دژخیمان اطلاعات خامنهای به اذیت و آزار خانواده شهید قهرمان ستار بهشتی ادامه میدهند. آنان ضمن اهانت به سحربهشتی خواهر ستار او را تهدید به مرگ کردند. سحر بهشتی در یادداشتی این رفتار ضدانسانی دژخیمان ولیفقیه را افشا کرده است.
امروز طبق روال همه روزه دنبال پسرم بنیامین رفتم تا از مهد کودک به منزل برگردیم، در بین راه یک مرد حدوداً چهل ساله، با ماشین پژو نوک مدادی مرا به گوشهیی راند و اتومبیلش رو جلوی ماشین من متوقف کرد. با سرعت از خودرو پیاده شد طبق عادت مألوفشان به جای احترام گذاردن بر هموطنانی که از مالیات و دارایی آنان حقوق میگیرند، ابتدا اسلحه خود را به رخم کشید! "یاد حرف مادرم افتادم که از مأمور دستگیری ستار حکم بازداشت خواسته بود و او اسلحهاش را نشان مادر میدهد“ و سپس کارت شناسیاش را از دور نشانم داد.
بهرحال اصرار کردم حکم_مأموریت یا جلب مرا دارید که گفت: از امنیت هستم و باید با من به اداره امنیت بیایی! حقیقتاً ابتدا یکه خوردم؟ علت نگهداشتن من؟ دلیل اعزامم به امنیت؟ رفتار ناپسند و دور از شأن یک مأمور با یک خانم؟ مگر میشود ماموری که خود را از امنیت معرفی میکند باعث سلب امنیت شود؟ و الفاظ رکیکی که احتمالاً لایق خود و خانوادهاش بود را نثار من کرد و با ایجاد هیاهو سعی در ترساندن من نمود! بیشک سیدهای از تبار حسین را ندیده بود که زینب وار در میانه خیابان بیرق حق خواهی بهدستش بگیرد که امروز به چشم خود دید! تلاشش برای اعزام من به جایی نرسید و مجبور شد نیروی کمکی طلب کند و اتهامات من را از پشت تلفن احتمالاً به مافوقش بر شمرد، اولین اتهام من نصب عکس برادر مظلومم ستاربهشتی است پشت شیشه خودرو و دومین اتهام من پس از آن بود که فهمید خواهر ستار بهشتیام! در این ایام بارها مستقیم و غیرمستقیم مورد تهدید واقع شدیم و بهشدت تهدید به بازداشت من کردند غافلند از اینکه "سر دهیم به راه آزادی" من نه فعال سیاسی و نه فعال براندازم! اما به لطف حاکمیت مردمی، همه مردم سالهاست که فعال سیاسی محسوب میشوند مگر آنکه خلاف آن را اثبات کنند؟! گویی این جویای نان و نام خوشحال بود از پیدا کردن طعمهای برای شکار و ایضاً شاید رساندن عاشق به معشوق خویش که همان ستار عزیزمان باشد.
برق نفرت از چشمان گرگ صفتش هویدا بود، درنده خویی از وجودش فوران میکرد و شاید انتظار داشت صورت مرا با دستان کثیف و آلودهاش نیلگون کند! قصد نداشتم این مطالب را بنویسم اما سکوت در برابر ظالم اگر بدتر از ظلم نباشد کمتر از آن نیست. پیامش روشن بود بهزودی نزد ما خواهی آمد این پیام آشنا بود چرا که به ستار هم گفته بودند بهزودی رخت سیاه بر تن مادرت خواهیم کرد. در پایان هشدار میدهم سحر بهشتی آماده است تا در راهی که برادرش جانفشانی کرد جان خویش را هدیه نماید پس تهدید را رها کنید یا ما را بهحال خویش وا بگذارید یا مأموریت خود را انجام دهید. مدتهاست خانوادهای مانند ما شما را واگذار کردهاند به خدایی که داد مظلوم را خواهد گرفت.