به اول ماه مه، روز جهانی کارگر نزدیک میشویم و هر روز فراخوانهای جدیدی از جانب کارگران برای راهپیمایی و اعتراض در این روز منتشر میشود. در این بین دانشجویان هم در همبستگی با کارگران میهنمان ضمن تبریک این روز، ظلم و ستمی که به کارگران میهنمان میشود را محکوم کردند و برای همراهی و همبستگی با آنها فراخوان دادند. از جمله دانشجویان دانشگاه آزاد تهران جنوب د ر بیانیه خود در همین رابطه این چنین نوشتند: «ما جمعی از دانشجوهای دانشگاه آزاد تهران از این طریق روز کارگر را به همه کارگران عزیز هموطن تبریک میگوییم و در حاکمیت پلید آخوندی، ظلم و ستمی که بر شما روا میشود را محکوم میکنیم. از همه مجامع بینالمللی و کسانی که در سراسر دنیا در این زمینه فعالیت دارند تقاضا میکنیم که اقدامی در جهت بهبود وضعیت کارگران انجام دهند».
واقعیت این است که روز جهانی کارگر صحنه ایست برای تمرین همبستگی، همبستگی برای فریاد کردن دردهای مشترک، درد نبودن نان، درد نبودن شغل، درد نداشتن سرپناه، درد نبودن امنیت شغلی و اجتماعی، درد نبودن آزادی. همین چیزهاست که دانشجویان و کارگران و زنان و همهٴ اقشار جامعه ایران را به هم پیوند میدهد. وحشت آخوندها و کارگزارانشان هم از همین پیوند و همبستگی ملی همه اقشار جامعه است. وحشتی که نمیتوانند آن را پنهان کنند. جدیدترین نمونهٴ این ابراز وحشت، هشدارهای آخوند جنتی در نمایش جمعهٴ تهران در روز 27فروردین است که در رابطه با دانشجویان و بیکاری کارگران هشدار داده و گفته است: «اینهمه ما دانشجو داریم. فارغالتحصیل داریم. نیروهای زنده، چرا ما باید تولیدمون در این حدها باشه؟ چرا جلوی قاچاق گرفته نمیشود، حرکت انقلابی میخواهد. کارگر ما، کارخانهدار ما، باید بشینند بیکار، روز به روز هم عددشون، عدد بیکاریشون بیشتر بشه»
آری، آخوند جنتی هم از کارگران وحشت دارد و هم از انبوه دانشجویان و فارغالتحصیلان بیکار. اما آیا این نگرانی، از سر دلسوزی برای آنهاست. کاملاً روشن است که پاسخ منفی است. آخوندها و کارگزارانشان از پتانسیل انفجاری نهفته در لشکر میلیونی بیکاران و فارغالتحصیلان بیکار وحشت دارند. آنها نبودشان را در همبستگی دانشجویان و کارگران و سایر جوانان میبینند. چرا که از بهم پیوستن این پتانسیل ها، سونامییی بهوجود میآید، سونامییی که از همین حالا چارستون نظام ولایت را به لرزه در آورده، چه برسد به روزی که امواجش در فلات ایران به حرکت دربیاید و نظام ولایت را در هم بپیچد. در آن روز دیگر ابراز نگرانی و هشدار فایدهای نخواهد داشت.
واقعیت این است که روز جهانی کارگر صحنه ایست برای تمرین همبستگی، همبستگی برای فریاد کردن دردهای مشترک، درد نبودن نان، درد نبودن شغل، درد نداشتن سرپناه، درد نبودن امنیت شغلی و اجتماعی، درد نبودن آزادی. همین چیزهاست که دانشجویان و کارگران و زنان و همهٴ اقشار جامعه ایران را به هم پیوند میدهد. وحشت آخوندها و کارگزارانشان هم از همین پیوند و همبستگی ملی همه اقشار جامعه است. وحشتی که نمیتوانند آن را پنهان کنند. جدیدترین نمونهٴ این ابراز وحشت، هشدارهای آخوند جنتی در نمایش جمعهٴ تهران در روز 27فروردین است که در رابطه با دانشجویان و بیکاری کارگران هشدار داده و گفته است: «اینهمه ما دانشجو داریم. فارغالتحصیل داریم. نیروهای زنده، چرا ما باید تولیدمون در این حدها باشه؟ چرا جلوی قاچاق گرفته نمیشود، حرکت انقلابی میخواهد. کارگر ما، کارخانهدار ما، باید بشینند بیکار، روز به روز هم عددشون، عدد بیکاریشون بیشتر بشه»
آری، آخوند جنتی هم از کارگران وحشت دارد و هم از انبوه دانشجویان و فارغالتحصیلان بیکار. اما آیا این نگرانی، از سر دلسوزی برای آنهاست. کاملاً روشن است که پاسخ منفی است. آخوندها و کارگزارانشان از پتانسیل انفجاری نهفته در لشکر میلیونی بیکاران و فارغالتحصیلان بیکار وحشت دارند. آنها نبودشان را در همبستگی دانشجویان و کارگران و سایر جوانان میبینند. چرا که از بهم پیوستن این پتانسیل ها، سونامییی بهوجود میآید، سونامییی که از همین حالا چارستون نظام ولایت را به لرزه در آورده، چه برسد به روزی که امواجش در فلات ایران به حرکت دربیاید و نظام ولایت را در هم بپیچد. در آن روز دیگر ابراز نگرانی و هشدار فایدهای نخواهد داشت.