روایت اژهای از حمله به جلسه شورای عالی امنیت رژیم:
ما کنار هم بودیم و بهاصطلاح صحبت میکردیم
ذرهیی مثلاً انسان، احساس نگرانی، ترس از وجود خودش نمیکرد
مثلا آدم فیلم بازی بکنه حالا یک چیزی باشه مگر آنجا نگرانه؟!
واقعا اون موقعی که بمباران میکرد و خوب برق هم رفت تاریک بود یک مقطع زمانی کاملاً تاریک بود حالا اون مقداری که ما کنار هم بودیم و بهاصطلاح صحبت میکردیم ذرهیی مثلاً انسان احساس نگرانی ترس از وجود خودش نمیکرد خیلی آرام یعنی واقعاً همه احساس میکنم حالا کنار هم بودیم تاریک بود که همه رو نمیدیدند چند نفر هستند کجا هستند همه رو من نمیدونم ولی خب یه مقداری که صدا میشده کنار هم بودیم اینا خیلی خیلی آروم خیلی بدیهی انگار که مثلا ببخشید عذرخواهی میکنم فیلم بازی میکنیم آدم فیلم بازی بکنه حالا یه چیزی باشه مگه اونجا نگرانه میگه دغدغهای داره مثلاً فرض کنید خاموش بشه الآن توی اتاق مثلا شما داری فیلم بازی چون تاریک شد میترسیم چون صدا میاد میترسیم نه من از اون هم احساس میکنم آرامش بیشتری بود یعنی مثلا بمب بعدی رو که میانداخت یا اون انفجار بعدی که مثلاً صداش میومد یا خوب چیزی بود و اینها یعنی هیچ احساسی آدم از نحوه ترس و اینا بهش نمیداد...
مجری: درسته بعد حاج آقای محسنی این ارتباط بین مسئولان نظام و فرماندهان عالیرتبه نظامی با سران قوا چطور بود در اون روزها این ارتباط برقرار بود یا نه خللی ایجاد شده بود بهخاطر حالا شرایطی که داشت کشور..
اژهای: ببینید یک مقداریش طبیعی است اگر من بگم که ببخشید در اون طول ۱۲روز با قبلش هیچ تفاوتی نکرده که نه اینطور نیست حتماً نحوه ارتباطات نحوه دیدنها نحوه برگزاری جلسات خوب حتماً یه مقدار متفاوت هست این امر بدیهی و طبیعی است فرض کنید شما برای شرایط عادی یه برنامه دارید یه اولویتهایی دارید خب وقتی شرایط متفاوت میشه اولویتهای شما جابهجا میشه....