سد در هر کشوری بهمنظور مهارکردن آب در عرض دره یا میان دو کوه ایجاد میشود و برای جلوگیری از هرز روی و ذخیره کردن آب در پشت آن برای کشاورزی، آبیاری، آب رسانی و تولید انرژی برق آبی استفاده میشود. اما در ایران آخوند زده، سدها، بلای جان محیط زیست و فاجعهیی برای امرار معاش مردمان مسیر رودخانهها و حاشیه تالابها شدهاند. وقتی بر روی رودی پرآب سدی ساخته میشود، حوزه پایین دستی آن سد بهطور حتم با مشکل کم آبی روبهرو میشود و اکوسیستم آن منطقه به مرور زمان تغییر میکند.
پروژه سدسازی در ایران به ظاهر برای بهینهسازی و جلوگیری از هرز روی آب رودخانهها میباشد، اما خسارتهایی که از ساخت بیحساب و کتاب این سدها به بار آمده است غیرقابل جبران است.
اساساً زدن سدهای زیاد در مسیر رودخانهها و حوضه آبخیزها، هیچ توجیه و دلیل علمی ندارد، بلکه تنها بهخاطر منافع باندی است. یکی از آنها، قرارگاه ضد خاتم الانبیاء است که بهعنوان بازوی اقتصادی سپاه شناخته میشود.
علاوه بر تغییر بافت طبیعی و زیستی منطقه، یکی دیگر از عواقب سد سازیهای بیرویه که در راستای منافع اقتصادی سپاه پاسداران صورت میگیرد، مشکلات و فجایع بسیاری است که برای مردم در پی داشته است.
نمونه آن سد گتوند است که از آن بهعنوان بزرگترین فاجعه زیست محیطی نام برده میشود. این سد در محدوده تپه نمکی گچساران قرار گرفته است. تنها ۱۰ روز از زمان آبگیری سد نگذشته بود که خبر رسید، نمکهای سازنده گچساران وارد دریاچه سد گتوند شدهاست. میزان نمک حل شده در عمق پایین دریاچه پشت سد گتوند، اکنون بیش از ۱۰برابر شوری آب اقیانوس برآورد میشود.
از زمان آبگیری سد گتوند تقریباً ۱۷میلیون تن نمک از این سد خارج شده و وارد کارون شده است. زمینهایی که تحت آبیاری سد گتوند هستند بیش از ۴۲۰ هزار هکتار است که محصولات متنوع از قبیل گندم، ذرت و نیشکر در این زمینها کشت میشوند. آبیاری با آب شور، تولید و عملکرد کشاورزی منطقه را نابود میکند و در کمتر از چند سال زمینهای زراعی پایین دست سد گتوند، شور و غیرقابل کشت میشوند. چپاول 2هزار میلیارد تومانی قرارگاه ضد خاتم الانبیاء و آستان قدس رضوی از پروژه احداث سد گتوند، علت روی آوردن سپاه به پروژهای سد سازی را به خوبی برملا میسازد.
واقعیت دیگر اینکه، با احداث سدها در کل کشور، آب خروجی از سدها کاهش یافته است. کشاورزان ناچارند با حفر چاههای عمیق بهصورت مجاز یا غیرمجاز آب مورد نیاز خود را از سفرههای زیر زمینی تأمین کنند. این اقدام در دشتهای اطراف دریاچه ارومیه، روند خشک شدن آن را تسریع کرد و در استانهای اصفهان و چهارمحال بختیاری و یزد شکل دیگری به خود گرفت.
خشک شدن چشمهها و قنوات، تبدیل زمینهای کشاورزی به بیابان، خالی شدن مناطق روستایی و مهاجرت کشاورزان به شهرهای بزرگ از پیامدهای پایین آمدن سطح آبهای زیر زمینی یا تخریب سفرههای آب زیر زمینی است.
سایت تابناک رژیم در تاریخ 21بهمن 93 به علت اصلی پیدایش گردو غبار و ریزگردها در مناطق جنوبی و غربی کشور اعتراف کرده و مینویسد: «به علت سدهای زیادی که در ایران... روی این رودخانهها زده شده، عملاً آب کافی به تالابی که بین ۵۵۰ تا ۷۰۰ هکتار وسعت دارد نمیرسد. از سوی دیگر بخشی از تالاب هورالعظیم توسط وزارت نفت برای حفاری خشک شده است. در نتیجه با کوچکترین توفان و بادی، ریزگردها اتفاق میافتد و تمام استانهای جنوبی را در بر میگیرد و به آذربایجان و زنجان هم میرسد... کشور ظرفیت ساخت این همه سد را نداشت و سدهای ساخته شده، باعث خشک شدن دشت خوزستان و ایجاد ریزگرد شده است».
ساخت سد و مصرف آب رودخانهها در مسیر منافع اقتصادی شرکتهای عوامل رژیم که عمده آن از آن سپاه پاسداران است، یکی از بزرگترین عوامل خشک شدن رودخانهها و تالابها و از جمله دریاچهٴ ارومیه است.
عیسی کلانتری وزیر اسبق کشاورزی رژیم (خبرگزاری حکومتی ایسنا 19تیر 92) اعتراف میکند: «در حال حاضر تمامی پیکرههای آبی طبیعی ایران خشکیدهاند. دریاچه ارومیه، بختگان، تشک، پریشان، کافتر، گاوخونی، هورالعظیم، هامون، جازموریان و… . دیگر چیزی باقی نمانده».
آخرین نمونه از این نوع سدسازیها دستاندازی به جنگلهای شمال ایران است که با نام طرح(سد شفا رود) این روزها بر سر زبانها افتاده است و مخالفت و اعتراضات خود کارگزاران رژیم را هم در پی داشته است.
انگورج معاون امور جنگل سازمان جنگلها در تلویزیون (رژیم) 1 ارديبهشت 94 میگوید: «ما اساساً در داخل جنگل قائل به احداث سد نیستیم... . رجیم رودخانهها را با توجه به پوشش جنگلی مثبت میبینیم نیازی به سد سازی نمیبینیم... در کمترین میزانش ما حدود 200هکتار جنگل را از دست میدهیم». ولی این مخالفت محیط زیست بهدلیل منافع باندی اندکی دوام نمیآورد، طوری که خبرنگار رژیم به آن اعتراف میکند و میگوید: «اما جالب است که محیط زیست مخالف، حالا از موضع خودش پایین آمده است، اما با شرط و شروطی». خبرنگار و کارگزار رژیم در ادامه صحبت، به فرموده و در راستای منافع باندی، تا حدی که میتوانند موضوع را کوچکنمایی میکنند.
متصدی معاون محیط انسانی سازمان محیط زیست کشور در این رابطه میگوید: «قرار شده است یک سری بازنگریها در بحث سد سازی و نحوه استفاده آن برای آب شرب و مصارفی که در اولویت هستند و همچنین عوارض زیست محیطی رودخانه شفا رود داشته باشیم و قطعاً فقط نیازهای شرب و نیازهای اساسی زیست محیطی تأمین بشود».
حالا شرط و شروط در پشت پرده چه بوده است که نابودی 200 هکتار جنگل شمال کشور را به بهانه تأمین آب شرب، با دجالگری توجیه میکند، بماند. اما واقعیت این است این اعداد ارقام واقعی نیستند. با توجه به هشداری که کارشناسان محیط زیست و سد سازی دادند، ساخت سد شفا رود اساساً به صرفه نیست و هزاران هکتار جنگل شمال از بین میرود.
نکبت سیاستهای چپالگرانه و ضدمردمی رژیم ولایتفقیه، همه جای ایران را فراگرفته است. و از اینروست که از آبهای کارون تا رودخانههای شمال صدای استمداد برای نجات به گوش میرسد. بر کسی پوشیده نیست که حل بحران آب و نجات محیط زیست، مانند سایر مشکلات مردم ایران، جز با برچیدن بساط رژیم غارتگر ولایتفقیه امکانپذیر نیست.
پروژه سدسازی در ایران به ظاهر برای بهینهسازی و جلوگیری از هرز روی آب رودخانهها میباشد، اما خسارتهایی که از ساخت بیحساب و کتاب این سدها به بار آمده است غیرقابل جبران است.
اساساً زدن سدهای زیاد در مسیر رودخانهها و حوضه آبخیزها، هیچ توجیه و دلیل علمی ندارد، بلکه تنها بهخاطر منافع باندی است. یکی از آنها، قرارگاه ضد خاتم الانبیاء است که بهعنوان بازوی اقتصادی سپاه شناخته میشود.
علاوه بر تغییر بافت طبیعی و زیستی منطقه، یکی دیگر از عواقب سد سازیهای بیرویه که در راستای منافع اقتصادی سپاه پاسداران صورت میگیرد، مشکلات و فجایع بسیاری است که برای مردم در پی داشته است.
نمونه آن سد گتوند است که از آن بهعنوان بزرگترین فاجعه زیست محیطی نام برده میشود. این سد در محدوده تپه نمکی گچساران قرار گرفته است. تنها ۱۰ روز از زمان آبگیری سد نگذشته بود که خبر رسید، نمکهای سازنده گچساران وارد دریاچه سد گتوند شدهاست. میزان نمک حل شده در عمق پایین دریاچه پشت سد گتوند، اکنون بیش از ۱۰برابر شوری آب اقیانوس برآورد میشود.
از زمان آبگیری سد گتوند تقریباً ۱۷میلیون تن نمک از این سد خارج شده و وارد کارون شده است. زمینهایی که تحت آبیاری سد گتوند هستند بیش از ۴۲۰ هزار هکتار است که محصولات متنوع از قبیل گندم، ذرت و نیشکر در این زمینها کشت میشوند. آبیاری با آب شور، تولید و عملکرد کشاورزی منطقه را نابود میکند و در کمتر از چند سال زمینهای زراعی پایین دست سد گتوند، شور و غیرقابل کشت میشوند. چپاول 2هزار میلیارد تومانی قرارگاه ضد خاتم الانبیاء و آستان قدس رضوی از پروژه احداث سد گتوند، علت روی آوردن سپاه به پروژهای سد سازی را به خوبی برملا میسازد.
واقعیت دیگر اینکه، با احداث سدها در کل کشور، آب خروجی از سدها کاهش یافته است. کشاورزان ناچارند با حفر چاههای عمیق بهصورت مجاز یا غیرمجاز آب مورد نیاز خود را از سفرههای زیر زمینی تأمین کنند. این اقدام در دشتهای اطراف دریاچه ارومیه، روند خشک شدن آن را تسریع کرد و در استانهای اصفهان و چهارمحال بختیاری و یزد شکل دیگری به خود گرفت.
خشک شدن چشمهها و قنوات، تبدیل زمینهای کشاورزی به بیابان، خالی شدن مناطق روستایی و مهاجرت کشاورزان به شهرهای بزرگ از پیامدهای پایین آمدن سطح آبهای زیر زمینی یا تخریب سفرههای آب زیر زمینی است.
سایت تابناک رژیم در تاریخ 21بهمن 93 به علت اصلی پیدایش گردو غبار و ریزگردها در مناطق جنوبی و غربی کشور اعتراف کرده و مینویسد: «به علت سدهای زیادی که در ایران... روی این رودخانهها زده شده، عملاً آب کافی به تالابی که بین ۵۵۰ تا ۷۰۰ هکتار وسعت دارد نمیرسد. از سوی دیگر بخشی از تالاب هورالعظیم توسط وزارت نفت برای حفاری خشک شده است. در نتیجه با کوچکترین توفان و بادی، ریزگردها اتفاق میافتد و تمام استانهای جنوبی را در بر میگیرد و به آذربایجان و زنجان هم میرسد... کشور ظرفیت ساخت این همه سد را نداشت و سدهای ساخته شده، باعث خشک شدن دشت خوزستان و ایجاد ریزگرد شده است».
ساخت سد و مصرف آب رودخانهها در مسیر منافع اقتصادی شرکتهای عوامل رژیم که عمده آن از آن سپاه پاسداران است، یکی از بزرگترین عوامل خشک شدن رودخانهها و تالابها و از جمله دریاچهٴ ارومیه است.
عیسی کلانتری وزیر اسبق کشاورزی رژیم (خبرگزاری حکومتی ایسنا 19تیر 92) اعتراف میکند: «در حال حاضر تمامی پیکرههای آبی طبیعی ایران خشکیدهاند. دریاچه ارومیه، بختگان، تشک، پریشان، کافتر، گاوخونی، هورالعظیم، هامون، جازموریان و… . دیگر چیزی باقی نمانده».
آخرین نمونه از این نوع سدسازیها دستاندازی به جنگلهای شمال ایران است که با نام طرح(سد شفا رود) این روزها بر سر زبانها افتاده است و مخالفت و اعتراضات خود کارگزاران رژیم را هم در پی داشته است.
انگورج معاون امور جنگل سازمان جنگلها در تلویزیون (رژیم) 1 ارديبهشت 94 میگوید: «ما اساساً در داخل جنگل قائل به احداث سد نیستیم... . رجیم رودخانهها را با توجه به پوشش جنگلی مثبت میبینیم نیازی به سد سازی نمیبینیم... در کمترین میزانش ما حدود 200هکتار جنگل را از دست میدهیم». ولی این مخالفت محیط زیست بهدلیل منافع باندی اندکی دوام نمیآورد، طوری که خبرنگار رژیم به آن اعتراف میکند و میگوید: «اما جالب است که محیط زیست مخالف، حالا از موضع خودش پایین آمده است، اما با شرط و شروطی». خبرنگار و کارگزار رژیم در ادامه صحبت، به فرموده و در راستای منافع باندی، تا حدی که میتوانند موضوع را کوچکنمایی میکنند.
متصدی معاون محیط انسانی سازمان محیط زیست کشور در این رابطه میگوید: «قرار شده است یک سری بازنگریها در بحث سد سازی و نحوه استفاده آن برای آب شرب و مصارفی که در اولویت هستند و همچنین عوارض زیست محیطی رودخانه شفا رود داشته باشیم و قطعاً فقط نیازهای شرب و نیازهای اساسی زیست محیطی تأمین بشود».
حالا شرط و شروط در پشت پرده چه بوده است که نابودی 200 هکتار جنگل شمال کشور را به بهانه تأمین آب شرب، با دجالگری توجیه میکند، بماند. اما واقعیت این است این اعداد ارقام واقعی نیستند. با توجه به هشداری که کارشناسان محیط زیست و سد سازی دادند، ساخت سد شفا رود اساساً به صرفه نیست و هزاران هکتار جنگل شمال از بین میرود.
نکبت سیاستهای چپالگرانه و ضدمردمی رژیم ولایتفقیه، همه جای ایران را فراگرفته است. و از اینروست که از آبهای کارون تا رودخانههای شمال صدای استمداد برای نجات به گوش میرسد. بر کسی پوشیده نیست که حل بحران آب و نجات محیط زیست، مانند سایر مشکلات مردم ایران، جز با برچیدن بساط رژیم غارتگر ولایتفقیه امکانپذیر نیست.