زندگی در گور خبری است بسیار دردآور که روز سهشنبه 27دسامبر جاری در مورد انسانهایی بیپناه و آواره که خوابگاهشان زمین سرد و سرپناهشان آسمان غمانگیز و پر دود تهران و مناطق اطراف آن است، عالمگیر شد و در بسیاری از رسانهها و سایتها درج گردید. این خبر قلب بسیاری از انسانها را به درد آورد و بسیاری از چشمها را اشکبار ساخت و بسیاری از سینهها را مالامال درد و اندوه کرد و دعای خیر بسیاری از صالحان و نیکوکاران را نیز برانگیخت. خبری که بهمعنی واقعی کلمه انسان و انسانیت را فریاد میکند که چرا در کشوری که روی دریایی از نفت و منابع طبیعی ثروت هنگفت قرار گرفته و سالانه میلیاردها دلار درآمد ملی دارد عدهیی از افراد همین مملکت باید اینچنین زندگی کنند و زنده بهگور باشند؟
در تاریخ و در عصر جاهلیت خوانده بودیم که متحجران دختران خود را زنده به گور میکردند ولی هرگز نخوانده و ندیده بودیم که عدهیی از بیپناهی حتی بهجای کارتنخوابی و زیر پل خوابی به قبر و گورخوابی پناه ببرند. این زنده به گورها انسانهایی هستند که خود را زنده در گور میکنند تا شاید زنده بمانند.
خدایا! این درد و این غصه را به کجا باید برد و این غم را به کدام گوش باید فریاد کرد تا به هوش آید و بیدار شود و چشم باز کند و این غم سنگین را ببیند و اگر جوهره انسانی دارد آن را حس کند و به ندای وجدان انسانی پاسخ دهد؟
بر اساس خبرهای منتشره در رسانهها ۶۱ زن، مرد و کودک، شبها در گور میخوابند و در هر گور یک تا ۵ نفر زندگی میکنند. گورستانی که از آن اسم برده میشود در شهرستان شهریار در نزدیکی شهر تهران واقع شده است.
در ادامه همین خبر آمده است که مأموران حکومتی گورخوابها را از همین تنها «مسکن» نیز بیرون کردهاند. از عمق وجودم بر این مأموران فاسد حکومتی و بر سران این حکومت دزد و فاسد و چپاولگر که در کشورشان چنین ظلم و ستمی روا داشته شده است نفرین و لعنت کردم. هر چه به عکسهای این زنده به گوران بیشتر نگاه کردم قلبم بیشتر به درد آمد و سینهام سنگینی غم را بیشتر حس کرد. در بهت و حیرت ماندم که بهعنوان یک وکیل این مطلب را که، در آرمانها و سوگند حرفهییم بوده که مدافع حق و عدالت و مساوات باشم، چگونه بنویسم تا ظلمی را که بر این انسانها در سرزمینی بهنام «ایران» روا داشته شده است، آنچنان که باید، فریاد کرده و به گوش رسانده باشم؟ آخر من قبل از اینکه وکیل باشم یک انسان هستم و باید مثل پیکره یک انسان که وقتی عضوی از او به درد میآید دیگر اعضایش هم در این درد شریک میشوند، به این سؤال پاسخ بدهم که در این سرزمین انسانیت کجا رفته است؟
در ادامه همین خبر آمده است:
گورستان نصیرآباد شهریار، در غرب تهران این روزها بیش از آن که برای مردههایش معروف باشد، بهخاطر زندههایش شهره خاص و عام شده است؛ زندههایی که زندگی را در شهر مردهها جستجو میکنند، زندههایی که این روزها مهمان مردهها شدهاند. مؤسسات خیریه و خبرنگاران به گورستان نصیرآباد مراجعه کردند تا ضمن بررسی موضوع، در حد امکان به این افراد کمک کنند، لیکن اثری از این افراد نیافتند و با گورستانی خالی مواجه شدند. یکی از کارتنخوابها که هنوز باقی مانده بود با ترس و دلهره به انجمنهای خیریه میگوید:" تنهایمان بگذارید صبح زود یکسری مأموران با ضربوشتم، کارتنخوابها را از گورستان بیرون کردند الآن همین گور را هم برای خوابیدن نداریم".
آری؛
این وضعیت انسانهایی است که تحت ظلم و ستم ولایتفقیه حاکم بر ایران با مرگ دست و پنجه نرم میکنند و لحظات عمر را به خاک گور و سرمای استخوانسوز زمستان میسپارند. ولیفقیهی که بر میلیاردها دلار ثروت مردم تکیه زده و اموال شخصیاش محسوب میشود. همه آخوندهای حکومتی از همین قماش هستند و در حسابهای بانکیشان میلیاردها دلار پول مردم را غارت و چپاول کردهاند. اخیراً حسابهای بانکی شخصی بهاصطلاح رئیس قوه قضاییه آخوندها یعنی صادق لاریجانی افشا شد که فقط 63میلیارد دلار بهره پول سپرده شده مردم بهعنوان وثیقه و سپردههای قضایی بوده است و کاملاً غیرقانونی و نامشروع به جیب او رفته است.
چاره این همه درد مردم که نمونهای از آن همین گورخوابها و کارتن خوابها و فروش نوزادان و فروشندگان اعضای بدن مثل کلیه و چشم برای امرار معاش است، فقط و فقط به زباله فرستادن این حکومت جور و جنایت است. این حکومت ضدبشری باید سرنگون شود تا یک حکومت مردم سالار و دموکراتیک جایگزین آن گردد. قطعاً آن روز فرا میرسد و مردم ایران و جنبش مقاومت ایران به این هدف نایل میشوند. در ایران دموکراتیک فردا حق به حقدار میرسد و ثروت ملی از آن مردم خواهد بود. در منشور ده مادهای خانم مریم رجوی به همه این مسایل پاسخ داده شده است.
نظام میرمحمدی وکیل دادگستری.
در تاریخ و در عصر جاهلیت خوانده بودیم که متحجران دختران خود را زنده به گور میکردند ولی هرگز نخوانده و ندیده بودیم که عدهیی از بیپناهی حتی بهجای کارتنخوابی و زیر پل خوابی به قبر و گورخوابی پناه ببرند. این زنده به گورها انسانهایی هستند که خود را زنده در گور میکنند تا شاید زنده بمانند.
خدایا! این درد و این غصه را به کجا باید برد و این غم را به کدام گوش باید فریاد کرد تا به هوش آید و بیدار شود و چشم باز کند و این غم سنگین را ببیند و اگر جوهره انسانی دارد آن را حس کند و به ندای وجدان انسانی پاسخ دهد؟
بر اساس خبرهای منتشره در رسانهها ۶۱ زن، مرد و کودک، شبها در گور میخوابند و در هر گور یک تا ۵ نفر زندگی میکنند. گورستانی که از آن اسم برده میشود در شهرستان شهریار در نزدیکی شهر تهران واقع شده است.
در ادامه همین خبر آمده است که مأموران حکومتی گورخوابها را از همین تنها «مسکن» نیز بیرون کردهاند. از عمق وجودم بر این مأموران فاسد حکومتی و بر سران این حکومت دزد و فاسد و چپاولگر که در کشورشان چنین ظلم و ستمی روا داشته شده است نفرین و لعنت کردم. هر چه به عکسهای این زنده به گوران بیشتر نگاه کردم قلبم بیشتر به درد آمد و سینهام سنگینی غم را بیشتر حس کرد. در بهت و حیرت ماندم که بهعنوان یک وکیل این مطلب را که، در آرمانها و سوگند حرفهییم بوده که مدافع حق و عدالت و مساوات باشم، چگونه بنویسم تا ظلمی را که بر این انسانها در سرزمینی بهنام «ایران» روا داشته شده است، آنچنان که باید، فریاد کرده و به گوش رسانده باشم؟ آخر من قبل از اینکه وکیل باشم یک انسان هستم و باید مثل پیکره یک انسان که وقتی عضوی از او به درد میآید دیگر اعضایش هم در این درد شریک میشوند، به این سؤال پاسخ بدهم که در این سرزمین انسانیت کجا رفته است؟
در ادامه همین خبر آمده است:
گورستان نصیرآباد شهریار، در غرب تهران این روزها بیش از آن که برای مردههایش معروف باشد، بهخاطر زندههایش شهره خاص و عام شده است؛ زندههایی که زندگی را در شهر مردهها جستجو میکنند، زندههایی که این روزها مهمان مردهها شدهاند. مؤسسات خیریه و خبرنگاران به گورستان نصیرآباد مراجعه کردند تا ضمن بررسی موضوع، در حد امکان به این افراد کمک کنند، لیکن اثری از این افراد نیافتند و با گورستانی خالی مواجه شدند. یکی از کارتنخوابها که هنوز باقی مانده بود با ترس و دلهره به انجمنهای خیریه میگوید:" تنهایمان بگذارید صبح زود یکسری مأموران با ضربوشتم، کارتنخوابها را از گورستان بیرون کردند الآن همین گور را هم برای خوابیدن نداریم".
آری؛
این وضعیت انسانهایی است که تحت ظلم و ستم ولایتفقیه حاکم بر ایران با مرگ دست و پنجه نرم میکنند و لحظات عمر را به خاک گور و سرمای استخوانسوز زمستان میسپارند. ولیفقیهی که بر میلیاردها دلار ثروت مردم تکیه زده و اموال شخصیاش محسوب میشود. همه آخوندهای حکومتی از همین قماش هستند و در حسابهای بانکیشان میلیاردها دلار پول مردم را غارت و چپاول کردهاند. اخیراً حسابهای بانکی شخصی بهاصطلاح رئیس قوه قضاییه آخوندها یعنی صادق لاریجانی افشا شد که فقط 63میلیارد دلار بهره پول سپرده شده مردم بهعنوان وثیقه و سپردههای قضایی بوده است و کاملاً غیرقانونی و نامشروع به جیب او رفته است.
چاره این همه درد مردم که نمونهای از آن همین گورخوابها و کارتن خوابها و فروش نوزادان و فروشندگان اعضای بدن مثل کلیه و چشم برای امرار معاش است، فقط و فقط به زباله فرستادن این حکومت جور و جنایت است. این حکومت ضدبشری باید سرنگون شود تا یک حکومت مردم سالار و دموکراتیک جایگزین آن گردد. قطعاً آن روز فرا میرسد و مردم ایران و جنبش مقاومت ایران به این هدف نایل میشوند. در ایران دموکراتیک فردا حق به حقدار میرسد و ثروت ملی از آن مردم خواهد بود. در منشور ده مادهای خانم مریم رجوی به همه این مسایل پاسخ داده شده است.
نظام میرمحمدی وکیل دادگستری.