ماه محرم و ایام عزای حسینی از دیرباز برهکشان جماعت آخوند و روضهخوان و مداح و سایر ریزهخواران این خوان بوده است. در ماه محرم نان این جماعت که خود را «نوکر امام حسین» مینامند، در روغن میافتاد و آنها از رهگذر عواطف مردم نسبت به امام حسین و حماسه عاشورا، بار یک سال خود را با رفتن از این مجلس به آن مجلس و از این منبر به آن منبر میبستند و به نان و نوایی میرسیدند.
در نظام سابق، تشدید تضاد مردم با رژیم که بهخصوص در اجتماعات مردمی و در آیینهای مذهبی و مراسم عزاداری محرم مجال ظهور و بروز مییافت، (افزون بر دستمزد منبر و روضهخوانی) عواید سیاسیاش به جیب آخوندها، بهویژه ردهٴ بالایی ریزهخواران خوان حسینی میریخت. آنها از طریق همراه نشاندادن خود با تودههای ناراضی و گرفتن ژست منتقد «دستگاه» از «امتیازات» آن، از دریافت «وجوهات» و بالا رفتن قیمت منبرشان، تا کسب وجهه و آبرو با چسباندن خودشان به «جوانان مبارز» و «مجاهدان مسلمان» … برخوردار میشدند.
در این مسیر، تحمل بعضی ناملایمات احتمالی، نظیر بازداشتهایی که طول آنها معمولاً از هفته یا ماه تجاوز نمیکرد، به عواید و درآمدهای مادی و «معنوی» آن میارزید، بهخصوص که زدن «حرفهای مخالف» و کسب آبرو و اسم در کردن بهعنوان «واعظ مبارز» در علن بود و غلطکردمگوییها و تعهد همکاری سپردن با ساواک و بقیهٴ قضایا! در خفا! و این معاملهٴ پرسودی بود.
تازه این «خطرها!» مربوط به اقلیتی از «طلاب و روحانیان مبارز!» بود و اکثریت «روحانیت معظم» دور و بر این حرفها نمیگشتند، اخیراً آخوند جنتی در یک گفتگو با تلویزیون رژیم (25مهر 93) فاش گفت که: «ما جرأت نمیکردیم حرف بزنیم. بهقدری خفقان بود که… کسانی بزرگتر از ما، چه علما چه غیرعلما، جرأت حرف زدن نداشتند، میترسیدند! بنابراین هیچگونه فعالیتی ضد رژیم نداشتیم… (علما) میگفتند فایده ندارد! با رژیم نمیشود در افتاد!… ساواک در همه جا هست یکی حرف میزند، گزارش میدهند فردا میگیرندش»... .
رشته کلام از دست نرود، بحث این بود که ماه محرم و عزای حسینی برای آخوند و روضهخوان جماعت، هم نان و آب داشت و هم نام و «آبرو». اما این «نعمت»، از وقتی خود این جماعت حاکم شدهاند، بهتدریج کمتر و کمرنگتر شد و بهخصوص طی چند سال اخیر تبدیل به «نقمت» شده است! آنهایی که سن و سالشان اجازه میدهد لابد به یاد دارند که ایام و مناسبتهای مذهبی همیشه، به دلایلی که فوقاً اشاره شد، برای رژیم شاه، نگرانی و دردسر به همراه داشت که خود را بهصورت صدور اطلاعیههای شهربانی و اعلام مقررات مربوط به حرکت دستجات سینهزنی و عزاداری نشان میداد؛ اگر این، معیار و سنجشی برای میزان وحشت رژیم باشد، اکنون این وحشت را به مراتب شدیدتر و عمیقتر از زمان شاه میتوان دید. از صدور اطلاعیههای متعدد ارگانهای سرکوبگر از مدتها قبل از شروع عزاداریهای محرم، تا تهدیدهای غلاظ و شدادی که علیه «مخلان نظم عمومی» بهعمل میآورند. تا محدودیتها و کنترلهای رسمی و غیررسمی که برای تکیههای عزاداری و هیأتهای مذهبی و دستجات سینهزنی اعلام و اعمال میکنند، تا گماردن مأموران اونیفورم پوش و لباسشخصی در هر محل و محفل عزاداری…
علت روی آوردن رژیم آخوندی به این تمهیدات، راز ناگفتهیی نیست. سالهاست که تجمعات مذهبی، مانند عزاداریهای ماه محرم، همچون سایر تجمعات مردمی، بهطور فزایندهیی، صحنه بروز و ظهور خشم و نفرت مردم از یزیدیان حاکم شده است. مردم و بهخصوص جوانان، در جریان عزاداریهای محرم، به شیوههای مختلف، از جمله در نوحهها و به زبان استعاره، عشق و عطش خود به آزادی و خشم و انزجارشان را از ارتجاع و از آخوندهای دینفروش و جنایتکار حاکم اعلام میکنند و با حسین و حسینیان زمانه پیمان میبندند.
اما این پرسش جدی است و جای تعمق دارد که چه پیش آمده که نام و عزای حسین (ع) که تا دیروز برای این جماعت نان و آب و آبرو و قدرت به ارمغان میآورد، امروز مایهٴ وحشت و رسوایی است؟
این پدیده، از یک سو بیانگر شکست ارتجاع حاکم و تخته شدن دکان دینفروشی و ریاکاری آنهاست و از سوی دیگر مبین آن است که بهرغم ضربات و لطمات بسیار جدی که خمینی و آخوندهای پلید پسمانده از او با خیانتها و جنایتهای خود به اسلام و مکتب پاک و رهاییبخش محمد (ص) وارد آوردند؛ بهرغم اینکه از ارتکاب هیچ جنایت و شقاوتی تحت نامهای مقدسی چون حزبالله و ثارالله و آلودن آنها فروگذار نکردند، بهرغم اینکه تیرباران مخالفان و حلقآویز نوجوانان را با نعرهٴ الله اکبر! و پرتاب دانشجویان از بالای ساختمان خوابگاه را با فریاد «یا حسین!» به انجام رساندند، اما نام و یاد حسین و حماسه عاشورای او از چنان عظمت و تلألؤیی برخوردار است که همچنان الهامبخش و انگیزانندهٴ هر آن کس است که علیه ظلم و فساد و نابرابری و ارتجاع بهپا میخیزد.
با تعظیم در برابر حسین، پیامبر جاودان آزادی و شعلهٴ خاموشی ناپذیری که او در تاریخ انسان برافروخت، نبایستی حق مجاهدین خلق و رهبری مقاومت ایران را نیز ناگفته گذاشت که با پای فشردن بر همان راه سیدالشهدا و عاشوراییان رکابش، بساط دجالگری خمینی و جماعت او را روی دایرهٴ افشا ریختند و ماهیت ضدانسانی و ضداسلامی این پلیدان را برملا نمودند و به آنها اجازه ندادند که جنایتها، خیانتها و رسواییهای خود را به نام اسلام و پیامبر و امامان به ثبت برسانند.
در نظام سابق، تشدید تضاد مردم با رژیم که بهخصوص در اجتماعات مردمی و در آیینهای مذهبی و مراسم عزاداری محرم مجال ظهور و بروز مییافت، (افزون بر دستمزد منبر و روضهخوانی) عواید سیاسیاش به جیب آخوندها، بهویژه ردهٴ بالایی ریزهخواران خوان حسینی میریخت. آنها از طریق همراه نشاندادن خود با تودههای ناراضی و گرفتن ژست منتقد «دستگاه» از «امتیازات» آن، از دریافت «وجوهات» و بالا رفتن قیمت منبرشان، تا کسب وجهه و آبرو با چسباندن خودشان به «جوانان مبارز» و «مجاهدان مسلمان» … برخوردار میشدند.
در این مسیر، تحمل بعضی ناملایمات احتمالی، نظیر بازداشتهایی که طول آنها معمولاً از هفته یا ماه تجاوز نمیکرد، به عواید و درآمدهای مادی و «معنوی» آن میارزید، بهخصوص که زدن «حرفهای مخالف» و کسب آبرو و اسم در کردن بهعنوان «واعظ مبارز» در علن بود و غلطکردمگوییها و تعهد همکاری سپردن با ساواک و بقیهٴ قضایا! در خفا! و این معاملهٴ پرسودی بود.
تازه این «خطرها!» مربوط به اقلیتی از «طلاب و روحانیان مبارز!» بود و اکثریت «روحانیت معظم» دور و بر این حرفها نمیگشتند، اخیراً آخوند جنتی در یک گفتگو با تلویزیون رژیم (25مهر 93) فاش گفت که: «ما جرأت نمیکردیم حرف بزنیم. بهقدری خفقان بود که… کسانی بزرگتر از ما، چه علما چه غیرعلما، جرأت حرف زدن نداشتند، میترسیدند! بنابراین هیچگونه فعالیتی ضد رژیم نداشتیم… (علما) میگفتند فایده ندارد! با رژیم نمیشود در افتاد!… ساواک در همه جا هست یکی حرف میزند، گزارش میدهند فردا میگیرندش»... .
رشته کلام از دست نرود، بحث این بود که ماه محرم و عزای حسینی برای آخوند و روضهخوان جماعت، هم نان و آب داشت و هم نام و «آبرو». اما این «نعمت»، از وقتی خود این جماعت حاکم شدهاند، بهتدریج کمتر و کمرنگتر شد و بهخصوص طی چند سال اخیر تبدیل به «نقمت» شده است! آنهایی که سن و سالشان اجازه میدهد لابد به یاد دارند که ایام و مناسبتهای مذهبی همیشه، به دلایلی که فوقاً اشاره شد، برای رژیم شاه، نگرانی و دردسر به همراه داشت که خود را بهصورت صدور اطلاعیههای شهربانی و اعلام مقررات مربوط به حرکت دستجات سینهزنی و عزاداری نشان میداد؛ اگر این، معیار و سنجشی برای میزان وحشت رژیم باشد، اکنون این وحشت را به مراتب شدیدتر و عمیقتر از زمان شاه میتوان دید. از صدور اطلاعیههای متعدد ارگانهای سرکوبگر از مدتها قبل از شروع عزاداریهای محرم، تا تهدیدهای غلاظ و شدادی که علیه «مخلان نظم عمومی» بهعمل میآورند. تا محدودیتها و کنترلهای رسمی و غیررسمی که برای تکیههای عزاداری و هیأتهای مذهبی و دستجات سینهزنی اعلام و اعمال میکنند، تا گماردن مأموران اونیفورم پوش و لباسشخصی در هر محل و محفل عزاداری…
علت روی آوردن رژیم آخوندی به این تمهیدات، راز ناگفتهیی نیست. سالهاست که تجمعات مذهبی، مانند عزاداریهای ماه محرم، همچون سایر تجمعات مردمی، بهطور فزایندهیی، صحنه بروز و ظهور خشم و نفرت مردم از یزیدیان حاکم شده است. مردم و بهخصوص جوانان، در جریان عزاداریهای محرم، به شیوههای مختلف، از جمله در نوحهها و به زبان استعاره، عشق و عطش خود به آزادی و خشم و انزجارشان را از ارتجاع و از آخوندهای دینفروش و جنایتکار حاکم اعلام میکنند و با حسین و حسینیان زمانه پیمان میبندند.
اما این پرسش جدی است و جای تعمق دارد که چه پیش آمده که نام و عزای حسین (ع) که تا دیروز برای این جماعت نان و آب و آبرو و قدرت به ارمغان میآورد، امروز مایهٴ وحشت و رسوایی است؟
این پدیده، از یک سو بیانگر شکست ارتجاع حاکم و تخته شدن دکان دینفروشی و ریاکاری آنهاست و از سوی دیگر مبین آن است که بهرغم ضربات و لطمات بسیار جدی که خمینی و آخوندهای پلید پسمانده از او با خیانتها و جنایتهای خود به اسلام و مکتب پاک و رهاییبخش محمد (ص) وارد آوردند؛ بهرغم اینکه از ارتکاب هیچ جنایت و شقاوتی تحت نامهای مقدسی چون حزبالله و ثارالله و آلودن آنها فروگذار نکردند، بهرغم اینکه تیرباران مخالفان و حلقآویز نوجوانان را با نعرهٴ الله اکبر! و پرتاب دانشجویان از بالای ساختمان خوابگاه را با فریاد «یا حسین!» به انجام رساندند، اما نام و یاد حسین و حماسه عاشورای او از چنان عظمت و تلألؤیی برخوردار است که همچنان الهامبخش و انگیزانندهٴ هر آن کس است که علیه ظلم و فساد و نابرابری و ارتجاع بهپا میخیزد.
با تعظیم در برابر حسین، پیامبر جاودان آزادی و شعلهٴ خاموشی ناپذیری که او در تاریخ انسان برافروخت، نبایستی حق مجاهدین خلق و رهبری مقاومت ایران را نیز ناگفته گذاشت که با پای فشردن بر همان راه سیدالشهدا و عاشوراییان رکابش، بساط دجالگری خمینی و جماعت او را روی دایرهٴ افشا ریختند و ماهیت ضدانسانی و ضداسلامی این پلیدان را برملا نمودند و به آنها اجازه ندادند که جنایتها، خیانتها و رسواییهای خود را به نام اسلام و پیامبر و امامان به ثبت برسانند.