روز جهانی معلم فرا رسید. شأن معلم از قدیم برای همه ما که روزی خودمان شاگردان آنها بودیم، از حرمت خاصی برخوردار بوده و همیشه با احترام خاصی از آنها یاد کردهایم. حرمتی که البته مثل هر موضوع دیگری در نظام آخوندی شکسته شده؛ تا جایی که این قشر زحمتکش جامعه مجبورند برای امرار معاش و گذران زندگی خود و خانوادهشان، شغل دوم و سوم بگیرند. چندی پیش در یک تجمع اعتراضی معلمان، دیدیم که آنها یک طومار دو هزار نفره امضا کردند و گفته بودند که حتی مواد اولیه غذایی را هم نمیتوانند تهیه کنند. این تصویر بیانگر حرمت شکنی این قشر شریف فرهنگی و وخامت اوضاع معیشتی آنان است.
«میزنم فریاد، هر چه بادا باد، وای از این توفان، وای از این بیداد»
اینکلام معلمان به جان آمده میهنمان است که در ماههای اخیر در اعتراض به حقوق سلب شده و به یغما رفته خود، رو به رژیم آخوندی فریاد میزنند.
یک معلم هموطن در این رابطه گفت: «حدود 80درصد فرهنگیها شغل دوم دارند. من خودم هم شغل دوم دارم».
اما صحبتهای شاگردان این معلمان نیز بسیار قابل تأمل است. یکی از این دانشآموزان میگفت: «ما معلمهای خودمان را دیدیم که صبح به ما درس میدهند و بعدازظهر میروند تاکسیرانی میکنند، یا در یک مغازهای کار میکنند. باید درآمد معلم آنقدر باشد که او آزادی فکری داشته باشد و بتواند در کلاس بهراحتی و آرامش درس بدهد ولی اینطور نیست».
در همین رابطه اعتراف رسانههای رژیم سندی بر گفتههای معلمان است.
روزنامه حکومتی اعتماد 2اردیبهشت 94 در این باره مینویسد: «بررسیهای بهعمل آمده در طی سالهای 84 تا 92 نشان میدهد تورم در این 8سال، مجموعاً 164 درصد بوده، اما حقوق معلمان تنها 108 درصد افزایش داشته است. نرخ تورم نسبت به سال 93 افزایش 17 درصدی داشته است اما حقوق معلمان تنها، 14 درصد افزایش یافته است».
بنابراین سال به سال با ناهمخوانی افزایش تورم و حقوق معلمان، آنان با کاهش شدید قدرت خرید مواجه هستند. به همین دلیل معلمان آزاده کشورمان خواستار افزایش حقوق لااقل برابر با خط فقر هستند هر چند که کارگزاران رژیم آخوندی گاه بهدلیل اعتراضات گسترده معلمان، مانورهایی به ظاهر جهت اصلاح وضع موجود میدهند. اما واقعیت همان است که از زبان یک معلم دردمند بیان میشود: «میخواهیم به این دولتهای مختلفی که آمدند بگوییم که دیگر شعار بس است، به ما میگویند شما شغل انبیاء را دارید. با این چیزها زن و بچه من سیر نمیشوند. جوانیام رفت. با این چیزها من نمیتوانم زندگیم را سر و سامان بدهم. نمیشود که یک نفر در ارگان دیگری سه برابر من حقوق بگیرد بعد میبینم که او شغل انبیا را ندارد».
یکی از هموطنان که خود مهندس ساختمان است در مورد وضعیت معلمان گفت: «معلمها که حقوق خیلی پایینی میگیرند، خانه ندارند و باید اجاره بدهند و نمیتوانند اجارهشان را بدهند. آنها خیلی اوضاعشان بد است و زیر خط فقر زندگی میکنند».
در حال حاضر متوسط حقوق یک معلم، حدود یک میلیون تومان است. از این میزان حدود 100هزار تومان از حقوق بهخاطر «بیمه» و «بازنشستگی» و... کسر میشود.
بنابراین یک معلم، ماهیانه حدود 900هزار تومان و سالیانه حدود 10میلیون و 800هزار تومان حقوق میگیرد و با دلار 3400 تومانی تقریباً 3176 دلار میشود.
این اعداد و ارقام که میبینیم مربوط به خبرگزاری حکومتی فارس منتشر شده در 22شهریور 94 است که در واکنش به اعتراضات معلمان و بالا گرفتن وخامت اوضاع معیشتی آنان مجبور به انعکاس ابعاد کوچکی از این اوضاع شد.
برای فهمیدن روزگار سیاه معلمان در رژیم آخوندی بهتر است نگاهی هم به متوسط میزان حقوق معلمان در 5کشور دیگر جهان بیندازیم:
3176 دلار حقوق سالانه معلمان در ایران
50هزار دلار در آمریکا
45هزار دلار در انگلیس
37هزار دلار در فنلاند
50هزار دلار در کره جنوبی
25هزار دلار در ترکیه
حالا حقوق معلمان را با خط فقر سه و نیم میلیونی که بسنجیم تازه متوجه عمق فاجعه میشویم.
بهنظر میرسد با این اوصاف دیگر نیازی نیست بگوییم که چرا صدای معلمان درآمده و خاموش هم نمیشود.
سالیان درازی است که گرد گچ پای تخته سیاه مدرسه، بر صورت و پیشانیشان مینشیند و با فریاد بلند کلمات را هجی میکنند تا آینده سفیدی را برای شاگردانشان رقم بزنند. آخر شغلشان قداست دارد و برای بیان اهمیت این شغل، آن را به انبیاء نسبت میدهند. اما در نظام آخوندی روزگار معلمان به سفیدی گچ نوشتنشان نیست بلکه مثل تخته کلاس، تیره و سیاه است.
«میزنم فریاد، هر چه بادا باد، وای از این توفان، وای از این بیداد»
اینکلام معلمان به جان آمده میهنمان است که در ماههای اخیر در اعتراض به حقوق سلب شده و به یغما رفته خود، رو به رژیم آخوندی فریاد میزنند.
یک معلم هموطن در این رابطه گفت: «حدود 80درصد فرهنگیها شغل دوم دارند. من خودم هم شغل دوم دارم».
اما صحبتهای شاگردان این معلمان نیز بسیار قابل تأمل است. یکی از این دانشآموزان میگفت: «ما معلمهای خودمان را دیدیم که صبح به ما درس میدهند و بعدازظهر میروند تاکسیرانی میکنند، یا در یک مغازهای کار میکنند. باید درآمد معلم آنقدر باشد که او آزادی فکری داشته باشد و بتواند در کلاس بهراحتی و آرامش درس بدهد ولی اینطور نیست».
در همین رابطه اعتراف رسانههای رژیم سندی بر گفتههای معلمان است.
روزنامه حکومتی اعتماد 2اردیبهشت 94 در این باره مینویسد: «بررسیهای بهعمل آمده در طی سالهای 84 تا 92 نشان میدهد تورم در این 8سال، مجموعاً 164 درصد بوده، اما حقوق معلمان تنها 108 درصد افزایش داشته است. نرخ تورم نسبت به سال 93 افزایش 17 درصدی داشته است اما حقوق معلمان تنها، 14 درصد افزایش یافته است».
بنابراین سال به سال با ناهمخوانی افزایش تورم و حقوق معلمان، آنان با کاهش شدید قدرت خرید مواجه هستند. به همین دلیل معلمان آزاده کشورمان خواستار افزایش حقوق لااقل برابر با خط فقر هستند هر چند که کارگزاران رژیم آخوندی گاه بهدلیل اعتراضات گسترده معلمان، مانورهایی به ظاهر جهت اصلاح وضع موجود میدهند. اما واقعیت همان است که از زبان یک معلم دردمند بیان میشود: «میخواهیم به این دولتهای مختلفی که آمدند بگوییم که دیگر شعار بس است، به ما میگویند شما شغل انبیاء را دارید. با این چیزها زن و بچه من سیر نمیشوند. جوانیام رفت. با این چیزها من نمیتوانم زندگیم را سر و سامان بدهم. نمیشود که یک نفر در ارگان دیگری سه برابر من حقوق بگیرد بعد میبینم که او شغل انبیا را ندارد».
یکی از هموطنان که خود مهندس ساختمان است در مورد وضعیت معلمان گفت: «معلمها که حقوق خیلی پایینی میگیرند، خانه ندارند و باید اجاره بدهند و نمیتوانند اجارهشان را بدهند. آنها خیلی اوضاعشان بد است و زیر خط فقر زندگی میکنند».
در حال حاضر متوسط حقوق یک معلم، حدود یک میلیون تومان است. از این میزان حدود 100هزار تومان از حقوق بهخاطر «بیمه» و «بازنشستگی» و... کسر میشود.
بنابراین یک معلم، ماهیانه حدود 900هزار تومان و سالیانه حدود 10میلیون و 800هزار تومان حقوق میگیرد و با دلار 3400 تومانی تقریباً 3176 دلار میشود.
این اعداد و ارقام که میبینیم مربوط به خبرگزاری حکومتی فارس منتشر شده در 22شهریور 94 است که در واکنش به اعتراضات معلمان و بالا گرفتن وخامت اوضاع معیشتی آنان مجبور به انعکاس ابعاد کوچکی از این اوضاع شد.
برای فهمیدن روزگار سیاه معلمان در رژیم آخوندی بهتر است نگاهی هم به متوسط میزان حقوق معلمان در 5کشور دیگر جهان بیندازیم:
3176 دلار حقوق سالانه معلمان در ایران
50هزار دلار در آمریکا
45هزار دلار در انگلیس
37هزار دلار در فنلاند
50هزار دلار در کره جنوبی
25هزار دلار در ترکیه
حالا حقوق معلمان را با خط فقر سه و نیم میلیونی که بسنجیم تازه متوجه عمق فاجعه میشویم.
بهنظر میرسد با این اوصاف دیگر نیازی نیست بگوییم که چرا صدای معلمان درآمده و خاموش هم نمیشود.
سالیان درازی است که گرد گچ پای تخته سیاه مدرسه، بر صورت و پیشانیشان مینشیند و با فریاد بلند کلمات را هجی میکنند تا آینده سفیدی را برای شاگردانشان رقم بزنند. آخر شغلشان قداست دارد و برای بیان اهمیت این شغل، آن را به انبیاء نسبت میدهند. اما در نظام آخوندی روزگار معلمان به سفیدی گچ نوشتنشان نیست بلکه مثل تخته کلاس، تیره و سیاه است.