تک و پاتکهای این روزهای سران رژیم علیه همدیگر با حملات شدید روز شنبه (20تیر) خامنهای به رفسنجانی و روحانی، اوج بیسابقهای گرفته است. آیا این حملات را بایستی در ادامه و در عداد تضادهای همیشگی باندهای حاکم با یکدیگر دید یا بایستی آن را در چارچوب متفاوتی قرائت کرد؟
بیتردید این حملات بیسابقه است و گویای مرحله جدیدی است که در خود رژیم از آن با عبارات «پسا مذاکرات» و «پسا توافق» نام میبرند. 12سال پیش که خامنهای رفسنجانی را لجنمال کرد و او را بهطور تحقیرآمیزی به قعر لیست بهاصطلاح نمایندگان مجلس (نفر سیام) در تهران فرستاد و به «آقاسی» تبدیل کرد، شخصاً چنین حرفهایی را که روز یکشنبه گفت، علیه رفسنجانی نگفته بود. خامنهای مشخصاً مارک ضدانقلاب به رفسنجانی زد و گفت: «سعی یک مجموعه مصممی این بود که بهکلی آرمانهای انقلاب را بشورند بگذارند کنار». این در درون رژیم اتهامی است که خیلی چیزها بهدنبال دارد و بوی حذف میدهد.
بهخصوص که اشارهی خامنهای نه به فرد رفسنجانی، بلکه به یک «مجموعهی مصمم» بود، نشانهای که مشخص میکرد اشارهی خامنهای به دولت و قوه مجریه هم هست، این بود که گفت اینها فقط حرف نمیزنند، بلکه «عمل میکنند». چه کسی جز دولت و قوه مجریه یا کسانی که بهنحوی امور اجرایی را به دست دارند، میتواند عمل کند؟
از این وضعیت و آنچه در این روزها در درون رژیم ظاهر شده، میتوان این نتایج را گرفت:
مرحلهیی که مقاومت ایران آن را پس از پایان مذاکرات، فارغ از هر نتیجهیی اجتنابناپذیر میدانست و خود روحانی آن را «پسا مذاکرات» مینامد، از چند هفته قبل از اعلان توافق، شروع شده است و حملهی بیسابقهی خامنهای که اتهام ضدانقلاب به باند رفسنجانی ـ روحانی زد، نمودی از همین مرحلهی جدید است.
این حمله نشان از خیز برداشتن خامنهای برای حذف باند رقیب است که به حرف و حملات لفظی هم محدود نمیشود، کما اینکه دستگاه قضاییهی خامنهای نیز در همین ایام قبل از «توافق اتمی» مهدی هاشمی پسر رفسنجانی را به 10سال زندان محکوم کرد. اقدامی که از چندین سال پیش مطرح بود، اما بر اساس تعادل قوای درونی رژیم به مرحلهی عملی شدن نرسیده بود، اما حالا عملی شده و حتی در جلسهی روز یکشنبه (21تیر) مجلس ارتجاع یکی از مهرههای باند خامنهای اعتراض میکرد که چرا فقط 10سال زندان؟ این فرد باید به چند بار اعدام محکوم شود!
تداوم این حملات متقابل را میتوان در روزنامههای دو باند با شدتی بسا بیشتر مشاهده کرد. کیهان خامنهای با اشارهیی آشکار از باند رفسنجانی ـ روحانی بهعنوان کسانی که «از انقلاب و انقلابیگری پشیمانند» اسم برده بود. کیهان در یک مقالهی دیگر، خیلی صریح گوشزد کرده بود که تنها فحشدادن به هاشمی کافی نیست و همه بایستی تکلیف خودشان را با او مشخص کنند: «علمای بزرگ… چرا جمع نشدند و نمیشوند تا بروند پیش هاشمی… و در هر حال نگذارند، حرمت روحانیت از بین برود؟».
بر اثر همین فشارها بود که لاریجانی که متحد رفسنجانی و روحانی محسوب میشود، در سخنرانی روز جمعه تحت عنوان روز قدس مجبور شد با وجود تناقضی که احساس میکرد، لفظ «امام خامنهای» را به زبان بیاورد، تا در پناه آن بتواند همچنان بهنفع باند رفسنجانی حرف بزند و تلاش کند امتیاز شروع مذاکرات را که خامنهای کوشیده بود مال خود کند، از جیب او درآورده و به جیب متحدانش، دولت روحانی، بریزد.
همین لفظ «امام خامنهای» در بین سایر ویژگیها، یک شاخص محسوب میشود. چرا که هم شاخص تلاش برای حفظ هژمونی و قدرت بلامنازع خامنهای است؛ هم شاخصی برای تصفیهی درونی رژیم است و هم شاخص مرحلهی انقباض است. در واقع خامنهای با کلمهی «امام» میخواهد، با روشی که کپیبرداری از خمینی، البته بدون قدرت اوست، میخ هژمونی و قدرت بلامنازع خود را بکوبد.
پاتک باند حریف هم سنگین است، رفسنجانی هر روز چیزی علیه خامنهای علم میکند و به ریشه میزند. او همراه با روحانی از مدتها پیش برای قبضه کردن نمایش انتخابات مجلس و خبرگان خیز برداشته؛ کما اینکه خامنهای هم برای انقباض هر چه بیشتر و یکدست کردن رژیم خیز برداشته است.
نتیجهی ویژگیهای فوق، تشدید بیسابقهی جنگ دو باند است که بهخصوص بعد از مشخص شدن نتیجهی مذاکرات اوجی خونین خواهد یافت که در آن، رژیم الزاماً باید یکپایه شود و یک پای دیگرش را باید قطع کند.
بیتردید این حملات بیسابقه است و گویای مرحله جدیدی است که در خود رژیم از آن با عبارات «پسا مذاکرات» و «پسا توافق» نام میبرند. 12سال پیش که خامنهای رفسنجانی را لجنمال کرد و او را بهطور تحقیرآمیزی به قعر لیست بهاصطلاح نمایندگان مجلس (نفر سیام) در تهران فرستاد و به «آقاسی» تبدیل کرد، شخصاً چنین حرفهایی را که روز یکشنبه گفت، علیه رفسنجانی نگفته بود. خامنهای مشخصاً مارک ضدانقلاب به رفسنجانی زد و گفت: «سعی یک مجموعه مصممی این بود که بهکلی آرمانهای انقلاب را بشورند بگذارند کنار». این در درون رژیم اتهامی است که خیلی چیزها بهدنبال دارد و بوی حذف میدهد.
بهخصوص که اشارهی خامنهای نه به فرد رفسنجانی، بلکه به یک «مجموعهی مصمم» بود، نشانهای که مشخص میکرد اشارهی خامنهای به دولت و قوه مجریه هم هست، این بود که گفت اینها فقط حرف نمیزنند، بلکه «عمل میکنند». چه کسی جز دولت و قوه مجریه یا کسانی که بهنحوی امور اجرایی را به دست دارند، میتواند عمل کند؟
از این وضعیت و آنچه در این روزها در درون رژیم ظاهر شده، میتوان این نتایج را گرفت:
مرحلهیی که مقاومت ایران آن را پس از پایان مذاکرات، فارغ از هر نتیجهیی اجتنابناپذیر میدانست و خود روحانی آن را «پسا مذاکرات» مینامد، از چند هفته قبل از اعلان توافق، شروع شده است و حملهی بیسابقهی خامنهای که اتهام ضدانقلاب به باند رفسنجانی ـ روحانی زد، نمودی از همین مرحلهی جدید است.
این حمله نشان از خیز برداشتن خامنهای برای حذف باند رقیب است که به حرف و حملات لفظی هم محدود نمیشود، کما اینکه دستگاه قضاییهی خامنهای نیز در همین ایام قبل از «توافق اتمی» مهدی هاشمی پسر رفسنجانی را به 10سال زندان محکوم کرد. اقدامی که از چندین سال پیش مطرح بود، اما بر اساس تعادل قوای درونی رژیم به مرحلهی عملی شدن نرسیده بود، اما حالا عملی شده و حتی در جلسهی روز یکشنبه (21تیر) مجلس ارتجاع یکی از مهرههای باند خامنهای اعتراض میکرد که چرا فقط 10سال زندان؟ این فرد باید به چند بار اعدام محکوم شود!
تداوم این حملات متقابل را میتوان در روزنامههای دو باند با شدتی بسا بیشتر مشاهده کرد. کیهان خامنهای با اشارهیی آشکار از باند رفسنجانی ـ روحانی بهعنوان کسانی که «از انقلاب و انقلابیگری پشیمانند» اسم برده بود. کیهان در یک مقالهی دیگر، خیلی صریح گوشزد کرده بود که تنها فحشدادن به هاشمی کافی نیست و همه بایستی تکلیف خودشان را با او مشخص کنند: «علمای بزرگ… چرا جمع نشدند و نمیشوند تا بروند پیش هاشمی… و در هر حال نگذارند، حرمت روحانیت از بین برود؟».
بر اثر همین فشارها بود که لاریجانی که متحد رفسنجانی و روحانی محسوب میشود، در سخنرانی روز جمعه تحت عنوان روز قدس مجبور شد با وجود تناقضی که احساس میکرد، لفظ «امام خامنهای» را به زبان بیاورد، تا در پناه آن بتواند همچنان بهنفع باند رفسنجانی حرف بزند و تلاش کند امتیاز شروع مذاکرات را که خامنهای کوشیده بود مال خود کند، از جیب او درآورده و به جیب متحدانش، دولت روحانی، بریزد.
همین لفظ «امام خامنهای» در بین سایر ویژگیها، یک شاخص محسوب میشود. چرا که هم شاخص تلاش برای حفظ هژمونی و قدرت بلامنازع خامنهای است؛ هم شاخصی برای تصفیهی درونی رژیم است و هم شاخص مرحلهی انقباض است. در واقع خامنهای با کلمهی «امام» میخواهد، با روشی که کپیبرداری از خمینی، البته بدون قدرت اوست، میخ هژمونی و قدرت بلامنازع خود را بکوبد.
پاتک باند حریف هم سنگین است، رفسنجانی هر روز چیزی علیه خامنهای علم میکند و به ریشه میزند. او همراه با روحانی از مدتها پیش برای قبضه کردن نمایش انتخابات مجلس و خبرگان خیز برداشته؛ کما اینکه خامنهای هم برای انقباض هر چه بیشتر و یکدست کردن رژیم خیز برداشته است.
نتیجهی ویژگیهای فوق، تشدید بیسابقهی جنگ دو باند است که بهخصوص بعد از مشخص شدن نتیجهی مذاکرات اوجی خونین خواهد یافت که در آن، رژیم الزاماً باید یکپایه شود و یک پای دیگرش را باید قطع کند.