برنامه همیاری با سیمای آزادی به راستی رنگینکمانی بود از عشق و پیکار و پایداری برای آزادی.
پایداری و عواطف پاک کارگری که دستش خالی بود اما قلبش را هدیه کرد.
یک کارگر: «گرچه کارگر هستم و شهریه دانشگاهم رو با کارگری درمیارم و وام میگیرم و پولی ندارم ولی قلبم را به شما هدیه میدم».
یک هموطن کارگر: «هموطن، من یک کارگرم. کارگری که با پوست و خونش استثمار رو لمس کرده. اما میتوانم آخرین نفس موندهام را فریاد بزنم و آخرین قطره خونم را در زیر درخت آزادی خلقم بریزم تا بارور شود و نسل آینده به من نخندد که مردهای متحرک بودم».
و دلاوری از خوزستان که صبور و صمیمی به ذکر و دعای مجاهدین نشست:
کیوان از خوزستان: «تنها کسانی که تونستن در مقابل این دژخیمان مبارزه کنن از خود بگذرن از خانوادهشون بگذرن از دنیا بگذرن... خدایا مجاهدین رو یاری کن».
و شرارههای شورش از شیراز:
تماس از شیراز: «صدای آزادی، صدای بیصدایان، صدای حقخواهی مردم است».
تماس از شیراز: «من خودم شیرازیم و اینکه تو این قیام مردم شیراز واقعاً لغت ندارم براش».
در این رنگینکمان، تلألو خروش قیام سراسری آبان و درخشش پیروزی استراتژی کانونها و شهرهای شورشی موج میزد.
یک هموطن: «بیشک شورش ادامه خواهد یافت و تنها جواب شیخ آتش است».
فتحالله از آمریکا: «این همیاری ملی امروز واقعاً یک مانور ملی که من فکر نمیکنم در هیچ جای دنیا سابقه داشته باشه و این حمایت گسترده فیالواقع درستی استراتژی این مقاومت رو نشون میده».
سعید از کرمانشاه: «من سعید هستم از کرمانشاه. روح و جانم فدای راهتان. برنامههایتان فدای تمام کانونهای شورشی در میهن اشغال شده».
آری این رنگینکمان پاسخی بود به فراخوان مقاومت و قیامی که سرخ و آتشین پیش میرود و یک پیمان میهنی برای بازگرداندن آزادی به ایران.