گوشه دیگری از طرح و برنامه خمینی برای گروگانگیری در سفارت آمریکا
از زبان پاسدار محسن رفیق دوست سرکرده وقت تدارکات سپاه پاسداران
پاسدار محسن رفیق دوست سرکرده قبلی سپاه طی سخنانی بر نقش سپاه در حمله به سفارت آمریکا در تهران در سال۵۸ و گروگانگیری کارکنان سفارت به مدت ۴۴۴روز تأکید کرد
وی گفت من خودم از قبل از تسخیر لانه جاسوسی در جریان قرار گرفتم و بهعنوان مسئول تدارکات سپاه به دانشجویان کمک کردم برای کارشان و امکانات در اختیارشان گذاشتم.
رفیقدوست گفت: حتی در یک جلسهیی توجیه شدم که باید این کار رو کمک کنم. در یک جلسهیی که آقای محسن رضایی که آنموقع مسئول اطلاعات (سپاه) بود رفتیم جایی که آقای لاهوتی و میردامادی و... بودند و آنجا گفتند که قرار است پس فردا سفارت آمریکا فتح بشود
رفیقدوست: من خودم از قبل از تسخیر لانه جاسوسی در جریان قرار گرفتم و بهعنوان مسئول تدارکات سپاه به دانشجوها کمک کردم برای کارشون. امکانات در اختیارشون گذاشتم. حتی توی یک جلسهای توجیه شدم که باید این کار رو کمک بکنم. من اطلاع نداشتم...
مجری: یعنی چی توجیه شدین؟
رفیقدوست: یعنی توی یک جلسهای که آقای محسن رضایی که آن موقع فکر میکنم ایشون مسئول اطلاعات بود هنوز فرمانده نشده بود بهنظر من.
مجری: فکر میکنم آن موقع ایشون اطلاعات را تأسیس کردند بله.
رفیقدوست: منظور اطلاعات بود. به من گفت که بریم رفتیم یک جایی که آقای لاهوتی اونجا بود و دو سه تا از بچههای لانه بودند همین آقای میردامادی و رضا سیف اللهی و احتمالاً یکی دیگهاش هم شاید اصغر بود. دیگه یعنی دقیقاً یادم نیست. اونجا گفتند که قراره پس فردا لانه جاسوسی، سفارت آمریکا فتح بشه. شما هم کمک کنید که مثلا ما خیلی امکانات در اختیار دانشجویان گذاشتیم. اینکه امام قبلاً میدانسته یا نه من نمیدونم. هم شنیدم میدانسته هم شنیدم نمیدانسته قضاوت هم نمیکنم. اما امام که زرنگترین فرد روزگار بود، بلافاصله استفاده کرد و به این حرکت انقلاب دوم لقب داد. البته خیلی از خود همین دانشجویان بعداً پشیمان شدند اظهار ندامت کردند مثل عباس عبدی و اینها. اما امام از این موقعیت خوب استفاده کرد. بعد گفت پیغام داده بود که حالا که گرفتید خوب محکم نگهدارید. اینو من از قول امام شنیدم. بله
خیلی از بچههای لانه هست مثلا آق حسین شیخ الاسلام از بچههای لانهاند. خانم ابتکار هم از بچههای لانه است. اگر
پیش از این پاسدار جعفری در ۱۳آبان ۱۳۹۷ در یک فرار به جلو سیاسی در برابر تحریم نفتی رژیم آخوندها توسط ایالات متحده آمریکا، بخشی از طرح و برنامه خمینی برای گروگانگیری در ۱۳آبان ۱۳۵۸ را برملا کرد.
پاسدار جعفری گفت: «با رعایت طبقهبندی بسیار بالا قرار بر این شد که... حرکت تظاهراتی را بر ضد آمریکا از سمت دانشگاه به سمت لانه جاسوسی و همین خیابان شهید طالقانی انجام بگیرد که تعداد محدودی از دانشجویان و مسئولان این دانشگاهها و سازماندهی که شده بود، فقط آنها میدانستند که قرار است در واقع به سفارت آمریکا این لانه جاسوسی حمله بشود. وقتی جمعیت به مقابل دانشگاه رسید با برنامهریزی قبلی که انجام گرفته بود به همان تعداد محدودی که فقط میدانستند با فضایی که ایجاد شد، فضاسازی که ایجاد شد، و شعاری که داده شد، و جوی که در جمعیت ایجاد شد بهصورت خودجوش بهصورت طبیعی جلوه داده شد که این حرکت از دل جمعیت و همان لحظه چنین تصمیمی گرفته شده»
«اگر آمریکاییها در این لانه جاسوسی باقی میماندند بدون تردید انقلاب ما عمر چهل ساله نمیکرد و در همان دهه اول انقلاب کار انقلاب تمام بود... اگر در ۱۳آبان سال۵۸ بساط لانه جاسوسی آمریکاییها جمع نمیشد قطعاً انقلاب ما به چهل سالگی خود نمیرسید».
استراتژی قیام و سرنگونی
سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور
مسعود رجوی ۳۰دی ۱۳۸۸
خمینی برای مهار کردن مجدد اوضاع و به تصویب رساندن قانون اساسی ولایت فقیه در ۱۲آذر ۵۸، درست یک ماه قبل از آن، در روز ۱۳آبان به گروگانگیری در سفارت آمریکا مبادرت کرد. هدف چنانکه بارها سردمداران رژیم و دستاندرکاران درجهٔ اول گروگانگیری گفتهاند، از دور خارج کردن مجاهدین و لیبرالها یعنی دولت بازرگان و در بنبست قرار دادن آنها در برابر دست پخت خبرگان در آستانهٔ رفراندوم قانون اساسی ولایت فقیه بود. خمینی با دجالیت گروگانگیری را «انقلاب دوم» خواند تا در زیر پوشش «ضداستکباری» و «ضدامپریالیستی»، به ثبت دادن دیکتاتوری دینی در قانون اساسی بعد از انقلاب ضدسلطنتی، تحتالشعاع قرار بگیرد و کسی نتواند در برابر آن به مخالفت برخیزد و سینه سپر کند. کارکرد دجالگرانهٔ شعار «مرگ بر آمریکا» برای فاشیسم دینی آنقدر حیاتی و تعیینکننده بود که حتی همین آقای میرحسین موسوی در مقام نخستوزیر خمینی تا شهریور سال۶۷ یعنی پس از آتشبس و پس از قتلعام زندانیان سیاسی هشدار میداد «در شرایط جدید و بعد از جنگ باید بسیار دقت کنیم اهداف و شعارهای انقلاب نباید تغییر کند». زیرا «شعار مرگ بر آمریکا … مهمترین ابزار برای مقابله با گروههای کمونیستی، مائوئیستی و منافقین بود و شعار مرگ بر آمریکا بیش از دستگاههای اطلاعاتی در از بین بردن این گروهها نقش داشته است» (جمهوری اسلامی - ۱۲شهریور ۶۷).
اما مجاهدین بیدی نبودند که به این بادها بلرزند. درست ۱۰روز بعد از گروگانگیری و یک روز قبل از پایان کار خبرگان ارتجاع در سال۵۸، مجاهدین در روز ۲۳آبان در یک تلگرام فوری، با خبرگان ارتجاع اتمامحجت کردند و با مشخص کردن مواردی که باید وارد قانون اساسی شود، نوشتند:
«در این میهن نسل مشتاق و بخون نشستهای چشم انتظار است که حتی با صرفنظر کردن از نحوهٔ انتخاب و ترکیب گروهی آقایان و طول مدت قانونی وکالتشان (یکماه)» چنانچه این موارد «در نص قانون مراعات نگردد، از دادن رأی مثبت به آن معذور» هستند. تحریم رفراندوم قانون اساسی ولایت فقیه بمثابه نفی آشکار اصل ولایت فقیه از سوی مجاهدین بهعنوان نیروی اصلی اپوزیسیون و مخصوصاً بهعنوان تنها نیروی جنگنده انقلابی با ایدئولوژی اسلام در روزگارشاه، برای خمینی بسیار سوزناک و دردآور بود. مهمترین مواردی که مجاهدین بر آن انگشت گذاشتند که باید در قانون اساسی وارد شود و برای خمینی تلخ و گزنده بود، عبارت بودند از:
- «تصریح حاکمیت مردم که جملگی خلیفه و جانشین خدا در زمیناند و اراده خود را تنها از طریق یک مجلس و یک قانون واحد انقلابی و اسلامی بیان میکنند»
- «اداره و تصدی کلیهٴ امور کشور از طریق شوراهای واقعی»
- «اعادهٴ حقوق همهٔ ملیتها و اقوام مبنی بر تعیین سرنوشت و ادارهٴ کلیه امور داخلیشان در چارچوب تمامیت ارضی خدشهناپذیر کشور»
- «تضمین آزادی همهٔ احزاب و گروهها تا مرز قیام مسلحانه که تنها معنی واقعی کلمهٔ چند پهلوی“ توطئه ”است»
بله، خمینی کور خوانده بود. پاتک مجاهدین در قدم بعد تشکیل و تأسیس میلیشیای مردمی در برابر سپاه پاسداران ارتجاع بود. بعدها رژیم، چریکهای نیمه وقت مجاهدین را ۵۰۰هزار تن برآورد میکرد.
(قسمت سیزدهم کتاب استراتژی قیام و سرنگونی)