایران آزاد، موقعیت سیاسی، اجتماعی و بینالمللی جنبش مقاومت و آلترناتیو دموکراتیک را در شرایط حساس و پرتحول ایران و منطقه و جهان، بهگونهیی درخشان بارز کرد. این، یک پیروزی چشمگیر در چهل و چهارمین سال مقاومتی است که مسئول شورا آن را اینگونه تعریف میکند: «بزرگترین، طولانیترین، بغرنجترین و خونینترین مقاومت سازمانیافته تاریخ ایران با چراغ راهنمای "نه شاه، نه شیخ"».
شورای ملی مقاومت در آغاز چهل و پنجمین سال حیات خود، به زنان و مردانی که در اسارتگاههای رژیم مقاومت میکنند، بهویژه به زندانیانی که با اعتصاب غذای سهشنبههای «نه به اعدام» و خطرپذیری و تهاجم به دشمن در کانون اقتدار ضدانسانیش، پرچم ایستادگی را شجاعانه برافراشته نگهداشتهاند، درود میفرستد و با آنان اعلام همبستگی میکند. ما با تمامی یاران و بستگان شهیدان و زندانیان سیاسی، که راه و رسم مقاومت و آزادیخواهی آنها را در مسیر دادخواهی تداوم میبخشند، اعلام همبستگی میکنیم.
«شورا» همچنین به همهٔ مبارزان انقلابی که در چهارگوشهٴ کشور پرچم مبارزه برای سرنگونی استبداد دینی و تحقق استقلال و آزادی و نفی هر گونه تبعیض جنسی، ملی و اعتقاد یا عدم اعتقاد مذهبی را با قبول همهٔ مخاطرات آن، برافراشته نگه میدارند، درود میفرستد.
شورای ملی مقاومت پیوسته از طریق انتشار نتیجهٔ بحثهای خود در اجلاسهای میاندورهیی، موضعگیریهای روزانهٴ دبیرخانه و کمیسیونها و نمایندگیهای شورا و از طریق روشنگریهای سازمانها و شخصیتهای عضو شورا، دیدگاههای خود را برای مردم ایران روشن کرده است. بیانیهٔ حاضر، جمعبندی و فشردهیی از ارزیابی ما پیرامون مهمترین تحولاتی است که با سرنوشت مردم و مقاومت سازمانیافته ایران پیوند دارد.
---------------۱--------
فصل اوّل:
ولایت خامنهای در بحران و بنبست
چالش مداوم در هرم قدرت در دوران پسارئیسی
۱ـیکسال پس از مرگ رئیسی و روی کارآمدن پزشکیان، رژیم ولایت فقیه در عرصههای داخلی و منطقهیی و بینالمللی ضربات پیدرپی دریافت کرده و اکنون بهنحوی که در تمامی سالهای حاکمیتش سابقه نداشته، غرقه در بحران است. بسیاری از تحلیلگران این شرایط را با مقطع خوردن زهر آتشبس توسط خمینی، مقایسه میکنند اما بدتر و چارهناپذیرتر میدانند.
ناکارآمدی و شکست دولت پزشکیان چنان پرشتاب بوده که حتی سینه چاکان اولیهاش هم پیش از پایان سال۱۴۰۳ او را به استعفا دعوت کردند. پزشکیان اما به جای استعفا در ولایت خامنهای ذوب شد.
اذعان مکرر پزشکیان به سلسلهی از ناترازیها و بیپولی و درماندگی در حل بحرانهای رژیم، سیمای حاکمیت در این دوران را بهنمایش گذاشته است. موقعیت پزشکیان در هرم قدرت بیش از آنکه به نیروی اصلاحطلبان حکومتی یا اعتدالگرایان متکی باشد، به میزان حمایت ولیفقیه بستگی دارد. پزشکیان بارها از جدال درون حکومت شکوه کرده و از جمله گفته است: «سر چیزهای بیخودی به همدیگر گیر میدهیم، تو قیافهات اینجوری است، تو لباست اینجوری است، نمیدانم چپ حرف زدی، راست حرف زدی، چگونه حرف زدی... اگر بخواهیم این کارها را بکنیم سر پستها و موقعیتها و این حرفها به هم گیر بدهیم، آن موقع است که نخواهیم توانست و دشمن هم منتظر این است که ما با هم دعوا کنیم و این هوشیاری ماست که باید بدانیم که نباید در دامی گرفتار بشویم که برای ما پهن کرده اند» (تلویزیون حکومتی، ۱۴بهمن۱۴۰۳).
خامنهای در دیدار با وزیر، معاونان و مدیران وزارت اطلاعات که روز اول اسفند۱۴۰۳ برگزار شد، گفت: «برای هر بخشی از بخشهای کشور؛ چه بخش اقتصادی، چه بخش سیاست، چه بخش امور اجتماعی، چه بخش آسیبهای اجتماعی، چه بخش فرهنگ و امثال اینها، مشکلاتی داریم، از همه اینها مشکلاتی داریم، تنها راهحل برطرفکردن این مشکلات عبارت است از پایبندی به مبانی انقلاب و جبران عقب افتادگیها، عقبماندگیها...» .
موقعیت انفجاری اجتماعی بهمثابه موقعیت انقلابی علیه حاکمیت آخوندی، از همبستگی همهٔ بحرانها و ناهنجاریها ـ اعم از سیاسی و صنفیـ نتیجه شده است. از جمله مسألهٴ زنان دیگر موضوعی منفک از بازنشستگان، کارگران، بحران آب و بحران زیستمحیطی و نیز بحران بینالمللی که حاکمیت گرفتار آن شده، نیست. بههمین دلیل از قضا آثار و تهدید مجموع بحرانهای داخلی علیه موجودیت حاکمیت، بسا سنگینتر از بحران بینالمللی شده است.
یک رسانه حکومتی پیرامون این پدیده مینویسد: «به نظر برخی، چالشهای بینالمللی مهمتر بهنظر میرسد امّا واقعیت این است که در شرایط کنونی، مشکلات داخلی بهمراتب از مشکلات خارجی مهمتر است. نباید این موضوع را شوخی گرفت و یا نسبت به آن بیتوجه بود. امروز جامعه در شرایطی قرار دارد که هر احتمالی دربارهٔ آینده آن وجود دارد» (آرمان ملی، ۱۷فروردین ۱۴۰۴).
تضادهای درون شاکلهٔ قدرت در نظام ولایت فقیه به دو شکل بروز علنی پیدا میکند. شکل عام آن ناشی از ماهیت نظام ولایت فقیه است. نهادی قدرتمند و فراقانونی با عنوان ولایت فقیه در شاکلهٔ نظامی که خمینی پایهریزی کرد و در قانون اساسی ثبت شد، منبع و منشأ تضاد دائمی بین قدرت حقیقی (ولیفقیه) و قدرت حقوقی (رئیس نهاد اجرایی) شد.
با توجه به اختیارات رئیسجمهور در قانون اساسی، تضاد بین رئیسجمهوری با ولیفقیه در همهٔ رئیسجمهورهای رژیم تا رئیسی وجود داشت. این تضاد که همواره با نوسانهایی همراه بوده، در یک نگاه کلی، در دورهٴ رفسنجانی ۴۰به۶۰، در دورهٴ خاتمی ۳۰ به۷۰، در دورهٴ احمدینژاد ۱۰به۹۰ و در دورهٴ روحانی ۲۰به۸۰ بود و یک دوقطبی را شکل میداد. خامنهای با گماردن رئیسی و سیاست خالصسازی میخواست این تضاد را حل کند ولی با شرایط انقلابی جامعه و تهدید جدی سرنگونی مواجه شد.
خامنهای بعد از شکست در انتخابات مجلس یازدهم و هلاکت رئیسی، بهخاطر شرایط عینی انقلابی، تهدید اصلی نظام یعنی «براندازی» را بهطور عینی مشاهده کرد و برای مقابله با تهدید اصلی یعنی «مردم و مقاومت سازمانیافته»، از خالص سازی کوتاه آمد و به دولت وفاق ولایت (که وفاق ملی نام گرفت) تن داد. پزشکیان که خود را اصولگرای اصلاحطلب معرفی میکرد در رقابت با جلیلی و قالیباف، توانست باندهای درون حکومت را که خواستار حفظ نظام هستند در زیر عبای خامنهای در کابینه و شاکلهٔ قدرت اجرایی جمع کند. این رویداد گرچه داروی موقت برای امنیت نظام بود، اما بهعلت خصلت آن (عقبنشینی) به جایگاه ولیفقیه ضربه وارد کرد. پزشکیان با خامنهای وفاق صددرصد دارد که حتی آب هم بدون اجازه نمیخورد، اما بحران درون ولایت شدیدتر و سهمگینتر از آن است که پزشکیان چارهساز باشد.
پزشکیان اعتراف میکند که با بحرانهای حادی درگیر شده و بدون اسم آوردن، از نیروهایی صحبت میکند که مخالفان را با مارک «دشمن» از صحنه خارج میکنند. او میگوید: «یکهو میبینی من را کردند عامل دشمن، خود من با نوع گفتارم و رفتارم میشوم عامل دشمن بدون اینکه بدانم» (شبکهٴ خبر رژیم ۹ اسفند ۱۴۰۳).
در دیدار با مجمع نمایندگان استانهای گلستان، مازندران و گیلان هم میگوید: «جنگی که امروز درگیر آن هستیم از جنگ ۸ساله سختتر است چرا که آنجا آشکارا بمب و موشک به کشور شلیک میکردند، اما در جنگ اقتصادی دشمن تلاش میکند ما را مقابل هم قرار دهد. مشکلات جامعه و مردم باعث ناراحتی ماست و از سوی دیگر فشارهای بیرونی نیز هر روز افزایش مییابند؛ ما همهٔ تلاش خود را برای مدیریت وضعیت و عبور از مشکلات به کار گرفتهایم و تلاش کردیم با وفاق و همراهی همهٔ بخشهای دیگر نظام، تصمیمات کارسازی اتخاذ کنیم، اما این روزها در حالی که بیش از هر زمان دیگری به انسجام و همدلی نیاز داریم، برخی سعی میکنند تقصیرات را گردن وزیر اقتصاد بیندازند» (خبرگزاری مهر، ۸ اسفند۱۴۰۳).
۲-اولین اقدام ولیفقیه پس از تندادن به پروژهٔ وفاق، برگماری مخبر بهعنوان «مشاور و دستیار رهبری» بود. پس از این انتصاب، مسعود رجوی در دوم مهر ۱۴۰۳ اعلام کرد: «منصوب کردن مخبر بهعنوان ”مشاور و دستیار رهبری“ توسط خامنهای در ”امتداد“ رئیسی در جایگاهی بالاتر از پزشکیان، تشکیل دولت موازی بیتالعنکبوت برای پیشبردن خط خامنهای بهمنظور ممانعت از گسستن بند از بند نظام و سربرداشتن قیام است...
طبق اصل ۵ قانون اساسی ولایت فقیه «ولایت امر و امامت امت» بعد از خمینی بر عهدهٔ خامنهای است.
طبق اصل ۵۷، قوای مقننه و مجریه و قضاییه "زیر نظر ولایت مطلقهٔ امر و امامت امت" هستند.
طبق اصل۱۰۹، خامنهای از "عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام" برخوردار است!
پس مبادا جایگاه ”مشاور و دستیار“ ولی امر مسلمین جهان را که از قضا "بیدست" شده، دستکم بگیرید!
در حکم خامنهای دقت کنید: "با عنایت به خدمات متعهدانه و تأثیرگذار جنابعالی در عرصههای مدیریتی و اقتصادی بهویژه در دولت شهید رئیسی، و سیاست درست و مدبرانهٴ بهکارگیری نخبگان و جوانان پرانگیزه و تلاشگر در اجرای طرحهای گوناگون، شما را بهعنوان مشاور و دستیار رهبری منصوب میکنم. انتظار میرود در امتداد سیاست مزبور، شناسایی نیروهای جوان و همکاری با آنان را با برنامهریزی منطقی، پیگرفته و در کمک به دستگاههای دولتی و غیره از آن بهرهبرداری نمایید".
بارها گفتهایم، به غایت استقبال میکنیم که خامنهای ولو با تقلبات میلیونی بگذارد پزشکیان با داعیهٔ میانتهی "اصلاحات"بر کرسی ریاستجمهوری ولایت فقیه بنشیند. این شقه و شکاف در راستای قیام و گسستن بند از بند نظام است. اکنون خامنهای برای ممانعت و سد بستن، دولت موازی خود را در بیتالعنکبوت به ریاست مخبر از موضع دستیار خودش تشکیل میدهد. از آنسو"شاهزاده آق مجتبی"هم که هیچ خبر علنی از او در میان نبود تحت عنوان"آیتالله" پرده برداری شده است. به نظر میرسد قطعات معمای ولایت فرتوت در سراشیب سرنگونی تکمیل میشود! تا آنجا که به ضحاک زمانه برمیگردد، در بر همان پاشنه میچرخد. رژیم ولایت فقیه همان آش و همان کاسه است. اما حالا دیگر خیلی دیر است. تاریخ به عقب باز نمیگردد. خامنهای آب در هاون میکوبد. سرشت استبداد و سرنوشت شیخ و شاه سرکوبگر و ستمگر سرنگونی است».
پزشکیان به فرموده باید با باندهای درون ولایت «وفاق» کند. اما این وفاق نتیجهیی جز ناکامی برای او نداشته است. عباس عبدی طی یادداشتی در روزنامهٔ اعتماد ۱۵مهر۱۴۰۳ با عنوان «معنای شکست پزشکیان» نوشت: «معتقدم که اگر مسأله فیلترینگ، زنان، روابط خارجی، گزینشها، صدا و سیما و... بهبود نیابد، هیچ اتفاق مثبتی نه تنها رخ نمیدهد، بلکه وفاق با جامعه شکست قطعی میخورد و هنگامی که چنین شد، وفاق درون ساختاری نیز با سرعت به قهقرا خواهد رفت و اصولاً فرصتی برای حل مسائل اقتصادی و ناترازیهای آن نخواهد رسید».
روز ۲۶مهر۱۴۰۳، قالیباف در مشهد دو نقطه ضعف و خط قرمز نظام را «منازعه» [بخوانید جنگ باندها] و ترس و ریزش نیروها توصیف کرد.
یک نمونه از این «منازعه» تهدید پزشکیان به محاکمه و عزل وی از ریاستجمهوری است. سایت حکومتی رویداد۲۴ در روز ۲۳مهر ۱۴۰۳ حرفهای کامران غضنفری، نمایندهٔ تهران را پوشش داد. او گفت: «پزشکیان آشکارا مرتکب جرم میشود، اگر هر چه سریعتر این حکم غیرقانونی [انتصاب ظریف] را لغو نکند ما به دستگاه قضایی شکایت میکنیم و پزشکیان باید بیاید و جواب دهد... پزشکیان هیچ جوابی ندارد... او به ۵ الی ۱۵سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم خواهد شد و عملاً از ریاستجمهوری خلع میشود!».
پیش از این، حمید رسایی در جلسهٔ علنی مجلس رژیم در ۱۸مهر۱۴۰۳ گفت: «آقای پزشکیان برخلاف نصّ صریح قانون، آقای ظریف را که فرزندش تابعیت آمریکا دارد، معاون خودشان کردند... چون نص صریح قانون نقضشده پرونده به قوه قضاییه میرود...» .
روزنامهٔ حکومتی شرق وابسته به اصلاحطلبان حکومتی در ۲۶مهر ۱۴۰۳ نوشت: « ”ظریف باید برود“؛ اسم رمز حملات جدید جریان رادیکال برای تخریب پزشکیان و دولت چهاردهم است. حملاتی که با سخنان و تهدیدات رسایی شروع شد و غضنفری و کوثری آن را ادامه دادند و حتی با تهدید به برکناری پزشکیان به رؤیاپردازی برای محاکمهٔ رئیسجمهور بابت انتصاب ظریف پرداختند».
وقتی هم که ظریف بهعنوان معاون راهبردی پزشکیان به داووس اعزام شد تا در سخنرانیها و مصاحبههای خود راه مذاکره را هموار کند، در هنگام بازگشت به ایران با تهدید دستگیری روبهروشد. در این باره دبیر شورای امر بهمعروف تهران اعلام کرد: «نیروهای ضدکودتا باید ظریف را بهمحض ورود به کشور بازداشت و تحت بازجویی قرار دهند» (تلگرام چند ثانیه، ۴بهمن۱۴۰۳).
۳- وضعیت پرآشوب ولایت خامنهای را در چالشها و گفتارهای آشفتهٔ پزشکیان میتوان دید. او میگوید: «ما با چهارتا کارشناسی که وجود دارد نمیتوانیم[کاری بکنیم]؛ خیلی از این پستهایی که ماها در اداره پیدا کردیم کارشناس نیست. یکی با توصیهٔ یکی آمده شده کارشناس، یکی آمده شده نمیدانم مدیرکل، ولی وقتی موضوع را ارجاع میدهی به آنها که مشکل حل کنند، هیچی ازش درنمیآید یا طرحهایی در میآید که بدتر میکند. نمیشود ۴۵سال از انقلاب گذشته باشد و مشکلات مملکت روزبه روز بدتر شده باشد، اگر ما راه درست را انتخاب کرده بودیم و اگر این راه درست را درست رفته بودیم، خب چرا اینجا هستیم؟ یک جای کارمان میلنگد که این جاییم. الآن در جایگاهی که قرار گرفتم واقعاً بیشتر در عذاب و فشار هستم برای اینکه من چارهیی ندارم...» (شبکهٴ خبر، ۸ آذر۱۴۰۳).
پزشکیان وقتی با برخورداری از حمایت «مقام معظم» از صندوق شعبدهٔ نظام بیرون آمد، برای اینکه بتواند کارآیی بیشتری برای مانورهای بعدی خامنهای داشته باشد، دولت فرمایشی را با تأکید براینکه تکتک آنها را مقام ولایت تأیید کرده، به تصویب مجلس رساند. از سوی دیگر، خامنهای هم که میخواست با خالصسازی، دوقطبی دیرینهٔ رئیسجمهور و ولیفقیه را از میان بردارد و دولتی کاملاً منطبق بر ارادهاش بسازد، دریافت که این سیاست نه تنها نظام را مستحکم نکرد، بلکه آن را بیشازپیش زیر سؤال برد. هلاکت رئیسی، فرصتی بود تا خامنهای مسیر را تغییر دهد و این بار با ایجاد «دولت ولایت» یا همان «دولت وفاق» به سبک خودش، خطر قیام را مهار کند.
دولت پزشکیان، برخلاف دولتهای پیشین که هر یک سهمی از قدرت مستقل داشتند، دولتی تماماً گوش به فرمان ولیفقیه است. پزشکیان صراحتاً اذعان کرده که بدون ارادهٴ خامنهای، نه تأیید صلاحیت میشد و نه رئیسجمهور. وزرایش هم مستقیم با نظر خامنهای منصوب شدند. پس، آنچه بهنام وفاق عرضه میشود، نه وفاق ملی یا وفاق با جامعه، بلکه وفاق با ولیفقیه است. نو اصولگرایان (حامیان قالیباف) کفّة سنگین دولت پزشکیان را تشکیل دادند و «جبهه پایداری» و حامیان سعید جلیلی از دولت کنار گذاشته شدند. و «هستةسخت» شقه شد. این ساختار جدید تضادهایی تازه خلق کرد. پایداریهای بهحاشیه رانده شده، در مجلس و رسانهها علیه دولت وفاق به تاختوتاز پرداختند تا شاید دوباره به مرکز قدرت بازگردند.
دولت پزشکیان با شعار وفاق و عبور از بحرانهای انباشتهٔ کشور در مرداد ۱۴۰۳ کار خود را آغاز کرد و از همان آغاز، تضادها در ساختار قدرت عیان شد. طبق طرحی که در سیاست خالصسازی در دورهٴ رئیسی در ۱۰ مهر ۱۴۰۱ در مجلس رژیم تصویب شد، کسانی که اقوام درجهٔ یک آنها تابعیت کشورهای خارجی را دارند نباید در پستهای حساس به کار گرفته شوند. در روزهای اول تشکیل دولت و قبل از دیدار دولت با خامنهای در ۶ شهریور ۱۴۰۳ ظریف برای برداشتن فشار از روی دولت اعلام کرد که از معاونت راهبردی رئیسجمهور استعفا میدهد. اما پزشکیان این استعفا را نپذیرفت. در روز ۶ شهریور که خامنهای با اعضای دولت دیدار داشت در ابتدای جلسه ظریف شرکت نکرده بود و با ساعتی تأخیر حاضر شد. ظریف بعداً در مورد این تأخیر توضیح داد که در تلفنی که به او شده و با تأیید خامنهای از او خواسته شده که به جلسه بیاید.
لایحهٔ اصلاح قانون «نحوهٔ انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» که با قید فوریت، از سوی دولت پزشکیان برای محکم کردن جای پای ظریف در کابینه به مجلس ارائه شد، با رد فوریت لایحه آن هم با ۲۰۷رأی مخالف، به یک توسری خوارکننده به پزشکیان منجر شد.
اعضای مجلس جای آبادی برای دولت پزشکیان باقی نگذاشتند. کوچکزاده ضمن آنکه ظریف را در عداد توابان قرارداد، گفت: «امام میفرماید آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همهٔ کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت دارند و داشتهاند گشوده است، ولی نه بهقیمت طلبکاری آنان از همهٔ اصول که چرا مرگ بر آمریکا گفتید؟ چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟! امام میگفت تا من هستم نخواهم گذاشت لیبرالها به حکومت برسند. اینها دارند به بهانهٔ فوریت و راه باز کردن برای خدمتگزاران واقعی، راه را برای ظریف باز میکنند».
وی با اعتراض به قالیباف که تلاش میکرد او را ساکت کند، عراقچی را هم بینصیب نگذاشت و افزود: «همین امروز وزیر خارجه که تربیتشدهٔ همین آقای ظریف است، گفته ما منتظریم ببینیم آمریکا چه میکند؛ ننگی از این بالاتر؟!».
اعضای دیگر مجلس هم فضیحت اوضاع اقتصادی و معیشتی و گرانیها را به رخ پزشکیان کشیدند. حاجی دلیگانی گفت: «دولت اینقدر بیکار است که بنشیند لایحه تنظیم کند برای اینکه مسأله آقای ظریف را در جایگاه مثلاً معاونت نظارت راهبردی فراهم بکند؟ از این آقای رئیسجمهور ما انتظار داریم بنشیند مسائل اساسی مردم را حل کند».
نتیجه آنکه لایحهٔ ارائه شده فعلاً به کمیسیون اجتماعی رفت تا در نوبت بررسی قرار بگیرد و ظریف همچنان بهعنوان استخوان لای زخم در کابینه پزشکیان باقی ماند.
اگر جلسهٔ روز ۲۷آبان ۱۴۰۳ مجلس را با جلسهٔ ۳۱ مرداد که در آن پزشکیان، با تکیه بهقول خامنهای، توانست کابینهٴ سرهمبندی شده را از مجلس عبور دهد مقایسه کنیم، تعادل جدیدی در رژیم بهزیان پزشکیان نمایان میشود.
در تابستان که ظریف به دلیل فرزند دو تابعیتی از معاونت راهبردی استعفا داد، پزشکیان در بندوبستهای پشتپرده و در مقابل دادن سهم شیر کابینه به رقبا، دوباره ظریف را بهعنوان معاون راهبردی منصوب کرد. هر چند مخالفان دستبردار نبودند و آخوند رسایی نفر سوم مجلس رژیم از تهران، پس از تهدید پزشکیان که «نمایندگان از ابزارهای قانونی خود استفاده خواهند کرد»، در حساب ایکس خود نوشت: «پیرو درخواست حدود ۴۰نماینده، گزارش کمیسیون امنیت ملی درباره انتصاب غیرقانونی آقای ظریف که فرزندانش تابعیت کشور آمریکا را دارند، در جلسهٔ علنی رأیگیری میشود. در صورت رأی مجلس، پروندهٴ تخلف آقای پزشکیان به قوه قضاییه میرود تا بدون نوبت رسیدگی شود».
شاید پزشکیان گمان میکرد که در گرداب بحرانهای گریبانگیر نظام، بتواند با لایحهٔ فوری جای پای ظریف را در کابینهاش محکم کند. بهخصوص که حسامالدین آشنا، مهرهٔ اطلاعاتی رژیم در حساب ایکس خود دربارهٔ نیاز حکومت بهاین قبیل مهرهها نوشت: «ایران تمام ظرفیتهای دیپلماتیک خود را برای مواجهه مدبرانه با ۲۰ژانویه (شروع ریاستجمهوری ترامپ) فعال کرده است؛ مجربترین عناصر دیپلوماسی رسمی، مسیر دوم، عمومی، چند جانبه و دیپلوماسی نظامی کشور از قالیباف تا لاریجانی، از عراقچی تا تختروانچی، از ظریف تا ایروانی، همه همین هدف را دنبال میکنند»!
روشن است که در این دستوپازدن «چند جانبه»، ظریف جای ویژهیی دارد و بهنوشتهٔ روزنامههای حکومتی، او «پیچ و خمهای سیاست آمریکا را بهتر از خیابانهای تهران و نیویورک میشناسد». اما با ضربه ۲۰۷تایی مجلس، موقعیت ظریف «استخوان لای زخم» و خود پزشکیان هم سنگ روی یخ شد.
۴-در حالیکه استخوان لای زخم ظریف و مضمون سیاسی آن یعنی مذاکره با آمریکا کشاکش اصلی در بحران و بنبست حاکمیت بود، جنگوجدال باندهای شاکلهٔ قدرت در موضوعات دیگر از جمله بر سر «قانون حجاب و عفاف» خود را نشان میداد. لایحهٔ حجاب در زمان رئیسی در ۹اردیبهشت ۱۴۰۲ به مجلس داده شد و بعد از جنگوجدالها و تصویب در ۲۹شهریور۱۴۰۲ در ۷۱ماده و سه دور رفت و برگشت در ۲۸مهر ۱۴۰۳ از تصویب شورای نگهبان گذشت.
از سوی دیگر، پزشکیان در نمایش انتخابات وعده داده بود زیر بار این قانون نرود و قالیباف که تا ۷آذر ۱۴۰۳ فرصت داشت به دولت پزشکیان ابلاغ کند، رسماً ابلاغ نکرد. سپس شورای عالی امنیت رژیم بهدلیل ملاحظات امنیتی در ۲۴آذر ۱۴۰۳ اعلام کرد اجرای این قانون در شرایط فعلی به صلاح کشور نیست.
قانون سرکوبگرانهٴ حجاب اجباری که به موضوع جنگوجدال باندها و سرکردگان رژیم تبدیل شده بود، خشم و انزجار عمومی را علیه تمامیت رژیم برانگیخت. روز ۱۰آذر۱۴۰۳ خانم مریم رجوی اعلام کرد: «قانون زنستیز "عفاف و حجاب" رژیم مجرمانه و ضدانسانی است و قویاً محکوم است. خامنهای با این قانون سرکوبگرانه و بهکار گرفتن نیروهای سرکوبگر اعم از نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات و اطلاعات پاسداران، میخواهد جامعه و بهویژه زنان را که پیشتاز مبارزه با فاشیسم دینی هستند، بهبند بکشد. اما نه اعدامهای روزانه و نه قوانین زنستیزانه دردی از این رژیم دوا نمیکند. بار دیگر تکرار میکنم: ”نه به حجاب اجباری، نه به دین اجباری و نه به حکومت اجباری“ این عزم جزم تمام مردم ایران برای سرنگونی حاکمیت آخوندی است».
آخوند اژهای رئیس قضاییهٔ رژیم روز ۱۲آذر ۱۴۰۳در مجلس، اجرای قانون حجاب اجباری را با مسأله امنیت نظام گره زد و گفت: «قانونی که وضع شده باید ابلاغ بشود باید اجرا بشود... مسأله امنیت را مهم بشماریم». در همین جلسه قالیباف ضمن توصیف این قانون بهعنوان مسأله هویتی نظام، بر ابلاغ و اجرای آن تأکید کرد.
روز ۱۲آذر ۱۴۰۳، مسعود رجوی پیرامون این قانون گفت: «یک دهه پیش دربارهٔ اسیدپاشیها گفته بودیم که: "منکر اول ولایت فقیه است، معروف اول ارتش آزادی است تا بند از بند خلافت ارتجاعی بگسلد. اکنون با یک نگاه به قانون مجرمانهٔ عفاف و حجاب آخوندی که در واقع اسیدپاشی در ابعاد ملی و سراسری است، بر همگان روشن میشود که چرا مجاهدین از فردای انقلاب ضدسلطنتی مرگ بر ارتجاع میگفتند و چرا مقاومت ایران از ۴۳سال پیش از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ شعار میداد: مرگ بر خمینی ـ مرگ بر اصل ولایت فقیه. شعار رسمی فاشیسم دینی هم در همه جا مرگ بر مجاهدین و مرگ بر ضدولایت فقیه بوده و هست!
حال اگر پزشکیان با آن همه وعدهها در جریان انتخابات ریاستجمهوری و این همه روخوانی از نهجالبلاغه ذره و مثقالی راست میگوید بلادرنگ باید استعفا کند. در غیراینصورت ثابت میشود که او و هر که با اوست و استعفا نمیکند سگ زرد و برادر شغال است.
خامنهای ضحاک در مورد قانون مجرمانهٔ ضداسلامی و ضدانسانی بداند که مردم ایران زیر بار نخواهند رفت. مرگ بر خامنهای ـ زنده باد قیام و ارتش آزادی».
در ۲۰بهمن ۱۴۰۳ دستههایی از لباس شخصیهای ولایت همراه با تنی چند از اعضای مجلس پس از چند روز تجمع و تظاهرات خیابانی اعلام تحصن در مقابل مجلس کردند تا قالیباف را وادار به ابلاغ قانون به دولت پزشکیان کنند.
سپس ۲۰۹عضو مجلس روز ۱۴ اسفند، با امضای نامهیی خطاب به قالیباف خواستار ابلاغ لایحهٔ سرکوبگرانهٴ موسوم به «عفاف و حجاب» شدند و نوشتند: «هر چند شرایط خاص در ماههای گذشته میتوانست دلیلی بر تعویق قانون تلقی شود ولی پس از سخنان رهبر معظم در ۱۹دی سال جاری... زمینهٴ ابلاغ قانون را فراهم آورید».
همزمان آخوند احمد خاتمی عضو شورای نگهبان و خبرگان در نماز جمعه در تهران، با تهاجم به رئیسجمهور رژیم گفت: «همهٔ مسئولان مؤظف به اجرای قانون هستند اینکه من اجرا نمیکنم در مقابل مردم نمیایستم این ضدحکومت است. قسم خوردی در مجلس و پیشگاه مردم که قانون را اجرا کنی. برای چندمین بار به صراحت میگویم مسئولان محترم حجاب از بدیهیات دین است حجاب از مسلمات بیتردید دین است. اینها میخواهند کاری کنند که حجاب فراموش شود. تا خون در بدن داریم نخواهیم گذاشت».
از سوی دیگر رسانههای رژیم هشدار میدادند که «عقل سلیم حکم میکند که با توجه به زخمهای اقتصادی و اجتماعی زمان اجرای قانون حجاب فرانرسیده است؛ به عبارتی چالشهای متعدد معیشتی بر تن رنجور طبقات مختلف مردم، آستانهٔ تحملپذیری را بهشدت کاهش داده است و هر گونه تنش در شرایط موجود در حکم جرقه بر آتشی است که پیامدهای نامعلوم دارد» (جهان نیوز، ۱۶ اسفند ۱۴۰۳).
سرانجام تحصن مقابل مجلس رژیم در ۸فروردین ۱۴۰۴ با مداخلهٔ نیروهای حکومتی برچیده شد و رسولی مشاور قالیباف اعلام کرد که تحصن غیرقانونی جلو مجلس پس از صبر مهربانانه پایان یافته است. آخوند رسایی عضو مجلس رژیم هم گفت: «جمع کردن متحصنان در مقابل مجلس، تصمیم هرکس و هر جایگاهی که بوده یا بهدلیل بیعقلی و یا بهدلیل نفوذ!» بوده است!
اما آخوند نبویان که خودش از آورندگان قانون مجرمانهٔ حجاب اجباری بوده، به رسایی و بقیه گوشزد کرد که وضعیت خلیفهٴ درمانده را بعد از فرو ریختن عمق استراتژیک نظام و سرنگونی اسد درک کنند. نبویان گفت: «زمانی که ما تصویب کردیم لایحهٔ عفاف و حجاب را قبل از سقوط سوریه بود. قبل از شهادت سید حسن بود و شرایطی که خودتان تاریخش را هم میدانید... اما بر اساس اینکه مبادا دشمن بخواهد سوریهسازی بکند ایران را جلوی هر چیزی که باعث دوقطبی میشود دبیرخانه شورای امنیت ملی گفته فعلاً جلوش گرفته شود... دوستان در همین ایام گفتند آقای نبوی مگر خودت تصویب نکردی؟ چرا ما بودیم که تصویب کردیم لایحهٔ عفاف حجاب را اول گفتم که بهخاطر مشکلاتی که در کشور وجود دارد نباید کشور مشتعل شود».
۵-پسگرفتن لایحهٔ دوفوریتی محدودیت فضای مجازی در فضای پساجنگ، نمونهٴ دیگری از جنگو جدالهای ولایت بحرانزده و در بنبست است. این لایحه که دولت آن را با قید دو فوریت به مجلس برد و مجلس هم روز ۵مرداد با ۲۰۵ رأی دو فوریت آن را تصویب کرد، از ترس پیامدهای اجتماعی آن سه روز بعد توسط دولت پس گرفته شد. روز چهارشنبه ۸مرداد بهدنبال هشدارهای هراسان در مورد خطر این لایحه برای امنیت نظام، فاطمه مهاجرانی سخنگوی پزشکیان اعلام کرد: «در راستای حفظ انسجام ملی و تأکید رئیسجمهور، استرداد لایحه فضای مجازی در جلسه امروز دولت مصوب شد».
در همان روز آخوند رسایی در مجلس گفت: «امروز شنیدیم رئیسجمهور بعد از اعتراض برخی از اطرافیان سیاسیشان این لایحه را پس گرفتند تا انسجام ملی را حفظ بکنند. اولاً دولت نمیتواند از ارسال لایحه قوه قضاییه ممانعت کند. ثانیاً رئیسجمهور نباید اینقدر متزلزل باشد که با سر و صدای چهار نفر چهرهٔ سیاسی که اتفاقاً خودشان کارشان نشر خلاف واقع در فضای مجازی است، از لوایحش عقبنشینی بکند. ثالثاً دولت باید مصلحت عمومی جامعه را ترجیح بدهد بر آنها. آیا دولت موافق نشر اکاذیب است. اگر دنبال انسجام است مسألهٴ برق مردم را حل کند انسجام آنجاست. اگر نگران انسجامید مسألهٴ آب مردم را حل کنید. بانکها تکالیف قانونی برای وام دارند نمیدهند. آن را حل بکنید. حق معلمان و بازنشستگان را بروید بپردازید».
این لایحه که برای مقابله با «نشرخلاف واقع» و پیشبینی مجازاتهای سنگین تا۱۵سال حبس طراحی شده بود، در فضای مجازی انبوهی طنز و طعنه بهدنبال داشت و کاربران نوشتند اگر تصویب شود خامنهای و پزشکیان اولین کسانی هستند که بهخاطر نشر خلاف واقع و دروغ باید دستگیر شوند! رژیم که در بحرانهای پسا جنگ به خفهکردن فضای مجازی نیاز داشت، پس از بردن لایحه به مجلس با تناقض پیامدهای آن روبهرو شد و دلواپسان از هر طرف در مورد تهدید لایحه برای امنیت نظام هشدار دادند. از جمله ۱۹ نماینده از همان مجلسی که با اکثریتی بالا به دوفوریت رأی داده بود، در نامهیی به رئیسجمهور ولایت نوشتند: «هر چه سریعتر لایحهٔ مقابله با نشر محتوای خلاف واقع را پس بگیرید. سانسور و تحدید، نه ابزار تبیین است و نه ضامن امنیت ملی»! رهبری، مشاور وزیر ارتباطات هم با اشاره به پیامدهای خطرناک لایحه گفت: «این لایحه، تهدیدی برای امنیت نظام است!». روزنامهٔ حکومتی اعتماد هشدار داد: «این لایحه را پس بگیرید؛ هزینهٔ آن را بر دوش نظام نگذارید».
دربارهٴ شدت نگرانی رژیم از بابت گردش اطلاعات در همین فضای مجازی فیلتر شده، همدانی امام جمعهٔ خامنهای در کرج روز ۳مرداد۱۴۰۳ گفت: «امروز بهشدت احتیاج داریم که تنگهٔ چهارزبر فضای مجازی با عملیات مرصادی از اشغال دشمن و این تروریستها خارج شود... باید نیروهای جبهه نظام فعالانه، نه منفعلانه، عرصه را در دست داشته باشند، اقدام به تولید محتواهای مؤثر و جریانساز کنند. حتماً باید قرارگاهی عمل کرد تا موفق بود و الاّ نتیجهیی نخواهد داشت».
چالش فیلترینگ از سالها پیش و بهویژه در دورهٴ پزشکیان، هم یک مسأله امنیتی و هم یک مسأله کاسبی پرسود برای باندهای حکومتی و سپاه پاسداران است که سرنخ فروش فیلترشکن را بهدست دارند. در آذر۱۴۰۳ برخی از رسانههای رژیم «درآمد کاسبان فیلترینگ» را «عددی بین ۲۰ تا ۵۰هزار میلیارد تومان» برآورد کردند. دنیای اقتصاد در روز ۱۱خرداد ۱۴۰۴ با اشاره به خسارتهای شدید فیلترینگ روی کسب و کار مردم در فضای مجازی نوشت: «سرمایهگذاری در هر حوزهیی به ثبات اقتصادی و آرامش اجتماعی و سیاسی نیاز دارد. چطور میتوان از ساختاری که خود دست به فیلترینگ با این حجم گسترده و روزمره میزند و بر شاخه نشسته و بن میبرد، انتظار داشت که زمینه را برای رونق کسب و کارهایی که بهنحوی از انحا به اینترنت و ارتباطات دیجیتالی وابستهاند آماده کند؟».
روزنامهٔ حکومتی ستارهٴ صبح روز چهارشنبه ۲۵ تیر۱۴۰۴ نوشت: «فیلترینگ بازوی دشمن، واتساپ؛ یوتیوپ؛ تلگرام و اینستاگرام فیلتر هستند و خسارت جبرانناپذیری به اقتصاد دیجیتال وارد آمده است». در همین روز جمهوری اسلامی نوشت: «سیاست فیلترینگ در ایران شکستخورده است».
۶- نقطهٔ اوج کشاکش درونی حاکمیت بر سر بحران اقتصادی و تحریمها و مذاکره با آمریکا در یکسال گذشته، استیضاح همتی و برکناری ظریف بود که یک چرخش عمده به زیان پزشکیان را رقم زد.
مجلس رژیم روز ۱۲اسفند۱۴۰۳ همتی را استیضاح کرد و او با ۱۸۲ رأی از ۲۷۳ نمایندهٔ حاضر از وزارت اقتصاد برکنار شد. در این استیضاح، قالیباف برخلاف انتظار، در لحظهٔ حساس به «جبهه پایداری» پیوست و به جای حفظ ثبات دولت، برکناری وزیر اقتصاد را تسهیل کرد. پزشکیان تصور میکرد در وفاقی که با قالیباف دارد، استیضاح همتی رأی نمیآورد ولی پس از آخرین دفاع همتی با اشارهٴ قالیباف حامیانش به استیضاح رأی دادند و ۷۰رأی از ۱۸۲رأی متعلق به حامیان قالیباف بود.
خامنهای در عین حمایت از دولت وفاق پزشکیان، به سعید جلیلی که ۱۳میلیون رأی هم برایش در تجمیع آرا جور کرده بود و به مهرههای «جبهه پایداری» در مجلس میدان میداد تا پزشکیان در یک تعادل شکننده کنترل شود. قالیباف هم اگرچه تلاش میکرد با دولت همراه شود تا در هستهٴ سخت قدرت باقی بماند، اما در بزنگاه هایی چون استیضاح همتی و حذف ظریف، به اشارهٴ خامنهای عمل کرده است.
همتی در حالی برکنار شد که پزشکیان از لحظهٔ شروع تا روز آخر، از هیچ کرنش و خواهش و مجیزگویی برای حفظ وی در کرسی وزارت اقتصاد فروگذار نکرد. او بهمحض طرح موضوع استیضاح در روز سهشنبه ۳۰بهمن، بدون همآهنگی و اطلاع قبلی، خودش را به ساختمان وزارت اقتصاد رساند و گفت: «همهٔ سیاستهای بانکی، ارزی و پولی در جلسهٔ سران قوا تصمیم گرفته شده و به وزیر اقتصاد ربطی ندارد. اگر مقصریم که ما مقصریم، بیایید ما را بگیرید» (ایسنا، اول اسفند)؛ موضوعی که به یک فضاحت جدید در مجلس تبدیل شد و آخوند رسایی با پخش آن از بلندگوی مجلس وی را شلاقکش کرد.
پزشکیان روز استیضاح (۱۲اسفند) در مجلس با اشاره به بحران ناترازیها در نظام و بدهیهای نجومی وزارتخانهها گفت: «دلم نمیخواست که خیلی مسائل را بگویم برای اینکه روند این کاری که میکنیم باعث میشود ناامیدی در جامعه بهوجود بیاید. این به ضرر مملکت و به ضرر جامعه است. وظیفهٔ ما ایجاد امید و باور به اعتقاد و توانستن است، نه ایجاد و پمپاژ ناامیدی...» . وی در ادامه ضمن هشدار نسبت به عواقب خطرناک استیضاح، التماسکنان گفت: «من از شما عزیزان خواهش میکنم روند دولت را با بیثباتی مواجه نکنید. ما عیب داریم من عیب خودمان را قبول دارم ولی میتوانیم با گفتگو حل کنیم. با حذفکردن، مشکل حل نمیشود، حذفکردن جز بیثباتی، ناامنی و بدترشدن بازار و مشکلات بعدی که شما بهتر میدانید به نظر من هیچ عایدی برای ما نخواهد داشت. کمک کردید تا حالا، ادامه بدهید کمک کنید هر کس میخواهد راهی به ما نشان بدهد کمکی بکند ما دستش را میبوسیم ولی باید دستبهدست هم بدهیم کمک بکنیم و نگذاریم مردم نگران بشوند».
به این ترتیب، رئیسجمهور خامنهای با طرح موضوع «بیثباتی، ناامنی، بدتر شدن بازار و مشکلات بعدی که شما بهتر میدانید» وحشتش را از شرایط انفجاری جامعه و موقعیت شکنندهٴ نظام نشان داد.
عارف معاون اول وی نیز ضمن ابراز نگرانی از عواقب استیضاح در شرایط کنونی گفت: «شرایط کشور و دولت به گونهیی نیست که منجر به تغییر کابینه شود و به صلاح هم نمیباشد و انشاءالله مجلس در موضوع استیضاح در مسیر وفاق گام برخواهد داشت...» (هممیهن، ۱۲اسفند ۱۴۰۳).
پیش از این، قائمپناه، معاون اجرایی پزشکیان در اینباره گفته بود: «واقعاً شرایط کشور شرایطی نیست که خدای نکرده وزرای ما استیضاح شوند و رأی عدم اعتماد بگیرند. احتمالاً نمایندگان محترم مجلس منافع ملی را بهتر درک میکنند و امیدواریم که با رأی بالایی وزیر اقتصاد هم رأی اعتماد بگیرد» (تلویزیون رژیم ۸اسفند ۱۴۰۳).
اما برعکس انتظار معاون اول و معاون اجرایی و برخلاف درخواستهای پزشکیان، مجلس رژیم «با رأی بالایی» همتی را برکنار کرد. معنای این وضعیت، فراتر از برکناری یک وزیر، درهمریختن بساطی است که از هفت ماه قبل با طرح «وفاق» پهن کرده بودند.
علی ربیعی دستیار پزشکیان با اشاره به استیضاح همتی گفت: «پزشکیان روزهای سختتری در پیش خواهد داشت. باید وفاق با جامعه را گستراند و به آن عمق بخشید... افتادن همتی علامتی بزرگ برای دنیای سیاست در ایران امروز است».
وبسایت خبر آنلاین (۱۲اسفند ۱۴۰۳) هم دربارهٔ استیضاح همتی نوشت: «با این رأی مجلس، باید گفت که وفاقی که پزشکیان نسبت به آن امیدوار بود، دچار ترکخوردگی شده است و هر آن ممکن است فرو بپاشد».
تلاطم درونی حاکمیت و تعادل جدید آن، در برکناری ظریف یک روز بعد از استیضاح همتی، خودش را نشان داد. روز ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ جواد ظریف در شبکه ایکس نوشت: «به دعوت ریاست محترم قوه قضاییه به دیدار ایشان رفتم. ایشان با اشاره به شرایط کشور توصیه کردند که برای پیشگیری از فشار بیشتر بر دولت، به دانشگاه بازگردم. بنده نیز بیدرنگ پذیرفتم».
۷- حذف ظریف و همتی بهلحاظ سیاسی و خطی در کشاکش درونی حاکمیت بر سر مذاکره با آمریکا و شعار رفع تحریمها ریشه داشت که پزشکیان از نمایش انتخابات و مناظره با سعید جلیلی، روی آن تبلیغ میکرد. وی روز ۴بهمن ۱۴۰۳ در نشستی در اهواز گفت: «معتقدم با دنیا باید با زبان صلح، با زبان سلام صحبت کنیم، نه اینکه با همه دعوا کنیم». سپس با مطرح کردن «عظمت» چین برای لاپوشانی حقارت رژیم، اضافه کرد: «چین با آن همه عظمتش، این همه آمریکا تهدید میکند، باز هم باهاش مدارا میکند، برای اینکه میخواهد حداکثر منفعت را از این دنیایی که در آن زندگی میکند، بردارد».
در فردای این اشارهٴ مذاکرهجویانه، نمایندگان خامنهای در نماز جمعههای بسیاری از شهرها، در واکنشی همآهنگ رئیسجمهور ولایت را شلاقکش کردند. علمالهدی در مشهد گفت: «یک عده افرادی که در داخل کشور ما هنوز دل به غرب دارند به دروازهٴ اروپا و آمریکا نگاه میکنند و ساز مذاکره را کوک کردهاند». سپس با لحنی پدرانه و درعینحال آمرانه و با نیش و کنایه تیغ سخن را متوجه پزشکیان کرد و افزود: «عزیزان مسئول ما، این لطف خدا این عنایت حق را بشناسند و بیایند یک مقدار بر عنایات خدادادی در کشور ما تکیه کنند. فعالیت کنند و از این نابسامانیها و ناترازیها مردم را نجات بدهند و چشم بهدست دشمن نباشند».
روز جمعه ۱۲بهمن نیز امام جمعههای خامنهای در شهرهای مختلف، بهطور همآهنگ مبلغان مذاکره را زیر ضرب گرفتند. آخوند موسویفرد در اهواز با بیان اینکه «خواستههای آمریکا توقف برنامه هستهیی، محدودیت قدرت نظامی و قطع نفوذ ایران در منطقه» است، سرنوشت دولتهایی مانند لیبی و سوریه را به طرفداران مذاکره گوشزد کرد و هشدار داد: «آنهایی که سر خود را زیر برف کردهاند باید بدانند که این وضعیتها میتواند برای ایران نیز رخ دهد».
این کشاکش پس از پخش مصاحبهٴ پزشکیان با تلویزیون ان.بی.سی آمریکا (چهارشنبه ۲۶دی) و اظهاراتش مبنی بر اعلام آمادگی برای مذاکره با آمریکا و انکار هر گونه اقدامی از جانب رژیم برای ترور ترامپ، بهشدت بالا گرفت. در فردای پخش این مصاحبه، حسین شریعتمداری نمایندهٔ خامنهای در کیهان (۲۷ دی) زیر عنوان «آقای پزشکیان! شما صاحب ایران نیستید!» نوشت: «اظهارنظر حضرتعالی اولاً بیرون از حوزهٔ اختیارات شماست؛ ثانیاً در تضاد کامل با منافع ملی است و ثالثاً پیام ذلت به دشمن قسم خورده است». وی با اشاره به ظریف، به پزشکیان گوشزد کرد که اطراف خود را از «افراد زاویهدار» خالی کند، چرا که «در بسیاری از موارد با دشمنان تابلودار ایران اسلامی همسو بودهاند».
خامنهای روز ۱۹بهمن۱۴۰۳ برای رفع مشکلات ولایت بحرانزده اعلام کرد: «بحث مذاکره را چند وقت است میشنوید. آن چیزی که مورد بحث این بحثکنندگان هست، چه در داخل و چه در خارج، مذاکره با آمریکاست... اولاً مذاکره با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور نداره این را ما باید درست بفهمیم اینجور به ما وانمود نکنند که اگر نشستیم پشت میز مذاکره با آن دولت، فلان مشکل یا فلان مشکل حل میشود نه، نخیر؛ از مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی حل نمیشود دلیل؛ تجربه! ما در دههٔ ۹۰ نشستیم با آمریکا مذاکره کردیم حدود دو سال یک معاهدهیی هم تشکیل شد. البته آمریکا تنها نبود، چند تا کشور دیگر هم بودند، لکن محور آمریکا بود، عمدتاً آمریکا بود. دولت ما نشست مذاکره کرد دولت آن روز رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفتگو کردند، خندیدند، دستدادند، رفاقت کردند، همه کار کردند، یک معاهدهیی تشکیل شد. در این معاهده طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد به طرف مقابل اما همان معاهده را آمریکاییها عمل نکردند. همین شخصی که الآن سر کار هست، معاهده را پاره کرد. گفت پاره میکنم و کرد؛ عمل نکردند. قبل از اینکه او بیاید هم همانهایی که این معاهده با آنها انجام گرفته بود، به معاهده عمل نکردند. معاهده برای این بود که تحریمهای آمریکا برداشته بشود، برداشته نشد. تحریمهای آمریکا برداشته نشد، در مورد سازمان ملل هم یک استخوانی لای زخم گذاشتند که مثل تهدیدی همیشه بالای سر ایران وجود داشته باشد. این معاهده محصول مذاکرهٔ دو سال بهنظرم بیشتر یا کمتر این مذاکره طول کشید خب این تجربه است دیگر؛ از این تجربه استفاده کنیم. امتیاز دادیم، مذاکره کردیم، امتیاز دادیم، کوتاه آمدیم، اما نتیجهیی که مقصودمان بود به دست نیآوردیم. همین معاهده را هم با همهٔ این نقصهایی که داشت طرف مقابل باز خراب کرد، نقض کرد، پاره کرد. با یک چنین دولتی مذاکره نباید کرد، مذاکره کردن عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست».
خامنهای در فضای پس از استیضاح همتی و برکناری ظریف در روزهای آخر سال۱۴۰۳ نیز در دیدار جمعی از دانشجویان بسیجی، با ذکر این عبارت که «بعضیها در داخل همان مسألهٴ مذاکره را هی تشدید میکنند»، گفت: «من میخواهم عرض بکنم اگر هدف از مذاکره، رفع تحریم است، مذاکره با این دولت آمریکا رفع تحریم نخواهد کرد، یعنی تحریمها را برنمیدارد. گره تحریمها را کورتر خواهد کرد [دست زدن حضار بسیجی]، فشار را افزایش خواهد داد، مذاکره با این دولت، فشار را افزایش خواهد داد. من چند روز قبل از این، توی صحبت مسئولان هم گفتم، مطالب جدیدی را مطرح میکنند، توقعات جدیدی را مطرح میکنند، مطالبات زیادهخواهانهٴ جدیدی را مطرح میکنند، مشکل بیش از آنچه که امروز هست خواهد بود. مذاکره بنابراین هیچ مشکلی را حل نمیکند، هیچ گرهی را باز نمیکند» (تلگرام اخبار خامنهای، ۲۲اسفند ۱۴۰۳).
۸- با همهٔ این حرفها، خامنهای برای زمان خریدن و دفع الوقت، باب مذاکره را باز کرده بود. عراقچی روز یکشنبه ۱۷فروردین درلفافهٔ تکذیب گفتگوی مستقیم، از مذاکره غیرمستقیم آنهم با لحنی که نشان میدهد متقاضی آن رژیم بوده و در انتظار پاسخ آمریکاست، سخن به میان آورد. وزیر خارجه رژیم اعلام کرد که تاکنون هیچ دورهٴ مذاکراتی با آمریکا برگزار نشده اما موضوع مذاکرهٴ غیرمستقیم برای تأمین منافع رژیم را به طرف مقابل اعلام کرده و اکنون توپ در زمین آمریکاست (ایسنا ۱۷فروردین ۱۴۰۴).
یک روز بعد هم عراقچی اعلام کرد که پیشنهاد مذاکرهٴ مستقیم به دلایلی که مکرر گفته شده مورد پذیرش ما نیست ولی ما آمادگی مذاکرات غیرمستقیم را از طریق کشور عمان داریم. وی تصریح کرد که مسئولیت مذاکرات با وزارتخارجهٔ رژیم و مدیریت مذاکرات در عمان با خود او خواهد بود (پایگاه اطلاعرسانی دولت ۱۸فروردین۱۴۰۴).
سرانجام ترامپ روز سهشنبه ۱۹فروردین در جریان دیدارش با نتانیاهو در کاخسفید پردهها را کاملاً کنار زد و برخلاف تکذیبهای مکرر رژیم در مورد مذاکرات مستقیم با آمریکا، به صراحت اعلام کرد: «ما در حال انجام مذاکرات مستقیم با ایران هستیم و این مذاکرات آغاز شدهاند. روز شنبه آینده هم جلسهٔ بسیار مهمی برگزار خواهد شد و خواهیم دید که نتیجه چه خواهد بود. به نظر میرسد همه همنظرند که رسیدن به یک توافق، گزینهیی بسیار بهتر از گزینههای واضح دیگری است که شدید هستند، گزینهیی که نه من تمایلی به وارد شدن در آن دارم و نه اسراییل، و خوب است که بتوان از آن اجتناب کرد. بنابراین، تلاش ما بر این است که از چنین سناریویی جلوگیری شود. با این حال، شرایط به نقطهٔ بسیار بحرانی و حساسی نزدیک میشود و امیدوارم این مذاکرات موفقیتآمیز باشند. بیتردید، موفقیت در این مذاکرات به نفع رژیم ایران نیز خواهد بود».
ترامپ همچنین گفت: «ما در سطحی بسیار بالا با مقامات رژیم ایران در حال تعامل هستیم. روز شنبه، نشستی بسیار مهم در پیش داریم و این مذاکرات بهصورت کاملاً مستقیم انجام میشوند. برخلاف آنچه برخی تصور میکنند مبنی بر اینکه ما از طریق واسطهها یا کشورهای دیگر در حال مذاکره هستیم، باید تأکید کنم که این گفتگوها به شکل مستقیم در حال انجام است. احتمال حصول توافق وجود دارد که چنانچه به نتیجه برسد، برای ایران بسیار مفید خواهد بود. با این حال، امیدواریم که مجبور به اتخاذ اقدامات دیگر نشویم. این نشست روز شنبه، در بالاترین سطوح ممکن برگزار خواهد شد و باید دید نتیجه چگونه خواهد بود... در صورت شکست مذاکرات با رژیم ایران، معتقدم آنها با خطری بسیار بزرگ مواجه خواهند شد. بیان این موضوع برای من ناخوشایند است، اما خطر بسیار جدی است. زیرا ایران به هیچوجه نباید به سلاح هستهیی دست یابد. این هم موضوع پیچیدهیی نیست: ایران نباید سلاح هستهیی داشته باشد. ایران نباید به هیچوجه به سلاح هستهیی دست پیدا کند و در صورت شکست این مذاکرات، تصور من این است که روز بسیار بدی برای ایران رقم خواهد خورد».
اولین دور مذاکرات در عمان در روز شنبه۲۳ فروردین۱۴۰۴ با حضور عراقچی و ویتکاف برگزار شد. کاخسفید این مذاکرات را «بسیار مثبت و سازنده» توصیف کرد و عراقچی نیز فضای مذاکرات را مبتنی بر احترام متقابل خواند و ابراز امیدواری کرد که توافقی «منصفانه و شرافتمندانه» حاصل شود. دور دوم مذاکرات روز ۳۰فروردین در سفارت عمان در رم پایتخت ایتالیا و دور سوم و چهارم در عمان به ترتیب در روزهای ۶اردیبهشت و۲۰اردیبهشت در عمان برگزار گردید.
دور پنجم مذاکره بین رژیم و آمریکا در شرایطی که موضوع غنیسازی در کانون اختلاف طرفین بود، حوالی ساعت ۱.۳۰ دقیقه بعدازظهر به وقت اروپا در سفارت عمان در رم پایتخت ایتالیا شروع شد. سپس، خبرگزاری رادیو و تلویزیون رژیم اعلام کرد ۹۰دقیقه بعد از آغاز مذاکرات، ویتکاف بهدلیل برنامه پروازش محل مذاکره را ترک کرد. این دروغ آشکار در حالی بود که ویتکاف با هواپیمای شخصی خودش و به خرج خودش سفر میکند و متعهد به هیچ برنامه دیگری نیست.
به گزارش رسانهها پس از یک ساعت و نیم که ویتکاف محل را ترک کرد، گفتگوهای فنی در سطح پایینتر و همچنین صحبتهای عراقچی با وزیر خارجهٔ عمان عمداً ادامه پیدا کرد و رژیم در ساعت ۵ بعد از ظهر به وقت اروپا خاتمهٔ این دور از مذاکرات را اعلام نمود. کمی بعد وزارتخارجهٔ عمان اعلام که مذاکرات بدون اینکه پیشرفت چندانی داشته باشد به پایان رسید.
در فاصله ۲۰روزهٴ پس از دور پنجم تا شروع جنگ ۱۲روزه، برگزاری دور ششم مذاکرات با کش و قوسهای متعدد همراه بود و رژیم مرتب اعلام میکرد که زمان و مکان دور ششم را عمان مشخص خواهد کرد. حتی یک روز پیش از شروع جنگ، بدر بوسعیدی، وزیر خارجه عمان، در پستی در شبکه ایکس نوشت: «خوشحالم که میتوانم تأیید کنم که دور ششم مذاکرات ایران و آمریکا روز یکشنبه در مسقط برگزار خواهد شد». اعلام این خبر ساعاتی پس از آن بود که ترامپ اعلام کرد پرسنل آمریکایی را از خاورمیانه خارج میکند. سرانجام، در بامداد روز جمعه ۲۳خرداد ۱۴۰۴ جنگ شروع شد.
۹- پنج روز پس از شروع جنگ، رئیسجمهور برگزیدهٴ مقاومت خانم مریم رجوی در کنفرانسی در پارلمان اروپا در استراسبورگ، خطاب به منتخبان مردم اروپا که در کنار مردم و مقاومت ایران برای آزادی و دموکراسی ایستادهاند، گفت: «جنگی که از بامداد جمعه ۲۳خرداد شروع شده، آغاز یک مرحلهٔ خطیر در وضعیت ایران و همچنین تحولات منطقه است. اما باید تأکید کنم که جنگ اصلی که از ۴۴سال پیش، یعنی دقیقاً از ۳۰خرداد سال۱۳۶۰، در جریان است جنگ مردم و مقاومت ایران با حاکمیت فاشیسم دینی است و راهحل آن هم سرنگونی این رژیم بهدست مردم و مقاومت ایران است».
خانم رجوی با اشاره به سخنرانی۲۱سال پیش خود در همین پارلمان در استراسبورگ، اضافه کرد: «اجازه بدهید فقط یک جمله از آنچه را که در ۲۵ آذر۱۳۸۳، در همین جا گفتم مجدداً یادآوری کنم: ”سیاست سازش و مماشات، رژیم آخوندی را در ادامهٔ سیاستهایش تشویق و بالمآل جنگ را به کشورهای غربی تحمیل میکند“ . ”بیایید نگذاریم که تجربهٔ مونیخ با آخوندهای مسلح به بمب اتمی، تکرار شود“ .
ما بارها به خامنهای گفته بودیم و باز هم تکرار میکنیم بفرمایید مذاکره کنید و عقبنشینی کنید. بفرمایید جامزهر کوتاهآمدن از بمب اتمی و جنگافروزی را سر بکشید. اما میدانیم خامنهای تن به این کار نمیدهد. زیرا عقبنشینی را کوتاهترین راه سرنگونی میداند. او از ترس مرگ خودکشی نمیکند. اما مردم بیپناه و زنان و کودکان را در جنگ و اضطراب و ناامنی فرو برده تا رژیم لرزان و شکستخوردهاش را حفظ کند. مسألهٴ روز در ایران و جنگی که برای آن برپا شده، مسأله اتمی است. اما مسألهٴ ایران در تمامیت خود بهمراتب فراتر از برنامهٔ اتمی این رژیم است. مسألهٴ ایران در اصل تعارض میان مردم و مقاومت ایران با استبداد دینی است».
خانم رجوی در همین سخنرانی با تأکید بر «حقانیت و اصالت راهحل سوم» و دو یادآوری تاریخی گفت: «ما گفتیم نه پول میخواهیم و نه سلاح، بلکه فقط میخواستیم و میخواهیم مانند شما اروپاییها در مقابل فاشیسم از نوع دینی آن، مقاومت کنیم و این مقاومت بهرسمیت شناخته شود. فقط همین. ولی این حق از ملت ما و مقاومت ما تا امروز متأسفانه دریغ شده است. البته شما در این پارلمان و همکاران شما یعنی ۴هزار پارلمانتر در دو سوی آتلانتیک و شخصیتهای سیاسی و علمی همفکرتان، بارها بر این حق پای فشردهاید. نتیجه اینکه راهحل جنگ و بحران، سرنگونی و تغییر این رژیم بهوسیله مردم و مقاومت ایران است. بله، یک آلترناتیو با برنامهٔ مشخص با سابقهٔ طولانی در یک نبرد بیوقفه با این دیکتاتوری دینی وجود دارد، یعنی شورای ملی مقاومت ایران که امسال ۴۴ ساله میشود. آلترناتیو را نمیتوان مانند ۱۰۰سال پیش با منصوبکردن یک شاه توسط انگلستان بر سر کار آورد. یا مانند سال۱۳۳۲، با کودتا توسط آمریکا علیه دولت ملی دکتر مصدق با سرکوب و شکنجه و اعدام بر مردم ایران تحمیل کرد».
در یک موضعگیری ماندگار دیگر در بحبوحهٔ جنگ، رئیسجمهور برگزیدهٴ شورا پس از حملهٔ آمریکا به سایتهای اتمی رژیم در روز اول تیر۱۴۰۴ اعلام کرد: «مردم ایران از پایان جنگ استقبال میکنند و صلح و آزادی میخواهند. خامنهای مسئول یک پروژهٔ ضد ملی است که علاوه بر جانهای بسیار، لااقل دو تریلیون دلار برای مردم ایران هزینه داشت و حالا دود شده است. نه مماشات، نه جنگ، سرنگونی دیکتاتوری دینی به دست مردم و مقاومت ایران. پیش بهسوی ایران آزاد و جمهوری دموکراتیک غیراتمی با جدایی دین از دولت و برابری زن و مرد».
روز ۳ تیر۱۴۰۴ نیز بلافاصله پس از اعلام آتشبس در جنگ ۱۲روزه توسط رئیسجمهور آمریکا، مریم رجوی بلادرنگ، با «استقبال از آتشبس و پایان جنگ خارجی» و «تأکید مجدد بر خواسته مردم ایران، آزادی و پیروزی در جنگ سرنوشت با فاشیسم مذهبی»، اعلام کرد: «پیشنهاد آتشبس و پایان جنگ، یک پیشروی برای راهحل سوم است: نه جنگ، نه مماشات. بگذارید مردم ایران خود در جنگ سرنوشت، خامنهای و دیکتاتوری ولایت فقیه را بهزیر بکشند. مردم ایران در مبارزات یکصد سالهٔ خود با بهای سنگین و خونین با قیامهای پیدرپی بر دیکتاتوریهای شاه و شیخ دست رد زدهاند. تکرار میکنم که ما خواهان یک جمهوری دموکراتیک غیراتمی با جدایی دین از دولت و برابری زن و مرد و همچنین خودمختاری ملیتها در ایران هستیم. این، صلح و دموکراسی و حقوقبشر و ثبات و سازندگی و دوستی و همکاری و توسعهٴ اقتصادی را برای منطقه و جهان بههمراه دارد».
رویترز در همان روز با مخابرهٴ این موضعگیری خانم رجوی از پاریس نوشت: «رجوی در بیانیهیی گفت: ”پیشنهاد آتشبس و پایان جنگ، گامی به جلو برای گزینهٔ سوم است: نه جنگ، نه سازش“ . او ادامه داد: ”بگذارید مردم ایران خود، در نبرد سرنوشت، خامنهای و دیکتاتوری را سرنگون کنند“ . رجوی افزود: ”ما بهدنبال یک جمهوری دموکراتیک، غیرهستهیی، با جدایی دین از دولت، برابری جنسیتی و خودمختاری برای ملیتهای ایران هستیم“ . رجوی گفت: ”مردم ایران در نبرد صد سالهٔ خود، با هزینهیی سنگین و خونین، بارها دیکتاتوریهای شاه و شیخ را در قیامهای پیاپی رد کردهاند“».
رویترز در ادامه با اشاره به اینکه شورای ملی مقاومت ایران در طول جنگ اخیر خود را در حاشیه و کنار نگهداشته است، در مورد کنارکشیدن شورا از این جنگ افزود: «بهگفتهٴ منابع آگاه (شورا) نمیخواست از جنگ خارجی به رهبری اسراییل حمایت کند، در جریان اعتراضات گستردهٔ پیشین علیه حکومت ایران، شورای ملی مقاومت فعال بود و تلاش داشت اطلاعات را از منابع داخل کشور جمعآوری و منتشر کند. در سال۲۰۰۲، این گروه نخستینبار بهصورت علنی برنامهٔ غنیسازی اورانیوم ایران را افشا کرد».
۱۰- خامنهای دو روز پس از آتشبس، با روایت مضحکی از جنگ ۱۲روزه دم از پیروزی زد و با تبریکات پوشالی گفت: «یکی تبریک پیروزی بر رژیم جعلی صهیونیست. با آن همه هیاهو، با آن همه ادعا، رژیم صهیونی در زیر ضربات جمهوری اسلامی تقریباً از پا درآمد و له شد... تبریک دوم مربوط به پیروزی ایران عزیز مان بر رژیم آمریکاست. رژیم آمریکا وارد جنگ مستقیم شد، چون احساس کرد که اگر وارد نشود، رژیم صهیونیستی بهکلی نابود خواهد شد. وارد جنگ شد برای اینکه او را نجات بدهد، لکن هیچ دستاوردی از این جنگ نداشت. به مراکز هستهیی ما حمله کردند اما نتوانستند کار مهمی انجام بدهند. اینجا هم جمهوری اسلامی پیروز شد و متقابلاً جمهوری اسلامی سیلی سختی به گونهٔ آمریکا نواخت؛ به یکی از پایگاههای مهم آمریکا در منطقه، پایگاه العدید، حمله کرد و خساراتی وارد کرد» (سایت خامنهای -۵مرداد ۱۴۰۴).
در مورد بلوف خامنهای راجع به حملهٔ نمایشی به پایگاه العدید، ترامپ همزمان با اعلام آتشبس با ذکر جزئیات گفت: «۱۴موشک به سمت ما شلیک شد و خیلی خوب بودند. هشدار دادند و گفتند، میخواهیم شلیک کنیم. ساعت یک خوب است؟ گفتیم، مشکلی نیست و همه را از پایگاه تخلیه کردند تا کسی آسیب نبیند».
ظهور بعدی خامنهای و اولین سخنرانیاش پس از جنگ ۱۲روزه در روز چهارشنبه ۲۵تیر در جمعی از سرکردگان قضاییهٔ جلادان بود. در این سخنرانی هم تلاش کرد به ولایت وارفته روحیه بدهد و گفت: «ما هم در میدان دیپلوماسی هم در میدان نظامی هر وقت وارد بشویم با دست پر وارد خواهیم شد. دستمان پر است، هم در زمینهٴ دیپلوماسی دستمان پر است، هم در زمینه نظامی، البته ما در این قضیهٴ مهمی که پیش آمد در این حادثهٔ اخیر ما از جنگ استقبال نکردیم. ما رژیم صهیونیستی را سرطان میدانیم. رژیم آمریکا را هم بهخاطر پشتیبانی از او جنایتکار میدانیم اما ما از جنگ استقبال نکردیم ما به پیشواز جنگ نرفتیم ولی وقتی دشمن حمله کرد پاسخ ما کوبنده بود. ما در جنگ محکم وارد شدیم دلیلش هم این است که رژیم صهیونیستی که طرف مقابل جنگ بود مجبور شد به آمریکا متوسل بشود. اگر خم نشده بود، اگر به زمین نچسبیده بود، اگر احتیاج نداشت، اگر قادر بود از خودش دفاع کند؛ این جور متوسل به آمریکا نمیشد. این مربوط به رژیم صهیونیستی است. در مورد آمریکا هم همین جور، آمریکا هم که حمله کرد ضربه متقابل ما به آمریکا ضربه خیلی حساسی بود».
در بارهٴ این سخنان، مسعود رجوی گفت: «خامنهای دلش خوش است که سرنگون نشده، از این بهتر و بیشتر نمیشد به تهدید موجودیت و سرنگونی رژیم اذعان کرد. بهرغم شکست مفتضح سیاسی و نظامی، میگوید هر وقت وارد بشویم، هم در دیپلوماسی و هم در زمینهٴ نظامی دست پر وارد خواهیم شد. ببینیم و تعریف کنیم! از اینرو، باز هم میگوییم شب دراز است و قلندر قیام بیدار و در انتظار. تا آنجا که به ملت ایران و شورشگران برای آزادی مربوط است سرنگونی محتوم رژیم ولایت فقیه در پیش است».
خامنهای در همین سخنرانی (۲۵تیر)، به سرکردگان نظام توصیه کرد دهانشان را ببندند و حرفهایی که «مضر است» نزنند. او گفت: «ایرادهای غیرلازم را به میان کشیدن و دربارهاش بحثکردن و جنجالکردن، این مضر است».
دلیل آن توصیه نیاز به توضیح ندارد. کیهان، رسانهٴ ویژهٔ آتش به اختیاران ولیفقیه، یک روز پیشتر، ۲۴تیر ۱۴۰۴، مذاکره و غافلگیری را جمعبندی کرده و در مورد نتایج آن از جمله نوشته بود:
«تزلزل پایههای عزت و غیرت و بیمحتوا شدن حکمت و مصلحت در دستگاه سیاسی و دیپلوماسی در صورت حضور مجدد بر سر میز مذاکرهیی که بهگفته رئیسجمهور محترم و رئیس دستگاه دیپلوماسی توسط آمریکا منهدم شده است!
ـ تحقیرآمیزبودن حضور مجدد ایران بر سر میز مذاکره، پس از برملا شدن ۵دور مذاکرهٴ پوششی فریبکارانه برای کسب فرصت و حملهٔ غافلگیرانه علیه جمهوری اسلامی ایران.
ـ بیپاسخ ماندن ”هوشمندی، عقلانیت و شرافتمندی“ مطرح شده از سوی رهبری انقلاب در اذهان عمومی مردم در رد مذاکره با آمریکا.
ـ انفعال، تزلزل و بههم ریختگی در نظام تصمیمسازی سیاسی جمهوری اسلامی ایران علیرغم خیانت و جنایت آمریکا پس از ۵ دور مذاکره... ».
یک ماه بعد، در روز ۲۲مرداد، سلحشوری، عضو سابق مجلس با کنایه به خامنهای که گفته بود جنگ نمیشود و مذاکره نخواهیم کرد، نوشت: «جمهوری اسلامی با دکترین ”امت اسلامی“، نه امتی ساخت، نه ملت ایران را نگه داشت. از ایران ویرانه ماند، از امت اسلامی نفرین و تنفر برایش ماند. ”عزت و حکمت“ را با ”نه جنگ، نه مذاکره“ به باد داد، و هم جنگ شد، هم مذاکره، و حالا در حفظ ایران هم درمانده...» .
در همین روز، روحانی رئیسجمهور پیشین ولایت سربرداشت و ضمن پیش کشیدن سؤال از مردم بر سر مسائل اقتصادی یا سیاست خارجی، گفت: «باید استراتژی نوینی را طراحی کنیم».
محسن هاشمی رفسنجانی روز ۲۰مرداد ۱۴۰۴ در تلویزیون حکومتی گفت: «آن چیزی که فکر نمیکردیم ـ و حتی مقام معظم رهبری هم فکر نمیکردند که جنگ اتفاق بیافتد و میگفتند که مذاکره نمیکنیم جنگ هم اتفاق نمیافتد- اتفاق افتاد... باید تصمیمهای سخت را هر چه زودتر بگیریم اگر نگیریم میتواند برایمان خسرانهای انکارناپذیر داشته باشد...» .
از سوی دیگر، شریعتمداری نیابتی خامنهای در کیهان (۲۰ مرداد ۱۴۰۴) در کشاکش جنگ یا مذاکره در درون نظام خطاب به پزشکیان، نوشت: «آقای رئیس جمهور این دوقطبی واقعی نیست. برخی از دولتمردان به گونهیی پاسخ میدهند که انگار بین مذاکره و جنگ باید یکی را انتخاب کنیم! مفهوم دیگر این دیدگاه آن است که یا بایستی از طریق مذاکره در مقابل خواستههای آمریکا سر تسلیم فرود آوریم و یا در جریان جنگ به خواستههای آمریکا تن بدهیم!».
خبرگزاری رویترز (۲۳مرداد) در مطلبی باعنوان «دیپلوماسی یا انکار و مقابلهجویی»، صورت مسأله را برای رژیم یک مسألهٴ «وجودی» ارزیابی کرده و مینویسد: حاکمان ایران پس از حملات آمریکا و اسراییل با انتخاب وجودی روبهرو هستند. نخبگان روحانی ایران که در اثر جنگ و بنبست دیپلماتیک تضعیف شدهاند، بر سر یک دوراهی قرار گرفتهاند: از فشار برای توقف فعالیت هستهیی خود سرپیچی کنند و خطر حملهٔ بیشتر اسراییل و آمریکا را بپذیرند، یا تسلیم شوند و خطر شکاف در رهبری را بپذیرند».
۱۱- خامنهای بهمنظور حفظ هژمونی و مواجهه با دوران پساجنگ، در سیاستی شیادانه، ساز دمزدن از کلمات «ایران» و «ملت ایران» را کوک کرد و حرفهای خودش در مقام ولیامر مسلمین جهان را هم از قول «ملت ایران» عرضه میکرد. در واکنش به این ترفند ولیفقیه ارتجاع، مسئول شورا در یکی از پیامهایش از او پرسید: «راستی ”امت اسلام“ چه شد؟ سر و کلهٔ ”ملت ایران“ چرا و از کجا پیدا شد؟ پس چرا با آن همه تقاضای ما در سال۵۸ و ۵۹ برای اینکه لااقل اسم مجلس شورای ملی را عوض نکنید، برچسب ”منافق“ زدید و مخالفت کردید؟» (۲۸خرداد ۱۴۰۴).
این «ملیگرایی» پوشالی که با ادبیات «دفاع مقدس» و «فتح قدس از طریق کربلا» در جنگ ۸سالهٔ ضدمیهنی غنیسازی میشد، بهوضوح در خدمت توجیه خطوط ارتجاعی و ضدایرانی بود و به لقلق زبان مداحان و روضهخوانهای دربار خلافت، نمایندگانش در جمعهبازارها و سخنگویان دولت و سپاه تحتامر، تبدیل شد. اما سر باز کردن سریعالسیر تضادها در سرتاپای نظام، به نمایشهای زودگذر «وحدت ملی» چندان امان نداد.
در این میان، درخواست برگزاری رفراندم برای تأسیس مجلس مؤسسان و تغییر قانون اساسی رژیم از سوی میرحسین موسوی نخستوزیر پیشین نظام، به دجالبازی خلیفه ضربه وارد کرد.
موسوی که از سال۱۳۸۹ تاکنون بهدستور خامنهای همراه با همسرش در حصر خانگی بهسر میبرد، در بیانیهیی که در ۲۰تیر (۱۷روز پس از آتشبس در جنگ ۱۲روزه) منتشر شد، به طرح درخواستهای خود از «حکومت» پرداخت و نوشت: «مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند که بیپاسخ ماندنشان دشمن را شاد میکند. در کوتاهمدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی کمترین توقعات است».
وی افزود: «برگزاری رفراندوم برای تأسیس مجلس مؤسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس میکند».
ناظران سیاسی بیانیهٔ موسوی را حاکی از سر باز کردن تضادها و شکاف بزرگ در جبهه اصلاحاتیهای نظام در مرحلهٔ پایانی ارزیابی کردند. مقاومت ایران از سالهای ۸۸ و ۸۹ خواهان قطع فشارهای خامنهای و آزادی موسوی از حصر خانگی که ولیفقیه تحمیل کرده، بوده است.
بیانیهٔ موسوی بلافاصله از سوی نزدیکان خامنهای هدف قرار گرفت. شریعتمداری در کیهان ۲۱تیر زیرعنوان «بیانیه است یا دیکتهٔ اسراییل و آمریکا؟!»، نوشت: «میرحسین موسوی بهنمایندگی از یک جریان مرموز و همسو با آمریکا و اسراییل، هدف و آرزوی بر زمین ماندهٴ اسراییل در جنگ ۱۲روزه را روی دست گرفته است».
پاسدار محسن رضایی در سایت خود (تابناک۲۰تیر) نوشت: «بیانیهٔ اخیر میرحسین موسوی نه تنها بوی همدلی نمیدهد، بلکه انگار تلاشی است برای بازسازی فضای سال۱۳۸۸، همان فضایی که کشور را به حاشیه کشاند و شکافهای اجتماعی را عمیقتر کرد».
در ادامهٔ حملات صریح و ضمنی به موسوی و برای خفه کردن صداهای اعتراض، خبرگزاری نیروی تروریستی قدس روز ۲۹تیر، حرفهای آخوند خطیب وزیر اطلاعات رژیم را درج کرد که میگفت: «امروز دشمنانمان همهٔ تلاش خود را برای برهم زدن وحدت و انسجام ملی ما بهکار میگیرند و ما باید این هوشیاری و هوشمندی را داشته باشیم که به دوقطبیها و تفرقهها دامن نزنیم و در آن جهت حرکت نکنیم».
«میزان» ارگان قضاییه جلادان هم روز ۳۰تیر سخنان اژهای سردژخیم قضاییهٔ ولایت را منتشر کرد که میگفت: «تحکیم وحدت ملی از جمله تأکیدات و مطالبات رهبر و فریضه همهٔ ماست. همهٔ ما کارگزاران نظام باید کاری کنیم که بر قوام وحدت ملی افزوده شود و از هر آنچه که سبب تفرق و تشتت میشود پرهیز و اجتناب کنیم».
در حالیکه حملات ارگانهای تبلیغاتی و اطلاعاتی و سرکوبگر حاکمیت و طعن و ایراد عوامل حاشیهنشین نظام در داخل و خارج ایران به موسوی ادامه داشت، مسئول شورا در روز ۳۰تیر اعلام کرد: «لگد و نیشزدن به موسوی در این شرایط مشخص و در این مورد مشخص به نفع خامنهای است».
مسئول شورا در پیامش گفت: «در سالروز قیام ۳۰تیر ۱۳۳۱ علیه شاه با شعار ”یا مرگ یا مصدق“ و در سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت ایران در سال۱۳۶۰ که طبق نخستین مادهٴ اساسنامهاش ”برای سرنگونی رژیم خمینی و استقرار دولت موقت“ تشکیل شده است، بهعنوان کسی مینویسم که داغ شعلهور فراق یاران تیرباران شده و سربدار در دههٔ ۶۰ را بر سینه دارد.
اکنون میرحسین موسوی در پانزدهمین سال حصر در پیام خود پس از جنگ ۱۲روزه خواهان ”برگزاری رفراندوم برای تأسیس مجلس مؤسسان قانون اساسی“ شده تا ”راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار“ کند.
از این پیشتر در بهمن۱۴۰۱ نیز اعلام کرده بود که شعار پیشین او درباره ”اجرای بدون تنازل قانون اساسی“ رژیم دیگر کارساز نیست و خواستار ”برگزاری همهپرسی“ و تشکیل مجلس مؤسسان و تدوین قانون اساسی جدید شده بود.
قبل از آن هم در مرداد ۱۴۰۱ در مورد گمانهزنیها دربارهٔ جانشینی بچهٔ خامنهای بهعنوان رهبر بعدی رژیم نوشت: ”زبانشان لال! مگر سلسلههای ۲۵۰۰ساله بازگشتهاند که فرزندی پس از پدرش به حکومت برسد؟“ .
حال میتوان از جهات مختلف سیاسی و حقوقی و اجرایی هزار و یک ایراد از پیام اخیر موسوی دربارهٴ رفراندوم گرفت و آن را از اساس زیر سؤال برد. آخر، استراتژی انقلابی قیام و سرنگونی قهرآمیز کجا و استراتژی رفرمیستی گذار خشونتپرهیز از فاشیسم دینی و قانون اساسی ولایت فقیه کجا؟!
اما نیش و لگدزدن به موسوی در این شرایط مشخص و در این مورد مشخص، هنری نیست و به نفع خامنهای است. ضربهیی را که پیام موسوی به بساط ”وحدت“ خامنهای در داخل رژیم زده نمیتوان و نباید کتمان کرد. همچنانکه خدمات بچهٔ شاه به رژیم و مشخصاً تفرقهاندازی با شاهپرستی ارتجاعی و استعماری به سود خامنهای و سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، قابل انکار نیست.
همچون ۱۶سال گذشته بر حقوق موسوی در برابر ستم خامنهای تأکید میکنم و خواهان حفاظت او و همسرش از گزند ولیفقیه و آزادی آنها از بازداشت خانگی طولانی هستم».
فصل دوم:
شکست خامنهای در قمار جنگافروزی
فروپاشی عمق استراتژیک رژیم ولایت فقیه
۱۲- طی یکسال گذشته و با شکست خامنهای در استراتژی جنگافروزی، بهویژه پس از جنگ ۱۲روزه، به هژمونی ولیفقیه و موجودیت رژیم ولایت فقیه ضربه غیرقابل جبرانی وارد شد. گرچه پیش از این سیاست صدور تروریسم و بنیادگرایی با شکستهای بزرگی روبهرو شده بود، اما ابعاد شکستهای یک سال گذشته هلاکتبار بود.
خامنهای، نفوذ و تسلط نیروهایش در پایتختهای سوریه و لبنان و عراق و یمن را عمق استراتژیک خود توصیف میکرد. اکنون همهٔ این شاخصههای قدرت یا به کلی فروریخته یا درهم شکسته و بهشدت تضعیف شده است.
بازتاب این شکستها در درون نظام ولایت فقیه ویرانکننده است. بهدنبال سقوط بشار اسد، حزب مجمع ایثارگران طی بیانیهیی در چند ماده طلبکاری خود را از ولیفقیه، ردیف کرد.
در مادهٴ چهارم این بیانیه آمده است: «جمهوری اسلامی اکنون در شرایط جدیدی قرار گرفته است زیرا غزه و لبنان و سوریه را به یک معنا از دست داده است یا دستکم اکنون به اندازه گذشته نمیتواند به نقش و تأثیر آنها در حوزهٔ میدانی جریان مقاومت ضداسرائیلی امیدوار باشد. در این وضعیت، شایسته است که عملکرد خود را در حوزهٔ سیاست خارجی، مورد بازنگری جدی قرار داده و طرحی نو در این حوزه دراندازد. در این نگاه تازه و طراحی نو، باید به مردم تکیه کند و رأی اکثریت مردم در ادارهٴ کشور را مبنا قرار بدهد، توسعهٴ همهجانبه را محور برنامههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بداند و سیاست خارجی را تداوم سیاست داخلی تلقی کند، از پشتوانهٔ مردمی حکومت بهعنوان یک سرمایهٔ مهم در دیپلوماسی منطقهیی و جهانی بهره بگیرد، میزان تعهدات ایران در حوزهٔ خارجی را به اندازه توان ملی قرار دهد زیرا ما به اندازه وسع و توان خودمان در قبال دیگران مسئولیم و نه به اندازه آرمان و آرزوهایمان. سیاست خارجی ما باید به گونهیی تنظیم شود که اگر حادثهیی مثل سوریه رخ داد، ما خسارت استراتژیک نبینیم. اگر اینگونه شود میتوان مدعی شد که از رخدادهای تلخ یک سال گذشته آموختهایم و تجربهٔ دیگران را به کار گرفتهایم پیش از آنکه خودمان به تجربهٔ دیگران تبدیل شویم» (آذر ۱۴۰۳).
مرعشی از سران کارگزاران در ۳۰خرداد ۱۴۰۴ در مصاحبه با سایت «هممیهن» رژیم گفت: «چند تا برگ مهم را که قدرت ایران تلقی میشده دیگر در دست نداریم. لبنان را نداریم، سوریه را نداریم، عراق را مطمئناً دیگر نداریم و حوثیها فوقالعاده در فشار سنگینی قرار گرفتهاند و فکر نمیکنم دیگر بتوانیم روی آنها حساب کنیم».
نقش نیابتیها بهعنوان سپر حفاظتی رژیم و ابزار چانهزنی و شبکه قاچاق و دور زدن تحریمها و جنگافروزی در منطقه از ابتدای روی کار آمدن آخوندها یکی از دو پایهٔ بقای رژیم بود. خمینی جنگ ایران و عراق را هشت سال ادامه داد و خامنهای از همان زمان مجری و پیشبرنده اصلی خط دخالت در منطقه بود. او در سالهای بعد با تکیه بر سیاست مماشات و کمک غرب توانست بر عراق و سوریه و لبنان و یمن مسلط شود و با استفاده از حزبالله، حشدالشعبی و حوثیها، علاوه بر ایجاد سپر حفاظتی در مقابل حملات نظامی، توانست در مذاکرات برجام باجگیری کند. رژیم طی چهار دههٔ گذشته با جنگ نیابتی و حضور مستقیم یا غیرمستقیم، عمق استراتژیک خود را در چند کشور منطقه ایجاد کرد و یک شبکهٴ بازدارندگی چند لایه را شکل داد.
سرلشکر غلامعلی رشید، سرکردهٔ به هلاکت رسیدهٔ قرارگاه خاتم و ستاد جنگ خامنهای، در ۳مهر ۱۴۰۰ گفته بود: «حاج قاسم سلیمانی سه ماه قبل از شهادت خود در جلسهٔ قرارگاه خاتم با فرماندهان نیروهای مسلح گفت؛ من به پشتیبانی ستاد سپاه، ستاد ارتش و ستاد کل نیروهای مسلح اکنون ۶ ارتش بیرون از سرزمینهای ایران برای شما سازماندهی کردهام و کانالی به طول ۱۵۰۰کیلومتر و عرض ۱۰۰۰کیلومتر تا سواحل مدیترانه ایجاد کردهام».
پاسدار رشید ادامه داد: «شش لشکر اعتقادی و مردمی در بیرون از مرزهای ایران به سر میبرند و هر دشمنی بخواهد با نظام اسلامی بجنگد باید از این شش ارتش عبور کند که قادر نخواهد بود. یک ارتش در لبنان به نام حزبالله یک ارتش در فلسطین اشغالی به نام حماس و جهاد اسلامی یک ارتش در سوریه و یک ارتش نیز در عراق به نام حشدالشعبی و ارتشی در یمن به نام انصارالله، همین امر موجب بازدارندگی برای کشورمان شده است» (اقتصاد نیوز، ۳مهر ۱۴۰۰).
حسین سلامی، جانشین وقت سرکردهٔ سپاه، در ۱۵بهمن ۱۳۹۶ گفت: «امروز ارتش سوریه و عراق عمق استراتژیک دفاعی ما هستند و بهترین استراتژی، درگیری با دشمن در دوردست است... . همهٔ این کشورها که الآن در منطقه با دشمن درگیر هستند، میدان امنیت استراتژیک ما هستند» (تسنیم، ۱۵بهمن ۹۶).
آخوند مهدی طائب، از مقامات سپاه و رئیس قرارگاه عمّار گفته است: «سوریه استان سیوپنجم و یک استان استراتژیک برای ماست. اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد، اولویت با این است که ما سوریه را نگهداریم چون اگر سوریه را نگهداریم، میتوانیم؛ خوزستان را هم پس بگیریم؛ اما اگر سوریه را از دست بدهیم تهران را هم نمیتوانیم نگهداریم» (دنیای اقتصاد، ۲۸بهمن ۱۳۹۱).
۱۳- شورا در چهار دههٔ گذشته به این نکته پافشاری کرده که امنیت و ادامهٔ حیات ولایت خامنهای با تکیه بر سپاه پاسداران و ساماندهی نیروهای نیابتی موسوم به «محور مقاومت» بوده است. مطلعین میدانند که از دههٔ ۶۰ رژیم در برابر مقاومت ایران برای لوثکردن کلمه ”مقاومت“ عمد داشت از این کلمه سوءاستفاده کند.
از سوی دیگر شورا بارها و از جمله در بیانیهٔ سالانهٔ خود در مرداد ۱۳۸۶، تأکید کرد که «عصارهٴ قانون اساسی ولایت فقیه بر انکار حق حاکمیت مردم و تئوری صدور انقلاب اسلامی بنا شده است. دست برداشتن از سرکوب مردم و صدور بنیادگرایی به عراق بهعنوان جبهه مقدم، بهمعنای گام برداشتن در جهت استحاله و فروپاشی ولایت فقیه است».
شورا پیشتاز افشای این سیاست ضدمردمی و ضدایرانی در ۴۰سال گذشته بوده و بارها تأکید کرده که این راهبرد ولیفقیه هم زندگی مردم را به قهقرا میبرد و هم یکپارچگی سرزمینی را با خطر جدی روبهرو میکند. خانم مریم رجوی در آذر ماه سال۸۲، همزمان، با ضربالاجل دو هفتهیی «شورای حکومتی عراق» برای خروج اجباری مجاهدین از اشرف و عراق، در سخنانی خطاب به گردهمایی ایرانیان در لندن بر «خطر روزافزون دخالتهای و توطئهها و تروریسم رژیم ملایان در عراق» انگشت گذاشت و به قید تکرار و تأکید گفت: «بگذارید از سوی مقاومتی که افشاگر منحصر بهفرد پروژههای اتمی و تسلیحات ممنوعه کشتار جمعی رژیم آخوندها بوده است با صراحت از همین جا به دنیا اعلام کنیم که خطر روزافزون دخالتهای و توطئهها و تروریسم رژیم ملایان در عراق، اکنون، ۱۰۰بار از خطر اتمی این رژیم بیشتر است» (سرمقاله نشریه مجاهد شماره ۶۳۹ ـ دیماه ۱۳۸۲).
شورا در مادهٴ ۶۲ بیانیهٔ سیوششمین سالگرد تأسیس خود اعلام کرد: «مبتکر استراتژی صدور ارتجاع و تروریسم شخص خمینی بود. او در وصیتنامهٔ خود بر ایجاد ”یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل“ تأکید کرد و خامنهای نیز همهٔ شرایط و ساز و کارها را برای پیشبرد این استراتژی ویرانگر تدارک دید. وی ۲۰سال پیش در دیدار با اعضای مجمع جهانی موسوم به ”اهل بیت“، که ارگان تبلیغاتی ـ تروریستی ولایت اوست گفت: ”استکبار میداند که امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی، دلهای مردم با جمهوری اسلامی است؛ میداند که عمق سیاسی و استراتژیک نظام جمهوری اسلامی، در داخل کشورهای اسلامی است؛ از شمال آفریقا تا شرق آسیا“» (سایت خامنهای، ۱۴بهمن۱۳۷۶).
خامنهای ۹سال پیش در دیدار با بازماندگان پاسدارانی که در سوریه کشته شده بودند، گفت: «اگر جلو بدخواهان و فتنهگران که دستمایهٔ دشمنی آمریکا و صهیونیسم هستند در آنجا[سوریه] گرفته نمیشد، باید در تهران، فارس، خراسان و اصفهان جلو آنها را میگرفتیم» (سایت خامنهای، ۱۷دی۱۳۹۵).
دبیرخانهٔ شورا در ۱۱اردیبهشت۱۳۹۶ طی اطلاعیهیی در بارهٴ نقش سپاه پاسداران اعلام کرد: «مقاومت ایران بارها تأکید کرده است که سپاه پاسداران ابزار اصلی حفظ نظام ولایت فقیه و ارگان محوری اعمال قهر و سرکوب نظامی است. دینامیسم و موتور محرک سپاه و روح حاکم بر آن، صدور بنیادگرایی و تروریسم و جنگطلبی است که این خود مبتنی بر نظریهٔ ولایت جهانشمول است. پروژهٔ دستیابی به سلاح اتمی از ابتدا توسط سپاه پیش برده شده است... سپاه پاسداران برای بسط نفوذ خود در منطقه بهطور سیستماتیک گروههای جنایتکار شبهنظامی ایجاد کرده است. علاوهبر حزبالله لبنان، عراق کانون توجه ویژهٔ رژیم است و دهها گروه شبهنظامی مانند بدر، عصائب اهل الحق، کتائب حزبالله، حرکتالنجبا را در این کشور سازمان داده است. حشدالشعبی که استخوانبندیش از همین شبهنظامیان است، یک چتر دولتی و رسمی و آزادی عمل چشمگیری به این گروههای جنایتکار داده است. گروههای شبهنظامی عراقی از مهمترین منابع تأمین نیروی انسانی برای کشتار مردم سوریهاند. گروههای موسوم به انصارالله در یمن، صابرین در فلسطین همچنان که فاطمیون افغانستانی و زینبیون پاکستانی که به کشتار مردم سوریه مشغولند، در این شمارند».
در مورد هزینههای این راهبرد ویرانگر، حرفهای سرکردهٔ حزبالله لبنان شایان مرور است. حسن نصرالله ۹سال پیش گفت: «بودجهٔ حزبالله از ایران میرسد. پول از ایران میرسد، مانند موشکهایی که با آن اسراییل را تهدید میکنیم. از حضرت امام خامنهای، دولت ایران و رئیسجمهوری آن بهخاطر حمایت بیدریغ از ما در سالهای گذشته تشکر میکنیم. ما حقوقها را میپردازیم و مشکلی در این زمینه نداریم... تا زمانی که ایران پول دارد ما هم پول داریم. هیچ قانونی نمیتواند مانع این دریافت شود... بودجهٔ حزبالله از همان طریقی به وسیله ایران به دست ما میرسد که تجهیزات نظامی و دیگر نیازمندیها... ما در خصوص بودجهٔ حزبالله شفاف هستیم، درآمدهایش، هزینههایش، هرآنچه که خورده و نوشیده میشود، موشکها و راکتهایش همه از ایران دریافت میشود» (ایسنا، ۴تیر۱۳۹۵).
حزبالله نه تنها بازوی نظامی اصلی رژیم برای تسلط بر لبنان و حفظ رژیم جنایتکار بشار اسد بود، بلکه در آموزش و پشتیبانی حشدالشعبی و حوثیها و در قاچاق مواد مخدر و پولشویی و حتی در سرکوب قیام مردم ایران در خدمت سپاه پاسداران قرار داشت.
مزدوران رژیم در عراق هم طی یکسال گذشته بهخاطر ضرباتی که به آنها وارد شد، بخش زیادی از توان و موقعیت خود را برای حمایت از خامنهای در برابر حملات خارجی از دست دادهاند، بهطوری که در جنگ ۱۲روزه خود را کنار کشیدند.
در یمن خامنهای تلاش میکند با به کار گرفتن حوثیها در یکی از مهمترین نقاط استراتژیک تجارت جهانی، خلأ بقیه نیابتیها را در منطقه پرکند.
خامنهای در آبان۱۴۰۲ با جنگافروزی در منطقه خیز تبدیلشدن به قدرت برتر غرب آسیا و نیروی مسلط بر خاورمیانه را برداشت تا در مقابل قیام مردم سد ببندد و با امتیاز گرفتن از غرب، بقای نظام را تضمین کند. اما سقوط اسد و کمرشکنشدن حزبالله، اهرم باجگیری و بازدارندگی منطقهیی را از دست داده و در معرض حملات دیپلماتیک و نظامی قرار گرفته است.
۱۴- سرنگونی بشار اسد در سوریه و پایان سلطهٔ ۵۴سالهٔ خاندان منفور اسد که از آغاز بهقدرت رسیدن خمینی، پناهگاه و محور اصلی حمایت از رژیم در منطقه بود، یک کلان ضربه استراتژیک به رژیم ولایت فقیه بود و خامنهای تنها کشور متحد خود را در منطقه، از دست داد. در اولین ساعتهای روز یکشنبه ۱۸آذر ۱۴۰۳ (۸ دسامبر۲۰۲۴) ارتش بشار اسد فروپاشید و جلاد دمشق، بدون اینکه خامنهای توان و فرصت نجاتش را داشته باشد، پا به فرار گذاشت. سالها پیش قیام تودهیی مردم سوریه برای آزادی با بمبارانهای وحشیانه و کشتارهای بیامان سپاه پاسداران خامنهای به سرکردگی قاسم سلیمانی جنایتکار مهار شد. اما طی ۱۰روز، شورش و آتش زیر خاکستر شعله کشید و به سرنگونی رژیم بشار اسد انجامید. سفارت رژیم ولایت فقیه و دیگر مراکز سرکردگانش در سوریه توسط مردم و شورشیان فتح شد.
خامنهای با حمایت کامل از بشار اسد، در کشتار بیش از نیم میلیون از مردم سوریه و آوارهشدن میلیونها تن از مردم این کشور، هزینههای کلانی به مردم ایران تحمیل کرد. صحنههای پاره کردن عکسهای بشار اسد، خامنهای، قاسم سلیمانی و حسن نصرالله توسط مردم سوریه شدت تنفر مردم این کشور از این جنایتکاران و همبستگی عملی جوانان شورشگر سوری با مردم ایران را نشان داد.
نیروهای خامنهای که سوریه را استان سیوپنجم رژیم آخوندها میدانستند با هزیمت و فراری مفتضحانه از سوریه گریختند و مسیر ارسال تسلیحات به حزبالله لبنان مهمترین نیروی نیابتی ولیفقیه ارتجاع در منطقه بهشدت محدود شد.
خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیدهٴ مقاومت ایران، در ۱۸آذر ۱۴۰۳ سرنگونی بشار اسد، دیکتاتور سوریه و یکی از بزرگترین جنایتکاران قرن بیستویکم را از جانب مردم و مقاومت ایران به مردم برادر سوریه بهویژه جوانان انقلابی و شورشگر و زندانیان سیاسی و خانوادههای صدها هزار شهید انقلاب سوریه صمیمانه تبریک گفت و ابراز امیدواری کرد که این پیروزی تاریخی سرآغاز دموکراسی، آزادی و رفاه و پیشرفت برای مردم سوریه باشد.
خانم رجوی تأکید کرد: با سرنگونی رژیمی که در ۴۵سال گذشته مددکار فاشیسم دینی حاکم بر ایران در ارتکاب بزرگترین جنایتها در حق مردم سوریه، مردم فلسطین و لبنان بود، دوران تاریک این منطقه در حال ورقخوردن است و روزگار سرنگونی رژیم آخوندها فرارسیده است. اکنون ”عمق استراتژیک“ دیکتاتوری دینی در ایران فرو ریخته و باید از تمام کشورهای منطقه بیرون انداخته شود. خلعید از رژیم ولایت فقیه در عراق و دیگر کشورهای منطقه خواسته دیرین مقاومت ایران بوده است. این، مقدمهٔ خلاصی مردم ایران از شر فاشیسم دینی است.
خانم رجوی گفت، برای مردم تحت سرکوب ما و خانوادهٴ شهیدان مایهٔ شفای دلهاست که پیروزی مردم مظلوم سوریه را بهچشم میبینند. همان مردمی که خامنهای و سپاه پاسدارانش مستقیماً در کشتار دستکم نیم میلیون نفر از آنها و آوارهسازی میلیونها نفر دیگر دستاندرکار بوده است... امروز روزی است که همه به چشم میبینند چگونه نظامیان تا دندان مسلّح اسد، که از بیشترین حمایت رژیم ایران برخوردار بودند، ازهمگسیختند. پاسداران و قوای اطلاعاتی و امنیتی خامنهای هم سرنوشت بهتری از آنها در برابر قیام و مقاومت سازمانیافتهٔ مردم ایران نخواهند داشت. زندان بدنام صیدنایا، در شمال دمشق بهدست شورشگران سوریه فتح شد. فتح زندان بدنام اوین و دیگر زندانهای رژیم اعدام و قتلعام بهدست شورشگران و مجاهدان ایران نیز دور نیست.
۱۵- خامنهای روز ۲۱آذر در اولین موضعگیری خود دربارهٔ سرنگونی رژیم اسد گفت: «از این حوادث بایستی درس گرفت و عبرت گرفت. افکار عمومی کشور هم درگیر این مسائل هست. سؤالاتی دارند حرفهایی دارند. نظراتی دارند. لازم است ابهامها هم برطرف شود. من قصد ندارم تحلیل کنم قضایای سوریه را، تحلیل را دیگران میکنند من امروز قصدم تبیین و ترسیم است... همه بدانند مسأله اینجور نخواهد ماند. اینکه حالا یک گروهی بیایند توی دمشق یا جای دیگر شادی کنند برقصند به خانههای مردم تعرض کنند. رژیم صهیونی هم بیاید بمباران کند، تانک بیاورد، توپ بیاورد، موضوع اینجوری نمیماند، قطعاً جوانان غیور سوری بهپا خواهند خواست، ایستادگی خواهند کرد، فداکاری خواهند کرد، تلفات هم خواهند داد اما بر این وضع فائق خواهند آمد...» .
وی همچنین گفت: «در پیشرفتها و موفقیتها غرور سم است، در ناکامیها و مشکلات، انفعال زهر است، باید مراقب این دوتا باشیم. یک عدهیی البته همتشان این است که توی دل مردم را خالی کنند، این نباید اتفاق بیفتد. حالا بعضی در خارج این کار را میکنند. تلویزیونهای خارجی، رادیوهای خارجی، روزنامههای خارجی به زبان فارسی با مردم حرف میزنند، جوری تصویر میکنند قضایا را که مردم را بترسانند، توی دل مردم را خالی کنند. آن حالا تدبیرش جور دیگر است با آنها جور دیگری باید برخورد کرد. اما در داخل کسی نباید این کار را بکند، در داخل اگر کسی در تحلیلی، در بیانی، جوری حرف بزند که معنایش خالیکردن توی دل مردم باشد، این جرم است باید دنبال بشود».
خامنهای روز ۱۲دی ۱۴۰۳ به اعتراضها به تلفشدن هزاران پاسدار واکنش نشان داد و گفت: «یک عده تصور میکنند و بهزبان میآورند و شاید ترویج میکنند که با حوادث اخیر منطقه، خونهایی که در راه دفاع از حرم ریخته شد هدر رفت؛ این خطای بزرگ، این اشتباه بزرگ را اینها میکنند. خونها هدر نرفت... اگر این جانها نمیرفتند، این حاجقاسم سلیمانی (نمیرفت) توی کوهها و بیابانهای این منطقه، نه فقط از زینبیه خبری نبود، از کربلا هم خبری نبود، از نجف هم خبری نبود؛ دلیلش سامرا! در مورد سامرا یک مقدار غفلت شد، شما دیدید گنبد عسکریه را ویران کردند».
وارونهگویی خامنهای در مورد انفجار مراقد امامان شیعه در سامرا در سال۱۳۸۵که به یک جنگ فرقهگرایانهٴ هولناک در عراق منجرشد، در حالی است که در گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس در سال۱۳۹۲ ژنرال جرج کیسی، فرمانده نیروهای چندملیتی در عراق در زمان انفجار سامرا، راجع به نقش مستقیم رژیم در این انفجار روشنگری کرد. این روشنگری موجی از خشم و نفرت را در عراق برانگیخت و رهبران مذهبی و سیاسی و نمایندگان پارلمان و شیوخ عشایر و خطبای تظاهرات و تحصنها در شش استان عراق، با استناد به سخنان ژنرال کیسی خواستار ارائهٔ پروندهٴ این جنایت و عوامل آن به دادگاههای بینالمللی شدند.
شیخ محمد طه حمدون، سخنگوی جنبش مردمی در عراق گفت: شهادت زندهیی که جرج کیسی ارائه کرد بیانگر دستداشتن رژیم ایران در جنایت بزرگی است که عراقیان بهای سنگینی برای آن پرداختند (تلویزیون التغییر، ۲تیر۱۳۹۲).
شیخ حسین غازی، خطیب سامرا گفت: «آنچه ژنرال کیسی در مورد دست داشتن ایران در انفجار سامرا گفت برای ما جدید نیست بلکه برای کسانی که به ما و اهالی سامرا گوش ندادند، جدید است و پیام ما به سازمانهای بینالمللی این است که بعد از اینکه جنایتکاران واقعی این انفجار برملا شدند، پروندهٴ انفجار سامرا را به دادگاههای بینالمللی بکشانند» (تلویزیون بغداد، ۷ تیر۱۳۹۲).
در شرایطی که پس از سقوط اسد و بازگشایی حرمهای دمشق برای ادعای دجالگرانه خامنهای مبنی بر «دفاع از حرم» اعتباری باقی نمانده بود، خامنهای در همین سخنرانی۱۲دی بیهوده کوشید از قاسم سلیمانی قاتل خلقهای منطقه «قدیسسازی» کند و ادعا کرد: «مردم از راههای دور گاهی از کشورهای دیگر، راه میافتند سر سال سلیمانی، برای اینکه به مقبره و مرقد او برسند، این عزت نیست؟».
این ادّعا سخیفتر از ادعاهای قبلی بود زیرا صحنههای ابراز نفرت مردم سوریه از سلیمانی و به زیرکشیدن و لگدمال کردن تصاویر او در هرشهر آزاد شده در برابر دیدگان مردم قرار داشت؛ صحنههایی که پیش از این در عراق و فلسطین و لبنان و در قیامهای مردم ایران بارها دیده شده بود.
اما آنچه خامنهای را مجبور میکرد به چنین وارونهگوییها و دروغهای رسوایی بیاویزد، کلانضربه سقوط خاندان منفور اسد و تلاطمی بود که سراپای ولایت بحرانزدهٔ او را درهم پیچید و بهرغم سانسور شدید و خطونشان کشیدن مکرر آخوند اژهای، صفحات رسانهها و شبکهٴ مجازی از طعنهها و اعتراضها علیه دخالتهای جنایتکارانهٴ خامنهای در سوریه و کشورهای منطقه پرشده بود.
بهعنوان نمونه، سلیمانی اردستانی، عضو مجمع مدرسین حوزهٔ قم طی سخنانی که مخاطبش آشکارا شخص خامنهای است، با اشاره به سقوط بشار اسد گفت: «یک دیکتاتوری به ملت خودش ستم میکند و ما میرویم مداخله میکنیم و اسمش را میگذاریم مدافع حرم! نظام خطای وحشتناکی کرده و باید از ملت عذرخواهی بکند، ماستمالی هم نکند. بهچه دلیل از یک دیکتاتور سفاک باید دفاع میکردیم؟... این استدلالها که خاکریز را جای دیگری قرار بدهیم تا در امان باشیم، نه اخلاقی است نه دینی است نه شرعی است! قابل دفاع نیست! حرفهایی که میشنویم هیچ ربطی به دین ندارد!» (دیدارنیوز، ۲۸آذر ۱۴۰۳).
۱۶-در پی سرنگونی سلسلهٔ خونریز اسد و خاندان منفورش در سوریه و فرار دیکتاتور با الگویی شبیه شاه و ضربه بسیار کلانی که به خامنهای و رژیم ولایت فقیه وارد شد، روز دوشنبه ۱۹آذر ۱۴۰۳ جلسهٔ فوقالعادهٴ شورای ملی مقاومت طبق مادهٴ ۶ آییننامهٔ داخلی با شرکت اعضای در دسترس و با حضور خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیدهٴ شورا برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران تشکیل شد.
در گزارش دبیرخانهٔ شورا از این اجلاس که روز بعد پوشش رسانهیی پیدا کرد، آمده است: «همه میدانند که این عمدتاً خامنهای بود که بشار اسد را با پول و امکانات مردم ایران، با جلادانی مانند قاسم سلیمانی و شکنجه و کشتار بیدریغ و تشکیل نهادهایی مانند بسیج، سرپا نگه داشته بود. همچنین دستاندرکاران و مطلعان میدانند انبوه اسناد و مدارک و اطلاعات و انتشارات و کنفرانسها نشان میدهد که مقاومت ایران در دهههای متوالی، نخستین افشاگر دخالتهای رژیم آخوندی در کشورهای منطقه بهویژه عراق و سوریه و لبنان بوده است؛ راهبردی که سابقهٔ آن به جنگ ضدمیهنی با شعار صدور انقلاب و ”فتح قدس از طریق کربلا“ میرسد».
در این جلسه خانم رجوی در قسمتی از سخنان خود گفت: «شورای ملی مقاومت ایران مفتخر است که در تاریکترین دورانها در کنار مردم و انقلابیون سوریه ایستاد، پرچمدار دفاع از آنها بود و مستمراً بر ضرورت خلع ید از رژیم در تمام کشورهای منطقه تأکید میکرد. مقاومت ایران از سالها پیش و بهخصوص در زمان جلاد قاسم سلیمانی پیگیرانه اطلاعات بسیاری از فعالیتها و توطئههای رژیم در سوریه را افشا کرده است. اطلاعیههای دبیرخانه شورا و کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا گواه این حقیقت است».
در این جلسه اعضای شورا سرنگونی دیکتاتور سوریه را «یک بنبست بزرگ برای سیاست صدور تروریسم و جنگافروزی رژیم و بهخدمت گرفتن نیروهای نیابتی» دانستند که «روحیهٔ پاسداران و مابقی نیروهای نیابتی را تضعیف میکند و حالا خامنهای باید در مقابل سرمایهگذاری طولانیمدت روی رژیم سوریه و یک قلم ۵۰میلیارد دلاری که در دههٔ ۱۳۹۰ در سوریه هزینه کرده، به باندهای درونی رژیم پاسخگو باشد». اعضای شورا تأکید کردند: «وقایع سوریه در ۱۴سال گذشته و بهویژه در دو هفتهٔ اخیر بار دیگر این حقیقت را بهروشنی اثبات کرد که رژیمهای خامنهای و بشار اسد هیچ زبانی جز زبان قدرت و قهر و قاطعیت نمیفهمند و همچنانکه مسئول شورا بارها تأکید کرده شعر و شعارهای ”خشونتپرهیزی“ در مقابل چنین رژیمهایی جز ”حرف مفت یا فریب و فسانه نیست“ . تنها به این دیکتاتوریها مدد میرساند و عمر آنها را طولانیتر میکند زیرا انقلاب مخملی در ایران تحت حاکمیت آخوندها جواب ندارد.
اعضای شورا همچنین خاطرنشان کردند که تجربهٔ سقوط بشار اسد یک حقیقت دیگر را هم در برابر دیدگان جهانیان قرار داد که این حکومتها برخلاف آنچه وانمود و تبلیغ میکنند بهشدت آسیبپذیر و شکننده هستند و در مقابل آتش خشم خلق بهسرعت بند از بندشان گسسته میشود».
به این ترتیب دخالتهای نظامی و سیاسی در سوریه، عراق، لبنان و یمن نه صرفاً بر اساس راهبرد خارجی، بلکه بخشی اساسی از صیانت از نظام داخلی و جلوگیری از قیام مردمی بودند. این کشورها در ادبیات رژیم بهمثابه «عمق راهبردی امنیتی» تعریف میشدند که خط اول دفاع از تهران بدون حضور آنها قابل تصور نیست.
۱۷ـ در یک مقالهٔ تحقیقی با عنوان «لحظهٔ فروپاشی قوای خامنهای در سوریه» بهقلم احسان امینالرعایا، عضو شورای ملی مقاومت، که در وبسایت همبستگی منتشر شده، دادههای روشنگر و قابل توجهی دربارهٔ هزیمت رژیم در سوریه ارائه شده که گزیدهیی از آنها بدین قرار است:
ـ توفانی که در ۱۱روز ۷ تا ۱۸ آذر سوریه را درنوردید و حکومت خامنهای را به لرزه درآورد، پرسش مهمی را پیش آورده است: مهمترین عامل روند زودفرجام سرنگونی بشار اسد چه بود؟ این پرسش برآمده از جدال نظری عمیقتری است که موضوع آن عیار واقعی قدرت حاکم بر ایران است. چرا رژیم ایران بهرغم برخورداری از یک ارتش ۱۰۰هزار نفری و صدها پایگاه نظامی در سوریه، در سرنوشتسازترین لحظهٔ تاریخ سلطهٔ خود در این کشور از هم گسیخت و نتوانست مهمترین دولت متحد خود در منطقه را حفظ کند؟
ـ وقایع ۱۱روزهٴ سوریه، بهصورت یکپارچه، یک مدرک عینی قاطع برای دیدن عیار واقعی قدرت سپاه پاسداران خامنهای است. قدرت نظامی و مجموعهٔ توانمندیهای گوناگون آنها در صحنهٴ یک نبرد تعیینکننده محک خورد. لحظهٔ فروپاشی قوای رژیم، و مشخصاً لحظهٔ آغاز آن در منطقهٴ حلب، اهمیت فوقالعاده دارد. این لحظه درک تازهیی از روند زوال قدرت رژیم به دست میدهد، دقیقاً همان چیزی است که رژیم برای پوشاندن آن تلاش میکند. لحظهٔ آغاز فروپاشی قوای سپاه پاسداران، ماهیت تاکتیکی ندارد. بلکه تجلّی ضعف بنیادین کل رژیم است. بهاین معنی که اگر قدرت و ظرفیت لازم را داشت، میتوانست مانع آن شود.
ـ در مورد شمار قوای رژیم، مهمترین مدرک، مصاحبهٴ رئیسجمهور روسیه است. دولت روسیه مطلعترین طرفی است که میتواند دربارهٔ وقایع آن روزها در سوریه اظهارنظر کند. زیرا در همین جنگ مشارکت داشت. از چند سال پیش نیز در ۲۱پایگاه مهم و ۹۳نقطهٔ نظامی در نقاط مختلف سوریه، پایگاه هوایی بزرگی در لاذقیه و پایگاه دریایی بزرگی در طرطوس داشته است.
رئیسجمهور روسیه در مصاحبه با تلویزیون دولتی این کشور گفت: «۳۵۰نیروی مخالف وارد حلب شدند، ۳۰هزار نیروی دولتی و وفادار به ایران بدون هیچ مقاومتی عقبنشینی کردند، مواضع خود را تخریب کردند و از منطقه خارج شدند». او گفت «مشابه این وضعیت در سراسر سوریه رخ داد» (رویترز، ۱۲دسامبر ۲۰۲۴). بر طبق این روایت، قوای ۳۰هزار نفری خامنهای و بشار اسد در آن لحظه بهمعنی دقیق کلمه دچار هزیمت شدهاند.
ـ جنگ در حلب که در ۷آذر شروع شده بود، تا ۹آذر به انتها رسید. از آن زمان تا حملهٔ قوای مخالف به شهر حما، سپاه پاسداران ۶روز فرصت داشت و از نیرو، سلاح، مهمات و پایگاههای مکفی برای ایستادگی در حما برخوردار بود. اما در آن جا هم، الگوی هزیمت و فروپاشی تکرار شد. نقطهٔ تعیینکنندهٴ آخر حمص بود. شهری که از ۷سال پیش سپاه پاسداران در آنجا یک پایگاه هوایی بزرگ ساخته است. برای حفظ حمص رژیم نیروهای واحد نخبهٴ حزبالله به نام رضوان را از لبنان به این شهر منتقل کرد. اما سرعت شکست رژیم در این شهر نیز کمتر از شهرهای قبلی نبود و تنها دستاوردش، فراری دادن شتابزدهٔ اعضای حزبالله به طرف لبنان بود. سرانجام در دمشق و منطقهٴ زینبیه، که مراکز اصلی فرماندهی سپاه پاسداران بود، رژیم جز اینکه فرماندهان و مهرههای حساس خود را سراسیمه به مرزهای عراق یا به فرودگاه حمیمیم بفرستد تا از آنجا به ایران فرار کنند، از عهدهٔ کاری برنیامد.
ـ در حقیقت، فروپاشی قوای سپاه پاسداران در سوریه محصول ضعف شدید رژیم حاکم بر تهران است که از قبل خود را در تحولات بزرگی نشان داده است. از جمله تحریم بیسابقهٔ دو رشته انتخابات، فروپاشی پایگاه سیاسی خامنهای در هیأت حاکمه، هلاکت رئیسجمهور خامنهای، آمادگی یک جامعهٔ مترصد قیام آنهم با جلوداری کانون شورشی و...
سپاه پاسدارانی که خامنهای اجزایش را با رانت و پول به هم چسبانده، البته در زندانها، در هنگام شکنجهٔ زندانی بیدفاع، یا در خیابانها در مقابل مردم بیسلاح و دستخالی یکهتازی میکنند. اما وقتی در مقابل یک نیروی مسلح قرار میگیرند، نتیجه همین است.
ـ از نظر نظامی، برخلاف برخی روایتها که عقبنشینی رژیم از نقاط مختلف درگیری و از کل سوریه را یک «عقبنشینی» منظم توصیف میکنند، آنچه در حلب، حما، حمص، دمشق و مرزهای عراق و لبنان مشاهده شد، قوای رژیم بهصورت از هم گسیختهیی در حال فرار بودند. این بار «لحظهٔ سایگون» برای قوای خامنهای تکرار شد. رئیسجمهور روسیه گفت: «اگر قبلاً دوستان ایرانی ما بهعنوان مثال از ما میخواستند که به آنها کمک کنیم تا واحدهای خود را به خاک سوریه منتقل کنند، اکنون از ما میخواستند که آنها را از آنجا خارج کنیم. ما ۴هزار رزمندهٴ ایرانی را به تهران بردیم» (بورک اریگور-۱۹دسامبر ۲۰۲۴).
۱۸- شورا در بیانیهٔ سال پیش «جنگافروزی خامنهای» را «مهمترین رویداد سال که منطقه را وارد دوران جدیدی کرد» دانست و اعلام کرد: «اهداف خامنهای از جنگافروزی و صدور بحران به خارج از مرزها، علاوهبر سد بستن مقابل قیامهای در تقدیر و شرایط انفجاری جامعه، همراه با موج اعدامها و سرکوب، مقابله با پیمان ابراهیم و سیاستهای عربستان و کشورهای عرب حوزهٔ خلیجفارس و کوبیدن میخ هژمونی در منطقه و طرفحسابشدن در سطح بینالمللی با استفادهٴ حداکثری از مماشات دولت آمریکا بود. مسالهٔ اصلی در این جنگافروزی، البته مقابله با وضعیت انفجاری جامعه تحتتأثیر تورم، گرانی، فقر و... بود که راهکارهای رئیسی پیرامون آن شکست کامل خورده بود.
حملههای هوایی آمریکا و انگلستان به نیروهای رژیم در عراق، در دریای سرخ و یمن و حمله به کنسولگری رژیم در دمشق و کشتهشدن بالاترین سرکردگان سپاه، از جمله رویدادهایی بود که بهطور مستقیم بر تضادهای درون جامعه و کشور، به ویژه، بر ولایت خامنهای اثر گذاشت.
کشیدهشدن پای رژیم آخوندها بهطور مستقیم در جنگ غزه و بیرون زدن سر مار و شکست بازی نیابتی و تلاش خامنهای برای پنهانشدن پشت نیروهای نیابتی، چارهساز نبود و بدین ترتیب محاسبهٔ خامنهای روی دستآوردهای جنگافروزی رنگ باخت و در نتیجه باخت استراتژیک در قمار خامنهای را در چشمانداز قرار داد.
واقعهٴ ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران، در روز ۱۰مرداد۱۴۰۳ پس از شرکت او در مراسم سوگند پزشکیان در مجلس رژیم، تأکید خامنهای بر ”خونخواهی“ را بهدنبال داشت و گرفتار شدن ولیفقیه در قمار استراتژیک جنگافروزی را بارز کرد» (بیانیهٔ شورا، ۳۱مرداد ۱۴۰۳).
جنگ ویرانگر و پرفاجعه در غزه، تاکنون بیش از ۶۲هزار کشته بر جای گذاشته و سبب ویرانی گسترده و آوارگی مردم شده است. در حالیکه صحنههای فاجعهبار وضعیت کودکان و زنان و مردم بیگناه غزه برای مردم جهان شوکهکننده و غیرقابل تحمل است، آخوندهای حاکم بر ایران علناً از جنگ ابراز خوشحالی کرده و آن را یک پیروزی و دستاورد بزرگ برای حفظ رژیمشان میدانند و میگویند این دستآوردها بهقدری برایشان مهم است که به دادن این همه خون میارزد.
احمد قدیری ابیانه کارشناس سیاسی و امنیتی رژیم روز ۲۲آبان۱۴۰۲ در تلویزیون حکومتی افق گفت: «توفان الاقصی امداد غیبی بوده چون تکرار قیام ۱۴۰۱ را متوقف کرد و این امداد غیبی بود و کاملاً به نفع ایران بود». پاسدار سرلشکر سلامی، فرمانده سپاه پاسداران روز ۳۰آبان ۱۴۰۲ گفت: «از فلسطین غزه تا کرانهٴ غربی تا لبنان تا سوریه تا عراق تا یمن تا افغانستان و ایران همه جا شما یک الگو یک تفکر، یک اندیشه، یک آرمان میبینید. این پیوستگی جزء اساسیترین دستآوردهای بزرگی است که سالهای اخیر حاصل شده است... شما میتوانید رد پای بسیجیها را در شرق مدیترانه در شامات برای دفاع از نوامیس مسلمین ببینید... امروز نقطهٔ مرکزی تحولات سیاسی این منطقه نظام ایران است... این بسیج دامنه و قلمرویی جهانی برای خود دارد... بسیج در میدان، معادلات سیاسی را تغییر میدهد گاه نقشهٴ سیاسی جهان را تغییر میدهد... نقطهٔ توقفی بر این تفکر و این اندیشه وجود ندارد».
۱۹ـ مسئول شورای ملی مقاومت در همان روز شروع این جنگ پر فاجعه در ۱۵مهر ۱۴۰۲ اعلام کرد: «هر کس که در خاورمیانه صلح میخواهد باید ”سر مار“ را که همانا فاشیسم دینی حاکم در تهران است هدف قرار دهد و در موضوع فلسطین نیز از رئیس محمود عباس، ریاست دولت فلسطین و سازمان الفتح و خواستهای برحق آنها در مورد مردم فلسطین حمایت کامل و جامع به عمل بیاورد. چه کسی نمیداند که خط خمینی و خامنهای از آغاز با دجالیت ”روز قدس“ و ”قدس از طریق کربلا“ خنجر و خیانت به آرمان فلسطین بوده است. خامنهای چهار روز پیش در ۱۱مهر به کشورهای عربی هشدار داد که ”نظر قطعی“ رژیم ولایت فقیه این است که ”دولتهایی که قمار عادیسازی“ با اسراییل انجام میدهند ضرر خواهند کرد و افزود که ”باخت منتظر اینهاست“».
مسعود رجوی در ۲۳مهر ۱۴۰۲ یک هفته پس از شروع جنگ در غزه گفت: «خامنهای... اکنون فلسطین را بر سر نیزههای نظام و پاسداران آن کرده است تا از قیام خلق و سرنگونی محتوم گریزگاهی بجوید. اما این بازی شگون ندارد. سرانجام نیزه به چشم همانهایی فرو میرود که به چشمان فرزندان این میهن گلولههای ساچمهیی زدند».
شش ماه پس از شروع جنگ، در بامداد یکشنبه ۲۶فروردین ۱۴۰۳ و بهدنبال خطونشان کشیدن خامنهای در روز ۲۲فروردین مبنی بر تنبیه اسراییل، رژیم آخوندی بیش از ۳۳۰پهپاد و موشک زمین به زمین و موشکهای کروز به سمت اسراییل پرتاب کرد. بنا بر تصریحات وزیر خارجهٔ رژیم، همه چیز از ۷۲ساعت قبل از شروع حمله، به آمریکا و کشورهای منطقه اطلاع داده شده بود و رژیم تأکید کرده بود که با منافع آمریکا مطلقاً کاری ندارد و در رابطه با اسراییل نیز هدف رژیم یک حمله محدود است. رژیم در این حمله به سختی شکست خورد و به هیچیک از اهداف خود نرسید، زیرا ۹۹درصد آنچه شلیک کرده بود یا به اسراییل نرسید و در بین راه بر فراز آسمان اردن و سوریه منهدم شد یا در داخل خاک اسراییل رهگیری گردید و به هدف مورد نظر اصابت نکرد. طبق گزارشهای اولیه یک دختر ۸سالهٔ عرب در صحرای نقب مورد اصابت ترکش موشکهای رهگیری شده قرار گرفت و به سختی مجروح شد.
در همان روز، مسئول شورای ملی مقاومت از «نقطهٔ عطف و مرحلهٔ جدید در جنگی که رژیم ولایت فقیه قبل از هر چیز بهعنوان سرپوش اختناق و سدی در برابر قیام به آن نیاز دارد»؛ گفت و بار دیگر خاطرنشان کرد که خامنهای «کلان بازندهٴ استراتژیک» این جنگ است. او افزود: «پس از ۶ماه در یک نقطهٔ عطف داخلی و منطقهیی و بینالمللی، پرده کنار رفت و سر مار بیرون زد، اما با فضیحت حداکثر به سنگ خورد. گفته بودیم این جنگی است که دامن رژیم را هم خواهد گرفت و چنین شد. ثابت شد خامنهای و دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران بانی و یکطرف اصلی این جنگ است. باز هم باید تأکید کرد زمان وصول قیمت از خامنهای فرا رسیده است. اکنون میزی که برای فرار از قیام و بقای نظام و عبور از انتخابات مجلس و خبرگان ارتجاع چیده بود درهم ریخته و بر سرخودش فرومیشکند. پس از نقطهٔ عطف و مرحلهٔ جدید در جنگی که رژیم ولایت فقیه قبل از هر چیز بهعنوان سرپوش اختناق و سدی در برابر قیام به آن نیاز دارد، مانند نخستین ماه جنگ، خطاب به سازشکاران داخلی و مماشاتگران خارجی دوباره تکرار میکنیم: مردم ایران میخواهند که این یکی شاهسلطانولایت (خامنهای)، مانند دیکتاتورهای پیشین محمدعلیشاه و رضا شاه و محمدرضا شاه، گورش را گم کند» (مسعود رجوی ۲۶فروردین ۱۴۰۳).
فصل سوم:
پروژهٔ شوم بمب اتمی طناب دار رژیم ولایت فقیه
غنیسازی برای حفظ نظام و سلطنت مطلقهٔ خامنهای
۲۰- در سال۱۴۰۴ که مصادف با دهمین سال توافق برجام و سررسید مهلت ده سالهٔ آن است، مسألهٴ اتمی رژیم به یک مسألهٴ مبرم بینالمللی و سیاسی روز، از جمله جنگ ۱۲روزه، تبدیل شده و سایر مسائل سیاسی را تحتالشعاع قرار داده است.
مردم ایران اکنون بهوضوح شاهدند که پروژهٔ اتمی رژیم ولایت فقیه برای حفظ نظام ولایت که مقاومت ایران از ۳۴سال پیش شروع به افشا و مخالفت با آن کرد، چه خسارتهای کلانی به کشور تحمیل کرده و چه فرجام فاجعه باری به بار آورده است. خامنهای به عنوان نخستین مسئول این پروژه بیش از دو تریلیون دلار از سرمایههای جامعه و کشور ایران را برای آن هزینه کرد.
در برابر این سیاست ویرانگر، مقاومت ایران در سال۱۳۸۱ جهان را از سایتهای اتمی سری رژیم خبردار کرد و از پروژهٔ فوق سری فاشیسم دینی برای دستیابی به بمب اتمی پرده برداشت. مقاومت ایران تا خرداد ۱۴۰۴ در کارزار ۳۴ساله طی ۱۳۳رشته افشاگری، پنهانکاری و فریبکاریهای مداوم رژیم را برای مخفی نگهداشتن این پروژه، برملا کرده و عملاً مانع از دستیابی رژیم به بمب اتمی شده است. والا رژیم دنیا را با بمب اتمی در برابر عمل انجام شده قرار میداد.
مقاومت ایران در اردیبهشت ۱۴۰۱ اظهارات علی مطهری نایبرئیس پیشین مجلس ارتجاع را منتشر کرد که به صراحت درباره هدف فعالیتهای هستهیی رژیم از روز اول، میگفت: «ببینید ما اول که وارد این فعالیت هستهیی شدیم واقعاً هدفمان ساخت بمب بود دیگه ما تعارف که نداریم لو رفت دیگه، منافقین [مجاهدین] گزارش دادند و لو رفت».
مطهری در مورد فتوای خامنهای افزود: «برای اینکه بترسونیم. عرض کنم که منتهی نتونستم حفظش کنیم یعنی نتونستیم محرمانهبودن اون رو حفظ کنیم. لو رفت دیگه، حالا منافقین گزارش دادند و لو رفت. والا هدف این بود که بسازیم. گزارشهای محرمانه را منافقها [مجاهدین] دادند به آژانس».
خبرنگار پرسید: «چه جوری داشتند اون گزارشها رو، نفوذ داشتند یا مثلاً با بعضی از مسئولان در ارتباط بودند؟»
مطهری جواب داد: «دیگه اینها [مجاهدین] همه جا هستند دیگه بالاخره همه جا اینها نفوذ دارند. اون کاری که شروع کرده بودیم و دیگه میخواستیم این کار را بکنیم اگر میتوانستیم این را حفظش بکنیم و بمب را آزمایش میکردیم کار تمام شده بود مثل پاکستان...» .
خبرنگار در ادامه میپرسد: «خب حالا مثلاً همین پاکستان یا کره شمالی اینهایی که دارند مگه اوضاع خوبی دارند؟»
مطهری جواب میدهد: «خب بالاخره رویشان حساب میکننددیگه...» (اخبار سیمای آزادی ۴اردیبهشت ۱۴۰۱).
با یادآوری از مادهٔ ۳ بیانیهٔ سالانهٔ شورا در مرداد۱۳۹۴ خاطرنشان میکنیم که به گزارش بی. بی. سی در تاریخ ۱۵آذر۸۲: «سخنگوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفت، ایران در حال انجام آزمایشهای متعددی بود. آنها بهعنوان مثال تنها چیزی کمتر از یک گرم پلوتونیوم را بهدست آورده بودند و از چند دستگاه سانتریفوژ استفاده میکردند. برای بازرسان، بدون اینکه اطلاعاتی در این مورد داشته باشند، کشف این آزمایشها ساده نبود، چرا که ایران کشور بسیار بزرگی است و هر قدر هم کار بازرسی دقیق انجام میشد، لزوماً نمیشد انتظار داشت که این موارد کشف شوند. ما به اطلاعات نیاز داشتیم و در نهایت از طریق یک گروه مخالف ایرانی، که بهعنوان مثال در مورد تجهیزات نطنز و اراک اطلاعات دادند، این اطلاعات را بهدست آوردیم. از ماه اوت بود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی با دنبالکردن این اطلاعات گامبهگام پیش رفت و در مورد یافتهها از ایران توضیح خواست و جزء جزء این معما را کشف کرد».
احمدینژاد رئیسجمهور اسبق خامنهای در برابر این سؤال که «چی شد که ما الآن تو بحث هستهیی به اینجا رسیدیم؟» با افسوس گفت: «این ماجرا از تیر۸۱ شروع شد. یک گروهی آمدند یک گزارشاتی منتشر کردند از نطنز و اراک و این حرفها، حساسیت درست شد، آژانس وارد شد بعد قطعنامههای شورای حکام پیدرپی، پیدرپی» (تلویزیون رژیم، ۴ اسفند ۱۳۸۶).
آخوند روحانی، رئیسجمهور پیشین و دبیر شورای عالی امنیت ملی رژیم در زمان افشاگری نطنز، در کتاب «امنیت ملی و دیپلوماسی هستهیی» نوشته است: «در سال۱۳۸۱ فعالیتها در فضایی آرام پیش میرفت ولی به ناگاه مجاهدین با ترتیبدادن یک مصاحبهٴ مطبوعاتی و وارد کردن اتهامات واهی سر وصدای زیادی بهراه انداختند... نظر سازمان انرژی اتمی این بود که تأسیسات نطنز تکمیل و سپس به آژانس اطلاع داده شود تا آنها در برابر عمل انجام شده قرار گیرند» (ایسنا، ۵بهمن ۱۳۹۷).
ایسنا در این خصوص نوشت: با انتشار این اخبار قطعنامهها یکی پس از دیگری علیه نظام در شورای امنیت صادر میشد. شورای امنیت در ژوئیه ۲۰۰۶ قطعنامهٔ ۱۶۹۶ را در واکنش به اقدامات هستهیی نظام تصویب کرد و خواستار تعلیق غنیسازی اورانیوم در ایران شد. بعد از آن، قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل بهطور سریالی علیه نظام به تصویب رسید که هر کدام محدودیتهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی بیشتری را به ما تحمیل میکرد.
۲۱- روشنگریهای مقاومت ایران در مورد برنامهٔ مخفی اتمی رژیم، بهعنوان خدمتی بزرگ به عالیترین مصالح ملی ایران و به صلح در منطقه و جهان، بارها از سوی مدافعان صلح و حقوقبشر مورد قدردانی قرار گرفته است.
در حالیکه مقاومت ایران بهطور مداوم راهکارهای رژیم برای دستیابی به سلاح اتمی افشا میکرد، دولتهای غرب با مماشات و امتیاز دادن مکرر، فرصت کافی در اختیار رژیم گذاشتند و آخوندها از آن برای پیشبرد مقاصد خود استفاده کردند. آنها تلاش کردند که با همنوایی برخی از پسماندههای شاه و بورژوازی ضد انقلابی و همدست ارتجاع شعار «انرژی هستهیی حق مسلم ماست» را یک شعار ملی جا بزنند. اما این ترفند با سیاست اصولی و قاطع مقاومت ایران در افشای برنامهٔ اتمی برای حفظ نظام ولایت فقیه به جایی نرسید و درهم شکست.
پس از نقطهٔ عطف افشای سایت اتمی نطنز که به مداخلهٔ آژانس بینالمللی انرژی اتمی و لاکومهر شدن مراکز غنیسازی رژیم منجر شد، مقاومت ایران بهطور مستمر تأکید کرده است که قطعنامههای مصوب شورای امنیت نمیباید برداشته میشد.
در زمینهٴ سیاسی و روشنگری مقاومت ایران در قبال این سیاست همراه با مماشات، موضعگیری رئیسجمهور برگزیدهٴ مقاومت پس از توافق برجام در ۲۳تیر۱۳۹۴ یک سند ماندگار است. خانم مریم رجوی تصریح میکند: «دور زدن ۶قطعنامهٔ شورای امنیت و یک توافق بدون امضا که الزامات یک معاهدهٴ رسمی بینالمللی را ندارد، البته راه فریبکاری ملایان و دستیابی آنها به بمب اتمی را نمیبندد. با این همه همین میزان عقبنشینی، هژمونی خامنهای را همچنان که مقاومت ایران از قبل خاطرنشان کرده است، درهم میشکند و تمامیت فاشیسم دینی را تضعیف و متزلزل میکند... نکتهٔ مهم دیگر این است که پولهای نقدی که به جیب رژیم ریخته میشود باید تحتکنترل شدید سازمان ملل صرف نیازمندیهای مبرم مردم ایران بهویژه حقوق اندک و پرداخت نشدهٔ کارگران و معلمان و پرستاران و تأمین غذا و دارو برای توده مردم شود. در غیراینصورت خامنهای پولها را کماکان در چارچوب سیاست صدور تروریسم و ارتجاع به عراق و سوریه و یمن و لبنان سرازیر میکند و قبل از همه، جیب پاسداران نظام را پرتر از همیشه میکند. این حق مردم ایران است که میخواهند بدانند از توافقی که رئیسجمهور رژیم میگفت آب و نان و محیطزیست هم مشروط و موکول به آن است، به آنها چه میرسد؟ به راستی توافقی که حقوقبشر مردم ایران را نادیده بگیرد و بر آن تأکید و تصریح نکند، تنها مشوق سرکوب و اعدامهای بیوقفه از جانب این رژیم، لگدمال کردن حقوق مردم ایران و زیر پا گذاشتن اعلامیهٔ جهانی حقوقبشر و منشور مللمتحد است» (اطلاعیهٔ دبیرخانه شورا، ۲۳تیر۱۳۹۴).
در سالی که گذشت پیامدهای خسارتبار مماشات با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران در برابر دیدگان جهانیان قرار گرفت. این در حالی است که ولیفقیه رژیم همچنان سودای بهرهبرداری از این مماشات مزمن را درسر دارد و قیمت آن را از مردم و میهن ما میگیرد. خامنهای در روز سهشنبه ۷مرداد ۱۴۰۴، در سخنرانی ۸ دقیقهیی خود گفت: «ایران اسلامی بر اساس ”دین“ و ”دانش“ بنا شده و بهوجود آمده... دو عنصر ”دین“ و ”دانش“ عمدهترین عناصر تشکیل دهنده هستند... آنچه آمریکا و غرب بهعنوان هستهیی، غنیسازی و حقوقبشر و امثال این چیزها میگویند بهانه است».
مسعود رجوی، مسئول شورا در همان روز در پاسخ به این یاوهسرایی نوشت: «ضحاک زمان در اولین ظهور خود پس از اعدام بهروز (احسانی) و مهدی (حسنی) آمده است تا به مبتذلترین صورت دوباره قدرتنمایی کند و باد و بلوف آخوندی دربارهٔ غنیسازی و مؤسسات و شرکتهای ”دانشبنیان“ خود را از سر بگیرد. کیست که نداند فاشیسم دینی جز بر بنیان شکنجه و اعدام ”غنی“ شده، سر پا نیست. در بهمن۹۷ در بیانیهٔ گام دوم انقلابش از ”هزاران شرکت دانشبنیان، هزاران طرح زیرساختی و ضروری برای کشور در حوزههای عمران و حمل و نقل و نیرو و سلامت و کشاورزی و آب“ سخن میگفت! اکنون بحرانهای کشندهٔ آب و برق و فرونشست زمین را همه به چشم میبینند. راستی، آن آب و برق و نیرو و عمران که میگفتی چه شد؟ هزاران شرکت دانشبنیان کجا رفتند؟ آیا مانند فرونشست زمینها بهخصوص در پایتخت، فرونشستند؟!
با دجالیت و وقاحت بیمانند میگوید ”اصل قضیه آن است که ملت ایران دین خود را و دانش خود را رها نخواهد کرد“ . منظورش غنیسازی برای حفظ نظام و سلطنتمطلقه ولیفقیه است. اصل موضوع و اوجب واجبات خامنهای همین است.
گفته بودیم که ”فاشیسم دینی تا زمان سرنگونی هرگز دست از سرکوب برنمیدارد“ و ”خامنهای تا زنده است هرگز از هژمونی انحصاری دست برنمیدارد“ . چه باید کرد؟ باید بند از بند دیکتاتوری دینی گسست!».
۲۲-پروژهٔ شوم تولید بمب اتمی، اگر برای ایران و ایرانی تمامش خسارت و فاجعه است، برای خامنهای تضمین بقای ولایتش محسوب میشود تا در استراتژی دخالتهای منطقهیی و تکانههای احتمالی بینالمللی، توان باجگیری داشته باشد و به سپاه سرکوبگر و حافظ نظام ولایت در برابر قیام و خشم انفجاری مردم پشتگرمی بدهد.
در یک سال گذشته خامنهای که بقای هژمونی و ولایت خودش را در این پروژه میبیند، بهرغم شکافهای درون حاکمیت پیوسته بر ادامهٔ آن اصرار کرده است. آنهم در شرایطی که کارشناسان حکومتی پیدرپی نسبت به بنبست نظام در چنبرهٔ بحران اتمی هشدار میدادند.
روزنامهٔ شرق ۲۰شهریور۱۴۰۳ در مطلبی با عنوان «آچمزیم»، به قلم هاشمیطبا از کاندیداهای نمایشهای انتخاباتی رژیم نوشت: «همهٔ ظواهر و البته بواطن (درونیها) نشان میدهد که آچمز شدهایم. این نه به این دولت و نه به آن دولت ربط دارد و همه هم میدانند که آچمز هستیم ولی به روی خودشان نمیآورند و میگویند ”انشاءالله گربه است“».
کارشناسان ولایت خامنهای، آچمز رژیم را بهطور مشخص به فرجام جنگافروزی خامنهای در منطقه مرتبط کرده و نوشتهاند: «تحولات یک سال گذشته نشان داد که فرمول ایران برای قدرت، سستتر و غیرپایدارتر از آن چیزی است که تصور میشد... زمانی که این جنگ فرسایشی به یک منازعهٴ تمامعیار تبدیل شد و بخشهایی از حزبالله از کار افتاد، مشخص شد که تصور ایران از قدرتش فراتر از واقعیت بود» (هممیهن، ۹مهر ۱۴۰۳).
همین روزنامه یک ماه بعد در ۱۲آبان نوشت: «در شرایطی که قرار گرفته ایم... ، ادامه جنگ یعنی ضربات بیشتر به ایران و حتی ممکن است شرایط از ضربات نظامی فراتر برود، به جایگاه سیاسی ایران برسد و حتی مشکل موجودیتی برای ما ایجاد کند».
با همهٔ اینها، خامنهای در ۱۸اسفند ۱۴۰۳ به نامهٔ رئیسجمهور آمریکا برای مذاکره، که روز قبل رسانهیی شده بود، پاسخ علنی داد و آن را رد کرد. خلیفهٴ ارتجاع گفت: «بعضی از دولتهای قلدر اصرار به مذاکره میکنند. مذاکرهٴ آنها برای حل مسائل نیست برای تحکم است. مذاکره برای آنها راهی است برای طرح توقعات جدید، مسأله، فقط مسألهٴ هستهیی نیست که حالا راجع به مسائل هستهیی صحبت بکنند. توقعات جدیدی را مطرح میکنند که این توقعات جدید از طرف ایران قطعاً برآورده نخواهد شد».
او توقعات جدید در مذاکرهٴ پیشنهادی را «امکانات دفاعی کشور» [بخوانید برنامهٔ موشکی رژیم] و «تواناییهای بینالمللی کشور» [بخوانید نیروهای نیابتی و صدور تروریسم و بنیاد گرایی] تعریف کرد و افزود: میگویند «فلان کار را نکنید فلان کس را نبینید، فلان جا نروید، فلان چیز را تولید نکنید، موشکتان بردش از آنقدر بیشتر نباشد. مذاکره برای این چیزهاست».
خلیفهٴ ارتجاع که خطاب به جمع سران قوا و سرکردگان و کارگزاران نظام از باندهای مختلف و کسانی مثل ظریف تا احمدینژاد، صحبت میکرد، از «فشار افکار عمومی» هم سخن به میان آورد و اضافه کرد: «اسم مذاکره را هم البته تکرار میکنند برای اینکه حالا توی افکار عمومی فشاری ایجاد کنند که بله طرف حاضر است برای مذاکره، شما چرا حاضر نیستید برای مذاکره» ؟! و بلافاصله اضافه کرد: «مذاکره نیست، تحکم است، تحمیل است، علاوه بر جهات دیگری که حالا جای بحثش اینجا نیست»!
خامنهای سپس، در حالی که دوربین تلویزیون رژیم روی حسن روحانی زوم میشد، گفت: «حالا آن سه کشور اروپایی هم اعلامیه میدهند اعلام میکنند که ایران به تعهدات هستهیی خودش در برجام عمل نکرده از این طرف یکی از آنها سؤال کند که آیا شما عمل کردید؟ شما از روز اول عمل نکردید بعد که آمریکا خارج شد قول دادید که یک جوری جبران کنید، زیر قولتان زدید باز یک چیز دیگر گفتید زیر قول آن دوم هم زدید. بیچشمورویی هم یک حدی دارد».
خلیفهٴ درمانده سپس نتیجهگیری کرد که برای ولایت بحرانزدهاش «الان در مقابل حرف زور در مقابل زورگویی راهی وجود ندارد».
این موضع خامنهای پس از آن بود که رئیسجمهور آمریکا در مصاحبه با تلویزیون فاکس بیزنس که روز ۱۷اسفند۱۴۰۳ پخش شد، پیرامون پروژهٔ اتمی رژیم گفت: «دو راه وجود دارد که میتوان با ایران برخورد کرد. یا نظامی، یا شما معامله کنید. من ترجیح میدهم معامله کنم زیرا بهدنبال آسیب رساندن به ایران نیستم. من نامهیی برای آنها نوشتم و گفتم، امیدوارم که شما مذاکره کنید، زیرا اگر ما مجبور شویم از نظر نظامی وارد شویم، برای آنها چیز وحشتناکی خواهد بود».
ترامپ پس از آن هم در کاخسفید از پشت میز ریاستجمهوری اعلام کرد: «ما به مراحل پایانی با رژیم ایران رسیدهایم و کاملاً در لحظات پایانی هستیم. نباید اجازه داد این رژیم به سلاح هستهیی دست پیدا کند. ترجیح میدهم توافق مسالمتآمیزی داشته باشیم تا گزینهٔ دیگر، اما گزینه دیگر هم این مشکل را حل خواهد کرد».
۲۳ـ در مورد موش و گربه بازی خامنهای در مذاکرات، خانم مریم رجوی در کنفرانس ایران آزاد در ۲۷اردیبهشت۱۴۰۴ گفت: «در مورد مذاکرات کنونی اتمی تا جایی که به رژیم برمیگردد، فقط در پی خرید زمان است، تلاش میکند فعالشدن مکانیزم ماشه را منتفی کند، میخواهد روند افزایش نارضایتیها را با کمکردن تحریمها کند کند. اما آیا مذاکرات قادر است رژیم را به توقف غنیسازی اورانیوم در ایران وادار کند؟ آیا قادر است به کار سایتهای نطنز و اصفهان و فردو برای همیشه پایان دهد؟ آیا قادر است بازرسیهای هر جا و هر زمان را به رژیم بقبولاند؟ خامنهای و همدستانش بارها گفتهاند از برنامه اتمی کوتاه نمیآیند. زیرا هژمونی خامنهای و هیمنهٴ نظام از بین میرود و فشار برای عقبنشینی در عرصههای دیگر زیادتر میشود و این، راه را برای سرنگونی رژیم هموار میکند. بههمین دلیل حتی زمانی که تحتفشار قرار میگیرد، مخفیانه به پیگیری و پیشرفت برنامهٔ هستهیی ادامه میدهد. راهحل واقعی سرنگونی رژیم بهدست مردم و مقاومت ایران است».
طی سال گذشته مقاومت ایران کماکان به افشای پنهانکاریهای اتمی فاشیسم دینی ادامه داد. روز پنجشنبه ۱۸اردیبهشت۱۴۰۴ در کنفرانسی در دفتر نمایندگی شورا در آمریکا، پروژهٔ جدید سری سازمان سپند ارگان بمبسازی رژیم برای افزایش قدرت تسلیحات اتمی بهقرار زیر افشا شد.
نام سایت: «رنگین کمان» (ایوانکی) در غرب استان سمنان، در ۵۵کیلومتری شرق تهران
مساحت سایت: ۱۰کیلومتر مربع
ساخت سایت: سال۱۳۸۸
راهاندازی: سال۱۳۹۲
پوشش: تولید مواد شیمیایی برای صنایع نفت و پتروشیمی
هدف و کارکرد: افزایش برد موشکها بیش از ۳۰۰۰کیلومتر برای حمل کلاهک هستهیی
ساعتی پس از این افشاگری، عراقچی وزیر خارجهٔ رژیم حوالی ساعت ۴ بامداد در یک شب هولناک برای رژیم، تأسیسات محرمانهٔ هستهیی را هراسان و بهشدت تکذیب کرد. عراقچی در شبکهٴ اجتماعی ایکس نوشت: همزمان با ازسرگیری مذاکرات غیرمستقیم هستهیی میان ایران و ایالات متحده، بار دیگر تصاویر ماهوارهیی بسیار ترسناک بهطور منظم منتشر میشوند.
همزمان سایت حکومتی انصافنیوز نوشت: در ۲۳مرداد۱۳۸۱ سخنگوی مجاهدین با ارائهٔ تصاویری از سایت نیروگاههای اتمی نطنز و اراک مدعی شد که ایران تأسیسات غنیسازی اورانیوم و رآکتور آب سنگین ساخته است. خبری که ابتدا از سوی CNN پوشش داده شد و پس از آن موج جدیدی از تبلیغات ضد [رژیم] ایران در رسانههای غربی ایجاد شد. اکنون ۲۳سال پس از آن خبر که زمینهساز بحران هستهیی ایران شد، شبکهٴ خبری فاکس نیوز دست به فضاسازی خطرناکی زده است که یادآور سال۸۱ دربارهٔ تأسیسات نطنز است. بهویژه اینکه در این فضاسازی، بار دیگر پای سازمان مجاهدین در میان است.
روز ۲۹ آذر۱۴۰۳، دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت در واشنگتن طی یک کنفرانس مطبوعاتی اقدامات پنهانی رژیم برای تشدید و گسترش فعالیتها بهمنظور ساخت چاشنی انفجاری برای سلاح اتمی را فاش کرد. نمایندهٔ شورا در آمریکا گفت: همچنانکه مقاومت ایران از سه دههٔ پیش مکرراً اعلام کرده دو ستون بقای رژیم آخوندها صدور تروریسم و جنگافروزی و دستاندازی به کشورهای منطقه و دیگری پروژهٔ دستیابی به بمب اتمی است. رژیم ایران بعد از ضرباتی که در ماههای اخیر در منطقه دریافت کرده، درصدد تسریع و تحکیم پایهٔ دیگر یعنی دستیابی به بمب اتمی است.
در حالیکه جهان نگران گسترش کمی و کیفی غنیسازی اورانیوم توسط رژیم است، فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران مخفیانه در حال کار روی وجه تسلیحاتی پروژهٔ هستهیی برای ساختن کلاهک اتمی است و عملاً با فریبکاری زمینه را برای راستیآزمایی بسته است. فعالیتهای تحقیقاتی مربوط به ساخت چاشنی بمب اتمی توسط مرکز تحقیقات فناوری و انفجار و ضربه (متفاض) از بخشهای کلیدی سازمان پژوهشهای نوین دفاعی (سپند) ارگان سازنده بمب انجام میشود. بخشی از فعالیتهای متفاض تحتپوشش شرکت «آروین کیمیا ابزار» انجام میشود که وابسته بهوزارت دفاع و سپاه پاسداران است. این مرکز در نزدیکی روستای سنجریان در یک منطقه کاملاً نظامی در شرق تهران قرار دارد.
۲۴ـ دفتر شورای ملی مقاومت در آمریکا در۲۰خرداد ۱۴۰۴ پروژهٔ سلاح اتمی معروف به «طرح کویر» را افشا کرد. این پروژهٔ جدید ساخت سلاح اتمی در سال۲۰۰۹ با دستور مستقیم علی خامنهای آغاز شد.
برای پوشش فعالیتهای مخفیانهٔ «طرح کویر» و پیشبرد توسعهٴ سلاح اتمی (بهطور خاص، کلاهک اتمی برای موشکها)، رژیم منطقهٴ کویری در بخش جنوبی استان سمنان را برای این منظور تعیین کرده است. بخش بزرگی از این منطقهٴ کویری در استان سمنان قرار دارد و بخشهایی از آن به استانهای تهران و قم نیز کشیده میشود.
همزمان با آغاز «طرح کویر»، نهاد مسئول ساخت سلاحهای هستهیی در سازمان پژوهشهای نوین دفاعی (سپند) سازماندهی مجدد شد و وضعیت آن در وزارت دفاع به یک سازمان مستقل ارتقا یافت.
بر اساس «طرح کویر»، توسعهٴ سلاح اتمی تحت پوشش ساخت موشکهای ماهوارهبر انجام میشود. طبق این طرح، قدرت سلاح اتمی افزایش یافته و برد موشکهای حامل کلاهک جنگی تقویت شده است.
از دسامبر۲۰۲۴ مقاومت ایران چهار سایت مرتبط با «طرح کویر» را فاش کرده است: سایت ایوانکی، سایت راداری نورالدین آباد گرمسار، سایت موشکی شاهرود و گسترش سایت موشکی سمنان.
شایان ذکر است که در ۱۰خرداد ۱۴۰۴ (۳۱ می۲۰۲۵) گزارش جامع آژانس منتشر شد و نتیجهٔ شش سال تحقیقات دربارهٔ «چهار مکان» مشکوک به فعالیت نظامی هستهیی در آن اعلام شد. این گزارش که بعد از سالها تحقیقات انجام شده بود بدون تردید ثابت کرد که رژیم یک طرح ساخت سلاح هستهیی را دنبال میکرده است.
در بند۷۷ از ارزیابی کلی آژانس آمده است: «تحلیل تمام اطلاعات مرتبط با پادمانهای موجود و عدم پاسخها و توضیحات ارائهشده توسط ایران به سؤالات آژانس در رابطه با سه مکان (به ویژه لویزانـ شیان، ورامین و مریوان) آژانس را به این نتیجه رسانده که این سه مکان و مکانهای مرتبط دیگر، بخشی از یک برنامه هستهیی ساختاریافته و اعلامنشده بودهاند که ایران تا اوایل دههٔ ۲۰۰۰ آن را اجرا میکرده و برخی از فعالیتها از مواد هستهیی اعلامنشده استفاده میکردهاند».
خانم مریم رجوی در ۱۲خرداد ۱۴۰۴ اعلام کرد: «گزارش جدید آژانس زنگ خطر برای جامعهٔ بینالمللی است و ضرورت و فوریت تحریمهای همهجانبه را مضاعف میکند. گزارش بهخوبی نشان میدهد رژیم آخوندی از پروژههای اتمیش هیچ هدفی جز سلاح اتمی ندارد».
۲۵- در روز ۲۲خرداد ۱۴۰۴ کشورهای فرانسه و آلمان و انگلستان و آمریکا قطعنامهیی را به شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی بردند که نشان میداد رژیم آخوندی مواد قرارداد ان.پی.تی را نقض کرده است. این قطعنامه در شورای حکام با ۱۹رأی مثبت، ۳رأی منفی و ۱۱رأی ممتنع روز چهارشنبه ۲۲خرداد ۱۴۰۴ به تصویب رسید.
در مقابل، وزارت امور خارجه و سازمان انرژی اتمی رژیم، اعلام کرد که اقدام آمریکا و سه کشور اروپایی در تصویب قطعنامه در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی را محکوم نموده و این اقدام را استفادهٴ ابزاری مجدد از این شورا که مبتنی بر اغراض سیاسی و بدون مبانی فنی و حقوقی است، میداند.
بعد از صدور این قطعنامه، مسئول شورا طی پیامی در ۲۲خرداد ۱۴۰۴ اعلام کرد: «پس از ۲۰سال تأخیر و مماشات و اینپا و آنپا کردن، رژیم به تله افتاد. کلانضربه و شکستی دیگر در استراتژی تضمین بقای دیکتاتوری دینی با بمب اتمی، پس از ۱۳۳رشته افشای تأسیسات و تجهیزات پنهان اتمی و موشکی رژیم در کارزار ۳۴سال گذشته. به پشتوانهٔ قیام خلق قهرمان و شورشگران آزادیستان تکرار میکنیم خامنهای، با اتمی، بیاتمی، سرنگون سرنگون... !».
همزمان، مذاکرات ولایت خامنهای با آمریکا بر سر بحران اتمی که پنج دور بدون نتیجه انجام شده بود، با شروع جنگ در ۲۳خرداد بین رژیم و اسراییل به بنبست رسید.
پس از جنگ ۱۲روزه، موجی از حملات به آژانس بینالمللی انرژی اتمی و مدیر کل آن رافائل گروسی از سوی مقامات حکومت آخوندی شروع شد و مجلس رژیم قانون تعلیق همکاری رژیم با آژانس را تصویب کرد.
در این قانون که روز ۴تیر در فردای آتشبس تصویب شد و شورای نگهبان نیز آن را تأیید کرد، آمده است: دولت «مکلف است بلافاصله پس از تصویب این قانون، هر گونه همکاری با آژانس بر اساس معاهدهٴ NPT و پادمان مبتنی بر آن را تا حصول شروطی از جمله تأمین امنیت تأسیسات و دانشمندان بهحالت تعلیق درآورد».
پزشکیان قانون تعلیق همکاری با آژانس را در روز ۱۲تیر۱۴۰۴ برای اجرا به سازمان انرژی اتمی ابلاغ کرد. با این حال، عباس عراقچی، وزیر امور خارجهٔ رژیم، در همان روز ۱۲تیر ۱۴۰۴ در پستی در X نوشت که رژیم «همچنان به پیمان منع گسترش سلاحهای هستهیی (NPT) و توافقنامهٔ پادمانهای آن متعهد است... . همکاری ما با آژانس بینالمللی انرژی اتمی به دلایل واضح ایمنی و امنیتی، از طریق شورای عالی امنیت ملی ایران انجام خواهد شد».
در همین حال، روز ۱۷تیر، جبهه اصلاحات رژیم در بیانیهیی هشدار داد: «با ابراز نگرانی عمیق از مصوبهٔ اخیر مجلس مبنیبر تعلیق همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و اقدام شتابزدهٔ رئیسجمهور در ابلاغ و اجرای آن، اعلام میداریم که در شرایط خطیر کنونی کشور، نتایج آن برخلاف مصالح ملی، امنیت و منافع نظام است... این اقدامات تبعات خطرناک و پرهزینهیی برای نظام داشته است؛ از جمله افزایش احتمال فعالسازی مکانیسم ماشه».
روز ۲۴ تیر۱۴۰۴ در دهمین سالگرد توافق برجام، وزیر خارجهٔ فرانسه در بارهٴ اعمال مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی گفت: «این یک واقعیت است که رژیم ایران تعهداتی را که ۱۰سال پیش در چارچوب مذاکرات هستهیی پذیرفته بود، نقض کرده است. فرانسه و شرکایش حق دارند که تحریمهای بینالمللی علیه تسلیحات، نظام بانکی و تجهیزات هستهیی را که ۱۰سال پیش لغو شده بودند، دوباره اعمال کنند». سپس عراقچی در توصیف پیامدهای مکانیسم ماشه برای رژیم، تصریح کرد که «استفاده از مکانیسم ماشه علیه ایران اثری مشابه حملهٔ نظامی دارد» (۱۹تیر۱۴۰۴).
عراقچی روز شنبه ۲۱تیر ۱۴۰۴ نیز در دیدار سفرای خارجی در تهران، «مکانیسم ماشه را پایان نقش اروپا در موضوع هستهیی ایران» توصیف کرد و در مورد رابطهٔ رژیم با آژانس گفت: «همکاریهای ما با آژانس قطع نشده ولی شکل و مسیر جدیدی خواهد داشت ما از عملکرد آژانس رضایت نداریم».
این در حالی است که سه روز پیشتر (۱۸تیر ۱۴۰۴) ظهره وند، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، گفته بود: «آخرین بازرس آژانس در روزهای گذشته از طریق مرز زمینی ارمنستان از ایران خارج شد».
در همان روز، رسانههای حکومتی با تیترهایی چون «تعلیق همکاری ایران و آژانس رسماً کلید خورد» از اقدام تازه رژیم خبر دادند.
همزمان، گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در مصاحبهیی با یک روزنامهٔ لهستانی گفت: «تصمیم تهران برای اخراج بازرسان، شفافیت بیشتر را کاهش میدهد و هر چه دسترسی کمتری داشته باشیم، خطرات برای کل امنیت بینالمللی بیشتر میشود. ما باید در محل باشیم تا همه چیز را با چشمان خود بررسی کنیم».
۲۶- روز چهارشنبه ۲۵تیر خبرگزاری نیروی تروریستی قدس دربارهٔ گزینههای رژیم برای مقابله با مکانیسم ماشه نوشت: «گزینههای ایران برای مقابله با اسنپبک تهدید فعالسازی مکانیسم ماشه از سوی اروپا، در کنار اقدامات خصمانهٴ ایالات متحده، ایران را در موقعیتی قرار داده است که دیگر نمیتواند به دیپلوماسی یکجانبه ادامه دهد، خروج از NPT مشهورترین پاسخ احتمالی ایران است اما تهران گزینههای دیگری هم در اختیار دارد. در پاسخ به تهدیدهای مقامات اروپایی مبنیبر فعالسازی مکانیسم ماشه سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، فعالسازی مکانیسم ماشه را معادل یک حمله نظامی دانست و هشدار داد که این اقدام به معنای پایان نقش اروپا در برنامهٔ هستهیی صلحآمیز ایران خواهد بود. این اظهارات نشاندهندهٔ آمادگی برای تغییر استراتژیک در سیاست خارجی ایران است که از تجربیات اخیر، بهویژه اقدامات ایالات متحده از جمله دستور اجرایی دونالد ترامپ برای ترغیب متحدان به فعالسازی مکانیسم ماشه و حملات نظامی به زیرساختهای هستهیی ایران در حمایت از رژیم صهیونیستی، نشأت میگیرد».
نیروی تروریستی قدس دربارهٔ فعالسازی ماشه و بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، اضافه میکند: «اظهارات عراقچی در مصاحبه با روزنامه لوموند و در نشست با سفرا و نمایندگان خارجی در تهران، نشاندهندهٔ یک موضعگیری قاطع و استراتژیک است. او فعالسازی مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی را (تروئیکای اروپا شامل فرانسه، آلمان و بریتانیا) مشابه اقدام نظامی ایالات متحده علیه ایران دانست و تأکید کرد؛ ”این اقدام نهتنها به پایان نقش اروپا در موضوع هستهیی ایران منجر خواهد شد، بلکه میتواند به تاریکترین نقطه در تاریخ روابط ایران و اروپا تبدیل شود که شاید هرگز ترمیم نشود“، این موضعگیری نشان میدهد که ایران دیگر دیپلوماسی یکجانبه را که در آن اروپا بدون هزینه، ایران را متضرر کند، نمیپذیرد. ایران تجربهٔ تلخ مذاکرات غیرمستقیم با ایالات متحده را در ماههای اخیر پیشرو دارد، جایی که آمریکا همزمان با مذاکره، در حمایت از رژیم صهیونیستی وارد جنگ شد و زیرساختهای هستهیی ایران را هدف قرار داد. این تجربه به ایران آموخته است که هر گونه اقدام سیاسی علیه برنامه هستهایاش میتواند مقدمهیی برای تشدید تنشها باشد، به همین دلیل، ایران این بار از منظر نظامی و نه صرفاً سیاسی به چنین اقداماتی نگاه میکند. خروج از معاهدهٴ منع گسترش تسلیحات هستهیی (NPT) تنها یکی از گزینههایی است که ایران در صورت فعالسازی مکانیسم ماشه در نظر گرفته است، اما پاسخهای ایران به این تهدیدات تنوع زیادی دارد و متناسب با اقدامات طرف مقابل تنظیم خواهد شد».
نیروی تروریستی قدس در ادامه با تهدیدهای تروریستی و منطقهیی افزوده است: «فعالسازی مکانیسم تبعات گستردهیی برای غرب بههمراه خواهد داشت. اروپا در سالهای اخیر با میزبانی از گروههای تروریستی و تجزیهطلب ضدایرانی و زندانی کردن شهروندان ایرانی بدون دلیل قانونی، خود را در معرض واکنشهای متقابل ایران قرار داده است.
ایران میتواند با شدت بیشتری با برنامههای جاسوسی و تروریستی اروپا مقابله کند و در عینحال تلاش کند با مدیریت تنشها، معادلات منطقهیی را به مسیر دیپلوماسی بازگرداند، با این حال، این تلاش مشروط به پذیرش دیپلوماسی از سوی اروپاست، در غیراینصورت، ایران با توجه به نفوذ گستردهٔ خود در منطقهٴ غرب آسیا، توانایی پاسخگویی به اقدامات غیردموکراتیک مورد نظر غرب را دارد».
آنچه که در بالا آمد از خبرگزاری نیروی تروریستی قدس بود که، به گفتهٴ کارشناسان حکومتی، هم بر دیپلوماسی و هم بر میدان سلطه دارد. روزنامهٔ حکومتی شرق هم که از طیف اصلاحگران ولایت است، دربارهٔ این بحران رژیم در شمارهٔ مورخ ۲۵تیر ۱۴۰۴خود، زیر عنوان «زلزلهٔ سیاسی در انتظار مذاکرات هستهیی» مینویسد: فعالسازی مکانیسم ماشه که منجر به بازگشت خودکار تحریمهای سازمان ملل علیه ایران میشود، میتواند بهسان زلزلهی سیاسی، مذاکرات احتمالی تهران و واشنگتن را مختل کند. در عالم سیاست خارجی و دیپلوماسی، همهٔ موضوعات بهنحوی درهمتنیده هستند و نمیتوان این واقعیت را هم نادیده گرفت که اکنون همهٔ طرفهای غربی یعنی اروپا و آمریکا، در یک جبهه واحد، خواستهها، مطالبات و انتظارات یکسان و همسویی از ایران دارند. واقعاً چه شد که روابط ایران و اروپا به یکی از تاریکترین و سردترین برهههای خود رسید؛ چرا آلمان، فرانسه و انگلستان اکنون رادیکالتر از آمریکا در قبال ما عمل میکنند؟ آیا پاریس، برلین و لندن انتقام جنگ اوکراین را از ما میگیرند؟ در سال۲۰۲۴، دو قطعنامه در شورای حکام علیه پروندهٴ هستهیی ایران تصویب شد و در سال۲۰۲۵ نیز این سیاست مخرب تا جایی پیش رفت که با نقشآفرینی آلمان، فرانسه و انگلستان در تصویب قطعنامهٔ ضدایرانی، فضا برای حمله و تهاجم اسراییل به ایران فراهم شد. در حالیکه پروندهٴ ایران یک پروندهٴ فنی و کارشناسی است، با فشار و اعمالنظر اروپاییها، عملاً رویکردی امنیتی و سیاسی پیدا کرد».
۲۷ـ روز جمعه ۳مرداد خبرگزاری حکومتی میزان با درج اظهارات غریبآبادی، معاون وزارتخارجهٔ رژیم دربارهٔ مذاکرات استانبول با سه کشور اروپایی نوشت: «معاون حقوقی و امور بینالملل وزارت امور خارجه گفت که مذاکراتی صریح و مفصل با سران سه کشور اروپایی در استانبول برگزار شده و توافق شده که رایزنیها ادامه یابد. کاظم غریبآبادی، معاون حقوقی و امور بینالملل وزارت امور خارجه با انتشار پیامی در ایکس نوشت: دکتر تختروانچی و من گفتگویی جدی، صریح و مفصل با مدیران سیاسی سه کشور اروپاییـ اتحادیهٔ اروپا، داشتیم و آخرین تحولات مربوط به لغو تحریمها و موضوع هستهیی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. ضمن انتقاد جدی از مواضع آنها در مورد جنگ تجاوزکارانهٴ اخیر علیه مردم ما، مواضع اصولی خود، از جمله در مورد مکانیسم موسوم به اسنپبک را توضیح دادیم. دو طرف با ایدههای مشخصی به جلسه آمدند که جنبههای مختلف آن مورد بررسی قرار گرفت. توافق شد که رایزنیها در این مورد ادامه یابد».
از سوی دیگر وزارتخارجه آلمان روز شنبه ۴مرداد ۱۴۰۴ در حساب ایکس خود راجع به این مذاکرات اعلام کرد: «سه کشور اروپایی آمادهاند تا مکانیسم ماشه را فعال کنند. معاونان سیاسی سه کشور اروپایی و اتحادیهٔ اروپا با معاونان وزرای امور خارجهٔ ایران دیدار کردند تا دربارهٔ برنامهٔ هستهیی ایران گفتگو کنند. سه کشور اروپایی آمادهاند تا مکانیسم ماشه را فعال کنند، با این حال ما پیشنهاد تمدید مکانیسم ماشه را در صورت پایبندی ایران به تعهدات قانونی و معیارهای خاص خود ارائه دادیم. ما از ایران میخواهیم که مسیر دیپلوماسی را انتخاب کند» (شنبه ۴مرداد ۱۴۰۴).
به گزارش سایت دولت انگلستان، یک روز پس از مذاکرات استانبول (۴ مرداد ۱۴۰۴)، استارمر نخستوزیر این کشور پس از گفتگوی تلفنی با ماکرون، رئیسجمهور فرانسه و مرتس، صدراعظم آلمان، اعلام کرد: «سه کشور توافق کردیم که اگر رژیم ایران با آژانس همکاری نکند و به دیپلوماسی بازنگردد تحریمهای بینالمللی در پایان ماه اوت دوباره برقرار خواهند شد».
در همین روز، تختروانچی معاون وزیر خارجه رژیم که در مذاکرات استانبول شرکت داشت، اعلام کرد: در مذاکرات استانبول تأکید کردیم که غنیسازی در ایران، باید بخش جداییناپذیر هر توافقی باشد. نمیدانیم دور بعدی مذاکرات چه زمانی یا کجا خواهد بود. ترجیح ما و ۳کشور اروپایی، استانبول است (تسنیم، ۴مرداد۱۴۰۴).
به گزارش شبکهٴ سی.بی.اس آمریکا ـ ۵مرداد۱۴۰۴ ژان نوئل بارو، وزیر خارجهٔ فرانسه دو روز پس از مذاکرات استانبول گفت: ما به همراه آلمان و انگلستان بسیار صریح بودهایم که ایران نمیتواند سلاح اتمی داشته باشد. ایران تمام تعهداتی را که در زمان امضای توافق [برجام] پذیرفته بود. ، نقض کرده است. اکنون ما خواستار توافقی جامعتر هستیم که هم شامل بعد هستهیی فعالیتهای بیثباتکنندهٴ ایران، هم بخش موشکهای بالستیک و هم فعالیتهای بیثباتکنندهٴ منطقهیی باشد. اگر تا پایان تابستان توافقی جدید، قوی، پایدار و قابل راستیآزمایی به دست نیاید فرانسه، آلمان و انگلستان چارهیی جز بازگرداندن تحریمهای جهانی نخواهند داشت تحریمها در زمینهٴ تسلیحات، تجهیزات هستهیی و بانکی خواهند بود و ما آمادهٴ انجام این کار هستیم.
دربارهٔ پیشنهاد مطرح شده در مذاکرات استانبول برای تمدید شش ماهه برجام و برای به تعویق افتادن مکانیسم ماشه که با مخالفت رژیم روبهرو شد، بروجردی، عضو کمیسیون امنیت مجلس رژیم گفت: «در مذاکرات استانبول اینها خیلی اصرار کردند که قطعنامه در۶ ماه آینده تمدید بشود که خوب طرف ایرانی مخالفت کرد». وی به آمادهسازی مصوبهیی در کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس رژیم برای خروج از ان.پی.تی اشاره کرد و افزود: «در کمیسیون نظر مجموعهٔ دوستان این هست که بالاخره جادهٔ همکاری دوطرفه است در روابط بینالملل اگر آنها بخواهند از این اهرم (مکانیسم ماشه) استفاده کنند ما دستمان بسته نیست ما دست به مصوّباتمان خیلی خوب است» (خبرآنلاین، ۶ مرداد۱۴۰۴).
فصل چهارم
کشور و جامعه در محاصرۀ اَبَر بحرانها
حاکمیت غارتگر، مردم در فلاکت، جامعه در فروپاشی
۲۸- جامعهٔ ایران تحت سلطهٔ فاسدان، غارتگران، رانتخواران، سوداگران و ستمگران و... بهطور مداوم با اَبر بحرانهای بدون درمان درگیر است. نظام حاکم بر کشور برای غارت هر چه بیشتر منابع کشور و مردم برنامهریزی میکند و تهیدستان فلاکتزده برای رهایی از ظلم و ستم و تبعیض تلاش میکنند. اقتصاد ایران، تحت نظام ولایت فقیه، با واژههایی چون «اژدهای ۷ سر فساد»، «اقتصاد سرطانی»، «کالبد تبدار اقتصاد»، «اقتصاد فشل شده»، «جرقه»، «انفجار اجتماعی» و «شورش نان» و... معرفی میشود.
بنا بر گزارشهای منتشر شده در رسانههای حکومتی، خط فقر بهمبلغ «۴۷ تا ۵۰میلیونی» رسیده و «میتوان گفت ۹۰درصد مردم ایران فقیر هستند» و «بیش از ۴۵میلیون ایرانی با حداقل دستمزد ۴برابر زیر خط فقر قرار دارند» و «این بغضهای فرو خورده روزی به آتشفشان تبدیل خواهند شد و لشکر محرومان و گرسنگان را علیه مسببان این بیعدالتی به راه خواهند انداخت که نامی غیر از انقلاب لشکر گرسنگان نخواهد داشت. از چنین انقلابی نمیترسید؟» («جمهوری اسلامی»، ۵آذر ۱۴۰۳)
خامنهای در پیامی به مناسبت آغاز سال۱۴۰۴، سال جدید را سال «سرمایهگذاری برای تولید» نامگذاری کرد. یک سال پیش، سال۱۴۰۳ را «جهش تولید با مشارکت مردم» اعلام کرده بود. این نامگذاریها خدعه و فریبی برای پنهان کردن اهداف اصلی ولیفقیه است.
راهبرد اصلی در ساماندهی اقتصاد کشور «بازدارندگی» و به بیان دقیقتر، «امنیت ولایت خامنهای» است. بر اساس این راهبرد است که امروز کشور با ابر بحرانهای کلانی درگیر است و البته نظام، همچون همیشه، مثل خوره به جان مردم افتاده است.
در بیانیهٔ سال پیش سیستم اقتصادی ایران را اینگونه تعریف کردیم: «مناسبات اقتصادی در ایران اگر در کلّیترین ارزیابی "سرمایهداری در یک کشور پیرامونی"است، اما در آن پدیدههای"سوداگری"که در قرنهای پیش در اروپا رایج بود؛ "غارتگری یا چپاول"که در روابط بین کشورهای استعماری جریان داشت و"رانت خواری"که یک"عارضه یا ویروس"در رشد سیستم سرمایهداری است، در اقتصاد تحت نظام ولایت فقیه جنبهٴ غالب دارد. از این رو، در سیستم اقتصادی ایران"سوداگری"،"غارتگری یا چپاول"و"رانتخواری" حاکم است و این عناصر در بسیاری از موارد، نظام حاکم را با چالشهای بیشمار روبهرو کرده است».
از منظر سیاسی، میتوان وضعیت کنونی اقتصاد نظام ولایت را «اقتصاد سیاسی دوران سرنگونی» توصیف کرد. «اقتصاد سیاسی» که تبیینکننده سازوکارهای توزیع منابع، ثروت و قدرت در یک جامعه است، امّا در ایران کنونی در تخصیص حدّاکثری منابع مالی کشور برای مقابله با جامعهٔ بهپاخاستهیی درک میشود که مترصّد قیام و سرنگونی است؛ روندی که لاجرم فقر فراگیر، نابرابری فاحش، محدودیت اشتغالزایی و افزایش شدید جمعیت غیرفعّال، توقّف توسعهٴ اقتصادی و اجتماعی، عقبماندگی زیرساختهای کشور، ورشکستگی بانکها و مؤسّسات بیمهٔ اجتماعی و فروبستگی نهادی انباشت سرمایه را بهبار آورده است.
اقتصاد ایران در سال گذشته زیر تأثیر دو روند اساسی بود: تشدید بهرهکشی از جامعه و تخصیص هر چه بیشتر منابع کشور به سرکوب جامعه و جنگافروزی در منطقه. این دو روند در سیاستهایی بارز شد همچون گرانسازی پیدرپی کالاها و خدمات، افزایش مالیاتها، سرکوب دستمزدها، حراج نفت، اختصاص حدّاقل نیمی از کلّ درآمد نفت به سپاه پاسداران، و...
اقتصاد ایران در سال گذشته در عینحال صحنهٴ بروز نابسامانیهای بنیادینی بود که تنها با پیدایش یک وضعیت اضطراری قابل توضیح است که در آن حاکمان در حال از کف دادن توانایی حکومت کردن هستند و خود را در قحطی آب، قطعی مکرر و طولانی جریان برق، خاموشی و تعطیلی ادامهدار بخشهای زیادی از کشور، کمبود گاز و سقوط ارزش پول رسمی کشور و... نشان میدهد.
تصویر عمومی اقتصاد کنونی کشور که «تعطیلی و تاریکی و بیآبی» است، در حقیقت آوارهای استراتژی و سیاست ویران شدهٔ رژیم است و راهحلی ندارد.
برای پوشاندن این واقعیت، نهادهای حکومتی، از وزارتخانهها تا بانک مرکزی، مرکز آمار، سازمان برنامه و بودجه، مرکز پژوهشهای مجلس ارتجاع و... یکسره در حال آمارسازی، کمنمایی و تولید انواع جعلیاتاند. دروغهای برساخته نهادهای مزبور که پیدرپی در رسانههای حکومتی منتشر میشود یا بهخورد نهادهای تخصّصی خارجی نظیر صندوق بینالمللی پول داده میشود، از این قبیلاند که: نرخ بیکاری به ۷درصد کاهش یافته، جمعیت زیر خط فقر فقط ۳۰درصد است، رشد اقتصادی ۳.۱٪ است، نرخ تورم تا ۳۲.۵٪ پایین آمده و کسری بودجه به ۱۰درصد هم نمیرسد!
این اکاذیب را هم چهرهٔ مردمان جامعه که بر اثر فقر و ناداری تکیده شده رسوا کرده است، هم آثار عقبماندگی و بیسامانی که در همهٔ شهرها و روستاها هویداست. با این حال، به تنگنای مرگباری باید توجّه کرد که در پس این رقمسازیها نهفته است. سرمایهداری حاکم که توسط ولایت فقیه زمامداری میشود، نه فقط در عرصهٔ سیاسی، بلکه در عرصهٔ اقتصادی نیز از دست زدن به هر گونه تغییر و اصلاحی ناتوان است. هر گونه تغییری در نظام سیاسی و اقتصادی حاکم ـ که با انواع رانتخواریها مفصلبندی شده ـ به نفی بنیادهای رژیم راه میبرد و در خدمت روند سرنگونی آن است.
۲۹- قانون بودجهٔ ۱۴۰۴ رژیم در واقع «بودجهٔ سرکوب و جنگ و بهرهکشی» است. این قانون بر اساس تخصیص حداکثری منابع مالی به فعالیتهای سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی برای مقابله با سرنگونی رژیم تنظیم شده است. سرشتنشان این قانون تقسیمبندی درآمد نفت بین دولت و نیروهای مسلح است که جایگاه امور جنگی و تسلیحاتی را فراتر از تمام امور کشور قرار میدهد.
میلیون یورو
۳۲۰۰ |
طرح باقری |
۲۵۰۰ |
طرح نظران |
۵۰۰ |
طرح مدرس |
۱۳۰۰ |
طرح چمران |
۷۵۰۰ |
جمع |
(قانون بودجه، تبصره۳، بند الف، جدول ۲۱)
در جدول دیگری برای چند «طرح خاص» دیگر که امور امنیتی و نظامی است، سهم جداگانهیی از نفت در نظر گرفته شده است:
هزار میلیارد تومان
۱۲ |
طرحهای انرژی اتمی |
۲۹.۲ |
طرح عشوری |
۵.۱ |
طرح شهید فنی |
۳ |
آشیانه جمهوری اسلامی |
۷۸.۲ |
طرح بعثت |
۱۲۷.۵ |
جمع |
(قانون بودجه، تبصره۳، بند الف، جدول ۲۲)
جمع ارقام دو جدول بالا بر حسب تومان ۵۸۰هزار میلیارد تومان است. این مبلغ نزدیک به همان سهمی است که در قانون بودجه برای درآمد دولت از محل فروش نفت قید شده است.
خبرگزاری رویترز (۲۸آذر۱۴۰۳) گزارش داد: «شش متخصص ـ شامل مقامهای غربی و کارشناسان امنیتی و همچنین منابع ایرانی و تجاری ـ گفتند که سپاه پاسداران تا ۵۰درصد از صادرات نفت ایران را در اختیار دارد که نسبت به ۲۰درصد سه سال پیش، افزایش شدیدی داشته است... ریچارد نفیو، معاون سابق سفیر ویژه ایران در وزارت امور خارجه آمریکا، گفت: افراد سپاه در قاچاق، بسیار بسیار بهتر امّا در مدیریت میدان نفتی وحشتناک عمل میکنند. بنابراین کنترل بیشتری بر صادرات نفت دارند. یک منبع دخیل در فروش نفت ایران به چین گفت: درآمدهای صادرات نفت تقریباً بهطور مساوی بین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و شرکت ملی نفت ایران تقسیم میشود. دو منبع غربی تخمین زدند که سپاه پاسداران بهطور متوسط ۵دلار در هر بشکه تخفیف میدهد که میتواند حتّی به ۸دلار برسد. به گفتهٴ چهار منبع، سپاه پاسداران بهعنوان بخشی از گسترش سپاه پاسداران در صنعت نفت، ورود آن به قلمرو نهادهای دولتی مانند شرکت ملّی نفت ایران و شرکتهای تابع آن در تجارت نفت است. به گفتهٴ دهها نفر از مصاحبهشوندگان، همهٔ جنبههای تجارت نفت تحت نفوذ فزایندهٴ سپاه پاسداران قرار گرفته است؛ از ناوگان سایه (تانکرهای ویژهٔ حمل و نقل مخفیانه نفت خام تحریم شده) تا لجستیک و شرکتهای جلویی، که نفت را عمدتاً به چین میفروشند».
در مورد دستاندازی سپاه پاسداران به بخشهای وسیعی از صنعت نفت کشور، جهانگیری معاون اوّل سابق رئیسجمهور رژیم گفت: «مالکیت بر میادین نفتی، که ارزش آنها اکنون به چند هزار میلیارد دلار میرسد، طبق قانون اساسی به عهدهٔ دولت است و وزارت نفت و شرکت ملّی نفت ایران متولی قانونی آن هستند. این حق قابل واگذاری به نهادها، دستگاهها و مجموعههای دیگر حتی به بهانه یا برای مقابله با تحریم نیست» (سایت «خبر آنلاین»، ۲۹اسفند ۱۴۰۳).
باید توجه داشت که سهم نیروهای مسلح به نیمی از کل درآمد نفت محدود نیست. زیرا علاوه بر آن، تمام مخارج نهادهای نظامی و امنیتی بر دوش بودجهٔ عمومی کشور گذاشته شده است.
بودجهٔ جنگ و سرکوب ۱۴۰۴
هزار میلیارد تومان (همت)
مبلغ |
عنوان |
۲۵۴.۲ |
وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح |
۱۹۸.۵ |
ستاد مشترک سپاه پاسداران |
۸۰. |
ستاد مشترک ارتش |
۳.۴ |
ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح |
۱.۶ |
قرارگاه مرکزی خاتم |
۱.۵ |
سازمان قضایی نیروهای مسلح |
۰.۹ |
بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس |
۱.۹ |
قرب بقیه الله |
۱۲۴.۳ |
بنیاد شهید و امور ایثارگران |
۰.۶ |
تعمیر و نگهداری خانههای سازمانی نیروهای مسلح |
۰.۱ |
کمک به صندوق ذخیره بسیجیان |
۸. |
پرداخت دعاوی و مطالبات خارجی وزارت دفاع |
۱۰ |
خرید ۴هزار خودرو برای فرماندهی انتظامی |
۵۴.۲ |
وزارت اطّلاعات |
۱۱۵.۵ |
فرماندهی کل انتظامی |
۰.۲ |
شورای عالی امنیت |
۲۲.۶ |
سازمان زندانها |
۰.۹ |
نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها |
۰.۳ |
طرح چمران - طرح (پروژه) کوثر |
۰. |
احداث کلانتریهای فراجا (شاهین شهر و خورزوق) |
۴.۵ |
راهسازی برای بسیج و نیروی انتظامی و پایگاههای شکاری |
۸۸۳۳.۲ |
جمع |
مأخذ: قانون بودجهٔ ۱۴۰۴ ـ جدول۷
علاوه بر ارقام جداول فوق، برای افزودن به بودجهٔ نظامی ـ امنیتی، مبالغ دیگری در لابهلای تبصرههای قانون بودجه گنجانده شده. بهعنوان مثال:
۳۰میلیون یورو بابت تجهیزات پزشکی و صندلی چرخدار مورد نیاز ایثارگران (تبصره۲)
۸هزار میلیارد تومان بابت تسویهٔ مطالبات خارجی از سوی وزارت دفاع
۱۰۰هزار میلیارد تومان بابت وامهای پرداختی شبکه بانکی به نیروهای مسلح برای احداث منازل سازمانی آنها (تبصره۱۰)
و...
جمع این مبالغ و ارقام سه جدول قبلی بالغ بر ۱۵۷۳هزار میلیارد تومان است. این مبلغ بودجهٔ نظامی ـ امنیتی رژیم مطابق نص قانون بودجه است و برابر با ۲۹.۲ درصد بودجهٔ عمومی سال۱۴۰۴.
محاسبهٔ این نسبت بدون در نظر گرفتن ارقام فرابودجهیی پنهانی است که بخش قابل توجهی از هزینههای نظامی و امنیتی محسوب میشود. بهعنوان مثال، در تبصره ۵ همین قانون تصریح شده است: «صورتهای مالی شرکتهای دولتی تابع وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و سازمان انرژی اتمی مشمول انتشار عمومی نخواهند بود».
این پنهانکاری، محاسبهٔ رقم دقیق کسری بودجهٔ سال۱۴۰۴ را که در زمره ناگفتههای این قانون است، ناممکن میکند. برخی کارشناسان نسبت این کسری را تا ۵۰درصد برآورد کردهاند (سیدکمال سیدعلی، معاون پیشین بانک مرکزی، «سایت جماران»، ۴فروردین ۱۴۰۴).
در هر حال، کسری بودجهٔ یکی از نفسگیرترین تنگناهای رژیم است. بهخصوص که بهعلت شرایط فوقالعادهٴ سیاسی و نظامی، در عمل، مخارج امور امنیتی و جنگی بیشتر از ارقام مندرج در قانون است. این وضعیت رژیم را از تأمین منابع لازم برای بودجهٔ جاری عاجز کرده است. این در حالی است که در سالهای اخیر درآمدها از محل فروش نفت بهمیزان چشمگیری بالا رفته است:
میلیارد دلار
سال |
۱۳۹۸ |
۱۳۹۹ |
۱۴۰۰ |
۱۴۰۱ |
۱۴۰۲ |
۱۴۰۳ |
۱۴۰۴ (برآورد) |
درآمد |
۲۶ |
۲۳.۳ |
۳۸.۷ |
۵۵.۴ |
۵۶.۸ |
۶۷ |
۶۳ |
مأخذ: نماگرهای اقتصادی بانک مرکزی ـ قانون بودجه ۱۴۰۴
یکی دیگر از گریزگاههای بیچشمانداز رژیم در برابر کسری بودجه، بلعیدن منابع صندوق بهاصطلاح توسعه است. در ۱۴سال گذشته از ۱۷۲میلیارد دلار موجودی «صندوق توسعه ملّی»، بر اساس دستور خامنهای، ۱۶۱میلیارد دلار برای «مصارف دولتی و حاکمیتی» برباد رفته است (علیرضا صالح، عضو هیأت عامل صندوق، «اکو ایران»، ۱۵مهر ۱۴۰۳).
این درآمدها کفاف ورشکستگی رژیم را نمیدهد. از این رو بار سنگین تأمین بودجه را بر دوش مردم محروم گذاشته و سیاست مالیاتگیری ظالمانه را شدت بخشیده است. در قانون بودجه، سهم درآمدهای مالیاتی بیش از سه برابر درآمد نفت است. بنابه تجربه سالهای گذشته، تمام مالیاتهای پیشبینی شده، با توسّل به انواع اجبارات از مردم وصول میشود.
همتی، وزیر اقتصاد و دارایی کابینه پزشکیان، در جلسه استیضاح خود به اعضای مجلس ارتجاع گفت: «دوستان اینکه میگویید وزارت اقتصاد کار نمیکند، ۷۳درصد هزینههای جاری کشور را فقط سازمان مالیاتی دارد تأمین میکند... مگر میتواند کار نکند؟ پس چگونه توانسته تا بهحال هزینههای تمام جامعه را تأمین کند؟» («شبکه خبر»، ۱۲اسفند ۱۴۰۳).
۳۰- از فاصلهٔ انتشار بیانیهٔ شورا در ۱۴۰۳ تاکنون، ارزش پول رسمی کشور در حال سقوط و بهای ارزهای خارجی در مقابل ریال در حال جهش بوده است. این امر، حاصل بیثباتی سیاسی رژیم، تنشهای نظامی یکسال گذشته در ایران و افلاس مالی حکومت است. عامل اخیر بهصورت ناتوانی بانک مرکزی در عرضه مکفی ارز مورد نیاز بازار پدیدار شد. این ناتوانی، خود، از اولویتهای مبرم نظامی و امنیتی حادی تأثیر پذیرفته که عمدهٴ درآمدهای ارزی را به مجرای سرکوب و جنگ سرازیر میکند. افت درآمدهای ارزی همچنین ناشی از رانتخواری وابستگان رژیم است که از امکان کماظهاری صادرات برخوردار میشوند و بهسادگی ارز بهدست آمده را به کشور باز نمیگردانند. در سال۱۴۰۲ تنها در ۶۰ ردیف تعرفهٔ صادراتی کشور بالغ بر 4میلیارد دلار، معادل ۳۵درصد ارزش، کم اظهاری انجام شده است.
بهنوشتهٔ روزنامهٔ حکومتی «اعتماد» (۴ مرداد ۱۴۰۳) «در ۲۰سال اخیر حدود ۲۸۱میلیارد دلار برای کاهش نرخ بازار آزاد، در بازار ارز مداخله شده است که عملاً صرف اعطای رانت به افراد و گروههای خاصی شده است».
در سال۱۳۹۶، در جریان غارتگری وابستگان رژیم «حدود ۲۷میلیارد دلار سرمایهٔ ارزی بهدلیل بیشاظهاری صادرات و کماظهاری واردات از کشور خارج شد» (سایت رده، ۱۱اردیبهشت ۱۴۰۴).
شاخص شکست سیاست ارزی در یکسال گذشته، انحلال سامانهٔ ارز نیمایی در بهمن ۱۴۰۳ بود. ارز یا دلار نیمایی (کد اختصاری «نظام یکپارچه معاملات ارزی»)، به نرخ ارزی اطلاق میشد که از سال۱۳۹۶ بانک مرکزی آن را برای تأمین نیازهای ارزی واردکنندگان کالاها و خدمات اختصاص میداد. نرخ دلار نیمایی معمولاً پایینتر از نرخ ارز آزاد بود. در نتیجه بهطور نسبی عامل بازدارندهیی در برابر افزایش قیمت کالاهای اساسی، دارو، تجهیزات پزشکی و سایر کالاهای ضروری بود. همچنین باعث کاهش فشار بر بازار آزاد میشد.
بر اساس دادههای سامانهٔ «نیما» و گزارشهای رسمی بانک مرکزی در آذر ۱۴۰۳ حجم معاملات نیما حدود ۱.۸میلیارد دلار بود. یک ماه بعد این رقم به کمتر از ۱.۶میلیارد دلار کاهش یافت. تا اینکه پس از حذف نیما، در اسفند ماه، حجم معاملات به کمتر از ۴۰۰میلیون دلار سقوط کرد. این کاهش عرضه، مستقیماً فشار تقاضای واردکنندگان را به بازار آزاد منتقل کرد. بهطوری که نرخ دلار آزاد از حدود ۸۸هزار تومان در ماه دی به سقف ۹۹هزار تومان در ماه اسفند رسید. در واقع، این فلج شدگی نظام اقتصادی رژیم ولایت فقیه بود که چرخهای نظام ارزی را نیز به گِل نشاند و بهنوبة خود فشارها بر معیشت عمومی را افزایش داد.
ورشکستگی بانکها از نتایج سقوط ارزی و فساد گسترده است. بانک ملی و بانک سپه، مهمترین و بزرگترین بانکهای ایران، از نظر زیاندهی و حجم داراییهای سمی و میزان مطالبات معوق و مشکوکالوصول به سطحی تنزل کردهاند که بر طبق استانداردهای بینالمللی در وضعیت ورشکستگی (Bankruptcy) یا توقف (Insolvency) قرار گرفتهاند.
بانک ملی با ۹۷سال سابقه و بانک سپه با ۱۰۰سال سابقه، هر یک جایگاه تعیینکنندهیی در نظام بانکی کشور و تحولات اقتصادی سدهٴ اخیر داشتهاند. از این رو وخامت شرایط مالی آنها که «کفایت سرمایه» را از دست دادهاند، شاخص سقوط نظام بانکی و بنبست روندهای اساسی اقتصاد کشور است.
کفایت سرمایه (CAR) نسبتی است که نشان میدهد یک بانک چقدر سرمایه (مثل پول نقد یا داراییهای امن) در مقایسه با ریسکهایش (مانند وامهای داده شده به مشتریان) دارد. هر چه این درصد پائینتر باشد، بیانگر موقعیت ناامن و ناتوان بانک است.
نهادهای بینالمللی ناظر بانکها حداقل این نسبت برای هر بانک را ۱۰.۵ درصد تعیین کردهاند. اما قانون برنامهٔ هفتم برای پوشاندن دامنهٴ ورشکستگی بانکهای رژیم این شاخص را ۸درصد اعلام کرده است. بهنوبة خود دولت پزشکیان این شاخص تقلیلداده شده را هم تحمل نکرده آن را تا ۵درصد پایین آورده است (تصویبنامهٔ هیأت وزیران، ۸آبان ۱۴۰۳) با اینحال تعداد زیادی از بانکهای رژیم به این حدنصاب ساختگی هم نمیرسند و به مدارهای منفی سقوط کردهاند.
بر اساس ترازنامهٔ حسابرسی شده بانکها در سال۱۴۰۳ کفایت سرمایه بانک ملی به سطح منفی ۵.۰۴ درصد (۵.۴٪-) رسیده است. این شاخص در کنار ارقام مربوط به زیان انباشته این بانک و بدهیهای مشکوکالوصول (وامهایی که بیش از ۱۸ماه از موعد پرداخت آن گذشته) آن تصویر یک بانک ورشکسته بهتقصیر را کامل میکند.
بانک ملی در سال گذشته، ۳۴۱فقره وامهای کلان و میلیاردی با نرخ سود صفر درصد پرداخت کرده است! مجموع این تسهیلات بالغ بر ۵هزار و ۷۱۵میلیارد تومان بوده است. از این میزان، تنها بخش ناچیزی بازپرداخت شده است.
در توضیح این بذل و بخششهای سرسامآور، رسانههای حکومتی مینویسند: «بانک ملی عملاً به پناهگاهی برای توزیع بیضابطهٔ منابع مالی ناشی از تکالیف دولتی بدل شده است؛ منابعی که با احتمال بالا، هرگز به چرخهٴ بانکی باز نمیگردند و آثار سوء آن، بر دوش کل اقتصاد کشور سنگینی میکند» («تابناک»، ۱۶اردیبهشت ۱۴۰۴).
در مورد بانک سپه، مهمترین تحولی که باعث سقوط این بانک شد، ادغام بانکهای ورشکسته و پرفساد سپاه پاسداران (بانک انصار)، نیروی انتظامی (بانک قوامین و مؤسسه اعتباری کوثر)، بسیج (بانک مهر اقتصاد) و ارتش (بانک حکمت ایرانیان) در این بانک بود. این ادغام در اسفند ۱۳۹۷ صورت گرفت. در نتیجه حدود ۱۶۰ همت بدهی بانکهای نظامی تبدیل به بدهی دولت به بانک سپه شد (روزنامه «دنیای اقتصاد»، ۱۸آذر ۱۴۰۲). دو سال بعد، شاخص کفایت سرمایه در بانک سپه برابر با منفی ۳.۲درصد بوده است.
در مورد سایر بانکها، در اردیبهشت ماه سال جاری، رئیس بانک مرکزی فاش کرد که «کفایت سرمایه» ۱۱ بانک عدد هشت یا بالاتر از آن است، در حالیکه ۹ بانک به کفایت سرمایه منفی تنزل کردهاند و بقیه در سطوح پایینتر از هشت قرار دارند («ایرنا»، ۱۴ اردیبهشت۱۴۰۴).
یک شاخص دیگر، حجم بدهیهای مشکوکالوصول بانکهاست. مطابق تعریف بانک مرکزی، این عنوان به وامهایی اطلاق میشود که ۱۸ماه از سررسید آن گذشته و وامگیرنده قدمی برای بازپرداخت آن برنداشته باشد. اما در تعریف منطبق با واقعیت، «مشکوکالوصول» کمک بلاعوضی است که رژیم از سپردههای مردم در بانکها نصیب وابستگان خود میکند. کم نیست خبرهایی از این دست که نزدیک به ۲میلیارد دلار وامهایی که «شعبه دوبی بانک صادرات» پرداخته، هرگز بازنگشته است («اکو ایران»، ۱۱آذر ۱۴۰۳).
یکی از ورشکستهترین بنگاهها در نظام بانکی رژیم، بانک آینده است. ظرف یک سال اخیر بانک مزبور ۸۰هزار میلیارد تومان دیگر از منابع بانک مرکزی اضافه برداشت داشته است.
یک مؤسسه پرفساد دیگر بانک شهر است که تا پایان خردادماه ۱۴۰۳، بیش از ۱۶هزار و ۵۰۰میلیارد تومان زیان انباشته به ثبت رسانده است. حال آنکه سرمایهٔ ثبتشدهاش حدود یکهزار و ۵۰۰میلیارد تومان بوده است.
شمار قابل توجهی از سایر بانکها مانند سامان، پارسیان، دی، اقتصاد نوین، ایرانزمین و... نیز در همین وضعیت نزارند.
ورشکستگی بانکها از یکسو و گردش مالی بهتآور آنها حاصل سیاست عامدانهیی است که در آن رژیم سرنوشت نظام بانکی و سیاست پولی کشور را به تلاش برای گریز از سرنگونی پیوند زده است.
۳۱- انباشت فزایندهٴ زیانهای بانکها، از جمله به این دلیل است که رژیم هر سال بانکها را مجبور به خریدن اوراق قرضهٔ دولتی میکند تا بخشی از کسری بودجهٔ سالانه را تأمین کند. اما علت مهمتر واگذاری تسهیلات (وام) هنگفتی از جانب آنهاست که با نقض قوانین بانکی صورت میگیرد. در حالیکه بیشتر این وامها هرگز به بانک وامدهنده بازگردانده نمیشود.
این وامها همان «تسهیلات تکلیفی» است که بانکها بر اساس دستور رژیم به گیرندگان خاص میپردازند. طرفهایی که از این وامهای سهل و آسان و بدون بازپرداخت برخودار میشوند، به چند دسته قابل تقسیماند:
ـ شرکتها و هلدینگهای بیت خامنهای و سپاه با این روش بهراحتی سپردههای مردم در بانکها را به تصرف خود در میآورند و عملیات سرکوب و جنگ را تأمین مالی میکنند.
ـ وابستگان رژیم با استفاده از نفوذ سیاسی خود از این خوان یغما سهم میبرند. بهرهمندی از این تسهیلات بخشی از توزیع سیاسی رانتهای مالی در نظام ولایت فقیه است که هر کس بسته به موقعیت خود در هرم قدرت از آن منتفع میشود. بخشی از این گروه، اشخاص و شرکتهای تشکیلدهندهٔ هر بانکاند. بهعنوان نمونه، «طبق دادههای بررسیشده از ۲۱ بانک و مؤسسه اعتباری، مجموع خالص تسهیلات پرداختشده به اشخاص و شرکتهای مرتبط (با همین بانکها و مؤسسات) تا پایان سال۱۴۰۳ به حدود ۱۰۵.۳۳۰ همت رسیده است» («اقتصادنیوز»، ۲۴فروردین ۱۴۰۴).
ـ بخش دیگری از وامهای دستوری مبالغی است که بابت خرید خانه، فرزندآوری، ازدواج یا... در اختیار متقاضیان گذاشته میشود. دادن این وامها بخشی از تلاشهایی است که برای حفظ لایهٔ پشتیبان رژیم در برابر جنبش سرنگونی صورت میگیرد.
در دو دههٔ اخیر مؤسسات مالی و اعتباری بیشمار نیز که همگی وابسته به اجزاء گوناگون طبقه حاکماند، در غارت سپردههای مردم شریک بودهاند. بنگاههای کلاهبرداری نظیر مولیالموحّدین، صالحین، افضلتوس، فردوسی، فرشتگان، آرمان ایرانیان، توسعه، کاسپین، پیشگامان یزد، کارسازان آینده، نور، عسکریه، وحدت، ملل، ثامنالحجج و... ابتدا با شگردهای عوامفریبانه و فروش سهام خود اندوختههای مردم را به دست آوردند. مدتی بعد دارایی انباشته در صندوقهای خود را با تبانی و تقلب چپاول کردند و از پرداخت سهام مردم سرباز زدند. وقتی که مردم غارتشده خشم و اعتراض خود را در خیابانها نشان دادند، رژیم مؤسسات مزبور را با بانکهای بزرگ ادغام کرد و بخشی از مطالبات غارتشدگان را از موجودی همان بانکها یا منابع بانک مرکزی پرداخت. در نتیجه پولهای سرقتشده در جیب سارقان باقی ماند و تاوان آن از سپردههای مردم در بانکها وصول شد.
این چرخه دائماً تکرار شوندهیی است که بر اثر آن بانکها نقدینگی خود را از دست میدهند و به جای آن یا برخلاف قوانین بانکی به خلق پول دست میزنند یا به اضافهبرداشت از منابع بانک مرکزی و بازار بینبانکی روی میآورند. «بر اساس آمارهای بانک مرکزی، میزان اضافهبرداشت بانکها از منابع بانک مرکزی و بازار بینبانکی تا پایان دی ۱۴۰۳ به حدود ۸۰۰هزار میلیارد تومان رسیده است. این رقم معادل حدود ۳۰درصد از تولید ناخالص داخلی کشور است» («اکوخبر»، ۱۳اردیبهشت ۱۴۰۴).
هر دو حالت، تورّم را ـ که همان دست کردن در جیب مردم محروم است ـ تشدید میکند.
در بررسی اقتصاد رژیم ملاها همچنین باید به یک ویژگی یگانهٴ آن تأکید کرد. در ایران دو بخش درآمد و هزینه وجود دارد. بخش دولت که به وسیله مجلس و دیوان محاسبات کنترل میشود و بخش ولایت فقیه که توسط ولیفقیه مدیریت میشود و غیرقابل کنترل و حسابرسی است. کلیهٴ درآمدهای کشور بین این دو بخش تقسیم میشود. بر اساس برخی از ارزیابیها دستکم ۵۵درصد اقتصاد ایران در اختیار چند «براند» (کارتل، تراست، ... .) زیر مالکیت، مدیریت و کنترل ولیفقیه است که درآمد و هزینههای آن و همچنین کلیهٴ سرمایهشان بهطور رسمی اعلام نمیشود. این براندها؛ قرارگاه خاتم (سپاه)، ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان، آستان قدس و... . است.
در بیانیهٔ سال پیش نوشتیم: «بحران اقتصادی آن چنان عمیق و همهجانبه شده که صفت "اَبر بحران" برای آن کافی نیست. رشد منفی اقتصادی، کسری بودجه، رشد سرسامآور نقدینگی، افزایش نرخ تورم، سقوط ارزش ریال، افزایش موج بیکاری، تنزل سطح دستمزدها، تعطیلی واحدهای تولیدی، کمبود شدید آب و برق و گاز و تخریب محیطزیست، به آتش کشیده شدن جنگلها، اختلاس، فقر، بیخانمانی، ناهنجاریهای اجتماعی، اعتیاد، فحشا و خودکشی، همراه با غارت و چپاول اموال و ثروتهای مردم و کشور، مهمترین مشخصههای وضع کنونی است. در حالی که بخشی از منابع کشور برای سرکوب و صدور ارتجاع و مداخلهٔ آشوبگرانه و برنامهٔ بمبسازی اتمی هزینه میشود، بخش دیگر توسط حکومتیان غارت میشود. حکومت به جای سرمایهگذاری مؤثر برای برونرفت از این فاجعه یا مهار آن، ثروتهای ملی را چپاول کرد و به حراج گذاشت و درآمدها و داراییهای کشور را برای سرکوب مردم به پاخاسته، کنترل زندگی خصوصی مردم، صدور ارتجاع و مداخلهٔ آشوبگرانه هزینه کرده و میکند».
بر اساس گزارشهای بانک مرکزی، حجم نقدینگی که در آغاز سال۱۳۶۰ معادل ۴۵۰میلیارد تومان بود در پایان اسفند۱۴۰۳ به ۱۰هزار و ۱۶۵هزار میلیارد تومان رسید. در شرایط کنونی روزانه ۶هزار و ۲۰۰میلیارد تومان به نقدینگی اضافه میشود.
این نقدینگی عظیم، زاییده چاپ پیاپی پول بیپشتوانه و نیز خلق پول توسط بانکهای غارتگر با نقض قوانین بانکی در ابعاد بسیار گسترده است.
بلایی را که مافیاها و سوداگران تحتامر ولیفقیه و استبداد مذهبی بر سر اقتصاد ایران آورده، میتوان در سه محور زیر خلاصه کرد:
یکم: تولید و زیرساختهای اقتصادی بهمیزان زیادی نابود شده تا جایی که در ساختار ویران اقتصاد کشور توان تولید «نقدینگی واقعی» (با پشتوانه) به حداقل ممکن تنزل کرده است.
دوم: سرمایهها و نقدینگی واقعی کشور در ابعاد نجومی و بدون هیچ حساب و کتابی صرف سرکوب جامعهٔ بهپاخاسته، صدور تروریسم و تأمین مالی نیابتیهای خامنهای شده است.
سوّم: از آنجا که چندان پولی برای پرداخت حقوقها و سایر نیازهای روزمرهٴ کشور باقی نمانده، برای جلوگیری از اعتراضهای اجتماعی، پول بیپشتوانه چاپ میکنند و به مردم میدهند اما بر اثر افزایش نرخ تورم همان پول را از جیب و سفرهٔ مردم بیرون میکشند.
در نتیجه، هر سال سیل عظیمی از نقدینگی وارد چرخهٴ اقتصاد کشور شده که دو پیآمد ویرانگر دارد:
یک: افزایش پیاپی تورم
دو: سقوط مداوم ارزش ریال
۳۲- هشدارها درباره «زنگ خطر بحران معیشت»، «خشم پنهان» و «انفجار اجتماعی و سیاسی» در اثر بحران و فروپاشی اقتصادی، از سوی کارشناسان حکومتی مکرّر و فزاینده است. روز ۱۶تیر ۱۴۰۴، رسانه حکومتی «آرمان ملّی» در گزارشی با عنوان «کوچک شدن طبقه متوسط» نوشت: از دست رفتن حسّ امنیت مالی و آیندهنگری، موجب بروز گسترده اضطراب، افسردگی و خشم پنهان در میان اعضای این طبقه شده است. جنگ واقعی، گاهی نه با گلوله و بمب، بلکه با فشار مستمرّ اقتصادی، تضعیف امید، فرسایش روانی و انزوای اجتماعی رخ میدهد.
همین روزنامه در شماره ۱۲تیر ۱۴۰۴ با اشاره به عمیقتر شدن مطالبات مردم و خطر «انفجار اجتماعی و سیاسی» نوشت: با توجّه به شرایط بینالمللی احتمال جنگ کم است امّا این احتمال وجود دارد. با این وجود اگر جنگی هم رخ بدهد این جنگ شکل محدودی خواهد داشت. نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که آنچه باعث اتّفاقات ناخوشایندی برای کشور خواهد شد اتّفاقاتی است که ممکن است در داخل جامعه رخ بدهد. انفجار اجتماعی و سیاسی...
بر اساس گزارش مرکز آمار، که بخشی از واقعیت بحران را منعکس میکند، در خرداد ۱۴۰۴ تورّم نقطه به نقطه خانوارهای کشور ۳۹.۴درصد بوده است. به عبارتی، خانوارهای ایرانی بهطور میانگین ۳۹.۴درصد بیشتر از خردادماه سال قبل برای خرید سبد کالا و خدمات یکسان هزینه کردهاند.
در آستانه وقوع جنگ، یک روزنامه حکومتی ضمن هشدار «زنگ خطر بحران معیشت» نوشته بود: «در چنین شرایطی سکوت یا تعلّل در اصلاحات ساختاری میتواند پیامدهایی فراتر از سفرههای خالی داشته باشد؛ پیامدهایی که از سلامت و تغذیه مردم فراتر میروند و به مسائل اجتماعی و حتّی سیاسی گره میخورند. تداوم این روند، کشور را در مسیر افزایش آسیبپذیریهای اجتماعی قرار میدهد؛ جایی که دیگر تورّم فقط یک شاخص اقتصادی نیست بلکه به چهره عریان بحران بدل میشود». («جهان صنعت»، ۱۸خرداد ۱۴۰۴).
افزایش سرسامآور قیمت کالاهای اساسی و مایحتاج مردم، که نتیجه فساد و غارتگری مافیای حاکم است، نگرانی و هراس دلواپسان نظام از انفجار خشم گرسنگان را به همراه داشته است.
درباره وضعیت انفجاری جامعه و خطر قیام و فوران خشم مردم، پروانه سلحشوری، عضو سابق مجلس ارتجاع، هشدار میدهد: «ایران در حال حاضر مثل یک آتشفشان خاموش است که هر جرقّهیی میتواند به انفجار منجر شود. الآن وقت این است که مسئولان با تمام قوا به سمت این بروند که رضایت مردم را کسب کنند. اگر چنین نکنند متأسّفانه چیز خوشایندی در انتظار ما نخواهد بود» («دیدار نیوز»، ۹تیر ۱۴۰۴).
مجموعهیی از هشدارها، گفتهها و نوشتهها نشان میدهد که اقتصاد تحت حاکمیت ولایت فقیه، که در حال سقوط آزاد است، سفره مردم را کوچکتر و زندگی را برای میلیونها ایرانی به مرز نابودی کشانده است.
گروه اقتصادی «رسانه امتداد» در گزارشی پیرامون اقتصاد ایران در سال۱۴۰۳، از اصطلاح «رقص تورّم بر سفرههای خالی!» استفاده کرده است. در این گزارش میخوانیم:
«سال ۱۴۰۳ با چهرهیی از فروپاشی اقتصادی و اجتماعی در حافظه جمعی ایرانیان ثبت شد؛ سالی که تورّم افسارگسیخته، ناترازی انرژی، سیاستهای ارزی شکننده و بیثباتی بازارها، زیست روزمرّه را به میدانی برای بقا تبدیل کرد. مرکز آمار در گزارش ۱۹ اسفندماه، نرخ تورّم یکساله منتهی به بهمن را ۳۲.۹ درصد اعلام کرد، امّا این رقم در تقابلی آشکار با واقعیت بازار قرار میگیرد؛ جایی که قیمت برنج ایرانی ۴۵درصد، لبنیات ۴۳درصد و ماکارونی ۱۷درصد افزایش یافت و سبد خوراک یک خانوار چهارنفره ۵۸درصد از حدّاقل دستمزد را بلعید. خط فقر مطلق برای خانوار سهنفره به ۱۱میلیون و ۲۱۴هزار تومان رسید، در حالی که حدّاقل دستمزد ۶درصد پایینتر از این مرز ایستاد. این شکاف، حاصل سالها عقبماندگی دستمزدها از تورّم بود؛ روندی که از ۱۳۹۹ آغاز شد و در ۱۴۰۳ به اوج خود رسید، تا جایی که طبقه متوسط و فرودست را در هم تنید و تفاوتهای معیشتی را به حاشیه راند.
صنعت کشور در این سال، قربانی ناترازی انرژی شد؛ خسارتی ۲۵۰هزار میلیارد تومانی که ۵۰درصد ظرفیت شهرکهای صنعتی را تعطیل کرد و کارفرمایان را در سه ماه پایانی سال با هزینهیی معادل حقوق ماهانه کارگران برای پرداخت عیدی و مزایا روبهرو ساخت. رشد اقتصادی حتّی با احتساب نفت به ۳.۱ درصد رسید، امّا این رقم نسبت به سال قبل ۱.۶ درصد کاهش یافت و شکست سیاستهای انقباضی ـ انبساطی بدون پشتوانه کارشناسی را فریاد زد.
بورس اوراق بهادار در این سال به صحنه فرار سرمایه تبدیل شد؛ شاخص کلّ با رشد ۲۴درصدی، واقعیت را پشت افزایش چند شرکت بزرگ پنهان کرد، امّا شاخص هموزن بورس ۷درصد افت کرد. همزمان، طلا از گِرمی ۵.۱میلیون تومان در فروردین به ۶.۷میلیون تومان در زمستان رسید و موج ۴۰۰درصدی گرانی دارو، حیاتیترین نیاز مردم را هدف گرفت.
دولت چهاردهم با شعار آزادسازی اقتصادی، یارانه دارو را قطع کرد و سلامت جامعه را قربانی سیاستهای کلیشهیی خود ساخت. بازار مسکن نیز از این آشفتگی مصون نماند؛ کاهش سرمایهگذاری در بخش مسکن، عرضه واحدهای اجارهیی را کاهش داد و تقاضای اجارهنشینی را بهدلیل سقوط قدرت خرید متقاضیان خانه اول، افزایش داد. نتیجه؟ تورّم ۴۱درصدی اجارهبها و رسیدن میانگین قیمت مسکن در تهران به متری ۹۰میلیون تومان.
سال۱۴۰۳ نشان داد که اقتصاد ایران نه در پیچوخم تحریمها، که در دالان سوءمدیریت و فقدان برنامهریزی علمی گرفتار شده است. اکنون پرسش این است: آیا نظام اقتصادی ایران ظرفیت بازسازی خود را دارد؟ یا فروپاشی کامل، تنها سناریوی محتمل است؟
روزنامه حکومتی «شرق» در سرمقاله روز ۲۸تیر ۱۴۰۴ با عنوان «از تاریخ بیاموزیم؛ اقتصاد پیشاجنگ» نوشت: «فساد رَوشمند و توزیع رانت در راستای حامی پروری، اسباب بروز نابرابری در دسترسی به منابع و فرصتها را فراهم آورده و فرایند تخصیص منابع را بین نیازهای واقعی اقتصاد مختل کرده است. با بزرگترشدن اقتصاد حکومتی، چاپ پول بهعنوان مهمترین ابزار مالی در تأمین هزینههای مختلف و تأمین کسریهای بودجه مورد استفاده قرار گرفته است؛ بهطوری که حجم نقدینگی بسیار فراتر از ۱۰هزار تریلیون تومان رفته و تورّم فزاینده، کاهش قدرت خرید مردم، بیارزششدن پول ملّی و بروز ناترازیها را در همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سلامت، آموزش و... فقیرتر شدن جامعه رقم زده و اقتصاد کشور را با چالشهای گوناگونی روبهرو کرده است. چالشهای فراروی اقتصاد کشور بهقدری گسترده است که امکان تدوین هر برنامه اقتصادی را در راستای مهار بحرانهای چندوجهی غیرممکن کرده؛ زیرا مضاف بر ساختار معیوب اقتصاد سیاسی که از ظرفیت اصلاحپذیری تهی است، ساختار سیاستگذاری، تصمیم سازی و اجرا نیز فَشَل است. بر فرض تدوین یک برنامه اصلاحی، نظام تصمیمگیری و اجرا و وجود موانع ساختاری و قانونی، خود، بزرگترین مانع و رادع در مسیر اصلاحات هستند و بنابراین اصلاحات در فرایند اجرا از مسیر خود منحرف میشود و بهجای دستیابی به هدف، وقت و پول و انرژی هدر میرود. بیثباتی نرخ ارز، ناپایداری قیمتها، تحریمهای مالی و نفتی، قطع ارتباط بانکی بینالمللی، محدودشدن واردات موادّ اوّلیه و صادرات کالا، محدودیت منابع ارزی، قطعیهای برق و انرژی، کاهش تولید و افزایش هزینهها، ورشکستگی آبی، ریسکهای امنیتی، ناامنی فیزیکی داراییها و زنجیرههای تأمین، انباشت بدهیهای هزاران میلیاردی بانکها و دولت به بانک مرکزی، گستردگی بنگاهداری بانکها، کمبود منابع پولی و ارزی دولت و افزایش فشار مالیاتی بر بنگاههای کوچک و متوسط بخش خصوصی (SMEها)، فساد روشمند و رانت و نابرابری در دسترسی به منابع و فرصتها، خروج سرمایه و تخلیه تدریجی اندک توان فکری و خلاقیت و ظرفیت مدیریت اقتصادی و تنزّل تدریجی سرمایههای اجتماعی کشور، از جمله عمدهترین چالشهای فراروی اقتصاد کشور هستند که نهتنها مسیرهای پیشرفت و توسعه اقتصادی را مسدود کرده، بلکه به پسرفت اقتصادی منجر شده و تابآوری اقتصاد را در مواجهه با تکانههای اقتصادی، سیاسی و طبیعی به شدّت تقلیل دادهاند».
۳۳- بیکاری، گرسنگی، بیخانمانی و فجایع مشابه اجتماعی، پیآمد مشهود وضعیت اقتصادی است. بر اساس گزارشهای مرکز آمار ایران، جمعیت ۱۵ساله و بیشتر کشور ۶۵میلیون و ۲۴۲هزار نفر است که از این تعداد ۲۷میلیون و صد و هفتاد و پنج هزار نفر فعّال و بیش از ۳۸میلیون نفر غیرفعّال است. کارگزاران حکومتی در معیارهای ظالمانه خود کسانی را که در روز یک ساعت کار کنند، فعّال شاغل معرّفی میکنند. حتّی با این حساب هم ۳۸میلیون جمعیت بیکار کشور تکاندهنده است و اشتغال را به یکی از اَبَر بحرانها تبدیل کرده است.
به گزارش روز ۲۰مهر ۱۴۰۳، وبسایت حکومتی «دیدار»، «فیاضی، کارشناس مسائل اقتصادی، تصریح کرد این ۳۰درصد از جمعیت کشور که در گزارشهای رسمی حذف میشوند، بالغ بر ۲۰میلیون نفر از جمعیت کشور را دربر میگیرد؛ رقمی بزرگ که نشان میدهد اگر واقعاً مرکز آمار جمعیت شاغل و جویای شغل را بر مبنای متوسط منطقه خاورمیانه در نظر میگرفت هماکنون بر تعداد بیکاران باید افزوده میشد، حال آنکه با حذف آنها هر سال از نظر عدد و رقم رکوردها را میشکنند امّا در واقعیت مردم هر روز چالشهای بیشتری دارند». در حالی که اکثریت جمعیت ۱۵ساله و بیشتر بیکار هستند، جمعیت فعّال (در سنّ کار و خواهان اشتغال) از دستمزد مناسب با رشد تورّم بهره نبرده و روزبهروز فقیرتر میشوند.
«سقوط ۴۰۰درصدی ارزش دستمزد در یک دهه»، تیتر اوّل روزنامه حکومتی «مردمسالاری» در روز ۱۰بهمن ۱۴۰۳ است. تیتر تکاندهندهیی که به تنهایی تصویری از وضعیت فاجعهبار زندگی و معیشت زحمتکشان و حقوق بگیران، به دست میدهد. معنایش این است که وضعیت معیشتی کارگران و زحمتکشان طی ۱۰سال گذشته ۴برابر تنزّل کرده است. سایر دادههای اقتصادی نیز این نتیجه را تأیید میکند. ۱۰سال پیش حداقلّ حقوق کارگران حدود ۶۰۰هزار تومان، معادل حدود ۲۳۵دلار بود و اکنون حدّاقل دستمزد با احتساب نرخ دلار، معادل ۹۴دلار است. این کاهش دستمزد آهنگی شتابان و روزافزون دارد. ابتدای سال جاری، حداقل دستمزد کارگران معادل ۱۳۳دلار بود، یعنی طی همین ۱۰ماه، قدرت خرید کارگران ۳۰درصد کاهش یافته است.
آمار و ارقام بیجان نمیتوانند بیانگر وضعیت تیره و تاریک زندگی کارگران و زحمتکشان باشند. به گزارش روزنامههای حکومتی ۶۰درصد مردم قادر نیستند حدّاقل ۲۵۰۰ کالری مورد نیاز برای زندگی را تأمین کنند. به این ترتیب دیگر نمیتوان از سفره کوچک شده مردم صحبت کرد. سفره بی گوشت، لبنیات، مواد روغنی و سایر مایحتاج اوّلیه زندگی، رمقی برای اکثریت مردم بهجا نگذاشته است. بهگواهی آمارهای خود رژیم، از سال۱۳۹۰ سرانه مصرف میوه ۵۰ تا ۶۰درصد، شیر و لبنیات ۸۰درصد، گوشت ۶۰درصد کاهش یافته است («اعتماد»، ۲۲آذر ۱۴۰۳).
معنای این آمار، در یککلام، گرسنگی و انبوه گرسنگان است؛ گرسنگانی که ناچارند غذای خود را در سطلهای زباله پیدا کنند. زحمتکشان برای تأمین معاش خود، گاه در مشاغل دوّم و سوّم، بیش از ۱۲ساعت کار میکنند.
جمعیت زیر خط فقر، بنابه پژوهشهای صورت گرفته، بین ۷۵ تا ۸۰درصد جمعیت را شامل میشود. یک کارشناس حکومتی اعلام کرد: «جمعیت زیر خط فقر ۲برابر و شاغلین زیر خط فقر ۵برابر شدند» («ایلنا»، ۱۸ فروردین۱۴۰۳).
این فقر و محرومیت روز به روز در حال گسترش است و خود را در همه عرصه های حیات اجتماعی، از جمله در مسکن، نشان میدهد. در سال۱۳۹۹ وزارت مسکن و شهرسازی تعداد حاشیهنشینان در ایران را ۲۶میلیون نفر اعلام کرد، با آهنگ شتابان رشد و گسترش فقر طی ۴سال گذشته ارزیابی میشود که دست کم ۳۰درصد به این رقم اضافه شده که نتیجه آن فراتر از حاشیهنشینی، پدیدههایی چون کارتنخوابی، پشتبام خوابی، گورخوابی و غیره است. بنابه گزارش منابع رسمی، حدّاقل ۲.۵میلیون واحد مسکونی خالی وجود دارد. گفته میشود این واحدها عمدتاً متعلق به بانکهاست که با احتکار مسکن، نقش عمده را در گرانی سرسامآور بهای مسکن و اجارهبها دارند. روشن است که این بانکها متعلّق به غارتگران، رانتخواران و اختلاسگران حاکم و در رأس آنها خامنهای است که زندگی و معیشت بیش از ۸۰میلیون مردم ایران را گروگان گرفته اند. اژدهای هفتسر فساد حکومتی و سپاه پاسداران است که چنگالهایش را در اقتصاد ایران و زندگی و معیشت مردم فرو برده و بهطور مداوم دسترنج زحمتکشان را میبلعد.
۳۴- در نتیجه کارکردهای همین راهبرد است که رویدادهای فاجعهباری مثل انفجار در اسکلهٔ بندرعباس اتّفاق میافتد. واقعیت این است که تمامی اسکلهها، بنادر و قسمت عمدهٔ کشتیرانی و تمامی گلوگاههای واردات و صادرات کشور، اعم از هوایی، دریایی و زمینی و همچنین عمدهٴ شرکتهای هوایی در اختیار پاسداران است. با دستور خامنهای، پاسداران بدون کمترین کنترلی میتوانند هر نوع مواد، سلاح، مهمّات و پول را از ایران خارج یا وارد کنند. مواد منفجر شده در بندر بیروت در مرداد ۱۳۹۹ با آن ابعاد فاجعه بار، از همین نوع کارهای رژیم بوده است. این کارها به وسیلهٔ شرکتهای پوششی تحت فرماندهی پاسداران، انجام میشود.
روز ۶اردیبهشت ۱۴۰۴، رسانههای رژیم اخبار ضدّ و نقیضی از انفجارهای مهیب بندرعباس مخابره کردند. اما فیلمهایی که از طریق دوربینهای کنترلی و موبایلهای مختلف منتشر شد، نشان داد، انفجارها ناشی از سوخت نیترات سلولز و انفجار مواد پرکلرات برای سوخت موشکی است که از چین آورده بودند.
با توجه به حفرهٴ ایجاد شده در محل انفجار اصلی، که بتنریزی شده هم بوده و همچنین شکستن شیشهها تا شعاع ۱۰کیلومتری و شنیدن صدای انفجار در۴۰ کیلومتری، ارزیابیها نشان میدهد که انفجار اصلی ناشی از چند۱۰تن مواد انفجاری بوده است. وارد کردن این حجم از سوخت موشکی از چین بیانگر کلان تولید موشک است.
بهطور قانونمند، محل نگهداری این سوختها باید در سنگرهای زیرزمینی باشد. نگهداشتن این همه مواد از اوایل بهمن ۱۴۰۳ تا ۶اردیبهشت ۱۴۰۴ (روز انفجار) امری عادی نیست. گفته میشود کانتینرهای سپاه بهخاطر عادیسازی و لو نرفتن محتوای مواد وارد شده، در محل کانتینرهای معمولی بوده است. سایت «تلگراف» لندن در ۷اردیبهشت ۱۴۰۴ نوشت: «در ماه فوریه، گزارش شد که یک کشتی به نام گلبن حامل ۱۰۰۰تن پرکلرات آمونیوم، مادهیی که بهطور معمول برای تولید سوخت موشک جآمد استفاده میشود، از چین وارد ایران شد». «سی.ان.ان» هم در همین روز خبر داد: «این کشتی توسط خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران اداره میشود و «سازمان جهاد خودکفایی» تهران؛ شاخهیی از نیروی هوافضای سپاه پاسداران، این مادهٴ شیمیایی را خریداری کرده است».
محمولهها در کانتینرهای ۲۵تنی بستهبندی شده بود و چند شاهد عینی گزارش دادند روز ۶اردیبهشت، سپاه مشغول جابهجایی بخشی از همین محمولهها بوده که این حادثه با آتشسوزی شدیدی رخ داده است.
در میان پنهانکاریهای حکومتی در مورد آمار و ارقام قربانیان، خبرگزاری رسمی رژیم «ایرنا» (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) نوشت: «این حادثه ۷۰کشته بر جا گذاشت». امّا شاهدان شمار قربانیان را چند صد کشته برآورد کردند و یک راننده که خودش مجروح شده بود، روز ۱۲اردیبهشت گفت: «۲۷۰نفر آنچنان سوختند که قابل شناسایی نیستند».
روزنامهٔ «اعتماد» در شمارهٔ روز ۱۰اردیبهشت ۱۴۰۴ نوشت: «حدود ۹۰درصد قربانیان انفجار بندرعباس کارگران بوده اند؛ کارگرانی که با حقوقهای حداقلی و ساعتهای کار حداکثری و در شرایط تورم حال حاضر کشور مجبور به کار برای تأمین حداقل هزینههای زندگی هستند... ادارهٴ کار و سازمان تأمین اجتماعی، معمولاً حق و حقوق کارگران را طبق قانون ادا نمیکنند... کارگرانی که اغلب مستأجر نیز هستند و حداقل ۵۰ تا ۷۰درصد همین چندر غاز حقوق ماهانه را نیز باید بابت اجاره پرداخت کنند... امّا خانوادهٴ کارگران متوفی با کولهباری از غم از دست دادن نانآور خانواده باید بهسختی روزگار را بگذرانند».
۳۵- بیش از یکسال است که کمبود اساسی آب، برق و گاز، نابسامانیها و اختلالات شدیدی در زندگی روزمره جامعه، معیشت عمومی، کار مدرسهها و دانشگاهها و تولیدات صنعتی پدید آورده است. اعلام تعطیلی کشور، که گاه اکثر استانها را در بر میگیرد، به تدبیر جاری رژیم بدل شده است. وضعیتی که موجهای بزرگ بیکارسازی کارگران و تشدید فقر عمومی را بهدنبال دارد. ۲۳استان کشور در آذر۱۴۰۳ بهطور کامل تعطیل شدند و سایر استانها هم بهدلیل کمبود سوخت، قطعی برق و آلودگی هوا در حالت نیمه تعطیل بودند. این تعطیلیها از مدارس و ادارات تا دانشگاهها را فراگرفت. منابع حکومتی اعتراف میکنند که میزان مرگ و میر بر اثر آلودگی هوا در کشور سالانه به ۵۰هزار نفر میرسد. یکی از دلایل این مرگ و میر وحشتناک، مازوتسوزی است.
بر کمتر کسی پوشیده است که مسئول این وضعیت فاجعه بار، رژیم تبهکار آخوندی و شخص خامنهای است که ثروت و منابع کشور را در چاه ویل جنگافروزی و تروریسم و سرکوب ریخته و در همین شرایط هم از تاراج برق و سوخت کم نکرده است. منابع حکومتی اذعان میکنند که «ایران یکی از صادرکنندگان بزرگ برق در منطقه بهحساب میآید و بیش از ۴۰درصد برق کشور عراق را تأمین میکند» (سایت حکومتی «فراز»، ۲۷آذر ۱۴۰۳). علاوه بر این، روزانه ۲۰ تا ۳۰میلیون لیتر بنزین و سوخت از کشور قاچاق میشود. این قاچاق عظیم توسط سپاه پاسداران انجام میشود.
بحران برق در ایران فقط مشکل فنی یا مدیریتی نیست، بلکه نتیجهٔ یک راهبرد کلان است که امنیت نظامی و بقای رژیم را بر رفاه عمومی ترجیح داده است. وجود نهادهای غیرپاسخگو مانند سپاه، تخصیص منابع ملی به پروژههای اتمی، موشکی، شبهنظامی و رمز ارزی، و سرکوب متخصصان مستقل، همگی موجب تداوم بحران شدهاند.
ظرف ۱۶سال گذشته میزان سرمایهگذاری در صنایع برق کشور به یک سیزدهم سقوط کرده است. حسین صمصامی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس ارتجاع، گفت: «میزان سرمایهگذاری در صنعت برق در سال۱۳۸۷ حدود ۶.۵میلیارد دلار بوده که در سالهای اخیر بهشدت کاهش پیدا کرده و به حدود ۵۰۰میلیون دلار رسیده است» (خبرگزاری «ایسنا»، ۶آذر ۱۴۰۳).
در نتیجه، زیرساختهای تولید انرژی به فرسودگی و ناکارآمدی دچار شده و بیش از ۴۰٪ از نیروگاهها قدمتی بالای ۳۰سال دارند. نیروگاههای گازی با بهرهوری اندک فعالیت میکنند. سهم انرژیهای تجدیدپذیر در سبد تولید برق ایران کمتر از یک درصد است. پروژههای پرتعدادی در صنعت برق بهعلت مناقصات رانتی ناتمام رها شده و نیروگاه بوشهر، بهرَغم هزینههای کلانی که در ۴۰سال گذشته صرف آن شد، قادر نشده بیش از ۱، ۷درصد برق کشور را تأمین کند («مرکز دادههای باز ایران»، ۸شهریور ۱۴۰۲).
روز ۱۱تیر ۱۴۰۴ «توانیر اعلام کرد بهعلت مصرف بالای برق، بار دیگر قطعی برق و خاموشیها بر مردم اعمال میشود». در این اعلام، انگشت گذاشتن روی «مصرف بالای برق» که یک سال است پیوسته توسط پزشکیان تکرار میشود، شیادی آشکار برای انداختن تقصیر قطعی برق به گردن مردم است که گویا زیادی برق مصرف میکنند! همزمان، خبر دیگری فاش شد که سرنخ «علت اصلی» کمبود و قطعی برق را به دست میدهد. خبر این بود که محمد اللّه داد، معاون انتقال توانیر، گفت: «تا ۲۴۰۰ مگاوات کاهش توان را در کشور در روزهایی که اینترنت قطع بود، شاهد بودیم». او با اشاره به گزارشهای منتشر شده در مورد کاهش تولید جهانی ماینینگ در چند روزی که اینترنت ایران قطع بود، گفت: «این ارقام از ۵ تا ۱۲درصد بودند که ۱۲درصد عدد بزرگی است... امّا واقعیتی که وجود دارد آنکه بیش از ۹۰۰هزار دستگاه ماینر [شامل انواع رمز ارزها] در کشور ما فعّال است» (خبرگزاری «مهر»، ۹تیر ۱۴۰۴).
این خبر، نشان میدهد که از کل رمز ارزی که در جهان تولید میشود، حجم عظیمی معادل ۵ تا ۱۲درصد آن در ایران و توسط برق کشور در مزارع رمز ارز تولید میشود! افت ۵ تا ۱۲درصدی کل تولید جهانی رمز ارز همزمان با قطع چند روزهٴ اینترنت در ایران، از چرایی بحران ادامهدار قطعی برق از سال۱۳۹۹ تا امروز پرده بر میدارد. زیرا سابقهٔ استخراج گستردهٔ رمز ارز به مقطع پس از خروج آمریکا از برجام در ۱۸اردیبهشت ۱۳۹۸ و بازگشت تحریمهای بانکی و نفتی برمیگردد که در آن زمان پژوهشکدهٴ مجمع تشخیص مصلحت نظام در گزارشی توصیه کرد چون نظام نمیتواند «دلار» بهدست آورد اقدام به استخراج بیتکوین کند. پس از این گزارش، هیأت وزیران در جلسه ۸ تیر۱۳۹۹ به ریاست جهانگیری، کنترل استخراج رمز ارزها را به وزارت صمت سپرد.
در سال۱۳۹۹ رضا اردکانیان، وزیر وقت نیرو، گفت: «ما به سرمایهگذاران خارجی، از جمله چینیها، مجوز دادهایم تا در زمینه استخراج رمز ارز فعالیت کنند». روزنامهٔ حکومتی «هفت صبح» در همان زمان نوشت: «بزرگترین مزارع ماینینگ ایران در اختیار چینیهاست که با همکاری نهادهای حکومتی فعالیت میکنند».
در سال۱۴۰۱ دادستان دیوان محاسبات رژیم در پخش زندهٴ تلویزیون حکومتی در یک اعتراف تکاندهنده گفت: تنها مصرف برق یک مزرعهٴ عظیم ماینر در تهران به اندازه مصرف برق ۱۱استان کشور است!
خبر آنلاین رژیم در ۱۲مرداد ۱۴۰۳ از «روایت عجیب دادستان دیوان محاسبات از سرقت برق از نیروگاه در شهر ری» خبر داد. در این خبر بهنقل از دادستان دیوان محاسبات آمده است: «یک مزرعهٴ ماینر در شهر ری کشف شده که دیدهاند از زیر زمین یک کابل ضخیم مستقیماً از نیروگاه منتظر قائم به آنجا وصل بود و بعداً متوجه میشوند که کل نیروگاه داشت برای این واحد کار میکرد».
طی سالهای گذشته که فضاحت استخراج رمز ارز با برق شبکه سراسری کشور فاش شد، رژیم تلاش کرد کسانی را مقصر نشان دهد که به گفتهٴ خودش مزارع غیرقانونی ماینر راه انداختهاند! اما کارشناسان خود رژیم گفتند یک یا چند متخلف نمیتوانند با برق پشت کنتور، مزارع عظیم ماینر راه بیندازند که بر روی شبکه سراسری برق کشور تأثیرات ویرانگر بگذارد. واقعیت این است که عامل اساسی مصرف کلان برق ایران، مافیای «ماینر» است که توسط سپاه و زیر نظر بیت خامنهای مشغول استخراج گستردهٔ رمز ارز و کسب سودهای میلیارد دلاری است.
۳۶- بحران آب در ایران آن قدر وسیع و عمیق است که به درستی باید گفت فراتر از «ابر بحران» است. از آنجا که قتلعام طبیعت و محیطزیست ایران از عوامل اساسی ایجاد و تشدید بحران آب در ایران است، در شروع این بررسی، یاد ۳ فعال دفاع از محیطزیست، زنده یادان حمید مرادی، چیاکو یوسفینژاد و خبات امینی را گرامی میداریم که در جریان تلاش برای خاموش کردن آتشسوزی کوه آبیدر سنندج در دوم مرداد؛ جان خود را از دست دادند. یاد و پیامشان همیشه زنده خواهد ماند.
در بیانیههای سالانه شورا و از جمله بیانیهٔ سال پیش، بررسی و تحلیل پیرامون ابر بحران آب به شکل گسترده صورت گرفت. اما آنچه در یکسال گذشته در ایران تحت حاکمیت ملّاها رخ داده در تمام تاریخ این سرزمین نیمه خشک بیسابقه است. کارشناسان داخلی و جهانی، بحران آب در ایران را خسارت و تهدیدی ویرانگرتر از جنگ خارجی توصیف میکنند. امروز مشکل آب به کشاورزی، صنعت و فرونشست زمین محدود نمیشود و مردم ایران با کمبود آب آشامیدنی درگیر هستند. این وضعیت بحرانی یکشبه بهوجود نیامده و حاصل سیاستها و عملکردی است که نظام تبهکار آخوندها و بهطور عمده سپاه پاسداران در پیش گرفتهاند.
وقاحت کارگزاران حکومت چنان بیحد و مرز است که وقتی دستکم ۵۳شهر و ۲۵استان کشور درگیر تنش آبی است؛ و در حالیکه تهران را تعطیل میکنند؛ منت سر مردم گذاشته و میگویند: «فرصتی است برای استراحت، سفر کوتاه یا در کنار خانواده بودن؛ البته با رعایت نکات ایمنی و صرفهجویی در مصرف انرژی» (مهاجرانی، سخنگوی پزشکیان، ۳۰تیر ۱۴۰۴).
این در حالی است که کلماتی چون «جهنم تابستان»، «طبقاتی شدن آب»، «جیره بندی آب»، «تنش شدید آبی»، «اشک آب»، «اضطراب آب»، «آب در آستانهٔ ورشکستگی»، بهوفور در رسانهٴ حکومتی دیده میشود. بهیاد بیاوریم سخنان خمینی را که گفت: «ملت شریف ایران توجه داشته باشید که کاری که شما مردان و زنان انجام داده اید آنقدر گرانبها و پرقیمت است که اگر صدها بار ایران با خاک یکسان شود و دوباره با فکر و تلاش فرزندان عزیز شما ساخته گردد، نه تنها ضرری نکردهاید، که سود زیستن در کنار اولیاءالله را بردهاید و در جهان ابدی شده اید و دنیا بر شما رشک خواهد برد، خوشا بهحالتان!» («صحیفه» خمینی، جلد ۲۰، صفحه ۳۲۵).
اکنون، عبارت «آب پاشنه آشیل امنیت نظام»؛ که تیتر یک رسانهٴ رژیم (بهارنیوز -۳۰ تیر) شده، تنها یک تیتر نیست، بلکه تصویری روشن از موجی است که دارد در لولههای خشک شده کشور بالا میآید.
روز ۲۹تیر پزشکیان هشدار داد: «اگر فکری عاجل نکنیم، در آینده با شرایطی مواجه میشویم که نمیتوان علاجی برای آن یافت». در زبان رژیم آخوندی، چنین عباراتی مترادف با ترس از خیابان و شعلهور شدن نارضایتی عمومی است. خوزستان و اصفهان در سال۱۴۰۰، شاهد خیزشهایی بودند که با جرقّه تشنگی آغاز شد.
معاون سازمان حفاظت محیطزیست میگوید: «اگر کشوری بیش از ۲۰درصد منابع آبش را مصرف کند از امنیت آبی خارج شده و کشور ما اکنون۷۰ تا ۸۰درصد منابع را مصرف میکند» («تسنیم»، ۱۷اردیبهشت ۱۴۰۴).
رسانهٴ حکومتی «هم میهن» مینویسد: «کارشناسان سناریوی آخرالزمانی را برای پایتخت پیشبینی میکنند» (۳۰ تیر ۱۴۰۴).
در ۲۶تیر، شرکت آب و فاضلاب تهران گزارش داد که پایتخت با «بدترین وضعیت منابع آبی در ۱۰۰سال اخیر» روبهروست. به گفتهٴ همین شرکت «سد امیرکبیر فقط ۳۸درصد، سد لار تنها ۷درصد و سد طالقان ۵۳درصد پر است».
در ۲۷تیر، کارشناسان هشدار دادند که «سد ماملو در شهریور از مدار خارج میشود و پس از آن، لار، لتیان و کرج نیز دیگر توان تأمین آب ندارند».
این آمارها نتیجهٔ مستقیم سیاستهای مخرب مافیای آب سپاه و بیت خامنهای است؛ از سدسازیهای رانتی تا انتقالهای پرهزینه به مناطق نظامینشین و صنایع آببر مانند فولاد در دل کویر.
از مجموع حجم ۲۰۵میلیون متر مکعبی مخزن سد کرج تنها ۱۳میلیون مترمکعب آب پشت این سد ذخیره شده است، بهعبارتی در زمان حاضر حدود ۶درصد ظرفیت سد کرج پر و حدود ۹۴درصد ظرفیت مخزن این سد خالی است.
در نهایت، مسأله آب برای رژیم آخوندی فقط یک چالش مدیریتی نیست، بلکه تهدیدی برای بقای ساختاری است که سالها منابع را غارت کرده و اکنون باید پاسخ پس بدهد. همانطور که اسماعیلی، کارشناس حکومتی، ۳۰تیر هشدار داد: «مخاطرات بحران آب میتواند به تعارضات اجتماعی دامن بزند و حوزه امنیت نظام را تحت تأثیر قرار دهد».
سایت حکومتی «اکو رسانه» در ۲۴تیر نوشت: «شبکه انتقال آب ایران فرسوده است و سرمایهگذاری کافی برای نوسازی آن انجام نشده... نظارت و شفافیت در مدیریت منابع آبی بسیار محدود است... بحثهایی دربارهٔ وجود مافیای آب، بهویژه در مناطق بحرانی مانند اصفهان، مطرح شده که شفافسازی دربارهٔ عملکرد آنها صورت نگرفته است».
حدود ۷۱۵میلیون مترمکعب از منابع آب، بهدلیل فرسودگی شبکهٴ لولهکشی و ضعف در مدیریت زیرساختها و سرمایهگذاری، اتلاف میشود.
کاهش بارندگی یک عامل طبیعی است، اما علت اصلی فروپاشی آبی کشور نه در آسمان، که در زمین و در بیت خامنهای و قرارگاه ضد خاتم سپاه است؛ همانهایی که آبهای سطحی و زیرزمینی ایران را با پروژههای مخرب انتقال آب، سدسازیهای بیرویه و صنایع آببر در مناطق خشک، به تاراج بردهاند.
۳۷- بحران آب در ایران، بحرانی است نه صرفاً اقلیمی، نه فنی، و نه رفتاری. این بحران، بازتاب مستقیم یک حکومت ضدمردمی و غارتگر است. تا زمانی که مافیای سپاه و خامنهای بر مقدرات ایران چنگ انداختهاند، هیچ امیدی به احیای آب، برق، ثروت، منابع، هوای پاک، محیط زیست و سفرههای خالی مردم ایران نیست. از اینرو، تنها راه برونرفت، به زیر کشیدن این ساختار فاسد است. همانی که نه فقط بر آزادی، که حتی بر نفس و آب مردم هم قفل زده است.
مافیای آب در رژیم ولایت فقیه، از دانشگاه گرفته تا صنایع؛ از سدسازی تا استخراج، همه را زیر چتر سپاه و بیت رهبری در کنترل خود دارد. میلیاردها مترمکعب آب هر ساله یا هدر میرود، یا به مناطق خاص و صنایع وابسته به حکومت هدایت میشود. شبکهٴ فرسوده، سوءمدیریت، فسادساختاری و بیعدالتی در توزیع، دستبهدست هم داده تا مردم بیدفاع، قربانی اصلی این معادله باشند. بههمین دلیل است که هر تابستان، بحران تشدید میشود؛ هر بار مردم متهم میشوند که آب زیاد مصرف میکنند، ولی مسبب واقعی، در پشتپردهٴ تاریک چپاول خاموش باقی میماند.
خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه تروریستی قدس در روز ۱۶فروردین ۱۴۰۴ و بهدنبال حمایت مقاومت ایران از کنش اعتراضی کشاورزان حقطلب اصفهان نوشت: «تلاش ضدانقلاب برای اختلافافکنی بین یزد و اصفهان، با وجود اینکه به گفتهٴ مسئولان دولت، مشکل خط لوله آب انتقالی به یزد بهزودی حل خواهد شد... نکتهٔ قابل تأمل، ورود و پیام سرکردهٔ گروهک تروریستی منافقین در فضای مجازی است که یادآور تلاش ۳سال پیش آنها برای التهاب آفرینی در اصفهان در جریان مشکلات آبی بود، که نشان دهندهٔ فعال شدن قاتلان مردم ایران در این ماجرا برای اختلاف افکنی و ایجاد التهابات در کشور است».
سؤال این است که سپاه منفور پاسداران بهخاطر کدام منافع، راهکار فرار به جلو را انتخاب کرده و بهدنبال غارت آب برای صنایع وابسته به خود، اینچنین به مقاومت ایران میتازد. مسأله اساسی این است که نه مردم و کشاورزان اصفهان و نه مردم استانهای خوزستان، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و ایلام، که رودخانهٔ بزرگ و سر چشمهاش در سلسله جبال زاگرس در این سرزمینها واقع شده، با انتقال آب برای آشامیدن به هر نقطه بیآب کشور مخالف نیستند و بارها در اعتراضهای خود این را اعلام کردهاند. اعتراض مردم این استانها به سپاه پاسداران است که برای صنایع نظامی و صنایع آببری که وابسته به سپاه و باندهای درون قدرت است، آب این مناطق را غارت میکنند و از جمله خوزستان پر آب را ویران کردهاند.
امّا جریان حمایت مقاومت سازمانیافتهٔ ایران که رسانهٴ وابسته به سپاه آن را وارونه و مخدوش گزارش کرده، بسیار شفاف بود. روزهای ۱۴ و ۱۵فروردین امسال کشاورزان زحمتکش اصفهان، که در فصل کشت و کار از حقآبه مورد نیاز محروم شدهاند، در صفوفی انبوه و فشرده به خیابانها آمدند تا حقابهٔ بهیغما رفته و زاینده رود بهیغما رفته توسط رژیم و پاسدارانش را پس بگیرند. آنها شعار میدادند «آب زاینده رود ـ حق مسلم ماست»، «به اصفهان نفس بدید، زاینده رود رو پس بدید»! و فریاد میزدند: «رود اگه جاری نشه ـ اصفهان قیامت میشه». «حقابه را میگیریم، حتی اگر بمیریم»، «عدالتی ندیدیم، فقط دروغ شنیدیم». پیش از این کنش متحد در کف خیابان، کشاورزان اصفهان از روز چهارشنبه ۲۹اسفند ۱۴۰۳ با تراکتور در جادهٔ انرژی اتمی تحصن کردند. این تجمّع و تحصن از روز اول سال جدید ادامه پیدا کرد.
روز سه شنبه ۵فروردین ۱۴۰۴ خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، گزارش داد که کشاورزان [معترض] طی روزهای اخیر و هفتههای گذشته نیز بارها به عدم دریافت حقابهٔ قانونی خود اعتراض کرده و کماکان خواستار رسیدگی به مشکلات خود هستند.
روز جمعه ۱۵فروردین سال جاری، اعتراضهای زنان و مردان کشاورز شرق و غرب اصفهان با راهپیمایی و تجمع در خوراسگان با شعارهای: «این همه بیعدالتی ـ هرگز ندیده ملتی»، «عدالتی ندیدیم ـ همش دروغ شنیدیم»، «کشاورز میمیرد ـ صدقه نمیپذیرد»، «کشاورز میمیرد ـ ذلت نمیپذیرد»، «زاینده رود و پس بده»، «آب زاینده رود حق مسلم ماست»، «میمیریم، میمیریم ـ حقآبه رو میگیریم»، «حقآبه را میگیریم ـ حتّی اگر بمیریم»، «حقمونو میگیریم، ولو اگربمیریم»، «همشهری باغیرت ـ حمایت حمایت» و... ادامه پیدا کرد. اما مزدوران ولیفقیه به سرکوب گستردهٔ کشاورزان و بازداشت شماری از آنان مبادرت کردند. در روز شنبه۳۰ فروردین، شماری از کشاورزان و اهالی ورزنه برای اعتراض به بازداشت کشاورزان معترض مقابل فرمانداری و بیدادگستری این شهرستان در استان اصفهان تجمع کردند.
فصل پنجم
کنشهای تودهیی
خیزشهای اجتماعی، صدای پای قیام
۳۸- در یکسال گذشته کنشهای گسترده و مداوم مردمی نشان داد که جامعه در برابر حاکمیت غارتگران، سوداگران، فاسدان، رانتخواران و چپاولگران تسلیم نشده و با وجود سرکوبها، بازداشتها و اعدامها، اقشار مختلف جامعه به مبارزه و مقاومت، اعتصاب، تجمع و اعتراض دست زدند. تداوم این حرکتهای تودهیی از انفجار محتوم آتشفشان خشم مردم خبر میدهد که بیتردید با مقاومت سازمانیافته طومار این رژیم را درهم خواهدپیچید.
بر اساس ترازنامهیی که «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» منتشر کرده، کارگران، کشاورزان، معلمان، دانشآموزان، بازنشستگان، پرستاران، رانندگان، بیکاران، بازاریان، مدافعان حفاظت از محیطزیست و خیزشهای تودهیی در سال۱۴۰۳ خورشیدی، ۸۶۶۸روز تجمع، تحصن، اعتصاب، راهپیمایی، بستن راهها، تشکیل زنجیرهانسانی و... داشتهاند.
در یکسال گذشته، اعتصابات و تظاهرات اعتراضی کارگران، بالاترین آمار را نسبت به اقشار مختلف داشته است. زیرا وضعیت کارگران و زحمتکشان در ایران تحت حاکمیت آخوندی بسیار دردناک است.
خبر «مرگ روزانه ۲۶ کارگر در محیطهای شغلی» که رسانهٴ حکومتی «کار و کارگر» در شمارهٔ روز پنجشنبه ۲۵اردیبهشت ۱۴۰۴ آن را پوشش داد، ابعاد فاجعهٔ سهمگین، غیرقابل باور و وحشتناک شرایط زندگی مردم تهیدست را برملا میکند. همین رسانه روز یکشنبه ۲۱اردیبهشت ۱۴۰۴ خبر داد که «حدود ۷میلیون نفر در ایران در حاشیهٴ شهرها رندگی میکنند». البته واقعیت بسی فراتر از این است. پاسخ غارتگران حاکم به مردم معترضی که حقوق غصب شدهٔ خود را طلب میکنند؛ یا وعدههای پوچ و فریبکارانه است یا اخراج از کار و زندان و تهدید و پرخاش وقیحانه.
۳۹- تنوّع رستههای تولیدی و خدماتی زیاد است. تعدادی از رستههای اصلی که کارگران آن بارها در یک سال گذشته، تجمّع و اعتصاب کردهاند عبارتند از: صنایع نفت، گاز و پتروشیمی پالایشگاه تبریز، پتروشیمی اصفهان، پتروشیمی ارغوانگستر ایلام، کارگران پروژهیی پتروشیمی دالاهو در عسلویه، کارگران پتروشیمی آپادانا، خلیجفارس در عسلویه، کارگران شاغل در هلدینگ پتروشیمی بندر خمینی در ماهشهر، کارگران شرکت پترو پایدار خاتمالانبیا پتروشیمی در بهبهان، کارگران شرکت ثمین پتروشیمی سلمان فارسی در ماهشهر، کارگران پتروشیمی آبادان، کارگران شرکت پایانهها و مخازن پتروشیمی ماهشهر، کارگران شرکت پتروشیمی نگین مکران چابهار.
کارگران ارکان ثالث و شرکت در پالایشگاههای سوم، پنجم، ششم، هفتم، نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم پارس جنوبی، کارگران در پالایشگاه سوم مجتمع گاز پارس جنوبی، کارگران در پالایشگاههای چهارم، پنجم، هفتم، هشتم، نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم، کارگران پروژهٔ پالایش پارسیان سپهر در عسلویه، کارگران پیمانکاری پالایشگاه دوازدهم مجتمع گاز پارس جنوبی، کارگران روزمزد (اورهالی) پالایشگاه سوم پارس جنوبی، کارکنان شرکت نفت و گاز پارس عسلویه (سایت۱)، کارگران پروژهٔ مخازن بندر جاسک، نیروهای شرکت پترونیرو صبا، کارگران غیررسمی صنعت نفت در آبعلی، کارگران پروژهٔ مخازن بندر جاسک، کارگران پتروپالایش در کنگان، کارگران نیروگاه سیکل ترکیبی دالاهو در اسلامآباد غرب، کارگران میدان نفتی یادآوران در خرمشهر. کارگران پیمانکاری صنعت گاز بوشهر شامل ۱۲پالایشگاه، کارکنان شرکت نفت و گاز پارس در کنگان (سایت۲)، کارگران ارکان ثالث صنعت نفت شاغل در منطقه عملیاتی نار و کنگان، کارگران شرکت بهرهبرداری نفت و گاز آغاجاری، کارگران ارکان ثالث شاغل در میدان نفتی ابوذر، کارگران نفت و گاز اروندان در اهواز، کارگران ارکان ثالث و پشتیبانی شرکتهای پیمانکاری در بوشهر، کارگران شرکت پتروپالایش مکران در جاسک، کارگران پیمانی نفت در عسلویه، فاز۱۴پارس جنوبی، نیروگاه برقی حرارتی استراتژیک اراک، کارگران پیمانکاری شرکت پالایش گاز فجر جم در بوشهر، کارگران اخراج شده پالایشگاه گاز هویزه خلیجفارس، کارکنان شاغل در پالایشگاههای اوّل و دوّم مجتمع گاز پارس جنوبی اس پی جی سی، کارکنان شاغل در پالایشگاه گاز فجر جم، کارکنان شاغل در پالایشگاه گاز پارسیان، کارکنان پالایشگاه ششم مجتمع گاز پارس جنوبی اس پی جی سی، کارگران پیمانکاری پالایشگاه پارسیان، کارکنان پروژهیی شرکت تیام صنعت پالایشگاه شیراز، کارکنان ارکان ثالث پالایشگاه ایلام، کارکنان داربست بند، قالب بند، آرماتوربند و ماشینآلات شرکت سازه پاد تهران در پتروشیمی آریا ساسول در عسلویه، کارکنان رسمی شرکت پژوهش و فناوری پتروشیمی مرکز ماهشهر، کارکنان پتروشیمی شرکت سینا چابهار، کارکنان پالایشگاه بید بلند بهبهان، کارکنان شرکت نفت در اهواز، کارکنان شرکت نفت و گاز گچساران، کارکنان شرکت بهرهبرداری نفت و گاز غرب در منطقه عملیات تنگ بیجار، کارکنان شرکت نفت فلات قاره در مناطق سیری، لاوان، بهرگان، سکوی نوروز، سکوی نصر، کارکنان نفت و گاز پارس در سکوهای کیو۱، کیو۲، کیو۵، کیو۶، و سکوهای پی دی۳، پی دی۶، پی دی۹، پی دی۱۲، پی دی۱۴، پی دی ۱۵، سکو پی دی۲۱، و سکوهای ای پی دی ۱۷ آ، ای پی دی ۱۸ آ، سکو ای پی دی ۱۹ آ، و سکوهای ای پی دی ۱۷ بی، ای پی دی ۱۸ بی، و سکوهای اس پی دی۱۵، اس پی دی۸، و سکوهای اس پی دی ۱۸بی، در سکوی اس پی دی ۱۳بی، سکوی پی دی۱۹ سی، سکوی پی پی ۲۴ آ، سکوی ای پی دی ۱۶، سکوی ای پی دی ۱۳دی، سکوی پی ای۱۷ ای، سکوی ای پی دی ۱۴سی، سکوی اس پی دی ۲۴ بی، سکوی اس پی دی ۱۴ سی، سکوی اس پی دی۲۰، و سکوهای ۴۰گانی اس او جی سی در بوشهر، سکوی نوروز، سکوی نصر، سکوی اس پی دی۱۶، سکوهای اس او دی۱۴بی، اس او دی۱۸بی، سکوی ای پی دی۲۱، سکوی ای پی دی۶، سکو آ۲۴، سکو یاس پی دی۱۴ بی، سکوی اس پی دی۱۷ آ، سکوی اس پی دی۲۳، سکوی اس پی دی۱۱، سکوی اس پی دی۱۷ بی، سکوی بی۱۸، سکوی اس پی دی۹، سکوی بهرگانسر، سکوی آغاجاری، سکوی چشمه خوش، کارکنان ارکان ثالث منطقه عملیاتی پارسیان در لامرد، کارکنان سایت۱ پارس جنوبی در عسلویه، کارکنان فلات قاره منطقه خارک، میدان نفتی یادآوران، شرکت ملی حفاری ایران در اهواز، کارکنان نفت و گاز پارس در سکوی پی او جی سی، کارکنان نفت و گاز پارس در سکوی اس پی جی سی، کارکنان شاغل در پالایشگاه گاز فجر جم، کارکنان شرکت ایران افق در میدان نفتی یادآوران...
با توجه به اینکه صنایع پتروشیمی و گاز و نفت را بهطور عمده خامنهای و سپاه پاسداران در کنترل خود دارند، این تعداد اعتراض و اعتصاب، نشاندهندهٔ استثمار وحشیانهٴ خامنهای و پاسداران ولایت اوست.
۴۰- در صنایع فولاد و فلزات دیگر و همچنین در کارخانههای تولیدی بزرگ، با توجه به سنگینی کار، کارگران برای مطالبات حقه خود، بهویژه نداشتن امنیت شغلی دست به اعتراضات زدند. از جمله، کارگران اخراجی گروه ملی فولاد ایران، نیروهای پیمانی مجتمع فولاد خراسان، کارگران گروه ملی فولاد اهواز، کارگران اخراجی پروژهٔ زمزم ۳ مجتمع فولاد در اهواز، کارگران فولاد زرند ایرانیان، کارگران کارخانهٔ فولاد البرز غربی در ابهر، کارکنان شرکت فولاد مادکوش بندرعباس، کارکنان شرکت فولاد مکران چابهار، کارکنان کارخانه فولاد انزلی در منطقه آزاد انزلی، کارکنان شرکت فولاد سیرجان ایرانیان، کارکنان واحدهای فولادسازی و احیای مجتمع صنعتی چادرملوی در اردکان، کارکنان مجتمع فولاد اردکان، کارکنان شرکت فولاد شادگان، کارگران کارخانه ذوب آهن فولاد خزر گیلان در رشت، کارگران کارخانه ماشینسازی اراک، کارگران شرکت ایران خودرو در تبریز، کارکنان سایپا در کاشان، کارگران ریختهگری تراکتورسازی تبریز، کارگران شرکت ایران خودرو کرمانشاه در صحنه، کارگران شرکت آبفا اهواز، کارگران مجتمع کشت و صنعت هفتتپه در شوش، کارگران کشت و صنعت مغان، کارگران بومی شرکت کشت و صنعت مکران گوردیم در کنارک، کارگران کاغذسازی پارس وابسته به گروه صنایع کاغذ پارس و کارگران هفتتپه در شوش، کارگران اخراجی شرکت سرب و روی ایران در زنجان، کارگران شرکت ذوب و احیای روی در قشم، کارگران کارخانجات مخابراتی ایران در شیراز، کارگران کارخانهٔ اکسید منیزیم سربیشه، کارگران آلومینیم سازی اراک، کارگران کربنات سدیم در شهرک صنعتی سرخه، کارگران کارخانهٔ کربنات سدیم کاوه فیروزآباد، کارگران کارخانهٔ سیمان کنگان، کارگران اخراجی شرکت سیمان خوزستان در اهواز، کارگران کارخانه سیمان دورود، کارگران سیمان لامرد، کارگران سیمان ایلام، کارگران شاغل در شهرک صنعتی خیام نیشابور، کارگران شرکت بزرگ پانیا پرتو کهربا در شهرک صنعتی اندیمشک، کارگران واحدهای تولیدی و کارکنان شاغل در شهرک صنعتی شیراز.
علاوه بر اینها، کارگران صدها کارگاه متوسط و کوچک در یک سال گذشته، در شهرهای مختلف دست به اعتصاب و اعتراض زدند.
کارگران خدماتی در این رژیم ضدکارگری، وضعیت اسفبارتری نسبت به کارگران تولیدی دارند. در سال گذشته، کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، کارگران کارخانهٔ آب معدنی داماش در رودبار، کارگران شرکت داروسازی بایر افلاک ازنا، دست به اعتصاب زدند.
قابلتوجه است که کارگران زحمتکش۹۰کارگاه آجرپزی در منطقهٴ ساروقامیش، اعتصاب ۲۳روزه کردند، اما رژیم به درخواستهای آنها توجهی نکرد. همچنین کارگران شهرداریهای شهرهای مشهد، شیراز، بستان، رودبار، بندرعباس، سربندر، بندر خمینی، زاهدان، آبادان، برازجان، تکاب، طبس، دوگنبدان، یاسوج، نیشابور، ایلام، آبدانان، مریوان، بهبهان، گرمسار، ماهشهر، سربندر، آبدانان، برازجان در یک سال گذشته بارها در شهرهای خود، دست به اعتراض زدند.
۴۱- خشم و عصیان اقشار مختلف ایران را میتوان در افزایش جسارت آنان در شعارهایشان مشاهده کرد: «روزی ما در دهن اژدهاست ـ قوت به خوناب جگر میخوریم»، شعار روز ۱۷دی ۱۴۰۳ فرهنگیان بازنشسته بود؛ شعاری که بیانگر درد استخوانسوز فقر و ناداری مردمی شریف ولی غارت شده است که اژدهای عمامه دار ولایت، قوت و روزی آنها را گروگان گرفته است.
روز ۲۶آبان ۱۴۰۳، فرهنگیان شریف بازنشسته با شعار «دولتیان حیا کنید ـ حقخوری رو رها کنید» و «ای دولت دروغگو ـ حاصل وعدههات کو»، دولت پزشکیان را رسوا کردند.
کامیونداران و رانندگان کامیون، بیش از ۹۰درصد از انتقال کالاها در کشور را برعهده دارند. شمار رانندگان کامیون حدود ۹۰۰هزار و شمار کامیونهای فعّال بیش از ۴۰۰هزار دستگاه ارزیابی میشود که روزانه میلیونها تن کالا، از جمله سوخت، مواد غذایی، آرد، محصولات کشاورزی و صنعتی را جابهجا میکنند. در کنش اعتراضی این بخش از جامعه که از روز اول خرداد شروع و تا روز ۱۱خرداد ادامه پیدا کرد، در مجموع بیش از ۱۶۰شهر شرکت داشتند.
از بامداد روز پنجشنبه اوّل خرداد کامیونداران در ۱۱شهر دست از کار کشیدند. این شروع موج جدیدی از کنش اعتراضی کامیونداران بود.
کامیونداران کمبود سهمیهٴ گازوئیل، گرانی بیمه، پایین بودن کرایهها، بالا بودن نرخ عوارضی جادهها، کمبود قطعات و خدمات، را از علل این اقدام خود عنوان کردهاند.
روز سهشنبه ۶خرداد، اعتصاب کامیونداران در ۱۳۰شهر، در ششمین روز گسترش یافت.
روز چهارشنبه ۷خرداد، اتحادیهٔ تشکلهای کامیونداران و رانندگان سراسر ایران اعلام کرد: «امروز، خبری تلخ، شعله خشم را در دل تمام رانندگان روشن کرد: دستگیری ۱۱تن از همکارانمان در کرمانشاه».
روز پنجشنبه ۸خرداد، اتحادیهٔ تشکلهای کامیونداران و رانندگان سراسر ایران در بیانیهٴ شمارهٔ ۸ خود اعلام کرد: «امروز در پایان هشتمین روز اعتصاب، با افتخار اعلام میکنیم که صدای حقطلبانهٴ ما نهتنها به گوش دولت رسید، بلکه قلب مردم ایران را نیز تکان داد. از معلمان، بازنشستگان، پرستاران، کارگران نفت، فرهنگیان و تمامی کسانی که با بیانیهها، پیامها و همراهی صمیمانهشان، ما را در این راه پرمشقت تنها نگذاشتند، سپاسگزاریم».
در جریان اعتصاب کامیونداران، بازداشتهای متعدد در شهرهای مختلف گزارششده است. این اعتصاب بزرگ سراسری ۱۱روز بهطول انجامید.
روز یکشنبه ۱۱خرداد، اتحادیهٔ تشکلهای کامیونداران و رانندگان سراسر ایران اعلام کرد: «یازده روز گذشت، اما عزم ما نه تنها سست نشد، بلکه هر روز چون آتشی زیر خاکستر، شعلهورتر شد. یازده روز ایستادیم… با خستگی، با فشار، با تهدید، اما با سری بالا و دلی پر از امید!»
روز دوشنبه ۱۲خرداد ۱۴۰۴، «اتحادیهٔ تشکلهای کامیونداران و رانندگان سراسر ایران» با انتشار بیانیهیی اعلام کرد: «در آستانهٔ چهلم شهیدان بندرعباس، ما کامیونداران و رانندگان سراسر ایران، در کنار تمام مردم شریف، با افتخار اعلام میکنیم که ”ایستادیم، شنیده شدیم، متحد میمانیم“... پس از ۱۱روز اعتصاب سراسری، ایستادگی، همدلی و فریاد عدالتخواهی در بیش از ۱۶۳شهر کشور، اعتصاب کامیونداران و رانندگان سراسر ایران به نقطهیی رسید که میتوان گفت؛ صدای ما، نه فقط در دفترهای بستهٴ مسئولان، بلکه در قلب جامعه و در رسانههای داخلی و جهانی طنینانداز شده است... دستآوردهای ما قابل انکار نیست: این دستآوردها هر چند که خواسته اصلی ما را برآورده نکرده است ولی حاصل فداکاری و از خود گذشتگی رانندگانی بود که در صحنه باقی مانده و ایستادند و سرخم نکردند و با تحمل فشار و دستگیریهای گسترده، این پیروزی را رقم زدند. ما، کامیونداران ایران، اعلام میکنیم: ما امروز رانندگانی متحد و قوی و صدای واحد یک خانوادهٴ بزرگ حمل و نقل جادهیی هستیم. ما از همهٔ اقشار مختلف و هموطنان عزیز در ایران و خارج کشور و ارگانهای بینالمللی که از این اعتصاب حمایت کردند بسیار سپاسگزاریم و امیدواریم که شایستهٴ این همه محبت و همدلی آنها باشیم».
اعتراض کامیونداران پیشینهیی چند ساله دارد. در سال۱۳۹۷ نیز رانندگان با برگزاری چندین مرحله اعتصاب، توانستند توجه افکار عمومی و مسئولان را به بخشی از مطالبات خود جلب کنند. اما بسیاری از وعدهها عملی نشد و نارضایتیها ادامه یافت.
اعتراض مهم دیگری که در تمام یکسال گذشته جریان داشت، سلسله اعتراضات بازنشستگان بود. اعتراضات بازنشستگان، اساساً حول وضعیت بد معیشتی است که از سطح بسیار پایین حقوق، عدم همسانسازی حقوق بازنشستگان، عدم دریافت سنوات و پاداش بازنشستگی، عدم طرح طبقهبندی مشاغل، عدم دریافت ۶۰درصد پاداش پایان کار، عدم خدمات دخالت دولت در صندوق بازنشستگی، ناشی میشود.
در حالی که گرانی و تورم، روزانه، افزایش پیدا میکند، بازنشستگان قشری هستند که دو روز در هفته در چندین شهر تجمعات اعتراضی برگزار میکنند.
یکشنبهها، بازنشستگان تأمین اجتماعی حداقل در ۴شهر بهطور ثابت اعتراض دارند. بازنشستگان فولاد و معدن هر هفته بهطور ثابت حداقلّ در دو شهر و گاه تا ۶شهر اعتراض دارند.
دوشنبهها، اعتراضات بازنشستگان مخابرات تا ۱۸شهر را در بر میگیرد. اغلب هفتهها در روزهای سهشنبه، بازنشستگان کشوری، لشکری، تأمین اجتماعی، مخابرات و بهداشت، بهطور همآهنگ در یک تجمع در کرمانشاه شرکت میکنند. تعداد اعتراضات بازنشستگان از اول تیر ۱۴۰۳ تا ۳۰خرداد ۱۴۰۴، بیش از ۱۱۰۰فقره بوده است.
اعتراضات آنها صنفی است، امّا شعارهایشان سیاسی هم هست مانند: کارگر زندانی، آزاد باید گردد/ معلم زندانی، آزاد باید گردد/ روسری را رها کن، فکری بهحال ما کن/ تا حق خود نگیریم، از پا نمینشینیم/ تجمّع، اعتراض، حق مسلّم ماست/ مجلس سر سپرده، گرونی را آورده/ یه اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه/ اونی که حق ماها را خورده، ستاد اجراییه / فقط کف خیابون، به دست میاد حقمون/ نه گرما، نه سرما، نیست جلودار ما/ فقط دروغ شنیدیم، عدالتی ندیدیم...
۴۲- حرکت اعتراضی نانوایان از روز چهارشنبه ۱۰اردیبهشت ۱۴۰۴ در شهرهای شیراز و قم آغاز شد. اعتراض نانوایان به عدم پرداخت یارانه نانواییها، کارکرد سامانه «نانینو»، هزینههای سنگین، درآمد پایین و... است. با این شرایط معیشت بیش از دو میلیون و پانصدهزار خانوادهٴ نانوایی در خطر جدی و نابودی کامل است.
سهشنبه ۱۶اردیبهشت، جمعی از نانوایان در شهرهای تهران، اصفهان، سنندج، کرمان، اراک، قرچک، ساوه، اوز، کرمانشاه، مریوان، سقز، ساری، مشهد، کبودرآهنگ و ملارد تجمع برگزار کردند.
شنبه ۲۰اردیبهشت، تجمع گروهی از نانوایان اراک مقابل استانداری مرکزی. همزمان تعدادی از نانوایان قلعه گنج استان کرمان در اعتراض به قطع پی در پی و بیبرنامهٔ برق، خمیرهای فاسد شدهٔ خود را به در ورودی ادارهٴ برق کوبیدند.
چهارشنبه ۲۴اردیبهشت، تجمع گروهی از نانوایان در شهرهای بجنورد، یزد و رفسنجان. تجمع نانوایان در شهرهای یزد و بجنورد مقابل ساختمان استانداری این شهرها و در رفسنجان فرمانداری این شهرستان صورت گرفت.
شنبه ۲۷اردیبهشت، شماری از نانوایان در شهرهای ایلام، خرمآباد، اهواز، کرمانشاه، ماهشهر، اصفهان، مشهد، قم و بیرجند تجمع کردند.
سهشنبه ۳۰اردیبهشت، شماری از نانوایان در شهرهای ساری، خرمآباد، نیشابور، یزد و تالش، دست به تجمّع زدند.
چهارشنبه ۳۱اردیبهشت، گروهی از نانوایان در شهرهای شیراز و یزد دست به تجمّع زدند. تجمّع این شهروندان مقابل ساختمانهای استانداری این شهرها صورت گرفته است.
پنجشنبه اول خرداد، شماری از نانوایان بهصورت جداگانه در شهرهای نیشابور و سنندج تجمع اعتراضی برپا کردند.
شنبه ۳خرداد، شماری از نانوایان در شهرهای اراک، مشهد، کرمان، بجنورد، بروجرد، شاهرود و شاهینشهر دست به تجمع اعتراضی زدند. بر اساس ویدیوهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی، واکنش مأموران امنیتی در مشهد به جای شنیدن صدای مردم، برخورد خشن و شلیک گاز اشکآور و اسپری فلفل بود. نانوایان هم فریاد «بیشرف، بیشرف» سردادند. اعتصاب شمار زیادی از نانوایان مشهد روز دوشنبه ۵خرداد هم ادامه یافت.
شنبه ۱۰خرداد، بار دیگر نانوایان در چند شهر کشور، از جمله اصفهان، مشهد به خیابان آمدند و در اعتراض به شرایط سخت صنفی و وعدههای عملنشده دولت، دست به تجمع اعتراضی زدند.
روز ۱۴تیر ۱۴۰۴ جمعی از نانوایان شریف و زحمتکش ارومیه اعلام کردند: امروز با صدای بلند فریاد میزنیم که دیگر توان ادامه نداریم؛ سفرهمان تهی شده و مغازهمان به مرز تعطیلی رسیده است. نانوا دیگر توان پرداخت حقوق کارگر، بیمه، برق، آب، تعمیرات، و حتی تأمین معیشت خانوادهٴ خود را ندارد. ورشکستگی بهمعنای واقعی کلمه در کوچهپسکوچههای نانواییهای ارومیه قدم میزند.
یک نانوا در مشهد با عصبانیت میگوید: به آیههای قرآن قسم، من امروز پول مزد کارگری که از صبح کار کرده را نداشتم بدهم. نتوانستم برای زن و بچهام سیبزمینی پیاز بخرم. به علی و اولادش قسم از بیست و هفتم تا حالا هیچ پولی تو حسابم نیامده و نمیدانم کجا بروم.
روز سهشنبه ۱۷تیر ۱۴۰۴، نانوایان تهران اعلام کردند از امروز دیگر با سامانهٔ نانینو کار نمیکنند و کارتخوانهای خود را تحویل میدهند. در مشهد نیز نانوایان با تحویلدادن کارتخوانهای نانینو اعلام کردند حاضر به ادامهٔ همکاری با این سامانه نیستند.
سامانهٔ نانینو که به بهانهٔ کنترل میزان مصرف سهمیهٴ آرد به نانوایان تحمیل شد، خیلی زود به عاملی برای جریمه، اخاذی، فشار و زمینگیر کردن نانوایان تبدیل گردید.
فاطمی، عضو مجلس رژیم، روز ۳۱اردیبهشت ۱۴۰۴ گفت: «آقای وزیر صمت! آقای وزیر جهاد کشاورزی! سامانهٔ نانینو را تعطیل کنید، متوقف کنید. امروز مشکلات نانواییها در کشور به یک ابر چالش تبدیل شده است... چرا پاسخگو نیستید؟».
نانوایان در اعتراضهایشان شعار میدادند: «نانینو حیا کن ـ نانوایی رو رهاکن/ مرگ بر نانینو/ وعده وعید کافیه ـ سفرهٔ ما خالیه...»
بررسی اعتراضات و شعارهای اقشار مختلف، مانند «جنگافروزی کافیه ـ سفره ما خالیه» و شعار بازنشستگان مخابرات که «ستاد فرمان امام، مخابرات را برده، حق ماها رو خورده»، نشان میدهد که مردم به خوبی میدانند این وضعیت، ناشی از سیاست جنگافروزی رژیم از یک طرف، و غارت و چپاول بیحد و حصر از طرف دیگر است.
۴۳- اکثریت هموطنان و بهویژه اقشار زحمتکش، بهرغم برخورداری استثنایی میهن ما از منابع و ثروتهای طبیعی و دستآوردهایی عظیم رنج و کار مردم ایران، با محرومیت و فقر و فشاری طاقت سوز مواجهند. بنابه گزارش اقتصاددانان حکومتی، نزدیک ۶۰درصد جمعیت ایران قادر نیستند حداقل کالری لازم برای ادامه زندگی را دریافت کنند و در واقع گرسنهاند («جهان صنعت»، ۲دی ۱۴۰۳).
رسانهٴ حکومتی «هممیهن» در گزارشی از وضعیت فقر در جامعه مینویسد: «مطالعات دفتر رفاه اجتماعی وزارت کار نشان میدهد، درصد بالایی از کودکان در خانوارهایی زندگی میکنند که دچار فقر پولی (۳۸ درصد از کودکان زیر خط فقر) هستند و حدود ۵۰درصد از والدین، تحصیلات متوسطه دوم ندارند» (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴).
رسانههای حکومتی همچنان که در فصل قبلی از روزنامهٔ جمهوری اسلامی نقل کردیم، از این جنبشهای مردمی، پیام ترس از «انقلاب لشکر گرسنگان» دریافت میکنند.
خلیفهٴ ارتجاع هم همین وضعیت انفجاری و خطر «انقلاب لشکر گرسنگان» را در چشمانداز میبیند. خامنهای در ۵آذر ۱403 در دیدار با مزدوران سرکوبگر بسیجی ضمن تأکید بر اینکه «بسیج در کشور باید روز به روز تقویت شود» تصریح کرد مأموریت بسیج «مقابله با ایجاد هرج و مرج و اغتشاش در کشور» است. یعنی که پاسخ بحران آب و برق هم سرکوب است و بس.
بحران رژیم ساختهٔ آب و برق، دهها میلیون نفر از مردم ایران را زمینگیر کرده است. اما پزشکیان با وقاحت از مردم طلبکاری میکند که چرا «سه برابر کشورهای اروپایی» برق مصرف میکنند؟! و به محرومان بیپناه در سرمای پائیز توصیه میکند که مثل او درخانه «لباس گرم» بپوشند! پاسداران رژیم هم با دفاع از منطق پزشکیان در سایت خود (جوان) در ۲۶آبان ۱۴.۳ نوشتند: «رئیسجمهور حرف بسیار درستی میزند که میگوید برای رفع ناترازیها اول باید صرفهجویی کرد... او گفت: این منطقی نیست که حدود سهبرابر کشورهای اروپایی در کشور ما برق مصرف میشود. خود من در خانه از لباس گرم استفاده میکنم. دیگران هم میتوانند این کار را انجام دهند».
معادن ایران در چنگالهای خونین خامنهای و سپاه پاسداران است و آنها کارگران معادن را بدون هیچ وسیله ایمنی به قربانگاه معادن میفرستند. فجایع انسانی که هر سال در معادن مختلف در ایران تکرار میشود نشان میدهد که کارگران معادن را پاسداران جنایت، به وحشیانهترین صورت استثمار میکنند. روزنامهٔ حکومتی «هممیهن» روز۲مهر ۱۴۰۳نوشت: «نسبت تلفات در ایران به ازای هر یک میلیون تن مواد استخراجشده بهطور متوسط چند برابر بیشتر از میانگین جهانی است».
معدنکاران ایران که در یکسال گذشته در برابر این ستم و استثمار، دست به اعتصاب و حرکتهای اعتراضی زدند، از جمله عبارتند از: کارگران بومی اخراجی معدن تیتاتیوم کهنوج کارگران، کارگران معدن زغالسنگ طَزره، کارگران کارخانه سنگ آهن گندله در بهاباد، کارگران معدن سنگ آهن چغارت در بافق، کارگران شرکت آسفالت طوس معدن چادرملو در اردکان، کارگران معدن طلای مزرعه شادی در ورزقان، کارگران معدن زغالسنگ برناکی از زیرمجموعههای معادن زغالسنگ البرز شرقی، کارگران معدن زغالسنگ زمستان یورت غربی، کارگران معدن مس درخشان تخت گنبد در سیرجان، کارگران معدن سرب و روی راور، کارگران معدن سامان کاوش در طبس، معدنچیان معدن آق دره مشکین شهر و کارگران کارخانهٔ سنگ آهن سه چاهون در بهاباد...
۴۴- در ۳۱شهریور ۱۴۰۳، انفجار معدن «معدنجو» در طبس و جان باختن مظلومانهٴ ۵۲ معدنکار، قلبهای مردم ایران را لرزاند.
«کمیسیون کار» شورای ملی مقاومت ایران در اطلاعیهٔ ۳مهر۱۴۰۳، مسئول فاجعهٔ معدن طبس را خامنهای و نظام منحوس ولایت فقیه اعلام کرد و نوشت: «چپاولگری آخوندهای حاکم بر ایران و سیاستهای ضدّکارگری و جنایتکارانهٴ آنها بار دیگر فاجعهٔ بزرگی به بارآورد و میهن ما را در سوگ کارگران معدنکار فرو برده است؛ فاجعهیی که مسئول آن خامنهای و نظام منحوس ولایت فقیه است».
«کمیسیون کار» زیر عنوان «اعترافهای رژیم» عمق فاجعه را بیشتر به تصویر کشید و افزود: فاجعهبارتر اینکه دو روز بعد از انفجار، روز ۳مهر کارگزاران رژیم در خراسان جنوبی وقیحانه اعلام کردند «همه معدنکارانی که در معدن گرفتار هستند جزء فوتشدگان محسوب میشوند». همزمان نماینده قاینات در مجلس ارتجاع گفت: «وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی تأیید کرد استخراج گاز در معدن باید انجام میشد که نشده است. دو روز قبل کارگران اعلام میکردند نشت گاز بوده، اما بیتوجهی شده است. مسئولان دولتی مسببان اصلی این حادثه هستند. یکی از دلایل دیگر حادثهٔ طبس، عدم بازرسی مستمر است بهطوری که خود وزیر میگوید به من مجوز استخدام بازرس را ندادهاند» (تلگرام چند ثانیه، ۳مهر). علیزاده، رئیس کمیسیون صنایع و معادن مجلس رژیم، هم اذعان کرد که «ظاهراً این معادن و بهویژه این معدنی که الآن صحبتش هست استاندارد حداقلی که برای ایمنی باشه رو رعایت نکرده... حتی سادهترین اطلاعرسانی هم نشده و این افراد اگر اطلاعرسانی میشد شاید اون منطقه را ترک میکردند... کف استانداردها هم اینطور که ما فعلا" برداشت میکنیم رعایت نشده» (تلویزیون رژیم - اول مهر).
«اطلاعیه کمیسیون کار شورا» سپس با اشاره به اینکه «هر ساله شماری از کارگران در معادن ایران، زنده به گور میشوند» بهنقل از سایت حکومتی «انتخاب» اول مهر ۱۴۰۳ یادآور شد که «اخیراً یک انفجاری هم در شازند رخ داد و چند کارگر زیر آوار ماندند و دو هفته طول کشید تا اجساد خارج شود». این در حالیست که حتّی طبق ماده ۸۸ قانون کار همین رژیم «اشخاص حقیقی یا حقوقی» «مکلّف به رعایت موارد ایمنی و حفاظتی مناسب میباشند» و طبق تبصره ۲ ماده ۹۲ قانون کار، «وزارت کار و امور اجتماعی مکلّف به بازدید و تأیید مجدّد شرایط فنی و بهداشت ایمنی محیط کار خواهدبود».
برخی نکات تکاندهندهٔ دیگری که دربارهٔ رفتار ضدانسانی حاکمیت آخوندها با معدنکاران زحمتکش میهنمان، که در اطلاعیه کمیسیون کار خاطرنشان شده، عبارتند از:
- بیتوجهی و سهلانگاری ارگانهای حکومتی در مورد کارگران این معدن زغالسنگ در حالی است که بهگفته علیاکبر رحیمی، استاندار رژیم در خراسان جنوبی، «۷۶درصد زغالسنگ کشور از این منطقه تأمین میشود و حدود ۸ تا ۱۰شرکت بزرگ از جمله شرکت معدنجو در منطقه مشغول به کار هستند» («رویترز»، اوّل مهر ۱۴۰۳).
- معادن ایران که از ارزندهترین سرمایههای ایران است، اساسا" دست بنیادهای وابسته به خامنهای، پاسداران جنایتکار و آقازادههای فاسد است که به وحشیانهترین صورت، کارگران را استثمار میکنند. معدن «معدنجو» ی طبس زیر مجموعه هولدینگ اقتصادی «معدنی و صنعتی گل گهر» است. این هولدینگ یکی از بزرگترین شرکتهای معدنی و صنعتی و زیر مجموعه بانک سپه است. این بانک متعلق به بنیاد مستضعفان است که زیر نظر خامنهای اداره میشود. بنیاد مستضعفان پس از شرکت ملی نفت ایران، دومین مؤسسه اقتصادی بزرگ در ایران محسوب میشود. اعضای اصلی این بنیاد را پاسداران تشکیل میدهند.
- علی مقدسزاده، رئیس کانون شورای حکومتی کار خراسان جنوبی، حقوق کارگران معدنجو را ۱۲میلیون تومان ذکر کرد. این در حالی است که به گفتهٴ کارشناسان رژیم: «خط فقر ۳۰میلیون (تومان) است» (فرارو، ۲۲شهریور ۱۴۰۳).
-برای سران حکومت، آنچه که مهم است تاراج و غارت سرمایههای ملی و دسترنج کارگران و زحمتکشان محروم است. در قوانین کار کشورها، موضوع «ایمنی» محیط کار یک مسألهٴ پایهیی است. اما برای رژیم غارتگر آخوندها جان و ایمنی کارگران ارزشی ندارد. پس از جانباختن معدنکاران در طبس، رئیس کانون شورای حکومتی کار خراسان جنوبی گفت: «یک سنسور گاز متان نداریم. اگر یک سنسور گاز متان داشتیم این اتّفاق نمیافتاد» (تلگرام چند ثانیه ۲مهر ۱۴۰۳).
- تجربهٔ ۴۵سال گذشته نشان داده است که تا این رژیم غارتگر و جنایتکار بر سر کار است وضعیت کارگران وخیمتر و سفرههای آنها کوچکتر میشود. حقوق کارگران و زحمتکشان فقط با قیام و اعتراض و با سرنگونی رژیم آخوندها و استقرار دموکراسی و حاکمیت مردم تأمین خواهد شد.
این حقیقت را بارها خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیدهٴ شورا، در موضعگیریها و سخنرانیهای خود خاطرنشان کرده است.
۴۵- روز جمعه ۱۳تیر ۱۴۰۴، شماری از زنان بلوچ با حضور در خیابانهای منتهی به فرمانداری شهرستان خاش، دست به راهپیمایی اعتراضی زدند و با تجمع مقابل ساختمان فرمانداری، خواستار مجازات عاملان یورش نظامیان به روستای گونیچ و روشن شدن ابعاد این فاجعه شدند. زنان شرکتکننده در این تجمع، با شعارهایی علیه نظامیگری، جنایت و خشونت علیه زنان بلوچ توسط حاکمیت و سیاستهای سرکوبگرانه سردادند و خواستار مجازات فرماندهان عملیات گونیچ شدند.
در یورش نیروهای امنیتی و نظامی به روستای گونیچ در بامداد سهشنبه ۱۰تیر ۱۴۰۴، یک زن بلوچ با اصابت گلوله به ناحیه کلیه جان خود را از دست داد و یازده زن بلوچ مجروح شدند.
سه روز بعد (جمعه ۱۳تیر) یک زن دیگر بلوچ به نام «لالی بامری»، ۴۰ساله و از مجروحان یورش وحوش خامنهای به روستای گونیچ، پس از سه روز تحمل جراحات شدید در بیمارستان خاش، جان خود را از دست داد. وی در جریان یورش پاسداران و نیروی سرکوبگر انتظامی در روز سهشنبه ۱۰تیر هدف گلوله مزدوران قرار گرفت و بهشدت زخمی شد.
خانم مریم رجوی که پیشتر، یورش وحشیانه پاسداران و نیروی انتظامی به زنان بیدفاع روستای گونیچ شهرستان خاش و جان باختن خانبیبی بامری را نمایش دیگری از چهره کریه رژیم زنستیز آخوندی توصیف کرده و خواستار حمایت جوانان شورشگر از زنان مقاوم شده بود، در پیام دیگری اعلام کرد: «باز هم زن شجاع دیگری از هموطنان بلوچ قربانی جنایتهای رژیم زنستیز آخوندها میشود! لالی بامری ۴۰ساله که در حمله وحشیانه سهشنبه پاسداران و نیروی انتظامی به روستای گونیچ شهرستان خاش مجروح شده بود، پس از اینکه سه روز با درد و رنج دست و پنجه نرم میکرد امروز جان باخت. خان بیبی بامری روز سهشنبه در این حمله جانباخته بود. مرگ مظلومانه و جانگداز خان بیبی و لالی خشم و انزجار هر ایرانی آزاده و شریفی را از فاشیسم زنستیز آخوندی دو چندان و عزم شورشگران آزادی بهویژه جوانان دلیر بلوچ را برای تغییر این رژیم ضدبشری جزمتر میکند. زن، مقاومت، آزادی».
در جنایت دیگری توسط رژیم سرکوبگر آخوندها، روز سه شنبه ۱۰تیر ۱۴۰۴، در اثر تیراندازی بسیجیان جنایتکار به یک خودرو در منطقه تاریکدره همدان ۲جوان به نامهای مهدی عبایی و علی رضا کرباسی جانباختند و یک جوان دیگر بهشدت مجروح شد. بامداد روز پنجشنبه ۱۲تیر ۱۴۰۴، گروه زیادی از مردم همدان در جریان تشییع جنازه آنها، با شعارهای «مرگ بر ستمگر»، «میکشم، میکشم آنکه برادرم کشت» و «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست» خشم و اعتراض خود را علیه رژیم آخوندی و پاسداران و بسیجیان ابراز کردند.
خانم رجوی با تسلیت به خانوادههای داغدار و با درود به جوانان معترض و خشمگین که اجازه ندادند خون جانباختگان پایمال شود، گفت: «قتل جوانان بیگناه در همدان، حمله و هجوم به زنان بیدفاع در خاش، دستگیریهای گسترده و اعدامهای روزافزون تنها خشم و نفرت مردم و عزم و اراده آنان برای تغییر رژیم را مضاعف میکند».
روز جمعه ۲۶بهمن ۱۴۰۳، به دنبال قتل وحشیانه امیرمحمد خالقی، دانشجوی دانشگاه تهران و حرکت اعتراضی دانشجویان، عوامل سرکوبگر رژیم سراسیمه تلاش کردند با پوشاندن و تحریف حقایق، صدای دانشجویان را خاموش کنند. امّا دانشجویان با شعار «دانشجو میمیرد ـ ذلّت نمیپذیرد» به این نیرنگ پاسخ دادند.
دانشجویان با هوکردن حراست و شعار «بیشرف، بیشرف» به تحصن و اعتراضشان ادامه دادند.
در پی تظاهرات اعتراضی دانشجویان دانشگاه تهران، دانشجویان دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک) طی یک بیانیه اعلام کردند: «ما، دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، ضمن ابراز همدردی با دانشجویان دانشگاه تهران، سرکوب اعتراضات دانشجویی را بهشدّت محکوم میکنیم... به مسئولان هشدار میدهیم که اگر این روند سرکوب و نادیده گرفتن حقوقدانشجویان، بهویژه دانشجویان دانشگاه تهران، ادامه پیدا کند، ما دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلیتکنیک تهران) در برابر این ظلم سکوت نخواهیم کرد».
روز شنبه ۲۷بهمن، در دومین روز تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران، دانشجویان در مقابل کتابخانه مرکزی دانشگاه دست به اعتراض زدند. دانشجویان با شعار «حراست، سپاهی، قاتل ما شمایی»، متّهم ردیف اوّل این پرونده را نشان دادند و با مزدوران لباسشخصی که قصد ورود به محوطه کوی برای سرکوب دانشجویان را داشتند، مقابله کردند.
خبرگزاری فرانسه شنبه ۲۷بهمن ۱۴۰۳، در گزارشی از تظاهرات دانشجویان کوی دانشگاه نوشت: «دانشگاهها بهطور سنتی مرکز اعتراضات در ایران بودهاند، دانشجویانی که در قیام ۱۹۷۹ شاه را سرنگون کردند، در موجی از تظاهرات ضددولتی سال۱۳۹۹ [۱۳۷۸] و اخیراً جنبش اعتراضی که مرگ مهسا امینی آن را جرقه زد، شرکت کردند».
خانم مریم رجوی درباره خیزش اعتراضی دانشجویان گفت: «درود بر دانشجویان دانشگاه تهران که در اعتراض بهقتل دانشجوی بیگناه امیرمحمد خالقی بهپا خاستند. دانشجویان میدانند که مسئولیت برعهده رژیمی است که امنیت و رفاه مردم برایش هیچ اهمیتی ندارد و جز حفظ نظام با شدیدترین سرکوب هدفی ندارد. دانشجویان خروشیدند که دیگر نباید سکوت کرد. آری دانشگاه سنگر آزادی است و باید نقش تاریخی خود را در همه جا ایفا کند. هموطنان را به حمایت از دانشجویان فرامیخوانم».
۴۶- از ابتدای سال۱۴۰۴، بسیاری از زحمتکشان و محرومان سفرههای خالی خود را در خیابان پهن کردند تا اعتراضشان را بهطور نمادین به نمایش بگذارند. این در حالی است که پزشکیان با دعا و ثنا به ولیفقیه و تکرار و تأکید بر سیاستهای جنگافروزانه خامنهای و با چند برابر کردن بودجه ارگانهای نظامی و سرکوبگر، به لغزخوانی و فریبکاری مشغول است. هم از این روست که بازنشستگان، پرستاران، کارگران و سایر اقشار به ستوه آمده به خیابان میآیند و فریاد میزنند «نه مجلس، نه دولت، نیستند به فکر ملّت» و «فقط کف خیابون، به دست میاد حقمون».
درباره شرایط انفجاری جامعه، روزنامه اعتماد (۲۹ آبان ۱۴۰۳) هشدار داد: «فقر در ایران امروز، دیگر تنها یک چالش اقتصادی نیست؛ بلکه تهدیدی جدّی برای انسجام اجتماعی و ثبات سیاسی است. آمارها نشان میدهد، میلیونها ایرانی با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم میکنند و از حداقلهای زندگی محرومند». این، تصویری کوچک از جامعهٔی است که کاسه صبرش لبریز شده و همچون انبار باروتی در انتظار جرقّه است. یک روزنامه حکومتی دیگر هم با نگرانی از اینکه کار نارضایتیهای انباشته شده به «خیابان» کشیده شود، نوشت: «جامعه باور نمیکند این حکومت برای کشور کار میکند. این اشکال اصلی و گیر کار دولت است. اگر مقاومت در خیابان شروع شود، کار دولت سخت خواهد شد» («ستاره صبح»، ۲۲آبان ۱۴۰۳).
در حالیکه جامعه در چنین شرایطی قرار دارد، بحران بیآبی و قطعی مکرر برق افزوده بر مشکلات معیشتی، مردم را به ستوه آورده است. در شامگاه سهشنبه ۲۳بهمن ۱۴۰۳، شهروندان دهدشت علیه قطع مکرّر برق، مشکلات اقتصادی و سرکوبهای حکومتی دست به اعتراض زدند. این اعتراضها که چند شب ادامه یافت، با واکنش نیروهای امنیتی همراه بود و گزارشهایی از شلیک مأموران به مردم و جانباختن دو جوان معترض، منتشر شد. معترضان در جریان این تجمعها شعارهایی از جمله «مرگ بر دیکتاتور»، «امسال سال خون است، سید علی سرنگون است» و «مرگ بر جمهوری اسلامی» سردادند.
بحران کمآبی در اصفهان و چهارمحال بختیاری به حدی است که کشاورزان نگران نابودی محصولات خود هستند. دولت به بهانه تأمین آب شرب اصفهان و یزد از رهاسازی آب خودداری میکند و این در حالی است که قسمت اعظم آب زاینده رود را صنایعی مانند فولاد مبارکه مصرف میکنند. از اولین روزهای سال۱۴۰۴ کشاورزان شرق و غرب اصفهان برای دستیابی به حقآبه، که حق مسلم آنهاست، همراه با خانوادههای خود حرکتهای اعتراضی گستردهیی به شرح زیر انجام دادند.
روز جمعه اول فروردین ۱۴۰۴، گروهی از کشاورزان شرق اصفهان ضمن تجمع و توقف تراکتورهای خود در مسیر یکی از جادههای اصفهان خواستار رسیدگی به مطالباتشان شدند.
روز سهشنبه ۱۲فروردین ۱۴۰۴بار دیگر کشاورزان شرق و غرب اصفهان از ورزنه تا رودشت و اطراف، به خیابانها آمدند و با تراکتورهایشان فریاد اعتراض سر دادند. کشاورزان شعار میدادند: «کشاورز میمیرد ـ ذلّت نمیپذیرد»، «اصفهانی با غیرت ـ حمایت، حمایت»، «مرگ بر خاتمی»، «مرگ بر پزشکیان»، «مرگ بر عارف»، «فلسطین شده اصفهان ـ غزه شده شرق آن» و. . …
خانم مریم رجوی روز جمعه ۱۵فروردین، با درود به کشاورزان غیرتمند و محروم اصفهان، که بیاعتنا به وعدههای پوچ کارگزاران رژیم به تحصن و اعتراض خود ادامه میدهند، گفت: رژیم چپاولگر و ضدایرانی حاکم همه سرمایههای کشور را در خدمت بقای نظام پلید ولایت بهکار گرفته و یکی از دلایل اصلی بحران آب، منحرف کردن آب برای صنایع نظامی و مؤسسات وابسته به پاسداران رژیم است.
خامنهای که در اعتراضهای محرومان بهجان آمده از بیآبی و قطعی برق و مشکلات معیشتی، صدای پای قیام را میشنود، هیچ پاسخی جز تشدید سرکوب ندارد. راهاندازی گشتهای عملیاتی حوزههای بسیج، راهاندازی گشتهای ثارالله (خودرویی)، راهاندازی ایست بازرسیها و دهها طرحهای امنیتی ـ اطلاعاتی و طرح امنیت محله محور، بخشی از این سیاست سرکوبگرانه است که البته با موج اعدامها برای ارعاب تکمیل میشود. وظیفهٔ پیشبرد طرحهای سرکوبگرانه برعهده شورای عالی امنیت ملی، شورای امنیت کشور (شاک)، ستاد کل نیروهای مسلح، سپاههای استانی، قرارگاههای امنیتی، سازمان بسیج، وزارت اطلاعات، وزارت کشور، نیروی انتظامی، یکان ویژه و سازمان اطلاعات سپاه است. همهٔ دستگاهها و قرارگاهها و نیروهای نظامی و اطلاعاتی و امنیتی رژیم، هر کدام بازداشتگاه و زندان و مراکز شکنجه خاص خود را دارند. به دستور شورای امنیت کشور، شورای تأمین استانها از سال۱۴۰۳ تا تیرماه ۱۴۰۴ حدّاقل ۵۰جلسه برگزار کردهاند و بیش از ۹۰درصد موضوعات و مصوبات جلسات در رابطه با اقدامات سرکوبگرانه و کنترلی و مقابله با خیزشهای مردمی است.
در اردیبهشت۱۴۰۴ مقامات نظامی، انتظامی، امنیتی، اطلاعاتی استانها تشکیل جلسه داده و تصمیم گرفتند که گشتهای محله محور بسیج (رضویون) را بهصورت مستمر در سطح استان و شهرها و روستاها راهاندازی کنند.
در تاریخ ۱۵خرداد ۱۴۰۴ پزشکیان از طرح سرکوبگرانه جدیدی بهنام «قرارگاه بیقراری» در مساجد، رونمایی کرده و درباره «همافزایی» دولت و بسیج برای سرکوب و کنترل مردم پرده برداشت.
در تیرماه ۱۴۰۴ اسکندر مؤمنی، وزیر کشور رژیم، طی دستورالعمل محرمانه به کلیه استانداران اعلام کرد که طرح «محله محور و رضویون» را در همآهنگی با فراجا اجرایی کنند. وزیر کشور رژیم همچنین به کلیه ارگانهای تابعه، از جمله فرمانداریها و بخشداریها و شهرداریهای شهرها تأکید کرده بود که امکانات مورد نیاز و تمامی کمبودهای مربوط به ساختار و مأموریتهای «رضویون» و «طرح محله محور» را تأمین و در اولویت خود قرار دهند.
در هفته دوم تیر ۱۴۰۴ مجلس قوانین سرکوبگرانهیی را تصویب کرد که بر اساس آن خیلی از فعالیتها مصداق «افساد فی الارض» شمرده شده و استفاده از ابزارهای ارتباطی اینترنتی مانند استارلینک نیز ممنوع اعلام شده است.
در مقطع جنگ همگان دیدند که حکومت هیچ دغدغه و تدبیری برای امنیت و سلامت مردم در زیر بمباران ندارد، اما برای امنیت نظام بسیج حداکثری اعلام کرد و به کلیه ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی و انتظامی آمادهباش کامل داد. شورای عالی امنیت رژیم در یکی از دستورالعملها تأکید کرد که «هر فرد یا رسانه یا سازمانی که مواضع نظام را زیر سؤال ببرد باید فوراً مورد برخورد قرار بگیرد». شورای امنیت کشور «شاک» نیز به کلیهٔ استانداران اعلام کرد در هر استان و شهر مراکز دانشگاهی «اتاق وضعیت» و «کمیتههای امنیتی» تشکیل دهند و لحظه به لحظه «اخبار تابآوری جامعه» و «فضای مجازی» را رصد کرده و به «شاک» گزارش کنند.
در مورد دستگیریهای گستردهٔ این مقطع، پاسدار منتظرالمهدی، سخنگوی نیروی سرکوبگر انتظامی، روز سهشنبه ۲۱مرداد گفت: «در دورهٔ جنگ ۱۲روزه حدود ۲۱هزار مظنون دستگیر شدند» («عصر ایران»، ۲۱مرداد ۱۴۰۴).
فصل ششم
کانونهای شورشی
پیشتازان انقلاب دموکراتیک
۴۷- بههمانگونه که بارها و از جمله در بیانیهٔ سال پیش گفتهایم: «تدارک شرایط ذهنی انقلاب و بهویژه در شرایط انقلابی، مهمترین تکلیف هر نیروی انقلابی و پیشتاز است. کانون شورشی، نیروهای میدانی مقاومت ایران برای به نتیجه رساندن این وظیفه خطیر است. آتش مستمر و پیدرپی به سیستم عصبی (بافت امنیتی) دیکتاتوری حاکم موجب تزلزل در بافت و در سطح فرماندهی نیروهای سرکوب شده و برای جنبش خیابانی و قیام راه باز میکند. کانون شورشی، تضمین یکپارچگی سرزمینی ایران در چارچوب دموکراسی و آزادی و حقوق ملیتهای تحت ستم و عالیترین پاسخ راهبردی به ضرورت سرنگونی استبداد دینی است».
آنچه در کارکردهای گردانهای پیشتاز انقلاب دموکراتیک، بسیار برجسته است، پیوند عملیات دلاورانهٔ اختناقشکن آن قهرمانان، با مطالبات و دردهای اقشار مختلف مردم، بهویژه، محرومان و زحمتکشان از یک طرف، و پیوند با ریشههای مبارزه انقلابی با دو دیکتاتوری شیخ و شاه، از جمله زندانیان سیاسی از طرف دیگر است.
از یکم شهریور سال ۱۴۰۳ تا پایان مرداد ۱۴۰۴ کانونهای شورشی با ۲۹۹۳عملیات موفق ضداختناق و ۳۵۱۱۸پراتیک انقلابی، مشعلهای پایداری و پیشروی و قیام را در ۳۱استان کشور فروزان نگهداشتند. در این ترازنامه، بهخاطر اختناق حداکثری و فضای امنیتی و گشتیهای دائمی و «محلهمحور»، عملیات ناموفق که درصد قابل توجهی است، محسوب نشده است.
در بخشی از اطلاعیهٔ اجلاس میاندورهیی شورا که در روزهای ۲۳ و۲۴ بهمن برگزار شد، آمده است: «اجلاس شورا افزایش و گسترش عملیات و کارزارهای کانونهای شورشی را شایان تبریک دانست و شجاعت و ارادهٔ اعضای کانونها را در برابر پاسداران و نیروهای سرکوبگر و همچنین ایستادگی آنها در زندانها و در مقابل شکنجهگران را بهمثابه افتخارات مردم و تاریخ ایران ستود».
در ۵فروردین ۱۴۰۴ آقای مسعود رجوی دربارهٔ آمار عملیات ضداختناق و پراتیکهای انقلابی کانونهای شورشی در سال ۱۴۰۳ اعلام کرد: ۳۰۷۷عملیات و بیش از ۳۹هزار پراتیک در ۳۱استان شامل ۱۳۵شهر و ۲۸۱۳پراتیک در چهارشنبه سوری، با کارزارهای بیوقفه در جمعههای زاهدان که بهرغم دستگیری و سرکوب از دیماه ۱۴۰۱ تاکنون۱۲۰هفته است، ادامه دارد».
از آن زمان تا ۳۱مرداد ۱۴۰۴، باید به عدد ۱۲۰هفته ۲۲جمعه دیگر اضافه نمود.
روز جمعه ۶تیر ۱۴۰۴، شورشگران بلوچ، با وجود بسیج سرکوبگرانه و امنیتی رژیم آخوندی، بنرها و تابلوها و شعارهای انقلابی را در پیکار برای آزادی علیه ستم و دیکتاتوری بالا بردند.
در دستنوشتهها و پلاکاردهایی که توسط جوانان دلیر زاهدان برافراشته شد و مهمترین خواستهای هموطنان بلوچ و مردم سراسر ایران را منعکس میکرد، از جمله این شعارها به چشم میخورد:
خامنهای، با اتمی بیاتمی، سرنگون، سرنگون
از زاهدان تا تهران، پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایران
نه شاه میخواهیم نه ملا، لعنت به دیکتاتورها
از زاهدان تا تهران، مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر
ولایت، سلطنت، تشنه به خون ملت
نه شیخ، نه شاه، آزادی و جمهوری دموکراتیک
سلطنت، ولایت، یکصد سال جنایت
جوانان شورشگر بلوچ یک هفته قبل از آن نیز در جریان کارزار ۳۰خرداد سرآغاز مقاومت انقلابی، با به آتش کشیدن تصاویر منحوس خامنهای ضحاک، رئیسی جلاد، دژخیم سلیمانی و تابلوهای ستادهای خبرچینی سپاه پاسداران در زاهدان و به آتش کشیدن پایگاههای بسیج سپاه پاسداران در سراوان، برگ دیگری از پیکار و پایداری پرشکوه جوانان بلوچ را در دفتر مقاومت ثبت کردند.
۴۸- استبداد دینی از طریق قضاییه جنایتکار، مراکز پاسداران و بسیج و نیروی سرکوبگر انتظامی و حوزههای جهل و جنایت، تلاش میکند فضای ارعاب و اختناق را هر چه بیشتر بر مردم، تحمیل کند امّا پیشتازان شجاع و شورشگر با سلسله عملیات جسورانه به دیوارهای اختناق ضربات محکم میزنند و با عملیات آتشین خود مشعلهای امید و انقلاب و تهاجم به دشمن را در جای جای میهن بر میافروزند.
در آغاز چهل و هفتمین سال سرقت انقلاب ضدسلطنتی، کانونهای شورشی با ۴۷عملیات آتشین، آرام و قرار از چشم پاسداران جنایتکار ربودند. روز یکشنبه ۲۱بهمن، در حالیکه دشمن غَدّار در آمادهباش حدّاکثری بهسر میبرد کانونهای شورشی با شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «نه شاه استعماری، نه شیخ ارتجاعی» مراکز سرکوب و حوزههای جهل و جنایت و غارت رژیم را در هم کوبیدند و نشان دادند که روح خروشان انقلاب بهمن۵۷ که دیکتاتوری سلطنتی را به زیر کشید، با رزم دورانساز چند نسل از فرزندان آگاه و فداکار ایران زمین، همچنان شعلهور است تا در قیام و سرنگونی استبداد دینی، برپایی حاکمیت جمهور مردم ایران را به ارمغان آورد.
در ژانویه ۲۰۲۵ ژنرال جیمز جونز درباره روح سرکش مقاومت ایران در کانونهای شورشی گفت: «در میان سرکوب وحشیانه، کانونهای شورشی در سراسر ایران بهپا خاستهاند. آنها سیستم کنترل گسترده رژیم را به چالش کشیده و پس از نفوذ در لایههای امنیتی آن، با جسارت اهداف رژیم، پایگاههای سپاه پاسداران و مراکز بسیج را هدف قرار دادهاند. روح مقاومت در ایران زنده است. این روح قابل سرکوب و خاموششدنی نیست».
۴۹- عملیات کانونها، علیه جنایات رژیم در سرکوب زحمتکشان بهویژه کشتار کولبران و سوختبران و تخریب منازل و آلونکهای مردم، بهخصوص در بلوچستان، و عملیات کانونهای شورشی در سالگردهای قیام خونین زاهدان و خاش، جلوه دیگری از دفاع کانونها، از حقوق مردم زحمتکش و ستمدیده بوده است.
روز یکشنبه ۸مهر ۱۴۰۳، در دومین سالگرد قیام و جمعه خونین زاهدان، که در آن بیش از ۱۱۰نمازگزار بیگناه، بهشهادت رسیده بودند، کانونهای قهرمان شورشی با ۲۳رشته عملیات آتشین به مراکز و نمادهای رژیم جلادان، که در آن روز (۸ مهر۱۴۰۱) به روی هموطنان مظلوم بلوچ آتش گشود، تهاجم کردند.
در این سلسله عملیات پایگاهها و مظاهر حاکمیت پلید آخوندی در شهرهای زاهدان، ایرانشهر، بم، کرمان، تهران، اصفهان، شیراز، کرمانشاه، ارومیه، یزد، خرّمآباد، مرند، سبزوار، رضوانشهر و خدابنده زنجان هدف قرار گرفته و با انفجار به آتش کشیده شدند.
روز جمعه ۱۱آبان، کانونهای شورشی در سالگرد جمعه خونین خاش با عملیات انقلابی خود به بزرگداشت آتشین شهیدان خیزش دلاورانه مردم خاش در ۱۳آبان۱۴۰۱ برخاستند و در شهرهای زاهدان، مشهد، قزوین، کرج و تهران به مراکز و نمادهای سرکوب و جنایت حکومت آخوندی تهاجم کردند.
کانونهای شورشی همچنین با پراتیکهای انقلابی در زاهدان نام و خاطره شهیدان جمعه خونین خاش را با شعار «همپیمان با یاران، ایستادهایم تا پایان» زنده نگاه داشتند.
در جریان قیام خاش، حضور نیرومند زنان، مردان و جوانانی که مانند قیام آبان۹۸ به مراکز سرکوب و غارت یورش بردند چشمها را خیره کرد.
تخریب مستمر خانههای محرومان بلوچ توسط وحوش خامنهای در مرادآباد چابهار از ۱۰آبان تا نیمهشب جمعه ۲آذر ۱۴۰۳ ادامه یافت. عملیات کانونهای شورشی در پاسخ به این تخریبها، به آتش کشیدن مراکز سرکوب در شهرهای تهران (۲عملیات)، مشهد (۲ عملیات)، دزفول، زاهدان (۲ عملیات) و البرز بود.
سه رشته انفجار مراکز دشمن و عملیات کانونهای شورشی دلیر در پاسخ به تخریب خانههای محرومان بلوچ در زیباشهر چابهار در ۱۳آبان ۱۴۰۳
انفجار در ستاد فرماندهی ناحیه بسیج سپاه پاسداران در تهران،
انفجار در حوزه بسیج سپاه پاسداران ضدامام حسن در کرمانشاه،
انفجار در حوزه جهل و جنایت و سرکوب زنان در شیراز.
در یکی از این جنایتهای شنیع تخریب منازل مردم فقیر، در ساعت ۳ بامداد ۳بهمن که اهالی و کودکان در خواب بودند، مأموران نیروی سرکوبگر انتظامی در یک شبیخون وحشیانه به روستای لوچو، واقع در منطقه منزلاب، از توابع زاهدان، اقدام به تخریب دستکم ۱۸منزل مسکونی و در حال ساخت هموطنان بلوچ کردند.
صبح یکشنبه ۷بهمن ۱۴۰۳، مأموران نیروی سرکوبگر انتظامی به منطقه شیر آباد زاهدان یورش بردند و چند خانه هموطنان محروم بلوچ در این منطقه را تخریب کردند.
روز ۱۳بهمن قهرمانان کانونهای شورشی با درهم کوبیدن مراکز سرکوب بسیج و سپاه ضدخلقی و نمادهای حاکمیت پلید آخوندها، پاسخهای آتشینی به جنایات خلیفه ارتجاع دادند. انفجار در پایگاههای بسیج پاسداران، در شهرهای تهران (۴ انفجار)، اهواز، و به آتش کشیدن ۲پایگاه بسیج سپاه در تهران، مشهد، کرمان، به آتش کشیدن بیلبردها و بنرهای سرکردههای رژیم در قزوین، کرج، جوانرود، آمل، زاهدان، بیرجند، لردگان و سرباز.
روز جمعه ۱۲بهمن ۱۴۰۳ نیز جوانان شورشگر زاهدان در یک سلسله پراتیک انقلابی با برافراشتن پلاکاردها و بنرهایی در سطح شهر، خشم و خروش مردم محروم استان سیستان و بلوچستان را از این رژیم ضدبشری به نمایش گذاشتند. روی تابلوها و دستنوشتههای جوانان شعار نوشته بودند:
- «باید با شورشگران بهپاخاست و بر کاخ ستم آتش انداخت»
- «وای به روزی که مسلّح شویم»
- «ما مقاومت سازمانیافته را برای تضمین قیام و سرنگونی پشتیبانی میکنیم»
- «از زاهدان تا تهران: مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر»
وحوش خامنهای روز ۳۰بهمن خانههای مردم محروم در اصفهان، زاهدان، سیرجان و چابهار را تخریب کردند. در پاسخ به این جنایتهای ضدمردمی و ضدانسانی که بهطور مستمر توسط آخوندها و پاسداران جنایتپیشه ادامه دارد، کانونهای شورشی روز پنجشنبه ۲اسفند مراکز سرکوب و غارت و حوزههای جهل و جنایت و پایگاههای سپاه پاسداران را در شهرهای مختلف در هم کوبیدند.
قهرمانان شورشگر در تهران، مشهد، کرمانشاه، خرمآباد و هشتگرد، تصاویر منحوس خمینی و خامنهای را به آتش کشیدند و با ۱۵رشته عملیات انفجار و آتش زدن مراکز سرکوب و غارت و نمادهای پلید حکومتی در شهرهای تهران، کرمانشاه، مشهد، البرز، هشتگرد، خرّم آباد، رشت، شیراز، آمل، بوشهر، قزوین و زابل را به آتش کشیدند.
۵۰- کارگران میهن ما در حکومت ضدّبشری ولایت فقیه، کلیه حقوق بهرسمیت شناخته شده خود را از دست دادهاند. کانونهای شورشی دلیر در دادخواهی آتشین معدنکاران مظلوم طبس از آخوندها و پاسداران ستمگر و معدنخوار در ۱۲آبان ۱۴۰۳ تعداد ۷رشته انفجار و بهآتش کشیدن مراکز دشمن در شهرهای تهران (۳ پایگاه)، مشهد (۲پایگاه)، شیراز، گلپایگان و ۴بنر نمادهای رژیم را در تهران، کرج، اهواز و شوش به آتش کشیدند.
در گرامیداشت روز جهانی کارگر، کانونهای شورشی دلاور، در روز ۱۱اردیبهشت، با پیام خیزش و شورش در برابر رژیم جلّادان و غارتگران، خشم فشرده کارگران را در پاسخهای آتشین خود، با به آتش کشیدن پایگاههای بسیج پاسداران در تهران، ارومیه، کرمانشاه، خاش و نیکشهر و با به آتش کشیدن بنرها و تابلوهای نماد حکومت در شهرهای بروجرد، سراوان، شوش و بافت، همچنین به آتش کشیدن بنرها و تابلوهای حکومتی در شهرهای بروجرد، سراوان، شوش و بافت کرمان، طنینانداز کردند. علاوه بر آن، شورشگران با اقدام به تصویرنگاری در شهرهای گرگان، زنجان، یزد و همدان دیوارهای سخت و حفاظتشده را در پرتو شعارهای انقلابی «خامنهای دشمن طبقه کارگر ایران»، «از معدن تا بندر، محل قتل کارگر» و «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» روشن کردند.
همزمان با روز جهانی کارگر، و در آستانه هفتمین روز به خون غلطیدن کارگران بندرعباس، کانونهای قهرمان شورشی با ۱۱رشته عملیات انفجاری علیه مراکز جنایت و سرکوب و غارت، خامنهای ضحاک و سپاه تبهکار، در شهرهای تهران (۲ انفجار در یک محل)، آزادشهر گلستان (۴ انفجار)، کرمانشاه (۳ انفجار)، اصفهان و ایذه، پاسخ آتشین دادند.
کانونهای شورشی در روز چهارشنبه ۱۰اردیبهشت با یک سلسله پراتیک انقلابی در شهرهای بندرعباس، تهران، تبریز، کرج، اصفهان، مشهد، اهواز، رشت، ساری، کرمانشاه، کرمان، بوشهر، همدان، زنجان، یاسوج، قائمشهر، لاهیجان، شاهرود، شوش، ساوه، کهگیلویه و بویراحمد، با شعارهایی اعلام کردند: «فریاد هر کارگر، مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر»، «محرومان، مجاهدین یارتان، حامی پیکارتان»، «فقر، فساد، گرونی، میریم تا سرنگونی»، «کارگر بیدار است ـ از شیخ و شاه بیزار است» همبستگی خود را با کارگران و زحمتکشان اعلام کردند.
۵۱- روز شنبه ۲۶آبان ۱۴۰۳، مسعود رجوی طی پیامی «بهمناسبت سالگرد قیام کبیر آبان، خیزش خونین ارتش خلق برای آزادی و عدالت» خطاب به شورشگران گفت: دشمن ضدخلقی از بامداد ۲۳آبان برای کنترل تهران بهمنظور جلوگیری از حرکت شما و یادبودهای شهیدان قیام و هر گونه تجمّع و اعتراض ۱۳هزار نفر نیروی انتظامی و ۱۹هزار نفر از سپاه و بسیج به صحنه فرستاد. بهخصوص، از ساعت ۲۴ تا ۸صبح در اطراف اماکن حسّاس گشت و پستها برقرار بود امّا شما علاوه بر ۱۸ کارزار و سلسله عملیات در پاسخ به اعدامها و سوژههای دیگر در آبان ۴۰۳ با ۱۵۰ عملیات و پراتیکهای ۲۳ و ۲۴ و ۲۵آبان، خونهای۱۵۰۰ شهید قیام آبان ۹۸ را شعلهور کردید. ایران در چنگال اهریمنان عمّامه دار با اعدام و فقر و فساد و تاریکی دست و پنجه نرم میکند امّا سرانجام زیباترین وطن باید گلستانِ آزادی و عدالت گردد. قیـام خلق را نه میتوان کشت، نه میتوان خاموش کرد و نه مانع شد. باید با شورشگران به پاخاست و بر کاخ ستم آتش انداخت».
در سالگرد قیـام کبیر آبان ۹۸ قهرمانان شورشگر با ۳۰عملیات در۲۰شهر به قیامآفرینان و شهیدان قیام درود فرستادند و به رژیم اعدام و قتلعام تهاجم کردند. این سلسله عملیات در ۵ دوره در آذرماه ۱۴۰۳ با شعار «تنها جواب شیخ، آتش، / آتش، شعله برکش!»، صورت گرفت.
در دور اول، روز چهارشنبه۷ آذر، نمادهای سرکوب و اختناق در شهرهای کرج، تهران، شوشتر، خرمآباد، کرمان، سبزوار، ورامین و دزفول هدف قرار گرفتند.
در دومین دور عملیات، روز شنبه ۱۰آذر، شورشگران دلاور در پاسخ به اعدامهای قضاییه جلّادان، مراکز سرکوب و جنایت رژیم در شهرهای اهواز، زاهدان، زَهک، کیش، ایرانشهر، تهران، کرج و قائمشهر را هدف حملات کوبنده خود قرار دادند.
در سوّمین دور عملیات آذر، کانونهای شورشی در شهرهای تهران، اهواز و همایونشهر (۶ انفجار)، به مراکز سرکوب و جنایت رژیم تهاجم کردند.
در چهارمین دور عملیات، در۲۶آذر کانونهای شورشی در پاسخ به ۱۱۳اعدام از اول تا ۲۵آذر و ۶۱۳ اعدام در دوره پزشکیان، مراکز سرکوب و نمادهای رژیم جهل و جنایت را در شهرهای تهران، مشهد، کرج، زاهدان، نجف آباد، اسفراین، تهرانسر، سنندج و بجنورد به آتش کشیدند.
در پنجمین دور عملیات آذر، شورشگران در شهرهای کهنوج کرمان، مشهد و زهک در سیستان و بلوچستان، در پاسخ به اعدامهای آذرماه، ناحیههای سپاه پاسداران و فرمانداری را به آتش کشیدند.
روز چهارشنبه ۵دی، همزمان با سالگرد قیامی که در ۶دی ۱۳۸۸ (همزمان با عاشورا) زمین را زیرپای خلیفه ارتجاع لرزاند، کانونهای شورشی در چند نقطه تهران با تهاجم آتشین به مراکز سرکوب و جنایت در تهران، به خامنهای نشان دادند که آتشفشان قیام همچنان شعلهوراست. کانونهای شورشی با شعار «اینجا تهران است، این شورشیترین شهر جهان است» به مراکز سرکوب و اختناق حمله کردند.
بهمناسبت ۷دی سالروز قیام دیماه ۱۳۹۶ خیزش انقلابی و ادامهدار خلق در زنجیر و مُهر پایان بر ماجرای پرفریب اصلاحطلب ـ اصولگرا، کانونهای شورشی در کرج، نجفآباد، کرمان، مشهد، اصفهان و اندیمشک به مراکز سرکوب و جنایت رژیم حمله کردند و نشان دادند که آتش شورشگران پیشتاز شعلههای قیام و سرنگونی را در شهرهای ایران فروزان نگه میدارد.
۵۲- شمار اعدامهای ثبت شده در سال۱۴۰۳ به ۱۱۵۳ زندانی بالغ میشود که در سالهای گذشته بیسابقه است. از این تعداد ۹۶۱ اعدام (۸۳درصد اعدامها) در دوره پزشکیان صورت گرفته است. با توجه به اعدامهای مخفیانه و غیرقابل ثبت، شمار واقعی اعدامها بسیار بیشتر است.
همزمان با کارزار جهانی «نه به اعدام»، کانونهای شورشی در پاسخ به ۲۶۴اعدام از زمان روی کار آمدن پزشکیان، مراکز سرکوب و جنایت رژیم ضدبشری آخوندها را در شهرهای مختلف میهن با موجی از عملیات انقلابی درهم کوبیدند.
پاسخ آتشین شورشگران به رژیم اعدام و قتلعام در روز ۱۹مهر (۱۰اکتبر روز جهانی علیه مجازات اعدام)، از جمله شامل تهاجم به این مراکز جنایت رژیم بود: قضاییه جلادان در شیراز، مرکز تعزیرات (بخوانید شکنجه) در اراک، دادسرای ضدانقلاب در هَرسین، اداره کل زندانهای کرمان، پلیس آگاهی قزوین، ستاد اجرایی و کمیتههای غارت خمینی ملعون در تهران و کرمان و شورای ضداسلامی یاسوج، حوزه بسیج سپاه پاسداران در فهرج کرمان و ستاد خبرچینی و جاسوسی سپاه پاسداران در زاهدان.
شماری دیگر از عملیات کانونهای شورشی در پاسخ به رژیم اعدام و قتلعام با حداقل ۵۰اعدام از اول تا ۱۳آبان؛ ۳۹۷ اعدام از زمان روی کار آمدن پزشکیان، عبارتند از؛ انفجار در مراکز سرکوب یزد، مشهد، کرمان و به آتش کشیدن بَنِرهای سران رژیم در بجنورد، ایذه، سمنان، برازجان و قرچک ورامین.
رزمندگان شورشگر در چهارمین دور عملیات کانونهای شورشی روز چهارشنبه ۱۶آبان، در پاسخ به صدها اعدام از زمان روی کار آمدن پزشکیان و ۷۱ اعدام از اول تا ۱۵آبان، به مراکز و نمادهای سرکوب و جنایت حکومت آخوندی در شهرهای، تهران، مشهد، اهواز، زاهدان و کهنوج کرمان، تهاجم کردند.
کانونهای شورشی روز شنبه ۱۷آذر در پاسخ به احکام اعدام زندانیان سیاسی، با شعار «سرنوشت لاجوردی، سرجلاد اوین بر پیشانی دژخیمان نوشته است»، به مراکز جنایت در حکومت جلادان در شهرهای شیراز، ارومیه، شوشتر، رفسنجان و قصرقند تهاجم کردند و آنها را به آتش کشیدند.
شمار اعدامها در اسفند ۱۴۰۲ شامل ۲۱زندانی میشد، این رقم در اسفند ۱۴۰۳ به ۱۲۱زندانی یعنی نزدیک به ۶برابر رسیده است. شورشگران در این ماه با ۶۰رشته عملیات در ۴ مرحله کارزار آتشین، چراغ راهنمای آتش جواب اعدام را برای درهم شکستن فضای ارعاب و خفقان فروزانتر کردند.
روز شنبه ۸دی ۱۴۰۳، قهرمانان کانونهای شورشی، در پاسخ به ۳۳ اعدام در ۶روز اول دیماه ۱۴۰۳ سلسله عملیاتی در تهران، همایونشهر، اراک، لردگان، اقلید، شوشتر، کرج و اهواز علیه رژیم اعدام و قتلعام انجام دادند.
روز پنجشنبه ۱۳دی، دبیرخانه شورای ملی مقاومت اعلام کرد: «خامنهای در فاز پایانی رژیمش، برای به تأخیر انداختن سرنگونی محتوم، رکورد جدیدی در جنایت و اعدام به جا میگذارد. یک قلم شمار اعدامهای ثبت شده در سال۲۰۲۴ به ۱۰۰۰زندانی بالغ میشود. پزشکیان در۱۷مهر در دفاع از این اعدامهای سَبُعانه با لودگی گفته بود: آنها که "دم از حقوقبشر میزنند میگویند شما چرا یک قاتل رو اعدام میکنید"».
روز شنبه ۱۵دی رزمندگان شورشی، با ۱۵رشته عملیات اختناقشکن در پاسخ به ۱۰۰۰ اعدام در سال۲۰۲۴ و ۱۸اعدام در نخستین روز سال۲۰۲۵، مراکز سرکوب و جنایت رژیم جلادان را در شهرهای تهران (۲ انفجار)، کرمانشاه، بجنورد، بندر انزلی، کرج (۵عمل آتش زدن بیلبرد و بنر)، یزد و شهرکرد، در هم کوبیدند.
کانونهای شورشی روز چهارم بهمن، با یادآوری ۱۱۳ اعدام اعلام شده در دیماه ۱۴۰۳ و ۷۷۵ اعدام در دوره پزشکیان، مراکز بسیج سپاه پاسداران و نمادهای جهل و جنایت نظام را در شهرهای تهران، مشهد، تالش، نجف آباد، هشتگرد، کرمانشاه، رشت، بهشهر، کازرون، به آتش کشیدند.
روز دوشنبه ۶اسفند کانونهای قهرمان شورشی در دور اول عملیات اسفند با شعار «نه به اعدام»، با ۱۵رشته عملیات به رژیم جلادان تهاجم کردند. شورشگران با سه انفجار در ناحیه بسیج سپاه پاسداران در اصفهان و انفجار در حوزه جهل و جنایت و سرکوب زنان در تهران، سیلیهای محکمی بر بناگوش رژیم جلادان نواختند. کانونهای شورشی همچنین تصاویر منحوس خمینی و خامنهای را به آتش کشیدند و نمادهای حکومت جلادان و مراکز سرکوب و مقرهای بسیج و سپاه و حوزههای جهل و جنایت را هدف قرار دادند.
در دور دوم عملیات اسفند ۱۴۰۳، رزمندگان کانونهای شورشی، با شعار «نه به اعدام»، به مراکز سرکوب، پایگاهها و نمادهای حکومتی در شهرهای باوی خوزستان (۵ انفجار)، کرمانشاه (پادگان نیروی سرکوبگر انتظامی ۲ انفجار)، حوزه جهل و جنایت کرمان (۲ انفجار) تهاجم کردند. آنها چند پایگاه بسیج پاسداران را در شهرهای تهران، یزد، ارومیه، ورامین، گرگان و نمادها و بَنرهای تصاویر منحوس خمینی، خامنهای و سلیمانی در مشهـد، اردبیـل، آمل، کـرمان و سیـرجان را به آتش کشیدند.
در سوّمین دور عملیات اسفند، کانونهای شورشی در پاسخ به ۸۵ اعدام فاش شده در ۱۲روز اول اسفند، شامل ۲۷ اعدام فقط در شنبه ۱۱اسفند در آستانه رمضان و ۹۲۵ اعدام در دوره پزشکیـان، با ۱۵ تهاجم آتشین به قضاییه جلادان و رژیم ارعاب با اعدام تهاجم کردند و مراکز سرکوب و غارت رژیم را از جمله در شهرهای میاندرود مازندران، گوهردشت کرج، مشهد، شوش، تهران، البرز، کرمان و سنندج هدف قرار دادند.
چهارمین دور پاسخهای آتشین کانونهای قهرمان به افزایش اعدامها، در روز شنبه ۲۰اسفند با درهم کوبیدن مراکز سرکوب و غارت و انفجار در حوزههای جهل و جنایت و پایگاههای بسیج پاسداران و به آتش کشیدن نمادهای حکومتی آغاز شد.
آخوندهای ضدبشر که حفظ نظام و مقابله با اعتراض و قیام را روی سرکوب و ارعاب و اعدام بنا کردهاند، در سال۱۴۰۳ بهموازات شکستهای همهجانبه خود بر شمار اعدامها افزودند. در برابر رژیم اعدام و قتلعام، شورشگران پیشتاز، تهاجم حداکثر پیشه کردند و با شجاعت و فداکاری بر عملیات اختناقشکن در سراسر میهن اشغالشده افزودند.
رژیم آخوندها با این اعدامها و ایجاد فضای رُعب و خفقان، میخواهد فریادهای اعتراضی را در گلوها خفه کند. امّا ضربات اختناقشکن و آتشین کانونهای شورشی بر نمادهای سرکوب و مراکز سپاه و بسیج و قضاییه جلادن، به دشمن نشان میدهد که با این جنایتها نمیتواند مردم غارت شده و خیانت شده را خاموش کند. این عملیات دلاورانه در جای جای میهن پیام «آتش جواب اعدام» و ضرورت تهاجم حدّاکثر و ضربهپذیری دشمن را به میان تودهها میبرد و پیام قیام و سرنگونی محتوم ضحّاک خونآشام را به همراه دارد.
روز شنبه ۲۰اسفند کانونهای شورشی، با ۱۵رشته عملیات، به ۹۶ اعدام اعلام شده تا ۱۸اسفند و ۹۳۶ اعدام در دوره پزشکیان، پاسخهای آتشین دادند. آنها پایگاههای سرکوب و غارت سپاه و بسیج و حوزههای جهل و جنایت رژیم را در شهرهای تهران، کرمانشاه، شیراز، مشهد، سبزوار، سراوان، خاش و زرندین مازندران، درهم کوبیدند و بیلبردها و بنرهای سران رژیم را در تهران، تبریز، کرج، قزوین، گرگان، کرمان و همدان، به آتش کشیدند.
خامنهای ضحّاک در بحبوحه بحرانهای داخلی و خارجی و در آستانه مذاکره با آمریکا دهها تن از زندانیان، از جمله ۵ زندانی سیاسی و ۳ زندانی زن را اعدام کرد. این رژیم تنها در روز چهارشنبه ۲۰فروردین، دستکم ۱۵زندانی را در شهرهای مختلف حلقآویز کرد.
روز پنجشنبه ۲۱فروردین کانونهای قهرمان شورشی با ۲۰رشته عملیات اختناق شکن علیه قضاییه جلادان و سپاه پاسدران و بسیج و به آتش کشیدن نمادهای سرکوب و جنایت رژیم، به اعدام جنایتکارانه ۵زندانی سیاسی در مشهد پس از ۱۰سال حبس، پاسخ آتشین دادند.
شورشگران ضمن تأکید بر اینکه «عقوبت قضاییه جلادان و دژخیمان زندان وکیلآباد مشهد به دست فرزندان رشید ایران قطعی و حتمی است»، مراکز دشمن را در شهرهای تهران، کرمانشاه، فیلآباد و کیار چهارمحال و بختیاری، مشهد، کرمان، همدان، بوشهر، کهگیلویه با انفجار و آتش در هم کوبیدند.
۵۳- روز یکشنبه ۲۱بهمن همزمان با سالگرد انقلاب ضدّ سلطنتی و در شرایطی که رژیم سارق انقلاب در آماده باش حدّاکثری بود، قهرمانان شورشگر با ۴۷ عملیات آتشین نشان دادند که انقلاب بهمن ۵۷ همچنان شعلهور است. آنها با شعار «میجنگیـم، میمیـریم، ایرانو پس میگیریم» و «مرگ بر دیکتاتور»، به مراکز سرکوب و جنایت رژیم در شهرهای کرمان، تهران، نجف آباد، مشهد، الیگودرز تهاجم کردند و تصاویر خمینی و خامنهای در شهرهای مختلف به آتش کشیدند.
بهمناسبت سالگرد انقلاب ضدسلطنتی، شورشگران ۲۷عملیات جسورانه دیگر نیز در شهرهای تهران، کرمان، دلیجان، تبریز، کرج، اصفهان، شیراز، اهواز، کرمان، ساری، بندرعباس، زاهدان، یاسوج، بیرجند، قائمشهر. رامسر، برازجان، بیجار و طبس انجام دادند و بنرهای حکومتی دهه «زجر» با تصاویر منحوس خمنی، خامنهای و دژخیم سلیمانی را به آتش کشیدند.
روز ۲۶بهمن، در شرایطی که دشمن در آمادهباش حدّاکثری بود، شورشگران در کلانشهرهای تهران، مشهد و کرج با۲۰رشته عملیات، حوزههای جهل و جنایت و مراکز غارت و جنایت رژیم را در هم کوبیدند. سه روز بعد (در ۲۹بهمن) نیز کانونهای شورشی، با شعار «دانشگاه، سنگر آزادی»، به مراکز سرکوب و حوزههای جهل و جنایت تهاجم کردند و تأکید کردند: «هر کوی و هر کلاس و هر دانشکده و دانشگاه را باید به یک کانون شورشی و پایگاه انقلاب ارتقاء داد».
شورشگران با انجام ۲۰رشته عملیات با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، به مراکز و نمادهای رژیم جلادان در شهرهای بندر عباس، مشهد، تهران، کرج، رشت، قزوین، یزد، کرمان، زاهدان، گرگان، ایرانشهر و گچساران تهاجم کردند. این رشته عملیات با شعارهای «می جنگیم ـ میمیریم ایران را پس میگیریم» و «مرگ بر دیکتاتور، نه شاه استعماری، نه شیخ ارتجاعی»، پاسخ آتشین کانونهای شورشی به دهه زجر رژیم بود.
آری، شورشگران پیشتاز، با سلسله عملیات بهمن آتشین و درهم کوبیدن مظاهر سرکوب و فساد، راه پیشروی و پیروزی بر ضحّاک خونآشام را رهنمود راهبردی «آتش، جواب آتش» به خلق ستمدیده و معترضان بهپا خاسته نشان میدهند.
کانونهای شورشی نشان دادند که انقلاب ایران هرگز نمرده و دود و خاکستر نمیشود. همان عزم شورش و خیزش که در نسل۵۷ علیه ستمگران حاکم توفان بهپا کرد و بساط سلطنت موروثی را درهم پیچید، در نبرد سازش ناپذیر نسلهای بعدی با سارقان انقلاب توفندهتر میباشد؛ عزمی که در یک مقاومت سازمانیافته با اتّکا به چهار دهه نبرد انقلابی و رهاییبخش، میرود تا سلطنت مطلقه فقیه را به زبالهدان تاریخ بسپارد.
این مقاومت زیر وحشیانهترین سرکوب و شکنجه و اعدام و زیر مهیبترین تبلیغات و شیطانسازی خمینی و خامنهای پایداری کرده و هرگز مقهور دسیسه و سالوس استبداد دینی نشده است.
در سالگرد انقلاب بهمن، کانونهای شورشی با سلسله عملیات آتشین و پیدرپی علیه نمادهای سلطنت مطلقه فقیه، نشان دادند که پرچمهای انقلاب و قیام با چراغ راهنمای «نه شاه ـ نه شیخ» فراراه خلقِ به ستوه آمده برافراشته است.
در مسیر انقلاب دموکراتیک نوین مردم ایران، کانونهای شورشی در دفاع از حقوق اقشار به جان آمده مردم ایران، دست بهعملیات گسترده زدند. روز ۱۷بهمن ۱۴۰۳، کانونهای شورشی ۲۷عملیات با درود به بازاریان و کسبه و اقشار به جان آمده در تهران انجام دادند. در این حملات مراکز سرکوب و غارت رژیم در شهرهای تهران، مشهد، کرمان و نمادها و بیلبردها و بَنِرها و تصاویر خمینی، خامنهای و رئیسی در شهرهای تهران، مشهد، کرمان، سراوان، اصفهان، الیگودرز، نیکشهر، مشهد، اصفهان، ارومیه، جیرفت، لردگان، خاش، سراوان و... ، هدف قرار گرفتند و به آتش کشیده شدند. این سلسله عملیات با شعارهای «مرگ بر خامنهای» و «مرگ بر دیکتاتور» و «گـورت را گـم کـن خامنـهای»، صورت گرفت.
روز چهارشنبه ۷خرداد ۱۴۰۴ کانونهای شورشی با ۱۵پاسخ آتشین در برابر تهدید و توقیف کامیونداران زحمتکش، به مراکز سرکوب و غارت رژیم در شهرهای تهران، هشتگرد، مشهد، خاش، سراوان، کهنوج تهاجم کردند. همچنین بنرهای حکومتی با تصاویر منحوس خمینی و خامنهای را در تهران، ایلام، بیرجند، کرج و همدان به آتش کشیدند.
روز ۸خرداد ۱۴۰۴، در پی یورش وحشیانه نیروی سرکوبگر انتظامی با باتون و گاز اشکآور به نانوایان زحمتکش در مشهد، کانونهای شورشی در سلسله عملیات انقلابی، پایگاههای بسیج سپاه پاسداران و مراکز سرکوب و جنایت رژیم را در تهران، مشهد، گنبدکاووس، هشتگرد، خاش، محلات و لردگان به آتش کشیدند.
احمد فاطمی از مجلس نشینان، هشدار داد: «امروز مشکلات نانواییها به یک ابر چالش تبدیل شده است... چرا پاسخگو نیستید؟ در خصوص قطعی مکرّر برق و خاموشیهای گسترده بنده هشدار میدهم؛ این موضوع امان مردم را بریده است؛ امان واحدهای تولیدی و صاحبان صنایع را بریده است» (ایسنا، ۳۱اردیبهشت ۱۴۰۴).
۵۴ - در آستانه جشن ملّی چهارشنبه سوری، کانونهای شورشی روز شنبه ۲۵ اسفند۱۴۰۳ با شعارهای «تنها جواب شیخ آتش، آتش شعله برکش» و «مرگ بر ستمگر ـ چه شاه باشه، چه رهبر»، به مراکز سرکوب و جنایت و غارت رژیم جلادان در شهرهای تهران، همدان، مشهد، کاشان، سلماس، کوزران و جوانرود (۵ انفجار) تهاجم کردند. شورشگران همچنین بیلبردها و بنرهای حکومتی با تصاویر منحوس خمینی، خامنهای و جلاد سلیمانی را به آتش کشیدند.
از این پیشتر، ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور خطاب به هموطنان و شورشگران برای آزادی فراخوان داده بود که «کارزار ملّی چهارشنبهسوری را در راستای سرنگونی خامنهای ضحّاک هر چه شعلهورتر سازیم».
کانونهای شورشی روز یکشنبه ۲۶اسفند نیز با ۲۰رشته عملیات اختناق شکن، مراکز سرکوب و جنایت رژیم در شهرهای تهران (۳ انفجار)، خلیل شهر مازندران (۳ انفجار)، کرمانشاه، مشهد، شیروان، تبریز، اصفهان، فسا، سراوان و هشتگرد را هدف قرار دادند و تصاویر منحوس خمینی، خامنهای، رئیسی و سلیمانی دژخیم را در شهرهای رباط کریم، مشهـد، زاهدان، بیرجند، گچساران، سراوان و ریگان کرمان به آتش کشیدند.
روز دوشنبه ۲۷اسفند کانونهای شورشی با ۲۰عملیات در ۱۵شهر و ۱۰۰پراتیک انقلابی در ۲۹شهر میهن، به مراکز سرکوب و نمادهای دیکتاتوری تهاجم کردند. شورشگران پیشتاز با شعار «تنها جواب شیخ، آتش، آتش شعله برکش» و «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» تور خفقان دشمن را در شهرهای تهران (۵ انفجار)، دالاهو (کرمانشاه، ۳ انفجار)، شوش، در هم کوبیدند. علاوه بر آن چند مرکز سرکوب رژیم در شهرها تهران، کرمانشاه، هشتگرد کرج، تاکستان، مشهد، سراوان و مهرستان سیستان و بلوچستان را به آتش کشیدند
به گزارش دبیرخانه شورای ملی مقاومت (۲۹اسفند) کارزار سراسری چهارشنبه سوری دست کم در ۱۳۴شهر در ۳۱استان با حضور گسترده مردم برگزار شد. این در حالی بود که حکومت آخوندی برای مقابله با چهارشنبهسوری نیروهای سرکوبگر و امنیتی خود را بهحالت بسیج تمامعیار و آمادهباش در آورده بود. بسیج تمامعیار و آمادهباش کامل سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و سایر ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی و حضور فشرده نیروهای سرکوبگر، بهویژه گشتیها و موتورسواران در تهران و شهرهای مختلف، کاملاً محسوس بود. امّا بهرغم تهدیدات و خط و نشان کشیدنهای سرکردگان سپاه و نیروی انتظامی برای ممانعت از تجمّع و شرکت مردم در جشنهای چهارشنبه سوری، روز سهشنبه ۲۸اسفند مردم بهطور گسترده در شهرهای مختلف به خیابانها آمدند و چهارشنبهسوری را به رویارویی جوانان با نیروهای سرکوبگر تبدیل کردند.
جوانان شورشگر ضمن آتش زدن تصاویر منحوس خمینی، خامنهای و سلیمانی، از جمله، شعار میدادند: «مرگ بر خامنهای»، «لعنت بر خمینی»، «درود بر رجوی»، «تو دیکتاتور من آرش ـ آتش جواب آتش»، «۴۰۴ قیامه/ نظام کارش تمامه»، «مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه، چه رهبر» و «فقر، فساد، گرونی، میریم تا سرنگونی».
این اقدامات اختناقشکن در حالی بود که معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه در وحشت از اعتراضات مردمی و اقدامات جوانان و کانونهای شورشی اعلام کرده بود: «شب چهارشنبه آخر سال نزدیک است؛ مطابق قانون، هر کس با هیاهو و جنجال یا حرکات غیرمتعارف موجب اخلال در نظم و سلب آسایش عمومی گردد، به مجازات حبس و شلاق محکوم خواهد شد» (سایت «جام جم»، ۲۷ اسفند۱۴۰۳).
سرکرده نیروی انتظامی تهران بزرگ اعلام کرد: «اگر در مراسم چهارشنبه سوری، کسی به سمت مأموران پلیس یا خودروهایشان هر گونه نارنجک و ترقّهیی پرتاب کند، دستگیر شده و علاوه بر تشکیل پرونده قضایی برای وی، تا پایان نوروز مهمان پلیس میماند» (تسنیم، ۲۸اسفند ۱۴۰۳).
رژیم با مستقر کردن و به صحنه آوردن نیروهای سرکوبگر خود در مناطقی از تهران مانند تهرانپارس، خیابان فاطمی، خیابان انقلاب، میدان ولیعصر و میدان هفت تیر، تلاش کرد تا مانع از حضور جوانان و تجمّع آنان گردد. امّا بهرغم این تمهیدات، کانونهای شورشی همراه با مردم در چهارشبنه سوری، آتشها بهپا کردند تا در آستانه نوروز نشان دهند که راه آزادی وطن، تهاجم به رژیم ضدّ ایرانی است. آری، تنها جواب شیخ آتش!/ آتش شعله برکش!
۵۵- مسعود رجوی در روز ۱۴فروردین درباره کارزار «سیزده بدر»، خطاب به کانونهای شورشی از جمله گفت: «آفـریـن و تبـریک به قهرمانان کانونهای شورشی در مؤسسان پنجم ارتش آزادی، بهخاطر ۱۳رشته کارزار سراسری سیزده بدر، از ۷ تا ۱۳فروردین در ۱۲۳شهر با ۶۰عملیات ضداختناق و ۱۲۹۴پراتیک انقلابی رودرروی رژیم ضدّ ایرانی آخوندی...
کارزارهای سراسری روز ۱۳ در شرایطی صورت گرفت که رژیم بسیاری اماکن تاریخی و حتّی موزه ملی در تهران را هم تعطیل کرده بود و در پارکها مأموران لباسشخصی و گشتهای دائمی پرسه میزدند. در تهران، فقط از نیروی سرکوبگر انتظامی ولایت فقیه ۲۱هزار نفر در آمادهباش ۱۰۰درصد بودند... تقریباً در همه شهرهای میهن اسیر در حیطه فعالیت کانونهایشورشی وضعیت به همین ترتیب بود.
امّا ثابت شد همچنانکه قیـام خلق را، نه میتوان کشت، نه میتوان خاموش کرد. سنتهای رو به آینده نوروزی را هم نمیتوان از بین برد. بهار از دل خاک میشکفد، گل و مژده آزادی یک خلق در زنجیر میدهد».
شورشگران روز چهارشنبه ۱۳فروردین ۱۴۰۴، با دهها پراتیک انقلابی در شهرهای مهین، سال نو را سال برخاستن و توانستن توصیف کردند. آنان با شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» و «سیزده بدر/ دیکتاتور بدر»، در اماکن تاریخی و فرهنگی مانند طوس، حافظیه و تخت جمشید... و شهرهای مشهد، شیراز، اردبیل، ایذه، تبریز، ایذه، زاهدان، اصفهان، همدان، کرمانشاه، کرج، نوشهر، خرمآباد، نهاوند، رشت، سنندج، اراک، بابلسر، شهرکرد، دورود، قم... ، نحوست شیخ و شاه ستمگر را بهدر کردند.
کـارزار سیـزده بدر شماره ۲، با شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» برای بهدر کردن نحوست شیخ و شاه از تاریخ ایران، با ۱۵ عملیـات انفجاری و آتش زدن در مراکز سرکوب و غارت رژیم در شهرهای اصفهان (۳ انفجار)، ساری (۳ انفجار) و کرج. صورت گرفت در این کارزار شورشگران در شهرهای مشهد، ایرانشهر، بوشهر، یزد، الیگودرز، کرمانشاه، شهرکرد، سرباز، کرج، کرمانشاه، سبزوار و هشتگرد مراکز سرکوب و نمادهای حکومتی را به آتش کشیدند.
کانونهای شورشی در سومین، ششمین و دهمین کارزار میهنی سیزده بدر نیز با ۱۸۹پراتیک انقلابی به استقبال «نوروز سیاسی و اجتماعی ایران» رفتند.
کارزار سیزده بدر شماره ۹ نیز با شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر»، با ۱۵عملیات در شهرهای تهران، تبریز، مشهد، همدان، بهشهر، یزد مراکز سرکوب و غارت رژیم انجام شد. شورشگران همچنین بیلردها، تابلوها و بنرهای حکومتی با تصاویر منحوس خمینی، خامنهای، رئیسی، سلیمانی و نیابتی رژیم؛ در شهرکرد، کهنوج، مسجدسلیمان، کرمان، بجنورد، مشهد، خرمآباد، سراوان و بروجرد را به آتش کشیدند.
کانونهای شورشی در تداوم عملیات انقلابی خود، روز یکشنبه ۲۱ اردیبهشت۱۴۰۴، با شعار «آتش بر سرتاپای نظام، پاسخ به قطع برق و زمینگیر کردن مردم برای پرهیز از قیام»، ۱۵رشته عملیات انفجار و آتش زدن مراکز سرکوب، غارت و قضاییه رژیم در شهرهای تهران، بوشهر، رامیان گلستان، شهرکرد، خاش، کرمانشاه، هشتگرد انجام دادند. آنها بیلبردها، بنرهای حکومتی با تصاویر منحوس خمینی، خامنهای و دژخیم سلیمانی را در تهران، بندرعباس، کرمان، کرمانشاه، نیشابور و ملایر به آتش کشیدند.
این، در شرایطی بود که قطعی مکرّر برق بدون اطلاع قبلی، موجی از خشم و نفرت مردم را در شهرهای ایران برانگیخته بود و اعتراض دانشجویان، دانشآموزان، کسبه و سایر اقشار با شعارهای «مرگ بر خامنهای و مرگ بر دیکتاتور»، پژواک خشم و نفرت عمومی علیه مافیای حاکم در بیتالعنکبوت خامنهای را منعکس میکرد.
روز ۲۳اردیبهشت ۱۴۰۴، جوانان شورشی در تهران و در شهرهای اردبیل، رشت، بوشهر، رباطکریم، ساری، قائمشهر، نیشابور، اصفهان، اراک، دامغان، کرمانشاه، بندر انزلی، اهواز، آبادان، یزد، مشهد، همدان، کاشان، دزفول و قزوین با در دست داشتن تصاویر زندانیان سیاسی زیر اعدام و شعار «نه به اعدام» که اینک به خواست عمومی مردم ایران تبدیل شده است، دست به اقدامات اعتراضی زدند.
در روزهای پایانی اردیبهشت ماه، خامنهای ضحّاک در سالگرد هلاکت رئیسی جلاد، یک مراسم سراسری با صرف هزینههای کلان ترتیب داد تا برای جلادان و پاسداران و بسیجیان وارفته در ولایت بحرانزده روحیه دست و پا کند. امّا کانونهای شورشی با ضربات آتشین خود بساط نمایشهای رژیم در سالمرگ جلاد قرن، قاضی مرگ خمینی و قاضی القضات و رئیسجمهور خامنهای را درهم ریختند.
در این سلسله عملیات دلاورانه، شورشگران در ادامه راه سربداران، تصاویر و نمادهای رئیسی جلّاد را در تهران، مشهد، اصفهان، اهواز، رشت، کرمان، ارومیه، گرگان، بیرجند، نیشابور، الیگودرز، بروجرد، لاهیجان، دورود و سرپلذهاب، به آتش کشیدند.
کانونهای شورشی با برافروختن شعلههای قهر خلق نشان دادند که نام رئیسی جلاد به عنوان عضو هیأت مرگ خمینی برای نسلکشی مجاهدین و قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ و بهعنوان رئیس قضاییه جلادان در کشتار بیش از ۱۵۰۰شهید قیام آبان۹۸ در تاریخ ثبت شده است.
در تلویزیون رژیم در سالگرد هلاکت رئیسی جلاد (۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) محسن منصوری، سرپرست نهاد ریاستجمهوری رئیسی، گفت: «خیلی عبارتهایی در آن سالها شکل گرفت... که ظلم به ایشون بود مثلاً گفتند آیت الله اعدام».
روز سهشنبه ۱۳خرداد ۱۴۰۴ در سالمرگ خمینی، کانونهای شورشی در ۲۵عملیات امیدآفرین «آتش، جوابِ آتش»، کمیتههای خمینی ملعون، فرماندهیهای نیروی انتظامی و چند مرکز غارت حکومتی را در شهرهای نجف آباد، گرگان، لاهیجان، شهر ری، مشهد، گناوه، لنگرود، سیب بلوچستان و شوشتر، با انفجار و آتش مورد هجوم قرار دادند و بنرهای خمینی دجّال را در تهران، تبریز، مسجدسلیمان، شهرکرد، نیشابور، ایذه اسلامشهر، ارومیه، گرگان، شهرضا و تاکستان به آتش کشیدند.
۵۶- کانونهای شورشی در مناسبتهای میهنی و مبارزاتی، پیامهای ماندگار این روزها را با عملیات و پراتیکهای انقلابی زنده و جاری میکنند. روز ۱۹فروردین ۱۴۰۴، کانونها و جوانان شورشگر پیام «فروغ اشرف» در ۱۹فروردین ۱۳۹۰ را در جوشش خون شهیدان آن حماسه تابناک پایداری، بر در و دیوار شهرهای میهن اشغالشده با خطوط خونرنگ شورش و قیام نوشتند و با چنین جملاتی یادشان را گرامی داشتند؛
- در ۱۹فروردین ۹۰ مجاهدان آزادی در برابر رژیم ایستادند و پرچم تسلیمناپذیری را در برابر فاشیسم دینی در اهتزاز نگهداشتند؛
- پیام شهیدان حماسه ۱۹فروردین سال۱۳۹۰: تا آخرش ایستادهایم و تا به آخر میایستیم.
- ۱۹فروردین روز تجدید عهد با ۳۶ قهرمان مجاهد خلق است که با مقاومت و پایداری در برابر حمله زبونانه رژیم آخوندی تا به آخر ایستادند.
- پرچم «مقاومت به هر قیمت» برای به زیر کشیدن خامنهای ضحّاک و آزادی ایران را ۱۴سال پس از فروغ اشرف، باید به اهتزاز در آورد: ۱۹فروردین «روز تجدید عهد با شهیدان» است.
بهاین ترتیب «اشرف سر نهاده به پیمان» با فروغ تابناکش در ۱۹فروردین و با دستان خالی، درس پایداری برای پیروزی داد و با خون شهیدانی که توسط نیروهای جلّاد قاسم سلیمانی در اشرف به خاک افتادند، بذر مقاومت به هر قیمت را درجای جای خاک میهن اشغال شده کاشت.
روز ۳۰ فروردین ۱۴۰۴ بهمناسبت سالگرد شهادت ۹زندانی قهرمان در تپههای اوین در سال۱۳۵۴ و شهادت نخستین گروه از مرکزیت مجاهدین در سال۱۳۵۱، کانونهای شورشی ۶۰پراتیک انقلابی در تهران، تبریز، اصفهان، مشهد، کرج، رشت، کرمان، نیشابور، سقز، ایلام، قزوین، ساری، نِکا، زاهدان، بروجرد، شیراز و بندرعباس انجام دادند.
یاد مجاهدان پیشتاز علی باکری، ناصر صادق، علی میهندوست و محمد بازرگانی و یاد انقلابی نامدار فدایی بیژن جزنی و یاران فدایی حسن ضیا ظریفی، عزیز سرمدی، سعید کلانتری، عباس سورکی، محمد چوپانزاده، احمد جلیلافشار و مجاهدان خلق فرمانده کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل، جاودان و پرچم پاکبازی آنها در دستان فرزندان آگاه و فداکار ایران زمین، در پیکار آزادی در اهتزاز است.
به مناسبت ۴خرداد سالگرد شهادت بنیانگذارن مجاهدین کانونهای شورشی با انجام ۱۰۰ پراتیک انقلابی با مجاهدان شهید محمد حنیفنژاد، سعید محسن، اصغر بدیع زادگان، رسول مشکینفام و محمود عسگریزاده تجدید عهـد کردند.
عملیات تصویرنگاری و پراتیکهای انقلابی به این مناسبت، در شهرهای تهران، کرج، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، کرمانشاه، زنجان، رشت، قزوین، کرمان، اهواز، گرگان، کاشان، زنجان، بروجرد، شوشتر، زاهدان، بندرعباس، همدان، بندر انزلی، گوهردشت، مسجدسلیمان، یاسوج، نیک شهر، یـزد و... صورت گرفت.
گلگذاری بر مزار بنیانگذاران مجاهدین در بهشتزهرا و نصب بنر با تصاویر محمد حنیفنژاد از پل در تهران و کرمانشاه و مسجد سلیمان بخشی دیگر از پراتیکهای کانونهای شورشی در منتهای آمادگی دشمن بود.
در سالگرد ۳۰خرداد، سرآغاز مقاومت انقلابی، روز شهیـدان و زندانیـان سیـاسـی و سالـروز تأسیس ارتش آزادیبخش ملّی، کانونهای شورشی با سلسلهیی از عملیات انقلابی، مراکز قضاییه جلادان و سایر مراکز سرکوب رژیم را در شهرهای ارومیه، شیراز، اسلامآباد غرب، گهواره کرمانشاه، بوشهر، تهران، گلستان و زاهدان درهم کوبیدند و بنرها و پوسترهای حکومتی با تصاویر خمینی، خامنهای و جلاد سلیمانی در تهران، گرگان، بوشهر، شهرکرد، بیرجند، سمنان و رامیان گلستان را به آتش کشیدند.
روز سه شنبه دهم تیرماه ۱۴۰۴، در حالیکه نیروهای سرکوبگر نظام در آمادهباش جنگی بودند و سپاه و اطلاعات و بسیج رژیم با دستگیریها و ایست و بازرسی شبانهروزی، به کمین جوانان و شورشگران نشسته بودند، قهرمانان کانونهای شورشی ۱۵سیلی آتشین بر بناگوش خامنهای ضحّاک نواختند و به نمادهای سرکوب و اختناق و پایگاههای بسیج تهاجم کردند. این سلسله عملیات از جمله در شهرهای گتوند خوزستان، سپیدان فارس، تاکستان، فارسان شیراز، اصفهان، دزفول، چابهار، خاش، کرج، قزوین، ارومیه، گرگان، مشهد، نیشابور و آزادشهر صورت گرفت.
کانونهای شورشی پیشتاز با ضربات آتشین به نهادها و ارگانهای سرکوب و اختناق، مشعل راهنمای «آتش، جواب اعدام» را فراراه خلق ستمدیده و جوانان شورشگر روشن نگهداشتند. شورشگران نشان دادند که جنگ اصلی و جنگ سرنوشت، همانا پیکار خلق قهرمان و مقاومت سازمانیافته آن با رژیم اعدام تا روز آزادیست. شورشگران پیروزی میسازند.
فرانسیشکو آسیش، نماینده پارلمان اروپا از پرتغال و عضو کنفرانس رؤسای هیأتها در این پارلمان، کانونهایشورشی و حضور آنها در سراسر ایران را «یک سرمایه استراتژیک و حیاتی» توصیف کرد (استراسبورگ، ۱۸ژوئن ۲۰۲۵).
سفیر زایت، سفیر سابق آلمان در افغانستان، در اجلاس «کاخ کنگرهها» در ایتالیا گفت: کانونهایشورشی پایان رژیم ملاها را خواستارند. آنها مراکز سرکوب را هدف قرار میدهند و میکوشند دیوار تسلیم و ناامیدی را در هم بشکنند (۳۱ژوئیه ۲۰۲۵).
کارلا سندز، سفیر سابق آمریکا در دانمارک، در مورد کانونهایشورشی با توجه به سرکوبی که در ایران در جریان است گفت: آنها با جان خود ریسک بزرگی را متحمل میشوند... آنها با هدف شکستن دیوار سرکوب در حال آمادهسازی زمینه برای قیام مردمی هستند (همانجا).
مایک پمپئو در بارهٴ کانونهایشورشی گفت: این کانونها نیروی قاطع در تحولی هستند که باید بهرسمیت شناخته شود... تنها خواست مقاومت این است که درد و رنجی را که مردم ایران برای سرنگونی رژیم متحمل میشوند، کاملاً بهرسمیت شناخته شود. حق کانونهایشورشی برای مقابله با نیروهای سرکوبگر رژیم، بهویژه سپاه پاسداران بهرسمیت شناخته شود (کنفرانس مقاومت ایران، ۲۰دی ۱۴۰۳).
شارل میشل، پرزیدنت قبلی شورای اروپا، گفت: کانونهای شجاع شورشی اختناق و استبداد را به چالش میکشند (ایتالیا کاخ کنگرهها، ۳۱ژوئیه ۲۰۲۵).
فصل هفتم
همبستگی ایرانیان با مقاومت در سلسله تظاهرات جهانی
۵۷- در یکسال گذشته هموطنان آزاده در بیش از ۱۰۰۰تظاهرات و آکسیون و سلسلهیی از «کهکشان» ها در کشورهای مختلف جهان در همبستگی با مبارزه مردم و مقاومت ایران به خیابانها آمدند و از طرح ۱۰مادهیی و راهحل سوم و مبارزه کانونهایشورشی حمایت کردند.
در دومین سالگرد قیام۱۴۰۱، همزمان با سلسله عملیات کانونهایشورشی در شهرهای میهن، ایرانیان شریف در کشورهای مختلف در روزهای جمعه و شنبه و یکشنبه، ۲۳، ۲۴ و ۲۵شهریور، با شعارهای «پیش بهسوی انقلاب و جمهوری دموکراتیک»، «ما زن و مرد جنگیم، میجنگیم، میمیریم، ایران را پس میگیریم»، «نه شاه نه شیخ، آری به جمهوری دموکراتیک» و «زن، مقاومت، آزادی»؛ با شهیدان سرفراز قیام تجدید عهد کردند.
در این سلسله تظاهرات، ایرانیان در شهرهای استکهلم، برلین، پاریس، آمستردام، ژنو، اسلو، یوتوبوری، هامبورگ، کپنهاگ، ملبورن، واشنگتن، ونکوور، لوکزامبورگ، دالاس، سان فرانسیسکو، لندن... به دفاع از حق مقاومت کانونهای شورشی برای مبارزه و سرنگونی رژیم ضدبشری برخاستند و به لیستگذاری تروریستی سپاه پاسداران فراخوان دادند.
خانم مریم رجوی در پیامی به این تظاهرات جهانی در گرامیداشت قیام مردم ایران گفت: «قیام به گستردهترین صورت نشان داد رژیم در موقعیت سرنگونی است، دیکتاتوری به هیچ شکلی و با هیچ اسمی در ایران جایی ندارد و قیامکنندگان در سراسر ایران فریاد کشیدند مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر. ۷۵۰جوان و نوجوان مانند حدیث و سارینا و مهرشاد و محمد با گلولههای پاسداران به شهادت رسیدند و ۳۰هزار نفر در زندانهای خامنهای تحت شکنجه و آزار قرار گرفتند، اما نیروی شورش و قیام در دل جامعه، پرقدرتتر و مصمّمتر شد. از پیکر هموطنان بلوچ آن همه خون جاری شد؛ از جمعهٔ خونین زاهدان تا جانباختن خدانور یا شهادت دکتر ابراهیم ریگی در زیر شکنجه. مردم و جوانان بلوچ به فراخوانهای سازشکارانه اعتنایی نکردند و سنگر مقاومت و قیام را حفظ کردند. از زاهدان تا تهران، از کردستان تا خراسان و تبریز، رشت و کرمانشاه و اصفهان و کرمان و شیراز قیام مردم قدرت خود را برای بهزیر کشیدن رژیم آخوندی اثبات کرد».
روز سهشنبه ۳مهر همزمان با اجلاس مجمع عمومی ملل متحد، ایرانیان آزاده با برپایی تظاهرات بزرگی در برابر ساختمان مللمتحد در نیویورک، خشم و انزجار مردم ایران را از حضور رئیسجمهور خامنهای در مقر مللمتحد به جهانیان نشان دادند. این تظاهرات با جمعیتی فشرده و خروشان، بیانگر نفرت مردم ایران از استبداد دینی و حمایت از جایگزین دموکراتیک بود.
ای.بی.سی نیوز خبر داد: هزاران ایرانی در آمریکا در تظاهراتی در برابر سازمان ملل خواستار عدالت برای قربانیان رژیم ایران شدند. تظاهرات یک خیابان کامل را دربر گرفت. معترضان کلّ بلوک خیابان۴۷ را پر کردند و میدان را با چهره کسانی که برای آزادی شهید شدهاند پوشاندند. شخصیتهای سیاسی، مدافعان حقوقبشر همراه با ایرانیان، اعدامهای زمان پزشکیان را محکوم کردند.
کارزار نیویورک با سخنرانیهای شخصیتهای آمریکایی و هیأتهای زنان و جوانان، زندانیان سیاسی و... ، چند ساعت جریان داشت. سخنرانان ضمن اشاره به تحریم قاطع نمایش انتخابات خامنهای توسط مردم ایران، حضور پزشکیان در مقر مللمتحد را توهین به میلیونها ایرانی و لگدمالکردن ارزشهایی دانستند که مللمتحد و سازمان ملل بر آنها بنا شده است.
سناتور تد کروز طی پیامی در همبستگی با تظاهر کنندگان گفت: «این نقض اصول صلح و عدالت و حقوقبشر و همهٔ ارزشهایی است که در حقوقبشر مندرج است... زمان آن فرا رسیده که رژیم ایران به زبالهدان تاریخ فرستاده شود. ما همراه هم هستیم و تا زمانی که آزادی پیروز شود، متوقف نخواهیم شد».
مارک گینزبرگ سفیر پیشین آمریکا در مراکش در سخنانش گفت: «پزشکیان نمیتواند این واقعیت را انکار کند که نمایندهٔ یک رژیم دیکتاتوری اصلاح ناپذیر و غیرقابل تغییر است». پروفسور آلن درشوویتز، استاد افتخاری دانشگاه حقوق هاروارد گفت: «رژیم ایران، خطرناکترین رژیم تاریخ پس از رژیم آلمان هیتلری است... این رژیم باید توسط نیرویی جایگزین شود که اهدافش بهخوبی در برنامهٔ ۱۰مادهیی خانم رجوی فرموله شده است».
رئیسجمهور برگزیدهٴ مقاومت در پیامش به ایرانیان آزاده در نیویورک گفت: «اجتماع خروشان شما امروز و در این چهار دهه، ملل متّحد و دولتهای عضو آن را در برابر این پرسش قرار میدهد که رئیسجمهور رژیم اعدام و قتلعام در سازمان ملل چه میکند؟ مگر سازمان ملل بر طبق منشور خود بر اساس ”ایمان به حقوق اساسی بشر و حیثیت و ارزش شخصیت انسانی“ تشکیل نشده است؛ پس نمایندهٔ رژیمی که بهگفته گزارشگر ویژهٔ مللمتحد در مورد ایران، مرتکب نسلکشی و جنایت علیه بشریت شده، در سازمان ملل چه میکند؟».
۵۸ ـ تظاهرات باشکوه ایرانیان در سالگرد انقلاب ضدسلطنتی در پاریس روز شنبه ۲۰بهمن برگزار شد. صفوف فشرده ایرانیان که پس از اجتماع در میدان دانفر روشرو در قلب پاریس راهپیمایی کردند، خیابانهای مرکزی شهر را با نظم خیرهکننده فراگرفت و تظاهر کنندگان طی ساعتها تجمع و راهپیمایی پرشور، فریادهای «نه شاه، نه شیخ» و «پیروز باد انقلاب دموکراتیک مردم ایران» را طنینانداز کردند.
خانم رجوی در پیامش به این تظاهرات بر این نکات تأکید کرد:
ـ نسل انقلاب۵۷ بارها قتلعام شد، به زنجیر کشیده شد، با دروغ و شیطانسازی بمباران شد، اما در نسلهای شورشی و قیامآفرین تکثیر شد و امتداد یافت.
ـ انقلاب بهمن برای ورثهٔ شاه «شوم» است، اما برای کهکشان شهیدان و شورشگران، جشن پیروزی بر دیکتاتوری سلطنتی است.
ـ آن قانون اساسی که سلطنت را بهعنوان «موهبت الهی» به شاه و «اعقاب ذکور او» تفویض میکرد، در انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷ به گور سپرده شد. این قانون اساسی هم که تمام کشور را تحتسلطنت «ولایت مطلقه امر و امام امت» گذاشته، بهگور سپرده میشود.
ـ آخوندها آن انقلاب را ربودند، اما دورانشان بهسر آمده، انقلابی دیگر در شرف تکوین است. رژیم آخوندها از هر طرف در محاصره است؛ در محاصرهٔ کانونهایشورشی و جوانان شورشگر، در محاصره جامعهٔ لبریز از خشم و عصیان و در محاصره انواع مخاصمات درونی و بیرونی.
ـ مردم ما در قیام۱۳۹۶ با جلوداری زنان و جوانان شورشگر بهپا خاستند، در قیام آتشین۹۸، هشتصد مرکز سیاسی و نظامی رژیم را در نوردیدند و در پائیز۱۴۰۱ در ۲۸۰شهر ایران، زمین را زیر پای آخوندها به لرزه درآوردند.
ـ بله، چارهٔ کار یک انقلاب دیگر است. انقلابی برای بهزیر کشیدن نظام اعدام و قتلعام. همچنان که مسعود گفته است: هرکس استبداد دینی را بهزیر بکشد و یک جمهوری دموکراتیک و مستقل جایگزین کند، ما با تمام قوا، خالصانه و بیچشمداشت در کنار او هستیم و حمایت میکنیم. اما جز شورای ملی مقاومت چنین چیزی، یافت مینشود. حال اگر کسی منکر وجود آلترناتیو است، معنی سیاسی این حرف، جز دوام و بقای همین رژیم نیست.
در تظاهرات پاریس بهمناسبت سالگرد انقلاب ایران، گی فرهوفشتاد نخستوزیر بلژیک (۱۹۹۹ تا ۲۰۰۸) در سخنرانی خود تأکید کرد: ما باید بیش از همیشه کنار مردم ایران باشیم و عمیقاً استراتژی مماشات را که برای دههها یک اشتباه در قبال ایران بوده است، تغییر بدهیم. اول، با یک رویکردی شجاعانه همانقدر که مردم ایران شجاع هستند، سیاست مماشات باید تغییر کند. دوم، بازگرداندن تحریمهایی که توسط شش قطعنامهٔ سازمان ملل پیشبینی شدهاند. سوم، باید در اسرع وقت سپاه پاسداران را بهعنوان یک سازمان تروریستی لیستگذاری کرد. و بالاخره، بهرسمیت شناختن مقاومت ایران بهعنوان نمایندهٔ مردم ایران.
خانم اینگرید بتانکور، کاندیدای پیشین ریاستجمهوری کلمبیا گفت: ما به جهان میگوییم سران رژیم ایران که یک مشت جانی هستند باید متوقف شوند. ما حامی کانونهایشورشی در ایران هستیم. دختران و پسران جوانی که برای آزادی ایران در سراسر ایران میجنگند. ما پیروز میشویم. ما صدای زندانیان سیاسی در ایران هستیم که در صف اعدام هستند.
ژاک بوتو، معاون شهردار پاریس مرکزی گفت: من ۳۰سال است که با مقاومت شما همراهم و به این همراهی افتخار میکنم. من از طرف بیش از ۸۰۰ شهردار فرانسوی صحبت میکنم که بیانیهیی را در حمایت از مردم و مقاومت ایران و در محکومیت جنایات رژیم ملایان امضا کردند. مماشات با این رژیم، تشویق آن به جنایت است.
خانم کریستین آریگی، نماینده مجلس ملی فرانسه گفت: تاریخ به ما آموخته که دیکتاتوریها با مقاومت مردم از درون کشور نابود میشوند. امروز این مقاومت را شما در ایران به قیمت جانتان انجام میدهید. این ما را امیدوار میکند که مانند سوریه ایران هم آزاد میشود. وقتی ایران آزاد شد، باید آن را آنطور که شایسته است به زیبایی ساخت.
سرهنگ ریاض الاسعد، بنیانگذار ارتش آزاد سوریه در پیامش گفت: مردم ایران که توانستند نظام شاه را سرنگون کنند، میتوانند رژیم تروریستی حاکم بر ایران را هم سرنگون کنند. معادلهٔ سرنگونی رژیم آخوندی در پیوند با قیامهای مردمی و عملیات مقاومت سازمانیافته و کانونهایشورشی رقم خواهد خورد. آنچه در سوریه رخ داد، اثبات کرد که وقتی یک رژیم به مردم خود متکی نباشد، بهنحوی غیرقابل تصور سرنگون میشود.
خانم مهناز سلیمیان، دبیر ارشد شورای ملی مقاومت، گفت: خشم خلقی که در بهمن۵۷ دیکتاتوری شاه را به زیر کشید، بیتردید رژیم آخوندی را هم به زبالهدان تاریخ خواهد فرستاد. همراه با خلق قهرمانمان فریاد میزنیم: خامنهای ضحاک میکشیمت زیر خاک. تأکید میکنیم تنها کارکرد بقایای نظام جنایتکار و چپاولگر شاه خائن و آلترناتیوهای ارتجاعی و استعماری خدمت به بقای رژیم آخوندی است. پس باز همراه با هموطنانمان در ایران فریاد میزنیم: «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر».
خانم زینت میرهاشمی، عضو کمیتهٔ مرکزی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و سردبیر نشریه نبرد خلق گفت: بهعنوان یک پنجاهوهفتی صحبت میکنم. جایی که دیکتاتورها با سرکوب و قهر، زندگی را برای مردم ناامن میکنند برهم زدن امنیت و نظم دیکتاتوری یک حق است؛ این نه تنها خشونت محسوب نمیشود بلکه میتواند به یک انقلاب منجر شود. انقلاب۵۷ هم در برهمزدن نظم دیکتاتوری پهلوی پیروز شد. شاه با تأسیس حزب رستاخیز و سرکوب مطلق، امکان نفس کشیدن برای آزادی را از همه سلب کرد. زندان و شکنجه و اعدام دگراندیشان همانطوری که امروز میبینیم در آن زمان هم وجود داشت. به همین دلیل میگوییم که دیکتاتوری آخوندی وارث دیکتاتوری شاه است. ما برای دستیابی به آرزوها و ایدههایی که در سرنگونی حکومت سلطنتی داشتیم، پیگیرانه برای رسیدن به آن یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری جمهوری دموکراتیک بر بنیاد دموکراسی، جدایی دین از دولت، عدالت و توسعهٴ پایدار مبارزه میکنیم.
کاک باباشیخ حسینی، دبیرکل سازمان خهبات کردستان ایران گفت: با شور و اشتیاق مبارزاتی و آزادیخواهی در این تظاهرات بزرگ شرکت کردهایم تا با دوستانمان در مقاومت سرتاسری، تأکید کنیم که در ایران آزاد و کردستان خودمختار، دیکتاتوری و استبداد آخوندی و سلطنتی جایگاهی نخواهند داشت. سازمان خهبات کردستان ایران بهعنوان نیروی پیشرو و مبارز و خستگیناپذیر و همپیمان سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت ایران نشان داده است که حرف اول و آخر و مبارزهاش برای احقاق حقوق مردم کرد و دموکراسی در ایران و عدم مماشات با رژیم آخوندی و پسماندههای شاه و سرنگونی دیکتاتوری آخوندی با آلترناتیو دموکراتیک و جمهوری دموکراتیک است.
دکتر سینا دشتی در سخنانش گفت: انقلابیون فرانسه، از گزمههای لویی شانزدهم، التماس «گذار خشونتپرهیز» نکردند و در انتظار ریزش ارتش امپراتور ننشستند، بلکه با تهاجم به زندان باستیل راه انقلاب را گشودند. همچنانکه مردم سوریه منتظر نشدند که جلاد بشار اسد به کبوتر آرامش و صلح تبدیل شود، جوانان و کانونهایشورشی ما گوششان به ناصحان خشونتپرهیز، که از غلبهٴ انقلاب بر ضد انقلاب میترسند، بدهکار نیست. بقایای شاه خائن، که بساط جنایت و چپاولشان با انقلاب۵۷ برای همیشه جمع شد، میخواهند با تکیه به سپاه و نیروهای موهوم ریزشیاش به قدرت برگردند. زهی خیال باطل این تقلاها ابزاری در دست رژیم است، تا مردم را از راهحل انقلابی دورکند.
روز ۲۶بهمن ۱۴۰۳، همزمان با برگزاری کنفرانس امنیتی مونیخ، ایرانیان آزاده در شهر مونیخ آلمان با شعار «نه شاه، نه شیخ، پیش بهسوی جمهوری دموکراتیک» تظاهرات کردند و خواستار پایان دادن به مماشات و حمایت از مبارزه مردم ایران و کانونهای شورشی شدند. خانم مریم رجوی در پیامی به این تظاهرات گفت: استبداد مذهبی حاکم بر ایران، نه تنها سرکوبگر آزادیهای اساسی و حقوقبشر مردم ایران است، بلکه با سیاستهای تجاوزکارانه و تلاش مستمر برای دستیابی به بمب اتمی تهدیدی جدّی برای امنیت و صلح جهانی محسوب میشود.
۵۹ ـ روز شنبه ۱۸اسفند ۱۴۰۳، بهمناسبت روز جهانی زن، تظاهرات ایرانیان آزاده در مقابل کنگرهٴ آمریکا با سخنرانی و پیامهای شماری از اعضای کنگره و شخصیتهای سیاسی این کشور برگزار شد.
آسوشیتدپرس گزارش داد: هزاران ایرانی مقیم آمریکا، مدافعان حقوقبشر، و حامیان شورای ملی مقاومت ایران در تظاهراتی در واشنگتن خواستار تغییر رژیم در ایران شدند. این راهپیمایی، که همزمان با روز جهانی زن برگزار شد، بر ادامهٔ سرکوب زنان توسط رژیم ایران تأکید کرد و برنامهٔ ۱۰مادهیی خانم مریم رجوی برای یک ایران دموکراتیک با جدایی دین و دولت و بدون سلاح اتمی را بازتاب داد. تظاهر کنندگان خواستار حمایت از حق مردم ایران برای سرنگونی رژیم شدند.
خانم رجوی در سخنانش خطاب به هموطنان تظاهر کننده در مقابل کنگرهٴ آمریکا، بر اینکه «زنان نیروی تغییرند» و «مشارکت فعال و برابر زنان در رهبری سیاسی، لازمهٔ آزادی و دموکراسی است» تأکید کرد و گفت: «رهایی زن شرط رهایی مرد است و شکست رژیم ولایت فقیه با پیشتازی زنان محقق میشود. زن مقاومت، آزادی»، او در ادامه، افزود: برای ورقزدن صفحه تاریک تاریخ ایران باید از کانونهایشورشی و زنان پیشتاز در این کانونها حمایت شود. آنها اجزای ارتش آزادی و نیروی اصلی تغییر و رزمندگان آزادی ایران هستند. این مقاومت و قیام سازمانیافته، پاسخ کارساز در برابر رژیمی است که با قهر سازمانیافته و با سپاه جنایتکار پاسداران در جنگ دائمی با مردم است. حرف ما همان است که در اعلامیهٔ استقلال آمریکا نوشتهاند: «هنگامیکه دولت از شهروندان رو برمیگرداند و نابودی آنها را پیشه میکند، حق مسلم شهروندان دگرگونی و برانداختن حکومت است». این، حق مسلم مردم ایران است. آری، بهرسمیت شناختن مبارزه مردم و جوانان شورشگر با سپاه پاسداران برای سرنگونی این رژیم، لازمهٔ صلح و آرامش و امنیت در منطقه و جهان است.
در تظاهرات ایرانیان در مقابل کنگره آمریکا، برد شرمن، عضو ارشد کمیتهٔ خارجی مجلس نمایندگان از حزب دموکرات، در سخنرانی خود گفت: «بسیار مفتخرم که امروز با شما هستم جایی که ما میتوانیم یکبار دیگر صدایمان را برای یک ایران دموکراتیک غیراتمی بلند میکنیم. دموکراسی فقط زمانی محقّق میشود که رژیم ملایان سرنگون شود؛ رژیمی که برای سالیان با ارعاب مردم ایران و صدور ترور به منطقه به حاکمیت خود ادامه داده است.
امروز ما روز جهانی زن را گرامی میداریم ولی هیچکس بیشتر از زنان در ایران بهای آزادی را پرداخت نکرده است. در قیام سال۱۴۰۱ ایرانیان بیشماری با پیشتازی زنان ایرانی بهپا خاستند. رژیم فقط مهسا امینی را بهقتل نرسانده، برای دههها مردم ایران و زنان ایرانی را تحتشکنجه و سرکوب قرار داده است. پس بگذارید در روز جهانی زن ادای احترام بکنیم به زنان شجاعی که توسط این رژیم بهقتل رسیدند و بگذارید ملحق بشویم به زنان ایرانی در اینجا و همچنین حمایت کنیم از خانم مریم رجوی و فراخوان او برای یک ایران دموکراتیک غیراتمی.
برد شرمن افزود: ایالات متحده باید از کسانی که خواهان دموکراسی در ایران هستند حمایت کند. برای همین، هفته گذشته من همراه با نمایندهٔ دیگر کنگره از کالیفرنیا تام مک کلینتاک و بیش از ۱۵۰عضو مجلس نمایندگان، حامیان قطعنامهیی شدیم که رژیم ایران را بهخاطر تروریسم دولتی محکوم و از دموکراسی در ایران و مردم ایران حمایت میکند. من نزدیک به سه دهه با شما بودم و تا زمانی که این مبارزه ادامه پیدا کنه در کنار شما خواهم بود.
رودی جولیانی سخنران دیگر این تظاهرات گفت: «اکنون همه دریافتهاند که تلاش برای ایجاد صلح در خاورمیانه تا وقتیکه خامنهای در رأس قدرت باقی بماند، جواب نخواهد داشت. هر توافقی برای صلح توسط این رژیم تضعیف خواهد شد، چرا که این رژیم میخواهد یک امپراتوری بهاصطلاح اسلامی داشته باشد. آنها داشتند اینکار را میکردند و سوریه را کنترل میکردند، ولی حالا اسد سقوط کرده و ببیند در منطقه چه اتفاقاتی دارد میافتد.
جولیانی با یادآوری قیامهای مردم ایران گفت: مردم با شجاعت شعار مرگ بر خامنهای سر دادند یعنی سران این رژیم که مرتکب قتلعام شدهاند باید بروند.
این، کار مردم ایران است و اشرفیها و کسانی که در اینجا در آمریکا همراه شما هستند. نیازی به نیروهای اروپایی و آمریکایی نیست. اینجا در غرب و در آمریکا افراد بیماری هستند که دشمنان شما هستند و اصلاً نمیدانند که شما چقدر قدرتمند هستید. اگر شما ضعیف بودید چرا در ایران بیش از همه اعدام و ترور شدید؟ این بهخاطر این است که ملایان از شما وحشت دارند.
سناتور سام براون بک، فرماندار پیشین آرکانزاس در سخنرانی خود گفت: من این پرچمها را که در اهتزاز میبینم، نماد مقدّسی را میبینم از اینکه بله، بادهای تغییر هماکنون در ایران در حال وزیدن هستند. من به عزم شما و پایداری شما درود میفرستم. این رژیم باید سرنگون شود بهدست مردم ایران. این رژیم همواره در جهان مشکلآفرین خواهد بود و تا زمانیکه آخوندها در تهران حاکم هستند در خاورمیانه صلحی نخواهیم داشت. آنها صلح را از بین میبرند آنها بذر تفرقه و نابودی را میکارند. من بسیار مفتخرم که با شما هستم که این میزان برای تغییر رژیم استقامت به خرج دادید.
دارل آیسا، نماینده جمهوریخواه کنگره و نایبرئیس کمیته خارجی در پیامی به این تظاهرات گفت: شما صدای اصلی در حمایت از ایران آزاد هستید. آخوندها منبع بیثباتی منطقه هستند و در داخل کشور منابع مورد نیاز مردم را صرف تلاش برای دستیابی به سلاحهای اتمی کردهاند. ما امروز به مردم ایران و ایرانیان مقیم آمریکا میپیوندیم و میگوییم آرمان شما عادلانه است. آینده شما درخشان است و ملت آزاد میشوند.
۶۰ـ روزهای جمعه و شنبه ۲۹ و۳۰ فروردین۱۴۰۴، در سالگرد شهادت ۴تن از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران در فروردین۱۳۵۱ و شهادت ۷زندانی قهرمان فدایی و ۲مجاهد خلق در تپههای اوین در فروردین۱۳۵۴ بهدست دژخیمان ساواک شاه، سلسله تظاهرات جهانی در گرامیداشت این قهرمانان پیشتاز انقلاب ضدسلطنتی برگزار شد.
این سلسله تظاهرات با طنین بلند شعارهای «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر»، «نه شاه میخوایم نه ملا، لعنت به دیکتاتورها» بازتاب گستردهیی داشت. از جمله خبرگزاری اسپانیا نوشت: تظاهرات ایرانیان در مرکز پاریس همزمان در چندین شهر دیگر جهان از جمله واشنگتن، استکهلم، برن، کلن، برلین، آمستردام، تورنتو، اسلو، ونکوور، مونترال، سیدنی، ملبورن و بخارست برگزار شد. این خبرگزاری با نقل قسمتهایی از پیام خانم رجوی نوشت: با تمام خونهایی که در دوران تاریک رژیم شاه و دیکتاتوری مذهبی ریخته شده، بازگشتی به گذشته امکانپذیر نیست. مردم ایران به چیزی کمتر از سرنگونی دیکتاتوری مذهبی و برقراری جمهوری دموکراتیک راضی نمیشوند.
در این تظاهرات جهانی اعضای شورا، نمایندگان جوامع ایرانی و مدافعان حقوقبشر و نمایندگان پارلمانها از کشورهای مختلف سخنرانی کردند.
مجاهد خلق زهره شفایی از اعضای شورای مرکزی مجاهدین گفت: «گردهم آمدهایم تا با گرامیداشت شهدای ۳۰فروردین، به دشمنان آزادی ایران اعلام کنیم که نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم! من شاهد و بازماندهیی از صدها هزار ایرانی هستم که عزیزانشان به دست یکی از دو دیکتاتوری شاه یا شیخ اعدام شدند. شش نفر از خانوادهام توسط رژیم آخوندی به جوخه اعدام سپرده شدند: پدر، مادر، دو برادر، خواهر و همسر خواهرم. گلولههایی که آن روز در اوین به قلب مجاهد و فدایی شلیک شد، امروز هم بر قلب ایران مینشیند. فقط چهرهٔ دیکتاتور عوض شده، تاج رفته، عمّامه آمده، ساواک رفته، وزارت اطلاعات و سپاه آمده. یکی در کاخ نیاوران، یکی در بیت ولایت، ولی زندان، شکنجه و اعدام همچنان برقرار است.
خانم دومینیک آتیاس، رئیس شورای اداری کانون وکلای اروپایی خطاب به «آخوندهای آدمکش و پاسداران قاتل» گفت: زمان حسابرسی نزدیک است! «قتل سازمانیافته و نهادینه شده» توصیفی مناسب برای مجازات اعدام در ایران است، اما به جای آنکه مردم ایران را به وحشت بیندازد، فقط خشم در حال خروش آنها را شعلهور میسازد. سران این رژیم حساب اعمالشان را پس خواهند داد و تا آن زمان، با تمام قوا، ما، شهروندان در اینجا و در دیگر نقاط جهان، باید در برابر کشتار مردم بیگناه ایستادگی کنیم و بیوقفه در کنار زنانی و مردانی بایستیم که جان خود را فدای آرمان آزادی میکنند. با آنها فریاد میزنیم: «نه شاه، نه شیخ»!
خانم رجوی در پیامش به این سلسله تظاهرات گفت: در سالگرد شهادت ۴تن از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق در سال۵۱ و در سالگرد جنایت هولناک ساواک شاه در سال۵۴ که ۷ فدایی و ۲مجاهد دستبسته را در تپههای اوین تیرباران کرد، برای به پیروزی رساندن آرمان آن شهیدان تجدید عهد میکنیم: نه شاه، نه شیخ...
کشتار ۹ انقلابی فدایی و مجاهد یکی از ننگینترین جنایتهای ساواک و رژیم شاه بود. در آن زمان شاه، میلیاردها دلار از تاراج نفت ایران بهدست آورده بود. با اعلام حزب رستاخیز و تکحزبی کردن رژیمش، اختناق و توحش سلطنتی را به حداکثر رسانده بود. اما همچنان در کابوس انقلابیونی مانند مجاهدین و فداییها بود.
پس به ریختن خون راهبران و پیشتازان زندانی روآورد. اما نمیدانست که دارد رژیم خود را در دریای خون غرق میکند. این جنایت وحشیانه به تصمیم شاه خائن و با کارگردانی سردژخیم، پرویز ثابتی اجرا شد. همان سرپرست سیاسی بازمانده شاه. راستی که هیچ چیز بیشتر از همین سردژخیمان، معرف رژیمهای شاه و شیخ نیست. به دلاوران و قهرمانان بهخونتپیده در تپههای اوین درود!
۲مجاهد خلق، کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل و ۷فدایی خلق، حسن ضیا ظریفی، عباس سورکی، مشعوف کلانتری، محمد چوپانزاده، عزیز سرمدی، احمد جلیل افشار و انقلابی بزرگ بیژن جزنی. به همهٔ آنها درود.
۶۱ـ در چهلو چهارمین سالگرد ۳۰خرداد سرآغاز مقاومت انقلابی و سراسری، شهرهای بزرگ اروپا و آمریکا و کانادا و استرالیا شاهد سلسله تظاهرات و آکسیونهای ایرانیان آزاده بود. این تظاهرات جهانی بار دیگر عزم خللناپذیر و برانگیختگی هموطنانمان را در چهار گوشه جهان برای حمایت از مقاومت سازمانیافته و کانونهایشورشی برای بهزیر کشیدن دیکتاتوری دینی، جلوهگر ساخت.
خانم رجوی در پیامش به هموطنان تظاهر کننده در سالگرد ۳۰خرداد گفت: ما امروز در آستانهٔ یک تغییر بزرگ هستیم. نه بهطور خودبهخودی و بدون پرداخت قیمت. بلکه با مقاومت سازمانیافته. با فدای حداکثر در جنگ اصلی که جنگ بین مردم ایران یعنی جبهه خلق با دیکتاتوری دینی ولایت فقیه در جریان است؛ جنگی که ۴۴سال از روز ۳۰خرداد۱۳۶۰ تا همین امروز ادامه داشته و تا روز سرنگونی و روز پیروزی ادامه خواهد داشت. بهراستی که سرفصل ۳۰ خرداد۶۰، برای مردم ایران و همهٔ مجاهدان آزادی دوراهی سرنوشت بود. یکطرف تسلیم و انفعال در برابر دیوی که تنوره میکشید و آمده بود که مأموریت ناتمام شاه را در سرکوب و دیکتاتوری به اتمام برساند. خمینی خودش صریحاً ابراز پشیمانی میکرد که چرا از روز اول یعنی همان فردای سقوط شاه چوبههای دار برپا نکرده است.
طرف دیگر امّا، مقاومت برای آزادی و «نه» گفتن به تسلیم بود. سر خم قدغن.
ما مقاومت تمامعیار و «سر نهادن به پای آزادی» را برگزیدیم. جرم من و شما و همه ما همین است. همهٔ شیطانسازیها بههمین خاطر است. بههمین خاطر آخوندـ قاضی دادگاه ۱۰۴نفر هنوز بعد از ۴۴سال میگوید: «از این پس چنانچه ایرانیان مقیم خارج از کشور به دعوت متهمین یا سازمان متهم این پرونده در هر کجای دنیا میتینگی تشکیل دهند و حاضر شوند، بهمعنای هواداری از تشکیلات سازمان مجاهدین خلق، قابل تعقیب در این دادگاه میباشند».
ما هم کماکان مانند فردای ۱۷ژوئن بعد از آزادی از زندان تکرار میکنیم که: «اگر مقاومت برای آزادی گناه است، ما به این گناه بزرگ افتخار میکنیم. به زندان رفتن بهخاطر آزادی افتخار میکنیم و بهشهادت برای آزادی افتخار میکنیم».
خانم رجوی ضمن یادآوری سخنانش خطاب به تظاهرات ایرانیان در برلین در ۲۲بهمن۱۳۸۳ گفت: ۲۱سال پیش گفتم: حرف ما روشن است: نه مماشات و حفظ رژیم آخوندی و نه جنگ، بلکه راهحل سوم: تغییر توسط مردم و مقاومت ایران. آیا امروز این خواست اکثریت عظیم مردم ایران نیست؟ بارها گفتهایم که سیاست مماشات، رژیم آخوندی را در ادامه سیاستهایش جریتر و جنگ را به کشورهای غربی تحمیل میکند و حالا چنین شده است. پس باز هم تأکید میکنم که لازمه صلح و امنیت در این منطقه، تغییر رژیم بهدست مردم و مقاومت ایران است.
در تظاهرات برلین، جان برکو رئیس و سخنگوی پیشین مجلس عوام انگلستان سخنرانی کرد و با اشاره به تجربهٔ تلخ مماشات قبل از جنگ جهانی دوم، گفت: همهٔ ما بر سر این موضوع توافق داریم که رژیم فاشیستی حاکم بر ایران نمیتواند بیشتر از این در حکومت باقی بماند. این ایده که گزینهٔ ما فقط مماشات یا جنگ است کاملاً اشتباه است. مردم انگلستان در سال۱۹۳۹ درک کردند که مماشات با فاشیسم کارآیی ندارد. آلترناتیو در آن شرایط جنگ بود. امّا امروز یک راهحل سوّمی وجود دارد، یک آلترناتیو بسیار خوب و تدوین شده وجود دارد: شورای ملی مقاومت ایران.
شورای ملی مقاومت ایران که توسط کانونهایشورشی سازمان مجاهدین خلق ایران حمایت میشود، یک ریشهٴ مستحکم در داخل ایران دارد. شورای ملی مقاومت در سطح بینالمللی هم حمایت زیادی دارد. به یاد دارم در دورانی که در پارلمان بودم چطور اعضای پارلمان از تمامی احزاب در حمایت از آلترناتیو دموکراتیک شورای ملی مقاومت ایران متّحد بودند. شورای ملی مقاومت ایران یک برنامه مشخص و واضح برای دستیابی به دموکراسی دارد. لغو حکم اعدام، جدایی دین از دولت، برابری زن و مرد، برقراری یک قضاییهٔ مستقل و حکومت قانون در یک ایران جمهوری و غیراتمی.
جان برکو همچنین گفت: ممکن است شما باز هم از شاهان و شاهزادههای آنطرف آب بشنوید که روابط خودشان را با همین رژیم دارند و بهعنوان نجاتدهندگان ایران سوار بر اسب سفید خواهند آمد. این کاملاً مهمل است. این راه نیست که به گذشته برگردیم، مردم ایران مبارز راه آزادی، دموکراسی، حقوقبشر، حق حاکمیت مردم و استقلال هستند با مریم رجوی که منبعی سرشار از شجاعت است. من مطمئنم که شما در این مبارزه برای آزادی پیروز خواهید شد.
لئو داتسنبرگ، رئیس کمیتهٔ دوستی در آلمان گفت: رئیسجمهور برگزیدهٴ شورای ملی مقاومت ایران سالها پیش راهحل واقعی را ارائه داده: نه جنگ، نه مماشات بلکه تغییر از طریق مردم و مقاومت ایران. مردم ایران یک سده تحت دو دیکتاتوری بودهاند. بازگشت به سلطنت با گذشتهیی که دارد یک توهم است. مردم چنین چیزی را قبول نمیکنند. مردم ایران خواهان یک جمهوری دموکراتیک هستند. خوشبختانه یک آلترناتیو وجود دارد. شورای ملی مقاومت ایران، یک نیروی مستقل با برنامه، تشکیلات، دیدگاه دموکراتیک. یک جنبش که آماده است برای آزادی قیمت سنگینی بپردازد و این قیمت را تاکنون پرداخت کرده است.
ژان پیر برار، رئیس کمیتهٔ فرانسوی ایران دموکراتیک، در تظاهرات برلین گفت: امروز ما برای بزرگداشت ۲۰ژوئن (۳۰ خرداد) گردهم آمدهایم. چند روز قبل ما در فرانسه یک سالگرد دیگر را گرامی داشتیم ۱۸ژوئن۱۹۴۰ وقتی که ژنرال دو گل از لندن همهٔ فرانسویهای آزادیخواه را به مقاومت فراخواند. دو تاریخ، دو ملت، دو مبارزه علیه استبداد یکی علیه اشغال خارجی، دیگری علیه تاریکاندیشان مذهبی و به سرقتبردن استقلال مردم؛ بعد از اینکه همهٔ مسیرهای مشارکت سیاسی بسته شد و ۵۰۰هزار تظاهر کننده در تهران، صلحآمیز به خیابانها آمدند. آنها با گلولههای پاسداران مواجه شدند که به فرمان مستقیم خمینی شلیک شد. در این تاریخ مقاومت تصمیم گرفت که دیگر به عقب برنگردد. ۴۳سال مبارزه و قربانی دادن. در این دوران بیش از ۱۰۰هزار تن اعدام شدهاند. در سال۱۹۸۸ طی چند ماه فقط بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی که اکثر آنها از اعضا و حامیان سازمان مجاهدین بودند با فتوای خمینی قتلعام شدند. این جنایتها جنایت علیه بشریت بهشمار میروند. برخی از نسلکشی صحبت میکنند. ایران تحت حکومت آخوندها رکورد اعدامها به نسبت جمعیت را دارد. راه هنوز طولانی است اما پیروزی هیچ موقع نزدیکتر از امروز نبوده است. پس بیایید یک موضوع را روشن سازیم. من اینجا از بمبارانهای اسراییل صحبت نمیکنم. این استراتژی شما نیست. شما امید خیلی بیشتری دارید. و برخی فکر میکنند که تاریخ میتواند تکرار شود. یعنی بچه شاه یا مثل پدرش با یک کودتا از طرف سیا به قدرت برسد یا مثل پدربزرگش که با کمک انگلیسیها روی کار آمد. نه، مشروعیت شما در این است که در کنار مردم قرار دارید و دیدگاهتان را روشن کردهاید.
۶۲ ـ در تظاهرات ایرانیان آزاده در استکهلم در روز ۳۱خرداد، لارش ریسه رئیس کمیتهٔ دوستان ایران آزاد در نروژ گفت ۴۴سال پیش جنگی شروع شد که ادامه دارد و پایداری این جنبش چشمگیر است. خیلی خوشحالم که همهٔ ما امروز در سمت درست تاریخ هستیم. کانونهای شورشی در داخل ایران با بیش از ۳۰۰۰عملیات ضداختناق علیه آخوندها در سال قبل به نقطهٔ امید مردم ایران تبدیل شدند. متأسفانه در دولتها و مطبوعات بهخاطر منافع اقتصادی و سیاست مماشات، چشم بر آنچه در داخل ایران روی میدهد بستهاند.
پروفسور آلخو ویدال کوادراس گفت: امروز ما در اینجا هستیم، تا از میلیونها ایرانی که برای آزادی و دموکراسی در کشورشان مبارزه میکنند، حمایت کنیم؛ برای ایرانی با انتخابات آزاد و عادلانه، برابری زن و مرد و احترام به حقوقبشر و آزادی. پایان دادن به رژیم شرور و هیولاصفت ملایان که هر ساله هزاران ایرانی را اعدام، شکنجه و زندانی میکند، تنها یک ضرورت ژئوپولیتیکی نیست، این یک وظیفهٔ اخلاقی است. ما در برابر خطرها و تهدیدها از آن دست نخواهیم کشید. ما به حرف بزدلان و تسلیمشدگان گوش نخواهیم داد. ما مقاومت خواهیم کرد تا پیروزی نهایی، تا روزی که بتوانیم به تهران سفر کنیم و مردم ایران را در آغوش بگیریم، در شادی آزادی، کرامت و انسانیت. چیزی که نخبگان سیاسی اروپا باید بفهمند این است که تنها راهحل واقعی برای ایران، سقوط دیکتاتوری ملایان و جایگزینی آن با یک دموکراسی واقعی است. هر چیز دیگری صرفاً مانند طرحی بر شنهایی است که موج دریا آن را خواهد شست و راهی برای تداوم رنج مردم ایران است. در همه پایتختهای اروپایی، در واشنگتن و بروکسل، تصمیمگیران باید به یاد داشته باشند که هزاران قربانی ماشین کشتار رژیم آخوندها در ایران، و هزاران قربانی دیگری که در صورت تداوم این رژیم ستمگر در آینده اعدام یا ترور خواهند شد، بر وجدان آنها سنگینی خواهد کرد.
استرون استیونسون، همآهنگکنندهٴ کارزار برای تغییر در ایران با یادآوری تظاهرات نیممیلیون تن از مردم تهران در ۳۰ خرداد۱۳۶۰ گفت: در آن روز خواهران، مادران، برادران، پدران، دانشجویان همه با هم تظاهرات کردند به رهبری مجاهدین خلق. فریادشان برای آزادی بلند بود ولی خمینی با گلوله و خونریزی پاسخ داد. مجاهدین برای مبارزه بهپا خاستند و در جایی ایستادند که بقیه شکست خوردند. وقتی که ترس صداها را خاموش میکرد، سازمان مجاهدین روشنتر از همیشه درخشید. قیمتی را پرداخت که هیچکس نمیتوانست تحمل کند. بیش از ۱۰۰هزار نفر از روشنترین، درخشانترین جوانان و مردان و زنان ایرانی، دختران و پسران ایرانی از جمله ۳۰هزار زندانی سیاسی که در سال۶۷ قتلعام شدند و اغلب آنها از مجاهدین بودند. آنها شعلههایی هستند که هرگز خاموش نمیشوند بلکه بالاتر و روشنتر میدرخشند. آنها امیدی هستند که مردم ایران خواهانش هستند. حاملان دیدگاه ایران آزاد. اینطور نیست که مردم ایران آلترناتیوی نداشته باشند. شورای ملی مقاومت همان آلترناتیو است. شورای ملی مقاومت آینده است، از اشرف۳ تا هر گوشه ایران. مشعلی که در ۳۰خرداد روشن شد، همچنان روشن است تا وقتی که ایران آزاد شود. از خیابانهای سال۶۰ تا جوانان دلیری که امروز بهپا میخیزند، مقاومت ادامه دارد. بگذارید ملاها بلرزند. بگذارید جهان بداند که مجاهدین هرگز تسلیم نخواهند شد. پس در کنار مجاهدین بایستید. در کنار مجاهدین برای آینده ایران مبارزه کنید. بیایید طلوع آزادی را ببینیم، آزادی از آن شماست. ایران آزاد خواهد شد.
گیر توسگدال، نمایندهٔ پیشین پارلمان نروژ با درود به قهرمانان آزادی ایران گفت: بار دیگر خاورمیانه در آتش است با تشدید تنشهایی که از قبل وجود داشت اما فراتر از شعلههایی که الآن هست، یک سؤال عمیقتر وجود دارد. ریشه نقش رژیم ایران در بیثباتی؟ و مهمتر راهحل واقعی آن؟ پاسخ نه بمب است و نه دیپلوماسی کور. یک راهحل سوم وجود دارد. یک راهحل امیدبخش، ایستادن در کنار مردم ایران و مبارزه آنها برای آزادی و دموکراسی. در سراسر ایران زنان و جوانان در کانونهایشورشی دیوار ترس را درهم میشکنند. خامنهای ضعیفتر از هر زمان دیگر است. کارزار امروز یک فراخوان بینالمللی به آگاهی و حمایت بینالمللی است و اینکه کشورها وظیفه دارند شانه به شانهٔ کسانی بایستند که خواهان آزادی هستند.
پرویز خزایی، نماینده شورای ملی مقاومت ایران گفت: درود فراوان بر شما هموطنان عزیزم که در این لحظهٔ تاریخساز، در این روزهای سرنوشتساز در صحنه هستید. در مقابل شما سر تعظیم فرود میآورم. همه میدانند که این رژیم دشمن بشریت است. در همه جا فتنهگری میکند. در خاورمیانه، در آفریقا، هر جایی در اروپا و در همین سوئد. این رژیم دشمن شماره یک بشریت است. درود بر مسعود رجوی که این مقاومت سازمانیافته را از همان ابتدا تشکیل داد و همچنان در حال پیشرفت است. شما در صحنهٴ اصلی مبارزه نمیگذارید که انقلاب امروز مردم ایران مثل آن انقلاب ضدسلطنتی، ملاخور شود.
ابوالقاسم رضایی، معاون دبیرخانه شورای ملی مقاومت گفت: با فرمان خمینی جلاد تظاهرات مردم در ۳۰خرداد به خاک و خون کشیده شد. دختران و پسرانی که فقط میگفتند ما آزادی میخواهیم، در برابر گلولههای ارتجاع ایستادند اما زانو نزدند و سر خم نکردند. سیام خرداد تنها یک روز نبود، یک مرز بود. یک پیمان بود. یک سوگند بود. سوگند وفاداری به مردم و به آرمان آزادی. سوگندی که گفت اگر خمینی با خشونت راه آزادی را بست ما آن را باز میکنیم.
دوستان عزیز، امروز دهها زندانی سیاسی در صف اعدامند. چرا؟ چون آنها به ولایت فقیه گفتند نه و گفتند ما آزادی و برابری و دموکراسی میخواهیم. شورای ملی مقاومت با برنامهٔ روشن برای ایران آزاد فردا از دل مردم ایران جوشیده و از آغاز با چراغ راهنمای نه شاه و نه شیخ حرکت کرده است. تجربهٔ قیام۴۰۱ نشان داد که چگونه بچهٔ شاه و پسماندههای ساواک با ایجاد تفرقه و انحراف عملاً در خدمت رژیم قرار گرفتند. امروز هم بچهٔ شاه رسماً به پاسداران چشم دوخته است. بگذارید تأکید کنم که نه نوهٔ خمینی نه بچه شاه نه بچهٔ خامنهای در ایران جایی ندارند. عهد آنها به سر آمده است.
در تظاهرات استکهلم بهمناسبت سالگرد ۳۰خرداد، فریدون ژورک فیلمساز و کارگران میهنمان سخنانی ایراد کرد و از جمله گفت: مبارزان و رهروان و آزادگانی که از نهضت افتخارآفرین مشروطیت تا قیام شورانگیز سال۱۴۰۱ بیش از یکصد سال است در برابر ارتجاع و دیکتاتوری ایستادهاند، مصمماند تا با سرنگونی رژیم جهنمی آخوندها، ایجاد یک جمهوری دموکراتیک را تضمین کنند. شوربختانه از دل انقلاب شکوهمند ضدسلطنتی در سال۱۳۵۷، خمینی، این شیطان مسلم سر از قبر درآورد. همان شیطانی که ملت ایران پس از انقلاب مشروطه به همت آزادگان صدر مشروطیت، آن را بهعنوان نماد تحجّر و واپسگرایی دفع کرده بودند. او را میشناسید؛ شیخ فضلالله نوری، آخوند مرتجعی که سَلَف خمینی ملعون است. خمینی این شیطان دغلباز و این دزد انقلاب مردم، از همان ماههای نخست بعد از سرنگونی دیکتاتوری شاه ماهیتش را برملا کرد. با بستن روزنامهها، شکستن قلمها و حمله به ستاد سازمانها و گروههای سیاسی و پرکردن زندانها از آزادیخواهان و بعد در پناه یک جنگ ضدمیهنی چند میلیون آواره و کشته و معلول و مجروح بر جای گذاشت. او با سرکوب وحشیانه، یک فضای تیره و تار در میهن ما حاکم کرد. ۳۰خرداد۱۳۶۰ سرفصل این سرکوب وحشیانه بود. خمینی و سایر آخوندهای آدمکش غافل بودند که این سرکوب و کشتار پایانی بر مقاومت ملت بپاخاسته ایران نخواهد بود. بهنحوی که امروز بهقول سردار بزرگ ارتش آزادیبخش و مسئول شورای ملی مقاومت ایران، آقای مسعود رجوی، این روزها نه تنها ملت ایران بلکه جهان آزاد شاهد و ناظر بهتلهافتادن دجّالان حاکم بر ایران است و حکومتی که خمینی بنیانگذارش بود اکنون برلبهٴ پرتگاه سرنگونی قرار گرفته است.
۶۳- روز پنجشنبه ۹مرداد، اجلاس جهانی ایران آزاد-۱۴۰۴ در «کاخ کنگرهها» در شهر رم پایتخت ایتالیا با حضور جمعیت کثیری از هموطنان، نمایندگان جوامع جوانان و متخصصان ایرانی در ایتالیا و شخصیتهای بینالمللی برگزار شد که عبارت بودند از: شارل میشل، پرزیدنت اتحادیهٔ اروپا (۲۰۲۴)، ماتئو رنتزی نخستوزیر ایتالیا (۲۰۱۶)، کارلو کوتارلی نخستوزیر سابق ایتالیا و مدیر پیشین امور مالی صندوق بینالمللی پول، جیمز کلورلی وزیر کشور و وزیر خارجه انگلستان (۲۰۲۳)، میشل آلیوماری وزیر خارجه و وزیر ارشد پیشین دولت فرانسه، شهردار رودی جولیانی، هانس اولریش زایت، سفیر پیشین آلمان در افغانستان و کره شمالی، سناتور جولیو ترتزی، رئیس کمیسیون سیاستهای اروپا در سنای ایتالیا، سناتور لوچیو مالان، رئیس فراکسیون اکثریت (حزب برادران ایتالیا) در سنا، سفیر استفان جی. رپ سفیر آمریکا برای عدالت کیفری جهانی (۲۰۱۵-۲۰۰۹)، سفیر کارلا سندز سفیر آمریکا در دانمارک (۲۰۲۱-۲۰۱۷)، لیندا چاوز مدیر پیشین روابط عمومی کاخ سفید، اینگرید بتانکور کاندیدای پیشین ریاستجمهوری کلمبیا، سناتور مارکو اسکوریا نایبرئیس گروه برادران ایتالیا در سنا.
پیش از اجلاس، خانم رجوی و شخصیتها و هموطنانمان با حضور در نمایشگاه بزرگی بهمناسبت شهادت دو مجاهد خلق بهروز احسانی و مهدی حسنی و گرامیداشت سربداران قتلعام ۶۷ به شهیدان راه آزادی ایران ادای احترام کردند.
در آغاز اجلاس ایران آزاد، سناتور جولیو ترتزی در سخنان افتتاحیه خود اعلام کرد که اشرف۳ بهصورت آنلاین به این گردهمایی وصل شده و ما را میبینند و میشنوند. سلامی بزرگ و آرزوی موفقیت برای مجاهدان در اشرف۳ داریم و این افتخار بزرگی است که امروز ما با شما هستیم. از اشرف تا رم، یک اشتراک، یک جامعه از مردمی که ارزشها و تعهد یکسانی دارند. . افکار من امروز به سال وحشتناک ۱۹۸۸ باز میگردد، و شما تصاویر قهرمانان را در بیرون این تالار و در هنگام ورود به این ساختمان دیدهاید. تصاویر نوجوانانی که در اوایل بیست سالگی زندگی خود را فدای ارزش والای آزادی کردهاند. سال۱۹۸۸ از تاریکترین فصول تاریخ ایران و احتمالاً از تاریکترین فصول تاریخ بشریت بوده است. زمانی که ۳۰هزار نفر اعدام شدند. آنچه در آن سال اتفاق افتاد، بیمجازات مانده است. ما از خبر اعدام دو مجاهد والاقدر، بهروز احسانی و مهدی حسنی، شوکه شدیم. این جنایت پس از سه ماه فراخوانها و محکومیتهای جامعهٔ بینالمللی برای جلوگیری از این جنایت انجام شد، اما هیچکدام برای آخوندها مهم نبود.
حضور شما امروز گویاترین گواه است که یک ایران دیگر، نه تنها ممکن است، بلکه تحقق آن نزدیکتر از همیشه است. اکنون زمان شجاعت است. رژیم ایران تروریسم را در سراسر جهان گسترش داده است. اتفاقات اخیر بهروشنی نشان داد که بقای رژیم به ادامهٔ برنامهٔ اتمی ممنوعه مرتبط است. برنامهیی که مقاومت ایران بیش از ۲۰سال پیش آن را افشا کرده و در بالاترین مراجع بینالمللی محکوم شده است.
یک جایگزین برای آخوندها وجود دارد و ما کاملاً با شعار شما موافقیم که نه به شاه، نه به آخوندها. تغییر باید از مردم ایران و مقاومت سرچشمه بگیرد.
ترتزی آنگاه خطاب به خانم رجوی گفت: دیروز در مجلس نمایندگان بیانیهٔ امضاشده توسط اکثریت اعضای پارلمان ایتالیا را به شما تقدیم کردم؛ همانطور که ۴۰۰۰ قانونگذار دیگر از ۵۰کشور جهان انجام دادهاند، یک نمایش چشمگیر از حمایت تزلزل ناپذیر از مقاومت دموکراتیک ایران، یک فراخوان جهانی برای آزادی. بار دیگر، به شما و تمام افراد شگفتانگیزتان در رم خوشآمد میگویم.
آنگاه، خانم مریم رجوی به ایراد سخنرانی پرداخت و با درود به مجاهدان سرموضع بهروز احسانی و مهدی حسنی گفت: این مجاهدان تا آخرین لحظه از سرخترین نام، یعنی مجاهد خلق، دفاع جانانه کردند و نام و مرام مجاهد خلق را در شصتمین سال حیات سازمان مجاهدین خلق ایران، جهانی کردند. خامنهای در واپسین ایام حکومت ننگینش با این جنایت بزرگ درصدد است، چند صباحی به عمر نظام ولایت فقیه بیفزاید، اما تنها خشم و نفرت بیشتر مردم ایران را برای خود خریده و عزم جوانان رشید ایرانزمین را برای مقابله با این رژیم، صدچندان کرده است.
امروز کشور ما در آستانهٔ تحوّلی عظیم قرار دارد؛ این تحوّل را مردم ایران و مقاومت آنها رقم میزنند. مقاومتی سراسری که با پرداخت بالاترین قیمت، با یکصد هزار شهید و با نقشه مسیر و برنامهیی روشن، نویددهندهٔ یک جمهوری دموکراتیک در ایران است. یک ایران آزاد، غیراتمی، بدون اعدام، بدون حجاب اجباری، بدون دین اجباری و بدون حکومت اجباری. یک ایران آزاد با جدایی دین از دولت و برابری زن و مرد، با خودمختاری ملیتها و صلح و دوستی با همسایگان و در آشتی با دنیای متمدن.
امروز بحران سرنگونی سراپای رژیم آخوندها را فراگرفته است. در هفتهها و ماههای اخیر بسیار شنیدهاید که رژیم در ضعیفترین و شکنندهترین وضعیت خود از آغاز حاکمیتش قرار دارد. ما از ۴۴سال پیش در شروع مقاومت و جنگ سرنوشت با این رژیم گفتهایم که این یک رژیم بحرانزا و بحرانزی است. بحران و جنگافروزی و صدور تروریسم و بنیادگرایی که منشأ آن همین رژیم بوده، ضرورت بقای این رژیم بوده و هست... . ما در همان زمان گفتیم که صلح بهمعنی جامع آن و مشخصاً دستکشیدن از صدور چیزی بهنام انقلاب اسلامی به کشور همسایه، بهمثابه پایان نظریه جهانشمول ولایت فقیه است. بهطور خاص در رژیم آخوندی که ولیفقیه طبق قانون اساسی آن، خودش را ولیامر تمام مسلمین جهان میداند!
در چنین نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصلاً نام ایران ندارد و مدّعی است که برای تمام دنیاست، مخصوصاً مسلمانان و کشورهای اسلامی. ما برای همین از آغاز خواهان لیستگذاری و انحلال سپاه پاسداران بوده و هستیم. در این سالیان ثابت شد که سیاست سازش و مماشات با این رژیم سرانجام به جنگ میانجآمد و چنین شد. البته جنگ اصلی در ایران، جنگ مردم و مقاومت سراسری با دیکتاتوری دینی بوده، هست و خواهد بود. مردم ما آب و نان و برق میخواهند. مردم ما آزادی میخواهند و مردم ما سرنگونی رژیم آخوندی را میخواهند و آن را محقق میکنند.
خانم رجوی در قسمت دیگری از این سخنرانی با اشاره به ۵۷سال دیکتاتوری سلطنتی رضاشاه و پسرش که توسط انگلستان و آمریکا به قدرت رسیدند گفت: «همان رژیمی که جزیرهٴ ثبات نام گرفته بود و نقش ژاندارم منطقه را هم بهعهده داشت، با وجود ۶۰۰هزار نیروی مسلح و یک ساواک جهنمی با قیامهای مردم سرنگون شد و شاه مانند بشار اسد پا بهفرار گذاشت. رژیم شاه، همهٔ رهبران حقیقی و دموکراتیک را کشت یا زندانی کرد، رسماً اعلام کرد که حزب فقط یک حزب و آن هم حزب شاه. شاه فقط خمینی و شبکه آخوندی را باقی گذاشت. در نتیجه، آنها به قدرت رسیدند و در واقع انقلاب مردم ایران را ربودند. حالا بعد از آن همه درد و رنج مردم ایران و اعدام و نسلکشی و قتلعام، بازماندگان شاه فرصت را مغتنم شمرده و گمان میکنند که استبداد دینی در پایان کارش میتواند به استبداد سلطنتی پاس بدهد! بچه شاه بههمین خاطر دربهدر، بهدنبال پاسداران این رژیم است! ما در این دوران با یک طنز تاریخی روبهرو هستیم. از شاه به شیخ و حالا از شیخ به شاه!
امّا واقعیت این است که جبر زمان اجازه بازگشت به گذشته را نمیدهد و هیچکس به دیروز باز نمیگردد. به همین خاطر ما از آن فردا و فردا از آن ماست. اگرچه خمینی از ما بسیار کشت، اما نتوانست این جنبش را بهرغم همه توطئههای تروریستی و شیطانسازیها و بمب و موشک و نزدیک به ۱۸۰۰کتاب و فیلم علیه مجاهدین سر ببرد و آلترناتیو دموکراتیک را نابود کند.
مسعود رجوی بعد از تشکیل شورای ملی مقاومت در تیرماه۱۳۶۰در تهران، آن را به خارج از حاکمیت و دسترس آخوندها انتقال داد تا انقلاب مانند زمان شاه سربریده و بدون سازمان نشود. سازمانیافتگی و تشکیلات همان چیزی است که استبداد دینی بهشدت از آن میترسد. آنقدر که یک بار یکی از مهرههای وزارت اطلاعات آخوندها گفت صورت مسأله ما تشکیلات مجاهدین است. رژیم تا بهحال به هزار و یک زبان در این چهار دهه، دشمن اصلی خود را معرفی کرده و آدرس داده است.
ما میگوییم آرمان نیازمند سازمان است. این ویژگی اصلی و راز بقای مجاهدین و مقاومت ایران است. آری، این جنبشی است که بارها و بارها به خاک افتاد، اما ققنوسوار از خاکستر خود برخاست. میخواهم نتیجه بگیرم که بزرگترین نقیصهٔ جنبشهای آزادیخواهانه مردم ایران، نداشتن یک آلترناتیو دموکراتیک، یک سازمان متشکل رهبریکننده و فقدان یک ارتش آزادیبخش بوده است. در غیراین صورت نه کودتا علیه دکتر مصدق موفق میشد و نه انقلاب ضدسلطنتی بهسرقت میرفت.
اما این بار کسی بوده و هست که نمیگذارد و نخواهد گذاشت حق مردم ایران برای آزادی و دموکراسی بهسرقت رود.
خانم رجوی افزود: شورای ملی مقاومت؛ پایدارترین ائتلاف سیاسی تاریخ ایران، راهحل سوم را نمایندگی میکند. در دوران مقاومت که صندوقی برای رأی آزاد وجود ندارد، این شورا مشروعیت خود را از مقاومت فرزندان مردم ایران میگیرد. از ۴۴سال پیش، ماده اول و جمله اول برنامه آن، وظیفهٔ انتقال حاکمیت و قدرت به مردم ایران است. تأکید میکنم انتقال قدرت و نه تصاحب آن مانند شیخ و شاه.
انتقال قدرت از طریق مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی حداکثر ششماه بعد از سرنگونی استبداد دینی انجام میشود. بعد از ششماه، دیگر شورای ملی مقاومت و دولت موقت موضوعیت ندارد. مؤسسان منتخب مردم، قانون اساسی جمهوری جدید را تدوین میکند و به رأی مردم میگذارد. دولت را نیز همین مؤسسان انتخاب و معین میکند.
دقت کنید که شورای ملی مقاومت از روز اول از تدوین قانون اساسی جمهوری جدید گفته است و نه بازگشت به دیکتاتوری شاه و شیخ و بزک کردن و اصلاح آنها تحت هر عنوان. دیکتاتوری از هر نوع آن قابل اصلاح نیست بلکه باید جای خود را به دموکراسی بدهد.
بههمین خاطر شورای ملی مقاومت از روز اول با شاه و شیخ مرزبندی کرده است چرا که هر دو فرسنگها از دموکراسی فاصله داشتند و مردم ایران بیش از یکصد سال است که آنها را تجربه کردهاند.
شورای ملی مقاومت در برنامه خود:
ـ آزادی را ضامن و تراز پیشرفتهای اصیل اجتماعی میداند.
ـ هیچ فرد و دین و مذهب و عقیدهیی را دارای امتیاز ویژه نمیشناسد.
ـ و بر آن است که «هیچ یک از شهروندان بهدلیل اعتقاد یا عدم اعتقاد به یک دین یا مذهب در امر انتخابشدن، انتخابکردن، استخدام، تحصیل، قضاوت و سایر حقوق فردی و اجتماعی مزیت یا محرومیتی نخواهند داشت.
طرح دیگر، طرح شورای ملی مقاومت برای خودمختاری کردستان ایران است. این طرح که ۴۲سال پیش به تصویب رسیده، در برنامه ۱۰مادهیی به سایر ملیتها نیز، تعمیم پیدا کرده است. طرح خودمختاری یک «ارگان قانونگذاری در امور داخلی منطقه خودمختار» را پیشبینی میکند که «نمایندگان آن از طریق انتخابات آزاد با رأی عمومی، مستقیم، مساوی و مخفی انتخاب میشوند».
شورای ملی مقاومت دربارهٔ آزادیها و حقوق زنان نیز از ۴دهه پیش طرحی تصویب کرده که برآمده از ”مقاومت فراموشیناپذیر همهٔ زنان مجاهد و مبارز این میهن“ است. با همین پشتوانه است که امروز میگوییم: زن، مقاومت، آزادی!
شورای ملی مقاومت در این طرح ”با رد هر نوع تلقی کالایی از زن، رهایی تاریخی مرد و زن ایرانی را مدنظر دارد“ و در جوانب گوناگون سیاسی، اجتماعی، حقوقی و خانوادگی، برابری زن و مرد را مورد تأکید قرار میدهد.
سرانجام باید به طرح ”جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی“ اشاره کنم. این طرح، ۲۳سال پیش به تصویب رسیده و راهنمای روابط شورای ملی مقاومت با سایرین است. این جبهه بر سه پایه استوار است:
۱-در برگیرندهٔ نیروهایی است که برای یک جمهوری دموکراتیک و مستقل مبارزه میکنند.
۲-دیکتاتوری دینی و نظام ولایت فقیه و دستهبندیهای آن را بهطور کامل نفی میکند.
۳- بر جدایی دین از دولت استوار است.
به جز این ۳ اصل که لازمهٔ جمهوری دموکراتیک است، ما هیچ شرط دیگری برای اتحاد و همکاری در نظر نداشته و نداریم. بنابراین، دیگر نیازی به پوشاندن تفاوتها و اختلافات در جبهه خلق و مردم ایران نیست. واضح است که هر کشور و هر جامعهٔی به طبقات و اقشار مختلف تقسیم شده که هر کدام سخنگویان خود را دارند.
ما برآنیم که در جبهه همبستگی ملی میتوان و باید با وجود همهٔ اختلافها گردهم آمد؛ بهنام ایران، برای عالیترین مصالح مردم ایران و در زیر پرچم ایران. بله، اینچنین صدای شیپورهای فتح و پیروزی با شورشگران برای آزادی در تمام ایران زمین طنین میافکند.
۶۴-شارل میشل پرزیدنت شورای اروپا و نخستوزیر پیشین بلژیک، سخنران بعدی اجلاس ایران آزاد در رم، گفت: خانم مریم رجوی، پرزیدنت گرامی، دوستان عزیز ایران آزاد، مبارزان راه آزادی، شجاعت، انرژی و پایداری شما الهامبخش همهٔ ماست. برای دههها، شما تحت دو رژیم بنا شده بر بیعدالتی، ترور و خشونت زندگی کردهاید و حقوق اساسی شما، حق ابراز عقیده، حق انتخاب رهبران و حق تعیین سرنوشت بهطور سیستماتیک از شما سلب شده است. با این حال، این وحشیگری بیامان نتوانسته شعلهٔ مقاومت را خاموش کند. برعکس، روح مقاومت جسورتر و قویتر شده است؛ از خیابانهای تهران تا شهرها و روستاهای سراسر کشور، از اشرف۳ تا هر گوشهٴ جهان، صدایی قدرتمند، صدای شما، بارها و بارها بلند میشود و از سکوت سر باز میزند. مقاومت شما تسلیمناپذیر است. و امروز، دیکتاتوری آخوندی ضعیف است، احتمالاً ضعیفتر از همیشه و این دیکتاتوری میترسد. آنها میتوانند همچنان بگویند که شما سازمانیافته نیستید. آنها میتوانند همچنان بگویند که نمایندگی زیادی ندارید. آنها میتوانند همچنان بگویند که شما یک آلترناتیو معتبر نیستید، اما وسواس بیامان آنها برای سرکوب و هدف قرار دادن شما، دقیقاً عکس آن را نشان میدهد. شما سازمانیافته، معتبر و تنها نمایندهٔ مردم ایران، امید و آیندهشان هستید.
رژیمی که بهدنبال کنترل هر کلمه، هر عمل، و هر گونه تفکر است، نمیتواند برای همیشه دوام بیاورد. ترس آنها پیداست زمان آنها رو به پایان است و به همین دلیل آنها هر چه بیشتر مهاجمتر میشوند. به همین دلیل آنها هر چه بیشتر خطرناکتر شده و آمادهاند هر کاری برای حفظ قدرت خود انجام دهند. رسانههای دولتی بار دیگر خواستار نظارت و کشتار هستند و این لفاظیها ترس از تکرار فاجعه سال۱۹۸۸ را دامن میزند. اجازه بدهید هرگز کشتار ۳۰هزار زندانی سیاسی را فراموش نکنیم که ۹۰درصد آنها از وابستگان سازمان مجاهدین خلق بودند.
شارل میشل افزود: اشتباه نکنیم. پروژههای هستهیی و موشکی بالستیک رژیم برای افزایش تهدید و باجگیری بیشتر است و میلیاردها دلار برای دامنزدن به این جاهطلبی هستهیی به هدر رفته است با این هدف که به خودشان مجوز کشتار با مصونیت کامل بدهند. و بهای این مصونیت تنها و بهطور کامل توسط مردم ایران پرداخت میشود. بیش از بیست سال پیش شما شجاعت افشای پروژهٔ مخفی ساخت زرادخانهٔ هستهیی را به جهانیان داشتید. برچیدن کامل و قابل راستیآزمایی این برنامه بایستی صورت گیرد. این موضوع به هیچوجه قابل مذاکره نیست.
من در سِمَتهای قبلی خود بهعنوان نخستوزیر بلژیک و رئیس شورای اروپا، شاهد بودم که چگونه این دیکتاتوری از ابزارهای بدبینانه مختلفی برای باجگیری و اعمال فشار بر کشورها و دولتهای اروپایی استفاده میکند: تاکتیک گروگانگیری آنها، حملات سایبری گسترده، کمپینهای اطلاعات غلط تهاجمی و حتی اقدامات تروریستی که در خاک اروپا مرتکب شدهاند. ما نمیتوانیم مرعوب شویم. ما نمیتوانیم مورد باجگیری قرار گیریم. ما دیگر به دام نخواهیم افتاد. من درس خود را آموختهام. و امروز نظر بسیار قاطعی دارم:
درس شمارهٔ یک: با متجاوز مماشات نکنید، زیرا سیاست مماشات کارساز نیست و هرگز نخواهد بود.
درس شمارهٔ دو: سکوت نکنید، زیرا سکوت جنایتکاران را تقویت میکند. سکوت همدستی است. صداهای جمعی ما میتواند و یک عامل تغییر قدرتمند خواهد بود.
و این من را به درس شمارهٔ سه میرساند: یک آلترناتیو وجود دارد. یک آلترناتیو دموکراتیک وجود دارد. این تنها راه است. راه سوم، بهرسمیت شناختن اپوزیسیون سازمانیافته است. حمایت از مردم ایران تا سرنوشت خود را در دست بگیرند.
ایران به یک زندان رو باز بزرگ برای زنان تبدیل شده است، زیرا برای آخوندها، زن بودن یک جرم است. زنان از تبعیضها و ارعابهای بیشماری رنج میبرند. بیایید تا از خود بپرسیم چه چیزی درست است، چه چیزی عادلانه است. ایران آزاد، این درست و عادلانه است. بیایید کرامت انسانی را انتخاب کنیم، بیایید عدالت را انتخاب کنیم، بیایید انسانیت را انتخاب کنیم. بیایید تا در سمت درست تاریخ باشیم. شما تنها نیستید. ایران آزاد را انتخاب کنیم.
خانم میشل آلیو ماری در گردهمایی رم دخالتهای مخرّب رژیم آخوندها در سراسر منطقه و طرحهای تروریستی آن در فرانسه و بلژیک و اسپانیا را برشمرد و اظهار داشت: راهحل چیست؟ بهعنوان وزیر دفاع سابق، بهعنوان وزیر امور خارجه سابق، و بهعنوان رئیس سابق حزب ژنرال دوگل، من بهوضوح میگویم که هیچ مداخلهٔ نظامی خارجی نمیتواند یک مشکل سیاسی داخلی را حل کند و بنابراین یک مداخله نظامی باید منتفی باشد. تنها مردم ایران میتوانند از طریق انتخابات آزاد دربارهٔ آینده و رژیم سیاسی خود تصمیم بگیرند. راهحل برای ایران از طریق بازگشت به دولتی خواهد بود که واقعاً بر ارزشهای دموکراتیک تکیه کند، این پروژهیی است که مقاومت ایران آن را پیش میبرد. شما آن را با برنامه خود، با حمایت دهها هزار نفر که در کنفرانسهای مختلف شما دیدهام و در اشرف۳ ملاقات کردم و بسیار شگفتانگیز بودند، پیش میبرید؛ و شما آن را با همه کسانی پیش میبرید که در ایران با وجود تمام خطرات مبارزه میکنند. پس قدرتهای دموکراتیک وظیفه دارند که به رویکردی واقعی پایبند باشند که نه مداخله نظامی است و نه مماشات. برای گولیستها، جایی که ارادهیی باشد، راهی هم هست. این اراده را شما دارید و وظیفهٔ ماست که به شما در ساختن این راه کمک کنیم.
رودی جولیانی سخنران دیگر اجلاس ایران آزاد، گفت: مجاهدین خلق به مقصد خواهند رسید. خانم رجوی به مقصد خواهد رسید، چون تنها کسانی که در تمام این سالها شجاعت ایستادگی داشتند، شما بودید. شما عقبنشینی نکردید. نگاهتان را برنگرداندید. در اشرف در برابر آنها ایستادید. این شجاعت است. اگر نتوانید شجاعت را تحسین کنید، نمیتوانید هیچ چیز را تحسین کنید. حالا پرسش این است: عملیترین راه برای سرنگونی خامنهای چیست؟ فکر میکنم مجاهدین خلق میتوانند به شما بگویند، چون آنها کار بسیار مهمی انجام دادهاند؛ آنها فقط در پاریس یا حتی آلبانی ننشستهاند. آنها در داخل ایران بسیار خوب نمایندگی شدهاند.
جولیانی در قسمت دیگری از سخنانش به بچهٔ شاه اشاره کرد و گفت: «شاهزادهیی ظاهر شده. من حتی نمیدانستم که وجود دارد. یادم میآید یک بیوگرافی از شاه دوم خوانده بودم که نوشته بود شاه دوم، همان کسی که فرار کرد، نمیتوانست تصمیم بگیرد. زمانی که دولت بریتانیا و سیا میخواستند او را بازگردانند، مطمئن نبود که واقعاً باز خواهد گشت. اگر آنها نبودند، احتمالاً به جنوب فرانسه میرفت و مثل یک میلیونر یا میلیاردر فاسد زندگی میکرد. حالا میرسیم به شاه سوم. من دیگر اصلاً درباره ژن صحبت نمیکنم. او فرزند امتیاز است. او فرزند یک قاتل کشتار جمعی است و تمام عمرش با پول شما زندگی کرده. او و آن مادر اشرافیاش از کجا پول دارند که مثل میلیاردرها زندگی کنند؟ آیا کار کردند؟ نه، نه، آن را از شما دزدیدهاند و در تمام این سالها شما درگیر بودید. در کمپها افراد کشته شدند. بیست نفر، سی نفر... مقاومت کردید، بدون اینکه بدانید زنده میمانید یا نه...
جولیانی به توطئهٔ تروریستی رژیم علیه گردهمایی نوروزی مجاهدین در آغاز سال۱۳۹۷ در آلبانی که خود او هم در آن شرکت داشت، اشاره کرد و گفت: بهمحض اینکه اشرف۳ را ساختیم، اولین کاری که آنها خواستند بکنند، کشتن ما بود. این یعنی ما با چه کسانی طرف هستیم. آنها سه ماه بعد میخواستند در فرانسه هزاران نفر را منفجر کنند. من ندیدم که شاهزاده بیاید و بگوید: اگر مردم قرار است بمیرند، من هم با آنها خواهم مرد. لعنتی! با توجه به تمام ارتباطاتی که او با سپاه پاسداران دارد [در واقع] برای آنها کار میکند، نه برای شما. و این میتواند جرم باشد. کسی اجازه ندارد با سپاه پاسداران در تماس باشد. آنها یک گروه تروریستی هستند. پس، متأسفم. من در اینجا رسماً درخواست میکنم که ادارهٴ تحقیقات فدرال (افبیآی) او را تحت تحقیق قرار دهد. آیا او با سپاه تماس گرفته تا دربارهٔ بازیهای بیسبال صحبت کند؟! یا اینکه همانطور که ما احساس میکنیم، او خائن به شما و به ایران است؟
اما این شما هستید که قرار است آزادی را بیاورید؛ آزادی، عشق، با تمام آن میراث بزرگ تمدن ایران.
۶۵-خانم اینگرید بتانکور در سخنانش در اجلاس ایران آزاد در رم به بسیج شیطانسازی رژیم علیه مجاهدین و مقاومت ایران پرداخت و گفت: اولین برخورد من با مجاهدین خلق، سالها پیش، زمانی رخ داد که برای شرکت در کنفرانسی در پاریس دربارهٔ حقوقبشر در ایران دعوت شده بودم و با افتخار در کنار افرادی از جمله زندهیاد مرحوم الی ویزل، ایستادم؛ در آنجا من دربارهٔ مقاومت ایران صحبت کردم، من درباره مجاهدین خلق سخن گفتم. چند روز بعد من هدف موجی از فشارهای روانی و اطلاعات نادرست همآهنگشده قرار گرفتم، نه تهدید، بلکه تلاشی حسابشده برای شکل دادن به افکار عمومی و ساکت کردن بحث و گفتگو. خشم ساختگی با هدف دلسردکردن من یا هر کسی که جرأت میکرد در دفاع از این جنبش سخن بگوید. من چنین واکنش شدیدی را پیشبینی نکرده بودم، اما به جای عقبنشینی، که اولین فکری بود که به ذهنم رسید، تصمیم گرفتم عمیقاً وارد شوم و تحقیقات خودم را انجام دهم... حقیقت برایم آشکار شد. این کارزار شیطانیسازی ریشهاش در واقعیتها نبود، بلکه ریشهاش در ترس رژیمی بود که این مقاومت و مجاهدین خلق را نه تنها بهعنوان یک اپوزیسیون، بلکه بهعنوان یک آلترناتیو معتبر میبیند.
اینگرید بتانکور به هراس رژیم از مجاهدین و مقاومت سازمانیافتهٔ آنها و رهبری مریم رجوی بهعنوان یک زن مسلمان پرداخت و افزود: آنها توسط یک زن تسلیمناپذیر رهبری میشوند که نمیتوانند او را کنترل کنند، و ما شما را بهخاطر این ویژگی دوست داریم. زن مسلمانی که از برابری جنسیتی، آزادی عقیده، جدایی دین از دولت دفاع میکند، آنهم در منطقهیی که اقتدارگرایی و پدرسالاری اغلب دست در دست هم پیش میروند.
وی افزود: مجاهدین خلق یک شبکه در داخل ایران هستند. آنها تنها در تبعید نیستند. آنها یک شبکه روبه رشد در داخل ایران دارند، متشکل از زن و مرد، با هر شرایط و سنی، جوانان، دانشجویان، کارگران، اشخاصی که جان خود را به خطر میاندازند تا از درون مقاومت کنند. این همان چیزی است که رژیم بیش از همه از آن میترسد. مجاهدین میراثی از مقاومت دارند. مقاومتی که بیش از۶۰ سال به طول انجامیده است. شما با اعدام، شکنجه، تبعید روبهرو شدهاید، اما متوقف نشدهاید. این یک گروه حاشیهای نیست. این یک نیروی سیاسی با تجربه است که آماده بوده نهایت قیمت را بپردازد با فداکاری حداکثری. اعضا و هوادارانی که زندانی و اعدام شدهاند، شکنجه شدهاند، یا از خانههایشان رانده شدهاند. بله، چرا اینقدر شیطانیسازی؟ زیرا این سازمان صدای کسانی است که از تسلیمشدن امتناع میورزند. آنها بنیان تغییر هستند. آنها چشمانداز هستند. این سازمان یک برنامه است. این سازمان چهرهٔ امید برای مردم ایران است. مجاهدین خلق یک گزینه نیست. تنها گزینه است.
سخنران دیگر اجلاس خانم لیندا چاوز گفت: حضور در کنار شما افتخار بزرگی است، زیرا شما مبارزان راه آزادی هستید. شما برای آزادی مردم خود میجنگید. و من افتخار داشتهام که بیش از یک دهه در این اجلاسها شرکت کنم. آنچه باید اتفاق بیفتد، تغییر رژیم است. این رژیم برای اینکه بماند، افرادی مانند بهروز احسانی و مهدی حسنی را اعدام میکند. ۱۴نفر دیگر مرتبط با سازمان مجاهدین خلق اکنون در انتظار اعدام هستند. آخوندهای حاکم در تهران قابل مذاکره نیستند. مذاکره با آنها به اندازه کاغذی که رویش نوشته میشود هم، ارزش نخواهد داشت. تنها راه تغییر رژیم است.
خانم چاوز در ادامه افزود: البته ما نمیخواهیم ساواک برگردد. ما شکنجهگاههای بیشتری نمیخواهیم. ما نمیخواهیم افراد بیشتری به نام شاه اعدام شوند. این اتفاق نمیافتد. ما باید به تنها جایگزین نگاه کنیم. جنبشی که ۶۰سال است وجود دارد با رهبرانی که به حقوق اساسی بشر اعتقاد دارند مانند خانم مریم رجوی.
ماتئو رنتسی نخستوزیر پیشین ایتالیا گفت: در ۱۰مادهٴ خانم رجوی بسیار مهم است که بر توقف اعدام تأکید میشود. زیرا آنچه در کشور زیبای شما اتفاق میافتد، غیرقابلقبول است. میخواهم همراه شما از مهدی حسنی و بهروز احسانی یاد کنم چون فکر میکنم آنها برای شما، برای ما، برای آزادی ما و آزادی شما جان دادند. ما یاد آنها را بهخاطر آنچه برایمان اهمیت دارند گرامی میداریم و آنها را فراموش نمیکنیم.
رنتسی افزود: سال گذشته به ما نشان داد که رسیدن به آزادی با یک جنگ خارجی غیرممکن است و رسیدن به آزادی با سیاست مماشات نیز غیرممکن است. وقتی شما مینویسید «نه جنگ خارجی، نه مماشات، تغییر رژیم توسط مردم ایران و مقاومت» این تنها راه است.
سفیر هانس اولریش زایت از آلمان گفت: هیچ تردیدی نیست که امروز، در تابستان داغ ۲۰۲۵، رژیم تهران با بحران موجودیتی و شاید نهایی روبهروست. اگر به وضعیت سیاست خارجی بنگریم، درمییابیم که سقوط رژیم اسد در سوریه، رژیم تهران را به بازنده بزرگ جنگ خاورمیانه تبدیل کرده است. بنابراین رخدادهای تکاندهنده در ایران دیگر نمیتواند منتفی دانسته شود. در اروپا و آمریکا، هنوز برخی سیاستمداران و تحلیلگران باور دارند که اصلاحطلبان درون رژیم میتوانند تغییر ایجاد کنند. اما این امیدواری، وضع موجود را تثبیت میکند. رژیم تهران هرگز از استراتژی جنگی خود دست نمیکشد. شورای ملی مقاومت ایران برنامهیی دارد که افق تغییر را ارائه میدهد. نیروی محوری در شورای ملی مقاومت، سازمان مجاهدین خلق ایران است که از سوی رژیم بهعنوان خطرناکترین دشمن خود شناخته میشود. این فقط یک تعریف نیست، بلکه بهروشنی نشان میدهد که رژیم میداند کدام سازمان دشمن اصلیاش است. کانونهایشورشی که در ایران بهطور فعال و مستقل از یکدیگر عمل میکنند، آشکارا پایان رژیم ملاها را خواستارند. آنها مراکز سرکوب را هدف قرار میدهند و میکوشند دیوار تسلیم و ناامیدی را در هم بشکنند و این یک امید واقعی است.
۶۶-پروفسور جاوید رحمان گزارشگر قبلی مللمتحد برای ایران، در پیام ویدیویی خود با ابراز همدردی و تسلیت صمیمانه بهخاطر مهدی حسنی و بهروز احسانی، گفت: آنها با روندی کاملاً ناعادلانه و خودسرانه، در محاکمهیی فرمایشی و بدون دسترسی به وکیل، به دست دادگاه بدنام معروف انقلاب در تهران محکوم شدند. این تصمیمی بیرحمانه و سیاسی از سوی رژیم برای اعدام آنها بود. شمار زیادی از زندانیان سیاسی در صف اعدام قرار دارند و با خطر قریبالوقوع اجرای حکم روبهرو هستند. زندانیان سیاسی بهطور اجباری ربوده و به زندانهای دیگر منتقل میشوند و هر چه بیشتر در معرض شکنجه و شرایط بهشدت غیرانسانی قرار میگیرند. این رژیم، مجازات اعدام و اعدامهای جمعی را به ابزاری برای ارعاب و سرکوب تبدیل کرده است. من در گزارش نهایی و مفصل خود در ژوئیه۲۰۲۴، با شوک و نگرانی نسبت به موج اعدامهای خودسرانه و فراقضایی و شکنجه و بدرفتاری با دهها هزار مخالف سیاسی رژیم هشدار دادم و آنها را مستند کردم. این موارد به سطح جنایت علیه بشریت، از جمله قتل، نابودی، و حتی نسلکشی در فاصله سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷ میرسند. در گزارش سال۲۰۲۴، من از جامعهٔ جهانی خواستم که یک سازوکار بینالمللی برای تحقیق و پاسخگویی دربارهٔ این جنایات ایجاد کند تا تحقیقاتی کیفری، فوری، جامع و شفاف انجام شود. اکنون، بیش از هر زمان، ایجاد چنین سازوکار پاسخگویی ضروری و فوری است. جامعهٔ بینالمللی در سال۱۳۶۷ در واکنش خود ناکام ماند. نباید بار دیگر ناکام بماند. مسئولیت جلوگیری از تکرار این جنایات هولناک بر عهدهٔ سازمان ملل و کشورهای عضو آن است.
سناتور لوچیو مالان، رئیس فراکسیون اکثریت (حزب برادران ایتالیا) در سنای این کشور، گفت: ما از کسانی که خواهان آزادی در ایران هستند حفاظت و حمایت میکنیم. ما از صلح بینالمللی حفاظت میکنیم. ما ثبات را در تمام مناطقی که ایران تأثیر بزرگی دارد و همواره داشته، ترویج میکنیم. این تأثیر باید مانند قرون گذشته باعث افزایش رفاه، ارتقای فرهنگ و پیشرفت انسانها باشد. بنابراین همه باید از مریم رجوی و تمام سازمانهایی که او رهبری میکند، سپاسگزار باشند. ما حمایت خود را از برنامهٔ ۱۰مادهیی برای ایران اعلام کردهایم، زیرا این برنامه مورد حمایت همه کسانی است که آزادی، دموکراسی و برابری انسانها را دوست دارند. ما از همهٔ تلاشهای شما سپاسگزاریم. از همهٔ کسانی که جان خود را برای آزادی فدا کردند، سپاسگزاریم.
سفیر استفان جی. رپ سفیر آمریکا برای عدالت کیفری جهانی در سالهای ۲۰۱۵-۲۰۰۹، به اعدامهای فزایندهٴ دیکتاتوری آخوندی پرداخت و گفت: آنچه رژیم انجام میدهد تلاش برای سرکوب مخالفتهاست، تلاش برای خاموشکردن تمایل انباشته برای تغییر در ایران، تلاش برای ایجاد ترس و ارعاب مردم است. اکنون ما نگرانیم که این روند تسریع شود، که به سوی زمانی مانند دورهٴ هولناک سال۱۹۸۸ برویم، قربانیانی که یاد آنها را در ورودی همین سالن گرامی میداریم، زمانی که ۳۰هزار مرد و زن، دختر و پسر، به طرز بیرحمانه و فرا قضایی توسط این رژیم کشته شدند، تنها به این اتهام که به باورهایشان پایبند مانده بودند، در حالی که تنها باور آنها این بود که ایران میتواند کشوری باشد که مردمش بتوانند تصمیم بگیرند چگونه اداره شوند.
سفیر رپ با اشاره به تعقیب جنایتکاران در بوسنی و سوریه و کوزوو گفت این پیامی به جنایتکاران در ایران میفرستد که شما هرگز در این دنیا روز آرامی نخواهید داشت. روزی خواهد آمد، که شما بازداشت شوید و در زندان پشت سرتان بسته شود و شما مجبور شوید با قربانیان و بازماندگان جنایاتی که مرتکب شدهاید روبهرو شوید.
کارلا سندز، سفیر آمریکا در دانمارک (۲۰۲۱-۲۰۱۷) سخنران دیگر اجلاس ایران آزاد گفت: شورای ملی مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق نقشه مسیری برای سرنگونی رژیم ایران تهیه کردهاند و برنامه دقیقی برای انتقال مسالمتآمیز قدرت به مردم دارند. آنها شبکه گستردهیی دارند که در ایران تحتسرکوب فعالیت میکند و با جان خود ریسک بزرگی را متحمل میشوند. شما امشب برخی از آنها را دیدید و هزاران نفر از آنها در حال تشکیل کانونهایشورشی با هدف شکستن دیوار سرکوب و آمادهسازی زمینه برای قیام مردمی هستند یا آنرا تشکیل دادهاند.
سفیر سندز افزود: شورای ملی مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران سابقه درخشانی در دفاع از آزادی مردم ایران دارند. پاسخ رژیم به این مقاومت، زندانیکردن و شکنجه شهروندان ایرانی برای مقاومت در برابر سرکوب و حتی بهخاطر دیده شدن موی سرشان بوده است. زمان سازش با رژیم، سر مار و صادر کنندهٴ شماره یک تروریسم به پایان رسیده است. خانم رجوی بارها گفته است که برای بهدست گرفتن قدرت نمیجنگند و فداکاری نمیکنند و بزرگترین مأموریتشان برقراری حاکمیت مردم و دموکراسی است. اکنون زمان آن است که از مردم ایران در تلاششان برای حق تعیین سرنوشت حمایت شود.
جیمز کلورلی وزیر کشور و وزیر خارجه انگلستان در سال۲۰۲۳ با تأکید بر تاریخ غنی و سرشار از هنر و فرهنگ و دانش ملت ایران گفت: رهبری تحمیلی بر این ملت بزرگ نمیتواند راهحلی پایدار برای آن ملت باشد. این اشتباهی است که در گذشته انجام شده و نباید تکرار شود. رهبری یک ملت باید از درون همان مردم برخیزد، مطابق با خواستها و نیازهای همان مردم عمل کند و در نهایت به همان مردم پاسخگو باشد. این قاعده برای همه کشورهای جهان صدق میکند و این همان چیزی است که ایران باید به سوی آن گام بردارد. ایران و مردم ایران کاملاً توانایی دارند که رهبری پایدار خود را بیابند و جامعهٔ جهانی باید از آنها در این مسیر پشتیبانی کند، نه اینکه راهحلی را بر آنان تحمیل کند.
کارلو کوتارلی نخستوزیر سابق ایتالیا و مدیر پیشین امور مالی صندوق بینالمللی پول در سخنرانی خود گفت: باید به شما بگویم و این را از صمیم قلب میگویم که بودن در کنار شما، چیز زیبایی است. زیرا واقعاً میتوانم حس کنم که شما چقدر عمیقاً به آزادی، آزادی ایران، صلح و حرکت به سوی یک جمهوری دموکراتیک ایران، که در پیش است، باور دارید.
وی افزود: اقتصاد ایران بر اساس تمام شاخصهای اقتصادی بسیار ضعیف عمل میکند. تورم حدود ۴۰درصد است. بیکاری بالاست و رشد تولید ناخالص داخلی بسیار پایین است. اگر اقتصاد ایران بهدرستی مدیریت میشد، ایران میتوانست یکی از ثروتمندترین کشورهای منطقه و حتی یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان شود. اما هیچ امیدی نیست که این اتفاق تحت رژیم مذهبی کنونی رخ دهد. این من را به این سؤال کلیدی بازمیگرداند که چگونه ایران میتواند به یک جمهوری دموکراتیک تبدیل شود؟ یک چیز روشن است و بهدرستی توسط شورای ملی مقاومت ایران تأکید شده است: تغییر رژیم نمیتواند از خارج تحقق یابد. نمیتواند از بمبها ناشی شود. این به این معنا نیست که جامعهٔ بینالمللی باید فقط نظارهگر باشد. برعکس، اقدامات بینالمللی، بهویژه تحریمها، میتوانند فشار را بر رژیم کنونی افزایش داده و آن را تضعیف کنند. جامعهٔ بینالمللی همچنین در بهرسمیت شناختن سازمانهای ایرانی مانند شورای ملی مقاومت ایران نقش دارد. اما در نهایت، تنها مردم ایران هستند که میتوانند نیروی لازم برای ایجاد تغییر و برقراری رژیم مورد نیاز را بهوجود آورند. من باور دارم که این تغییر رژیم چندان دور نیست و ما در تهران دیدار خواهیم کرد.
فصل هشتم
کارزار جهانی مقاومت با چراغ راهنمای «نه شاه نه شیخ»
لیستگذاری تروریستی سپاه پاسداران
بهرسمیت شناختن نبرد کانونهای شورشی
حمایت از طرح ۱۰ مادهیی رئیسجمهور برگزیده شورا
۶۷-سال گذشته سرشار از تلاش و کوشش شورای ملی مقاومت ایران برای منزویکردن رژیم ولایت فقیه در عرصهٔ بینالمللی و بهرسمیت شناختن حق مردم ایران برای سرنگونی رژیم و استقرار جمهوری دموکراتیک بود. نیروهای انقلاب دموکراتیک مردم ایران در این ۱۲ماه صدها کنفرانس و اجلاس و سمینار در کشورهای مختلف جهان با شرکت نمایندگان پارلمان اروپا و پارلمانهای کشوری در اروپا و کانادا و کشورهای عربی، اعضای مجلس نمایندگان و سنای آمریکا، رهبران و شخصیتهای بینالمللی برگزار کردند. بدون تردید یک سال گذشته از درخشانترین سالهای پیشروی دیپلوماسی انقلابی شورا بود.
در یک کنفرانس بینالمللی که در روز شنبه ۳شهریور۱۴۰۳دربارهٔ «جنایتهای سبعانه علیه بشریت و نسلکشی در اعدامهای دههٔ ۱۳۶۰» برگزار شد، ضرورت حسابرسی از آمران و عاملان و پایان دادن به مصونیت آنان طبق قوانین و معاهدات بینالمللی، مورد بحث قرار گرفت.
در این کنفرانس که شماری از برجستهترین کارشناسان، گزارشگران و حقوقدانان بینالمللی شرکت داشتند، پروفسور اوسوجی رئیس دادگاه بینالمللی جنایی تا سال ۲۰۲۱ گفت: قوانین بینالمللی دیگر این ایده را نمیپذیرد که هیچ کسی بهدلیل مقامی که در دولت دارد، از مصونیت برخوردار است. همهٔ کسانی که فکر میکنند به واسطه مقامشان مصونیت دارند، اشتباه بزرگی مرتکب میشوند. وی تأکید کرد که تحقیقات پروفسور جاوید رحمان در خصوص اتفاقات سال۱۹۸۸ در ایران، مجوزی به جامعهٔ بینالمللی میدهد تا درباره این مسائل و اقدامات لازم برای مقابله با آنها بحث کنند.
پروفسور لیلا نادیا سادات مشاور ویژهٔ دادستان دادگاه بینالمللی جنایی در زمینهٴ جنایت علیه بشریت (۲۰۱۲-۲۰۲۳) گفت: من پس از بررسی مدارک موجود به این نتیجه رسیدم که قتلعام سال۱۹۸۸ به واقع یک جنایت علیه بشریت بوده است. مصونیت از مجازات و عدم دستیابی به عدالت برای مسئولان جنایت در ۱۹۸۸ باعث شده است که رژیم به سرکوب بیشتر ایرانیان در داخل و خارج از کشور ادامه دهد. رژیم ایران همچنان به ارتکاب جنایات خود، از جمله قتلهای فراقضایی، شکنجه، خشونت جنسی و جنسیتی، و ناپدیدسازی اجباری ادامه میدهد.
در این کنفرانس پروفسور جاوید رحمان که تا ماه قبل از این اجلاس، گزارشگر ویژه مللمتحد در مورد وضعیت حقوقبشر در ایران بود طی سخنانی گفت: جنایات هولناک دههٔ ۶۰ و بهویژه قتلعام۶۷ از بدترین و بیرحمانهترین نقضهای حقوقبشر در تاریخ معاصر محسوب میشود. شواهد قابل توجهی وجود دارد که قتلعامهای جمعی، شکنجه و سایر اعمال غیرانسانی علیه اعضای مجاهدین خلق با نیت نسلکشی انجام شده است.
جاوید رحمان افزود: ۳۶سال از این فاجعه گذشته و هنوز جنایت ناپدیدسازی اجباری ادامه دارد... استدلال نسلکشی علیه اعضای سازمان مجاهدین بر این مبناست که مرتکبان این جنایت، اعضای این گروه را منافق میپنداشتند. از نظر دیکتاتوری مذهبی در ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران منحرف و مرتد تلقی میشد و این امر مجوز مذهبی برای اعدامهای جمعی، شکنجه و آسیب جسمی و روانی اعضای این گروه بود.
سفیر لینکلن بلومفیلد معاون پیشین وزارتخارجهٔ آمریکا، سخنران دیگر کنفرانس، با اشاره به چهار دهه شیطانسازی و تلاشهای مذبوحانه رژیم علیه مقاومت ایران گفت: اکنون، داستانهای دروغین در رسانهها دربارهٔ خارج کردن کودکان مجاهدین خلق از عراق در سال۱۹۹۱ را میخوانیم، در حالی که این اقدام هیچ تفاوتی با خروج بسیاری از کودکان از اوکراین نداشته است. اگر گزارشهای آزاردهندهیی از زندگی درون مقاومت بهنقل از اعضای سابق مجاهدین میخوانیم باید بدانیم که آنها تنها در خدمت وزارت اطلاعات ایران نیستند، بلکه میتوانیم ببینیم که در رسانههای غربی کسانی هستند که در واقع بهعنوان عوامل تحت نفوذ رژیم تهران عمل میکنند.
پروفسور اشنیبام، مدیر بخش قوانین بینالمللی در دانشگاه جان هاپکینز، با اشاره به دادگاه غیابی رژیم برای محاکمهٔ سازمان مجاهدین و بیش از ۱۰۰تن از اعضای مقاومت ایران گفت: قاضی این دادگاه غیابی، همانطور که خمینی در سال۱۹۸۸ اعلام کرد، نتیجهٔ محاکمه را قبل از شروع محاکمه اعلام کرده است. پروفسور اشنیبام این قبیل اقدامات را نشانهٔ وحشت رژیم از مجاهدین دانست و اضافه کرد: رژیم دائماً میگوید این سازمان حمایتی در ایران ندارد اما اگر تا این حد بیاهمیت است چرا آن کشتارها در اشرف و لیبرتی؟! چرا تبلیغات بیوقفه؟! چرا تلاش برای بمبگذاری در گردهمایی ۲۰۱۸ در پاریس؟!
خانم مریم رجوی در سخنرانی خود در این کنفرانس گفت: در کشور ما رژیمی حکومت میکند که حاکمیتش مستقیماً وابسته به سرکوب و نقض حقوقبشر است و بقای آن با اعدام و کشتار تضمین میشود. در مقابل این رژیم، مقاومت طولانی و پررنجی برای احیای حقوقبشر در جریان است. زمان آن است که به سکوت و بیعملی نسبت به فاجعهٔ نقض حقوقبشر در ایران پایان داده شود. بر دولتها و سازمان ملل است که تعقیب سران رژیم را بهدلیل ارتکاب به جنایات سبعانه در دستورکار قرار دهند. خانم رجوی در این سخنرانی همگان را به گسترش کارزار «نه به اعدام»، رودرروی رژیم اعدام فراخواند.
۶۸- انتشار گزارش پروفسور جاوید رحمان و حضور او در کنفرانس بررسی «جنایتهای سَبُعانه علیه بشریت و نسلکشی در اعدامهای دههٔ ۱۳۶۰»، خشم و وحشت رژیم را بهشدت برانگیخت و با تمام قوا و با وارد کردن لابیها و مزدوران رنگارنگ خود به حمله و لجنپراکنی علیه او پرداخت.
پروفسور جاوید رحمان در بیانیهیی در روز ۵سپتامبر درباره این کارزار رذیلانه نوشت: من بسیار مفتخرم که بهعنوان گزارشگر ویژهٔ سازمان مللمتحد در مورد وضعیت حقوقبشر در جمهوری اسلامی ایران (۱۳ژوئیهٔ ۲۰۱۸ تا ۳۱ژوئیهٔ ۲۰۲۴) خدمت کردهام. ۶سال است که با رعایت کامل آئیننامهٔ رفتاری، بهصورت مستقل، کاملاً بیطرفانه، حرفهیی و فارغ از هر گونه سیاسیکاری عمل کردهام.
در طول مدتی که گزارشگر ویژه بودم، با صداقت و تعهد مطلق به مردم ایران خدمت کردم و نقش مهمی در برجستهکردن و گزارش نقض حقوقبشر در این کشور داشتم. اما مقامات ایرانی نه تنها از ورود من به کشور ممانعت کردند (نقض مفاد قطعنامههای شورای حقوقبشر سازمان مللمتحد در مورد مأموریت من)، بلکه انواع سوءاستفادهٴ شخصی و اتهامات غیرمستند از جمله غرضورزی، فساد سیاسی، دریافت رشوه و دریافت غیرقانونی را برای بیاعتبار کردن من و تضعیف استقلال کار من مطرح کردند.
من بهعنوان گزارشگر ویژهٔ سابق سازمان ملل در این رویداد (کنفرانس ۲۴اوت ۲۰۲۴) شرکت کردم تا در کنفرانسی شرکت کنم که بر گزارش من در مورد «جنایتهای فجیع» متمرکز بود... این گزارش بهدنبال عدالت و پاسخگویی برای دهها هزار قربانی است و از جامعهٔ بینالمللی میخواهد که یک مکانیسم بینالمللی تحقیق و پاسخگویی ایجاد کند. ایران: «جنایت فجیع» باید مورد تحقیق و عاملان آن تحتتعقیب قرار گیرند... من باید به جامعهٔ بینالمللی هشدار بدهم که از طریق این کمپین بدنامی علیه من، حکام ایران (و طرفداران آنها) سعی در فرار و اجتناب از پاسخگویی به جنایات خود دارند... من از جامعهٔ بینالمللی میخواهم که بر یافتهها و توصیههای این گزارش تمرکز کند و عدالت و پاسخگویی را برای قربانیان «جنایتهای فجیع» تضمین کند و به ادامهٔ معافیت از مجازات در ایران پایان دهد.
بسیج هراسان و دروغ پردازیهای سخیف رژیم آخوندها و مزدوران علیه جاوید رحمان، نتیجهیی جز رسوایی خود آنها در برنداشت. ۵۲تن از کارشناسان، گزارشگران فعلی و پیشین ملل متحد، حقوقدانان بینالمللی در محکومیت این دروغپردازیها نوشتند: یک کارزار بدنامکردن شرورانه به رهبری رژیم ایران و لابیهای آن در خارج از کشور با هدف قراردادن گزارشگر ویژهٔ پیشین سازمان ملل در مورد وضعیت حقوقبشر در ایران، پروفسور جاوید رحمان، مورد توجه ما قرار گرفته است. پروفسور رحمان بهمدت ۶سال با موفقیت در شورای حقوقبشر سازمان ملل خدمت کرد. او قبل از اینکه گزارشگر ویژه سازمان ملل باشد، استاد حقوق است که حرفهاش تدریس، ترویج، دفاع و حمایت از حاکمیت قانون است. یاوهگویان علیه او در میان مدافعان دروغین حقوقبشر و عوامل استخدامشده توسط رژیم هرگز قادر نخواهند بود به جایگاه والای او خدشهیی وارد کنند. علاوهبر این، در روزهای اخیر، ارتش سایبری ایران با استفاده از حساب توئیتر پروفسور رحمان، توئیتهای تهدیدآمیزی منتشر کرده و او را تحت فشار قرار داده است تا درخواست خود برای حسابرسی از این رژیم را پس بگیرد. این آزار و اذیت باید متوقف شود. ما امضاکنندگان بیانیه در کنار پروفسور رحمان ایستادهایم و بهشدت کارزار بدنام کردن او را محکوم میکنیم.
در میان امضا کنندگان، شخصیتهای زیر بهچشم میخورد:
قاضی سانگ هیون سونگ، رئیس دیوان کیفری بینالمللی (۲۰۱۵-۲۰۰۹)، سفیر یواخیم روکر رئیس شورای حقوقبشر سازمان مللمتحد (۲۰۱۵)، دکتر مارک الیس، مدیر اجرایی انجمن بینالمللی وکلا، پروفسور رابرت گلدمن رئیس کمیسیون بینالمللی حقوقدانان (ICJ)، دکتر ملانی او براین، رئیس انجمن بینالمللی محققان نسلکشی، دینیوس پوراس، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد حق سلامت (۲۰۲۰-۲۰۱۴)، پروفسور کلمان ووله، گزارشگر ویژهٔ مللمتحد در مورد حق آزادی اجتماعات و گردهمایی (۲۰۲۴-۲۰۱۸)، الکساندرا ماتویچوک و جودی ویلیامز، برندگان جایزه صلح نوبل، دکتر آنا برایان نوگررس، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد حق حریم خصوصی (۲۰۲۱ تاکنون)، پروفسور ژان زیگلر، گزارشگر ویژه مللمتحد در مورد حق غذا (۲۰۰۰-۲۰۰۸) و معاون پیشین کمیتهٔ مشورتی شورای حقوقبشر سازمان ملل متحد، دکتر سوزان بازیلی، عضو گروه کارشناسان مستقل سازمان ملل در مورد وضعیت حقوقبشر در بلاروس (۲۰۲۴ تاکنون)، دومینیک دی عضو کارگروه کارشناسان سازمان ملل در مورد افراد آفریقاییتبار (۲۰۱۸ تاکنون) و آن رامبرگ رئیس مشترک مؤسسهٔ حقوقبشر کانون بینالمللی وکلا و قاضی دادگاه اروپایی حقوق بشر.
۶۹- روز چهارشنبه ۱۱مهر۱۴۰۳ جلسات رسمی گروه احزاب مردم اروپا و گروه احزاب دموکرات و لیبرال در مجمع پارلمانی شورای اروپا در استراسبورگ برای استماع خانم مریم رجوی برگزار شد. خانم رجوی در این جلسات گفت: تا این رژیم بر سرکار است منطقه روی صلح و آرامش نخواهد دید. جنگافروزی و صدور بنیادگرایی آنروی سکه سرکوب، کشتار و اعدام در داخل و بخش اساسی استراتژی رژیم برای بقاست. سیاست مماشات در طی سالیان، آخوندها را در تشدید سرکوب داخلی، تروریسم و جنگافروزی تشجیع کرده است... در حالیکه ۸۰درصد مردم ایران زیر خط فقر بهسر میبرند، درآمد نفت صرف گروههای تروریستی نیابتی و جنگافروزی در منطقه و دستیابی به بمب اتمی میشود. اولویت رژیم نه رفاه مردم، بلکه دستیابی به سلاح اتمی است.
رئیسجمهور برگزیدهٴ مقاومت در قسمت دیگری از سخنان خود گفت: من امروز در شرایطی به اینجا آمدهام که ماشین اعدام رژیم آخوندها با شدت تمام کار میکند... من ۱۸سال پیش در سال۱۳۸۵ در همین جا طرح ۱۰مادهیی مقاومت برای ایران آینده را اعلام کردم. یکی از بندهای آن تأکید بر لغو حکم اعدام است. بار دیگر، در آستانهٔ روز جهانی علیه اعدام، شورای اروپا و مجمع پارلمانی آن را که بر حقوقبشر متمرکز است، به حمایت از کارزار جهانی «نه به اعدام» در ایران فرامیخوانم. کمیتهٔ حقیقتیاب مللمتحد سرکوب مردم در جریان قیام۱۴۰۱ و شکنجهٔ وحشیانهٴ زندانیان را جنایت علیه بشریت توصیف میکند. گزارشگر ویژهٔ سازمان ملل در مورد ایران در آخرین گزارش خود در ماه ژوئیه۲۰۲۴ تصریح میکند که خامنهای و بالاترین مقامات رژیم مرتکب جنایت علیه بشریت و نسلکشی شدهاند. این گزارش از دولتها میخواهد که بر اساس صلاحیت قضایی بینالمللی به حسابرسی از آنها مبادرت کنند.
خانم رجوی در قسمت دیگری از سخنان خود گفت: مردم ایران در قیام۱۴۰۱ خواستشان برای تغییر رژیم را اعلام کردند. اکنون جامعهٔ ایران مانند یک بشکه باروت است و هدف رژیم از سرکوب گسترده، جلوگیری از یک قیام دیگر است. با اینحال، آنها نتوانستند شعلهٔ مقاومت را خاموش سازند. طی دو سال گذشته کانونهایشورشی فعالیتهایشان را در سراسر کشور افزایش دادهاند. خواست مردم ایران استقرار یک جمهوری دموکراتیک و کثرتگراست.
وی از جانب مردم و مقاومت ایران، کشورهای اروپایی را به اتخاذ اقدامات زیر فراخواند:
ـ حمایت از کارزار نه به اعدام در ایران و مشروطکردن روابط دیپلماتیک و تجاری با رژیم به توقف اعدام، تروریسم و گروگانگیری
ـ مؤاخذهٔ سران رژیم بهخاطر ارتکاب به نسلکشی و جنایت علیه بشریت
ـ لیستگذاری تروریستی سپاه و وزارت اطلاعات و تعطیلی مراکز رژیم و اخراج مزدوران آنها
ـ بهرسمیتشناختن مبارزه جوانان و کانونهایشورشی با پاسداران برای سرنگونی رژیم آخوندها.
۷۰ـ روز چهارشنبه ۳۰آبان۱۴۰۳کنفرانسی در پارلمان اروپا در بروکسل باعنوان «سیاست جدید در قبال ایران با تمرکز بر مردم و مقاومت ایران» برگزار شد. در این کنفرانس رئیسجمهور برگزیدهٴ مقاومت و شماری از اعضای پارلمان سخنرانی کردند.
میلان زور، رئیس مشترک گروه دوستان ایران آزاد، عضو کمسیون خارجهٔ پارلمان اروپا و وزیر پیشین آموزش و ورزش اسلوونی، حمایت از مقاومت «سازمانیافتهکه توانایی ایجاد تغییرات دارد» را شرط لازم برای اجرای «سیاست جدید در قبال رژیم ایران» دانست و گفت: ما میتوانیم افتخار کنیم که در سمت درست تاریخ، در کنار هم هستیم. اما مایلم شجاعت بیشتری در نهادهای اروپایی و در میان سیاستمداران ببینم. دوست خوبم، آلخو ویدال کوادراس، میتواند الگویی برای همهٔ ما باشد.
پروفسور آلخو ویدال کوادراس، رئیس کمیتهٔ بینالمللی در جستجوی عدالت که در این کنفرانس شرکت داشت، با اشاره به سوءقصد تروریستی علیه جانش در سال گذشته، گفت: هدف از این تلاش وحشیانهٴ رژیم ایران برای ترور، ترساندن کسانی بود که جرأت میکنند در کنار مردم ایران در مبارزهشان برای آزادی بایستند. اما آنها شکستخوردهاند. سازمان مجاهدین خلق نیروی مشروع و مردمی برای یک ایران آزاد و دموکراتیک است و من در این باور تنها نیستم. ۱۳۷رهبر جهانی حمایت خود را از سازمان مجاهدین و اعضای آنها در اشرف۳ اعلام کردند و نقش مقاومت سازمانیافته را در پیشبرد دموکراسی و عدالت برای ایران بهرسمیت شناختند.
پتراس آستراویچیوس، رئیس مشترک گروه دوستان ایران آزاد و عضو کمسیون خارجهٔ پارلمان اروپا گفت: در اثر مماشات، رژیم ایران بهجای اینکه اصلاح شود، جنگافروزتر و تهاجمیتر شده است. این رژیم سرکوب در داخل ایران و تروریسم در خارج ایران را بدون اینکه مجازات شود، گسترش داده و ثبات منطقه و صلح جهانی را تهدید میکند. وی افزود: مردم و مقاومت ایران حق دارند در برابر رژیمی که مخالفان را با خشونت سرکوب میکند مقاومت کنند... کانونهایشورشی در داخل ایران به مبارزه برای آزادی ادامه میدهند و بهحق چنین میکنند. حمایت از حق آنها برای دفاع از خود با اصول دموکراتیکی که ما در اروپا به آن پایبندیم همخوانی دارد و ما باید این حق را بهرسمیت بشناسیم.
کارلو چیچولی نمایندهٔ پارلمان اروپا از ایتالیا، حکومت آخوندها را رژیمی توصیف کرد که: ۴۰سال بهطور سیستماتیک مردم را سرکوب و خاورمیانه را با سیاستهای تهاجمی خود بیثبات کرده است.
وی تأکید کرد: میخواهم بر حمایت کامل خود از برنامهٔ ۱۰مادهیی که خانم رجوی در سال۲۰۰۶ به شورای اروپا ارائه کرد، تأکید کنم. این سند که توسط شرکای بینالمللی و نمایندگان این نهاد بهرسمیت شناختهشده و تحسین شده، راهنمایی روشن به سوی آیندهیی است که در آن حقوقبشر، آزادی بیان، عدالت و برابری به واقعیتهای ملموس برای همهٔ مردم ایران تبدیل میشود.
خانم رجوی در سخنرانی خود در کنفرانس «سیاست جدید در قبال ایران با تمرکز بر مردم و مقاومت ایران»، گفت: جنگ رژیم آخوندها با مردم ایران از شروع سال میلادی ۲۰۲۴ با حدود ۸۰۰ اعدام همراه بوده است. این موضوع، برای پارلمانی که جلودار لغو اعدام بوده، بسیار تعجبآور و تأسفبار و برای مردم ایران و مقاومت آنها که از ۲۰سال پیش ضرورت لغو اعدام را در برنامهاش اعلام کرده، بسیار دردناک است... رژیم آخوندی در کارنامهٔ خود ۱۰۰هزار اعدام سیاسی و بیش از نیم میلیون زندانی شکنجهشده دارد. خامنهای بارها گفته که اگر در سوریه و عراق و یمن و لبنان و غزه نجنگد، باید خط دفاعی خود را در تهران و اصفهان و شیراز ببندد، یعنی در قلب ایران. قیامهای سراسری در سالهای ۱۳۸۸، ۱۳۹۷، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ گواه همین حقیقت دربارهٔ جنگ اصلی این رژیم با مردم ایران است. امروز من به خانه دموکراسی اروپا آمدهام تا اعلام کنم: آتشافروزی و تروریسم این رژیم قابل پایان دادن است. سرنگونی و تغییر دموکراتیک، بهدست مردم و مقاومت ایران میسر است.
۱ـ مردم بهشدت ناراضی و خشمگین، همراه با کانونهایشورشی که در صف مقدم قرار دارند و زنان، که آنها را هدایت میکنند، کانونهایشورشی اجزای ارتش آزادیبخش ملی ایران هستند. آنها با فعالیتهای اختناقشکن، نیروی تغییر و رزمندگان آزادی ایران هستند.
۲ـ سازمان مجاهدین خلق ایران با هزاران کادر آزموده، جنبشی با سابقهٔ ۶۰سال نبرد با دو دیکتاتوری شاه و شیخ است که دوست و دشمن بر نقش محوری آن گواهی دادهاند. کتاب فهرست شهیدان، حاوی اسامی و مشخصات ۲۰هزار تن از شهیدان این سازمان است که رژیم آن را دشمن اصلی خود اعلام کرده است. این، ضمناً علت اصلی شیطانسازیهای سرسامآور علیه مقاومت ماست. اشرف۳ در آلبانی با ۱۰۰۰زن قهرمان و نزدیک به ۱۰۰۰زندانی شکنجهشده در دو دیکتاتوری شاه و شیخ، یکی از مراکز این سازمان است.
۳ـ جایگزین دموکراتیک شورای ملی مقاومت با ۴۵۷عضو، شامل گرایشهای گوناگون است که بیش از ۵۰درصد آن را زنان تشکیل میدهند. این پایدارترین ائتلاف سیاسی تاریخ ایران است که ۴۳سال پیش توسط مسعود رجوی در تهران بنیانگذاری شد. این شورا دارای برنامهها و طرحهای مشخص است از آزادیها و حقوق زنان، خودمختاری ملیتها، تساوی شیعه و سنی و سایر ادیان، جدایی دین از دولت، لغو حکم اعدام و یک ایران غیراتمی که پیوسته مدافع صلح در خاورمیانه است. در ضمن همین مقاومت با بهای گزاف، نخستین افشاگر برنامهها و تأسیسات پنهان اتمی رژیم در سال۱۳۸۱ است.
۴ـ مقاومت ایران در چهار دههٔ گذشته بزرگترین گردهماییهای ایرانیان در خارج از ایران را برگزار کرده که بیانگر پشتوانهٔ عظیم این مقاومت در داخل ایران است. خانوادهها و بازماندگان ۱۰۰هزار شهید راه آزادی و صدها هزار زندانی سیاسی در ۴۵سال، گذشته پشتیبان این مقاومت بوده و هستند. طیف وسیعی از متخصصان ایرانی که در جوامع ایرانیان در ۳۲۰ انجمن متشکل شدهاند، بخش مهمی از کادرهای مورد نیاز برای ساختن ایران فردا هستند.
این تنها مقاومت بزرگی است که با استقلال و خودکفایی مالی، حرکت و فعالیت میکند. همهٔ هزینهها از مخارج روزانه تا ارتباطات، انتشارات، گردهماییها و تلویزیون ۲۴ساعته که از ۵ ماهواره برای مردم ایران برنامه پخش میکند، توسط اعضا و هواداران مقاومت در داخل و خارج ایران تأمین میشود.
۵ ـ حمایت جهانی از برنامهٔ ۱۰مادهیی مقاومت ایران برای ایران آزاد که در گردهمایی بزرگ ایرانیان در تیرماه ۱۴۰۳ اعلام شد، شامل: بیانیههای ۳۴ اکثریت مجالس قانونگذاری اروپا و آمریکا، برخی کشورهای عربی، همچنین بیانیهٔ ۱۳۷تن از رهبران پیشین جهان و ۸۰برنده جایزه نوبل. این حمایتها برای برپایی یک جمهوری دموکراتیک است و تأکید میکند در ایران نه جایی برای دیکتاتوری دینی است و نه دیکتاتوری سلطنتی.
خانم رجوی در قسمت دیگری از سخنرانی خود در پارلمان اروپا تأکید کرد: در مورد آینده ایران، من پیوسته تأکید کردهام که ما بهدنبال کسب قدرت نیستیم بلکه در پی انتقال آن به صاحبان حقیقی، یعنی مردم ایران و متکی بهآرای آنها هستیم.
به این منظور طبق برنامهٔ شورای ملی مقاومت ایران بعد از سرنگونی رژیم، فرایند انتقال قدرت عبارت است از:
تشکیل یک دولت موقت به مدت حداکثر ۶ماه که وظیفه اصلیاش برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان است.
دولت موقت به مجرد تشکیل مجلس مؤسسان کنار میرود و مأموریت شورای ملی مقاومت بهپایان میرسد.
حاکمیت به نمایندگان مردم در این مجلس منتقل میشود تا دولت جدید را بهمدت ۲سال برای تدوین، تصویب و رفراندوم قانون اساسی جمهوری جدید برگزینند.
وی در پایان سخنان خود گفت: برای اطمینان خاطر سه نکته را یادآوری کنم:
اولـ دیکتاتوری دینی و طرفداران آن میگویند آلترناتیوی وجود ندارد. این یک دروغ محض است و مردم و منتخبان جهان که پیش از این گفتم علیه آن برخاستهاند.
دوم ـ آخوندها میگویند بدون آنها، ایران، سوریه یا لیبی و دستخوش هرج و مرج میشود! این، آن روی سکهٔ ادعای نبودن آلترناتیو است. وقتی آلترناتیو شایستهیی وجود داشته باشد، جایی برای هرج و مرج نیست. میلیونها ایرانی دور از وطن هم، با تخصصها و سرمایههایشان به ایران باز خواهند گشت.
سوم ـ میگویند ایران تجزیه خواهد شد! این هم باز یک دروغ است. در جریان قیامها، هموطنان بلوچ و کرد شعار میدادند از کردستان تا تهران، و از زاهدان تا تهران، جانم فدای ایران. آنها حقوق خود را میخواهند و نه تجزیه.
اجازه بدهید در آخر نتیجهگیری کنم که سرچشمهٔ خطای سیاستهای ۳دههٔ گذشته درباره ایران، نادیده گرفتن همین حقایق و آلترناتیوی است که برآمد ۴۶سال مقاومت در برابر رژیم ولایت فقیه بهمثابهٔ فاشیسم دینی است. نبردی برای آزادی و برابری زن و مرد ایرانی.
۷۱ـ روز پنجشنبه ۱۹مهر۱۴۰۳ کنفرانسی در برلین با عنوان «نه به اعدام در ایران ـ حسابرسی از سردمداران رژیم» برگزار شد. در اجلاس برلین شماری از نمایندگان و شخصیتهای سیاسی آلمان شرکت و سخنرانی کردند.
لئو داتسنبرگ، رئیس کمیتهٔ آلمانی همبستگی برای ایران آزاد طی سخنانی گفت: هنگامی که صحبت از مجازات اعدام میشود، بلافاصله حکومت دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران به ذهن میآید. این رژیم بهتنهایی مسئول تقریباً سهچهارم از همهٔ اعدامهای جهان است. این آمار هشداردهنده، ماهیت شوم این رژیم را آشکار میکند. رژیم ایران نه تنها به تکرار جنایت علیه بشریت، بلکه به نسلکشی علیه مخالفان خود، بهویژه اعضای سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران متهم شده است. این فقط یک اتهام ساده نیست، بلکه یک یافتهٔ جدی از سوی سازمان ملل و یک سند معتبر است. البته موضوع ایران فقط به اعدامها محدود نمیشود. این رژیم اکنون بهعنوان مرکز اصلی بحرانها و جنگافروزی در منطقه عمل میکند.
سخنران برجسته دیگر این کنفرانس پروفسور ریتا زوسموت، رئیس پیشین مجلس فدرال آلمان بود. خانم زوسموت گفت: آنچه مهم است این است که شما مقاومت کردید و هرگز تسلیم نشدید. شما در برابر ناامیدی و شدیدترین درد و رنجها ایستادید. شما را باید حفظ کنیم و همیشه قوی باشید، زیرا مهم است که مردم بدانند به چه کسی میتوانند تکیه کنند.
مارتین پاتسلت، نمایندهٔ پیشین پارلمان فدرال نیز در سخنرانی خود گفت: در طول سالها، سازمان مجاهدین خلق بهطور مستمر برای دموکراسی مبارزه کرده است؛ ابتدا علیه شاه و اکنون علیه دیکتاتوری دینی. رژیم ایران از مجاهدین هراس دارد. زیرا آنها به ارائهٔ یک جایگزین دموکراتیک برای آینده ایران پایبند هستند و با طرحهای دقیق و دموکراتیک برای عدالت و آزادی مبارزه میکنند. ما باید داستانها و اتهامات ساختگی علیه مجاهدین را افشا کنیم و نشان دهیم که رژیم ایران چقدر حیلهگرانه اطلاعات نادرست را وارد رسانههای آلمانی میکند. مبارزه برای آزادی در ایران بیش از ۱۰۰سال سابقه دارد و مجاهدین ۶۰سال است علیه دو دیکتاتوری میجنگند.
خانم مریم رجوی در سخنانش خطاب به اجلاس برلین گفت: امروز بعد از یک سال تردیدی نمانده که رژیم ایران بانی اصلی و یکطرف اصلی جنگ تراژیک خاورمیانه است. رهبر مقاومت ما از ۴۰سال پیش همواره گفته است که سرمار جنگطلبی و تروریسم در این منطقه از جهان، رژیم ایران است. اما این سیاست اصولی به گوشهای مماشات خوش نمیآمد و نادیده گرفته میشد، البته قیمت آن را میلیونها انسان بیگناهی پرداختهاند که در این سالیان در خاورمیانه کشته و مجروح و آواره شدهاند. ما برای یک ایران بدون شکنجه و سرکوب و عاری از تبعیض و نابرابری و هر نوع دیکتاتوری چه شاه و چه شیخ بهپا خاستهایم. برای یک جمهوری بر اساس جدایی دین و دولت و یک ایران غیراتمی.
روز چهارشنبه ۳۰آبان ۱۴۰۳ هفتادویکمین قطعنامهٔ محکومیت رژیم ایران بهخاطر نقض وخیم و سیستماتیک حقوقبشر در کمیتهٔ سوم مجمع عمومی مللمتحد تصویب و ماه بعد نیز در اجلاس مجمع عمومی به تصویب رسید.
این قطعنامه «به شدیدترین شکل افزایش نگرانکنندهٴ اعدامها» از جمله اعدام مستمر زنان که به بالاترین تعداد از سال۲۰۱۳ رسیده، اعدام افراد زیر سن قانونی و استفاده از اعدام بهعنوان ابزاری برای سرکوب سیاسی را محکوم میکند.
خانم مریم رجوی ضمن استقبال از هفتاد و یکمین قطعنامهٔ محکومیت رژیم آخوندی که گوشهیی از جنایات رژیم را منعکس میکند، تأکید کرد: روند فزاینده و شتابان نقض حقوقبشر و بیاعتنایی فاشیسم دینی حاکم به قطعنامههای ملل متحد، ضرورت ارجاع پروندهٴ جنایات رژیم آخوندی به شورای امنیت مللمتحد را مضاعف میکند. پدرخواندهٴ اعدام، ترور و جنگافروزی باید از تمامی مجامع بینالمللی طرد شود. این، هم خواست مردم ایران و هم لازمهٔ صلح و آرامش در جهان امروز است.
روز ۱۷ آذر۱۴۰۳، گی فرهوفشتاد، نخستوزیر بلژیک (۲۰۰۸ ـ ۱۹۹۹) در کنفرانس فراخوان جهانی «نه به اعدام» در ایران، بیانیهٔ بیش از ۳هزار شخصیت بینالمللی از ۸۷کشور جهان از ۵قاره را که در پاسخ به فراخوان خانم مریم رجوی در حمایت از کارزار جهانی نه به اعدام و همزمان با روز جهانی حقوقبشر صادر شده بود، اعلام کرد.
در این بیانیه آمده است: تنها در ماه اکتبر، ۱۵۲زندانی از جمله ۱۰زن اعدام شدند. در میان اعدامشدگان، چندین مخالف سیاسی دیده میشود... . هیأت مستقل حقیقتیاب بینالمللی در مورد ایران (FFMI) در آخرین گزارش خود در مارس۲۰۲۴ نوشت: «بسیاری از موارد نقض جدی حقوقبشر که در این گزارش ذکر شده است، جنایات علیه بشریت، بهویژه قتل، زندان، شکنجه، تجاوز جنسی و سایر اشکال خشونت جنسی است. پروفسور جاوید رحمان، گزارشگر ویژهٔ سازمان مللمتحد در مورد وضعیت حقوقبشر در ایران، در آخرین گزارش خود در ماه ژوئیه با عنوان ”جنایات سبعانه و نقض فاحش حقوق بشر“ قتلعام سال۱۳۶۷ را که طی آن ۳۰هزار زندانی سیاسی اعدام شدند، ”جنایت علیه بشریت“ و“نسلکشی“ توصیف کرد و نوشت: ”شواهد قابل توجهی وجود دارد که کشتار دسته جمعی، شکنجه و سایر اقدامات غیرانسانی علیه مجاهدین با نیت نسلکشی انجام میشد“ . مقامات ایران از این اعدامها برای اهداف سیاسی استفاده میکنند و بهدنبال ایجاد رعب و وحشت برای جلوگیری از وقوع احتمالی قیامها توسط مردم ایران هستند. بنابراین، هرگونه اعدامی که تحتحکومت دینی حاکم انجام شود، باید ماهیت سیاسی داشته باشد. در چنین شرایطی، ما از فراخوان مریم رجوی برای پایان دادن به اعدامها در ایران و تعهد راسخ او به لغو مجازات اعدام، همانطور که در طرح ۱۰مادهیی او برای آینده ایران در دو دهه گذشته ترسیم شده است، حمایت میکنیم. او این فراخوان را در کنفرانس بینالمللی حقوقدانان در ۳شهریور۱۴۰۳ در پاریس تأیید کرد».
شماری از امضاکنندگان «فراخوان جهانی نه به اعدام در ایران» عبارتند از:
رؤسایجمهور پیشین: لخ والسا ـ لهستان، ژان کلود یونکر رئیس کمیسیون اروپا و نخستوزیر لوکزامبورگ، خانم مری مک آلیس ـ ایرلند، امیل کنستانتینسکو ـ رومانی، آندره کیسکا ـ اسلواکی، خانم وایرا ویک فریبرگا ـ لتونی، خانم کرستی کالیولایدـ استونی، میگل آنخل رودریگز اچوریا ـ کاستاریکا، خوزه ماریا فیگورس ـ کاستاریکا، لوئیس گیرمو سولیس ریورا ـ کاستاریکا، اسکار آریاس ـ کاستاریکا، خورخه فرناندو کیروگا رامیرز ـ بولیوی، خانم دکتر روزالیا آرتئاگا سرانو ـ اکوادور، البگدورج تساخیـ مغولستان
نخستوزیران پیشین: آلفرد باوئرـ صدراعظم اتریش، خانم یولیا تیموشنکو ـ اوکراین، اندا کنی ـ ایرلند، آنتونیس ساماراس ـ یونان، ایو لترمـ بلژیک، یانس یانشا ـ اسلوونی، برایان کوئن ـ ایرلند، خانم ایوتا رادیکوواـ اسلواکی، پتره رومان ـ رومانی، خانم آنلی یتنمکیـ فنلاند، گیر هیملر هارده ـ ایسلند، خانم جنیفر مری شیپلی ـ نیوزیلند، الکساندرو آتاناسیو ـ رومانی، کارلو کوتارلیـ ایتالیا، ماریو فریکـ لیختنشاین، جوزف مسقطـ مالت، جائومه بارتومئو کاسانیـ آندورا، لارنس گونزیـ مالت، میرک توپولنکـ جمهوری چک، جوزپه ماریا مورگانتی ـ سن مارینو.
۷۲ـ روز ۲۱آذر ۱۴۰۳کنفرانس «مقابله با جنگ و تروریسم رژیم ایران» در سالن کندی سنای آمریکا با سخنرانی خانم مریم رجوی و حضور و سخنرانی سناتور تد کروز و سناتور تیلیس از حزب جمهوریخواه و سناتور جین شهین و سناتور کوری بوکر از حزب دموکرات و شماری از شخصیتهای آمریکایی تشکیل شد.
سفیر مارک گینزبرگ، سفیر پیشین آمریکا در مراکش که مدیریت این جلسه را برعهده داشت، در سخنان افتتاحیهٔ خود با اشاره به تلاش رژیم آخوندها برای دستیابی به سلاح اتمی و طراحی سوءقصدها در ایالات متحده گفت: ما آمریکاییها برای مدت طولانی بیعملی پیشه کردهایم و اجازه دادهایم که آخوندها از مجازات بگریزند. او ضمن معرفی خانم رجوی بهعنوان سخنران اصلی کنفرانس افزود: رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران با تعهد، رهبری و فداکاری توانسته است یک کارزار بزرگ بینالمللی را به یک ائتلاف بزرگ علیه این رژیم تبدیل کند.
خانم رجوی در سخنرانی خود از جمله گفت: تحولات روزهای اخیر از جمله سرنگونی دیکتاتوری سوریه یک ضربه استراتژیک به رژیم آخوندی است. جهان مشاهده کرد که چگونه نظامیان تا دندان مسلح اسد و دهها هزار تن از نیروهای سپاه قدس مثل برف در آفتاب تابستان ذوب شدند. شکی نیست که سپاه پاسداران و ارگانهای سرکوب رژیم در مقابل خشم مردم ایران و قیام سراسری قادر به مقابله نخواهند بود. راهحل صحیح و واقعی سرنگونی این رژیم به دست مردم و مقاومت ایران است. تا آنجا که به نقش جامعهٔ بینالمللی برمیگردد، عنصر کانونی، بهرسمیت شناختن حق مردم ایران برای سرنگونی رژیم است. در ایران یک مقاومت سازمانیافته و آلترناتیوی با حمایت گستردهٔ اجتماعی وجود دارد که برنامهٔ سیاسی اعلام شده دارد. وجود یک آلترناتیو شایسته، جایی برای هرج و مرج باقی نمیگذارد. این مقاومت بر صندوقهای رأی بهعنوان تنها شاخص مشروعیت، بر آزادیها و حقوق برابر زنان، خودمختاری ملیتها، تساوی شیعه و سنی و سایر ادیان و جدایی دین از دولت تأکید دارد و مدافع صلح در خاورمیانه و خواهان یک ایران غیراتمی است.
سناتور تام تیلیس، عضو کمیتههای قضایی و مالی در سخنانش گفت: من این موضوع را چند دهه مطالعه کردهام و باور دارم که خانم مریم رجوی رئیسجمهور منتخب مقاومت میداند که چقدر قدردان رهبری او طی چند دهه و بینش او برای یک انتقال صلحآمیز هستم. انتقالی که نه به قدرتگیری مجموعه جدیدی از رهبران بلکه به توانمندسازی مردم ایران منجر شود. این یک فرصت تاریخی است که بتوانیم زمینه را برای یک سوریهٴ صلحآمیز و دموکراتیک و همراه با آن یک ایران صلحآمیز و دموکراتیک فراهم کنیم.
سناتور جین شهین، رئیس فراکسیون حزب دموکرات در کمیتهٔ روابط خارجی سنا گفت: رویدادهای سوریه ضعف بنیادین سیاستهای استراتژیک منطقهیی رژیم ایران را نشان میدهد. ما میخواهیم رژیم ایران نوبت «بعدی» برای سرنگونی باشد. رژیم ایران ضربه قابل توجهی را متحمل شده است. شما میدانید و مردم ایران از نزدیک تجربه کردهاند که چه میزان تعهد و پایداری از جمله در اشرف۳ در آلبانی برای مقابله با استبداد ضروری است. در این سنا ما علاقهمندیم به این فکر کنیم که چگونه میتوانیم همچنان با شما همکاری کنیم و از این فرصت استراتژیک بهرهمند شویم.
سناتور کوری بوکر از رهبری حزب دموکرات در سنای آمریکا گفت: افتخار میکنم که یکی از حامیان قطعنامهٔ شمارهٔ۵۹۹ سنا هستم که توسط سناتور تیلس و سناتور شهین معرفی شده است. هیچ جدایی بین احزاب آمریکا در حمایت از عدالت برای مردم ایران وجود ندارد. ما باید از ایرانیانی که در اشرف۳ پناه گرفتهاند، حمایت کنیم. آنها شایستهٴ حقوق بنیادین خود هستند و ما باید همکاری کنیم تا مطمئن شویم که این حقوق محترم شمرده شود و حمایت شود. تا زمانی که یک سناتور ایالاتمتحده هستم و تا زمانی که نفس میکشم در کنار مردم ایران در برابر سرکوب و بیعدالتی ایستادهام.
سناتور تد کروز، عضو کمیتههای خارجی و قضایی سنای آمریکا گفت: تغییر در راه است و بهزودی خواهد آمد. رژیم ایران ضعیف است و آنها ترسیدهاند. مدتهاست که من بهطور واضح خواهان تغییر رژیم در ایران بودهام. خامنهای و آخوندها سقوط خواهند کرد و ما شاهد انتخابات آزاد و دموکراتیک در ایران خواهیم بود. آزادی در راه است و میتواند با سرعتی بیاید که تقریباً همه را شگفتزده کند. از بشار اسد بپرسید! در پایان دورهٴ اول ترامپ، رژیم ایران روزانه حدود ۳۰۰هزار بشکه نفت میفروخت که نسبت به یک میلیون بشکه در روز قبل از لغو معافیت نفتی، کاهش قابل توجهی یافته بود. دولت با سیاست مماشات نسبت به رژیم ایران وارد شد و فروش نفت ایران، از ۳۰۰هزار بشکه در روز به حدود ۲میلیون بشکه در روز افزایش یافت. سخنانم را با جملهیی بهپایان میبرم که در ابتدای صحبت گفتم: تغییر در راه است و بهزودی زود خواهد آمد.
ژنرال جیمز جونز گفت: تغییر دگرگونکننده در حکومت سوریه باید برای مردم ایران این را بهارمغان بیاورد که تغییر در خاورمیانه حقیقتاً امکانپذیر است. سرنگونی یک رژیم یک چیز است. اما برخورداری از یک برنامهٔ خوب برای روز بعد از سرنگونی چیز دیگری است. امروز ما باید بار دیگر بر این ایده متعهد بشویم که تغییر در ایران در راه است. یک تغییر دموکراتیک بر اساس طرح ۱۰مادهیی خانم رجوی که همیشه آنرا اصول جفرسونی نامیدهام.
ژنرال کیت کلاگ گفت: ما در طول ۴۵سال گذشته دربارهٔ ایران اشتباه کردهایم. برای دستیابی به یک ایران دموکراتیک. مسیر پیش رو باید شامل فشار مستمر سیاسی و منطقهیی بر رژیم ایران باشد. این رژیم در آستانهٔ سقوط است.
سفیر سام براونبک، فرماندار و سناتور پیشین ایالت کانزاس گفت: باید از مردم بهپاخاستهٔ ایران که جسورانه و شفاف با این رژیم مخالفت میکنند، حمایت کرد. مردم ایران این رژیم را نمیخواهند تا زمانی که این رژیم در قدرت باشد صلح در خاورمیانه برقرار نخواهد شد.
ژنرال تاد وولترز، فرمانده ناتو و نیروهای آمریکا در اروپا (۲۰۲۲ ـ ۲۰۱۹) گفت: مردم ایران رژیم حاکم را نمیخواهند. صلح در خاورمیانه فقط از طریق یک جمهوری آزاد و دموکراتیک در ایران محقق خواهد شد. وظیفه ما این است که آماده باشیم تا برنامهٔ۱۰مادهیی را اجرا کنیم.
محمد عبدالله حضرمی، سفیر یمن در آمریکا و وزیر خارجه پیشین یمن گفت: تحولی در حال وقوع است و معتقدم که مردم یمن و مردم ایران شایسته رهایی از ستم رژیم ایران و نیابتیهای آن هستند. مردم یمن و مردم ایران میتوانند خود را از ظلم رژیم ایران و نیروهای نیابتی آن آزاد کنند.
۷۳ـ روز ۲۷آذر ۱۴۰۳، مجلس نمایندگان آمریکا میزبان کنفرانس «سیاست ایران، مقابله با جنگطلبی و تروریسم رژیم و پیشبرد جمهوری دموکراتیک و غیراتمی» با شرکت و سخنرانی شماری از نمایندگان کنگره از هر دو حزب بود.
خانم نانسی میس، عضو کمیتهٔ قوای مسلح و رئیس زیرکمیتهٔ امنیت سایبری از حزب جمهوریخواه با اشاره به تحولات جدید در منطقه گفت: من امشب اینجا هستم تا رژیم ایران و دیکتاتوری سرکوبگر شاه را محکوم کنم میخواهم از ایرانیانی حمایت کنم که خواهان آزادی و یک ایران آزاد و دموکراتیک هستند.
ریچ مککورمیک، عضو کمیتههای خارجی و قوای مسلح از حزب جمهوریخواه تأکید کرد: رژیم ایران مانند یک بنای پوسیده است که شکل و فرم خود را حفظ کرده، اما ضعیف و تو خالی شده است. من معتقدم که با مقاومت قاطع مردم ایران و پشتیبانی ایرانیان خارج از کشور و مردم آزاد در سراسر جهان، ایران بهزودی زنجیرهای خود را از هم خواهد گسست.
خانم جودی چو، از حزب دموکرات گفت: افتخار میکنم که از آورندگان قطعنامهٔ دوحزبی مجلس نمایندگان هستم. این قطعنامه تروریسم رژیم ایران را محکوم و حمایت کنگره را از مردم ایران ابراز میکند. این قطعنامه ۲۴۳حمایتکننده از هر دو حزب دارد که بیش از نیمی از اعضای کنگره است.
برد شرمن، عضو ارشد کمیتهٔ خارجی از حزب دموکرات، در سخنرانیش گفت: میخواهم از شورای ملی مقاومت ایران تشکر کنم که در سال۲۰۰۲ جهان را از وجود تأسیسات اتمی زیرزمینی رژیم ایران در نطنز مطلع کرد. آمریکا و جهان به شما مدیون هستند.
در این کنفرانس، مک کلینتاک، اریکا شلیوین لی، رانی جکسون، پیت سشن و گلن گراتمن، اعضای کنگره آمریکا، با ایراد سخنانی، سیاستهای منطقهیی رژیم آخوندها را محکوم و بر حمایت از مقاومت ایران و بهرسمیت شناختن حق کانونهایشورشی برای مقابله با سپاه پاسداران و نیروهای سرکوبگر تأکید کردند.
خانم رجوی در سخنرانی آنلاین خطاب به این کنفرانس اظهار داشت: سقوط دیکتاتور سوریه آینهٴ ضعف مفرط رژیم آخوندهاست. جامعهٔ جهانی باید در کنار مردم ایران قرار گیرد که هر نوع دیکتاتوری اعم از شاه و شیخ را رد میکنند. اکثریت نمایندگان کنگره در قطعنامهٔ ۱۱۴۸ خواستار آن شدند که حق مردم ایران، تظاهر کنندگان و کانونهای شورشی برای مقابله با سپاه پاسداران و نیروهای سرکوبگر بهمنظور ایجاد تغییر، بهرسمیت شناخته شود. مکانیزم ماشه در قطعنامهٔ ۲۲۳۱ شورای امنیت مللمتحد باید فوراً فعال شود و راه هر گونه فروش نفت از سوی رژیم مسدود شود. اما راه واقعی جلوگیری از مجهزشدن این رژیم تروریست به بمب اتمی، سرنگونی آن به دست مردم و مقاومت است.
۷۴ـ روز ۲۰دی ۱۴۰۳ کنفرانسی با عنوان «مقاومت ایران، راهحل سرنگونی رژیم آخوندی» با حضور رئیسجمهور برگزیدهٴ مقاومت ایران و مایک پمپئو، وزیر خارجه قبلی آمریکا برگزار شد.
خانم رجوی در سخنانش گفت: خامنهای با وجود شکستهایش در منطقه، نه سرکوب مردم ایران را متوقف میکند، نه از برنامهٔ تولید بمب اتمی دست برمیدارد و نه از جنگ افروزی در منطقه. برای خلعید از رژیم در منطقه، برچیدن بساط برنامهٔ اتمی و موشکی سپاه پاسداران و توقف شکنجه و اعدام جوانان ایران، تنها یک راه وجود دارد و آن سرنگونی استبداد دینی بهدست مردم و مقاومت ایران است.
مایک پمپئو خطاب به خانم رجوی گفت: برنامهٔ ۱۰مادهیی شما دربرگیرندهٔ انتخابات آزاد ظرف شش ماه، یعنی در کمتر از یک سال بعد از سرنگونی رژیم، جدایی دین از دولت، برابری زن و مرد و خواهان یک ایران غیراتمی است. این برنامه، شایستهٴ حمایت همهٔ کشورهاست. جنبش شما ظرفیت و مقاومت فوقالعادهیی را برای پایان دادن به سبعیت رژیم از خود نشان داده است. راهحل و تغییر مثبت چیزی نیست که برای تحقق آن بتوان روی سپاه پاسداران حساب کرد. آنها همچنان همان نیروی سرکوبگری خواهند بود که هستند. هیچکس قرار نیست ماهیت رژیم را تغییر بدهد. وانمود کردن به این امر، تنها به ادامهٔ حکومت آخوندها در ایران منجر خواهد شد... ایران آزاد خواهد شد اما فقط توسط کسانی که برای دههها فداکاری کردهاند. کسانی که بالاترین قیمت را پرداختهاند، کسانی که کشتارها و اسارت را تحمل کردهاند. ایران فقط میتواند توسط شما آزاد شود. پیام من به مردم ایران که صدای ما را میشنوند، به کانونهایشورشی که بهنمایندگی از همهٔ ما مبارزه میکنند این است: به مبارزه ادامه بدهید، تمرکز خود را بر سپاه پاسداران نگهدارید. ایالات متحده و کارزار فشار باز خواهد گشت و رژیم را از این هم شکنندهتر خواهد کرد.
پمپئو افزود: خانم رجوی، شما در۲۰ نوامبر در پارلمان اروپا نقشهمسیر برای سرنگونی رژیم و در دوران انتقال را توضیح دادید. این نقشهمسیر روی آمریکاییها حساب نمیکند. این نقشهمسیر روی مردم ایران، شبکه مقاومت سازمانیافته در داخل و در مرکز آن کانونهایشورشی در سراسر کشور حساب میکند. این کانونها نیروی تعیینکننده در تحولی هستند که باید بهرسمیت شناخته شود... شما بارها اعلام کردهاید که فقط یک مسیر وجود دارد، پایان رژیم توسط مردم ایران و مقاومت سازمانیافته.
روز ۲۲دی ۱۴۰۳، کنفرانسی با عنوان «ایران: ضرورت یک سیاست جدید، ایستادن در کنار مقاومت سازمانیافته» با حضور خانم رجوی و شخصیتهای برجستهٔ اروپایی و آمریکایی برگزار شد.
در آغاز خانم رجوی گفت: امروز تعادلقوا در منطقه به زیان رژیم بههم خورده است، پشتوانهٔ دیپلوماسی باجگیری آخوندها و تلاش آنها برای حفظ مماشات بهمیزان زیادی از بین رفته است. خامنهای و سپاه پاسدارانش یارای حفظ دیکتاتوری سوریه را نداشتند. آنها بهطور قطع در برابر مقاومت و قیام سازمانیافته مردم قادر به حفظ رژیم نیستند. متأسفانه در سه دههٔ گذشته، هنگامی که رژیم در لبهٴ پرتگاه بود، دولتهای غرب جانب رژیم را گرفتند. مماشات، هم باعث گسترش بنیادگرایی و جنگافروزی در منطقه شد، هم آخوندها را در بمبسازی اتمی ترغیب کرد.
خانم لیز تراس، نخستوزیر پیشین انگلستان سال۲۰۲۵ را یک نقطهعطف مهم و یک فرصت واقعی برای تغییر دانست و اضافه کرد: این تغییر به چه معناست؟ آیندهیی روشن برای مردم ایران، بدون رهبری مستبدانه و وحشتناکی که امروز در این کشور داریم. من به خانم مریم رجوی و جنبش ایشان بابت تلاشهایشان علیه رژیم سرکوبگر ایران تبریک میگویم. ما در اروپا و آمریکا باید هر آنچه در توان داریم برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهیی، جلوگیری از بیثباتسازی خاورمیانه و برای حمایت از مردم ایران در مسیرشان برای دستیابی به آزادی و دموکراسی، انجام دهیم. تغییر باید از درون و توسط خود مردم ایران اتفاق بیفتد. آنچه مهم است این است که غرب، اروپا و ایالات متحده رژیم را بهعنوان یک واقعیت اجتنابناپذیر نبینند. انگلستان باید سپاه پاسداران را در لیست تروریستی قرار دهد.
جان برکو، رئیس پیشین مجلس عوام انگلستان گفت: وجود یک نیروی مقاومت با سابقهٔ ۴۵ساله که به دموکراسی، پلورالیسم، عدالت، حاکمیت قانون، حفاظت از محیطزیست، برابری زنان، جدایی دین و دولت، لغو مجازات اعدام متعهد است، بهوضوح یک جایگزین دموکراتیک است. این مقاومت بهدلیل سابقهٔ فداکارانه و از خود گذشته، تجربهٔ فراوانی دارد، بسیار آموخته و بهشدت سازمانیافته است. کانونهایشورشی از درون جامعه ایران ظهور میکنند و با آن درهمتنیدهاند. ما در مخالفت با دیکتاتوری ایستادهایم؛ چه دیکتاتوری خودکامهٔ شاه و چه آخوندهای امروز.
ژنرال جیمز جونز با یادآوری اینکه «فقط در سال جاری نزدیک به ۱۰۰۰نفر اعدام شدهاند»، خاطرنشان کرد: این بالاترین رقم در بیش از سه دههٔ اخیر است. اما چیزی که رژیم نمیفهمد این است که سرکوب نمیتواند شعلههای مقاومت را خاموش کند. در میان این سرکوب وحشیانه، کانونهایشورشی در سراسر ایران برخاستهاند. آنها سیستم نظارتی گستردهٔ رژیم را به چالش کشیده، به لایههای امنیتی آن نفوذ کرده و با جسارت اهداف رژیم، پایگاههای سپاه پاسداران و مراکز بسیج را هدف قرار دادهاند.
ژنرال کیث کلاگ گفت: ما تهدید جهانی ایران، بهویژهایران هستهیی را درک میکنیم. سؤال این است که چگونه میتوان به یک دولت دموکراتیک و آزاد دست یافت. برای ایالات متحده، سیاست فشار حداکثری باید دوباره برقرار شود و این کار باید با کمک جامعهٔ جهانی انجام شود. این شامل ایستادن در کنار مردم ایران و حمایت از آرمانهای آنها برای دموکراسی است. برنامهٔ ۱۰مادهای برای آینده ایران، نقشه مسیری روشن و عملی برای رسیدن به یک ایران باثبات، صلحآمیز، و غیرهستهیی ارائه میدهد.
ژنرال تاد وولترز، فرمانده سابق ناتو در اروپا اظهار داشت: فساد و خباثت رژیم برای مدت بسیار طولانی ادامه داشته و همهٔ شما بیش از چهار دهه خون، عرق و اشک خود را برای تغییر صرف کردهاید. خانم رجوی بسیار شفاف شرایط را تعیین کرده است. یک برنامهٔ جامع ششماهه و مجموعهیی از مراحل داریم که به ما نشان میدهد در هر لحظه چه کاری باید انجام شود. آزمون پایداری این برنامهها و مراحل در این واقعیت نهفته است که از منظر دیپلماتیک، اطلاعاتی، نظامی و اقتصادی، این برنامه قوی است و در چند سال گذشته اعتبار خود را به دست آورده است.
۷۵ـ روز ۷ سفند۱۴۰۳، کمیسیون امور خارجی سنای اسپانیا قطعنامهیی را بهاتفاق آرا و با حمایت همهٔ احزاب بهتصویب رساند که خواستار گشایش تحقیقات مستقل در مورد قتلعام۱۳۶۷ و دیگر جنایتهای رژیم ایران علیه بشریت شده و از تحقیقات مستقل مللمتحد در این باره حمایت میکند.
قطعنامه از دولت اسپانیا و اتحادیهٔ اروپا میخواهد از آرمانهای مردم ایران برای جمهوری دموکراتیک، جدایی دین و دولت، انتخابات آزاد، برابری جنسیتی، لغو مجازات اعدام، حقوق اقلیتها آنگونه که در برنامهٔ۱۰مادهیی مریم رجوی آمده، حمایت کنند.
قطعنامه نقض سیستماتیک حقوقبشر در ایران، از جمله اعدامهای غیرقانونی، دستگیریهای خودسرانه، حبسهای موقت، شکنجه، و سرکوب زنان و اقلیتها را قویاً محکوم میکند و از دولت اسپانیا و اتحادیه اروپا میخواهد از تمامی مجاری دیپلماتیک برای توقف اعدام و تضمین حمایت از مدافعان حقوقبشر استفاده کنند و یک مکانیسم دائمی نظارت بر حقوقبشر، با همکاری سرویس سیاست خارجی اتحادیه اروپا و گزارشگر ویژهٔ سازمان ملل ایجاد کنند.
قطعنامه از دولت اسپانیا و اتحادیه اروپا خواهان افزودن سپاه پاسداران به لیست تروریستی اتحادیه اروپا و اعمال تحریمها علیه رهبران و وابستگان آن بهدلیل نقش آنها در سرکوب داخلی و درگیریهای منطقهیی شده است.
روز ۲۵اردیبهشت ۱۴۰۴ اجلاس رسمی کمیسیون امور خارجی کنگرهٴ نمایندگان اسپانیا نیز بهاتفاق آرا قطعنامهیی را به تصویب رساند که وضعیت وخیم حقوقبشر در حاکمیت آخوندها، سرکوب مخالفان و نقض بنیادین و ساختاری حقوق زنان ایران را نشانههای نقض مستمر اصول اساسی حقوق بینالملل میداند و از جمله بر نکات زیر تأکید میکند:
ـ شورای ملی مقاومت ایران که نقش کلیدی در افشای نقض حقوقبشر ایفا کرده گزارش داد که در سال۲۰۲۴ هزار نفر در ایران اعدام شدند؛ رقمی بیسابقه که نسبت به سال۲۰۲۳ افزایش چشمگیری را نشان میدهد. این ائتلاف اپوزیسیون در ۸فوریه ۲۰۲۵ تظاهراتی بزرگ در پاریس برگزار کرد و خواهان تغییر رژیم و استقرار یک جمهوری دموکراتیک در ایران شد.
ـگزارش کمیته مستقل حقیقتیاب سازمان ملل تصریح میکند که بسیاری از نقضهای جدی حقوقبشر در ایران مصداق جنایت علیه بشریت هستند.
ـ در کنفرانس بینالمللی زنان، مریم رجوی با تأکید بر نقش کلیدی زنان ایرانی در مبارزه برای آزادی و دموکراسی در برابر بنیادگرایی اسلامی، به زنانی که رهبری مقاومت علیه سرکوب را برعهده داشتهاند، ادای احترام کرد.
مارتا گونزالس باسکز، نایبرئیس کنگرهٴ نمایندگان اسپانیا در سخنرانی خود دربارهٔ این قطعنامه گفت: هدف ما از این ابتکار برجستهکردن وضعیتی است که زنان ایران بهمدت ۴۴سال تحمل کردهاند؛ این وضعیت از زمانی که آخوندها آنها را از حقوق مدنی و اجتماعی خود محروم کردند، شروع شد، اما نتوانستند کرامتشان را از آنها بگیرند. با این کرامت، آنها رهبری اعتراضها علیه یک دیکتاتوری خودکامه را برعهده گرفتهاند.
خولیا بوآدا دانس، نایبرئیس اول کمیسیون برابری پارلمان اسپانیا گفت: بیایید از این قطعنامه حمایت کنیم. تمام سازوکارهای ممکن در سطح ملی، اروپایی و بینالمللی را برای حمایت از این زنان و دختران که با شجاعت و شرافت تحسینبرانگیز، در برابر رژیمی سرکوبگر و قاتل مقاومت میکنند، توسعه بدهیم.
کارلوس فلورس خوبریاس، سخنگوی کمیسیون خارجی در سخنانش تأکید کرد: وقت آن رسیده که بگوییم سپاه پاسداران یک سازمان تروریستی است و باید توسط اتحادیه اروپا با این عنوان شناخته شود و تحت تحریم قرار گیرد.
روز ۱۶اسفند بهمناسبت رمضان و در بزرگداشت دوست بزرگ مقاومت ایران سید احمد غزالی نخستوزیر سابق الجزایر کنفرانسی با حضور خانم رجوی و شماری از شخصیتهای عربی و اسلامی و صبری غزالی فرزند سیداحمد غزالی تشکیل شد. خانم رجوی در بزرگداشت یار بزرگ مقاومت گفت: «در مراسم افطار هر سال در جمع ما، شخصیتی والا و انسان بزرگمنشی حضور داشت؛ برادرم، مجاهد بزرگ سید احمد غزالی، نخستوزیر پیشین الجزایر، سمبل فراموشنشدنی همبستگی مردم منطقه و زبان امید و عزم آنها در مبارزه با بنیادگرایی تحت حمایت آخوندهای تهران. غزالی وارث ارزشهای مجاهدان و انقلاب الجزایر بود. از یاد نمیبریم که در رمضان سال۱۳۸۸ زندهیاد غزالی تشکیل کمیته عربی- اسلامی دفاع از اشرف را اعلام کرد. کمیتهیی که با شرکت و حمایت نمایندگان پارلمانها، حقوقدانان و شخصیتهای مذهبی و محققان اسلامی از کشورهای عربی و اسلامی و همچنین فرانسه تشکیل شد. در چارچوب این کمیته، او رهبری کارزار بیامانی را بهعهده داشت؛ برای دفاع از حقوق اشرفیها که در آن موقع در تهدید کشتار و قتلعام بودند. همچنین او در مبارزه با تصمیم ظالمانه دولتهای غرب که برای امتیاز دادن به رژیم آخوندی، نام مجاهدین را در لیستهای تروریستی گذاشته بودند، حضور فعال داشت.
درخشانترین نقطهنظر زندهیاد غزالی، نظریه جامعی است که در مورد سرنوشت جوامع مسلمان داشت که آن را در ضرورت وجود یک آلترناتیو دموکراتیک در برابر بنیادگرایی اسلامی برخاسته از استبداد دینی حاکم بر ایران خلاصه میکرد. نتیجهگیری مهم او که بارها در سخنرانیها و نوشتههایش بر آن تأکید کرد این بود که: ایران کشوری در جهان اسلام است که یک نیروی دموکراتیک ریشهدار مردمی دارد که در سازمان مجاهدین خلق ایران متبلور میشود. او میگفت: من معتقدم که روشنفکران، آزادگان و دموکراتها در کشورهای عربی و اسلامی باید ابتکار حمایت از این مقاومت و پشتیبانی آن را بهعهده بگیرند زیرا آنها به این نمونه منحصر بهفرد در زمانه ما نیازمندند.
چکیده نظرگاه نخستوزیر غزالی که در اجتماعی در اشرف۳ بیان کرد، این جملات است که: «فراتر از مقاومت، فراتر از فداکاریها، فراتر از ظرفیت تولد دوباره مقاومت بعد از انهدامها، آنچه من و تاریخ بهخاطر میسپاریم این است که اشرفیها تجسم و اثباتگر این امر هستند که مقاومت ایران، البته مقاومت علیه سرکوب است، البته مبارزه و جانفشانی است، ولی همچنین یک پروژه فرهنگی برای تمدن است. مردان و زنان اشرفی، تجسم این خصوصیت مقاومت ایران هستند که مسأله برای آنها فقط نبرد نیست، بلکه مسأله همچنین ساختن و احیای تمدنی است که یکی از جواهرات تمدن بشری یعنی تمدن ایران است.
آقای غزالی بارها از نقش و جایگاه مسعود رجوی، رهبر مقاومت تجلیل کرد. یک بار در روزنامه الشرقالاوسط نوشت: ”ایرانیان در رهبر مقاومت، در کسی که عمق خشمشان از رژیم حاکم بر ایران را بیان میکند، شایستگی رهبری مبارزه برای ساقط کردن این رژیم و استقرار یک حکومت دموکراتیک و انسانی در ایران را میبینند“».
در این کنفرانس خانم انیسه بومدین حقوقدان، همسر هواری بومدین رئیسجمهور فقید و از نخستین رهبران انقلاب الجزایر، دکتر منصف مرزوقی رئیسجمهور سابق تونس، دکتر جرج صبرا از رهبران انقلاب سوریه که خود مسیحی است، دکتر ریاض یاسین وزیر خارجه سابق یمن و سفیر کنونی در فرانسه، محمد جمیع سفیر یمن در یونسکو، دکتر اشرف ریفی وزیر سابق دادگستری لبنان و نماینده پارلمان، دکتر فیصل الرفوع، دکتر برکات عوجان و موسی المعانی وزرای سابق در اردن، حاتم السر علی وزیر پیشین در سودان، شیخ مسکین رئیس شورای امامان فرانسه، صادق عبروس رئیس شورای منطقهیی جامعه مسلمانان، خلیل مرون مدیر مسجد ایوری و طاهر بومدرا رئیس سابق حقوقبشر سازمان ملل در عراق و استاد جلال گنجهای مسئول کمیسیون مذاهب و آزادی ادیان در شورای ملی مقاومت سخنرانی کردند.
دکتر منصف مرزوقی گفت: رژیم آخوندها یک تهدید واقعی برای ما ملتهای عرب محسوب میشود. چرا که یک نظام توسعهطلب و تمامیتخواه است. چه کسی تصور میکرد که حکومت بشار اسد با این سرعت بهپایان برسد؟ بنابراین یقین داشته باشید که رژیم آخوندها نیز بههمان سرعت سقوط خواهد کرد. انقلابهای دموکراتیک عربی با توطئههای مختلفی شکست خوردند که یکی از آنها نقش رژیم ایران بود. بنابراین، هر فرد دموکراسیخواه در این جهان باید از مبارزات مردم ایران برای دستیابی به یک نظام دموکراتیک حمایت کند، نظامی که در آن شهروندان از دولت خود نترسند، حقوق اساسی خود را در انتخاب حاکمانشان داشته باشند و در آن، آزادی فکری، عقیدتی و سیاسی تضمین شود. ما باید از تمام برادرانی که برای تحقق چنین نظامی مبارزه میکنند حمایت کنیم.
انیسه بومدین گفت: خانم مریم رجوی زنی محترم است، زیرا هیچگاه از اصول و باورهای خود عدول نکرده است، چه در شرایط سخت و چه در شرایط آسان. سید احمد غزالی با حمایت هواری بومدین توانست شرکت ملی نفت الجزایر را تأسیس کند. این همان تصویری است که از او در ذهن دارم: شجاع، هوشمند و مصمم. در مورد صنعت نفت از زمان ملیشدن منابع هیدروکربنی، پس از شکست مصدق، هیچ رهبر یا امیری جرأت نکرده بود چنین موضعی اتخاذ کند.
جورج صبرا گفت: دوران جدیدی در منطقه آغاز شده است که دوران آزادی است ولی ما تا زمانی که آزادی کامل محقق نشود از این مسیر بازنخواهیم گشت و این امر تنها با نابودی سر مار در تهران امکانپذیر خواهد بود. همیشه رمضان کریم بوده است، اما امسال رمضان برای ما سوریها به شکل ویژهیی کریم بود. رمضان امسال پیش از عید فطر، عیدی دیگر برای ما بهارمغان آورد؛ عید آزادی، عید پیروزی، عید اعیاد، عیدی که مردم سوریه برای آن چهارده سال در برابر یک کشتار آشکار ایستادگی کردند و سرانجام به این پیروزی باشکوه دست یافتند.
دکتر ریاض یاسین گفت: سید احمد غزالی یک مرد بزرگ و استوار بود. موضعگیری این مرد در حمایت از برادرانش در مقاومت ایران. درسی مهم است که باید از آن بیاموزیم و بهره ببریم. مقاومت ایران و مجاهدین در طول ۴۰سال گذشته در برابر رژیم آخوندها ایستادگی کردهاند این درس بزرگی است که ما نزدیک به ده سال پس از سیطره شبهنظامیان حوثی بر پایتختمان صنعا از شما میآموزیم و از استقامت و پایداریتان درس میگیریم.
طاهر بومدرا تأکید کرد آقای احمد غزالی بهواقع از نخستین کسانی بود که نقش مؤثری در بنیانگذاری دولت مستقل الجزایر ایفا کردند احمد غزالی به من میگفت تو مسیر درستی را در حمایت از مجاهدین انتخاب کردهیی. او مرا به ادامه این مسیر تشویق میکرد و همواره تأکید داشت که رژیم آخوندها در ایران خطری واقعی برای تمام منطقه است.
استاد جلال گنجهای گفت: به یاد برادر و همرزم عزیز مان، مرحوم دکتر سیداحمد غزالی، که از یاران جدی، وفادار و دارای آشنایی عمیق به ارزشهای این مقاومت بود. غزالی بهعنوان نخستوزیر یک کشور اسلامی مهم این جمله ازش یاد کردنی هست و خوبست که ما دوستان ایرانیاش همیشه به یاد داشته باشیم که میگفت که: «جهان اسلام احتیاج دارد به شناختن اسلامی که مجاهدین خلق ایران معرفش هستند». این یعنی یک اسلام استقامتآموز، طاقتافزا. و باز هم به یاد رفیق عزیز فقیدمان دکتر هزارخانی که موقعی که بحث اسلام مجاهدین بود این تکه از سرود معروف را همیشه تکرار میکرد که: «الحق مجاهد غبار از رخ دین زدود».
۷۶ـ روز ۲۲فروردین۱۴۰۴، در کنفرانسی در شهرداری منطقهٔ ۵ پاریس که با حضور شهرداران، منتخبان و شخصیتهای فرانسوی برگزار شد، بیانیهٔ بیش از ۱۰۰۰شهردار فرانسه در حمایت از فراخوان خانم مریم رجوی برای پایان دادن به اعدامها در ایران و تعهد قاطع او به لغو مجازات اعدام، توسط خانم فلورانس برتو، شهردار منطقهٔ۵ پاریس اعلام شد.
شهرداران در این بیانیه با ابراز نگرانی نسبت به روند فزاینده اعدامها پس از رویکار آمدن پزشکیان، اعلام کردند: رژیم حاکم از این اعدامها برای اهداف سیاسی استفاده میکند تا با ارعاب از بروز قیامهای مردمی جلوگیری کند. در گزارش پروفسور جاوید رحمان آمده است: قتلعام، شکنجه و اعمال غیرانسانی علیه مجاهدین با قصد نسلکشی انجام شده است. هر اعدامی که تحت حاکمیت این رژیم انجام شود ذاتاً سیاسی است. عدم واکنش جامعهٔ بینالمللی به سرکوب، کشتار و اعدام، رژیم را در تداوم سرکوب بهویژه از طریق اعدامها تشویق کرده است. هیأت حقیقتیاب سازمان ملل در گزارش خود موارد قتل، حبس، شکنجه، تجاوز و سایر اشکال خشونت جنسی توسط رژیم را جنایت علیه بشریت شناخته است.
خانم رجوی در پیامی به این کنفرانس گفت: اعتراض بیش از ۱۰۰۰شهردار شریف فرانسه به اعدامها، صدای پرطنینی است که در صدها زندان خامنهای در ایران توسط هزاران زندانی زیر اعدام شنیده میشود. این فریاد، زندانیان شجاعی را که بیش از یک سال است، سهشنبههای هر هفته کارزار نه به اعدام برپا میکنند، مصممتر میکند و پیامی قوی به خانوادهها در برابر زندانها میفرستد که آنها تنها نیستند. فراخوان یکهزار شهردار فرانسه گواهی میکند که نمایندگان واقعی مردم فرانسه در کنار مردم ایران هستند. اعدامها که در سال۱۴۰۳ به ۱۱۵۰نفر رسید، واکنش دفاعی خامنهای در برابر قیام و مقاومت است. روز ۱۹فروردین، ۵زندانی سیاسی بعد از ۱۰سال زندان اعدام شدند. متأسفانه، سکوت و بیعملی، آخوندها را برای اعدام و ترور بیشتر تشویق میکند.
اما جنایات روزانه آخوندها، ارادهٔ جوانان شورشی برای سرنگونی را تقویت میکند. قلب مسأله ایران، نبرد بین مردم ایران با فاشیسم دینی است. همه تحولات داخلی و خارجی ایران حول همین نبرد است. برای این رژیم روزی که اعدامها را متوقف کند، همان روزی است که دیگر در مقابل قیام سازمانیافته مردم یارای ایستادگی ندارد و سرنگون میشود.
ژان فرانسوا لوگاره، شهردار سابق منطقه یک پاریس گفت: ما در همبستگی با مردم ایران هستیم، با زنانی که بهواقع قهرمان هستند، زنانی که خطرات بزرگی را بهجان میخرند، زنانی که اغلب از آزادی و حتی از زندگی محروم میشوند. باید صدای آنها باشیم، باید از آنها حمایت کنیم.
فلورانس برتو، شهردار منطقهٔ ۵ پاریس و میزبان کنفرانس، گفت: من از این شهرداری در قلب محله لاتین پاریس میخواهم به نام خودم و بهعنوان رئیس کمیتهٔ شهرداران اعلام کنم که ما بیش از هر زمان دیگر در کنار زنان و مردان ایرانی هستیم. امروز سه چهارم اعدامهای جهان در ایران اتفاق میافتد و قتل و ارعاب و تجاوز و خودکامگی سرپوشی برای کنترل جامعه است.
دومینیک آتیاس، رئیس شورای اداری کانون وکلای اروپایی گفت: فرانسه باید به خود ببالد که مقاومت ایران علیه این رژیم افراطی در خاکش حضور دارد. هیچ چیز و هیچکس نمیتواند زنان زندانی در ایران را مجبور به عقبنشینی کند. جنایتهای رژیم در سال۱۳۶۷ و قتلعام ۳۰هزار زندانی، جنایت علیه بشریت است.
ژیلبر میتران گفت: ما اینجا هستیم تا همراه با هزار شهردار فرانسوی بگوییم: نه به اعدام در ایران.
اینگرید بتانکور گفت: رژیم ایران بهدنبال تسلیم کردن افراد از طریق رعب و وحشت است. برای متوقفکردن این مصیبت تنها راهحل سرنگونی رژیم است. نباید با باج دادن به رژیم آخوندی به آن تنفس مصنوعی داد و گرنه هر روز با گروگانهای دیگر مواجه خواهیم شد.
ژاک بوتو، معاون شهردار منطقه مرکزی پاریس گفت: ما فراموش نکردهایم که پیش از رژیم آخوندها، مردم ایران تحتظلم رژیم شاه سرکوب میشدند. مردم ایران خواهان جمهوری دموکراتیک با جدایی دین و دولت هستند.
برونو، ماسه شهردار ویلیه آدام تلاشهای خستگیناپذیر کانونهایشورشی در ایران برای برقرار دموکراسی را ستود و تأکید کرد: به یمن این تلاشها رژیم ملاها سرنگون خواهد شد.
۷۷ـ روز ۲۳ اردیبهشت۱۴۰۴، اکثریت نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا (۲۲۰عضو کنگره از هر دو حزب) قطعنامهٔ شمارهٔ۱۶۶ مجلس نمایندگان را در حمایت از خواست مردم ایران برای یک جمهوری دموکراتیک و محکوم کردن تروریسم و سرکوب و جنگافروزی منطقهیی رژیم اعلام کردند. ۱۱تن از رؤسای کمیتههای مجلس نمایندگان، رؤسای فراکسیون حزب دموکرات در ۶ کمیته و رؤسای ۴۵ زیرکمیته، ۲۱عضو کمیتهٔ خارجی، ۳۲عضو کمیتهٔ قوای مسلح، ۳۰عضو کمیتهٔ تخصیص بودجه و ۱۴عضو کمیتهٔ اطلاعات در میان آورندگان این قطعنامه هستند.
در بخشهایی از این قطعنامه آمده است: «نظر به اینکه اعتراضات قابل توجه در ایران، بهویژه در سال۲۰۱۸، ۲۰۱۹ و ۲۰۲۲، با رهبری زنان و جوانان، شدیداً در مقابل رژیم دین سالار حاکم مقاومت کرده، دیکتاتوری سلطنتی را رد کرده و خواستار جمهوری مبتنی بر دموکراسی و کثرتگرایی شده است؛
نظر به اینکه زنان و دختران در ایران هدف اول سرکوب توسط سپاه پاسداران رژیم ایران بودهاند و از اینرو، عناصر اصلی تظاهرات علیه این رژیم زنستیز هستند که در خیابانهای ایران شعارهایی علیه نظام در حمایت از آزادی از جمله ”زن، مقاومت، آزادی“ سر دادهاند؛
نظر به اینکه تلاشهای کشورهای غربی در ۴۵سال گذشته برای تغییر رفتار این رژیم با شکست مواجه شده و راهحلنهایی برای پایان دادن به تهدید رژیم ایران برقراری یک جمهوری دموکراتیک، مبتنی بر جدایی دین و دولت و کثرتگرا توسط مردم و مقاومت ایران است؛
نظر به اینکه رژیم ایران خودسرانه و بهطرز وحشیانهیی اقلیتهای قومی و مذهبی، از جمله کردهای ایران، بلوچها، عربها، مسیحیان، یهودیان، بهائیان، زرتشتیان، و حتی مسلمانان اهل سنت را سرکوب و از حقوق اساسی انسانی خود محروم میکند که اغلب با اعدامها به اوج خود میرسد؛
نظر به اینکه مردم ایران از آزادیهای اساسی خود محروم شدهاند، به همین دلیل به هر شکلی با حکومت اقتدارگرا مخالفت میکنند، دیکتاتوری سلطنتی و استبداد مذهبی را رد میکنند، همچنانکه در شعارهای تظاهرات آنها مشهود است، و خواهان تعیین سرنوشت خودشان، مبتنی بر آرایشان، بهعنوان تنها معیار مشروعیت سیاسی هستند؛
نظر به اینکه رژیم ایران در سال۲۰۲۳ محاکمههای ساختگی ۱۰۴تن از اعضای با سابقه اپوزیسیون ایران را بهصورت غیابی آغاز کرد تا توطئههای تروریستی علیه آنها، که عمدتاً ساکن اروپا، از جمله در فرانسه و آلبانی هستند، و ادامهٔ هدف قراردادن ایرانیان مخالف خارج از کشور را توجیه کند؛
در حالیکه بیش از ۴۰۰۰نمایندهٔ پارلمان در سراسر جهان، از جمله ۲۴۳عضو از هر دو حزب در کنگره، اکثریت ۳۳مجلس قانونگذاری، اکثر در اروپا، و بیش از ۱۳۰تن از رهبران سابق جهان و ۸۰برنده جایزه نوبل از طرح ۱۰مادهیی خانم مریم رجوی برای آینده ایران حمایت کردهاند که خواستار حق جهانی رأی، انتخابات آزاد، اقتصاد بازار و جدایی دین از دولت است و از برابری جنسیتی، مذهبی و قومیتی، یک سیاست خارجی مبتنی بر همزیستی مسالمتآمیز در ایران، صلح در خاورمیانه و یک جمهوری غیراتمی در ایران، میباشد؛
نظر بهاین که نقشهمسیر خانم رجوی برای روند تغییر در ایران بر اساس مطالبات معترضان در تظاهرات سراسری در ایران، در ۲۰نوامبر ۲۰۲۴، در پارلمان اروپا، با ارائهٔ گامهای ملموس و امکانپذیر برای تغییر رژیم توسط مردم ایران و فرآیند دموکراتیک برای انتقال قدرت به مردم ارائه شد؛
نظربه اینکه گزارشگر ویژهٔ مللمتحد در امور حقوقبشر در ایران، در گزارش ژوئیهٔ ۲۰۲۴ خود، اعدام ”دهها هزار“ زندانی سیاسی در دههٔ ۱۹۸۰ و در جریان کشتار ۱۹۸۸ (تا ۳۰۰۰۰نفر) را برجسته و تأکید کرد:“گزارشگر ویژه مورد توجه قرار میدهد که ”جنایات سبعانه“ آنچنانکه گزارششده ـ که در سرتاسر ایران واقع شد ـ ارتکاب بدترین و فاحشترین موارد نقض حقوقبشر در حافظهٔ زنده ماست که به موجب آن مقامات عالیرتبهٔ کشوری به برنامهریزی، دستور و ارتکاب جنایات علیه بشریت علیه اتباع کشور خود دست زدند، توطئه کردند و فعالانه درگیر شدند، و اینکه ”اکثریت عظیمی از زندانیان اعدام شده اعضا و هواداران مجاهدین خلق ایران بودهاند“؛
نظر به اینکه بیش از ۹۰۰زن و مرد اشرف۳ در آلبانی زندانیان سیاسی سابق هستند که شاهد جنایتها در زندانهای رژیم ایران بودهاند، و بسیاری از آنها از شاهدان کشتار۱۹۸۸ و سایر قتلهای سیاسی در ایران هستند که باید برای شهادتهای احتمالی در مقابل هر دادگاه بینالمللی که در مورد کشتار در ایران تحقیق میکند کاملاً محافظت شوند؛
درحالی که نخستوزیر آلبانی در نامهیی در ۱۹آوریل۲۰۱۶ به یکی از معاونان پارلمان اروپا نوشت: ”آلبانی بهطور کامل متقبل و متعهد به تضمین تمام حقوق مقرر در کنوانسیون ژنو۱۹۵۱، در کنوانسیون حقوقبشر اروپا و در کل قوانین بینالمللی، برای پناهندگان ایرانی میباشد“؛
نظر به این به اینکه حق تعیین سرنوشت، حقی ذاتی و سلبناپذیر برای تمامی ملتهاست و رکن اصلی حقوق بینالملل، از جمله منشور مللمتحد (۱۹۴۵) را تشکیل میدهد که بر اصول خودتعیینکنندگی تأکید دارد؛ و
نظر به اینکه اعلامیهٔ استقلال ایالات متحده تأکید میکند: ”هرگاه هر شکل حکومتی به نابودی این اهداف [حقوق] منجر شود، حق مردم است که آن را تغییر دهند یا منحل کنند و حکومتی جدید برپا کنند“، و اینکه ”هنگامی که یک سلسلهٔ طولانی از سوءاستفادهها و غصبها، همواره با یک هدف مشترک، طرحی را برملا میسازد تا آنها [مردم] را تحت استبداد مطلق قرار دهد، حق و وظیفهٔ آنهاست که چنین حکومتی را سرنگون کنند و برای امنیت آینده خود، نگهبانان جدیدی را فراهم آورند“؛
بنابراین، مقرر میگردد که مجلس نمایندگان؛
۱ـ قاطعانه جنگطلبی رژیم ایران در خاورمیانه را، که منبع اصلی تروریسم و بیثباتی منطقهیی است، محکوم میکند و خواستار پایان دادن به آن است؛
۲ـ تأکید میکند که پاسخگویی به خواستهای معترضان ایرانی برای تغییرات بنیادین در داخل ایران، به همزیستی مسالمتآمیز بین کشورهای همسایه کمک میکند و امنیت منطقهیی و جهانی را ارتقا میبخشد؛
۳ـ حق ذاتی مردم ایران برای تعیین آینده سیاسی خود، همانطور که در اعلامیهٔ جهانی حقوقبشر سازمان مللمتحد بیان شده است، را تصدیق و از آن حمایت میکند؛
۴ـ خواستار حسابرسی از رژیم ایران و رهبران آن بهخاطر جنایاتشان از طریق اعمال مستمر تحریمهاست و خواستار حمایت از اپوزیسیون ایران و طرح دهمادهیی برای آینده ایران است که با ارزشهای دموکراتیک همسو بوده و جمهوری دموکراتیک، سکولار، صلحآمیز و غیرهستهیی را برای آینده ایران تضمین میکند؛
۵ ـ از جهان آزاد میخواهد، با توجه به اینکه مردم ایران از تمامی حقوق اساسی و راههای سیاسی برای تغییر در چارچوب حقوق بینالملل و اعلامیهٔ جهانی حقوقبشر محروم شدهاند، حقوق مردم ایران، معترضان و واحدهای مقاومت برای مقابله با سپاه پاسداران (IRGC) و نیروهای سرکوبگر برای ایجاد تغییر را بهرسمیت بشناسد؛ و
۶ ـ از دولت ایالات متحده میخواهد، با همکاری متحد خود آلبانی، از حفاظت کامل از پناهندگان سیاسی ایرانی در اشرف۳ در آلبانی، در برابر تلاشهای مداوم رژیم ایران برای هدف قرار دادن مخالفان در خارج از کشور اطمینان حاصل کند و آنها از تمامی حقوق مندرج در کنوانسیون ژنو۱۹۵۱ و کنوانسیون اروپایی حقوقبشر، از جمله حق زندگی، آزادی و امنیت، و حمایت از دارایی، و همچنین آزادی بیان و تجمع، بهرهمند شوند».
۷۸ ـ روز ۲۷ اردیبهشت۱۴۰۴، در کنفرانس ایران آزاد، هیأتهایی از مجلسین عوام و اعیان انگلستان، سنای ایرلند، پارلمان مالت و پارلمان ژنو در سوئیس، بیانیههای اکثریت این مجالس قانونگذاری را به رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت ایران تقدیم کردند. در این بیانیهها با یادآوری خواستهای ابراز شده در قیامهای مردم ایران مبنی بر نفی دیکتاتوریهای سلطنتی و مذهبی، بر ضرورت لیستگذاری تروریستی سپاه پاسداران، بهرسمیت شناختن مبارزه کانونهایشورشی با سپاه پاسداران، حمایت از طرح ۱۰مادهیی خانم مریم رجوی و همچنین بر خواست ابراز شده در قیامهای مردم ایران مبنی تأکید شده است.
در بیانیهٔ ۵۶۰ عضو مجلسین انگلستان (۲۳۰عضو مجلس عوام و ۳۳۰عضو مجلس اعیان) آمده است: «سال گذشته رژیم ۹ زندانی سیاسی را به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران به اعدام محکوم کرد که نشاندهندهٔ سرکوب خشونتبار مخالفان و هراس آن از مقاومت سازمانیافته است. این اقدامات بیانگر استیصال رژیم ایران است، بهویژه که فروپاشی نفوذ حزبالله و سقوط دیکتاتور سوریه ضربات جدی به استراتژی بقا و نفوذ آن وارد کرده است. در حالیکه رژیم ایران همچنان به جاهطلبیهای اتمی و اقدامات تروریستی خود ادامه میدهد؛ استمالت با این رژیم ارزشهای دموکراتیک را زیر پا میگذارد، سیاستهای سرکوبگرانه آن را تقویت میکند و امنیت جهانی را تضعیف میکند. مردم ایران در قیام ۱۴۰۱هر گونه دیکتاتوری، چه سلطنتی و چه مذهبی، را رد کرده و خواهان جمهوری دموکراتیک شدند. با توجه به اینکه رژیم راههای فعالیت سیاسی در ایران را کاملاً مسدود کرده، جامعهٔ جهانی باید حق مردم ایران را برای تغییر رژیم بهرسمیت بشناسد. حق کانونهایشورشی مجاهدین خلق که نقشی کلیدی در این تلاش مردمی برای تغییر دارند در مبارزه با سپاه پاسداران باید مورد تأیید قرار گیرد و سپاه پاسداران باید یک سازمان تروریستی اعلام شود. اپوزیسیون ایران با پلتفرم دموکراتیک خود و طرح ۱۰مادهیی خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران به همبستگی ملی فرامیخواند و نقشه مسیری برای پایان دادن به دیکتاتوری مذهبی و انتقال حاکمیت به نمایندگان مردم ارائه میکند. این چشمانداز منعکسکنندهٔ خواستهای مردم ایران است: نه به حجاب اجباری، نه به دین اجباری، نه به دیکتاتوری، نــه به اعــدامها، افق یک ایران دموکراتیک و صلح پایدار در منطقه را به تصویر میکشد».
خانم رجوی در سخنان خود در این کنفرانس، ضمن قدردانی از بیانیههای ارزشمند منتخبان مردم این کشور گفت: مماشاتگران با دیکتاتوری دینی، ارزشهایی مثل ایستادن بر سر حقوقبشر و قاطعیت در مقابل تروریسم و گروگانگیری را قربانی منافع اقتصادی و تجاری کردند. آنها ادعا میکردند که رژیم را مهار خواهند کرد. اما در عمل بهبستن راه تغییر در ایران کمک کردند. تاریخ نشان داده که شما از صحیحترین و مسئولانهترین سیاست حمایت کردهاید. پس از تجربههای بسیار، امروز برای جهان حقایق مهمی روشن شده است. از جمله این که: استبداد دینی حاکم بر ایران منشأ تروریسم و جنگافروزی در منطقه است. این رژیم از اعدام و شکنجه و سرکوب زنان در داخل ایران دست برنمیدارد. این رژیم از برنامه بمبسازی اتمی دست برنمیدارد؛ زیرا یکی از تضمینهای بقایش را از دست میدهد. از جنگافروزی در خاورمیانه دست برنمیدارد؛ زیرا هژمونیاش فرو میریزد و از تروریسم در خارج ایران دست برنمیدارد، زیرا ابزار شانتاژ و تهدید کشورهای دیگر را از دست میدهد.
در این کنفرانس باب بلکمن نمایندهٔ پارلمان انگلستان خطاب به خانم رجوی گفت: شما این مبارزه را در سخنانتان بهخوبی توصیف کردهاید: «نه به حجاب اجباری، نه به دین اجباری، نه به حکومت اجباری». این کلمات بازتابیاست از مبارزه واقعی ایران برای آزادی و دموکراسی. جنبش مقاومت شما افشاگر تروریسم رژیم و برنامه مخفی آن برای تولید تسلیحات اتمی بوده و بدون هوشیاری شورای ملی مقاومت و شبکه شجاع سازمان مجاهدین در داخل کشور، ما اکنون با یک رژیم مسلح به سلاح هستهیی و صادرکننده تروریسم در تهران مواجه بودیم.
بارونس اولون، عضو ارشد مجلس اعیان انگلستان و رئیس مشترک کمیتهٔ بریتانیایی ایران آزاد، ضمن ابراز خرسندی از بیانیهیی که توسط ۳۳۰عضو مجلس اعیان در حمایت از مردم و مقاومت ایران امضا شده، گفت: امروز جهان میداند که مرکز تروریسم و جنگطلبی در منطقه، رژیم آخوندهاست و خوشبختانه، نمایندگان انگلستان در شرایط بسیار دشوار در کنار مردم ایران و مقاومت ایران ایستادهاند.
سناتور مری فیتزپاتریک، عضو سنای ایرلند گفت: بیستو هفتمین دورهٔ سنای ایرلند در بیانیهٔ خود بحران روبه وخامت حقوقبشر در ایران و سرکوب وحشیانه مردم ایران توسط رژیمی استبدادی را محکوم میکند. ما برای آزادی، دموکراسی و حقوقبشر ایستادهایم و کاملاً از برنامه ۱۰مادهیی بهعنوان جایگزینی برای یک ایران آزاد و دموکراتیک حمایت میکنیم. ما باور داریم که ایران آزاد خواهد شد و باعث افتخار ماست که از این مبارزه برای آزادی، دموکراسی و حقوقبشر پشتیبانی کنیم.
بیانیهٔ ۵۶۰تن قانونگذار انگلستان آه از نهاد خلیفه ارتجاع و کارگزاران و مزدوران درآورد. مجلس رژیم روز۳۰ اردیبهشت بیانیهیی در این رابطه صادر کرد که در جلسه رسمی آن قرائت شد و موضع قانونگذاران انگلستان را تهدیدی برای «حاکمیت و امنیت و اقتدار نیروهای مسلح» نظام ولایت ارزیابی کرده بود. در بیانیهٔ مجلس ارتجاع آمده بود: «مجلس شورای اسلامی با استناد به اصول مسلم حقوق بینالمللی و بر پایه وظیفهٔ انقلابی و قانونی خود در دفاع از حاکمیت ملی، امنیت ملی و اقتدار نیروهای مسلح کشور اقدام نابخردانه و مغرضانهٔ بیش از ۵۵۰ نمایندهٔ پارلمان عوام و عضو مجلس اعیان بریتانیا را که طی نامهیی رسمی خواستار گنجاندن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمانهای بهاصطلاح تروریستی شدهاند بهشدت محکوم میکند».
مجلس ارتجاع بیانیهٔ مشترک مجلسین انگلستان را «تحت القائات مجاهدین» دانست و با تهدیدهای تروریستی نوشت: «مجلس شورای اسلامی ضمن محکومیت قاطع این اقدام مغرضانه تأکید میکند تصمیم احتمالی دولت بریتانیا برای تروریستی نامیدن سپاه پاسداران نقض بدیهی اصول روابط بینالملل بود و با واکنش قانونی و متقابل جمهوری اسلامی ایران مواجه خواهد شد» و «نیروهای نظامی بریتانیا و پایگاههای آن در منطقه غرب آسیا و خلیجفارس در فهرست نهادهای متجاوز قرار گرفته و اقدامات متناسب صورت خواهد گرفت».
۷۹ـ روز ۶خرداد ۱۴۰۴ کنفرانسی در مجلس ملی فرانسه به دعوت کمیتهٔ پارلمانی برای یک ایران دموکراتیک به ریاست خانم کریستین ارگی، رئیس این کمیته، با حضور و سخنرانی خانم مریم رجوی و شماری از پارلمانترهای فرانسوی و پروفسور آلخو ویدال کوادراس برگزار شد.
خانم رجوی در این کنفرانس گفت: من امروز میخواهم توجه شما را به ضعف بنیادین رژیم در مقابل مردم و مقاومتی که قصد سرنگونیاش را دارند، جلب کنم. روز ۱۶اردیبهشت امسال، اژهای رئیس قضاییهٔ آخوندها اعتراف کرد که حدود ۹۰هزار معترض که بسیاری از آنان دانشجو و دانشآموز بودند، در اعتراضات ۱۴۰۱ دستگیر شدهاند. در واقع مردم ایران بهویژه نسل جوان در حال شورش علیه رژیم است. در یکسال گذشته کارگران، نفتگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان و رانندگان هزاران بار اعتراض و اعتصاب کردهاند. به موازات آنها کانونهایشورشی، روزانه در سراسر کشور در حال فعالیت هستند. آنها عملیات ضداختناق را پیش میبرند. آخوندها با ۱۱۵۰ اعدام در سال ایرانی گذشته به مقابله برخاستهاند. احکام اعدام برای هواداران مجاهدین در ماههای اخیر رو به افزایش بوده است.
خانم رجوی با تأکید بر اینکه رژیم آخوندها از سرکوب داخلی و تروریسم و جنگافروزی در خارج دستبرنمیدارد گفت: رژیم هر بار از مذاکره برای خرید زمان استفاده کرده و در قدم بعد تأسیسات اتمی را تکمیل میکند. همچنانکه مقاومت ایران بارها اعلام کرده، قدم اول برای جلوگیری از دستیابی دیکتاتوری دینی حاکمبر ایران به بمب اتمی، به کارانداختن بند ماشه و فعالکردن قطعنامههای شورای امنیت مللمتحد و جمع کردن کامل بساط اتمی رژیم بهویژه غنیسازی است.
خانم رجوی در قسمت دیگری از سخنانش گفت: ۲۷مه سالگرد اولین نشست شورای ملی مقاومت فرانسه در سال۱۹۴۳ است که توسط ژان مولن گردهم آمدند. این فرصتی است برای یادآوری ارزشهای مقاومت: شجاعت، دفاع از جمهوری، عدالت و احترام به دیگران. باید از زنان و مردانی که برای آزادی فرانسه از اشغال نازیها جان خود را بهخطر انداخته و فدا کردند، قدردانی کرد. این تجربهیی است که با بنیانگذاری شورای ملی مقاومت ایران توسط مسعود رجوی در تیرماه ۱۳۶۰ در تهران تکرار شده است.
کریستین آریگی در این کنفرانس گفت: کمیته ما موفق شده تداوم دفاع از حقوق مردم ایران و مقاومت آنها را در طول دورههای مختلف قانونگذاری حفظ کند، آنهم بهرغم اختلافنظرهای آشکار اعضای آن درباره مسائل داخلی فرانسه که البته این روزها کم هم نیستند. کمیتهٔ ما همواره بر اصولی پایبند بوده که آنرا از دیگر فعالیتهایی که مدعی حمایت از اپوزیسیون ایران هستند، متمایز میسازد. برای مثال، اصل محکومیت هر شکل از دیکتاتوری برای ایران، چه بازگشت به سلطنت که مردم ایران پیشتر در تاریخ خود با آن روبهرو بودهاند و چه حکومت مذهبی کنونی.
آندره شاسین، رئیس گروه چپ دموکرات و جمهوریخواه در مجلس ملی تا مارس ۲۰۲۵ گفت: وقتی تاریخ فرانسه را میخوانیم، به جوانانی فکر میکنیم که در ۱۸سالگی به مقاومت پیوستند، پدرم یکی از رزمندگان این مقاومت بود، کسانی که خانوادهشان را ترک کردند، برخی آنان را سرزنش میکردند که چرا خانوادهشان را رها کردهاند تا بجنگند؟ یادبودی که امروز صبح در برابر آن ایستاده بودم، «دیواری در برابر فراموشی» نام گرفته است. شما نیز دیواری در برابر فراموشی بنا نهادهاید. من آنرا در کتابخانهام دارم و وقتی سرم را بلند میکنم، آنرا با احساسی عمیق نگاه میکنم؛ آن کتاب شهیدانی است که شما یادشان را گرامی میدارید.
آندره شاسین افزود: بهشما اتهام تروریسم میزنند، اتهام از همپاشاندن خانوادهها و اتهاماتی دیگر، همانطور که به رزمندگان مقاومت فرانسه نیز میگفتند «تروریست» یا اینکه «به جمهوری لطمه زدهاند». بههمین دلیل باید مقاومت شما را ستود و آنرا به مقاومت خودمان پیوند زد. امروز صبح، مراسم با ترانهیی به پایان رسید. ترانه «گل پاریس» که مربوط به دوران مقاومت است. با خود فکر کردم، شاید با کمی تغییر، بتوانم این ترانه را به شما تقدیم کنم:
«بقال محلهمان آنرا در پیشخوان نگه داشته بود،
مأمور مالیات آنرا در کشوش حفظ کرده بود
گلی چنین زیبا، گل امیدمان،
داروخانهچی آنرا در شیشهیی نوازش میکرد
سرجوخه سابق از آن با ژنرال سابق سخن گفته بود،
چون این آرمانمان بود
کشاورز شاهد شکوفایی آن در مزارعش بود،
کشیش پیر آنرا در آسمانی سفید میستود
گل امید، گل شادی، همهٔ آنان که برای آزادی ما جنگیدند
در طلوع صبح، در برابر چشمانشان، این گل درخشان را دیدند
گل ایران با سه رنگ و با شیر و خورشید».
در این کنفرانس در مجلس ملی فرانسه، دکتر آلخو ویدال کوادراس رئیس کمیتهٔ بینالمللی در جستجوی عدالت در سخنانش گفت: گاهی میشنویم که اگر این رژیم سقوط کند، ایران به هرج و مرج کشیده خواهد شد، این حرف غلط است. زیرا اولاً، جامعهٔ ایران، جامعهٔی است بسیار فرهیخته، بسیار پیشرفته، با تاریخی کهن. ثانیاً، آلترناتیوی آماده وجود دارد: شورای ملی مقاومت ایران، با برنامهٔ ۱۰مادهییاش، با برنامهیی برای انتقال از دیکتاتوری به دموکراسی و با شبکهٔ گستردهٔ مقاومت در داخل کشور که میتواند این گذار به دموکراسی را بهخوبی سازماندهی کند. این تصور از هرج و مرج که گویا باید با رژیم حاکم مذاکره کرد چون سقوطش فاجعهبار خواهد بود، کاملاً نادرست است.
فیلیپ گوسلن، نایبرئیس کمیتهٔ قانوناساسی در مجلس ملی و نایبرئیس کمیتهٔ پارلمانی برای یک ایران دموکراتیک گفت: من همیشه به برنامهٔ ۱۰مادهیی فکر میکنم که بر اصولی بنیادین تأکید دارد: برابری زن و مرد، حاکمیت قانون و حفظ آن از طریق دموکراسی. باید از دولتها، از اروپا، بخواهیم که به بیانیههای دیپلماتیک اکتفا نکنند، البته بیانیهها مهم هستند. وقتی سفیر احضار میشود، این بهمثابه اخطار است. اما آیا اخطار کافی است؟ آیا این در شأن دهها یا شاید صدها قربانی احتمالی که میتوانستند در (توطئه تروریستی) ویلپنت کشته شوند، هست؟ آیا این در اندازه و اهمیت حمله به همکار ما هست؟ کسی که نزدیک به ۱۵سال نایبرئیس پارلمان اروپا و سناتور اسپانیایی مورد احترام ما بوده است. لیستهایی وجود دارد که در آن نام افراد نامطلوب، کسانی که علیه رژیم مبارزه میکنند، ثبت شده است و همکار و دوست ما هم در این لیست بود. باید هشدار داده میشد، باید اقدامی صورت میگرفت و ما حق داریم بگوییم: هرگز نباید دوباره چنین چیزی تکرار شود.
ژولین بورژرول، سخنرانی نماینده اروه سولینیاک را قرائت کرد که در آن آمده بود: ۱۲نفر از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران به اعدام محکوم شدهاند. این اعدامها انتقامگیری سیاسی هستند. رژیم ایران کسانی را هدف قرار میدهد که نماد یک آلترناتیو هستند؛ ارائهدهندگان دیدگاه ایران آزاد، دموکراتیک، مبتنی بر جدایی دین از دولت. من مانند بسیاری از همکاران خواستار محکومیت قاطع این اعدامها و حمایت از برنامهٔ ۱۰مادهیی ارائه شده توسط مریم رجوی هستم. این برنامه چشماندازی روشن برای ایران فردا ارائه میدهد.
ژان پیر برار، از بنیانگذاران کمیتهٔ پارلمانی برای یک ایران دموکراتیک، گفت: قبل از هر چیز، میخواهم ابراز خوشحالی کنم از اینکه آلخو اینجاست. او خیلی فروتن و متعهد است. چیزی که او نگفت این بود که با وجود آن حال وخیم، در حالی که زخمی و خونین بود، این نیرو را یافت که روی تلفن همراهش مقصران را معرفی کند.
وی در ادامهٔ سخنان خود گفت: آنهایی که بهدنبال راهحلهای جایگزین برای سازش با آخوندها هستند، جنایتکارند. این دال بر صحت شعاری است که من شنیدهام: «نه گربه، نه بچهگربه»! چون برخی کاری بهتر از بیرون آوردن پسر شاه ایران از نفتالین ندارند، با این تصور که شاید با این یکی شانس بهتری داشته باشیم. نخیر! «نه شاه، نه ملا» و این وظیفهٔ کمیته پارلمانی برای ایران دموکراتیک است که در این زمینه هوشیار باشد.
۸۰ـ روز شنبه ۱۰خرداد ۱۴۰۴، در کنفرانس ایران آزاد هیأتهایی از مجلسین عوام و اعیان انگلستان، پارلمان ایتالیا، سنای ایرلند، پارلمان مالت و پارلمان ژنو، بیانیههای اکثریت این مجالس قانونگذاری را به خانم رجوی تقدیم کردند. مریم رجوی با قدردانی از این حمایتهای ارزشمند گفت: مقاومت مردم ایران با پشتوانهٔ رزم و فداکاری در یک جنبش سازمانیافته و یک نسل جوان شورشگر برای تغییر بزرگ در ایران و بهزیر کشیدن استبداد دینی و تشکیل جمهوری دموکراتیک مبارزه میکند. وقایع توفانی در یکسال اخیر اهمیت کلیدی یک آلترناتیو دموکراتیک را هر چه بیشتر برجسته میکند که حامل راهحل حقیقی مسأله ایران است.
خانم نایکه، گروپیونی نمایندهٔ پارلمان ایتالیا دربارهٔ بیانیهٔ اکثریت این پارلمان گفت: این یک پیامی قوی است که فراتر از اختلافات سیاسی با صدایی واحد میگوید؛ ایتالیا در کنار آزادی ایستاده است. طرح خانم رجوی تنها یک برنامه سیاسی نیست، بلکه چشماندازی روشن است؛ ایرانی دموکراتیک، با جدایی دین و دولت و بدون مجازات اعدام. ایرانی که در آن زنان از حقوق برابر برخوردار باشند، انتخابات آزاد و شفاف برگزار شود و بالاخره اینکه کرامت انسانی محترم شمرده شود. این آرزویی است که امروز، به لطف نیروی مقاومت و رهبری خانم رجوی، در حال تبدیل شدن به واقعیت است. مقاومت ایران، کانونها و واحدهای مقاومت، چهرهٔ ایران را از درون دگرگون میکنند و پارلمان ایتالیا امروز پیامی روشن به آنها میفرستد: شما تنها نیستید. امیدهای مردم ایران، امید ما نیز هست. درود بر مقاومت ایران و کسانی که برای آزادی میجنگند. زنده باد ایرانی آزاد، عدالتخواه و در صلح با جهان.
کارستن مولر، نمایندهٔ مجلس فدرال آلمان در این کنفرانس گفت: رژیم ایران این کشور را با فرهنگ غنی آن به گروگان گرفته و تروریسم را به خارج از مرزهای ایران هم صادر میکند. این رژیم تا بن استخوان فاسد است و در داخل ایران هم بدترین نوع جنایت علیه بشریت را مرتکب میشود. ما امروز اینجا هستیم تا به مردان و زنانی احترام بگذاریم که میجنگند و مبارزه سختی را پیش بردهاند. ما باید به حمایت از آنها ادامه بدهیم. زیرا آزادی با ارزشترین دارایی انسانی است. احساس مشترک و درک مشترک دیگری که به سخنان خانم گروپیونی معنا میدهد، ارجگذاری به فداکاری و قیمت خونینی است که مجاهدین در نبرد با رژیم ضدبشری آخوندها پرداختهاند؛ درک مشترکی که نشان میدهد چرا امیدهای مردم ایران، امید مردم آزادیخواه در دیگر نقاط جهان هم هست.
۸۱ ـ روز ۲۸خرداد ۱۴۰۴ کنفرانس «ایران: راهحل سوم تغییر رژیم توسط مردم و مقاومت ایران» در پارلمان اروپا در استراسبورگ با حضور و سخنرانی خانم رجوی برگزار شد. در این کنفرانس نمایندگان پارلمان اروپا از گروههای مختلف سیاسی سخنرانی کردند.
خانم رجوی در سخنان خود در این کنفرانس گفت: از ۳۰آبان سال۱۴۰۳، که من در پارلمان اروپا با شما صحبت کردم، ۷ماه گذشته است. ترجیح میدهم بحث امروز را با فرموله کردن آنچه آن روز میگفتیم شروع کنم:
۱ـ بحران سرنگونی سراپای دیکتاتوری دینی را فراگرفته حالا این را همه بهچشم میبینند. بهخصوص چشمهایی که سوریه و آخر کار بشار اسد را در سال گذشته دیدند. کسی انتظارش را نداشت، اما واقعی بود و واقع شد.
جنگی که از بامداد جمعه ۲۳خرداد شروع شده، آغاز یک مرحلهٔ خطیر در وضعیت ایران و تحولات منطقه است. اما باید تأکید کنم که جنگ اصلی که از ۴۴سال پیش، دقیقاً از ۳۰ خرداد۱۳۶۰، در جریان است جنگ مردم و مقاومت ایران با حاکمیت فاشیسم دینی است و راهحل آن هم سرنگونی این رژیم بهدست مردم و مقاومت ایران است. من ۲۱سال پیش در همین پارلمان گفتم راهحل ایران نه در مماشات و نه جنگ، بلکه راهحل سوم یعنی تغییر رژیم از طریق مردم و مقاومت سازمانیافته است و گفتم: «سیاست سازش و مماشات، رژیم آخوندی را در ادامه سیاستهایش تشویق و بالمال جنگ را به کشورهای غربی تحمیل میکند». «بیایید نگذاریم که تجربهٔ مونیخ با آخوندهای مسلح به بمب اتمی، تکرار شود» و حالا میبینیم که مماشات با رژیم، جنگ را تحمیل کرده است. امروز هم تأکید میکنم که لازمهٔ صلح و امنیت پایدار در این منطقه از جهان تغییر رژیم ایران بهدست مردم و مقاومت ایران است.
۲ـ مقاومت ما از ابتدا گفت افعی کبوتر نمیزاید و دیکتاتوری دینی اصلاحپذیر نیست. بهدنبال صدور تروریسم و بنیادگرایی و تسلیحات اتمی است و از غنیسازی دست برنمیدارد. این هم به اثبات رسید.
۳ـ گفتیم که مذاکره و مماشات با این رژیم، بهجایی نمیرسد و تنها وقتکشی و فرصت دادن به رژیم است. این هم واقعی بود و به اثبات رسید.
۴ـ این مقاومت ما بود که نخستینبار در مرداد۱۳۸۱، از تأسیسات پنهان اتمی رژیم آخوندی پرده برداشت. رئیسجمهور وقت آمریکا، معاون رئیسجمهور، وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی آن کشور، بارها به این حقیقت اشاره کردند که جهان از پروژه بمبسازی رژیم بیخبر بود و این مقاومت ایران بود که دنیا را بیدار کرد. در غیراین صورت، رژیم بمبها را مخفیانه ساخته بود. در آن روز صورت مسأله این بود که چه باید کرد؟ من از همان زمان، بر راهحل سوم تأکید میکردم. به این معنا که نه مماشات و نه جنگ، بلکه تغییر رژیم از طریق مردم و مقاومت سازمانیافته و مشروع و عادلانه آنها. همان مقاومتی که متأسفانه بهجای این رژیم و سپاه پاسدارانش، توسط آمریکا و اروپا لیستگذاری شده بود و این طنز تلخ تاریخ بود.
تا اینکه ابتدا اتحادیهٔ اروپا در سال۱۳۸۷ و سپس آمریکا در سال۱۳۹۱، لیستگذاری شورای ملی مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران را لغو و باطل اعلام کردند.
منظورم از این یادآوری تأکید بر حقانیت و اصالت راهحل سوم است. ما گفتیم نه پول میخواهیم و نه سلاح، بلکه فقط میخواستیم و میخواهیم مانند شما اروپاییها، در مقابل فاشیسم از نوع دینی آن مقاومت کنیم و این مقاومت بهرسمیت شناخته شود. فقط همین. ولی این حق تا امروز از ملت ما و مقاومت ما دریغ شده است.
البته شما در این پارلمان و همکارانتان یعنی چهار هزار پارلمانتر در دو سوی آتلانتیک و شخصیتهای سیاسی و علمی همفکرتان، بارها بر آن پای فشردهاید.
۵ ـ نتیجه اینکه راهحل این جنگ و بحران، سرنگونی و تغییر این رژیم بهوسیله مردم و مقاومت ایران است. بله، آلترناتیوی با برنامهٔ مشخص و با سابقهٔ طولانی در یک نبرد بیوقفه با دیکتاتوری دینی وجود دارد، یعنی شورای ملی مقاومت ایران که امسال ۴۴ساله میشود. آلترناتیو را نمیتوان مانند ۱۰۰سال پیش با منصوب کردن یک شاه توسط انگلستان بر سر کار آورد. یا مانند سال۱۳۳۲، با کودتا توسط آمریکا علیه دولت ملی دکتر مصدق با سرکوب و شکنجه اعدام و تحمیل کرد. اگر یک دولت ملی و دموکراتیک بر سر کار بود، تاریخ ایران و وضعیت این قسمت از جهان متفاوت بود و خمینی و آخوندها به قدرت نمیرسیدند.
اما مردم ایران و فرزندان آزادیخواه آن تسلیم نشدند و امروز ما در شصتمین سال مبارزه و مقاومت سازمان مجاهدین خلق ایران در برابر دو دیکتاتوری هستیم؛ دیکتاتوری سلطنتی شاه و دیکتاتوری دینی آخوندها.
ما در این مبارزه حتی یک روز توقف و تعطیل نداشتیم. زندانها و شکنجهگاهها و جوخههای اعدام دیکتاتوریهای شاه و شیخ هم یکروز توقف و تعطیل نداشتهاند، تا روزی که سرنگون شوند.
بههمین خاطر است که ما میگوییم نهشاه و نهشیخ، یعنی مردم ایران پذیرای هیچگونه دیکتاتوری نیستند و آزادی میخواهند.
خانم رجوی در قسمت دیگری از سخنرانی خود گفت: مسأله روز در ایران و جنگی که برای آن برپا شده، مسأله اتمی است. اما مسأله ایران در تمامیت خود بهمراتب فراتر از برنامه اتمی این رژیم است. مسأله ایران در اصل تعارض میان مردم و مقاومت ایران با استبداد دینی است. سال گذشته گزارشگر سازمان ملل، کشتار و قتلعام زندانیان سیاسی در دههٔ ۱۳۶۰و ۶۷ را نسلکشی و جنایت علیه بشریت اعلام کرد. حال به بیلان سال گذشته نگاه کنید. از شروع کار پزشکیان در مرداد ۱۴۰۳، تا امروز بیش از ۱۳۵۰ زندانی اعدام شدهاند. در هیچ کشوری بهنسبت جمعیتش به اندازه ایران اعدام صورت نمیگیرد. با این حال دولتها و رسانههای غرب کمترین توجه را به آن نشان میدهند.
در هیچ کشوری به اندازه ایران اعتراض و مقاومت برای تغییر رژیم نیست. هر روزه کارگران، کارمندان، معلمان، پرستاران و بازنشستگان در شهرهای مختلف کشور دست به اعتراض میزنند. در سال گذشته، کانونهای شورشی ۳۰۰۰بار بهعملیات ضداختناق علیه آخوندها دست زدهاند، اما دولتها و رسانههای غرب عمداً آنچه را روی زمین در جریان است، نادیده میگیرند...
همچنانکه مسعود رجوی رهبر مقاومت گفته است: نتیجهٔ این نبرد عادلانه از پیش روشن است. نه به «گذشته» برخواهیم گشت، نه در وضعیت «حال» درجا خواهیم زد، بلکه «آینده» قطعاً محقق خواهد شد. بله یک جمهوری آزاد و دموکراتیک. وقت آن است که پارلمان اروپا از اتحادیهٔ اروپا و کشورهای عضو بخواهد مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم را بهرسمیت بشناسند.
خاویر سارسالخوس از کنفرانس رؤسای کمیسیونهای پارلمان اروپا گفت: حضور شما نه تنها نماد مقاومت است، بلکه یادآوری واضحی است از پایانپذیری ظلم در ایران. اتحادیه اروپا باید بهطور قاطع اقدام کند، با قراردادن سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی، اجرای تحریمهای مؤثر و با حمایت از مقاومت دموکراتیکی که امروز اینجا نمایندگی میشود. ما اطمینان داریم که برنامهٔ ۱۰مادهیی شما انتظارات، نگرانیها و مطالبات هر متعهد به دموکراسی را برآورده میکند.
فرانسیشکو آسیش، عضو کنفرانس رؤسای هیأتها و عضو کمیسیون خارجه گفت: همانطور که خانم رجوی بهروشنی بیان کرد، هر ملتی حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند؛ این یک حق و هم یک وظیفه است و شما این وظیفه را بهخوبی برعهده گرفتهاید. ما یک چیز را خوب میدانیم: دموکراسی صادرشدنی نیست. دموکراسی چیزی است که ملتها باید خودشان آن را بسازند. حضور کانونهایشورشی سازمان مجاهدین خلق ایران، در سراسر کشور، یک سرمایهٔ استراتژیک و حیاتی بهشمار میرود و به همین دلیل، ما همه باید از این جنبش مقاومت حمایت کنیم تا بتواند آن تغییر مورد انتظار را رقم بزند و جمهوری دموکراتیک را در ایران مستقر کند.
لیولوکا اورلاندو، عضو کمیسیون خارجی گفت: رژیم ملاها اصلاحپذیر نیست و باید برچیده شود، نه با مداخلهٔ خارجی، بلکه با تعهد دموکراتیک مردم ایران. مایلم فقط به شکست تلاشهای پیشین برای تحمیل دموکراسی از طریق جنگ اشاره کنم؛ این بههمان اندازه خطرناک است که تصور کنیم نئوفاشیسم سلطنتی به رهبری بچه شاه میتواند جایگزینی قابلقبول باشد. این فرد بهصراحت ارتباط خود را با سپاه پاسداران اعلام کرده است؛ یعنی با نهادی که مسئول اصلی شکنجه، اعدام و سرکوب مردم ایران و حمایت از تروریسم در خارج است. در جریان خیزش۱۴۰۱، مردم ایران موضع خود را بهروشنی بیان کردند. شعارهای «مرگ بر خامنهای» و «نه شاه، نه شیخ» نشان داد که مردم هم با دیکتاتوری مذهبی و هم با سلطنت مخالفند. مردم ایران نمیخواهند به گذشته بازگردند.
راینس پوزناکس، عضو دیگر کمیسیون خارجی گفت: من بهطور ویژهیی تحتتأثیر شجاعت مردم ایران قرار گرفتهام، بهطور خاص زنان، جوانان، و مقاومت سازمانیافتهیی که رزمندگانش هر روز جان خود را برای آرمان آزادی بهخطر میاندازند. من کاملاً از فعالیتهای کانونهایشورشی سازمان مجاهدین خلق ایران در داخل کشور حمایت میکنم.
پتراس استراویچیوس، عضو کمیسیون خارجی و رئیس مشترک دوستان ایران آزاد گفت: مقاومت ایران در پارلمان اروپا و در بسیاری از کشورهایی که خود نیز مسیر تغییر را پیمودهاند، دوستان و شریکانی دارد. روی ما حساب کنید، و ما در کنار شما خواهیم ایستاد تا به مردم ایران در رسیدن به نقطه تحول کمک کنیم.
آنتونیو لوپزوایت، عضو کنفرانس رؤسای هیأتهای پارلمان اروپا با اشاره به سخنان خانم رجوی گفت: در دنیای سیاست، نمونههای زیادی وجود ندارد که یک جنبش مقاومت بگوید «بهمحض شکلگیری دموکراسی و انتخاب پارلمان، خود را منحل میکنم». این نوع رفتار، آرامش و اطمینان خاطر میدهد. این رویکرد دموکراتیک نوید آینده شکوفا برای مردم ایران است که سالها رنج کشیدهاند.
۸۲ ـ در همین روز (۲۸ خرداد) کنفرانس دیگری تحت عنوان «ایران: راهحل سوم، تغییر رژیم توسط مردم و مقاومت ایران» در پارلمان اروپا در استراسبورگ با حضور و سخنرانی خانم رجوی و شماری از اعضای پارلمان و شخصیتهای برجسته اروپایی تشکیل شد.
خانم رجوی گفت: تا آنجا که به موضوع اتمی برمیگردد ما بارها خطاب به خامنهای گفته بودیم و باز هم تکرار میکنیم بفرمایید مذاکره کنید و دست از بمب اتمی بردارید. اما خامنهای همچنانکه امروز هم در پیام تلویزیونیاش تکرار کرد تن به این کار نمیدهد زیرا بمب اتمی را ضامن بقای خودش و اعمال هژمونی در منطقه و عقبنشینی از آن را کوتاهترین راه سرنگونی میداند. او تمام قیمت را از مردم بیپناه میگیرد و آنها را در جنگ و اضطراب و ناامنی و آوارگی فرو میبرد تا رژیم را حفظ کند.
در این کنفرانس کارلو چیچولی نمایندهٔ پارلمان اروپا از ایتالیا گفت: صلح و امنیت در ایران و منطقه تنها با عبور از این رژیم ممکن خواهد بود و این نیازمند نیرویی ایرانی سازمانیافته، باثبات، معتبر و همسو با اهداف دموکراتیک است. این دقیقاً همان نقشی است که سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت ایران ایفا میکنند. تغییر واقعی فقط میتواند از طریق یک نیروی سازمانیافته و مصمم در داخل کشور صورت گیرد. این درسی است که از تاریخ قرن بیستم میگیریم. معادله روشن است: تا زمانی که این رژیم در قدرت بماند، هرگز از سیاستهای اتمی، موشکی و تهاجمی خود دست نخواهد کشید، چرا که اینها پایههای بقای آن هستند.
نیکولا پروکاچینی، رئیس مشترک گروه محافظهکاران و رفرمیستها در پارلمان اروپا گفت: ما آرزو داریم که مردم ایران به آزادی برسند. ۴۰سال است که متأسفانه نام کشور شما با رژیمی سرکوبگر گره خورده است. اما اگر کمی عمیقتر فکر کنیم، این تنها بخش کوچکی از تاریخ چند هزار سالهٔ ملت شما است؛ ملتی که همواره نماد آزادی، بردباری، هنر، شعر و فرهنگ بوده است. شما جهان را روشن کردهاید و یقین دارم که بهزودی دوباره این کار را خواهید کرد. پس، قوی باشید و برایتان آرزوی موفقیت دارم.
گی فرهوفشتاد، نخستوزیر سابق بلژیک که در این کنفرانس شرکت داشت گفت: بهترین تضمین جلوگیری دستیابی رژیم ایران به بمب اتمی در آینده، ایجاد یک ایران دموکراتیک است. آنچه امروز از اتحادیه اروپا و تمامی بازیگران بینالمللی انتظار میرود، یک استراتژی تعامل فعال با مردم ایران است، هر چه سریعتر. ما همراه با چند تن از همکاران پیشین، از جمله آقای آلتمایر، وزیر پیشین اقتصاد آلمان و لیام فاکس، وزیر پیشین دفاع انگلستان، سندی را برای مقامات اروپایی تهیه کردهایم که میتواند راهنمای این استراتژی نوین باشد. این استراتژی بر چهار عنصر اساسی بنا شده است. اولین عنصر این است که در سریعترین زمان ممکن، سپاه پاسداران بهعنوان یک سازمان تروریستی معرفی شود، . عنصر دوم تحریمهای سیاسی و مالی علیه تمامی افرادی است که در رژیم آخوندها نقش دارند. سومین ستون این استراتژی این است که از همین امروز باید آمادگی لازم را برای گشودن پروندههای قضایی علیه کسانی از رژیم آخوندها که مسئول نقض حقوقبشر و اعدامها هستند فراهم شود. جهان نمیتواند پس از بیش از چهل سال، همچنان از بهرسمیتشناختن جنایتکار بودن این رژیم سر باز زند؛ اما نکته چهارم و به باور من مهمترین نکته، گشودن یک گفتگوی ساختاریافته و رابطهیی جدی با اپوزیسیون دموکراتیک ایران است. چرا نباید در این شرایط، بهویژه شورای ملی مقاومت ایران را بهعنوان نماینده قانونی مردم ایران بهرسمیت بشناسیم؟ این کاری است که میتوانیم انجام بدهیم و تأثیری بهسزا خواهد داشت.
اندا کنی، نخستوزیر جمهوری ایرلند ۲۰۱۷-۲۰۱۱ گفت: من امیدوارم با تکیه بر برنامهیی که نخستوزیر پیشین بلژیک و همکارانش تهیه کردهاند، بتوان این تلاش را به پوشش جهانی رساند. خوشحالم که به استراسبورگ آمدم و از این حرکت حمایت میکنم؛ چرا که این پارلمان به اصول دموکراسی و حق مردم برای داشتن نظر، اعتقاد دارد. بگذارید مردم ایران آینده خود و فرزندانشان را خودشان رقم بزنند.
آلبریکو گامبینو نایبرئیس کمیسیون خارجی پارلمان اروپا گفت: من تمام همبستگیام را در پیشبرد این مبارزه بزرگ برای دموکراسی با شما اعلام میکنم تا در آیندهیی نزدیک بتوانیم بهعنوان نمایندگان پارلمان اروپا، از ایران و تهران بهعنوان یک کشور آزاد بازدید کنیم.
ریشارد چارنسکی، نایبرئیس پارلمان اروپا و زیر پیشین امور اروپایی لهستان گفت: در طول سالهایی که در پارلمان اروپا بودم، دستیابی به ایران آزاد را یکی از اهداف اصلی زندگی سیاسی خود قرار دادم. این تعهد بیش از ۲۰سال ادامه داشته است و من هر آنچه در توان داشتم برای حمایت از جنبش خانم رجوی برای یک جمهوری دموکراتیک و مبتنی بر جدایی دین و دولت انجام دادهام، جنبشی که هم دیکتاتوری سلطنتی و هم دیکتاتوری مذهبی آخوندها را رد میکند.
دومینیک آتیاس از دیگر سخنرانان کنفرانس گفت: ما گاهی چهرهٔ فریبندهٴ رضا پهلوی را در تلویزیون میبینیم. ایرانیها او را نمیخواهند آنها هیچ دستنشاندهٴ تازهیی روی تخت سلطنت را نمیخواهند. ۸۵سال پیش، ژنرال دو گل مردم فرانسه را به مقاومت فراخواند. آنهایی که مقاومت میکردند، تروریست نامیده میشدند. پدر من یکی از همین تروریستها بود. او در سال۱۹۴۲ در سن ۲۱سالگی، به لندن رفت تا به نیروهای فرانسه آزاد بپیوندد. او همواره به من میگفت: مقاومت همیشه پیروز خواهد شد.
۸۳ ـ روز ۱۷تیر ۱۴۰۴ (۸ ژوئیه ۲۰۲۵) خبرگزاری فرانسه گزارش داد: ۱۵۹نمایندهٔ مجلس فرانسه خواستار «یک آلترناتیو دموکراتیک» شدند. این خبر را کمیتهٔ پارلمانی برای یک ایران دموکراتیک اعلام کرد. کریستین آریگی، نمایندهٔ حزب اکولوژیستها (سبزها)، گفت: «ما نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم و شاهد ادامه اقدامات خونین این رژیم علیه دموکراسی باشیم». او افزود: «ما با اطمینان کامل از گزینهٔ جایگزین ممکن در ایران، حمایت میکنیم». در میان امضاکنندگان این بیانیه، میتوان به فیلیپ گوسلن، نماینده حزب جمهوریخواهان و هروه سولینیاک، نمایندهٔ حزب سوسیالیست اشاره کرد. نمایندگانی که در برابر ساختمان مجلس ملی فرانسه حضور یافتند، بر فراگیر بودن این بیانیه از نظر جناحهای سیاسی مختلف و به گفتهٴ ژان پیر برار نمایندهٔ سابق مجلس و عضو این کمیته، بر ضرورت داشتن «ایرانی دموکراتیک» بدون دیکتاتوریهای «شاه یا ملاها» تأکید کردند. کمیتهٔ CPID که در سال۲۰۰۸ تأسیس شده، شامل نمایندگان و سناتورهایی از طیفهای مختلف سیاسی فرانسه است و در زمینهٴ آگاهیبخشی درباره تبلیغ احترام به حقوقبشر در ایران و ترویج استقرار یک نظام دموکراتیک فعالیت میکند. این نمایندگان ضمن یادآوری حمایت این کمیته از سازمان مجاهدین، هشدار دادند که «سرکوب شدید» در ایران ادامه دارد، جایی که «همهٔ مخالفان و زنانی که برای آزادی مبارزه میکنند در معرض زندان یا خطر مرگ قرار دارند».
خبرگزاری فرانسه در گزارش خود از برابر ساختمان مجلس ملی فرانسه، افزود: در آنجا صدها پرتره از شهروندان ایرانی که در جریان موجهای سرکوب جمهوری اسلامی اعدام شدهاند، به نمایش گذاشته شده بود.
در «بیانیهٔ ایران ۲۰۲۵» که توسط نمایندگان مجلس ملی فرانسه امضا شده، آمده است: سقوط برقآسای دیکتاتور سوریه، استراتژی رژیم ایران را در استفاده از نیروهای نیابتی، برای بقای خودش با بنبست مواجه کرده و ما شاهد شروع دوران جدیدی در ایران و منطقه هستیم. مماشات و سرمایهگذاری بر چنین رژیمهایی ناقض ارزشهای دموکراتیک و نافی صلح است. تجربهٔ سوریه نشان داد رژیمهایی مانند تهران و دمشق برخلاف آنچه تبلیغ میکنند، در معرض سقوط هستند. سیاست درست قرار گرفتن در کنار مردم ایران است که خواهان تغییر رژیم هستند. مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنها باید نقطهٔ کانونی یک سیاست اصولی در قبال ایران باشند؛ مردمی که در قیام ۲۰۲۲ هر گونه دیکتاتوری، چه سلطنتی، چه مذهبی را رد کردند و خواستار یک جمهوری دموکراتیک شدند. آنها با تحریم کامل نمایش انتخابات ریاستجمهوری بار دیگر بر این خواست تأکید کردند. از آن زمان، اعتراضات مردمی و فعالیت کانونهایشورشی، مستمراً تشدید شده است. رژیم بهطور ناموفقی تلاش کرده با افزایش سرکوب و اعدام این روند را متوقف کند. شمار زیادی از زندانیان سیاسی در حال حاضر زیر حکم اعدام قرار دارند. دیوانعالی کشور اخیراً حکم دو تن از آنها را به اتهام عضویت در مجاهدین تأیید کرد و در انتظار اجرای حکم هستند.
مردم ایران بهتصریح اعلامیه جهانی حقوقبشر (۱۹۴۸)، ناگزیر از پناه بردن به «آخرین علاج، شورش بر ضد ظلم» شدهاند. این حق آنها برای مقابله با سپاه پاسداران باید بهرسمیت شناخته شود و سپاه پاسداران در لیست تروریستی قرار گیرد. مردم ایران شایستهٴ برخورداری از آزادی اجتماعات و لغو حکم اعدام و برابری جنسی و جدایی دین از دولت، در چارچوب یک نظام دموکراتیک با چشمانداز صلح پایدار در منطقه هستند، موادی که در طرح ۱۰مادهیی خانم مریم رجوی، پرزیدنت شورای ملی مقاومت ایران تصریح شده است.
خانم کریستین ارگی، رئیس کمیتهٔ پارلمانی برای یک ایران دموکراتیک، در جریان اعلام این بیانیه در مقابل پارلمان فرانسه گفت: قبل از هر چیز میخواهم حمایتمان را ابراز کنم از سسیل کوهلر و ژاک پاریس که در زندانهای ایران محبوس هستند. ملاها همچنان از گروگانگیری استفاده میکنند تا به کشورها و دیپلوماسیهای ما فشار وارد کنند. اما واضح است که همهٔ آن کسانی که اعدام شدهاند نیز باید مورد توجه باشند، زیرا اعدامها ادامه دارد. در ایران، کسانی که با رژیم ملاها و دیکتاتوری خونبارشان مخالفت میکنند، اعدام میشوند؛ این دیکتاتوری سالها و سالها ادامه داشته و ما نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم و این کشتارها را تماشا کنیم. ما نمیتوانیم در برابر رژیم خونریزی که به اقداماتش علیه دموکراسی، علیه بیان آزاد، علیه زنانی که در ایران صدای خود را بلند میکنند ادامه میدهد، بیتفاوت بمانیم. امروز جایگزینی واقعی برای رژیم خونریز ملاها وجود دارد. نه شاه، نه ملاها، بلکه یک آلترناتیو دموکراتیک که سالها و دهههاست بهمنظور برقراری ایران دموکراتیک شکل گرفته است.
نمایندهٔ دیگر مجلس ملی پاتریک هتزل از حزب جمهوریخواه گفت: بدیهی است که این مردم ایران هستند که باید دربارهٔ سرنوشت خود تصمیم بگیرند. اما آنچه ما میخواهیم، این است که پیامی روشن به مردم ایران بفرستیم؛ مبنی بر اینکه ما نمایندگان مجلس فرانسه، میخواهیم هر کاری در توانمان است انجام دهیم تا از توسعه یک دموکراسی واقعی حمایت کنیم. مردم ایران، مردمی بزرگ هستند. آنها شایستهٴ یک نظام دموکراتیک هستند. این چیزی است که ما آرزو داریم، و دلیلی است که ما به شکل فراحزبی و مستقل گردهم آمدهایم. ما در حال حاضر تقریباً ۲۰۰نماینده در مجلس ملی هستیم که در طول این دورهٴ قانونگذاری، حمایت خود را از کمیتهٔ پارلمانی برای ایران دموکراتیک اعلام کردهایم.
ژرار لوسول نمایندهٔ مجلس ملی فرانسه از حزب سوسیالیست گفت: ما اینجا هستیم تا همبستگی خود را با مردم ایران اعلام کنیم. ما در کشوری زندگی میکنیم که مهد انقلاب فرانسه است، کشوری با سنتهای دموکراتیک، و ما آرزو داریم که ایران نیز بتواند هر چه زودتر به یک رهایی دموکراتیک دست یابد، تا امکان شکلگیری کثرتگرایی سیاسی در آن فراهم شود. همانطور که پیشتر گفته شد، ما در کنار آزادی، برابری و برادری ایستادهایم.
۸۴ـ روز چهارشنبه ۸مرداد، خانم مریم رجوی در یک جلسه در پارلمان ایتالیا، با حضور نمایندگان پارلمان و سناتورهای ایتالیایی و شخصیتهای بینالمللی و شماری از شهرداران ایتالیا سخنرانی کرد. در این جلسه، شارل میشل پرزیدنت اتحادیهٔ اروپا (۲۰۲۴ - ۲۰۱۹) و نخستوزیر پیشین بلژیک، سناتور جولیو ترتزی، رئیس کمیسیون سیاستهای اروپا در سنای ایتالیا و وزیر خارجهٔ سابق ایتالیا، سناتور لوچیو مالان، رئیس فراکسیون اکثریت (حزب برادران ایتالیا) در سنا، لیندا چاوز، مدیر پیشین روابط عمومی کاخ سفید، نایکه گروپیونی، عضو کمیسیون خارجی پارلمان ایتالیا و لورنزو چرا نمایندهٔ پارلمان و رئیس هیأت پارلمانی ایتالیا در ناتو، امانوئله پوتزولو، نمایندهٔ پارلمان ایتالیا، سیمونو، جاکاردی رئیس شورای شهر فوسانو شرکت داشتند. در این کنفرانس، بیانیهٔ ایران آزاد۲۰۲۵ با امضای اکثریت سنای ایتالیا توسط سناتور جولیو ترتزی و سناتور لوچیو مالان به خانم رجوی تقدیم شد. این بیانیه ضمن حمایت از برنامهٔ ۱۰مادهیی، خواستار لیستگذاری تروریستی سپاه پاسداران و بهرسمیت شناختن مبارزه کانونهایشورشی با سپاه پاسداران شده است.
خانم رجوی در این اجلاس در سخنرانی خود گفت: چهار روز پیش در سپیدهدم یکشنبه ۵مرداد، استبداد دینی با اعدام دو مجاهد خلق، بهروز احسانی و مهدی حسنی به یک جنایت وحشیانه دست زد؛ جنایت ریختن خون فرزندان ایران به جرم آزادیخواهی، جنایت شکنجه و ارعاب و تهدید که از سه سال پیش نسبت به اعدامشدگان اعمال شد. دژخیمان بارها، آنها را بر سر دوراهی گذاشتند: ندامت و حفظ جان یا اعدام و سربهدار شدن در صورت ایستادگی بر سر موضع، یعنی دفاع از آزادی مردم ایران و یک ایران آزاد. اما انتخاب آنها همان بود که ۳۰هزار زندانی سیاسی قتلعام شده در سال۶۷ در پیش گرفتند. رژیم جرم این دو قهرمان را «اجتماع و تبانی علیه امنیت» نظام اعلام کرده است. اما اجتماع و اقدام برای برهم زدن امنیت نظام ولایت فقیه و قیام برای بهزیر کشیدن آن کاری است که عموم مردم ایران برای آن آمادهاند. بله، اگر این جرم است، هر ایرانی به آن افتخار میکند... بله، مقاومت ما از سالها پیش هشدار داده که مماشات و سکوت و انفعال دولتها، برای فاجعه آفرینیهای ضدانسانی بیشتر به رژیم دست باز میدهد. باید برای نجات جان زندانیان سیاسی دست به اقدام فوری زد.
من امروز به خانه دموکراسی ایتالیا آمدهام برای ارائه نقشه مسیری که متکی به تواناییهای جامعهٔ بپاخاسته ایران در جهت یک تغییر بزرگ برای بهزیر کشیدن استبداد دینی است. دستیابی به این هدف مبتنی بر راهحل سوم است: یعنی نه جنگ خارجی، نه دیکتاتوری دینی و مماشات با آن، بلکه تغییر رژیم بهدست مردم و مقاومت سازمانیافته ایران. درستی و اصالت راهحل سوم در تحولات بزرگ اخیر محک خورده است. که میتوان آن را اینچنین خلاصه کرد:
ـ راهحل سوم پاسخ بنبست جهانی در برابر استبداد مذهبی در این زمانه است. قطعکردن دست این رژیم از بمب اتمی و برچیدن بساط جنگافروزی آن، فقط یک راه دارد و آن بهزیر کشیدن رژیم توسط مردم و مقاومت ایران است. هر راهی غیر از این هم ننگ و هم جنگ را به جامعهٔ جهانی تحمیل میکند. مسأله ایران در تمامیت خود بهمراتب فراتر از برنامه اتمی این رژیم است. مسأله ایران در اصل، جنگ مردم و مقاومت ایران با استبداد دینی است.
ـ راهحل سوم متکی به قیام و مقاومت سازمانیافتهٔ فرزندان مردم ایران در کانونهایشورشی و ارتش بزرگ آزادی است این راهحل چکیدهٴ مبارزات مردم ایران از مشروطه تا بهحال در برابر دو دیکتاتوری سلطنتی و دینی است. آنها همواره در یک همدستی شوم علیه منافع مردم ایران بودهاند.
ـ راهحل سوم، تکامل مبارزه تاریخی مردم ایران برای استقلال و آزادی است. این راهحل سرشتی دموکراتیک دارد که قدرت را با روندی دموکراتیک به مردم ایران انتقال میدهد و یک دموکراسی پیشرفته را بنیان میگذارد. این راهحل بهقول رهبر مقاومت، ادامه و میراث تاریخی راهبرد مصدقی «موازنه منفی» است و اولویت آن با شکوفایی حاکمیت مردم و توسعه اقتصادی و اجتماعی دموکراتیک ایران است.
در این کنفرانس، خانم نایکه گروپیونی گفت: همهٔ ما میدانیم که متأسفانه ایران سالهاست با تنشهای عمیق روبهروست. در سالهای اخیر شاهد اعتراضات شجاعانهیی بهویژه از سوی جوانان و زنان بودهایم که خواهان شنیدهشدن، عدالت و آزادی هستند. بهعنوان یک نمایندهٔ پارلمان ایتالیا و بهعنوان یک زن، نمیتوانم در برابر چنین مطالباتی بیتفاوت بمانم. بیتردید «راهحل» نسخهیی آماده و از پیش تعیینشده نیست؛ بلکه ما با نیت ارائهٔ بیشترین کمک برای شکلدادن به آن گردهم آمدهایم. این مسیری است که از شجاعت کسانی آغاز میشود که هر روز جان خود را برای ساختن آیندهیی متفاوت به خطر میاندازند. اعدام دو زندانی سیاسی، بهروز احسانی و مهدی حسنی، نگرانیهای عمیقی ایجاد کرده است. معمولاً برای بزرگداشت چنین لحظاتی درخواست یک دقیقه سکوت میکردم، اما معتقدم سکوت برای مبارزه با این رژیم مناسب نیست. بنابراین، اگر موافق باشید پیشنهاد میکنم بجایش یک دقیقه کف بزنیم؛ برای همه زنان، مردان و تمامی کسانی که زندگی خود را وقف عدالت، آزادی و دموکراسی کردهاند.
شارل میشل سخنران دیگر کنفرانس گفت: دیکتاتوری آخوندها ضعیفتر از هر زمان دیگر است و چون ضعیفتر شده، خطرناکتر و بیرحمتر میشود. فقط در ماه گذشته، ۸۱زندانی اعدام شدند. رژیم از مجازات اعدام بهعنوان یک ابزار برای سرکوب تمام اشکال مخالفت استفاده میکند. اخیراً رسانههای حکومتی به اعدامهای سال۱۹۸۸ اشاره کردهاند، بهنقل از آنها، نقلقولی نیشدار «یک تجربه موفق برای حفظ قدرت». سال۱۹۸۸ شاهد قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی بود که حدود ۹۰درصد آنها وابسته به سازمان مجاهدین خلق بودند.
دیکتاتوری آخوندها قبل از هر چیز تهدیدی روزانه برای مردم ایران است. بیرحمی آن علیه زنان، علیه دانشجویان، علیه همه کسانی که رویای آزادی را در سر دارند، هیچ حد و مرزی ندارد. و در کنار این، منبع اصلی خشونت و بیثباتی در منطقه و فراتر از آن است.
من شاهد بودهام که دیکتاتوری آخوندها چگونه با گروگانگیری بهعنوان یک تاکتیک تکراری و با انجام اعمال تروریستی در خاک اروپا، به دولتها و کشورهای اروپایی فشار آورده و باجخواهی کرده است. سیاست مماشات با این رژیم کارآیی ندارد و سکوت بهمعنای همدستی است. من کاملاً موافقم که عملیات نظامی خارجی به راهحل درست منجر نخواهد شد. تنها راه، اراده و قدرت مردم ایران و مقاومت ایران و یکانهای آن در داخل کشور است. آینده ایران در دست مردم آن است: تغییر رژیم به دست مردم ایران و مقاومت سازمانیافته. طرح ۱۰مادهیی یک برنامه قدرتمند برای یک ایران جدید و یک نقشهمسیر از دیکتاتوری به دموکراسی است. بیایید در سمت درست باشیم، در سمت ایران آزاد، در سمت عدالت، در سمت آزادی.
سناتور جولیو ترتزی با اشاره به مقطع بسیار حساسی که این کنفرانس برگزار میشود گفت: ملت شما، ملتی است که دشواریهای غیرقابل تحمل و زندگی تحتقوانین سرکوبگرانه را میشناسد؛ قوانینی که هر روز بیشتر به خون آغشته میشوند. ویژگی ذاتی این رژیم از بدو تأسیس توسل روزانه به مجازات اعدام برای سرکوب هرگونه مخالفت بوده است. اجازه بدهید در مجلس نمایندگان ایتالیا، بگویم که چقدر شرمآور است که برخی تحلیلگران و بهاصطلاح کارشناسان امور ایران، دربارهٔ رئیسجمهوری که مسئول این جنایات است، با نادیده گرفتن واقعیتها، بهعنوان «میانهرو»، «اصلاحطلب» و «قابل مذاکره» صحبت میکنند. رژیم آخوندها یک حکومت یاغی است که باید بهطور کامل منزوی شود. مردم ایران که خواهان ایرانی مبتنی بر اصول دموکراسی، عدالت و حاکمیت قانون هستند، باید به هر قیمتی حمایت شوند.
نمایندهٔ پارلمان لورنزو چزا گفت: بیایید برای مردم ایران، برای میلیونها نفری که رنج میبرند، برای گرامیداشت بیش از ۱۰۰هزار نفری که جانشان را برای آزادی دادند، مبارزه کنیم و به جلو نگاه کنیم و به خانم رجوی در کاری که انجام میدهد کمک کنیم. زمان آن فرا رسیده است که همه به مردم ایران کمک کنیم تا از این ستم رها شوند.
لیندا چاوز گفت: مریم رجوی الهامبخش مردم در سراسر جهان است. او نشان میدهد که یک زن میتواند در برابر این رژیم زنستیز بایستد. او توانسته مقاومت و جنبشی را سازماندهی کند که حاضرند به خیابان بیایند و «نه» به خامنهای و «نه» به بازگشت سلطنت در ایران بگویند.
سناتور لوچو مالان گفت: از مریم رجوی سپاسگزارم که الگویی برای ماست. الگویی برای دنیای آزاد است و این را میتوان از حمایت گستردهیی که در میان مردمش و در میان کسانی که امروز اینجا حضور دارند، مشاهده کرد. به ندرت این سالن را چنین پرجمعیت دیدهایم؛ شاید هرگز. از همهٔ شما که اینجا هستید سپاسگزارم. آزادی ایران تنها مسأله ملت بزرگ ایران نیست، بلکه به همهٔ ما مربوط میشود. این رژیم آشکارا از گروههای تروریستی حمایت کرده است؛ دادگاههایی در اروپا ثابت کردهاند که برای یک گردهمایی بزرگ شورای ملی مقاومت ایران طرح سوءقصد ریخته شده بود. من نیز آنجا حضور داشتم، دیگران هم بودند. جان همه شرکتکنندگان در خطر بود.
نماینده امانوئله پوتزولو: من با دقت بسیار به همه سخنرانیهایی که پیش از من ارائه شد، گوش دادم. در نهایت، آنچه آشکار شد، همان چیزی است که هر بار در دیدار با شما، خانم رجوی، به چشم میآید؛ هیچ دیداری نمیگذرد و نگذشته که پس از آن، ما به تغییر این رژیم نزدیکتر نشده باشیم.
سیمونا جاکاردی گفت: من رئیس شورای شهر فوسانو، در استان کونئو هستم. همراه من هیأتی پرشمار از استان کونئو و دیگر شهردارانی حضور دارند. ما اینجا هستیم تا همبستگی خود را با شما اعلام کنیم و از همه مهمتر، به این واقعیت اذعان کنیم که در برابر ما بانویی قرار دارد که مظهر قدرت، باور و اراده است؛ این شاید یکی از بزرگترین درسهایی باشد که باید بهعنوان پیام امید به مردمیرسانده شود که متأسفانه مدتهاست نمیدانند تفاوت میان نیکی و بدی چیست و مفهوم دموکراسی چیست.
۸۵ـ روز پنجشنبه ۹مرداد، بهدعوت کمیسیون حقوقبشر سنای ایتالیا، خانم مریم رجوی توسط این کمیسیون مورد استماع قرار گرفت و پیرامون جنایتهای رژیم گواهی داد. در آغاز، خانم سناتور پوچارلی، رئیس کمیسیون با اشاره به سابقهٔ ابتکارات انسانی این کمیسیون، از جمله پیگیری پروندههای اعدام و شهادت مخالفان رژیم گفت: ما در این شرایط سخت و در مقابل نقض وخیم حقوقبشر در ایران توسط رژیم حاکم، با مردم و مقاومت ایران اعلام همبستگی میکنیم. این استماع بهصورت رسمی و مستقیماُ توسط سایت سنا پخش میشود.
خانم رجوی در آغاز استماع با اشاره به اعدام مجاهدان خلق بهروز احسانی و مهدی حسنی، گفت ۱۴زندانی سیاسی دیگر با همین اتهام زیر حکم اعدام هستند. هر چه رژیم به سرنگونی نزدیکتر میشود، با افزایش اعدامها، دستگیریهای کور و گسترده، گسیل مزدوران مسلح به خیابانها، کنترل اینترنت، سرکوب را تشدید میکند.
در یک سال ریاستجمهوری پزشکیان، حدود ۱۵۰۰ اعدام در ایران صورت گرفته است. سرکوب، مهمترین ابزار بقای رژیم است. اعدام، شکنجه، سرکوب زنان و اقلیتها، نقض آزادی بیان و اجتماعات همهٔ اجزای جداییناپذیر سیاستهای رژیم هستند.
آن روی سکهٔ نقض حقوقبشر در ایران، صدور تروریسم و جنگافروزی و تولید بمب اتمی است. رژیمی که خصمانهترین رابطه را با مردم ایران دارد، برای بقای خود به جنگافروزی و بمب اتمی نیازمند است. سکوت و بیعملی در برابر اعدام و کشتار در ایران نه تنها مشوق رژیم در ادامهٔ جنایت، بلکه چراغ سبزی برای قانونشکنیهای بینالمللی هم هست. دولتهای اروپایی باید روابطشان با این رژیم را به توقف اعدام مشروط کنند. مسئولان جنایت علیه بشریت و نسلکشی و اعدام و قتلعام زندانیان سیاسی در دههٔ ۶۰ و کشتار معترضان در قیامهای۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ باید از سوی جامعهٔ جهانی و دولتهای اروپایی حسابرسی شوند و در برابر عدالت قرار گیرند. اولین کسی که باید پاسخگو باشد و حسابرسی شود، شخص خامنهای، ولیفقیه رژیم است. او باید در مقابل عدالت قرار گیرد.
تروریسم، اهرم دیگر رژیم علیه مخالفان در خارج است. محمدحسین نقدی، نمایندهٔ شورای ملی مقاومت ایران در همین رم ترور شد. سه هفته پیش قاضی تحقیق اسپانیا طی کیفرخواستی اعلام کرد، سوءقصد به دکتر آلخو ویدال کوآدراس، معاون سابق پارلمان اروپا بهخاطر حمایت او از مقاومت ایران و توسط باند جنایتکاری انجام شده که گردانندهٴ آن اکنون در ایران است.
خانم رجوی تأکید کرد: ما برای ایرانی مبارزه میکنیم که در آن از اعدام و شکنجه و تبعیض خبری نباشد. در طرح ۱۰مادهیی «ممنوعیت شکنجه و لغو حکم اعدام» تصریح شده است. در این طرح بر «قضاییهٔ مستقل طبق معیارهای بینالمللی مبتنی بر اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاکمهٔ علنی، استقلال کامل قضات و الغای قوانین شریعت آخوندی و بیدادگاههای ضدانقلاب» تأکید شده است. حقوقبشر برای مردم و مقاومت ما موضوع مرگ و زندگی و برای رژیم جامزهر است.
در این استماع، سناتور ناتوراله گفت: شما در ایران مبارزه سختی را پیش میبرید، شما برای ارزشهای والایی تلاش میکنید و ما میخواهیم در این کار سخت باتمام قوا همصدا و کمککار شما باشیم. ما بهعنوان کمیسیون حقوقبشر، و من بهعنوان نمایندهٔ جنبش پنج ستاره، همیشه در کنار شما هستیم و حمایت خود را ادامه خواهیم داد. ما از اینکه شما به اینجا آمدید و ما را در جریان وضعیت قرار دادید، صمیمانه سپاسگزاریم.
سناتور ترتزی گفت: مقاومت ایران یک جنبش وسیع و ریشهدار است؛ مقاومتی که هدفش بازگرداندن سلطنت سرکوبگر نیست، بلکه ساختن ایرانی نوین و دموکراتیک است. این مقاومتی است که در حال گسترش است، و موجی از حمایت فزاینده و موفقیت را تجربه میکند. کشتار زندانیان سیاسی در دههٔ ۶۰ و بهویژه قتلعام۶۷ الگویی است که بار دیگر رژیم درصدد انجام آن است. اما اگر رژیم فکر میکند سرکوب همان نتایج سال۶۷ را برایش خواهد داشت اشتباه میکند. این رژیم سفیر پیشین، دکتر کاظم رجوی را بهخاطر اینکه قتلعام۶۷ را در مجامع بینالمللی پیگیری میکرد، در ژنو ترور کرد.
اکنون شرایط کاملاً متفاوت است. رژیم تضعیفشده و قسمت بزرگی از دنیا عظمت کاری را که شما میکنید درک کرده و متوجه شده که بهخاطر افشاگریهای مقاومت ایران از سال۲۰۰۳ تا امروز دربارهٔ برنامهٔ غیرقانونی و خطرناک تسلیحات هستهیی رژیم ملاها، به شما بدهکار است. ما باید با عزمی راسخ از مبارزه و آرمان شما حمایت کنیم.
فصل نهم
کنفرانس بینالمللی روز جهانی زن
کارزار مقاومت ایران علیه اعدامهای فزاینده
و نقض وخیم حقوقبشر در ایران
۸۶ ـ کنفرانس بینالمللی «زنان نیروی تغییر، ایران آزاد ۲۰۲۵» بهمناسبت روز جهانی زن، روز شنبه ۴اسفند ۱۴۰۳ با حضور و سخنرانی خانم رجوی و شماری از شخصیتهای سیاسی زن و نمایندگان پارلمان و چهرههای برجسته مدافع حقوق زنان و حقوق شر تشکیل شد. سخنرانان عبارت بودند از:
ـ دکتر روزالیا آرتئاگا سرانو، معاون و رئیسجمهور اکوادور۱۹۹۷
ـ آنلی یاتنماکی اولین نخستوزیر زن فنلاند ۲۰۰۳ و نایبرئیس پارلمان اروپا ۲۰۱۷ـ ۲۰۱۵
ـ ادیتا طاهری نایب نخستوزیر کوزوو ۲۰۱۴ـ۲۰۱۱ از رهبران استقلال کوزوو
ـ چری بلر حقوقدان، همسر نخستوزیر پیشین انگلستان
ـ میشل آلیو ماری وزیر پیشین دفاع، دادگستری، خارجه و وزیر ارشد دولت فرانسه
ـ کندیس برگن، رهبر حزب محافظهکار کانادا ۲۰۲۲ و وزیر توسعه اجتماعی ۲۰۱۵ـ۲۰۱۳
ـ ترزا ویلیرز، وزیر محیطزیست انگلستان ۲۰۲۰ـ۲۰۱۹ و وزیر ایرلند شمالی ۲۰۱۶ـ۲۰۱۲
ـ هلنا کاریراس، وزیر دفاع پرتغال ۲۰۲۴-۲۰۲۲
ـ سهام بادی، وزیر زنان تونس ۲۰۱۴ - ۲۰۱۱
ـ فاتن رمضان، رئیس هیأت مدیرهٴ سازمان بینالمللی بلاقیود از سوریه
ـ هلن گودمن، معاون مجلس عوام انگلستان ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ و معاون پارلمانی وزارت کار ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰
ـ سناتور کاترین نون، معاون سنای جمهوری ایرلند ۲۰۲۰ـ۲۰۱۶
ـ لیندا چاوز، مدیر پیشین روابط عمومی کاخ سفید
ـ اینگرید بتانکور، کاندیدای ریاستجمهوری کلمبیا
ـ دومینیک آتیاس، رئیس شورای اداری بنیاد وکلای اروپایی، رئیس کانون وکلای اروپا با بیش از یک میلیون عضو ۲۰۲۲ـ۲۰۲۱ و نایبرئیس کانون وکلای پاریس ۲۰۱۷ـ۲۰۱۶
ـ ایزابلا کوناپتساکا، رئیس فدراسیون وکلای اروپا با بیش از یک میلیون عضو ۲۰۲۴ ـ ۲۰۲۳
ـ بارونس اولون، عضو مجلس اعیان انگلستان
ـ کاتیا آدلر، نماینده مجلس فدرال آلمان از دبیران بوندستاگ
ـ ساندرا وزر، نماینده مجلس فدرال آلمان، عضو کمیسیون دفاع
ـ سناتور الیزا پیرو، عضو سنای ایتالیا
ـ سناتور دولورس بویلاکوئا، نایبرئیس کمیسیون سیاستهای اتحادیهٔ اروپا در سنای ایتالیا
ـ نایکه گروپیونی، نمایندهٔ پارلمان ایتالیا، عضو کمیسیون خارجی
ـ کاتلین دپورتر، نمایندهٔ پارلمان فدرال بلژیک، نایبرئیس کمیتهٔ خارجی
ـ یولیا داسکالو، نمایندهٔ پارلمان مولداوی
ـ دکتر کاتیا ده جووانی، رئیس کمیتهٔ امور اجتماعی پارلمان مالت
ـ آنا فیرث، نمایندهٔ پارلمان انگلستان تا ۲۰۲۴
ـ سناتور کارمن کینتانیا، رئیس سازمان سراسری زنان اسپانیا آفامر با ۱۸۰هزار عضو، رئیس کمیتهٔ برابری پارلمان اسپانیا ۲۰۱۵ـ۲۰۱۱
ـ دورین روکماکر نماینده پارلمان اروپا از هلند ۲۰۲۴ـ۲۰۲۰
ـ شرون دیوس، قهرمان شنای انگلستان، صاحب مدال المپیک و قهرمانی اروپا
ـ سروناز چیتساز، مسئول کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت
ـ گیسو شاکری، هنرمند انقلابی
ـ مهناز محبتکار، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین
ـ مهناز فراهانی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین
ـ آزاده ضابطی، رئیس کمیتهٴ وکلای ایرانی در انگلستان
ـ آزاده عالمی از جامعه زنان ایرانی در فرانسه
ـ رزا زارعی از انجمن جوانان ایرانی در اروپا
ـ الهام احسنی از انجمن زنان ایرانی در اروپا
ـ ویدا امانی از انجمن زنان ایرانی در اروپا
خانم مریم رجوی در سخنرانی خود در این کنفرانس با گرامیداشت روز جهانی زن و مبارزات زنان پیشتاز میهنمان بر نکات زیر تأکید کرد:
روز جهانی زن، روزی که نشان از خیزش و شورش برای دنیایی نوین و عاری از سرکوب و ستم و بهرهکشی دارد، فرخنده باد. به زنانی که این روز را بنیاد گذاشتند، ادای احترام میکنیم و به قهرمانان بیشماری درود میفرستیم که تاریخ مقاومت طولانی زن ایرانی، از نامهایشان تابناک است. بهویژه آنهایی که همین امروز در کانونهایشورشی در هر لحظه برای دستگیری، شکنجه و اعدام آماده هستند و حاضر میگویند.
هر سال، روز جهانی زن فرصتی برای بازاندیشی درباره راهی است که تاکنون طی شده و دربارهٔ تعهداتی است که روبه آینده داریم. آن آیندهیی که باید تضمینکننده رهایی بشریت و برپایی جهانی بهتر باشد. سؤال این است: آیا پیشرفتهای جهان بهخصوص از شروع سدهٴ گذشته حرکتی به سمت کاهش ستم و سرکوب و فرودستی زنان نبوده است؟ قطعاً که این پیشرفتها تغییرات مثبتی است. از هزاران سال پیش هر چه ابزارها متکاملتر و هر چه دانش انسان بیشتر شده، رنجهای بشر بهطور نسبی کاهش یافته است. اما امروز با یک نگاه به موقعیت زنان میبینیم که سرشت روابط اجتماعی همچنان زنستیزی است.
بهویژه در ایران زنان در اسارت فاشیسم دینی، بیرحمانه سرکوب میشوند. بنابراین از موفقیتهای بهدست آمده و از شکستهای تلخ میتوان این رهنمود اساسی را بهخصوص در میهن اسیر ما نتیجه گرفت که: حضور زنان و نقش رهبری و تعیینکننده آنها در مبارزه با استبداد دینی لازمهٔ سرنگونی این رژیم است. همچنان که در ایران آزاد، همین نقش و همین مسئولیت لازمهٔ دموکراسی حقیقی و توسعهٴ پایدار اقتصادی و اجتماعی است.
در این جا اجازه بدهید نگاهی به تجربه زنان در مقاومت ایران داشته باشیم: ۴۰سال پیش در درون مجاهدین، یک تحول رهاییبخش حول زن و موضوع رهبری، رو در روی ایدئولوژی زنستیز خمینی صورت گرفت. یک تحول فرهنگی که انرژی بیکرانی از زنان و مردان مقاومت آزاد کرد و نبرد برای سرنگونی فاشیسم دینی را گسترش داد. ۳۷سال پیش گردانها و تیپهای مستقل زنان رزمندهٴ مجاهد خلق در ارتش آزادیبخش ملی ایران تشکیل شد، از ۳۵سال پیش ۹مسئول اول زن در رأس سازمان مجاهدین خلق ایفای مسئولیت کردهاند. ۳۳سال پیش هژمونی زن ذیصلاح مجاهد در درون سازمان مجاهدین اعلام شد. این یک تبعیض مثبت برای تسریع در کنار زدن عقبماندگیهای تاریخی و جبران تبعیضهای منفی بود. ۱۰سال پیش هم شورای مرکزی مجاهدین مرکب از هزار زن پیشتاز تشکیل شد.
همچنانکه مسئول کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت در جلسات تخصصی و کارشناسی روز گذشته گفت: آنها پس از دههها پایداری برای زن ایرانی یک الگوی ماندگار تاریخی آفریدند. با شرکت در نبردهای ارتش آزادیبخش ملی ایران، با تحمل شکنجه و زندان، با استقامت در برابر بمباران و حملات زرهی و موشکی در اشرف و لیبرتی و جابهجاییهای پیدرپی و با ترک خانمان و عزیزان.
بیش از نیمی از اعضای شورای ملی مقاومت ایران را زنان تشکیل میدهند و شورا تنها ائتلاف سیاسی در تاریخ معاصر ایران است که از ۴دهه پیش بهاتفاق آرا یک طرح جامع در مورد آزادیها و حقوق زنان را تصویب کرده است.
حالا به یک سؤال اساسی میپردازم: آیا برای پایداری در برابر استبداد دینی و پیشروی در این مبارزه، دست شستن از جان و مال و تحمل شکنجه و زندان کافی است؟ آیا چشم پوشیدن از خانه و خانمان کافی است؟ پاسخ این است که این فداکاریها البته لازم بوده و هست؛ اما علاوهبر آن بهدلیل طولانی بودن این مبارزه، بهدلیل رودررویی با یک دشمن ضدبشری و بهخاطر موانعی که بهرهکشی و ستم و زنستیزی ایجاد کرده، قدم برداشتن در این میدان، به استمرار یک مبارزه عمیق فرهنگی یا بهقول مجاهدین ایدئولوژیک نیاز دارد. چرا؟ چون ما در طولانیترین، خونینترین و بغرنجترین نبرد تاریخ ایران در ۴۳سال گذشته، درس بزرگی آموختهایم، آموختیم که مبارزه در برابر فاشیسم دینی را باید اعتلا بخشید، آن هم در جهانی که آکنده از مماشات و شیطانسازی با پروندهسازیهای ۱۰۰هزار صفحهیی علیه مقاومت یک خلق تنها و تحت ستم است.
اما لازمهٔ مبارزه در برابر فاشیسم دینی، دو عنصر اساسی است: یکی نفی اندیشهٔ جنسیتگرایی است. یعنی شورش کردن بر فرهنگی که میخواهد ضعیفگی و ناتوانی زن و در نتیجه نگاه کالایی به او را ماندگار نشان دهد. موضوعی که در سالهای گذشته در مورد آن بسیار صحبت کردهام. امروز میخواهم به وجه دیگر این مبارزه بپردازم که کنار زدن خودخواهی، خودشیفتگی و خودپرستی است و این همان چیزی است که مجاهدین در مقابل فردیت بیهمتا و بالابرنده انسانی، به آن فردیت فروبرنده میگویند. همان تکبر و حسادتی که مانع کار جمعی و سازمانیافتگی است و دینامیسم عقبماندگی اجتماعی و تاریخی است...
واقعیت این است که در برابر هر فعالیت سازمانیافته و در برابر روابط همبسته و جمعی، یک گرایش خودبهخودی و البته پسبرنده ایستادگی میکند که همان فردیت فروبرنده است. این مانع درونی، در خودخواهی و اَشکال گوناگون نفی جمع بارز میشود. چیزی که انسان را در خودش محدود و روابطش را با سایرین قطع میکند. آنچه منافع و مصالح جمع و جامعه را قربانی خود میکند، عمیقترین ریشهٴ اول من و فردیت منفی است. در واقع «فردیت، خلع ید از جمع است» و مهمترین اثرات آن عبارتند از:
ـ به حاشیه بردن و نادیدهگرفتن جمع انسانها.
ـ نگاه منفی به سایرین و حذف آنها
ـ برتریجویی
ـ غیرمسئول دیدن خود
ـ و از دست دادن صداقت و شجاعت
در مبارزه با این گرایش، اعضای این جنبش مناسباتی با هم ایجاد کردهاند که بر اساس شنیدن و آموختن، احترام گذاشتن و اثبات یکدیگر است.
زنانی که به این انتخاب دست زدهاند، فداکاری برای دیگران را یک ضرورت و ارزش بالاتر در مناسباتشان میدانند. آنها استحکام و اعتماد بهنفس و قدرت پرداخت هر چه بیشتر را بهدست آوردهاند. بسیاری گرهها که تحت تأثیر نظامهای استثماری و سنتها و فرهنگ حکومتهای ستمگر در روابط میان انسانها، بهوجود آمده را یک به یک باز کردند. آنها نشان دادهاند که هرکس برای پرداخت کردن و نثار کردن قدرت و توانایی بینهایت دارد... آری، لحظهیی که آدمی برای تغییر جهان بهپا میخیزد، لحظهیی است که به تغییر خود باور و آن را آغاز میکند...
مهمترین حاصل این مبارزه، شکوفایی جمع و روابط بین آنهاست که توانایی و تعهدپذیری و ریسکپذیری آنها را جهش میدهد. جمعی که مورد نظر ماست، یک جمع همبسته است که از راه نثارکردن و قیمت دادن برای یکدیگر بهوجود میآید. اعضای این جمع بر اساس آنچه همه دربارهٔ آن توافق دارند به پیش میروند. جمعی که اعضای آن مثل یک پیکرند و درهم ضرب میشوند. با چنین جمع متحدی، زنان توانستند در میدان مسئولیتپذیری راه باز کنند، توانستند قدرت فرماندهی، مدیریت زمان و استخراج انرژیها را پیدا کنند و امکانهای مبارزاتی را بهکار بگیرند. آنها قوانین کار جمعی را کشف کردند و هر روز نسبت به روز قبل یگانهتر و منسجمتر شدهاند. از این جا یک رهنمود دیگر فراراه این مبارزه قرار میگیرد: اینکه روح و گوهر مناسبات اجتماعی، همبستگی است و نه فردیت خودخواهانه. پیروی از همین نظرگاه و همین مبارزه، نسلی از مردان رها و مسئول را تکیهگاه محکم مبارزه برای سرنگونی رژیم کرده است...
برای همین از نخستین روز حرف ما این بوده و هست که مسئولیتپذیری زنان و هژمونی آنها بهمعنی کنار زدن و نفی برادرانشان یعنی مردان نیست. بلکه لازمه و شرط احیا و شکوفایی انسانی آنها و مسئولیتپذیری مضاعف مردان است؛ مرد رها شده از اسارت جنسیت و نگرش کالایی نسبت به زن و مرد رها شده از اسارت خودخواهی و خودپرستی. در همین چارچوب و در همین دیدگاه و فرهنگی که گفتم، ۳۰سال پیش در اجتماع ایرانیان در ارلزکورت لندن اعلام کردم که: بشریت تنها در صورتی از شر پدیدهٴ شوم ارتجاع و بنیادگرایی خلاص میشود که زنان، نقش پیشتاز خود را در این کارزار جهانی بهعهده بگیرند. فکر میکنم که در این ۳۰سالی که گذشت درستی و دقت این حرف در منطقهٴ ما و در جهان ما به اثبات رسید.
آن روز همچنین خطاب به آخوندها و مرتجعان گفتم، شما هر چه از تحقیر و ستم و سرکوب و شکنجه و کشتار در چنته داشتید، علیه زن ایرانی بهکار گرفتید، اما بهدست همین زنان آگاه و آزاد و رها، بساط ستم شما برچیده خواهد شد. امروز، دختران شورشگر و قیامآفرین، این مظاهر ارادهٴ زن رزمنده ایرانی با شعار زن، مقاومت، آزادی، در برابر همه اجبارها ایستادگی میکنند. همان که همیشه گفتهایم: نه به حجاب اجباری، نه به دین اجباری و نه به حکومت اجباری.
بله، زنان نیروی تغییرند. مبارزه زن ایرانی تنها برای حق آزادی پوشش نیست. فراتر از آن حق شورش برای آزادی است که در بیانیهٔ جهانی حقوقبشر نقش بسته است... در این سفر توفانی، از پنج دهه پیش تا بهحال که با آنها همراه بودهام، شخصاً به دفعات بیشمار با لحظهها و احساسهای متناقض مواجه بودهام. از تلخترین آنها تا شیرینترینشان. از صف طولانی دختران شجاعی که همرزم من بودند، یا مسئول آنها بودم. و لحظاتی که خبر تلخ تیرباران، شکنجه و شهادت آن قهرمانان را از طریق رادیو یا بیسیمهای دشمن شنیدم... اما لحظات شیرین و پرامید برای من، وقتی است که نبرد بیامان و مصمم دختران و خواهرانم را در مسیر طولانی این مبارزه میبینم. بهخصوص وقتی عبور آنها از تنگههای سخت فرهنگی و ایدئولوژیک و پیروزی آنها بر ناباوریها را شاهد هستم. آنها که هر وقت به مانع و سد برمیخورند، میجنگند و میگویند رمز عبورمان این است که: میتوان و باید. همچنین لحظات شیرین برای من زمانی است که شما دوستان مقاومت را میبینم که زیر موج حملات و شیطانسازی رژیم ایستادگی میکنید و دست از حمایت نمیکشید. در مقابل تکتک شما احساس عمیق خضوع و قدردانی دارم. اگرچه آخوندها جامعه ما را نابود کردهاند، اما باور دارم که با این گنجینهٔ عظیم انسانی که اشاره کردم، میتوان همه چیز را بهسرعت ساخت، میتوان اعتمادهای خیانت شده را بازیافت و باورهای از دسترفته را احیا کرد. و این تعهد من به همه شماست و این تعهد من و ما به مردم ایران است.
خواهران عزیزم! از اینجا که رفتید به فرزندانتان، به دخترانتان و به مادرانتان در مورد راز این مقاومت بگویید. از آنهایی بگویید که از مسیرهای سخت و پرخطر گذشتند، در تعقیب و گریز جنگیدند اما میدان را ترک نکردند، کسانی که ترجیح دادند ایستاده بمیرند تا بر زانوان خود زندگی کنند. بگویید که آنها از همه چیز خود گذشتند، تا به ما بگویند حاضریم، هستیم و میجنگیم برای آرمانمان، آرمان آزادی و برابری، برای همه مردم ایران و برای صلح و امنیت در منطقه و تمام جهان.
۸۷ ـ در کنفرانس «زنان نیروی تغییر، ایران آزاد ۲۰۲۵»، سروناز چیتساز مسئول کمیسیون زنان از سوی شورای ملی مقاومت با خیرمقدم به شرکتکنندگان گفت: در چهار دههٔ گذشته، مسأله زنان و جنبش برابری، موضوع محوری در مسیر رهایی ایران از چنگال فاشیسم دینی حاکم بوده است. مبارزه زنان ایرانی، بهویژه در چارچوب جنبش مقاومت، هرگز صرفاً دربارهٔ حقوق زنان نبوده است. این مبارزه با مسأله زنان و برابری آغاز شد، اما امروز زنان و مردان در صفوف مقاومت ما برای سرنگونی رژیم حاکم و برقراری دموکراسی در ایران تلاش میکنند.
سروناز چیتساز از سوی کنفرانس به مبارزان آزادی و برابری، بهویژه زنان شورشی ایران در کانونهای شورشی و زنان زندانی سیاسی و به ۱۰۰۰زن قهرمان و الهامبخش در اشرف۳ و زنان شجاع میهنمان که در خیابانها، دانشگاهها و محلهای کار در برابر رژیم زنستیز ایستادگی میکنند، درود فرستاد.
میشل آلیو ماری: سخنرانی خانم رجوی عمیقاً ما را تحتتأثیر قرار داد و در عینحال سرشار از بینش و دیدگاهی عالی بود. چقدر این نگرش عالی در شرایط کنونی سیاست بینالملل ضروری است. من معتقدم که شما نشان دادید کار سیاست نهتنها مدیریت یک کشور، بلکه داشتن بینشی گسترده، داشتن فلسفهیی برای زندگی و رویکردی است که میتواند انسانها را حول زیباترین واژه که واژهٔ صلح است، گردهم آورد؛ همان استعدادهایی که من اینجا در میان شما خانمها میبینم. ما زنان در جایگاههای گوناگون، همواره بایستی وسعت دید و ارادهٴ لازم برای اقدام کردن را در مسئولیتهایی که به ما سپرده میشود، نشان بدهیم. من همواره گفتهام که ایران کشوری بزرگ است و ملتی بزرگ دارد که میتواند نقشی مهم در ثبات منطقه ایفا کند و ما طی هفتهها و ماههای اخیر بیش از پیش درک کردهایم که چقدر این ثبات برای منطقه ضروریست. اما رژیم حاکم بر ایران تهدیدی جدی برای این ثبات و برای صلح جهانی محسوب میشود. این حقیقتی است که هر روز بیشتر مورد تأیید قرار میگیرد و بهرسمیت شناخته میشود که این رژیم، حامی اصلی تروریسم در سراسر جهان است. بازگشت به ثبات، صلح و آینده و بازگشت به یک چشمانداز بهتر و امنتر، بیشک مستلزم تغییر رژیم در ایران است.
دکتر روزالیا آرتئاگا سرانو: باور دارم زنانی با هدف و بینش مریم رجوی میتوانند تغییرات بزرگی ایجاد کنند و زمینه را برای برقراری یک حکومت دموکراتیک در ایران فراهم سازند. اندیشههای شما را درک میکنیم و امیدواریم بهزودی به ایران آزاد که همگی آرزویش را داریم دستیابیم. ما از برنامهٔ ۱۰مادهیی حمایت میکنیم. ما میگوییم، نه به اعدام و نه به حذف و تبعیض. من زنی از آمریکای لاتین هستم. از اکوادور که در خط استوا و در مرکز جهان قرار دارد. ما شما را نظاره میکنیم، اقدامات شما را دنبال میکنیم، زیرا احساس میکنیم که شما الگویی برای بشریت هستید.
آنلی یاتنماکی: زنان ایرانی به این نتیجه رسیدهاند که تنها راه پیش روی آنها مقاومت است. اکنون آنها شعار مقاومت، آزادی و برابری زنان را سر میدهند. که نشاندهندهٔ تعهد قوی آنها به تغییر است. زنان ایرانی این مبارزه را نه فقط برای خودشان بلکه برای نسلهای آینده رهبری میکنند. این وظیفهٔ ماست که از آنها تا تحقق عدالت و آزادی مردم ایران حمایت کنیم.
اینگرید بتانکور: این اولین سازمان در سراسر جهان و در تاریخ جهان است که زنان در هستهٴ رهبری آن قرار دارند اینجا زنان در رأس تصمیمگیری قرار دارند و رهبر این مقاومت مریم رجوی است. شما کاری را انجام دادید که هیچکس نتوانسته بود انجام بدهد، اینکه چگونه نه فقط با رژیم مستبد در ایران، بلکه با کل سیستم استبدادی که دههها بر ایران سلطه داشته است مقابله کنید. شما این فرصت را به زنان سازمان خود دادید تا خود را برای رهبری آماده کنند، بیاموزند و درک کنند که چگونه مدیریت و سازماندهی کنند و چنین تشکلهایی را بسازند. در این سازمان رقابتی میان زنان و مردان وجود ندارد. مردان احساس نمیکنند که اگر زنان تصمیمگیرنده باشند، جایگاهشان تهدید شده است بلکه انگیزه میگیرند. آنها نوعی رابطهٔ جدید میان زن و مرد را تجربه میکنند و این همان چیزی است که من برای جهان میخواهم، روزی که ایرانی را ببینیم که با مشارکت زنان آزاد شده است، جهان تغییر خواهد کرد.
لیندا چاوز: من نمیتوانم نمونهیی شایستهتر از پیروزی حقوق برابر برای زنان را تصور کنم از اینکه زنستیزترین و ضدزنترین رژیم تاریخ مدرن با حکومتی جایگزین شود که توسط یک زن رهبری میشود. جالب است، بحثهای زیادی دربارهٔ آینده ایران وجود دارد. برخی فکر میکنند که شاید لازم باشد به شاه بازگردیم. رضا پهلوی در ایالات متحده و جاهای دیگر، در تلاش است تا مردم را گردهم آورد... فکر نمیکنم مردم ایران بخواهند به ساواک باز گردند. فکر نمیکنم آنها بخواهند به شکنجه، سرکوب و غارت ثروت مردم بازگردند که در خاندان پهلوی دیده شد. فکر میکنم آنها میخواهند فرصتی داشته باشند تا رهبر خود را انتخاب کنند.
کاتلین دپورتر: زنان ایران پیشگام مبارزه برای دموکراسی هستند و موضع آنها کاملاً روشن است: نه شاه و نه شیخ. ایرانیان دیکتاتوریهای گذشته و حال را رد میکنند و خواستار آیندهیی بر پایه دموکراسی و برابری جنسیتی هستند این همان چیزی است که خانم رجوی و جنبش او میتوانند به ارمغان آورند. شما کانونهایشورشی مجاهدین در داخل ایران را دارید که برای هدف بزرگ ایران آزاد خود را فدا میکنند. برنامهٔ ۱۰ مادهیی چشماندازی از یک جمهوری دموکراتیک را ترسیم میکند. بهرغم تمام وحشیگریها، زنان ایرانی به جهان نشان دادهاند که مقاومت واقعی چه معنایی دارد. آنها پیشگام مبارزه برای دموکراسی هستند. و موضع آنها کاملاً روشن است: نه شاه و نه ملاها! و شما این تیم فوقالعاده از داوطلبان، از کانونهایشورشی، از کانونهایشورشی سازمان مجاهدین خلق در داخل ایران را دارید که برای هدف بزرگ ایران آزاد، خود را فدا میکنند.
چری بلر: میخواهم سخنانم را با روایت داستان مریم اکبری منفرد آغاز کنم که ۱۵سال است که در زندان به سر میبرد، بهخاطر تلاش برای حسابرسی دربارهٔ سرنوشت خواهر و برادرانش که در میان ۳۰هزار زندانی سیاسی قتلعام شده در سال۱۳۶۷ بودند. داستان او رنج بسیاری از زنان در ایران را نمایندگی میکند که همواره با سرکوب روبهرو هستند. یکی از بارزترین نمونههای این سرکوب، تحمیل حجاب اجباری است. با اینحال، زنان ایرانی در برابر سرکوب ایستادگی میکنند. زنان ایران فقط برای حق انتخاب پوشش خود نمیجنگند، بلکه برای برابری در همه جنبههای زندگی مبارزه میکنند.
بارونس اولون: به شجاعت و رهبری شما درود میفرستم. شما صدا و نیرویی برای تغییر هستید و این تغییر خواهد آمد. ۱۰۰۰زن دلیر اشرف نه فقط قلب تپندهٴ مقاومت سازمانیافته، بلکه سند زنده جنایات رژیم هستند. سران رژیم ایران مدعی اختیار الهی برای اعدام، شکنجه و زندانیکردن زنانی هستند که خواهان حقوق مسلم خود هستند. این موضوع ربطی به مذهب ندارد، مربوط به قدرت و دیکتاتوری است. در مقابل، مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت بهعنوان نقطه مقابل این استبداد زنستیز ایستادهاند. من به مردم دلیر و شجاع ایران، بهویژه به زنان و کانونهایشورشی که پیام مقاومت را در سراسر کشور منتشر کردند، ادای احترام میکنم. پیام فقط در مورد حجاب اجباری نیست، بلکه در مورد آزادی و در مورد دموکراسی و رفع مانع استبداد دینی از سر راه آیندگان است. من مفتخرم که یکی از صدها عضو فراحزبی هر دو مجلس انگلستان هستم که امروز از شما حمایت میکند.
ترزا ویلیرز: در حالی که ما روز جهانی زن را جشن میگیریم، شرمآور است که زنان در ایران از بسیاری از حقوق اساسی محرومند. فهرست این نابرابریها بسیار طولانی است و کاملاً غیرقابل قبول! وحشتناک است که قوانین ایران هنوز خشونت خانگی را بهدرستی جرمانگاری نکرده است. همانطور که عفو بینالملل گزارش داده است، مردم همچنان ناپدید میشوند، تحتشکنجه و سایر بدرفتاریهای وحشیانه قرار میگیرند و مصونیت سیستماتیک برای جنایتهای گذشته و حال علیه بشریت همچنان پابرجاست. اینکه عاملان کشتار دستهجمعی سال۱۳۶۷ هرگز مورد محاکمه قرار نگرفتهاند و این جنایات هولناک برای دههها بیمجازات باقی ماندهاند، مایه خشم و انزجار است.
آنا فرث: بقای رژیم ایران بر سرکوب، زنستیزی، غارت، جنگ و تروریسم استوار است. ما باید این رژیم را با ارجاع پروندهٴ حقوقبشر آن به شورای امنیت سازمان ملل و فراخوان به محاکمه سرانش مورد حسابرسی قرار دهیم. تمرکز دوباره رهبران جهان بر پیشبرد حقوق زنان باید از ایران آغاز شود با بهرسمیتشناختن زنان شجاعی که در خط مقدم مبارزه برای دموکراسی و برابری هستند و تحت رهبری شجاعترین زن مسلمان قرار دارند و هر روز برای پیشبرد حقوق زنان در ایران میجنگد. ما باید شورای ملی مقاومت ایران را بهرسمیت بشناسیم. از برنامه ۱۰مادهیی حمایت کنیم و از حق مردم ایران برای دفاع از خود در برابر سپاه پاسداران حمایت کنیم. به زنان شجاع ایران میگویم: ما شما را میبینیم، صدای شما را میشنویم، و در کنار شما ایستادهایم.
هلن گودمن: در ایران زنان در همهٔ عرصهها شهروندان درجه دوم محسوب میشوند، چه در دستمزد، چه در اشتغال، چه در ازدواج و طلاق، و نمیتوانند شرایط را بدون اعتراض تغییر دهند. شورای ملی مقاومت معتقد است که بین سالهای ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۴، تعداد زنان اعدامشده دو برابر شده است. زنان در ایران در خط مقدم مبارزه برای آزادی و دموکراسی ایستادهاند. زندگی مریم رجوی گواهی بر این حقیقت است. اکنون بیش از هر زمان دیگری مهم است که پیامی از همبستگی و حمایت برای خواهرانمان در ایران بفرستیم. زن، مقاومت، آزادی
دومینیک آتیاس: کانونهایشورشی مجاهدین که زنان بسیاری در آن حضور دارند، نمادهای رژیم را بهآتش میکشند و هر روز ادامه میدهند تا روز «ر» فرا برسد و سلاحها را بهدست بگیرند، همانطور که سرود پارتیزانها میگوید: «دشمن قیمت خونها و اشکها را خواهد فهمید». حجاب اجباری فقط نوک کوه یخ است. کلید تحقق برابری جنسیتی نخست حذف تمامی اشکال تبعیض است. این همان چیزی است که شما خانم رجوی و همرزمانتان از مدتها پیش درک کردهاید. در دسامبر۲۰۲۲ در اوج قیام مریم اکبری منفرد پیام مقاومت سر میداد و از زندان سمنان میگفت: سکوت نکنید فریاد بزنید! ما هرگز سکوت نخواهیم کرد و همراه زنان ایران تا پیروزی نهایی فریاد خواهیم زد: زن، مقاومت، آزادی!
کندیس برگن: امروز بسیار خوشحالم که میتوانم یک سند مهم را به خانم رجوی تقدیم کنم. همانطور که همهٔ شما میدانید، بیش از ۶۵۰ رهبر زن از سراسر جهان، صدای خود را در حمایت از زنان و دختران ایرانی متحد کردهاند که در برابر این رژیم سرکوبگر ایستادهاند. ما قوانین و رفتار سرکوبگرانه رژیم را محکوم میکنیم. اما لازم است که نهتنها آنرا محکوم کنیم، بلکه اقدامات خود را نیز افزایش بدهیم؛ و این همان کاری است که در حال انجام آن هستیم. این بیانیه تأکید میکند که زنان ایران در خط مقدم مبارزه برای دموکراسی، حقوقبشر و عدالت بودهاند و در این راه، هزاران نفر از آنها طی چهار دههٔ گذشته در مقابله با دیکتاتوری مذهبی اعدام شدهاند. این بیانیه همچنین بهرسمیت میشناسد که ۱۰۰۰زن در اشرف۳ به نماد زنانی تبدیل شدهاند که برای آزادی ایران تلاش میکنند. ما به آنها میگوییم: فداکاریهای شما، مقاومت شما و امیدتان به آیندهیی دموکراتیک، الهامبخش طیف گستردهیی از شخصیتهای تأثیرگذار از سازمانهای غیردولتی در سراسر جهان بوده است.
کاتیا آدلر: تغییرات واقعی نیازمند یک آلترناتیو دموکراتیک است که در آن زنان نقش کلیدی ایفا کنند. مشارکت زنان در رهبری سیاسی امری ضروری است، زیرا فقط از این طریق میتوان آزادی و دموکراسی را در کل جامعه نهادینه کرد. زنان ایرانی علیه یکی از سرسختترین اشکال استبداد، یعنی بنیادگرایی مذهبی، ایستادگی میکنند. آنها نشان دادهاند که مقابله با این طرز تفکر استبدادی نه تنها برای ایران، بلکه برای کل منطقه از اهمیت حیاتی برخوردار است. رژیم ایران یک رژیم زنستیز است. مبارزه زنان در ایران نه از قیامهای سالهای اخیر، بلکه از چهار دهه پیش و همزمان با برپایی دیکتاتوری مذهبی آغاز شده است. آنها فداکاریهای بسیاری کردهاند. زنان ایرانی به مهمترین نیروی مقاومت در برابر رژیم تبدیل شدهاند. مبارزهیی که پیام آن فراتر از مرزهای ایران میرود. جامعهٔ بینالمللی نمیتواند و نباید در برابر این مبارزه برای آزادی و دموکراسی بیتفاوت بماند. وظیفهٔ ما در آلمان و اروپا این است که از جنبش مقاومت زنان ایران حمایت کنیم و صدای آنها را در سطح جهانی طنینانداز سازیم. من همکاری خود را با زنان متعهد و فعال ایرانی گسترش خواهم داد. برابری زنان نهتنها یک آرمان، بلکه ستونفقرات یک جامعهٔ مدرن است.
ساندرا وزر: این رژیم نهتنها تهدیدی برای مردم ایران است، بلکه برای کل دنیای آزاد نیز خطرناک است. من از شورای اتحادیهٔ اروپا درخواست میکنم که سپاه پاسداران را در فهرست گروههای تروریستی قرار دهد. این فقط یک اقدام نمادین نیست، بلکه گامی تعیینکننده در جهت تضعیف ساختارهای قدرت رژیم است. زنان ایران برای آزادی خود مبارزه میکنند. بیایید با هم اطمینان حاصل کنیم که صدای آنها شنیده شود و اقدامات ما متناسب با شجاعت آنها باشد. زن، مقاومت، آزادی!
نایکه گروپیونی: میخواهم همبستگی خود را با زنان مقاومت ایران ابراز کنم، بهویژه با هزار زن شجاع در اشرف۳ در آلبانی. آنها زنانی مسلمان هستند که حجاب بر سر دارند و با قدرت از حق انتخاب تمامی زنان دفاع میکنند. بسیاری از آنها شکنجه شدهاند و سالهای طولانی را در زندان سپری کردهاند. ابتدا تحتسلطهٔ شاه و سپس تحت حاکمیت آخوندها. اما با این حال، هدف و آرمان آنها هرگز تغییر نکرده است؛ یعنی آزادی و دموکراسی برای کشورشان. این زنان تنها قربانی نیستند، بلکه رهبران واقعیاند. آنان در خط مقدم مبارزه برای سرنگونی یک دیکتاتوری مذهبی و ساختن ایرانی دموکراتیک و مبتنی بر جدایی دین از دولت ایستادهاند. ما، در دنیای آزاد، وظیفه داریم با تمام ابزارهای سیاسی و نهادهای خودمان از آنها حمایت کنیم. تغییر از پیش آغاز شده است و صدای این انقلاب، صدای خانم مریم رجوی است.
سناتور الیزا پیرو: شورای ملی مقاومت ایران امیدی واقعی برای آیندهیی متفاوت را نمایندگی میکند و برنامهٔ ۱۰مادهیی چشماندازی شفاف از دموکراسی حقوقبشر و برابری جنسیتی برای یک ایران آزاد ارائه میکند. ایران امروز نماد نبردی است که به همهٔ ما مربوط میشود. آزادی ایران نبردی برای آزادی همهٔ ماست. به همین دلیل همراه شما فریاد میزنیم زن، مقاومت، آزادی. ما همچنان در کنار شما خواهیم بود تا جامعهٔ جهانی، مبارزه زنان ایران و تمام مردم ایران برای آزادی را بهرسمیت بشناسد و از آن حمایت کند. زیرا آزادی ایران، نبردی برای آزادی همهٔ ماست. و به همین دلیل، همراه شما فریاد میزنیم: زن، مقاومت، آزادی!
هلنا کاریراس: بهعنوان یک پژوهشگر، یاد گرفتهام که ملتهایی که زنان را نادیده میگیرند در نهایت شکست خواهند خورد. جامعههایی که زنان را سرکوب میکنند، بسترهای خشونت و بیثباتی هستند و ما درک میکنیم که سرکوب زنان تنها به ضرر زنان نیست بلکه به ضرر مردان نیز تمام میشود. بهعنوان اولین وزیر دفاع زن در کشورم، با چالشهای متعدد روبهرو شدم. با این حال، شاهد قدرت تحولآفرین مشارکت کامل و فعال زنان در رهبری بودم. این به این معنا نیست که فقط در میز تصمیمگیری جایگاهی داشته باشیم بلکه بهمعنای داشتن صدایی است که پژواک پیدا میکند، بهمعنای رهبری با عمل است، همانطور که شما با شجاعت انجام میدهید. این یک مبارزه عمیق برای تغییرات بنیادی در ایران است.
ادیتا طاهری (کوزوو): من قدرت آزادی را احساس میکنم. من قدرت میهنپرستی را احساس میکنم که از مردم ایران، که مدتها تحت ستم بودهاند، برخاسته است. اما شما دیدگاه، اتحاد، عشق و نوری دارید که میخواهید به ایران ببرید. و آن نور، ایران آزاد، دموکراتیک، بر اساس جدایی دین و دولت برای همهٔ مردم و همچنین برای زنان است. زیرا هر ملتی که زنان خود را توانمند کرده است، بسیار قوی است. من این را آزادانه و با اشراف میگویم. چون من یکی از رهبران آن جنبش کوزوو بودم که میلوسویچ و رژیم نسلکش او را به پایان رساند. من اینجا هستم تا از شما حمایت کنم. اما بهزودی شاهد ایران آزاد، دموکراتیک، مبتنی بر جدایی دین و دولت و با زنان در رهبری را خواهیم دید.
شرون دیویس: برایم تکاندهنده بود که در ایران ورزشکاران بهطور خاص هدف قرار گرفتهاند. فروزان عبدی در همان زمانی که من مدال المپیکم را بردم، کاپیتان تیم ملی والیبال ایران بود. وقتی به فروزان فکر میکنم بهاین میاندیشم که میتوانستم جای او باشم. من در همبستگی با زنان ایران و تمام زنانی میایستم که در جهان تحت سرکوب هستند و برای زنان قهرمان شجاع کانونهایشورشی: زن، مقاومت، آزادی! ما زنان سراسر جهان باید کنار هم بایستیم تا از برنامهٔ ۱۰مادهیی خانم رجوی برای تغییر حمایت کنیم، برای یک ایران آزاد و دموکراتیک که در آن زنان ایرانی بتوانند ورزش کنند، کار کنند، رهبری کنند و صدای خود را داشته باشند. ما شما را میشنویم، شما را میبینیم و در کنار شما ایستادهایم. دلیل اصلی که امروز به اینجا آمدم، این است که مستقیماً به دوربین نگاه کنم و با کانونهایشورشی شگفتانگیز صحبت کنم که در ایران هستند و خطرات را بهجان میخرند و میخواهم بگویم: تکتک زنان ورزشکار جهان یک «فروزان» هستند.
ایزابلا کونوپاتسکا: میخواهم به خانم مریم رجوی یکی از شجاعترین زنانی که تاکنون دیدهام ادای احترام کنم. بیش از ۴دهه است که شما مدافع سرسخت حقوق زنان بودهاید. وقتی جهان در کنفرانس پکن، ۳۰سال پیش شعار «حقوق زنان، حقوقبشر است» را پذیرفت، شما پیشتر یک شورای رهبری تماماً متشکل از زنان را بنا نهاده بودید، همچنین زنان شجاعی را که در کنار شما ایستادهاند، تحسین میکنم. شجاعت آنها در مقابله با یک دیکتاتوری زنستیز پیامی قدرتمند بههمراه دارد: زنان قربانی نیستند، بلکه رهبران و سازندگان دوران آزادی هستند. در لحظات شک و کشاکشهای خودم در برابر تعصبات، پیشداوریها و بیعدالتیها به شما زنان شجاع ایران فکر میکنم و این به من نیرو میبخشد. میدانم که همین احساس برای تمام افرادی که امروز اینجا هستند صادق است. زمان آن رسیده که جامعهٔ بینالمللی در کنار زنان ایران و مقاومت ایران بایستد. حمایت از مبارزه آنان فقط یک وظیفهٔ اخلاقی نیست. بلکه گامی است بهسوی جهانی آزادتر و عادلانهتر. پیروزی شما پیروزی دموکراسی در همهجا خواهد بود
کاتیا ده جووانی: ما از رهبران جهان میخواهیم که رژیم ایران را بهخاطر جنایاتش علیه بشریت مورد حسابرسی قرار دهند و به سرکوب وحشیانهٴ زنان و حجاب اجباری پایان بدهند. ما خواهان توقف تمامی اعدامها و لغو مجازات اعدام هستیم. ما از دولتها میخواهیم که از مبارزه زنان ایران برای آزادی حمایت کنند و شورای ملی مقاومت ایران را بهعنوان یک جایگزین معتبر بهرسمیت بشناسند. به زنان، خواهرانمان در ایران، میگوییم: مبارزه شما، مبارزه ماست و پیروزی شما، پیروزی زنان در هر گوشهیی از جهان خواهد بود. همگی با هم، صدای زنان ایران را تقویت میکنیم، در حالیکه آنها اعلام میکنند: زن، مقاومت، آزادی!
سهام بادی (تونس): میخواهم ادای احترام ویژهیی به زنان ایران داشته باشم که خشونتهای ناشنیدهیی را تحمل میکنند و همچنان با عزم تزلزلناپذیر به مقاومت ادامه میدهند. ما چهرههای مبارز خستگیناپذیر را فراموش نمیکنیم و در رأس این زنان من به مبارزه خانم مریم رجوی درود میفرستم. من امروز در برابر شما، یک فراخوان میدهم: صدایمان را متحد کنیم، مرگ را محکوم و رد کنیم و خواهان جهانی بشویم که در آن زنبودن دیگر بهمعنای هدفبودن نیست، بلکه بهمعنای یک نیرو بودن است. تاریخ به ما میآموزد که دیکتاتوریها سقوط میکنند. بله، دیکتاتوریها سقوط میکنند و ظالمان محو میشوند، اما مبارزه زنان هرگز نمیمیرد، زیرا ما زندگی هستیم، ما امید هستیم و ما آینده هستیم.
۸۸- رژیم ضدبشری و قرونوسطایی آخوندها در یکسال گذشته به موازات ضربات سنگینی که در تمامی زمینههای داخلی و منطقهیی و بینالمللی متحمل شد، تنها راه برای سرپا ماندن و مقابله با قیام مردم ایران را در تشدید نقض حقوقبشر و بهویژه موج اعدامهای وحشیانه و فزاینده پیدا کرد.
از اول شهریور ۱۴۰۳ تا ۳۱مرداد ۱۴۰۴ شمار اعدامهای ثبتشده به ۱۵۰۱ زندانی بالغ میشود. رقمی که در چند دههٔ گذشته بیسابقه است و ۹۰درصد افزایش نسبت به آخرین سال ریاستجمهوری ابراهیم رئیسی (۷۹۱ اعدام در فاصلهٔ اول شهریور۱۴۰۲ تا ۳۱مرداد ۱۴۰۳) را نشان میدهد. پزشکیان که این افزایش بیسابقهٔ اعدامها در دورهٴ ریاستجمهوری او صورت گرفته، در ۱۷مهر ۱۴۰۳در دفاع از این اعدامهای سبعانه با لودگی گفت آنها که «دم از حقوقبشر میزنند میگویند شما چرا یک قاتل را اعدام میکنید».
۴۷درصد از قربانیان اعدامها در ارتباط با اتهامات مربوط به مواد مخدر بدار آویخته شدهاند و این در حالی است که سپاه پاسداران و سایر باندهای مافیایی خامنهای سرنخ شبکههای عظیم مواد مخدر با میلیاردها دلار درآمد در منطقه و جهان را در اختیار دارند که بخشی از آن پس از سقوط دیکتاتور سوریه افشا شد. ۴۴تن از اعدام شدگان زن و ۹تن از آنها در هنگام دستگیری زیر سن قانونی و کودک بودهاند. ۱۶۹تن از قربانیان از هموطنان بلوچ بودهاند که بالاترین رقم اعدام را نسبت به جمعیت نشان میدهد.
اطلاعیهٔ دبیرخانه شورای ملی مقاومت در ۱۳دیماه ۱۴۰۳ (۳ ژانویه ۲۰۲۵) نوشت: «شمار اعدامهای ثبتشده در سال۲۰۲۴ به ۱۰۰۰ زندانی بالغ میشود که در سه دههٔ گذشته بیسابقه است. با توجه به اعدامهای مخفیانه شمار واقعی اعدامها بسیار بیشتر است. اعدامهای ۲۰۲۴ نزدیک به ۱۶درصد بیشتر از اعدامهای ثبتشده در سال۲۰۲۳ (۸۶۴ اعدام) است... روند اعدامها در سال۲۰۲۴ ارتباط مستقیم با تحولات سیاسی و بحرانها و شکستهای رژیم دارد. ۱۱درصد اعدامها در سه ماههٔ اول و ۱۷درصد اعدامها در سه ماه دوم صورت گرفته است. در این مدت رژیم برای دو نمایش انتخابات (انتخابات مجلس در فوریه و انتخابات ریاستجمهوری در ژوئن) برنامهریزی میکرده است. ۲۵درصد اعدامها در سه ماه سوم صورت گرفته است. اما در سه ماههٔ چهارم همزمان با شکستهای کمرشکن رژیم در منطقه و سرباز کردن بحرانهای اقتصادی و اجتماعی اعدامها بهنحو بیسابقهیی شتاب گرفته و نزدیک به ۴۷درصد زندانیان در این مدت حلقآویز شدهاند.
اعدامهای ثبتشده در سال۲۰۲۴ در ۸۶زندان در ۳۱استان واقع شده است. در میان زندانیان اعدامشده ۳۴زن و ۷زندانی که به هنگام ارتکاب جرم انتسابی کمتر از ۱۸سال داشتهاند، وجود دارد. متوسط سن ۴۹۱تن از قربانیان که سنشان احراز شده ۳۶سال میباشد. ۴ اعدام بهنحو فجیعی در ملأعام صورت گرفته است.
در این سال مجازاتهای ضدانسانی همچنان ادامه یافت. در یک جنایت فجیع انگشتان دست راست دو برادر در زندان ارومیه و انگشتان دست دو زندانی در قم قطع شد در حالیکه دزدیها و اختلاسهای میلیارد دلاری توسط سردمداران و باندهای مختلف رژیم تبدیل به یک امر عادی شده بدون اینکه کسی دستگیر و مجازات شود. قضاییه خامنهای در سال۲۰۲۴ حکم کورکردن چشم یک زندانی قیام ۹۶ را به اتهام پرتاب سنگ و کو رشدن یک سرهنگ نیروی انتظامی صادر کرد. تنها پیشرفت حقوقبشری در دوره پزشکیان این است که قضاییه آخوندها اعلام کرد «بیحس کردن سارق برای مجازات قطع عضو مجاز است» (عصر ایران رژیم ۵دی ۱۴۰۳).
خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیدهٴ مقاومت ایران گفت موج اعدامهای سبعانه در سال۲۰۲۴ بهویژه در پائیز گذشته تلاش مذبوحانهٔ خامنهای برای جلوگیری از قیام مردم خشمگینی است که به چیزی کمتر از سرنگونی تمامیت این رژیم رضایت نمیدهند، اما این جنایتهای قرونوسطایی عزم جوانان برای بهزیر کشیدن استبداد دینی را مضاعف میکند. سکوت و بیعملی در قبال این اعدامهای وحشیانه نه تنها پایمالکردن اصول شناخته شدهٔ حقوقبشر و مشوق رژیم برای ادامهٔ اعدام و کشتار است بلکه این رژیم را در تروریسم و جنگافروزی و پروژهٔ تولید بمب اتمی نیز تشویق میکند. خانم رجوی افزود، این رژیم باید از جامعهٔ جهانی طرد و معامله و مذاکره با آن به توقف اعدام و شکنجه مشروط شود و سردمدارانش بهخاطر ۴۵سال جنایت علیه بشریت و نسلکشی در برابر عدالت قرار گیرند.
۸۹- «کارزار سهشنبههای نه به اعدام» در سراسر سالی که گذشت ادامه یافت. کارزار اعتصاب غذا در روز سهشنبه در اعتراض به اعدامها، اولین بار در ۹بهمن۱۴۰۲ در بند ۴زندان قزلحصار شکل گرفت که بیشترین اعدام در این زندان صورت میگیرد. در سال۲۰۲۴ در این زندان دستکم ۱۶۵اعدام صورت گرفته است.
کارزار بهسرعت به دهها زندان گسترش پیدا کرد و در روز سهشنبه ۲۸مرداد۱۴۰۴ در هشتادو دومین هفتهٔ این کارزار، اعتصاب غذا به ۴۹زندان گسترش یافت که عبارتند از: زندان اوین، زندان قزلحصار (واحد ۳و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان فردیس کرج، زندان تهران بزرگ، زندان قرچک، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اهر، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان یاسوج، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان فیروز آباد فارس، زندان زاهدان (بند زنان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بهبهان، زندان بم، زندان یزد، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزلآباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان مهاباد، زندان بوکان، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان سنندج و زندان کامیاران.
طی ماههای گذشته این جنبش به خارج از زندانها در تهران و شهرهای مختلف ایران گسترش یافته است. همزمان با سهشنبهها خانوادههای زندانیان سیاسی محکوم به اعدام در جلو زندان اوین، جلو زندان قزلحصار و زندانهای دیگر و همچنین در مراکز برخی از استانها با در دست گرفتن پلاکاردهای نه به اعدام و عکسهای زندانیان محکوم به اعدام حضور پیدا میکنند. آنها فریاد زندانیان بیگناهی هستند که به جرم دفاع از آزادی و آرمانهای خلقشان به اعدام محکوم شدهاند. این اقدامات هر چند هنوز فراگیر نشده است، اما نفس حضور خانوادهها و پذیرش ریسک واکنش وحشیانهٴ پاسداران جنایت خامنهای، یک اقدام جسورانه محسوب میشود که بایستی از سوی هر انسان آزاده و شریف و میهندوستی ارج گزارده شده و حمایت شود. در یکی از این تجمعات محدود برخی شخصیتهای اجتماعی شناختهشده نیز با در دست داشتن پلاکاردهای نه به اعدام با خانوادههای زندانیان سیاسی محکوم به اعدام همراهی کردند که شایسته قدردانی است.
دبیرخانهٔ شورای ملی مقاومت در ۸ بهمن۱۴۰۳ در اطلاعیهیی بهمناسبت اولین سالگرد «سهشنبههای نه به اعدام» نوشت: اعدام در نظام ولایت فقیه ماهیت و هدف سیاسی دارد و استبداد دینی آن را بهعنوان ابزاری برای ایجاد رعب و وحشت و جلوگیری از اعتراض و قیام مردم به کار میگیرد. بیش از ۳۰۰۰پارلمانتر، شهردار، شخصیت سیاسی و مذهبی و فرهنگی از ۷۸کشور جهان در بیانیهٔ مشترکی از جامعهٔ بینالمللی خواستند تا به اقدامات ضروری برای توقف اعدام در ایران مبادرت کنند. در این بیانیه آمده است: «حاکمان ایران از اعدامها با اغراض سیاسی و با هدف ایجاد جو رعب و وحشت برای جلوگیری از بروز اجتنابناپذیر قیامها توسط مردم ایران استفاده میکنند. بنابراین هر اعدامی در حاکمیت دیکتاتوری مذهبی ایران را میتوان اعدام سیاسی محسوب نمود. در عرصهٔ جهانی متأسفانه عدم واکنش به قتلعامها و سرکوبها و اعدامهای مستمر دهههای گذشتهٔ رژیم آخوندها، آنها را در ادامهٔ سرکوب و شکنجه و بهخصوص اعدام جریتر کرده است. ما از فراخوان نه به اعدام خانم مریم رجوی و تعهد وی در مورد لغو مجازات اعدام که در برنامهٔ ۱۰مادهیی وی برای آینده ایران از دو دههٔ پیش مورد تأکید قرار گرفته است، استقبال کرده و از آن حمایت میکنیم».
یک سال گذشته آکنده از صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی و اجرای احکام جنایتکارانه و اعمال فشار و محدودیت و افزایش سنوات زندان برای زندانیان سیاسی بوده که برخی از آنها بهنقل از اطلاعیههای دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران عبارتند از:
ـ۱۱شهریور ۱۴۰۳: در زندان شیبان اهواز دژخیمان از دسترسی غلامحسین کلبی و ایوب پرکار دو زندانی هوادار مجاهدین به خدمات پزشکی و انتقال به بیمارستان جلوگیری میکنند. غلامحسین یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی است که ۶سال در دههٔ ۶۰ در زندان بهسر برده و در سال۱۳۷۹ مجدداً دستگیر و به حبس ابد محکوم شد و ۲۴سال بدون یک روز مرخصی درمانی در زندان بهسر میبرد.
ـ اول آبان۱۴۰۳: مریم اکبری منفرد پس از ۱۵سال زندان بدون یک روز مرخصی از تبعیدگاه خود در زندان سمنان به زندان قرچک ورامین منتقل شد او که از قدیمیترین زنان زندانی سیاسی است طبق مقررات همین رژیم باید پس از تحمل ۱۰سال زندان آزاد میشد اما او را ۵سال اضافه نگه داشتند و دو سال دیگر هم بر آن افزودهاند. جرم اصلی مریم اکبری دادخواهی خون خواهر و ۳برادر شهید اوست. علیرضا اکبری در شهریور ۱۳۶۰ زیر شکنجه شهید شد و غلامرضا اکبری در سال۱۳۶۴ اعدام شد. رقیه و عبدالرضا اکبری در قتلعام سال۶۷ بهشهادت رسیدند. در تیرماه۱۴۰۳ حکم توقیف اموال مریم اکبری و بستگانش صادر شده بود.
ـ۱۰آذر ۱۴۰۳: قضاییهٔ رژیم ۶ زندانی سیاسی، ابوالحسن منتظر ۶۵ساله، پویا قبادی۳۲ ساله، علیاکبر دانشور کار ۵۷ساله، بابک علیپور ۳۳ساله، وحید بنیعامریان ۳۲ساله، و محمد تقوی ۵۸ساله را پس از ماهها شکنجه به اتهام «عضویت در سازمان مجاهدین» و «اجتماع و تبانی برضدامنیت» به اعدام محکوم کرد.
ـ ۱۴اسفند ۱۴۰۳: دژخیمان خامنهای محمد و مهدی خداکرمی دو برادر زندانی هوادار مجاهدین را ناگهانی از زندان پارسیلون خرمآباد به قرنطینه زندان مرکزی خرمآباد منتقل کرده و با چوب و چماق و شلاق بهشدت مضروب و مصدوم کردند. آنها در اعتراض دست به اعتصاب غذا زدند. محمد ۳۲ساله و مهدی ۴۲ساله به اتهام «عضویت در مجاهدین» و «اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم علیه امنیت کشور» به ۸ و ۴سال زندان محکوم شدند.
ـ ۱۱اردیبهشت ۱۴۰۴: قضاییه جلادان، زندانی سیاسی هوادار مجاهدین، امین فرحآور (پیمان) ۳۷ساله، شاعر اهل گیلان را در بیدادگاه ضدانقلاب رشت به اعدام محکوم کرد.
ـ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴: قضاییهٔ جلادان، زندانی سیاسی احسان فریدی ۲۵ساله، دانشجوی دانشکدهٴ فنی دانشگاه تبریز را بهخاطر هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران به اعدام محکوم کرد.
ـ۴ تیر۱۴۰۴: دژخیمان اوین دوشنبه شب، دوم تیرماه ۱۴۰۴ کلیه زندانیان بندهای۷، ۴و۸ را که بیشتر آنها زندانیان سیاسی هستند، با۲۰دستگاه اتوبوس با اعمال زور و شتابزده از اوین منتقل کردند. زندانیان مرد را به سالن۳ تیپ۲ زندان بزرگ تهران (فشافویه) و زندانیان زن را به زندان مخوف قرچک منتقل کردند. فرزادی رئیس جنایتکار اوین با وارد کردن گارد مسلح فرصت و اجازه جمعآوری وسایل را هم به زندانیان نداد و آنها را با حداقل وسایل و با دستبند و پابند سوار اتوبوسها کردند.
ـ۲۱ تیر ۱۴۰۴: قضاییه جلادان سه زندانی سیاسی، فرشاد اعتمادیفر ۳۰ساله، مسعود جامعی۴۷ساله و علیرضا مرداسی ۵۲ساله را پس از دو سال شکنجه و سلول انفرادی، به دو بار اعدام و یک سال زندان و دو زندانی سیاسی دیگر به نامهای سامان و داوود حرمتنژاد را به ۱۲ و ۱۵سال حبس محکوم کرد. این احکام توسط شعبه یک بیدادگاه ضدانقلاب اهواز به ریاست ادیبیمهر به اتهام «محاربه»، «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور»، «عضویت در سازمان مجاهدین» و «تبلیغ علیه نظام» صادر شده است.
ـ ۴مرداد ۱۴۰۴: بیش از ۱۰۰مأمور مسلح زندان قزلحصار به دستور رئیس زندان اللهکرم عزیزی و دو تن از معاونان او همراه با مأموران اطلاعاتی به سالن زندانیان سیاسی در واحد۴ زندان قزلحصار حمله کردند. زندانیان را با دستبند و پابند و با کشیدن کیسه بر سرشان، روی زمین کشیده و به انفرادی منتقل کردند. مجاهدان خلق بهروز احسانی و مهدی حسنی را برای اعدام و سعید ماسوری را برای تبعید به زندان زاهدان با خود بردند. اما زندان زاهدان او را قبول نکرد و فعلاً او را برگرداندند.
ـ۱۱مرداد ۱۴۰۴: دژخیمان خامنهای بار دیگر به دستگیری زندانیان آزاد شده، هواداران و خانوادههای مجاهدین روی آوردند. شماری از افراد دستگیر شده عبارتند از: محمد بنازاده امیرخیزی ۷۹ساله، امیرحسین کشوریفر۲۰ساله، دانشجو، حسین آسمانینژاد ۶۴ساله؛ حمیدرضا مکی ۶۸ساله، مرتضی اسدی ۴۷ساله و نادر تیموری.
ـ ۱۸مرداد۱۴۰۴: قضاییه جلادان دو زندانی سیاسی هوادار مجاهدین، امیرحسین مرادی ۲۶ساله و علی یونسی ۲۵ساله که پس از ۶۴ماه زندان محکومیت آنها رو به پایان است، در یک پروندهسازی مجعول مجدداً به حبسهای بیشتر محکوم کرد. آنها به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» هر یک به ۱۵ماه حبس اضافی محکوم شدند. علاوهبر این علی یونسی به اتهام مسخرهٔ «تأیید و تقویت رژیم صهیونیستی» به ۵سال حبس افزوده، تبعید به زندان کرمان، محرومیت از دسترسی و هر گونه استفاده از فضای مجازی و ارتباط تلفنی با خارج از زندان محکوم شد. علی یونسی روز ۲۸خرداد از اوین ربوده و به سلولهای انفرادی زندان قم منتقل شده بود.
۹۰- در روز ۱۴فروردین۱۴۰۴ پارلمان اروپا قطعنامهیی را بهتصویب رساند و در آن حکم اعدام بهروز احسانی و مهدی حسنی و تأیید این حکم توسط دیوانعالی رژیم را محکوم کرد و خواستار آزادی آنها و همهٔ زندانیان سیاسی محکوم به اعدام شد. این قطعنامه از شورای اتحادیه اروپا خواست که سپاه را بهعنوان یک سازمان تروریستی اعلام و به شناسایی و تحریم مقامات رژیم مسئول نقض حقوقبشر ادامه دهد.
قطعنامهٔ افزایش بیسابقهٔ اعدامها و هدف قراردادن سیستماتیک فعالان حقوقبشر و اقلیتها از طریق مجازات اعدام و آزار و اذیت، بهویژه کردها، بهائیان، مسیحیان و بلوچ ها را محکوم کرده و خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط افرادی شد که بهدلیل مذهب یا عقیده خود بازداشت شدهاند.
قطعنامه مخالفت شدید خود با مجازات اعدام را تکرار میکند و از رژیم ایران میخواهد که حکم اعدام را تعلیق و لغو کند و خواستار آزادی پخشان عزیزی، و ریشه مرادی، مهوش ثابت و شریفه محمدی که برخی به اعدام و برخی دیگر به زندان محکوم شدند، میشود. استفادهٴ رژیم ایران از دیپلوماسی گروگانگیری را محکوم میکند و خواستار آزادی فوری و بازگرداندن کلیه اتباع محکوم اتحادیه اروپا میشود.
از شورای اتحادیهٔ اروپا و کشورهای عضو میخواهد که لغو احکام اعدام و آزادی زندانیان سیاسی و اتباع اتحادیهٔ اروپا را شرط بهبود روابط با ایران قرار دهند.
اما بهرغم همهٔ محکومیتها و اعتراضهای جهانی، مجاهدان خلق بهر روز احسانی و مهدی حسنی که بر ”سر موضع“ خود تزلزلناپذیر ایستاده بودند، روز یکشنبه ۵مرداد ۱۴۰۴ بهدستور خامنهای سربهدار شدند.
عفو بینالملل روز ۶مرداد اعلام کرد: «بهروز احسانی و مهدی حسنی بهصورت خودسرانه در میان بحران وحشتناک اعدام در ایران اعدام شدند. آنها بدون اطلاع قبلی به خود یا خانوادههایشان، پس از محاکمهیی کاملاً ناعادلانه در دادگاه انقلاب بهصورت مخفیانه اعدام شدند. آنها نزدیک به ۲سال از دسترسی به وکیل محروم بودند و محاکمهشان تنها پنج دقیقه طول کشید و در طی آن اجازه دفاع از خود را نداشتند.
بهروز احسانی و مهدی حسنی در اعتراض به مجازات اعدام از داخل زندان، هر سهشنبه به مدت ۱۸ماه در کارزارهای ”سهشنبههای نه به اعدام“ اعتصاب غذا کرده بودند. اعدام آنها نشاندهندهٔ استفادهٴ بیرحمانهٴ مقامات از مجازات اعدام بهعنوان ابزاری برای سرکوب سیاسی در زمانهای بحران ملی برای سرکوب مخالفان و ایجاد ترس در میان مردم است. این اعدامها بر نیاز به اقدام سایر دولتها برای آغاز تحقیقات کیفری تحت اصل صلاحیت جهانی علیه همهٔ افرادی که مظنون به مسئولیت در شکنجه و سایر جرایم تحت قوانین بینالمللی هستند، از جمله مقامات ارشد ایرانی، تأکید میکند. مقامات بارها نشان دادهاند که بدون اقدامات مشخص برای پاسخگویی، به ارتکاب جرایم تحت قوانین بینالمللی و سایر نقضهای جدی حقوقبشر ادامه خواهند داد. بهروز احسانی و مهدی حسنی به اتهامات گسترده و مبهم ”شورش مسلحانه علیه دولت“ (بغی)، ”محاربه“ و“افساد فیالارض“ در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران به اعدام محکوم شدند.
اعدامهای اخیر، همراه با فراخوانهای اخیر رسانههای دولتی برای تکرار قتلعام سال۱۹۸۸ که در آن هزاران مخالف سیاسی بهصورت مخفیانه اعدام شدند، نگرانیهایی را ایجاد کرده است که مقامات ممکن است افراد دیگری را که به دلایل سیاسی در انتظار اعدام هستند، اعدام کنند».
عفو بینالملل موارد ۱۹نفر دیگر شامل حداقل ۶نفر به اتهام وابستگی به مجاهدین و ۳زن را که در معرض خطر اعدام هستند، مستند کرده است. این ۱۹نفر عبارتند از: احمدرضا جلالی، شریفه محمدی، پخشان عزیزی، و ریشه مرادی، فاضل بهرامیان، مهران بهرامیان، میلاد آرمان، علیرضا کفایی، امیرمحمد خوشاقبال، نوید نجاران، حسین نعمتی، علیرضا بامرزپورناک، مهراب عبداللهزاده، ابوالحسن منتظر، اکبر دانشورکار، بابک علیپور، محمد تقوی، پویا قبادی، وحید بنیعامریان.
۲۶ شخصیت برجستهٔ آمریکایی در بیانیهیی در محکومیت اعدام مجاهدان خلق بهروز احسانی و مهدی حسنی نوشتند: «رسانههای حکومتی، مانند خبرگزاری فارس، گستاخانه خواستار اعدامهایی شدهاند که یادآور قتلعام سال۱۹۸۸ است که منجر به کشتهشدن حدود ۳۰هزار زندانی سیاسی، عمدتاً اعضای مجاهدین خلق و وابستگان آن شد. آقای جفری رابرتسون در گزارش خود قتلعام سال۱۹۸۸ را با سربرنیتسا و راهپیمایی مرگ باتان (در جریان جنگ جهانی دوم در فیلیپین) مقایسه کرد... اقدامات رژیم ایران نشاندهندهٔ استیصال فزاینده در بحبوحهٔ افزایش نارضایتی عمومی است. بهگفته سازمان ملل، حداقل ۶۱۲مورد اعدام در نیمه اول سال۲۰۲۵ در ایران رخ داده است که بیش از دو برابر تعداد ثبتشده در مدت مشابه در سال۲۰۲۴ است...
جنایات روزمرهٴ رژیم نه قدرت بلکه وحشت و ترس از مشروعیت از دسترفته را منعکس میکند. سرکوب را تشدید میکند زیرا از دشمن واقعی خود میترسد: مقاومت سازمانیافته و جمعیتی که خواستار پایان دادن به دیکتاتوری مذهبی و ایجاد یک جمهوری دموکراتیک مبتنی بر حاکمیت قانون و احترام به حقوقبشر هستند. در حالی که همهٔ مخالفان ایرانی با دستگیری، زندان، شکنجه و مرگ روبهرو هستند، در حال حاضر اهداف اصلی اعضا و وابستگان شورای ملی مقاومت ایران و مجاهدین خلق هستند.
جامعهٔ بینالمللی باید نقش شبکه مجاهدین خلق در ایران و شورای ملی مقاومت در ایفای نقش حیاتی چند دههیی در افشای سایتهای هستهیی اصلی ایران، کارشناسان آن، برنامهٔ تسلیحاتی و سامانههای پرتاب آن را تحسین کند... این امر دشمنی رژیم را با مجاهدین بیشتر کرده است. تهران از هیچ تلاشی برای تضعیف و بیاعتبار کردن شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق در ایران و خارج از کشور دریغ نمیکند».
امضا کنندگان این بیانیه عبارتند از: نیوت گینگریچ، رئیس پیشین کنگره آمریکا و کاندیدای ریاستجمهوری در سال۲۰۱۲، جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی رئیسجمهور، ژنرال جیمز جونز، مشاور پیشین امنیت ملی رئیسجمهور و فرمانده پیشین ناتو، فرماندار تام ریج، اولین وزیر امنیت داخلی آمریکا، مایکل موکیزی، وزیر دادگستری پیشین آمریکا، ارتشبد جیمز کانوی، فرمانده نیروی تفنگداران دریایی آمریکا (۲۰۱۰)، سپهبد دیوید دپتولا، رئیس پیشین اطلاعات، نظارت و شناسایی نیروی هوایی ایالات متحده، ژنرال چاک والد، جانشین فرمانده نیروهای آمریکا در اروپا (۲۰۰۶)، سفیر رابرت جوزف، معاون پیشین وزیر امور خارجه آمریکا، سفیر کنت بلکول نمایندهٔ سابق ایالات متحده در کمیسیون حقوقبشر سازمان ملل متحد، سفیر لینکلن بلومفیلد، فرستادهٔ ویژه و دستیار پیشین وزیر امور خارجه، مارک گینزبرگ، سفیر پیشین آمریکا در مراکش، سرهنگ دکتر گری مورش، افسر ارشد پزشکی در اشرف۱، ژنرال دیوید فیلیپس، فرماندهٔ ارشد نیروهای حفاظت اشرف۱، تد پو نمایندهٔ، پیشین کنگرهٴ ایالات متحده از تکزاس، لیندا چاوز، مدیر پیشین روابط عمومی کاخسفید و رئیس مرکز فرصتهای برابر، پروفسور آلن درشوویتز، استاد افتخاری دانشگاه حقوق هاروارد، لویی فری، رئیس ادارهٴ تحقیقات فدرال آمریکا (۲۰۰۱)، پاتریک کندی، نمایندهٔ پیشین کنگرهٴ ایالات متحده، سرهنگ مارک مارتین، فرمانده نظامی ایالات متحده در اشرف۱، سرهنگ وسلی مارتین، افسر ارشد ضدتروریسم نیروهای ائتلاف در عراق، بروس مککولم، رئیس مؤسسهٔ استراتژیهای دموکراتیک، سفیر میچل ریس، مدیر سیاستگذاری وزارتخارجه آمریکا (۲۰۰۵) و فرستادهٔ ویژه در روند صلح ایرلند شمالی، پروفسور ایوان ساشا شیهان، دانشیار دانشکده روابط عمومی دانشگاه بالتیمور، سناتور رابرت توریسلی و قاضی یوجین سالیوان
استیو کوهن و تام مک کلینتاک رؤسای مشترک فراکسیون حقوقبشر و دموکراسی برای ایران در کنگرهٴ آمریکا نیز در بیانیهیی اعدام بهروز احسانی و مهدی حسنی محکوم کرده و تأکید کردند ما در کنار افراد شجاعی که برای عدالت و آزادی در ایران مبارزه میکنند، ایستادهایم.
۱۳ نمایندهٔ پارلمان آرژانتین طی بیانیهیی اعدام بهروز احسانی و مهدی حسنی را قویاً محکوم کرده و آن را جنایت علیه کرامت انسانی و توهین دانستند. آنها تأکید کردند که مانند صدها نمایندهٔ مجلس دیگر خواهان توقف احکام ناعادلانهٴ اعدام از جمله در مورد ۱۴زندانی سیاسی دیگر به خاطر حمایت از مجاهدین، هستند.
گروه دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا در بیانیهیی خطاب به کایا کالاس (مسئول سیاست خارجی اتحادیهٔ اروپا) و آنتونیو کاستا (رئیس شورای اروپا) اعلام کرد: ما، بهعنوان اعضای پارلمان اروپا و حامیان متعهد حقوقبشر و عدالت، از شنیدن خبر اعدام زندانیان سیاسی، بهروز احسانی و مهدی حسنی شوکه شدیم. پارلمان اروپا در ماه آوریل۲۰۲۵ در رابطه با آنها قطعنامهیی صادر کرد و خواستار توقف اعدام آنها شده بود.
کمیتهٔ بریتانیایی برای آزادی ایران طی اطلاعیهیی اعدام بهروز احسانی و مهدی حسنی را بهشدت محکوم کرد و خواستار اقدام فوری بینالمللی برای جلوگیری از تکرار یک قتلعام دیگر در زندانهای ایران شد. کمیته تأکید کرد زمانبندی و هدف این اعدامها بهروشنی نشان میدهد که رژیم ممکن است برای اجرای یک سری از اعدامهای جمعی دیگر در زندانهای کشور آماده میشود.
کمیتهٔ آلمانی همبستگی برای ایران آزاد با اعلام نگرانی و خشم عمیق از اعدام دو زندانی سیاسی، بهروز احسانی بهخاطر عضویت در مجاهدین اعلام کرد: این اعدامها گامی آشکار در جهت تشدید سرکوب و ایجاد فضای رعب و وحشت در میان مردم ایران است. این بیانیه که توسط پروفسور ریتا زوسموت، رئیس پیشین مجلس فدرال آلمان و پروفسور هورست تلچیک، مشاور پیشین صدراعظم و رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ (۲۰۰۸ـ۱۹۹۹) هم امضا شده از اتحادیه اروپا، کشورهای عضو و نهادهای مسئول سازمان مللمتحد میخواهد:
اعدام بهروز احسانی و مهدی حسنی را بهطور علنی، قاطع و بدون ابهام محکوم کنند؛ خواستار آزادی فوری همهٔ زندانیان سیاسی شوند؛ سازوکارهای سازمان ملل را برای تحقیق و نظارت بر وضعیت زندانیان سیاسی در معرض اعدام فعال سازند؛ تحریمهای هدفمند علیه مقاماتی که در این نقض فاحش حقوقبشر نقش دارند، اعمال کنند.
کمیتهٔ پارلمانی ایران دموکراتیک در فرانسه طی اطلاعیهیی اعدام وحشیانهٴ بهروز احسانی و مهدی حسنی دو زندانی سیاسی هوادار مجاهدین را محکوم و با خانوادههای قربانیان و همه مردم ایران اعلام همبستگی کرد.
در حالی که ایران و جهان در شوک موج جدید اعدامهای خامنهای در بحرانیترین وضعیت رژیم بود، روز ۲۰مرداد۱۴۰۴ دبیرخانهٔ شورای ملی مقاومت از تخریب و صافکردن قطعة۴۱ بهشت زهرا، مزار هزاران شهید مجاهد خلق که در سال۱۳۶۰ به دست دژخیمان خمینی بهشهادت رسیدهاند، خبر داد و تأکید کرد از بین بردن آثار نسلکشی و جنایت علیه بشریت، مشارکت در این جنایتهای سبعانه است. ۸روز بعد در ۲۸مرداد ۱۴۰۴ داوود گودرزی، معاون شهردار تهران، در یک توجیه و اعتراف بیشرمانه که از رسانههای رسمی رژیم پخش شد، گفت: «قطعة۴۱ که منافقین (مجاهدین) اوایل انقلاب اونجا دفن شده بودن خب همینجوری مونده بود ما پیشنهاد کردیم به دوستانی که متولی هم هستن و بعد هم شورای تأمین که خب این قطعهٴ ۴۲ مردم دارن میرن و میان و ما اونجا نیاز به پارکینگ داریم این هم که همین جوری مونده اجازه بدهید ما آماده پارکینگش بکنیم، اجازه رو گرفتیم و انجام دادیم».
خانم مریم رجوی در این رابطه گفت خامنهای در وحشت از عواقب جنایت علیه بشریت و نسلکشی در دههٔ ۶۰ میخواهند آثار جرم را پاک کنند. اقدامی که از نظر حقوقی و سیاسی ادامهٔ همان جنایتهای سبعانه است. این رژیم حتی از نام و یاد و مزار شهیدان نیز وحشت دارد. وی شورای امنیت، کمیسرعالی، شورای حقوقبشر و دیگر ارگانهای ذیربط مللمتحد و عموم مراجع مدافع حقوقبشر را به اعتراض و محکوم کردن و اقدامهای فوری در برابر ادامهٔ جنایتهای فاشیسم دینی علیه بشریت فراخواند و تأکید کرد خامنهای و دیگر سردمداران رژیم باید در برابر عدالت قرار بگیرند.
آقای مسعود رجوی در روز ۲۹مرداد۱۴۰۴ در ارتباط با تخریب مزار شهیدان گفت: «چه کسی نمیداند که منظور خامنهای از بین بردن آثار جنایت علیه بشریت و نسلکشی در قطعهٴ ۴۱بهشت زهرا پس از افشای جهانی رژیم اعدام و قتلعام توسط مقاومت ایران و مخصوصاً پس از گزارش جاوید رحمان، گزارشگر ویژه مللمتحد در ۲۷تیر ۱۴۰۳ دربارهٔ این جنایتهای سبعانه است. اما حسابرسـی در پیـش اسـت...» .
عفو بینالملل در همین رابطه نوشت «مقامات ایران با ساختن پارکینگ بر روی قبرهای مخالفان در گورستان بهشت زهرای تهران در حال از بینبردن شواهد حیاتی اعدامهای دستهجمعی مخالفان در اوایل دههٔ ۱۹۸۰ هستند. این یادآوری تلخ دیگری از مصونیت سیستماتیک برای جنایات علیه بشریت در آن دوران است. این اقدام در پی دههها محدودیتهای ظالمانه بر خانوادهها برای کاشتن گل یا تعمیر سنگ قبرهای تخریبشده صورت میگیرد. عفو بینالملل پیش از این مستند کرده بود که چگونه مقامات ایرانی قبرهای قربانیان کشتارهای دههٔ ۶۰ را از طریق بولدوزر ساخت ساختمان و جاده، دفن انبوه زباله یا ساخت گورستانهای جدید روی آنها تخریب کردهاند».
فصل دهم
واکنشهای ارتجاعی-استعماری
در برابر اعتلای جایگزین دموکراتیک
۹۱ ـ سال گذشته به موازات گسترش فعالیت کانونهای شورشی از یکسو و بالاگرفتن بحران سرنگونی در رژیم آخوندها، ترفندها و توطئههای وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و مزدوران و اجیرشدگانشان همچنانکه تلاشهای محافل ارتجاعی استعماری برای به تأخیر انداختن سرنگونی محتوم رژیم و مقابله با پیشروی آلترناتیو دموکراتیک و انقلابی و شیطانسازی علیه این آلترناتیو ابعاد بیشتری به خود گرفت.
درعینحال در همین دوران بیشازپیش فاش شد که سرنخ این آلترناتیوهای دروغین تا چه اندازه در دست رژیم، دستپخت اطلاعات و سپاه و بهسود حفظ نظام و علیه قیام است. با شدّت گرفتن بحرانهای رژیم و تضعیف جدّی نظام آخوندها و با بالاگرفتن جنگ در منطقه و احتمال حمله اسراییل و آمریکا به ایران، بچه شاه در پیامی در۱۶ مهر ۱۴۰۳ خطاب به قدرتهای خارجی، ابلهانه، گفت: «شاید میترسید که تغییر رژیم در ایران، با خود هرج و مرج بیاورد. اما نترسید. ما اجازه نخواهیم داد که پس از سقوط این رژیم، خلأ قدرت بهوجود آید. ائتلافی گسترده از ایرانیان میهنپرست، در داخل و خارج، آمادهاند تا برای خدمت به کشور ما و برقراری صلح با کشورهای منطقه وارد عمل شوند. من نیز به هممیهنانم گفتهام که به وظیفه خود عمل خواهم کرد. من، بنابه خواست آنها، برای نظارت بر این گذار مسالمتآمیز به دموکراسی و بازگشت ایران به جامعه ملل، قدم به پیش خواهم گذاشت».
در ۹بهمن ۱۴۰۴ در جلسهیی در واشنگتن با گندهگویی و بلاهت مضاعف گفت: «هموطنان من تنها نیستند، من نخواهم گذاشت که آنها به تنهایی بجنگند، آنها خواستار این شدند که من گذار از این رژیم جنگطلب را به یک آینده باثبات و برخوردار از صلح عهدهدار شوم؛ من این دعوت به رهبری را پذیرفتهام» و افزود: «برنامه من برای سرنگونی و جایگزینی جمهوری اسلامی شامل موارد زیر است: ایجاد شکاف در رژیم و تسهیل جدا شدن افراد از آن، درگیر کردن فعّالان در داخل ایران، بسیج افکار عمومی جهانی و ایرانیان خارج کشور، همکاری با دولتهای گروه ۲۰ برای اِعمال حدّاکثر فشار بر رژیم و ارائه حدّاکثر حمایت از مردم، و در نهایت، آمادهسازی برای انتقال قدرت و بازسازی اقتصادی و سیاسی» و «باید اطمینان حاصل کرد که با رفتن جمهوری اسلامی، خلأ قدرت با بازیگران بد پر نشود... جمهوری اسلامی یک کشتی در حال غرق شدن است و اعضای آن بهدنبال راه فرار هستند. کسانی که از جمهوری اسلامی جدا میشوند را باید در جمع مردم پذیرفت».
ابتذال در یک سال گذشته به حدّی بود که انشعاب و ریزش در درون باندهای بازمانده از رژیم شاه بالا گرفت. بهرغم هزینههای کلان و تبلیغات گسترده و خدمتگذاری ۲۴ ساعته بلندگوهای استعماری و ارتجاعی به بچه شاه، گردهماییهای اعلام شده آنها، با بایکوت کامل ایرانیان مواجه و به یک رسوایی بیسابقه برای آنها تبدیل شد.
فراخوان باند شاهپرستها برای تظاهرات در ۲۴فروردین در واشنگتن تا آنجا با بیاعتنایی ایرانیان مواجه شد که گرداننده آن در مصاحبهیی گفت: «این بیش از ۳۰۰هزار ایرانی که در منطقه مریلند و ویرجینیا و دی. سی هستند اینها حضورشان خیلی کمرنگ و... بود... به نظر من شرمآور بود که ایرانیان مریلند و ویرجینیا و واشنگتن دسی که میتوانند با ۲۰دقیقه، یک ربع، ۳۰دقیقه تردّد میآمدند آن هم روز یکشنبه تعطیل و آن هم بعدازظهرش صبح زود که نبود... از دو ماه قبل و از لحاظ تبلیغاتی واقعاً ما سنگتمام گذاشتیم. در تمام کانالهای اجتماعی، شبکههای اجتماعی، تلویزیونها و روزنامهها، همه جا... اینها دیگه واقعاً همه دوستان سنگتمام گذاشتند که این پیغام را برسانند و تقریباً میشه گفت تمام افراد در داخل کشور و سراسر ایران پیغام میدادند و مطّلع بودند از امروز. حالا چطور شد که ایرانیان این منطقه مریلند و ویرجینیا نخواستند شرکت بکنند واقعاً نمیدانم، ولی میدانم که شرمآوره» (شهرام ماکویی). وضعیت در تظاهرات مونیخ از واشنگتن بدتر بود...
یکی دیگر از طرفداران بچه شاه پس از مونیخ ۲ و رونمایی از دفترچه اضطرار نوشت: «... تحمّل کردیم، تحمّل کردیم، باز هم تحمّل کردیم. شاهزاده را مثل ”استاک“، مثل اوراق قرضه خریدیم؛ باختیم. دوباره خریدیم، دو بار باختیم؛ باز خریدیم، خریدیم، خریدیم… باز باختیم، باز باختیم. آقا میلیونها دلار پول برو بشین استراحت کن! دیگه آقا ولمون کن بگذار بریم کشورمان رو آزاد کنیم... آقا، تمامش کن. آقا شما اگر داشتی آن جنبه را، آن مایه را، آن ”چیز“ ما الآن در ایران بودیم. نداری. مگر یک رهبر سیاسی چند بار اشتباه میکند؟ سه پروژه گذاشتی؛ نگفتی ”آخرین تیر در کمان من است که رها میکنم“؟... حالا که آمدی، یک دفترچه هم بیرون دادی؛ که ”دفترچهٔ ذلّته“... دفترچه خیانت یا هر چیز دیگر… صد میلیون دلار پول داری من میدانم. برو بشین استراحت کن با یاسمین خانم بروید بگردید و نور و ایمان… فرح ببرید؛ بگردید بالا و پایین کنید دیگه. حالا نخواهید چند صد میلیون دلار برای هر پروژه میگیرید ”بس است دیگر“... دیگر امکان ندارد من، به نوبهٴ خودم، اجازه بدهم این بازی ادامه پیدا بکند. آینده کشور من یک شخصیت وطنپرستی میخواهد؛ یک شخصیتی که بخواهد از جانش و مالش و همهچیزش بگذره. شاهزاده رضا پهلوی همهاش گرفته؛ هیچی نداده! ۵۰۰میلیون دلار پول داره اما یک میلیون هم برای مردم خرج نکرده» (سعید سکویی).
از این پیشتر در ۵آبان ۱۴۰۳ حمید عظیمی عضو شورای ملی مقاومت و مهندس ارشد نرمافزار کاربردی، در مقالهٔ «بچهٔ شاه و گدایی ملوکانه برای کسب مقبولیت» نوشت: «بعد از اینکه تلاشهای پنهان و آشکار ارتجاع و استعمار، در بحبوحهٔ قیام ۱۴۰۱ برای سرهمبندی کردن یک آلترناتیو فیک و مزین به عکسهای ثابتی، سردژخیم ساواک، حول بچهٔ شاه، با هوشیاری مردم و مقاومت و با فراگیر شدن شعار ”مرگ بر ستمگر ـ چه شاه باشه چه رهبر“، درهم شکست و بچهٔ شاه بیشازپیش بیاعتبار شد، بار دیگر شاهد... انواع ترفندها برای بهرهبرداری از جنگ و خونریزی هستیم که در منطقه جریان دارد...
این هم که منتظرالسلطنه در ۴۰سال گذشته چه کارنامهٔ ی دارد و تا کجا در عمل در خدمت دیکتاتوری آخوندها و سپاه پاسداران بوده است، موضوع لو رفتهیی است که خبرها و جزئیات آن در شبکههای اجتماعی به وفور موجود است. بهعنوان مثال، وقتی قیام سراسری در سال۱۴۰۱ بالا گرفت، بچهٔ دیکتاتور به پشتوانهٔ دستهای پنهان و آشکار برای تفرقهاندازی و انحراف قیام به سود ارتجاع حاکم با انواع نمایشها وارد کار شد. هر چند که تلویزیونهای شناخته شده فارسی زبان از هیچ مایهگذاری دریغ نکردند؛ هر چند که شیخ و شاه و ساواک و سپاه در پشت صحنه هوای یکدیگر را داشتند، اما ”پرنس“... حتی نتوانست چند نفر را برای چند روز گردهم بیاورد. بهنحوی که دوستان خودش او را عامل اصلی شکست ائتلافهایی میدانند که مثل قارچ یکشبه حول او سبز شده بود. همین دوستان به او لقب ”رضا تفرقه“ دادهاند.
دیکتاتورزاده پریشان احوال، در روز ۷اکتبر (۱۵ مهر ۱۴۰۳) یکی از ”شاه“ کارهای خودش را ارائه کرد. در پیامی به زبان انگلیسی با زیرنویس فارسی و عبری و عربی نوشت: ”شاید میترسید که تغییر رژیم در ایران، با خود هرج و مرج بیاورد. اما نترسید. ما اجازه نخواهیم داد که پس از سقوط این رژیم، خلأ قدرت بهوجود آید“ . این عرضه کردن خود آنهم به این صورت مبتذل برای صحنه چرخانهای خارجیاش بیش از یک جوک نبود...
آش آنقدر شور بود که ۹روز بعد در مصاحبه با فاکس نیوز (۱۶ اکتبر ۲۰۲۴ - ۲۳مهر ۱۴۰۳) تلاش کرد که گاف قبلی را با یک کپی چسبان از مقاومت بپوشاند. وی گفت: ”جنگ یک راهحل نیست. تنها یک راهحل سوم امکان دارد و آن سرمایهگذاری روی مردم ایران است“ .
من بهیاد دارم که راهحل سوم را ۲۰سال پیش در دسامبر ۲۰۰۴ خانم رجوی در پارلمان اروپا اعلام کرد و گفت ”ما مجبور بهانتخاب بین مماشات یا جنگ نیستیم. راهحل سوم یعنی تغییر از طریق مردم و مقاومت ایران در دسترس است. ما از غرب نه پول میخواهیم و نه سلاح، ما میخواهیم بین مردم و مقاومت از یکسو و رژیم حاکم از سوی دیگر، بیطرف باشند“ (نشریه مجاهد، اول دی ۱۳۸۳).
به همین خاطر در دیماه سال۱۳۸۵ آقای رجوی مسئول شورای ملی مقاومت نوشت: ”ما به جامعه بینالمللی و به آمریکا و اروپا راهحل مریم را پیشنهاد میکنیم. این راهحل نه فقط مطلوب ما و ملت ما بلکه نیاز مبرم خود آنها و ملتهای آنها هم هست. زیرا که صلح و امنیت و دموکراسی و حقوقبشر و ثبات و سازندگی و دوستی و یک ایران غیراتمی و همکاری و توسعه اقتصادی را در این منطقه از جهان پیشنهاد میکند و به قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی احترام میگذارد. اکنون که روزگار مماشات و استمالت از آخوندها به بهای سرکوب ملت و مقاومت ایران و به بهای پایداری شگفت فرزندان رشید این مرز و بوم مفتضح شده و بلاجواب مانده است، تأکید میکنیم که دخالت نظامی نه لازم است و نه گره گشا“ (نشریه مجاهد، چهارم دی ۱۳۸۵).
در آن زمان کپیبرداری پیاپی بچه شاه از اصطلاح ”راهحل سوم“ به آنجا کشید که آقای رجوی در کتاب استراتژی قیام و سرنگونی (صفحه ۲۵۹) به ”کپیبرداری سهل و آسان رضا پهلوی در مطبوعات و رسانههای غربی یا فارسی زبان از برخی مواضع و تعابیر مقاومت ایران مانند راهحل سوم بدون ذکر منبع و مرجع“ اشاره کرد و از قضا نوشت که برخلاف مجاهدین و اعضای شورای ملی مقاومت از این کپیبرداری بدش نمیآید و به عکس دلش میخواهد که رضا پهلوی حتی از مواضع مجاهدین در قبال شیخ و شاه هم کپیبرداری کند!
نمونه جدیدتر این کپیبرداری در رابطه با بذل و بخشش اتحادیهٔ اروپا از جیب مردم ایران در رابطه با جزایر سهگانه در خلیجفارس بود که بخشی از موضع سخنگوی مجاهدین در این رابطه را پس از چند ساعت (البته فقط به زبان انگلیسی) توئیت کرد.
ننگ همکاسه شدن با ثابتی سرشکنجهگر و همدستی با سپاه پاسداران و کارشکنی در قیام و سرنگونی با هیچ آبی شسته نمیشود؛ با هیچ رنگی پاک نمیشود... اینها هیچکس را که دل در گرو آزادی دارد نمیفریبد و تنها بهدرد کسانی میخورد که با مأموریت مشخص از سوی سرویسهای امنیتی در بازی با این مهره منفعت دارند. البته دیکتاتور زاده خودش در ۱۸نوامبر ۲۰۱۳ گفت که حتی بعد از سرنگونی رژیم آخوندها چندان تمایلی به بازگشت به ایران ندارد. او به صراحت گفت: ”زندگی من در ۴۰سال گذشته اینجا در آمریکا بوده است. بچههای من اینجا زندگی میکنند، دوستان من اینجا زندگی میکنند، همهٔ کسانی که میشناسم اینجا هستند... اگر قرار باشه (به ایران) برگردم، به چی برگردم؟“».
۹۲-اوج ابتذال و درعینحال پردهبرداری ماهوی، در کنفرانس مونیخ ۲ و دفترچه اضطرار بود که بهقول مسئول شورا پیام آن در یککلام دیکتاتوری و وابستگی بود. آقای رجوی در اطلاعیهیی بهمناسبت هفتاد و دومین سالگرد «کودتای سیاه ۲۸مرداد و برگرداندن شاه به سلطنت با دیکتاتوری و وابستگی» در مورد «خواب و خیالهای بچه شاه برای تکرار تاریخ و بازگشت به گذشتهٔ استبدادی و استعماری» نوشت «چکیدهٴ برنامهٔ بچه شاه و ”دفترچه“ او در یککلام دیکتاتوری و وابستگی است».
در این اطلاعیه آمده است: «همه میگویند که آخر خط رژیم است و به همین دلیل بقایای شاه هم در جولانند. نمونهٴ آن، دفترچهٴ مشق ”مرحلهٔ اضطراری“ بچه شاه است که در ۱۶۸ صفحه منتشر شده و در بسیاری صفحات به فکاهیات شانه میساید (از قبیل تقسیم کار مضحک مرد میهن آبادی که تکیهکلام سخنگوی دولت رئیسی در دانشگاه خواجه نصیر در آبان ۱۴۰۱ بود)! اما در برنامه و دفترچهٴ بچه شاه، قبل از هر چیز معلوم نیست که زنگولهٔ سرنگونی را چه کسی به گردن گربهٔ ولایت میبندد تا بعداً طبق گاهشمار دقیق و اوامر ملوکانه، در روز اول از هفتهٔ اول و در روز دوم و سوم از هفتههای بعد... چنین و چنان گردد! از قرار، مسئولیت سرنگونی و بر تخت نشاندن ایشان در تهران بر عهدهٔ اجانب است».
در بخشهای دیگر اطلاعیه، مسئول شورا خاطرنشان میکند: «حالا کسی که با ژست دموکراتیک میگوید رأی بگیریم که ایران آینده شاهی باشد یا جمهوری، قبل از هر چیز به یک تقلّب ضدتکاملی و ضدتاریخی با پز دموکراتیک مبادرت میکند. سرمایه و پشتوانه و اعتبار و استدلالی، جز خرابکاری و جنایتهای رژیم آخوندی ندارد. آن را پله میکند تا از آن بالا برود و خود را موجّه و مشروع و حق بجانب جلوه دهد. انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران و انقلاب مشروطه را انکار و اهانت میکند. ضددموکراتیک و ارتجاعی است. میخواهد ایران را به گذشته برگرداند. این، جاده خاکی، انحراف از سرنگونی و خدمت به خامنهای است. در این دستگاه محمدعلی شاه و شیخفضلالله هم میتوانند قزّاقها و طلبههایی مانند کاشانی و خمینی را بیاورند و برای مشروعه و به توپ بستن مجلس رأی بگیرند! آیا باید ۱۲۰سال به عقب برگردیم و رأی بگیریم سلطنت مطلقه یا انقلاب مشروطه؟ بعد هم نوبت به رضاخان میرسد که در روزهای تاسوعا و عاشورا گل بر سر و روی مالیده در جلوی قزّاقان با پای برهنه از عشرتآباد تا باغملی شعار "حسین، حسین"میدهد. قزاقها هم دم میگیرند:"اگر در کربلا قزّاق بودی، حسین بییاور و تنها نبودی"! حالا هم نوبت به بچه شاه رسیده است و در"دفترچه"اش نوشته ما باید ۴۷سال به عقب برگردیم و رأی بگیریم شاه یا جمهوری؟! این، خدمت به خمینی و خامنهای، سارقان انقلاب ضدسلطنتی و پاک کردن صورتمسأله یعنی انقلاب و جمهوری دموکراتیک است. خمینی و دار و دستهٴ ولایت فقیه جنایتهای بیحدّ و حَصر مرتکب شدهاند. در عرصهٔ سیاسی پیش از همه و بیش از همه، چماق و تیغ و تبر و گلوله و طنابهای دار آنها دامنگیر مجاهدین شده است. حالا بچه شاه سر رسیده و میگوید ۴۵سال است در ینگه دنیا مبارزه میکرده آن هم در ارتباط با پاسداران و حالا بیایید زیر کنترل من رأی بدهید که شاه میخواهید یا جمهوری؟ یادش رفته که در روز ۹آبان ۱۳۵۹ خود را در یک مراسم طبق قانون اساسی سلطنت، شاه جدید ایران اعلام کرد! پس به جای زحمت رأیگیری پرتناقض طبق دفترچهٴ بچه شاه، آیا بهتر نیست مستقیم نزد انگلیس رفته و بگوییم با شرکاء مانند روزگار سیدضیاء و رضاخان برای ما نخستوزیر و شاه منصوب و خلاصمان کند؟! محاکمهٔ ما هم که در قضاییه جلّادان ولایت در جریان است. شاهپرستان میتوانند حضور بهم رسانده و شعار مرگ بر مجاهد و منافق سر دهند.
بگذریم و نظری به برنامه منتشر شدهٔ بچه شاه بیاندازیم:
۱-چه خوب شد که بچه شاه برنامهاش را در ۱۶۸ صفحه بهعنوان ”پروژه شکوفایی“ و ”مرحله اضطراری“ ارائه داد و ماهیت خود را عیان کرد.
۲-چکیدهٴ برنامهٔ بچه شاه و ”دفترچه“ او عاری از هر گونه ابهام و در یککلام، همانا دیکتاتوری و وابستگی است.
۳- فعلاً قدرت انحصاری سیاسی و نظامی و قضائی و پارلمانی را بسا بیشتر از شاه یکتنه به دست میگیرد و اعضای مجلسش را هم خودش تعیین میکند. به هیچ مرجعی پاسخگو نیست و برای آینده ایران هم مهمترین ثمرهٴ انقلاب مشروطه، مجلس شورای ملی را حذف و یک خبرگان ارتجاعی بهاسم مهستان یعنی مجلس مهتران (بزرگان و اشراف قوم) را جایگزین میکند. برای اینکه ما فقرای ”سیلیخورده“ نگران نشویم، بلافاصله خاطرنشان میکند که واژهٔ مهستان را ”در راستای جایگزینی و به کارگیری صحیح واژگان پارسی... جایگزین مجلس شورا“ کرده است! خدا را شکر که مشکلات ”واژگان پارسی“ هم پیشاپیش حل شد و دیگر نیازی به مؤسسان برای تعیینتکلیف مجلس شورای ملی نیست! بازگشت به روزگار اشکانیان مسأله را حل کرد و همین کافیست!
۴ - بدنهٔ نظامی و اطلاعاتی و امنیتی رژیم ولایت فقیه سفیدشویی میشوند و بر جای خود میمانند تا از ”اشتباهات تاریخی مانند بعث زدایی عراق پرهیز“ شود، مبادا سپاه و اطلاعاتیها و بسیج نگران شوند! امّا هر چقدر به آنها اطمینان میدهد با ملیتهای ایران خصمانه حرف میزند و چماق تجزیهطلبی بلند میکند.
۵- آگاهانه و به عمد حتی یک بار از ”اعلامیهٴ جهانی حقوق بشر“ و التزام به آن حرفی نیست. به جایش نام ”ساواک“ (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) را به ”ساوام“ (سازمان اطلاعات و امنیت ملی) تغییر داده و میگوید ایرانیهای متخصص برای این کار را از خارج کشور با خود به ایران میآورد. منظورش تتمهٔ ساواکیهای شکنجهگر مانند پرویز ثابتی یا دستپروردگان دژخیم هستند.
فراتر از اختیارات شاه و ولیفقیه، ادارهٴ ساواک جدید را هم خودش برعهده میگیرد و طبق دفترچه ”در ۲۰شهر بحرانی و پرخطر“ در دوران گذار حکومت نظامی برقرار میکند.
عجبا که در برنامهٔ بچه شاه هیچ حرفی از مجرم شناختن و محاکمهٔ شکنجهگران و بازجویان و دستاندرکاران اعدام و قتلعام در زمان شاه (مانند قتلعام در میدان ژاله در ۱۷شهریور ۱۳۵۷) در میان نیست. هیچ اشارهیی هم در مورد کلان دزدیها و دهها میلیارد دلاری که شاه و خانوادهٴ سلطنتی سرقت و از ایران خارج کردهاند، در کار نیست.
۶-در غربت مونیخ خود را ”پدر“ ملت ایران هم خوانده است! این پاترنالیسم فئودالی و قرونوسطایی کپیبرداری از رضاخان قزاق، نخستوزیر و سردار سپه در سال۱۳۰۳ است.
الگو و کپیبرداری بسیار مهم دیگری هم هست که بچه شاه آن را فراموش کرده و باید سرلوحهٔ دفترچهاش میکرد. آنجا که شاه در سال۱۳۵۳ مجدداً به خبرنگاران به صراحت و بدون هیچ رودربایستی گفت: ”من اپوزیسیون و اولین مخالف خودم هستم“!
خبرنگار: اعلیحضرت، جمله شگفتآوری از شما خواندم در کتابی که مصاحبهیی است طولانی با یکی از همکاران ما به نام "اولویه ورن" که در آن گفته اید: "اپوزیسیون من، خودم هستم"، معنی این سخن چیست؟
شاه: معنی آن این است که از شبکه و امکانات اطلاعات دربارهٔ همه فعالیتهای کشور برخوردار هستم و اگر اطلاع بدهند که در فلان جا کارها بهخوبی پیش نمیرود من خودم بحث را با مسئولان دربارهٔ مشکل طرح شده آغاز میکنم به همین خاطر من اپوزیسیون و اولین مخالف خودم هستم.
میبینید که چه شاهی داشتیم؟! قدرش را نشناختیم که خودش اپوزیسیون و اولین مخالف، خودش است! ما (زندانیان آن روزگار) بیخودی سر به مخالفت برداشتیم. پس شلاق و شکنجه و اعدام حقمان بود»!
۹۳- دربارهٔ «دفترچه اضطرار» بچه شاه، پاراگرافهای زیر که عیناً از متن دفترچه آمده و نیاز به هیچ توضیحی ندارد، قابلتوجه است:
- «پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در انقلابی ملی به دست ملت ایران و پیوستن نیروهای نظامی و انتظامی به ملت، ”سامانه گذار“ به اداره کشور در دوران گذار خواهد پرداخت. سامانه گذار تحت رهبری رهبر خیزش ملی[بچه شاه] عمل خواهد کرد و شامل سه نهاد است که عبارتند از“نهاد خیزش ملی“، ”دولت گذار“ و ”دیوان گذار“» (صفحه ۷)
- «سامانه گذار چتری است در برگیرنده سه نهادی که اداره ایران را در دوران گذار، تحت رهبری شاهزاده رضا پهلوی، برعهده خواهند داشت. این سه نهاد عبارتند از: نهاد خیزش ملی (در نقش قوه مقننه)، دولت گذار (در نقش قوه مجریه)، و دیوان گذار (در نقش قوه قضاییه)» (صفحه ۲۳)
- «نصب و عزل رؤسای هر سه نهاد با پیشنهاد نهاد خیزش ملی (که مستلزم رأی اکثریت مطلق هموندان است) و با تأیید رهبر خیزش ملی انجام میپذیرد» (صفحه ۷)
- «نهاد خیزش ملی... . نقش قوه مقننه را در دوران گذار به عهده خواهد داشت. هموندان نهاد خیزش ملی، که گوناگونی و رنگارنگی ملت یکپارچه ایران را نمایندگی خواهند کرد، از سوی رهبر خیزش ملی [رضا پهلوی] منصوب میگردند. برای تغییر تعداد کل هموندان و عزل یک هموند، رأی اکثریت مطلق هموندان نهاد و تأیید رهبر خیزش ملی [بچه شاه] الزم میباشد» (صفحه ۷)
- «وزرای دولت گذار توسط رئیس دولت [منصوب بچه شاه]، پس از تأیید نهاد خیزش ملی [همه منصوب بچه شاه] (به رأی اکثریت مطلق) منصوب میگردند» (صفحه ۸)
- «شاکله دولت گذار (بهعنوان نمونه، تعداد وزارتخانهها، سازمانها و نهادها) امری است که در وقت مقتضی، توسط دولت گذار و در مشورت با نهاد خیزش ملی و تأیید رهبر خیزش ملی مشخص خواهد شد» (صفحه ۸)
- «روند پیشنهادی در این متن نیازمند حداقل ۱۸ماه و حداکثر ۳۶ماه است. بدیهی است که بروز رخدادهای غیرقابل پیشبینی (برای نمونه فجایع طبیعی و یا جنگ) میتواند سبب تمدید زمانبندی یاد شده شود. در این صورت: هر گونه تمدید برای بیش از شش ماه، نیازمند تصویب هر سه نهاد (نهاد خیزش ملی، دولت گذار و دیوان گذار) [همه منصوبین بچه شاه] و تأیید رهبر خیزش ملی [بچه شاه] است» (صفحه ۱۳)
- «حفظ عملکردهای اساسی دولت انتقالی با هدف تثبیت کشور، تلاش میکند عملکردهای حیاتی را بدون وقفه حفظ کند. این برنامه، راهبردهای شش ماه نخست را برای حفظ ثبات اجتماعی در هر دو بخش دولتی و خصوصی تشریح میکند» (صفحه ۲۴)
- «فرماندهی نظامی باید بر انسجام داخلی، جلوگیری از شورش، مدیریت وفاداری و حفظ نظم تمرکز کند. دولت انتقالی باید راهکارهای تهیه شده توسط متخصصان امنیتی دولت انتقالی را برای جلوگیری از کودتا و اقدامات بازپسگیری قدرت توسط عوامل رژیم پیشین بهدقت اجرا کند» (صفحه ۶۹)
- «تا زمانی که ارتش و نهادهای امنیتی جدید بهطور کامل سازماندهی و عملیاتی شوند، دولت انتقالی باید از ساختار موجود برای حفظ نظم عمومی، دفاع ملی و کنترل مرزها استفاده کند. شروع ساختار نظامی از صفر، غیرضروری، پرهزینه و خطرناک است» (صفحه ۷۰)
- «دولت باید آندسته ازاعضای سپاه و بسیج که آلوده به جنایت و فساد نیستند را پس از حذف نقشهای ایدئولوژیک آموزش مجدد دهد و به تدریج در ارتش ملی جذب کند» (صفحه ۷۰)
- «دولت باید برنامههایی برای بازآموزی، بازنشستگی مرحلهیی، جذب مجدد و استفاده هدفمند از نیروهای سابق تدوین و اجرا کند تا از بحران معیشتی و روانی در میان نیروهای مسلّح جلوگیری شود» (صفحه ۷۰)
-تأسیس «سازمان اطلاعات و امنیت ملی» جدید با ساختار شفاف و پاسخگو به رهبر دوران انتقالی» «اجرای طرح اصلاح نیروی انتظامی و بازآموزی مأموران با تمرکز بر نظم مدنی، حقوقبشر و کنترل دموکراتیک»... «ادغام تدریجی نیروهای سابق سپاه، بسیج و اطلاعات در ساختارهای جدید نظامی و غیرنظامی» (صفحه ۷۴)
- «وزارت اطلاعات:... برکناری مقامات ارشد، ارزیابی و راستیآزمایی، و ادغام نیروهای میان رده در ساختار جدید اطلاعاتی»... «سازمان اطلاعات سپاه: غربالگری، ارزیابی و راستیآزمایی، ادغام بدنه کارشناسی در ساختار اطلاعاتی نوین و انحلال سازمان» (صفحه ۷۶)
- «اطلاعات فراجا: برکناری سطوح عالی مدیریتی همراه با حفظ موجودیت سازمان» (صفحه ۷۶)
- «ضدجاسوسی سپاه: انحلال و ادغام در ارتش ملی» (صفحه ۷۶)
-یکی از اقدمات کلیدی برای «حفظ نظم و قانون برای جلوگیری از نا آرامیهای اجتماعی» (صفحه ۲۵) در این برنامه «اعمال حکومت نظامی: برقراری حکومت نظامی در ۲۰شهر بحرانی و پر خطر» است (صفحه ۸۴).
یقهدرانی مزدور نفوذی ایرج مصداقی برای دفترچه اضطرار بچه شاه بهخوبی فوائد بقایای فاشیسم سلطنتی را برای فاشیسم دینی توضیح میدهد. این مزدور در کانال تلویزیونی اطلاعاتساخته در ۱۵مرداد با اشاره به مخالفتهای گسترده با این دفترچه گفت: «این چیزها به نظر من نوعی تحریف واقعیت است. مثلاً میاد میگه این را دفتر تحکیم وحدت نوشتند چرا دروغ میگویید. کجاش اشتباه است. میگه بهرسمیت شناختن قوانین جمهوری اسلامی چرا دروغ میگویید... چرا فکر میکنید راجع به همه چیز باید نظر بدهید او نهم نظر تخصصی. از نظر من با توجه به محدودیتهایی که ما داریم از این قانون و این برنامه بهتر نمیشد ارائه داد. کسی داره بیاد ارائه بده. اساساً دشمنیهایی هم که با این برنامه میشود نشاندهنده اینه که مورد توجه عامه است و من به مردم عزیز مان میگویم به اونهایی که صحبت ما را گوش میکنند تأکید میکنم که باید به شاهزاده رضا پهلوی اعتماد کرد و به هر تصمیم او که نقد داریم یا نظر متفاوت داریم باید به او اعتماد کرد».
دگردیسی مزدور نفوذی به طرفدار سینه چاک بچه شاه در کارگاه نمدمالی وزارت اطلاعات در سالهای اخیر، نیاز رژیم را به آلترناتیوهای مجعول برای مقابله با آلترناتیو دموکراتیک و انقلابی برملا میکند. مأمور مزبور در ۴تیر ۱۴۰۴ گفت: «من تمام صحبتهای شاهزاده رضا پهلوی را دنبال کردم و نقدی ندارم. چکار کنم نقدی ندارم. حاضرم با تمام کسان دیگر بحث کنم تنها گزینه به نظر من اینه. به نظر من تمام مواضع شاهزاده رضا پهلوی بهخصوص چند سال اخیر هیچ ایرادی ندارد. نمیتونی ایراد بگیری چه ایرادی میخواهی بگیری... .
از نظر من اتفاقاً، اتفاقاً، اتفاقاً، در حاکمان ایران کسی مثل رضا پهلوی و به دانش رضا پهلوی نبوده. رئیسی بوده؟ شش کلاسه. پزشکیانه؟ رانتی، امیر عبداللهیان بود؟ شما برید روحانی دکتر روحانی. یک جمله انگلیسی بلد نیست اینها شدند باسواد و شاهزاده رضا پهلوی (سواد) نداره» ؟
همچنین در ۱۵مرداد ۱۴۰۴ گفت: «دوستان عزیزی که مردد هستید و هنوز تصمیم نگرفتید ایران داره از بین میره و ما جز شاهزاده رضا پهلوی هیچ امیدی نداریم و هیچ مفرّی هم نداریم اگر او نباشد شرایط برای ما بهشدت وخیمتر خواهد بود. فریب این را نخورید که چرا شاهزاده رضا پهلوی با این هست با من نیست به انتخابهایش احترام بگذارید حتی اگر مخالفید و به حق او احترام بگذارید حتی اگر نمیپسندید. تلاش خودتان را بکنید نه با دشمنی و [آب] به آسیاب رژیم ریختن... در طول سالهای گذشته و بهخصوص از زمانی که شاهزاده رضا پهلوی نقش فعالتری را بهعهدهگرفتن و عملاً رهبری دوران گذار را بهعهدهگرفتن و اعلام آمادگی کردن. تقریباً هیچ ابتکاری نیست که از سوی ایشون مطرح شده باشه و با دشمنیهای عجیب و غریب روبهرو نشده باشه. شما فکرش را بکنید این اخیر را میگویم. شاهزاده رضا پهلوی، نه! دوستان شاهزاده رضا پهلوی کسانی که علاقمند به ایشون بودند، پروژه من وکالت میدهم را کلید زدند و چه دشمنیهایی کردند و رساندند به جایی که طرح امنیتی است».
اطلاعات آخوندی برای اینکه این دگردیسی را تسهیل کند از مدتی پیش یک مهره جنایتکار را از تهران فرستاد تا نقش مربی مزدور را هم ایفا کند. مهدی نصیری سردبیر و مدیرمسئول سابق کیهان خامنهای و معاون سابق شورای سیاستگذاری ائمه جمعه که اخیراً لباس اپوزیسیون پوشیده در ۶اردیبهشت ۱۴۰۳ راهی کانادا شد و مدعی شد ”جریان پادشاهی مشروطه الآن در ایران بر اساس برآورد ما منسجمترین و قویترین جریان سیاسی، با سرمایهترین جریان سیاسی“ است.
مزدور نفوذی طبق دستورالعمل به دفاع از نصیری که مورد نفرت گسترده ایرانیان قرار گرفته بود برخاست و گفت: «اینکه کسی فکر کنه خامنهای او را فرستاده که تاجزاده شاهزاده رو طرح کنه باید به عقلش شک کرد». نصیری هم هندوانه را به زیر بغل مزدور نفوذی برگرداند و او را «یکی از سرمایههای سیاسی ایران» خواند! این در حالیست که مزدور نفوذی وقتی نصیری تازه اپوزیسیوننمایی را شروع کرده بود در مورد او گفت: «اینها باندهای رژیم هستند. این نکبتی که امروز دامنگیر مردم ایران شده توش سهیم هستند. نباید مورد اعتماد واقع شوند» (۳۰ فروردین ۱۴۰۲) امّا به دستور وزارت لحن مزدور تغییر کرد و در ۱۲مهر ۱۴۰۲ نصیری را برای رژیم بسیار خطرناک و بحران عظیمی خواند که فساد آخوندها را برملا میکند. اما این شخص شاهپرست «بسیار خطرناک» چندی بعد بدون هیچ مشکلی به ایران بازگشت و از آنجا در کمال امنیت به تبلیغ برای بچه شاه ادامه داد.
مأمور نفوذی در ۲۵مهر۱۴۰۳ گفت: «گفتگویی که مهدی نصیری میکند در بی.بی.سی (۲۱ مهر ۱۴۰۳) یکی از گفتگوهای درخشان است و بسیار تاثیرگذار. آقای نصیری مسلمان است و اونجا هم از موضع یک آدم مسلمان صحبت میکند و به پیامبر اشاره میکند... به نظر من پاسخهایی که آقای مهدی نصیری میده بسیار بسیار درست و بهجا و خوب و منطقی است. من قبلاً هم گفتم راجع به ایشون گفتم از صداقتی ایشون برخوردار است. حالا همه آدمهای میتوانند تغییر کنند. این ندایی است که از ایران میاد و یکی از مسلمونها میگه و باید بهش توجه کرد. اگر کسی به اعتقاداتش و دینش علاقمند است بایستی با اسلام سیاسی مرزبندی کند... این کسانی که میآیند و میگویند چرا نصیری را نمیگیرند. همین حرف را خود آقای نصیری هم گفت و گفت به موقعش... . اون کسانی که در ساحل امن هستند اونها در زمین رژیم بازی میکنند». در اوایل ۱۴۰۴ نصیری مجدداً به کانادا آمده و در آنجا رحل اقامت افکنده و با مخالفت گسترده هموطنان مواجه شده است.
در مورد عوامل و نفوذیهای رژیم در میان شاهپرستان که تماماً خط اطلاعات آخوندها را پیش میبرند، نمونهها فراوان است. از قبیل شکنجهگر قدیمی ساواک پرویز معتمد در ارتباط با سفارت رژیم در فرانسه که همکاسه مصداقی بود.
ستاد اجتماعی مجاهدین در اطلاعیه ۲۶دی ۱۴۰۱ اعلام کرد: «مصداقی مانند امیر سعدونی بمبگذار ویلپنت که ۱۲سال بهعنوان سلول خفته به هواداری از مجاهدین تظاهر میکرد، به مدت دو دهه به ایفای نقش پرداخت و مراحل دگردیسی خود را طی کرد. نمونه دیگر مهرداد عارفانی است که در دادگاه بلژیک به ۱۸سال حبس محکوم شد و در اوین همزمان با مصداقی به خدمت لاجوردی و سپس وزارت اطلاعات در آمد».
در ۱۵مهر ۱۴۰۳ ابوالقاسم رضایی، معاون دبیرخانه شورا، خاطرنشان کرد: «مزدور نفوذی ایرج مصداقی پس از افشای مأموریتش توسط ۱۶۰۶ زندانی سیاسی شکنجه شده در رژیمهای شاه و شیخ، به صراحت گفت تا وقتی مسعود رجوی را ”توی قبر فیزیکی“ نگذارد ول نمیکند. همان خواب خون سرشته شیخ و شاه که اکنون در دادگاه قضاییه جلادان اولویت یافته است. استعمال چنین موجودی توسط بی.بی.سی علیه مجاهدین و مقاومت ایران با مدالهای چندسر طلای اپوزیسیون، تحلیلگر و حقوقبشر، کثیف، ضدانسانی و مجرمانه است و خط کار ارتجاعی و استعماری علیه مصدق بزرگ را تداعی میکند».
تغییر مزاج و دست به دست شدن مزدور از این پدرخوانده به پدرخواندهٴ دیگر (از لاجوردی تا ثابتی و...) بسته به الزامات و مقتضیات وزارت بدنام و انجمنهای نجاست آن در هر مرحله است.
مزدور مزبور در انجام مأموریتهای محوله به آنجا رسید که در بارهٴ مصاحبههای پرویز ثابتی، سردژخیم ساواک، که سراپا دروغ و انکار جنایتهایش علیه بشریت برای گریز از مکافات بود، به مجیزگوییهای مهوّع از ثابتی روی آورد. مجاهد خلق حسین داعیالاسلام در آذر ۱۴۰۲ در این باره نوشت: «مزدور کثیف نفوذی ایرج مصداقی در فقدان لاجوردی به پاچه لیسی پدرخواندهٴ بعدی خود پرویز ثابتی، سر شکنجهگر ساواک شاه، روی آورده است. هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، از طریق آپولو و شلاق و ناخن کشیدن و ملاقات اختصاصی از در عقبی بر سر پیکر شهیدان مجاهد خلق، باز جوید روزگار وصل خویش. پیوندتان مبارک!
یادآوری: من یکی از ۱۷۵مجاهد و شاهدی از زندانیان سیاسی زمان شاه دستنشانده هستم که در اطلاعیههای ۲۶ و ۲۷ و ۳۰بهمن ۱۴۰۱ آمادگی خود را برای شهادت دادن در هر دادگاهی برای اثبات این واقعیت اعلام کردیم که پرویز ثابتی و همدستانش، مسئولان و آمران و عاملان جنایت علیه بشریت هستند.
ما در اطلاعیه ۲۶بهمن ۱۴۰۱ خاطرنشان کردیم: این سردژخیم و دیگر جانیان تحتامر او در ساواک شاه باید در برابر عدالت قرار بگیرند و کیفر ببینند. بازماندگان هیتلر و گشتاپوی او حتی در سنین ۹۰ سالگی در آمریکا و اروپا دستگیر و محاکمه شدند. سکوت در برابر جلادِ اخیراً ظاهرشده و سفیدسازی او توسط بچه و بقایای شاه لگدمال کردن ارزشهای جهانشمول در اعلامیه جهانی حقوقبشر است. ”مقام امنیتی“ بهشدّت منفوری که در اوج خفقان و سرکوب در دهه پنجاه در تلویزیون رژیم از جنایات شاه دفاع میکرد، رئیس اداره سوم ساواک (امنیت داخلی) که شکنجه و سلّاخی انقلابیون در اوین و کمیته مشترک و دیگر زندانهای کشور با برنامهریزیهای روزانه او صورت میگرفت، آیشمن هنوز محاکمه نشدهیی که جنایتکارانی مانند عطاپور (حسین زاده)، ازغندی (منوچهری)، ناصری (عضدی)، نوذری (رسولی)، وظیفهخواه (منوچهری) و صدها شکنجهگر دیگر برای تهران و شهرستانها را آموزش داد؛ سرجلادی که در عِداد فلاحیان و لاجوردی از پلیدترین آمران جنایت علیه بشریت است. در مورد او هم بیهوده میکوشند با ستایشی مشمئزکننده، مانند لاجوردی چهرهیی ”عارف و خدمتگزار“ عرضه کنند. تبلیغات نفرتانگیز برای موجه جلوه دادن این جرثومه نظام شکنجه و کشتار، افشاگر ماهیت تلاشهایی است که میخواهد بقایای دیکتاتوری پیشین و ولیعهد شاه مدفون را با بهرهبرداری از جنایتهای بیحد و حصر خمینی و خامنهای، دموکرات جا بزند و با نیرنگ وکالت و همکاری نیروی انتظامی و سپاه پاسداران ولایت و ریزشیهای اصلاحطلب، انقلاب دموکراتیک نوین مردم ایران را ملوّث و آن را مصادره و سرقت کند. هر چند در عمل جز خدمت به بقای رژیم آخوندی و تفرقه و سنگاندازی در مسیر قیام خلق کاری از پیش نمیبرد» (۹ آذر ۱۴۰۲).
۹۴ - در اسفند ماه ۱۴۰۳سه زندانی سیاسی شکنجه شده زمان شاه، از سردژخیم پرویز ثابتی «رئیس شکنجهگران» رژیم شاه که اکنون در فلوریدای آمریکا زندگی میکند، شکایت کردند. در دادخواهی شاکیان آمده است ثابتی برای دستگیری و شکنجهٔ آنها برنامهریزی، نظارت و حمایت کرده است. در دادخواست آمده است: پرویز ثابتی بهعنوان معمار نهادینه کردن شکنجه در ایران و استفاده از توبه اجباری در ملأ عام، که از طریق شکنجه به دست آمده، شناخته میشود، رویهیی که توسط ثابتی توسعه یافت و امروز در رژیم آخوندها گسترش یافته و به کار گرفته شده است.
در این شکایت ثابتی یکی از «قدرتمندترین و ترسناکترین مردان» رژیم شاه معرفی شده که روابط مستمری با افراد مرتبط با سپاه پاسداران دارد. دادخواست، ثابتی رئیس اداره سوم ساواک را مسئول «دستگیری و شکنجه گستردهٔ هزاران نفر از مخالفان سیاسی، روشنفکران، دانشجویان، فعالان، هنرمندان و رقبای سیاسی» میداند.
در شکایت آمده است که ثابتی در چهار دهه گذشته خود را تحت اسامی مختلف مخفی کرده است، امّا بهدلیل حضور در تظاهرات (بقایای شاه و ساواک) در لسآنجلس خشم ایرانیان تبعیدی را برانگیخت.
روز ۲۱مرداد ۱۴۰۴ دادگاه فلوریدا طی دو حکم جداگانه دو درخواست وکلای ثابتی را رد کرد. در نخستین رأی در ۱۷ صفحه دادگاه درخواست ثابتی را برای رد ادعای شاکیان و رد شکایت را نپذیرفت و اعلام کرد که «ادعاهای شاکیان، که با منابع قابل اعتماد متعددی پشتیبانی شدهاند، بهوضوح برای طرح مسئولیت از نوع معاونت و همکاری کفایت دارند». در این رأی دادگاه همچنین با درخواست ثابتی برای لغو پرونده بهدلیل مرور زمان موافقت نکرد.
در رأی دوم در ۲۲صفحه، دادگاه درخواست ثابتی برای محروم کردن شاکیان از ادامه روند با نام مستعار را رد کرد. دادگاه تأیید کرد که «از زمان طرح این دعوا، شاکیان مدارک مهمی از تهدیدهای جدّی علیه امنیت و سلامت خود، و همچنین تهدیدهای مشابه علیه وکلایشان ارائه کردهاند». دادگاه همچنین روشن ساخت که تهدید و اقدامات تلافیجویانه و تلاش برای ساکتکردن قربانیان، نهتنها مانع عدالت نمیشوند بلکه بخشی از پرونده رسمی شده و بر تصمیمهای دادگاه اثر میگذارد.
در اقامه دعوای شاکیان آمده است: «تمامی شاکیان بهدلیل جرایم ادّعایی توسط اعضای ساواک از طریق ضرب و شَتم، شلاق، قرار گرفتن در موقعیتهای تنشزا و غیره شکنجه شدند. برخی از شاکیان با شوک الکتریکی، آویزان شدن از مچ دست، استفاده اجباری از دستگاه آپولو (ابزاری برای شکنجه که گفته میشود توسط ساواک اختراع شده) مورد آزار قرار گرفتند...
پرویز ثابتی برنامهریزی، نظارت و حمایت از بازداشت، حبس و شکنجه طولانیمدت مخالفان سیاسی رژیم سرکوبگر شاه را برعهده داشت و با تخلّف از قوانین منع شکنجه و جنایت علیه بشریت، از خشونت و ارعاب بهعنوان ابزاری برای حفظ قدرت سیاسی استفاده کرد...
از سال۱۹۷۲ تا ۱۹۷۸، متهم (پرویز ثابتی) معاون مدیر ساواک و رئیس اداره سوم ساواک بود که مسئول امنیت داخلی بود. او همچنین بهعنوان رئیس کمیته مشترک ضدخرابکاری خدمت کرد؛ این کمیته یک گروه ویژه چندسازمانی بود که شامل ساواک میشد و وظیفه بازداشت و بازجویی از مخالفان و دشمنان سیاسی رژیم شاه را برعهده داشت...
ساواک هم بهعنوان یک آژانس اطلاعاتی و هم نیروی امنیتی عمل میکرد و از قدرت تقریباً نامحدودی برای سانسور رسانهها، بررسی متقاضیان مشاغل دولتی و استفاده از هر وسیله لازم برای شکار و آزار مخالفان برخوردار بود. ساواک نقش پلیس، دادستان و قاضی را در ایران ایفا میکرد، همانطور که وزارت امور خارجه ایالات متحده نیز آن را بهرسمیت شناخته است.
در طول دهه۱۹۷۰، ساواک نقض فاحش حقوقبشر علیه مخالفان سیاسی در سراسر کشور را مرتکب شد. این شامل استفاده سیستماتیک از شکنجه، اعدامهای خودسرانه و طولانیمدت و قتلهای فراقانونی بود. این حاکمیت عمدی ترور دولتی در دوره تصدی متهم بهعنوان رئیس اداره سوم ساواک، از ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۸، به اوج خود رسید که نتیجه مستقیم اقدامات متهم بهعنوان رئیس بود.
در واکنش به مخالفت با رژیم شاه، کمیته مشترک ضدخرابکاری در سال۱۹۷۲ تأسیس شد که توسط اداره سوم ساواک هدایت میشد. این کمیته، که ثابتی آن را رهبری میکرد، یک گروه ویژه چندسازمانی بود که شامل ساواک، ارتش، پلیس محلی و ژاندارمری میشد. اکثریت کارکنان آن اعضای ساواک بودند.
کمیته وظیفه شناسایی تهدیدهای بالقوه علیه رژیم را برعهده داشت و کمپین گستردهیی را برای دستگیری و بازجویی از هر کسی که به نظر میرسید با مخالفت با شاه مرتبط باشد، آغاز کرد.
این تغییر شامل توسعه تکنیکهای خاص شکنجه مرتبط با کمیته بود. همانطور که ارواند ابراهامیان مستند کرده است: نیروی بیرحمانه با ضربوشتم پاها، محرومیت از خواب، حبس انفرادی گسترده، نورافکنهای خیرهکننده، ایستادن در یک مکان برای ساعتها، کشیدن ناخن، انداختن مار (برای شکنجه زنان)، شوک الکتریکی با میله، سوزاندن با سیگار، نشاندن روی اجاق داغ، ریختن اسید در سوراخهای بینی، فرو کردن سر در آب تا مرز خفگی، اعدامهای نمایشی و یک صندلی الکتریکی با ماسک فلزی بزرگ برای خفه کردن فریادها و در عینحال تقویت آنها برای قربانی، تکمیل میشد. این ابزار به نام آپولو نامگذاری شده بود.
ساواک بهطور کامل مسئول ”تحقیق“ از بازداشت شدگان و آمادهسازی پرونده دادستان برای محاکمه بود، بدون هیچ نظارت مستقل، و بدین ترتیب عملاً بهعنوان پلیس، دادستان و قاضی عمل میکرد.
متهم کار خود را با ساواک در سال۱۹۵۹ آغاز کرد و بهعنوان تحلیلگر امنیتی در اداره سوم، که مسئول امنیت داخلی بود، فعالیت میکرد. در سال۱۹۶۴، ثابتی بهعنوان مشاور امنیت ملی نخستوزیر منصوب شد.
تا سال۱۹۷۲، ثابتی به ریاست اداره سوم ارتقا یافت و معاون مدیر ساواک شد. در این مقام، ثابتی به ژنرال نعمتالله نصیری، رئیس ساواک، گزارش میداد که مستقیماً به شاه پاسخگو بود...
مهدی رضایی، یک زندانی سیاسی، در دادگاه علنی از شکنجه خود توسط ساواک سخن گفت. ضبطهای صوتی دادگاه رضایی و اظهارات او در دادگاه در ایران خبرساز شد و اخیراً دوباره در فضای آنلاین ظاهر شده است.
هم ثابتی و هم همسرش از نامهای مستعار مختلف در حالی که در آمریکا زندگی میکردند، استفاده کردند تا هویت و مکان خود را مخفی کنند. ثابتی حتی از افراد متعددی وکالتنامه دریافت کرده بود تا معاملات تجاری را تحت نامهایی که متعلق به خودش نبود انجام دهد و بدین ترتیب هویت خود را بیشتر مخفی کند.
هویت متهم پرویز ثابتی، موضوع شایعات در جامعه ایرانی بود تا اینکه در ۱۱فوریه ۲۰۲۳ (۲۲بهمن ۱۴۰۱) عکسی از حضور عمومی متّهم در ایالات متحده در شبکه اجتماعی توئیتر، منتشر شد. پس از این رویداد، متهم برای اولین بار در یک مستند پنج قسمتی تلویزیونی که جزئیات زندگیاش را شرح میداد، ظاهر شد.
پس از برکناری شاه از قدرت در سال۱۹۷۹، رژیمی که تازه تأسیس شده بود، برخی از اعضای رژیم سابق، از جمله برخی مقامات ارشد مرتبط با ساواک، را دستگیر کرد. با این حال، به جای حذف ساواک، جمهوری اسلامی عملاً آن را به یک نهاد امنیتی جدید به نام سازمان اطلاعات و امنیت ملی ایران (ساواما) تغییر نام داد. ساواما شامل بسیاری از همان کارکنان و رهبران ارشد ساواک بود و بدین ترتیب عملاً حاکمیت ترور ساواک را ادامه داد. اعضای ساواک در سیستم اطلاعاتی ایران ادغام شدند.
رضا پهلوی، پسر شاه سابق، رهبر جناح سلطنتطلب ایرانیان است. طی چند سال گذشته، آقای پهلوی توسط اعضای جامعه مهاجر ایرانی به همکاری با عناصری در سپاه پاسداران و دادن وعده عفو به اعضای نیروهای امنیتی ایران در ازای همکاری، متهم شده است. در مصاحبهیی در سال۲۰۱۷ با کانال اسراییلی آی۲۴ رضا پهلوی گفت: ”مهمترین مؤلفه تغییر [رژیم] همکاری ضمنی نیروهای نظامی و شبهنظامی موجود خواهد بود“ . پهلوی در مصاحبههای متعدد اظهار کرده که مایل است به نیروهای امنیتی در رژیم کنونی "تضمین بقا" ارائه دهد تا همکاری آنها را به دست آورد. پهلوی همچنین اظهارات عمومی کرده که ادّعا میکند در ارتباط و گفتگو با عناصری از سپاه است.
دختر ثابتی در شورای مشورتی اتحادیه ملی برای دموکراسی در ایران (نوفدی)، سازمانی سلطنتطلب در آمریکا، حضور دارد. گزارششده که متهم ثابتی بهعنوان ”مشاور ارشد“ رضا پهلوی، پسر شاه سابق ایران، خدمت کرده است.
طی دهه گذشته، پرویز ثابتی با افرادی که گفته میشود با سپاه ارتباط دارند، مرتبط بوده است. همکاری بین متهم و افرادی که با سپاه مرتبط هستند، مبنای منطقی برای ترس شاکیان، که مخالفان معمولی ایرانی ساکن خارج از کشور هستند، فراهم میکند. پرویز ثابتی همچنین در تهیه تسلیحات برای جمهوری اسلامی در جریان افتضاح ایران ـ کنترا دخیل بوده است».
۹۵ـ خدمات بچهٔ شاه و بقایای سلطنت به رژیم ولایت به حدی بود که روزنامهٔ «وطن امروز» رژیم هم روز ۱۳بهمن ۱۴۰۳ نوشت: «فعالیتهای سلطنتطلبان بهرغم بیتأثیری، میتواند به نوعی فرصت برای جمهوری اسلامی باشد. این جریان که از پیش باخته است، خود را بهعنوان رقیب جمهوری اسلامی معرفی میکند. یک رقیب ضعیف، همیشه برای حکومتها یک نعمت بهشمار میرود. سلطنتطلبان به دلایل مختلف ضعیف هستند و نمیتوانند هرگز بهعنوان یک نظام جایگزین مطرح شوند...
میتوان گفت سلطنتطلبان بختی برای کسب قدرت در آینده نخواهند داشت و این امر برای نظام جمهوری اسلامی یک فرصت است. پهلویخواهان با اختلافافکنی میان اپوزیسیون، خدمتی به جمهوری اسلامی کردند که هیچ گروه دیگری قادر به انجام آن نبود. وجود یک جریان ضعیف و بیریشه مانند سلطنتطلبی، میتواند به بقای جمهوری اسلامی کمک کند. این خدمتی است که خاندان سلطنتی به مردم ایران میکند».
رویکرد بچه شاه و باندهای وابسته به او با ”جنگ ۱۲روزه“ آنقدر مفتضح بود که لوموند در ۵ژوئیه تحت عنوان «بازگشت فرصتطلبانهٴ رضا پهلوی در فردای حملات هوایی آمریکا به ایران» نوشت: هر بار که بهنظر میرسد رژیم ایران دچار تزلزل شده، رضا پهلوی بار دیگر روی اکران تلویزیونهایمان ظاهر میشود. ولیعهد آخرین دودمان سلطنتی تهران، که در نتیجه انقلاب ۱۹۷۹ از حکومت رانده شد، اکنون بر موج شوک ناشی از بمباران سایتهای اتمی ایران توسط نیروی هوایی آمریکا در روز ۲۱ژوئن، سوار شده است. اما او که در ایالات متحده اقامت دارد، با آنکه از آتشبس اعلام شده از سوی دونالد ترامپ در روز ۲۴ژوئن غافلگیر شد، هنوز از تدارک بقیه قضایا دست برنداشته است... او در شبکههای اجتماعی برای نوعی صندوق پستی آنلاین ویژه استفادهٴ اعضای سرویسهای امنیتی جمهوری اسلامی که احیاناً قصد تغییر کمپ خود را داشته باشند، تبلیغ کرد».
روزنامه فرانسوی اومانیته در مقالهیی به قلم ژان پیر برار، نمایندهٔ افتخاری مجلس ملی فرانسه و رئیس کمیتهٔ فرانسوی دوستان ایران آزاد، در ۱۱تیر ۱۴۰۴ ضمن اشاره به تاریخچهٔ مقاومت علیه رژیم و قتلعام زندانیان سیاسی در سال۱۳۶۷ و دیگر جنایات فاشیسم دینی، نوشت: «با این حال، امروز، امید وجود دارد. راه هنوز طولانی است، اما پیروزی هرگز نزدیکتر از این به نظر نمیرسید. استراتژی سرنگونی با بمبارانهای اخیر نه استراتژی درستی است و نه منبع امید. اینها بیشتر رویاهای غیرواقعی کسانی بودند که مانند پسر شاه تصور میکنند تاریخ میتواند تکرار شود. اما از آنجایی که پدرش در سال۱۹۵۳ توسط کودتای سازمانیافته سیا به قدرت بازگردانده شد و پدربزرگش به خواست امپراتوری بریتانیا بر تخت سلطنت نشست، شاهزاده کوچک فقط مسیرهای تحمیلشده از بالا را میشناسد، هرگز مسیرهایی را که توسط یک ملت آزاد طی شده است، نمیشناسد».
یک شاهبرگ (!) دیگر ارتجاعی و استعماری، ارائهٔ یک نظرسنجی سخیف در روز ۲۸مرداد بود. نظرسنجی بیاتشدهیی که به اعتراف متولّی آن، در خرداد ۱۴۰۳ انجام شده و حالا بعد از ۱۵ماه نتایج آن اعلام میشود و قبل از هر چیز نیازمندی شدید بچه شاه را به «محبوبیت» پس از مفتضح شدن «دفترچه استبداد و وابستگی» نشان میدهد. مسئول شورای ملی مقاومت در ۳۰مرداد در این رابطه نوشت: «در سالگرد کودتای سیاه ۲۸مرداد، جادوگر بار دیگر از کلاه شعبده، خرگوش بیرون کشیده و بچه شاه را طبق نظرسنجیاش در ۱۵ماه پیش، در میان ملت ایران دارای ”بیشترین میزان محبوبیت“ معرّفی کرده است! در ابتدای سال۱۴۰۱ نیز با همین ترفند ارتجاعی و استعماری در پوشش علمی و آکادمیک، از جعبهٔ مارگیری نظرسنجی، این نتیجه بیرون آمد که اگر در ایران انتخاباتی آزاد برگزار شود ۳۹، ۵درصد به بچهشاه و ۱۷.۴درصد به ابراهیم رئیسی جلاد قتلعام رأی میدهند. معنیاش این بود که ۵۷درصد مردم ایران در عقبماندگی مفرط شاهی و شیخی هستند!
اکنون طبق نظرسنجی خرداد ۱۴۰۳ ”۲۰درصد ایرانیان حامی تداوم جمهوری اسلامیاند“ و ”حدود ۲۱درصد نیز از نظام پادشاهی حمایت میکنند“! علاوه بر این ”حدود نیمی از جامعه (۴۳درصد) پذیرای حکمرانی اقتدارگرای فردی هستند“! پیدا کنید ”پرتقال فروش“ را که چگونه تحت حاکمیت فاشیسم دینی در ایران و با این درجه از اختناق، به چنین نظرسنجی که دموکراسیهای غربی را تداعی میکند، دست یافته است! شاید هم آزادی بیان و نظرسنجی در ایران برقرار شده و ما بیخبرانیم!
در دیماه ۱۴۰۲ که بحثهای انتخابات مجلس رژیم بالا گرفته بود، یک کارشناس حکومتی در گفتگو با تلویزیون رژیم ناپرهیزی کرد و بر سرخترین نام یعنی مجاهدین در رابطه با رد یا تأیید صلاحیتها در شورای نگهبان ارتجاع انگشت گذاشت. او گفت: ”من اگر که یکی از اقوام درجه ۴ من، یکی از عناصر سازمان منافقین از کنار خانهاش رد شده باشد، تأیید صلاحیت نمیشوم ببخشید خیلی شفاف (گفتم)“ (مهدی نیکخواه، ۱۸دی ۱۴۰۲).
در ۱۹تیر ۱۴۰۳ نیز در بیدادگاه قضاییه جلادان برای محاکمه مجاهدین و ۱۰۴تن اعضای مقاومت ایران بهخاطر ”بغی و محاربه“ که حکم آن اعدام است، آخوندک رئیس دادگاه، حتی به ایرانیان خارج کشور اعلام کرد: دادگاه ”از دادستان محترم کل کشور میخواهد، از وزیر امور خارجه میخواهد از این پس چنانچه ایرانیانی در خارج از کشور به دعوت متّهمین این پرونده در هر کجایی حاضر شوند بهمعنای هواداری از تشکیلات سازمان مجاهدین خلق قابل تعقیب در این دادگاه میباشند... هر نوع هواداری و حمایت از این متهمین از سوی این دادگاه بهمعنای مواجهه با جرم جدیدی بوده... لذا از این پس شرکت در میتینگ آنها در هر نقطهیی در خارج از ایران... دادگاه مکلف به اقدام قانونی در برابر آن میباشد“ .
خوشا مقاومت ایران که از روز اول در سال۱۳۶۰ یگانه معیار مشروعیت را مقاومت شناخت. در سال۱۳۹۲ هم تکرار کردیم که ”مقاومت تنها ملاک و شاخص و سرچشمهٔ مشروعیت در دوران استبداد و اختناق است. ارزش و اعتبار هر فرد یا جریان سیاسی در دوران اختناق با مقاومت و ایستادگی او در برابر فاشیسم دینی و در جنگ با آن سنجیده میشود“ .
مانند خرداد ۱۴۰۲ تکرار میکنیم: ماحصل تمام نمایشهای بچهشاه و حاجبان و جارچیان ”دربار“ مربوطه به جیب ”شیخ“ میریزد و بس. به اربابان کارفرما میگوییم: مقاومت ایران بر پایهٔ ”نه شاه ـ نه شیخ“ بر جبهه خلق و آزادی و استقلال میهن به هر قیمت پا میفشارد».
به این ترتیب مثل روز روشن شد که این قبیل نظرسنجیهای «فرمایشی» هیچ پایه و مایهٔ علمی ندارد و در عالم واقع به مفت نمیارزد. مصرف آن آلترناتیوتراشی پوشالی و چماق کردن «محبوبیت» موهوم آن بر سر جایگزین دموکراتیک انقلابی است.
در برابر این ترهات بهسادگی باید پرسید که ملت ایران را چه میشود که یکصد سال هر چه بیشتر مبارزه میکند و فدیه و خون میدهد و هر چه بیشتر از شاه و شیخ توسری میخورد و سرکوب میشود، اما باز هم از شاه و شیخ دستبردار نیست و آنها در نظرسنجیها همیشه برایش در صدر قرار دارند؟!
۹۶- در یکسال گذشته رژیم آخوندها با ادامه دادن به دادگاه فرمایشی و غیابی علیه سازمان مجاهدین و ۱۰۴تن از اعضای مقاومت و به صحنه آوردن شمار بیشتری از مزدوران مذبوحانه تلاش کرد با استقبال روزافزون جوانان از مقاومت و کانونهای شورشی مقابله کند و به نیروهای رژیم هم روحیه بدهد.
روز ۲۰شهریور ۱۴۰۳ آخوندک مزدوری به اسم صداقت بهعنوان کارشناس! در این دادگاه گفت: «حکم گروه تروریستی مجاهدین بعد از ماجرای مرصاد، قطع به یقین، بالاتر از حکم محاربه و حکم بغی است. برخی از فقها شاید این حکم را داشته باشند که ماجرای جاهل به حکم با عالم به حکم فرق میکند؛ یعنی شاید کسی نداند که ماجرای بغی چیست و چه حکم قضایی بر بغی مترتب میشود اگر جاهل باشد یک برخورد و اگر عالم باشد یک برخورد دیگر صورت میگیرد». سپس با نشاندادن ویدئویی از سیمای آزادی گفت: «اسدالله مثنی یکی از اعضای ارشد مجاهدین خلق پس از دادگاه جلسه قبل مجدد تأکید میکند ما تمام اینها را قبول داریم و با این تعاریف باغی هستیم و دیگر حجتی بر اعضای اینها نیست. بهعنوان کارشناس اعلام میکنم اگر این افراد تا امروز بر ماجرای بغی اعلام جهالت میکردند در حال حاضر دیگر حجت تمام شده هر چه سریعتر از این گروه جدا شوند و اعلام برائت کنند وگرنه در حال حاضر با توجه به اعلام و پذیرشی که از طریق خود آنها اتفاق افتاده است باغی و عالم به حکم باغی هستند و حکم آن نیز مشخص است».
متعاقباً این دادگاه تا آنجا پیش رفت که گفت هرکس در خارج کشور هم به دعوت سازمان مجاهدین و متهمان این پرونده در مراسم یا تظاهراتی شرکت کند، مجرم و تحت تعقیب است و از کشورهای مربوطه تقاضای استرداد او را میکنیم.
در جلسه ۲۷شهریور ۱۴۰۳ دهقانی آخوندکی که بر کرسی قضاوت در سیرک قضاییه ولایت نشسته، گفت: «بهعنوان رئیس دادگاه پس از مشورت با مستشاران دادگاه، ضمن موافقت با قرار تأمین خواسته کیفری درخواست شده از سوی وکیل شکات دستور توقیف و شناسایی اموال مرتبط با متهمان این پرونده را در راستای ماده ۱۰۷ قانون آیین دادرسی کیفری صادر و اعلام میکنم. اموال متهمان توقیف شود».
وی در۱۲ اسفند۱۴۰۳گفت: «با توجه به ادله ارائه شده به دادگاه، دادگاه شکایت وکیل شکات را در مورد انجمنها، سازمانها افراد حقیقی و حقوقی که به تهیهٔ وجوه و اموال به هر طریقی، چه دارای منشاء قانونی باشد و چه منشاء قانونی نداشته باشد و یا مصرف تمام یا بخشی از منابع مالی قاچاق ارز، انتقال پول، خرید و فروش اوراق مالی و اعتباری، جلب کمکهای مالی، افتتاح مستقیم یا غیرمستقیم حساب یا تأمین اعتبار و انجام هر گونه فعالیت اقتصادی جهت ارائه به سازمان مجاهدین را پذیرفته و این اقدامات جرم محسوب میشود. دادگاه این شکایت را ثبت و تحقیقات خود را در داخل و خارج کشور انجام میدهد»
حالا هم که کفگیر رژیم در این دادگاه به ته دیگ سوختهٔ اتّهامات خورده است ایادیش در این دادگاه با داستانسراییهایی مضحک مدّعی یک اتّهام جدید علیه مجاهدین شده و اعلام کردهاند که اتهام «همدستی با دول متخاصم» هم باید به اتهامات اضافه شود. برای اینکه مبادا اشتباه بشود بلافاصله تأکید میکنند البته همدستی با عراق در پرونده هست الآن باید همدستی با اسراییل هم در پرونده اضافه شود. مزدور پیشانی سیاهی به اسم خدابنده را با زن انگلیسیاش (ان سینگلتون) که از سه دهه قبل در خدمت اطلاعات آخوندهاست به صحنه آوردند تا مدّعی شود: مجاهدین با اسراییل همکاری کردند «اما سر اسراییل کلاه هم گذاشتند رفتند کوهها را زدند»! و «وعدههایی که شما سران رژیم را بزنید اصلاً حرف مسعود رجوی است». آخوند قاضی هم به مأمور اطلاعات میگوید: «این مدل ترور مشابهت با سالهای ابتدای انقلاب دارد» و خدابنده هم تأیید میکند. سرانجام مزدور برگ آخرش را رو میکند که: «ناتانیاهو گفت آب و برق میدهم فلان میکنم. او دیگر از دست مجاهدین خسته شد»!
۹۷ ـ همه میدانند که یکی از ابزارهای اصلی رژیم برای شیطانسازی علیه مقاومت ایران بهکارگیری مزدوران وزارت اطلاعات تحت عنوان «اعضای سابق مجاهدین» در پوشش مخالف رژیم بهخصوص در خارج کشور بوده است. رژیم برای تولید این مزدوران و به خدمت گرفتن آنها هزینه زیادی کرده است. افلاس رژیم در مقابله با مقاومت ایران به آنجا رسیده است که ناگزیر شد، بخشی از این مهرههای پیشانیسیاه را در دادگاه غیابی برای مجاهدین و ۱۰۴تن از اعضای مقاومت ایران بهعنوان شاهد به کار بگیرد و برای همیشه آنها را تمامسوز کند. مزدوران: ابراهیم و مسعود خدابنده، ان سینگلتون، محمدرزاقی، عیسی آزاده، منصور نظری، بهزادعلیشاهی، مهدی خوشحال، ایرج صالحی، جمال امیری، طالب جلیلیان و علی اکرامی برخی از این افراد هستند که در یکسال گذشته بارها در جلسات این دادگاه شرکت کرده و به طرح دعاوی کذب و مضحک علیه مجاهدین پرداختهاند. به این ترتیب این مزدوران که رژیم سالها تلاش میکرد آنها را بهعنوان منتقد مجاهدین معرفی کند، امروز در کنار جلادان به لجنپراکنی علیه مقاومت مشغولاند و خواهان آن هستند قضاییه جلادان مجاهدین را به اتهام بغی و محاربه اعدام کند.
هر وجدان منصف و هر انسان با شرافتی که ۳۷ جلسهٔ دادگاه و آنچه را قضاییه جلادان خودش از این جلسات منتشر کرده است، ببیند، بهروشنی روز در مییابد که رژیم تا کجا نیازمند لجنپراکنی و دروغپردازی علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران به مثابهٔ دشمن اصلی دیکتاتوری ولایت فقیه است. بقای خود را در فنای این مقاومت میبیند و بیدنده و ترمز دروغ میگوید.
همچنین به اثبات رسید که کسانی را که مجاهدین و کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا عامل رژیم و دستگاههای اطلاعاتی آن معرفی کردند بلااستثناء درست و دقیق و عاری از برچسبزنی یا تصفیه حساب سیاسی و تشکیلاتی بوده است. از این پیشتر رژیم و دم و دنبالچههای آن شایع میکردند که مجاهدین و همراهان شورایی آنها به هر کس که مخالف آنها باشد، بیدریغ برچسب اطلاعاتی میزنند. بیانیه تفصیلی شورای ملی مقاومت به تاریخ ۷تیر ۱۳۹۲ تحت عنوان «کد» شناخته شدهٔ اطلاعات آخوندها نوشت: «کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا از سالها پیش براساس اطلاعات موثّق اعلام کرده است که اطلاعات آخوندی شایع میکند مجاهدین و همراهان شورایی آنها به هرکس که مخالف آنها باشد، بیدریغ برچسب اطلاعاتی میزنند. منظور از این کار تعبیهکردن یک چتر و حفاظ سیاسی برای عوامل و مأموران و مرتبطان اطلاعات آخوندهاست تا بدین وسیله سفیدسازی شوند و بتوانند خود را ”منتقد“ یا ”مخالف مجاهدین“ جا بزنند یا در سلک منتقدان و مخالفان مجاهدین بهخوبی جاسازی شوند. تا آنجا که به اطلاعات آخوندها مربوط میشود، خاستگاه و عنوان“اعضای سابق مجاهدین“ نیز در همین رابطه است. ارگانهای امنیتی و ادارات حراست کشورهای مختلف اروپایی در گزارشهای سالانه خود تاکنون بارها و بارها این قبیل تلاشهای اطلاعات آخوندها برای نفوذ در صفوف اپوزیسیون رژیم را برملا کردهاند».
در ۳۷ جلسه دادگاه قضاییه جلادان، شمار قابل توجهی از این مزدوران پیشانیسیاه حضور بهم رساندند و صحّت آنچه را که از سالها قبل توسط مقاومت ایران افشا شده بود، به تماشا گذاشتند.
۹۸- در دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ وبسایت دیاکو در سوئد گزارشی درباره ۲ مزدور به نامهای محمد حیدری و شایان طوسینژاد منتشر و ارتباطات آنها را با سپاه پاسداران افشا کرد. مزدورانی که در سالهای گذشته فعالانه به لجنپراکنی علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت مشغول بودند.
طبق این گزارش حیدری در سال۲۰۱۶ مدعی شد که در ایران با عیسی مسیح آشنا شده و به این دین گرویده است و به همین دلیل توسط پلیس ایران مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته و به ۱۵سال زندان محکوم و از کشور گریخته است! با اینکه اداره مهاجرت سوئد اعلام کرد او هویت خود را اثبات نکرده، به او پناهندگی و مدارک مسافرتی اعطا کرد؛ مدارکی که به او اجازه بازگشت به ایران را نمیداد.
طبق گزارش دیاکو، حیدری چند سال در شهر کریستینهامن، به کلیسای بیتلحم مراجعه میکرد و تعدادی از کارکنان کلیسا از او حمایت کردند و حتی برایش محل سکونت فراهم آوردند. مدتی بعد، همسر و یکی از فرزندانش از ایران به او پیوستند. او با اسم بهنام حیدری در جشنها و فعالیتهای افراد نوکیش شرکت میکرد. آنها در رسانههای اجتماعی، کیش جدید خود را بهطور متوسط با بیش از ۱۰ پست در روز نشان میدادند و خود را در میان مسیحیان متمایز میکردند. بیش از ۷۰۰ دوست حیدری در فیسبوک، شامل نوکیشهای تبعیدی ایرانی یا منتقدان رژیم هستند. او پستهای بیشماری با پیامهای مسیح در مورد عشق، آشتی و بخشش را لایک کرده است!
اما او همزمان با نام محمد حیدری در یوتیوب، تیکتاک، اینستاگرام و تلگرام، در یک گروه ظاهر میشود که خود را ائتلاف ایرانیان میهنپرست میداند که علیه تمامی دشمنان ایران فعالیت میکنند. حیدری اعلام میکند که این گروه در ایران راهاندازی و از آنجا تأمین مالی میشود.
این گروه بهنام «به ما بپیوندید» توسط حیدری و شایان طوسینژاد تحت پرچم رژیم ایران هدایت میشود. در حسابهای این گروه هیچ اثری از مسیحیت که زندگی دیگر حیدری را تشکیل میدهد، دیده نمیشود. در حسابهای «به ما بپیوندید» ایرانیان تبعیدی تهدید میشوند که «آنها گل خواهند گرفت، اما بر روی قبرهایشان».
محافل مسیحی در سوئد میگویند شخصیت دوم او با نام بهنام حیدری تصویری تقریباً پارسا از خود ارائه میداد و با تمجید زیاد از اسراییل شناخته میشد.
این وبسایت مینویسد: «دیاکو تلاش زیادی برای تماس با محمد حیدری کرد در نهایت در تلگرام توانستیم با او تماس بگیریم. پلیس امنیت سوئد (سپو) او و خانوادهاش را چند ماه پیش در یک عملیات شبانه از کشور اخراج کرده است. او تأیید کرد که اکنون در ایران است. محمد حیدری در مورد مبارزهاش با سازمان مجاهدین خلق صحبت کرد. او به دیاکو میگوید مجاهدین به خانوادهاش آسیب رسانده و این سازمان در سوئد آزادی بیش از حدی برای فعالیت دارد. او ادعا میکند از سوی مجاهدین تهدید شده و اصرار دارد که هیچ ارتباطی با رژیم ایران ندارد».
دیاکو مینویسد: وقتی از حیدری دربارهٔ ایمان مسیحیش که دلیل اصلی پناهندگیاش بود سؤال کردیم، به شکلی گنگ پاسخ داد که برای مدتی مسیحی بوده، اما «همهٔ مسیحیان دروغ میگویند».
دیاکو ادامه میدهد: زمانی که دیاکو چند روز پیش با شایان طوسینژاد گفتگو کرد، گفت در شمال سوئد مخفی شده و بهدلیل وجود تهدید علیه جانش ناچار است پنهان بماند. او ادعا کرد که از سوی پلیس امنیت (سپو) تحت تعقیب است. پس از تأیید حکم حبس ابد حمید نوری، طوسینژاد به ایران سفر کرد. او در آنجا در یک گردهمایی دانشگاهی در تهران، همراه با مجید نوری (پسرحمید نوری) شرکت کرد.
بهنوشته دیاکو، در جریان دادگاه نوری، طوسینژاد و حیدری تجمعاتی را علیه مجاهدین در مقابل پارلمان سوئد و دادگاه استکهلم برگزار کردند. ویدیوهایی از این رویدادها در کانال یوتیوب «هابیلیان» منتشر شده است. هابیلیان خود را بهعنوان برگزار کننده این تجمّعات معرّفی میکند. هابیلیان یک سازمان غیردولتی است که رژیم ایران را قربانی تروریسم معرفی میکند و روایت رسمی حکومت را باز تولید میکند. هابیلیان با نهادهای اطلاعاتی رژیم بهویژه سپاه پاسداران و سازمان اطلاعات آن همکاری دارد.
طوسینژاد و حیدری تصاویر مربوط به شرکت خود در مراسم ابراهیم رئیسی که پیشتر عضو هیأت مرگ بود و هزاران زندانی سیاسی را بدون محاکمه اعدام کرد به اشتراک گذاشتهاند.
دیاکو از طوسینژاد، میپرسد موضعش در قبال رژیم ایران چیست. پاسخ میدهد با سازمان مجاهدین که آنها را تروریست میداند در جنگ است و هیچ ارتباطی با رژیم ندارد.
دیاکو نتیجه میگیرد این افراد و شبکههایشان در سوئد، یک تهدید امنیتی آشکار محسوب میشوند، هم برای امنیت سوئد و هم برای جامعهٔ ایرانیان در تبعید.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت در اطلاعیههای ۱۹ و ۲۰خرداد ۱۴۰۱ از برگزاری نمایشگاهی علیه مجاهدین در مقابل دادگاه استکهلم توسط وزارت اطلاعات و شعبه آن انجمن هابیلیان، با صحنه گردانی مزدور شایان طوسی و دو مزدور دیگر خبر داد. شعبدهبازی مزدوران با اعتراض ایرانیان با شعارهای ”مرگ بر خامنهای ـ رئیسی“، ”مزدور وزارت برو گمشو“ و ”سفارت آخوندها تعطیل باید گردد“ عملاً برهم خورد و مزدوران زودتر از موعد بساطشان را جمع و در پناه پلیس محل را ترک کردند. در همان روز۱۲ تن از هواداران مجاهدین و ایرانیان در مقابله با مزدوران دستگیر شدند ولی بعد آزاد شدند. تظاهر کنندگان از دولت سوئد خواستند مأموران و مزدوران اطلاعات و نیروی تروریستی قدس را که کاری جز جاسوسی و زمینهسازی برای اقدامات تروریستی ندارند دستگیر، محاکمه و اخراج کند و تابعیت و پاسپورت آنها را باطل کنند.
۹۹-در ۱۴اسفند ۱۴۰۳ (۴ مارس ۲۰۲۵) عبدالرحمان محمدیان در نامهیی به دبیرکل مللمتحد و دیگر مراجع ذیربط، ابعاد تازهای از فعالیتهای تروریستی و اطلاعاتی وزارت اطلاعات علیه مجاهدین و اشرف۳ را برملا کرد. وی در این نامه نوشت: «در سال۲۰۱۶ بعد از اینکه سازمان مجاهدین مرا از لیبرتی در عراق به آلبانی منتقل کرد، به من که نمیخواستم به مبارزه ادامه بدهم کمک کرد تا به زندگی شخصی خود در تیرانا بپردازم و به درخواست من به من کمک مالی میکرد. در نوامبر ۲۰۱۸ من از طریق ”احسان بیدی و حسن حیرانی“ که بعداً فهمیدم فعالانه برای رژیم ایران مزدوری میکنند خواستار دیدار با سفارت رژیم (ایران) شدم تا ترتیبات بازگشت مرا به ایران بدهند، اما گفته شد نیازی به آمدن به سفارت نیست و همین دو نفر اقداماتی که باید بکنی را به تو میگویند. آنها از من خواستند طبق متنی که سفارت مشخص کرده بود یک برگ اعلام جدایی رسمی از سازمان مجاهدین خلق بنویسم... برای اولین بار حسن حیرانی به من ۳۰۰یورو پرداخت کرد. تا مدتی همین مقدار را میدادند و بعدها این مبلغ ماهانه ۵۰۰یورو شد. از آن تاریخ به بعد من با افرادی همکار شدم که با سفارت و وزارت اطلاعات رژیم آخوندی ارتباط داشتند و برای لجنپراکنی و تبلیغات بر علیه مجاهدین حقوق میگرفتند... از فوریه ۲۰۱۹ که در شبکه مزدوران وزارت اطلاعات و سفارت رژیم قرار گرفتم شاهد بودم برخی از افراد این شبکه به جاسوسی و تعقیب و مراقبت ترددات مجاهدین میپردازند».
نامه میافزاید: «سفارت در تیرانا به مزدوران دستور داده بود هر کدام در ماه حداقل ۴ مطلب علیه مجاهدین تولید کنند. من شاهد بودم غلامرضا شکری؛ مالک بیت مشعل و رضا اسلامی چهار مطلب را مینوشتند. بعدها چون دروغها تکراری شده و به ضد خودش تبدیل شده بود به ۲ مطلب در ماه تقلیل پیدا کرد. در برخی موارد مطالب آماده شده به مزدوران میدادند تا به اسم خودشان منتشر کنند. رژیم برای انتشار مطالب تولید شده، مزدوران خود در کشورهای اروپایی از جمله محمد کرمی در فرانسه، مسعود خدابنده در انگلستان و ”پارسا سربی“ گرداننده تلویزیون موسوم به مردم تی وی در آمریکا را به کار میگرفت... در ژانویه ۲۰۲۰نفر رابط سفارت که ما فقط به اسم ”حاجی یا حاج محمد“ میشناختیم اخراج شد و نفر دیگری بهنام ”قنواتی“ که بهعنوان کاردار سفارت کار میکرد و دستورالعملهای علیه مجاهدین را مشخص میکرد، نیز به ایران رفته بود. در سپتامبر ۲۰۲۱ سفارت توسط دولت آلبانی بسته شد. تعطیلی سفارت بهم ریختگی در شبکه جاسوسی را بهدنبال داشت. یک طرح جایگزین، تأسیس انجمن غیردولتی توسط همین مزدوران بود. مزدور حسن حیرانی با گرفتن پول مکفی از سفارت در اکتبر ۲۰۱۹ یک کافه بهنام ”کافه فرانک“ که جنبه پوششی برای تجمع افراد وابسته به سفارت بود را کرایه و به اسم یک نفر آلبانیایی بهنام ”داشمیر مرسولی“ راهاندازی کرد. این محل اصلی تجمع شبکه مرتبط با وزارت اطلاعات رژیم برای توطئههای جاسوسی و تروریستی علیه اشرف۳ و مجاهدین مستقر در تیرانا شد. بعد از بستهشدن سفارت، ”حسن حیرانی“ که رابط شبکه مزدوران با وزارت اطلاعات بود مأمور شد علاوه بر پاتوق کافه فرانک، انجمن پوششی بهنام“انجمن آسیلا“ را دایر کند. حسن حیرانی، آسیلا را با کمک ”داشمیر مرسولی“ ثبت و راهاندازی کرد. برای انجمن یک ساختمان سه طبقه با قرارداد چند ساله و کرایه ماهانه ۲۰۰۰یورو اجاره کرده بودند... گردانندگان آسیلا از جمله حیرانی، با نفرات وزارت اطلاعات مثل ثریا عبدالهی و ابراهیم خدابنده در تهران و مسعود خدابنده در انگلیس ارتباطات روزانه و مستمر داشتند... حیرانی از عوامل وزارت اطلاعات در کشورهای اروپایی نیز میخواست به آلبانی بیایند و علیه مجاهدین شیطانسازی کنند».
در قسمت دیگری از این نامه آمده است: «وزارت اطلاعات از طریق مسعود خدابنده و همسرش ”آن سینگلتون“ با چند خبرنگار همآهنگ کرده بود و آنها به تیرانا آمدند. ما بهصورت جمعی با آنها دیدار و علیه مجاهدین گفتگو کردیم. این ملاقاتها عموماً در“کافه فرانک“ و ”ساختمان آسیلا“ برگزار میشد. یکبار خبرنگاری از بی.بی.سی فارسی به آلبانی آمد و ما با او در رستوران فرسکو دیدار کردیم. او ضدیت عجیبی با مجاهدین داشت و سؤالاتش هم تماماً در راستای ادعاهای رژیم در مورد مناسبات غیردمکراتیک مجاهدین؛ وجود زندانهای مختلف در اشرف و کشتار کردها در کردستان عراق بود. او توضیح میداد ما چه بگوییم و چه نگوییم. بهطوریکه یکی از نفرات به طعنه گفت اینکه هم سؤال و هم جوابها را دارد ما اینجا چکارهایم؟ خبرنگار مصاحبهیی سراسر دروغ با یکی از اعضای شبکه سفارت، بهنام ”غلامعلی میرزایی“ که از اسرای جنگ ایران و عراق بود ضبط کرد و در روزهای ۲۰ و ۲۱سپتامبر ۲۰۲۰ بهمناسبت سالگرد جنگ ایران و عراق پخش کرد و سایتهای وزارت اطلاعات هم بهصورت گسترده به آن انعکاس دادند. پس از این مصاحبه غلامعلی میرزایی با همآهنگی وزارت اطلاعات به ایران رفت...
در فوریه ۲۰۲۰ ”خبرنگار نیویورک تایمز آمریکا“ را برای مصاحبه آوردند موضوع صحبت با این خبرنگار روی مناسبات داخلی مجاهدین و غیردمکرات بودن آن متمرکز بود و نفرات باید مطالب دیکته شده وزارت اطلاعات رژیم را بهعنوان شاهد و اینکه چه فشارهایی به آنها تحمیل میشده است، بیان میکردند. من هم با این خبرنگار صحبت کردم و در تاریخ ۱۷فوریه ۲۰۲۰ نیویورک تایمز منتشر شد. این روزنامه بهنقل از من نوشت: ”کم کم، شما در هم میشکنید. خود را فراموش میکنید و شخصیتتان تغییر میکند. شما فقط دستورات را اجرا میکنید. دیگر خودتان نیستید. شما صرفاً یک ماشین هستید. . “ . هنگامی که آقای جولیانی یا جان بولتون در سالهای اخیر سخنرانیهایی میکردند، به اعضاء دستور داده شد ”خط مشخصی را دنبال کرده و با حسابهای مختلف ۱۰بار آن را توئیت کنند“ . روزنامه افزود:“گروه مذکور اتهامات فوق را قویاً تکذیب میکند و بسیاری از منتقدین، از جمله آقای محمدیان را، جاسوسان ایران مینامد“ . حقیقت همین است که تمام حرفهای من به نیویورک تایمز دروغ بود. من در مدتی که در مجاهدین بودم، چیزی جز محبت و انسانیت و کمک ندیدم... جملات فوق جملات کلیشهای بود که سفارت ما را موظف به بیان آن کرده بود. سازمان مجاهدین به درستی به نیویورک تایمز گفته بود، ما برای رژیم ایران جاسوسی میکردیم».
محمدیان میافزاید: «بعد از بستهشدن سفارت رژیم، افراد سفارت که غافلگیر شده بودند ارتباط خودشان را با حسن حیرانی قطع کردند. حدود سه ماه پولی برای مزدوران نیامده بود. این باعث شده بود شماری از مزدوران تصمیم بگیرند از آلبانی خارج شوند. ”حاجی محمد“ که در تهران بود از طریق یک زن مأمور وزارت اطلاعات بهنام ”ثریا عبداللهی“ که در پوش خانواده مجاهدین فعالیت میکند با ”حسن حیرانی“ ارتباط برقرار میکرد تا اینکه پس از سه ماه ”حاجی محمد“ ارتباطش را روی سیگنال برقرار و از طریق ترکیه ارسال پول را شروع کرد و فعالیت آنها علیه مجاهدین به روال قبلی برگشت. در ۶نوامبر ۲۰۲۲، شش نفر از افراد آسیلا، حسن حیرانی (رئیس انجمن)، غلامرضا شکری مسئول نیرویی انجمن؛ احسان بیدی؛ حسن شهباز؛ مهدی سلیمانی و علی هاجری دستگیر شدند. بعد از دستگیری حسن، من مسئول اداره انجمن شدم و قرار شد با حاج محمد در تماس مستقیم قرار بگیرم... در همان روزهای اول حاج محمد گفت از این ببعد من دیگر نیستم و شما تمامعیار به انجمن نجات و رئیس آن ابراهیم خدابنده وصل میشوید. من بعد از چند روز از ادامه این تماس خودداری و تلفن را به سرفراز رحیمی پس دادم. مزدوران ”انجمن نجات شاخه آلبانی“ را راهاندازی کردند. از این پس ابراهیم خدابنده با ارتباطات تصویری و صوتی، دستورالعملهای وزارت اطلاعات را به نفرات شبکه منتقل میکرد. وی در یک پیام صوتی گفت: ”ما از این طرف و آنطرف زدیم گفتیم آقا هر جور شده آسیلا لنگ نشه باز همین فصل (۳ ماه) آقای رحیمی (سرفراز) تأیید میکنی۱۴۰ هزار یورو فرستادیم؟ (سرفراز رحیمی تأیید میکند)... یعنی نمیشه گفت که نجات بهلحاظ مالی داره کم میذاره“... ابراهیم خدابنده همه را توجیه کرد که“شما باید بگویید دلتون میسوزه برای اون افرادی که توی اون تشکیلات (مجاهدین) هستند میگید آقا جون من میتوانم بهتون بگم که اگر خواستید آزادی را انتخاب بکنید اسارت را انتخاب نکنید زیر اسارت نباشید... یک جایی هستش که [در] نمونی، یک کمکی [از انجمن نجات اطلاعات در تهران] هست... “».
به این ترتیب دکان پوششی ”آسیلا“ که به نام یک همدست آلبانیایی ثبت شده بود، بسته شد و ناگزیر انجمن نجاست و گرداننده آن ابراهیم خدابنده رونمایی شد! ضمناً معلوم میشود که در جریان بستهشدن ”آسیلا“ و تحویل کار به ”انجمن نجات“ مقدار قابل توجهی از ۱۴۰هزار یورو را مزدوران وزارتی بالاتر، بالا کشیدهاند.
پاینده باد انقلاب
پیش بهسوی جمهوری دموکراتیک
۱۰۰ - تجربیات دوران حکومت سیاه ولایت فقیه نشان داده که این رژیم به هیچ اصلاح و رفرمی تن نمیدهد و هر برآمد اصلاحطلبان حکومتی را بهسرعت بیبو و خاصیت میکند. کارگزاران حکومت و نیروهایی که منافعی در یک جمهوری دموکراتیک ندارند، با مشتی اراجیف سخیف با انقلاب و قهر انقلابی برای سرنگون کردن رژیم ارتجاعی حاکم مخالفت میکنند.
دو سال پیش مسعود رجوی در اینباره گفت: «آیا ”این همانی“ قهر انقلابی با ”خشونت“ که چاقوکشی و دعواهای شخصی و قبیلهیی را هم شامل میشود، منصفانه و عادلانه است و وجدان آدمی آن را میپذیرد؟ چگونه است که عملکرد آتشین امثال نوید افکاری، محسن شکاری، مجیدرضا رهنورد، مهدی کرمی و محمد حسینی را محکوم میکنند اما وقتی که آنها بهشهادت میرسند برای عقب نماندن از قافله اشک تمساح میریزند و حتی قربانصدقه میروند؟! لیکن در هرحال شلاقکش کردن مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی با برچسب خشونتگرایی برای کسب رضایت ملا ادامه مییابد.
البته بورژوازی و سوسیال رفرمیسم میتواند قهر انقلابی را که بهگفته مارکس ”قابله هر جامعه کهنهیی است که آبستن جامعهٔی نوین باشد“ محکوم کند یا از آن بگریزد. اما انگ ”خشونت“ خواه و ناخواه رله کردن خواست رژیم است.
چه خوب بود اگر رژیم خمینی اصلاحپذیر بود یا گذار از آن نیازمند قهر و آتش نمیبود. ولی مگر استراتژی رویارویی با این رژیم را ما ابداع و تعیین میکنیم؟ اگر ما اختراع کردهایم باید بهدور انداخت. ما فقط میتوانیم قانونمندی و خطمشی را جستجو و کشف و فهم کنیم. ارتش آزادی با کانونها و شهرهای شورشی از همین جستجو ناشی شده و نه از خواست و خوشآمد یا طبیعت ”خشونتگرا“ ی ما. اگر به خواست ما بود کاش از روز اول همهچیز با خیر و خوشی از سر میگذشت و شاه سلطان ولایت خودکامه و خونریز و آزادیکش نمیبود» (پیام مسئول شورا، ۳۰تیر ۱۴۰۲).
شورای ملّی مقاومت ایران در آغاز چهل و پنجمین سال حیات خود همچون سالهای گذشته بار دیگر تکرار و تأکید میکند که از هنگام تأسیس تاکنون در مرزبندی با دیکتاتوری و وابستگی با «شاه و شیخ» پایدار و ”سرموضع“ مانده و به آن افتخار میکند.
شورا از آغاز بهخاطر استقرار جمهوری دموکراتیک، برای مسائل مهم کشور طرحهای مشخصی همچون طرح صلح در جنگ ایران و عراق، طرح خودمختاری کردستان ایران، طرح آزادیها و حقوق زنان، طرح جدایی دین و دولت و طرح جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی ارائه داده است.
عصاره و فشرده این طرحها در برنامه ۱۰مادهیی خانم مریم رجوی گنجانده شده و شورای ملی مقاومت خود را در ایران آزاد شده به آن متعهد میداند:
۱ـ نه به ولایتفقیه. آری، به حاکمیت مردم در یک جمهوری با رأی آزاد و کثرتگرا؛
۲ـ آزادی بیان، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات و فضای مجازی، انحلال سپاه پاسداران، نیروی تروریستی قدس، لباس شخصیها، بسیج ضدمردمی، وزارت اطلاعات، شورای انقلاب فرهنگی و همه گشتها و نهادهای سرکوبگر در شهر و روستا و در مدارس، دانشگاهها، ادارات و کارخانهها؛
۳ـ تضمین آزادیها و حقوق فردی و اجتماعی طبق اعلامیه جهانی حقوقبشر، انحلال دستگاههای سانسور و تفتیش عقاید، دادخواهی قتلعام زندانیان سیاسی، ممنوعیت شکنجه و لغو حکم اعدام؛
۴ ـ جدایی دین و دولت، آزادی ادیان و مذاهب؛
۵ ـ برابری کامل زنان و مردان در حقوق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی، لغو هر گونه تبعیض، حق انتخاب آزادانه پوشش، ازدواج، طلاق، تحصیل و اشتغال، منع بهرهکشی از زنان تحت هر عنوان؛
۶ ـ دادگستری و نظام قضایی مستقل طبق معیارهای بینالمللی، مبتنی بر اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاکمه علنی و استقلال کامل قضات. الغای قوانین شریعت آخوندی و بیدادگاههای انقلاب اسلامی؛
۷ ـ خودمختاری و رفع ستم مضاعف از اقوام و ملیتهای ایرانی، طبق طرح شورای ملی مقاومت برای خودمختاری کردستان ایران؛
۸ ـ عدالت و فرصتهای برابر در اشتغال و در کسب و کار و بازار آزاد برای تمام مردم ایران، احقاق حقوق کارگر و دهقان، پرستاران، کارمندان، فرهنگیان و بازنشستگان؛
۹ ـ حفاظت و احیای محیطزیست قتلعام شده در حکومت آخوندها؛
۱۰-ایران غیراتمی و عاری از تسلیحات کشتار جمعی، صلح، همزیستی و همکاریهای بینالمللی و منطقهیی.
شورا در آغاز چهل و پنجمین سال حیات خود، برای اطلاع عموم مردم مواضع سالهای گذشته خود را بار دیگر خاطرنشان میکند:
ما بر اساس خطمشی اصولی خود مبنی بر مخالفت با هر گونه مداخله نظامی خارجی در ایران و مخالفت با هر گونه آلترناتیوسازی پوشالی از جانب قدرتهای بزرگ و منطقهیی، بر ضرورت قطع همه حمایتها و امدادرسانیها به دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران، تأکید میکنیم.
بر اساس مصوبات شورا، در ایران فردا انتخاب و آرای عمومی اساس مشروعیت نظام آینده کشور است. آزادی عقیده، بیان و مطبوعات و آزادی تشکیل احزاب و جمعیتهای سیاسی و امنیت قضایی همه آحاد مردم و حقوق مصرح در اعلامیه جهانی حقوقبشر تضمین میشود. همه امتیازهای جنسی و قومی و عقیدتی لغو میشوند و هر گونه تبعیض در مورد پیروان ادیان و مذاهب مختلف ممنوع خواهد بود و هیچکس به دلیل اعتقاد یا عدم اعتقاد به یک دین یا مذهب هیچ امتیاز یا محرومیتی نخواهد داشت.
شورا بهطور قاطع و مداوم از مبارزات و خیزشهای مردمی، جنبشهای خاموشیناپذیر کارگران، معلمان، کشاورزان، بازاریان و کسبه، اعتراضات بیوقفه زنان، جوانان، پزشکان، پرستاران و کادر پزشکی و حرکتهای حقطلبانه ملیتها و مردم بپاخاسته میهنمان، که در چهارگوشه ایران درفش مبارزه برای سرنگونی استبداد دینی و تحقق استقلال و آزادی و نفی هرگونه تبعیض جنسی، ملی و مذهبی را، با قبول همه مخاطرات و هزینههای آن، برافراشته نگهداشتهاند، حمایت کرده و برای رساندن صدای این جنبشها بهگوش عموم مردم ایران و جهان بهغایت کوشیده است.
خواست نیروهای کار ایران برای حق اعتصاب و حق ایجاد تشکلهای مستقل و نظارت سازمان بینالمللی کار بر حقوق خود و لغو کار کودکان، از خواستهای شورای ملی مقاومت ایران است.
ما خواستار اقدام بیدرنگ شورای امنیت مللمتحد بهمنظور جلوگیری از نقض حقوقبشر در ایران و بازدید گزارشگر ویژه حقوقبشر از زندانهای ولایت خامنهای و ملاقات با خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی هستیم و از جامعه جهانی میخواهیم برای توقف اعدامهای گسترده و خودسرانه به اقدام عملی و جدی دست بزند. چشمپوشی قدرتهای بزرگ از نقض حقوقبشر در ایران بهبهانه توافق اتمی (برجام)، محکوم و غیرقابل قبول است. شورا کلیه ایرانیان شریف و آزاده در داخل و خارج کشور و همه مدافعان حقوقبشر در سطح جهان را به پیوستن به کارزار «نه به اعدام» دعوت میکند.
ما بار دیگر در رابطه با قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ بر لزوم محاکمه مسئولان و آمران و عاملان این جنایت بزرگ و سازمانیافتهٔ حکومتی، که از مصادیق بارز جنایت علیه بشریت و نسلکشی است، تأکید میکنیم و از کمیسر عالی و شورای حقوقبشر و مجمع عمومی مللمتحد میخواهیم که یک کمیسیون مستقل برای تحقیق در مورد قتلعام سال۶۷ تشکیل دهد.
خواست مبرم و مقدم مردم ایران، سرنگونی رژیم ولایت فقیه، با همه دستهبندیها و باندهای درونی آن و به سرانجام رساندن انقلاب دموکراتیک و استقرار یک جمهوری دموکراتیک و عرفی در ایران است.
شورای ملی مقاومت ایران، بار دیگر همچون هر سال، همه زنان و مردان ایران زمین و نیروهای سیاسی و رنگینکمان نیروهای اجتماعی و فرهنگی ایران را فرامیخواند تا پیرامون شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه ـ مرگ بر دیکتاتور ـ مرگ بر خامنهای» با مرزبندی با «شاه و شیخ» متحد و متشکل شوند. به باور ما، راه حل عملی برای سرنگونی رژیم حاکم بر ایران، در گام اوّل، به سازماندهی و تشکلیابی حول شعار محوری مبارزه منوط است. از این رو، ما زنان و مردان ایرانزمین را به ایجاد کانونهای شورشی و پیوستن به مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش در سراسر میهن دربند فرا میخوانیم.
خیزش انقلابی مردم ایران با کانونهای شورشی و ارتش آزادی و جایگزین دموکراتیک در صحنه عمل انقلابی و با مرزبندی اساسی «نه شاه ـ نه شیخ» و با تضمین و پشتوانه خون یک صد و بیست هزار شهید راه آزادی، مصمم است دیکتاتوری دینی را سرنگون و ایران آزاد آینده را بنا کند.
شورا برای سنجش عیار اصلاحطلبی پزشکیان، پیشنهاد مسئول شورا را یادآوری میکند که در ۱۶تیر ۱۴۰۳، در روز اعلام ریاستجمهوری پزشکیان خاطرنشان کرد: «اگر ماجرای اصلاحات در رژیم ولایت فقیه تمام نیست و نبشقبر شده است؛ اگر مشارکت نزدیک به ۵۰درصد مردم ایران در انتخابات خامنهای واقعی است و اگر پزشکیان اصلاحاتی، برخلاف گفته خودش ذوب در ولایت نیست، همین امروز در قدم اول میتوان با چند اقدام روشن و مشخص، رئیسجمهور جدید خامنهای را محک زد:
۱-اعلام لغو حجاب اجباری و جمع کردن همه گشتهای سرکوبگر زنان؛
۲-آزادی همه زندانیان سیاسی و باز کردن در زندانها به روی هیأتهای حقیقتیاب بینالمللی؛
۳-الغای حکم اعدام و هر گونه شکنجه و مجازاتهای ضدانسانی مانند شلاق و دست بریدن و چشمدرآوردن؛
۴- لغو محدودیتها و فیلترینگ اینترنت؛
۵- بیرون رفتن نمایندگیهای ولیفقیه و مزدوران بسیج و سپاه و اطلاعات و حراست از دانشگاهها؛
۶- جمع کردن بیدادگاههای ارتجاع تحت عنوان دادگاههای انقلاب؛
۷-تأمین حقوق کارگران، زحمتکشان، کارمندان، فرهنگیان، پرستاران و بازنشستگان با نظر خود آنها؛
۸- کاهش قیمت مایحتاج و خدمات عمومی: نان، آب، برق، گاز، بنزین، دارو و مسکن؛
۹-انحلال شورای نگهبان ارتجاع؛
۱۰-تجدید انتخابات مجلس، بدون التزام به ولایتفقیه، با تأکید بر آزادی بیان و اجتماعات.
یادآوری میکنم که ۲۵سال پیش، شورای ملی مقاومت ایران، در قطعنامه ۲۵فروردین ۱۳۷۸ اعلام کرد: معیار تشخیص استحالهطلبان قلابی از اصلاحطلبان واقعی را تحمیل کردن انتخابات آزاد براساس اصل حاکمیت مردم به رژیم میداند. پس خاتمی یا هرکس دیگری که مدعی اصلاحطلبی است، باید در سرلوحه برنامه خود بر نفی ولایت فقیه و ضرورت برگزاری انتخابات آزاد تکیه کند».
آقای مسعود رجوی پیوسته تأکید کرده است که طبق مصوبه شورای ملی مقاومت ایران درباره «جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی»، هر نیروی جمهوریخواه و ملتزم به نفی کامل نظام ولایتفقیه، که خواهان استقرار یک جمهوری دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت است، از ما و با ماست و ما با او هستیم.
شورای ملی مقاومت ایران
۳۱ مرداد ۱۴۰۴