در مکتب دیکتاتورها، وطنپرستانی که از جان و مالشان برای آزادی میهن میگذرند خارجی هستند و کسانی که چنگال جلاد را تیز میکنند، میهنپرست.
از نگاه خامنهای آنانکه میپذیرند به نام فتح کربلا و دفاع از حرم به سلک پاسداران درآیند و کیلومترها دورتر از مرز ایران به قصابی کودکان و ویرانی شهرها مشغولند، ایرانی هستند و کسانی که ریسک زندان و شکنجه را میپذیرند و عکس جلاد را پاره میکنند، ایرانی نیستند. او شرم ندارد از اینکه بگوید فقط کسانی که در نمایش لاشهچرخانی پاسدار جنایتکار شرکت کردند، ایرانی هستند.
خامنهای در نماز جمعه ۲۷دی ۸۷: «ببینند مردم ایران کی هستند اون چندصد نفری که به عکس سردار شهید و با افتخار ما اهانت میکنند، اونها مردم ایران هستند؟ یا این جمعیت میلیونی».
دیکتاتور صدای مردم را نمیشود. از نظر دیکتاتور شعار میهنپرستانهٔ نه غزه نه لبنان شعار دشمن است اما شعار فتح قدس از کربلا میگذرد شعار ایرانی.
خامنهای ۱۰مهر ۸۷: «به نفع دشمن حرف میزنند: نه غزّه، نه لبنان».
شاه هم مدعی بود میلیونها نفر به حزب حاکم رستاخیز پیوستند و مانند خامنهای، مردمی که تن به تشکیلاتش ندادند را غیرایرانی خواند و گفت: «کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی، یعنی بهاصطلاح خودمان "تودهای"و بیوطن. او جایش یا در زندان ایران است، یا اگر بخواهد به هر جایی که دلش میخواهد، برود. چون ایرانی نیست».(مصاحبه محمدرضا پهلوی در بنیاد حزب رستاخیز ۱۱اسفند ۱۳۵۳)