728 x 90

جاودانگی و درگذشت خواهر مجاهد منیر تژ فرزند پاکباز مردم تهران

خواهر مجاهد منیر تژ
خواهر مجاهد منیر تژ

جاودانگی مجاهد پاکباز منیر تژ

پس از ۴۴سال مجاهدت علیه دیکتاتوری ولایت فقیه

خواهر مجاهد منیر تژ فرزند پاکباز مردم تهران متولد ۱۳۴۱، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران پس از ۴۴سال مجاهدت پیگیر و ۱۴سال پایداری پرشکوه در اشرف و لیبرتی در اثر عارضه قلبی در آلبانی درگذشت و به‌یاران شهید و صدیقش پیوست.

مجاهد صدیق منیر تژ در سال۱۳۵۷ در اولین‌ ماههای پس از انقلاب ضدسلطنتی، زمانی که کارگر کارخانهٔ پارس الکتریک بود، توسط مجاهد کبیر عذرا علوی طالقانی با مجاهدین آشنا شد و به‌سرعت به‌عنوان یک مجاهد حرفه‌یی مسئولیتهای خودش را در کارخانه به‌عهده گرفت. خودش در این مورد نوشته است:

« من از ۱۴سالگی در کارخانه پارس الکترونیک کار می‌کردم بعد از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی اولین کسانی که از طرف سازمان به کارخانه آمد عذرا علوی طالقانی و شهید بتول اکبری بودند که از مسائل و مشکلات ما سؤال می‌کردند و من همانجا جذب سازمان شدم و در ارتباط با ستاد انزلی و جنبش معلمین قرار گرفتم ولی از طرف خانواده بسیار تحت فشار بودم».

مجاهد خلق منیر تژ که عضو شورای کارخانه بود، در دوران مبارزه سیاسی با ارتجاع خمینی دزد بزرگ انقلاب مردم ایران، فعالانه خطوط آگاهی‌بخش مجاهدین را در کارخانه پارس الکتریک پیش می‌برد به‌طوری که ۱۰۰۰ کارگر این کارخانه در مقابل اقدامات زن‌ستیزانه و ارتجاعی آخوندها به‌شورش و مخالفت بر‌خاستند. و این یکی از اتهامات او در زندان اوین بود.

او در آن دوران خانه‌اش را به پایگاهی برای برگزاری نشستها و پیشبرد مبارزه ضدارتجاعی و فعالیت‌هایش در بخش کارگری سازمان تبدیل کرده بود.

مجاهد پاکباز منیر تژ در اولین‌روزهای پس از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ دستگیر شد و به مدت ۶سال در شکنجه‌گاههای اوین و قزل‌حصار به سر برد و از نمونه‌های مقاومت و ایستادگی در زندانهای خمینی در تیره‌ترین زمان بود. او که از بخش کارگری مجاهدین در تهران بود، در هنگام دستگیری بعد از ۳۰خرداد باردار بود و در اثر شکنجه در اوین طفل به دنیا نیامده را از دست داد.

یکی از یاران و همزنجیرانش در زندان قزل‌حصار در مورد شجاعت و صلابت خواهر قهرمان منیر تژ در برابر پاسداران جنایتکار در زندان نوشته است:

« وقتی که با فریده (زنک پاسدار جنایتکار که مدیر بند بود) روبه‌رو شدم ابتدا یک تو گوشی توی صورتم زد. وقتی من داشتم بر می‌گشتم دیدم خواهری به سمت فریده می‌رود و با او در دفاع از من خیلی بلند بازخواست می‌کرد که چرا زدیش او هنوز یکساعت هم نیست که توی این بند آمده و من که مدت ۵ماه بود که در بند انفرادی ۳۱۱ بودم و مدتی بود که رشادتهای خواهرانم را ندیده بودم این صحنه برایم خیلی جالب بود و پشتم به او گرم شد. از خواهری اسم این خواهر را سؤال کردم گفت منیر تژ است و همسرش هم جدیداً اعدام شده است. او مثل یک خواهر بزرگتر برایم سمبل فداکاری شد و تا مدتی که در یک بند بودیم همیشه برایم الگو و شاخص بود.

او همه جا مثل شیر جلو پاسدارهای حاج داوود (رئیس جنایتکار زندان قزل‌حصار) می‌ایستاد و در همه تنبیهات اولین اسمی بود که حاج داوود می‌خواند و شبهای زیادی تا صبح برای تنبیه و شکنجه برده می‌شد. منیر تژ جلودار همه این اسامی بود و به منیر دژ معروف شده بود و بواقع دژ محکمی بود در دفاع از خواهران کوچکتر مثل ما ها و هم‌چنین دژ استواری در برابر حاج داوود جنایتکار و همهٔ شکنجه‌گرانش بود و هر بار که حاجی خشم منیر را می‌دید بهش می‌گفت می‌دانم چرا از من عصبانی هستی. همه خواهران به منیر عزیز می‌گفتند که حاجی از تو می‌ترسد. او با قلب بسیار مهربانش من و همه خواهران بند انفرادی ۷ قزل‌حصار را جذب خودش کرده بود و همه خواهران برای او احترام خاصی قائل بودند».

منیر قهرمان در هنگام حملهٔ گله‌های پاسداران کمیته به‌ خانه‌شان در نظام آباد تهران با شجاعت برادرانی را که در خانه حضور داشتند، از صحنه و از حلقهٔ محاصره خارج می‌کند به‌طوری پاسداران موفق به‌دستگیری هیچ‌کدام از آنها نمی‌شوند. او در این مورد نوشته است:

«ساعت ۲۰شب بود که انبوهی پاسدار تهاجم کردند برای دستگیری یک سری از برادرانی که در این خانه رفت و آمد می‌کردند ولی خوشبختانه به جز من و یک خواهر دیگر کسی در خانه نبود و تقریباً همه را از خانه فراری دادم».

قهرمان مجاهد خلق منیر تژ بلافاصله پس از آزادی از زندان خمینی بدون هیچ وقفه‌یی با عبور از مسیرهای پرخطر خود را در خاک عراق به اشرف و ارتش آزادیبخش ملی ایران رساند، لباس نبرد پوشید و در عملیات بزرگ فروغ جاویدان شرکت داشت. او در مورد اعزام به‌ اشرف برای پیوستن به‌ ارتش آزادیبخش ملی ایران نوشته است:

«از زندان آزاد شده بودم و در به‌ در به‌دنبال سازمان می‌گشتم تا این‌که از طریق یکی از زندانیان که آزاد شده بود، پیک سازمان را پیدا کردم و خواهان اعزام شدم. علت مصاحبه‌های برادر بود که از صدای مجاهد پخش می‌شد و خواهان پیوستن بود و با رهنمودهایی که در این رابطه می‌داد عزمی که داشتم جزم‌تر شد برای آمدن».

یکی از همرزمان مجاهدش به یاد پیوستن و پرواز این شیرزن مجاهد خلق سروده است:

در راه عشق و ایمان با پای سر دویدی        بانگٍ رسای یاران با گوشِ جان شنیدی

زندانٍ شب گسستی! هر سدٍ ره شکستی    هر قید و بند و زنجیر با رزمِ خود دریدی

با یادٍ تو خروشیم، با نامِ تو بکوشیم            با عزمِ تو بجنگیم تا محو هر پلیدی

با شورشِ جوانان! این نسلِ قهرمانان         ایران سرای شیران! دارد ز تو نویدی

 

خواهر مجاهد منیر تژ در سالهای پایداری پرشکوه در صف مقدم ایستادن در برابر حملات وحوش نیروی تروریستی قدس به‌سرکردگی دژخیم قاسم سلیمانی و در لیبرتی در برابر موشک‌بارانهای جنایتکارانه بود و با روحیه شاد و و رزمنده در صفوف اول و پیشقدم در هر کار و پروژه‌ای حضور داشت. منیر قهرمان در نقشه‌مسیر سال۱۳۹۲ در این مورد نوشته است:

« در این ۱۰سال پایداری، اشرف که جهانی در برابرش تعظیم کرده است مرزبندی خودش را با بریدگی و هر گونه پشت کردن به سوگند و مجاهدت بارز می‌کند. و در رزمگاه و میدان جنگ لیبرتی، مجاهدین تصفیه می‌شوند. خدایا شکر گذار بدهکار بودن. بدهکار در مقابل خدا و رهبری برادر مسعود هستم که به واسطه او هدایت شدگی من و ما محقق شده است».

 

قهرمان مجاهد خلق منیر تژ در آخرین نقشه‌مسیر زندگی انقلابیش در سال۱۴۰۲ از جمله نوشته است:

«یقین دارم که در رکاب این رهبری، با بستن هر گونه شکاف در مسئولیت‌پذیری، خلق به‌طور واقعی آزادی و راهبر آزادی را به چشم خواهد دید و این تنها آرزوی من در زندگی است. خودم را در هر جنگی با زره انقلاب روئین تن می‌بینم. احساس می‌کنم به جوهر هستی به عالی (ترین) تبیین از خلقت هستی و انسان دست یافته‌ام. به راز وصل در جنگ مستمر با نفس سرکش، به یله و رها نبودن در این جهان و به جوهر هدفداری خلقت و به نیاز و شوق لقاء الله رسیده‌ام. سلاحم رو به دشمن درون، ‌یعنی نفس اماره و رو به دشمن بیرون یعنی ارتجاع و بورژوازی همیشه برافراشته خواهد بود. همواره مجاهدی شورشی و جنگنده در هر صحنه رزمی خواهم بود».

 

پیام تسلیت خانم مریم رجوی

سلام بر منیر عزیزم که با مجاهدت و سرفرازی در همهٔ آزمونهای۴۴ساله در نبرد با استبداد خون‌ریز مذهبی برای آزادی مردم و میهنش، جاودانه شد.

روحیه سرشار و سرزنده، و حاضر بودن در میدان مبارزه و انقلاب به‌رغم بیماریهایی که در اثر شکنجه‌های طولانی طی۶سال در زندانهای خمینی و دوران محاصره اشرف و لیبرتی با او همراه شده بود، از او مجاهدی پایدار و مصمم ساخته بود.

حضور مصمم و عزم جزم او در میدان مبارزه و انقلاب از دوران مبارزه ضدارتجاعی تا سرفصل۳۰خرداد و مقاومت در شکنجه‌گاههای خمینی، تا نبرد در صفوف ارتش آزادی و پایداری در اشرف و لیبرتی، از او مجاهدی مقاوم و سرشار و سرمشقی برای همرزمانش ساخته بود.

تسلیت به‌خاطر فقدان الگوی دیگری از شورای مرکزی مجاهدین و هزار زن قهرمانی که ایستادگی و مجاهدت آنها از زندانهای خمینی تا صحنه‌های سخت‌ترین نبردها در برابر تیغ و تبر و حملات زرهی و موشک‌باران و هم‌چنین کارزارهای سیاسی پیاپی در مقاومت ایران، افتخار زن ایرانی در تاریخ معاصر میهن است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/116362ee-f93f-4306-9a30-6217311b6e82"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات