روزنامه فاشیستی جوان، ارگان اعلام نشده سپاه پاسداران ضدمردمی روز دوشنبه 19تیر 96 دریک مقاله کوتاه، نگاهی کرده به تیراژ یا به قول خودشان، نگاهی کرده به ”شمارگان“ روزنامههایی که تحت نظارت و سانسور ممیزی آخوندی در ایران چاپ و توزیع میشوند.
این مقاله میگوید: در ایران حدود 200روزنامه وجود دارد که تیراژ کل آنها چیزی حدود 200 تا 300هزار نسخه در روز است. که اگر حساب چند روزنامه پایتخت را کنار بگذاریم تیراژ بقیه بهویژه روزنامههای شهرستانی چیزی میشود در حدود 100نسخه در روز!
اگر هم کل تیراژ را تقسیم به تعداد همهٴ روزنامهها کنیم، میشود هر روزنامه با 5هزار نسخه تیراژ!
قابل توجه خوانندگان اینکه: هیچ چاپخانهای قبول نمیکند که روزنامه را در تیراژی کمتر از 10هزار نسخه چاپ کند.
در نتیجه اولیای روزنامه، قرارداد چاپ 10هزار نسخه را امضا میکنند اما در حاشیه توافق میکنند که تنها 100نسخه چاپ شود!
این البته به قول همان مقاله پاسدارنشان، دو کار خلاف و کلاشی در یک ”کار“ است!
طرف، کاغذ دولتی میگیرد و آزاد میفروشد، تیترهای صدمن یک غاز برای پرکردن چشم عابران جلوی کیوسکهای روزنامه فروشی هم تهیه میکند.
و به این ترتیب، چرخ مطبوعات در نظام آخوندی میچرخد و یعنی اینکه: این مملکت هم مثل همه جای دنیا، روزنامه و مجله و گاهنامه و... دارد!
این البته نشانگر فقط یک واقعیت است و آن واقعیت اینکه: یک قطع ارتباط عمیق و فراگیر بین ملت و نظام وجود دارد. چون وقتی به رسانههای غیرحکومتی مانند شبکههای اجتماعی نگاه میکنیم، آمار اساساً چیز دیگری را نشان میدهند. پاول دورف صاحب شبکهٴ تلگرام، چندی پیش گفته بود تلگرام در ایران حدود 40میلیون کاربر دارد!. طبعاً سایر شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر و اینستاگرام و... نیز هر یک مشتریان خاص خود را در میان ایرانیان دست و پا کردهاند و به این ترتیب، ارتباط خبری و فرهنگی بین ایرانیان به بهترین شکل وجود دارد و آنجایی که قطع ارتباط برقرار است بین مردم و نظام و رسانههای رسمی است.
و این قطع ارتباط تنها شامل رسانههای فرضا اصولگرایان نمیشود، وضع روزنامههای آن یکی باند هم بهتر از این یکی نیست و این همانجایی است که به خوبی روشن میشود مردم در شناخت یا تنظیم رابطه با کل نظام و همهٴ باندها و دستجاتش مشکل دارند. این آمار نشاندهندهٴ این است که اگر فرضا در چیزی مانند نمایش انتخابات، رژیم میتواند با اتاق تجمیع آرا، به اعداد کوچک، ضریبهای بزرگ زده و به نسبت مساوی آرای شمارش شده برای هر دو باند نظام را بالا ببرد اما در مورد مطبوعات و رسانهها، دیگر این کار شدنی نیست و نتیجه میشود همین که ارگان پاسداران اعلام کرده، ارگانی که خودش هم به همین بلیه دچار است و تیراژ چندانی ندارد!
بی سبب نیست که از قدیم گفتهاند تیراژ روزنامهها و رسانههای یک مملکت، نماد رابطه ملت با نظام حاکم و فضای سیاسی کشور است.
همینجا و بهعنوان حسن ختام بد نیست اشارهیی هم بشود به تیراژ نشریهٴ مجاهد، ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران در سالهای اول انقلاب تا قبل از سی خرداد 60 و بسته شدن فضای سیاسی.
در آن سالها، تیراژ نشریهٴ مجاهد به مرز یک میلیون نسخه در روز رسیده بود! آماری که سران و سرکردگان رژیم تا 500هزار و اخیراً 700هزارش را هم توسط معاون سیاسی وزارت کشور دوران خاتمی اذعان کردهاند.
شاید این تیراژ امروزه برای برخیها بهویژه جوانان نشاندهندهٴ چیزی نباشد اما وقتی در نظر بگیریم که مجاهدین در شرایطی روزنامهای با تیراژ یک میلیون منتشر میکردهاندکه نه سهمیهٴ کاغذ دولتی داشتهاند و نه چاپخانهٴ رسمی و قانونی برای چاپ آن و نه حتی شبکهٴ رسمی توزیع! بلکه سهل است هرازگاهی که محموله نشریاتشان لو میرفت مانند محمولهای که از یکی از چاپخانههای مخفی سازمان در سال 58 لو رفت و یک قلم 60هزار نسخهٴ نشریه مجاهد را پاسداران دروازه غار و همین جماعت کمیتهٴ صفارهرندی سوزاندند و از بین بردند.
ازسوی دیگر ارسال میزان بسیار زیاد روزنامه مجاهد به شهرستانها و مناطق دوردست کشور هم خود یکی دیگر از معضلات توزیع نشریه بود، عاملی که هرگز برای روزنامههای حکومتی قابل فهم نیست، اما بسیاری از رانندگان وطنپرست و انقلابی، خود داوطلبانه و هر روز سر ساعت معین به اماکن غیرعلنی مجاهدین مراجعه کرده و سهمیهٴ شهر و شهرستان مسیرخود را تحویل گرفته و در مقصد به نفرات مربوطه میرساندند، عملی که بسیاری مواقع خودش یک عملیات انتحاری محسوب میشد. تا به این ترتیب امروز در فرازی بالاتر از پیش، مجاهدین باز هم پرچمدار بیبدیل فرهنگی پیشرو با میلیونها حامی باشند. فرهنگی که با خون دهها جوان و نوجوان دختر و پسر هوادار مجاهدین هنگام توزیع نشریهٴ مجاهد، در این مملکت، آبیاری شد.
این مقاله میگوید: در ایران حدود 200روزنامه وجود دارد که تیراژ کل آنها چیزی حدود 200 تا 300هزار نسخه در روز است. که اگر حساب چند روزنامه پایتخت را کنار بگذاریم تیراژ بقیه بهویژه روزنامههای شهرستانی چیزی میشود در حدود 100نسخه در روز!
اگر هم کل تیراژ را تقسیم به تعداد همهٴ روزنامهها کنیم، میشود هر روزنامه با 5هزار نسخه تیراژ!
قابل توجه خوانندگان اینکه: هیچ چاپخانهای قبول نمیکند که روزنامه را در تیراژی کمتر از 10هزار نسخه چاپ کند.
در نتیجه اولیای روزنامه، قرارداد چاپ 10هزار نسخه را امضا میکنند اما در حاشیه توافق میکنند که تنها 100نسخه چاپ شود!
این البته به قول همان مقاله پاسدارنشان، دو کار خلاف و کلاشی در یک ”کار“ است!
طرف، کاغذ دولتی میگیرد و آزاد میفروشد، تیترهای صدمن یک غاز برای پرکردن چشم عابران جلوی کیوسکهای روزنامه فروشی هم تهیه میکند.
و به این ترتیب، چرخ مطبوعات در نظام آخوندی میچرخد و یعنی اینکه: این مملکت هم مثل همه جای دنیا، روزنامه و مجله و گاهنامه و... دارد!
این البته نشانگر فقط یک واقعیت است و آن واقعیت اینکه: یک قطع ارتباط عمیق و فراگیر بین ملت و نظام وجود دارد. چون وقتی به رسانههای غیرحکومتی مانند شبکههای اجتماعی نگاه میکنیم، آمار اساساً چیز دیگری را نشان میدهند. پاول دورف صاحب شبکهٴ تلگرام، چندی پیش گفته بود تلگرام در ایران حدود 40میلیون کاربر دارد!. طبعاً سایر شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر و اینستاگرام و... نیز هر یک مشتریان خاص خود را در میان ایرانیان دست و پا کردهاند و به این ترتیب، ارتباط خبری و فرهنگی بین ایرانیان به بهترین شکل وجود دارد و آنجایی که قطع ارتباط برقرار است بین مردم و نظام و رسانههای رسمی است.
و این قطع ارتباط تنها شامل رسانههای فرضا اصولگرایان نمیشود، وضع روزنامههای آن یکی باند هم بهتر از این یکی نیست و این همانجایی است که به خوبی روشن میشود مردم در شناخت یا تنظیم رابطه با کل نظام و همهٴ باندها و دستجاتش مشکل دارند. این آمار نشاندهندهٴ این است که اگر فرضا در چیزی مانند نمایش انتخابات، رژیم میتواند با اتاق تجمیع آرا، به اعداد کوچک، ضریبهای بزرگ زده و به نسبت مساوی آرای شمارش شده برای هر دو باند نظام را بالا ببرد اما در مورد مطبوعات و رسانهها، دیگر این کار شدنی نیست و نتیجه میشود همین که ارگان پاسداران اعلام کرده، ارگانی که خودش هم به همین بلیه دچار است و تیراژ چندانی ندارد!
بی سبب نیست که از قدیم گفتهاند تیراژ روزنامهها و رسانههای یک مملکت، نماد رابطه ملت با نظام حاکم و فضای سیاسی کشور است.
همینجا و بهعنوان حسن ختام بد نیست اشارهیی هم بشود به تیراژ نشریهٴ مجاهد، ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران در سالهای اول انقلاب تا قبل از سی خرداد 60 و بسته شدن فضای سیاسی.
در آن سالها، تیراژ نشریهٴ مجاهد به مرز یک میلیون نسخه در روز رسیده بود! آماری که سران و سرکردگان رژیم تا 500هزار و اخیراً 700هزارش را هم توسط معاون سیاسی وزارت کشور دوران خاتمی اذعان کردهاند.
شاید این تیراژ امروزه برای برخیها بهویژه جوانان نشاندهندهٴ چیزی نباشد اما وقتی در نظر بگیریم که مجاهدین در شرایطی روزنامهای با تیراژ یک میلیون منتشر میکردهاندکه نه سهمیهٴ کاغذ دولتی داشتهاند و نه چاپخانهٴ رسمی و قانونی برای چاپ آن و نه حتی شبکهٴ رسمی توزیع! بلکه سهل است هرازگاهی که محموله نشریاتشان لو میرفت مانند محمولهای که از یکی از چاپخانههای مخفی سازمان در سال 58 لو رفت و یک قلم 60هزار نسخهٴ نشریه مجاهد را پاسداران دروازه غار و همین جماعت کمیتهٴ صفارهرندی سوزاندند و از بین بردند.
ازسوی دیگر ارسال میزان بسیار زیاد روزنامه مجاهد به شهرستانها و مناطق دوردست کشور هم خود یکی دیگر از معضلات توزیع نشریه بود، عاملی که هرگز برای روزنامههای حکومتی قابل فهم نیست، اما بسیاری از رانندگان وطنپرست و انقلابی، خود داوطلبانه و هر روز سر ساعت معین به اماکن غیرعلنی مجاهدین مراجعه کرده و سهمیهٴ شهر و شهرستان مسیرخود را تحویل گرفته و در مقصد به نفرات مربوطه میرساندند، عملی که بسیاری مواقع خودش یک عملیات انتحاری محسوب میشد. تا به این ترتیب امروز در فرازی بالاتر از پیش، مجاهدین باز هم پرچمدار بیبدیل فرهنگی پیشرو با میلیونها حامی باشند. فرهنگی که با خون دهها جوان و نوجوان دختر و پسر هوادار مجاهدین هنگام توزیع نشریهٴ مجاهد، در این مملکت، آبیاری شد.