728 x 90

پاسدار سرتیپ کوثری: بعد از پذیرش قطعنامه آتش‌بس، مجاهدین حمله کردند

پاسدار سرتیپ کوثری
پاسدار سرتیپ کوثری

پاسدار سرتیپ کوثری عضو مجلس ارتجاع

بعد از پذیرش قطعنامه آتش‌بس مجاهدین حمله کردند

 

قطعنامه را پذیرفتیم باید تمام می‌شد دیگر

پس چرا اینها حمله کردند؟

الآن هم همین است

 

مجری: شما به‌هرحال به‌عنوان فرمانده نظامی تحلیل خودتون رو می‌خوام بدانم چرا حضرت امام از پذیرش قطعنامه به‌عنوان جام‌زهر یاد کردند.

کوثری فرمانده اسبق لشگر ۲۷ و نماینده مجلس: من حالا برداشتم این‌که ببینید حضرت امام مطلبی که به‌اصطلاح می‌فرمودند می‌گفتند جنگ جنگ تا رفع فتنه یعنی واقعاً یک هدف بسیار بزرگی می‌دیدند ایشون نه این‌که بگیم نمی‌شد اما باید امکانات هم بالاخره بدون مثلاً یک رزمنده بدون اسلحه بدون شمشیر که نمی‌تونه بجنگه که خب اینجا بود که به‌اصطلاح ما خیلی از امکاناتمون فرسوده شد...

کوثری: به ما می‌گفتن جنگ‌طلب می‌گفتند جنگ‌طلب هستید خب ما جنگ‌طلبی به‌اصطلاح ما آمدیم قطعنامه رو پذیرفتیم پس چرا بعدش حمله کردند؟ فردای قطعنامه دیگه ما قطعنامه ۵۹۸ رو که پذیرفتیم چرا بعدش حمله کردند؟ اومدند منافقین و صدام و خود آمریکا و کشورهای دیگه همه پشتش اومدند که اصلاً کاری بکنند منافقین برسند به تهران ما تمام اسنادشون رو گرفتیم الآن هم هست؟ خب اگه ما جنگ‌طلب بودیم که قطعنامه رو نمی‌پذیرفتیم خب قطعنامه رو پذیرفتیم باید تموم می‌شد دیگه پس چرا اینا به‌اصطلاح حمله کردند؟دوباره حمله کردند؟ الآن هم همین است...

منافقین که اومدند اسلام‌آباد رسیدند من رفتم به آقا محسن گفتم که آقا محسن بچه‌های ما چون تو همون تنگه چهارزبر بودند من تماس با بیسیم با من تماس گرفتند گفتم منافقین اومدند اسلام‌آباد دارند می‌آیند به طرف ما می‌آیند همون تنگه دارند می‌آیند اونجا چیکار کنیم؟ من گفتم برو پیش آقای شوشتری ۱۰۰تا ۲۰۰تا اسلحه بگیر اون نیروهایی که اونجا هستند همین‌جوری پدافند کنید بعد رفتم پیش آقا محسن قرارگاه تو دارخوین بود به ایشون گفتم که به‌اصطلاح من آمادگی دارم هم امشب اینجا بزنیم بچه‌هامون اینجا بزنند هم بروند به‌اصطلاح اونجا درگیر بشیم با منافقین بچه‌های تهران هم بیشتر حساس هستند بالاخره موقعی که به‌اصطلاح من این رو گفتم گفت نه امشب ما اینجا عملیات کنیم برویم تو خاک عراق اونها دیگه پیشروی نمی‌کنند گفتم باشه ما رفتیم رسیدیم قرارگاه خودمون روی جاده اهواز خرمشهر اینها اینور بودند دارخوین بودند یک تقریباً ۱۵ کیلومتر عقب‌تر من رفتم اون طرف یکهو گفتش که بیسیم تماس گرفت گفت آقا محسن کار دارد تو را مال خود لشکر رفتم گفتم بفرما گفت اون چیزی که گفتی عمل می‌کنی؟ گفتم آره گفت پس دو سه نفر ببر بچه‌ها رو با غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا گفت ببر هماهنگ کن اینجا امشب عملیات کنند خودت بیا برو اونجا من دیگه همین کار رو کردم.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/6abf8f12-4c59-401d-96ca-90c73dbb553c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات