بحران سوخت و انرژی این روزها سراسر مملکت را در نوردیده است است،
این بحران، یک بحران معمولی مانند دیگر بحرانهای حاکم بر دیکتاتوری آخوندها نیست و اندکی «ویژه» است! چرا که؛
گستره و ابعاد آن به اضافه بازتابهای سیاسی آن و همچنین افشای علت آن و در واقع پشتپرده این بحران،
مجموعهای را تشکیل میدهند که آن را به یک «ابربحران» تبدیل میکند.
شاید تکراری باشد اگر گفته شود ایران دومین یا سومین قدرت نفتی و گازی جهان است! اما همزمان مردمش در سرمای زمستان نه برق دارند و نه گاز، و دانشآموزانش باید «پتوپیچ» در کلاسهای درس (در آن روزهایی که کلاس تشکیل میشود) حاضر شوند، این حقیقتاً یک افتضاح تاریخی برای دیکتاتوری فاسد آخوندها است.
این گزارش همانگونه که گفته شد نگاهی است کوتاه به این افتضاح، از ۳جنبه یعنی؛
گستره اجتماعی، بازتاب سیاسی، و علل آن.
گستره اجتماعی بحران سوخت
نگاهی به تعداد استانهایی که این روزها به شکل نوبهای بهعلت نبود برق، دستخوش تعطیلی سراسری مدارس و ادارات میشوند، گستره اجتماعی این بحران را نشان میدهد. این بحران گاه تمامی استانهای ایران را تحت تأثیر قرار میدهد.
شما میتوانید به شکل مرتب و روزانه مشابه این اینفوگرافی را در رسانههای همین حکومت ببینید که چگونه تعداد بالایی از استانهای ایران بهعلت نبود برق و آلودگی هوا و شدت سرما، دستخوش تعطیلی سراسری یا تعطیلی برخی نهادها از جمله مدارس و ادارات شدهاند.
ابعاد اجتماعی بحران سوخت
در واقع، در جامعه اکنون تودههای مردم نه در خانههایشان حداقل گرمایش لازم را دارند و نه کسبه و مغازهداران از حداقل برق لازم برای راهاندازی کسب و کارهای خود اطمینان دارند،
این وضعیت البته هم شامل کسب و کارهای خرد(کوچک) مانند نانواییها و مغازهها میشود و هم شامل واحدهای تولیدی و صنعتی بزرگ و کوچک که با قطع برق، تولید و خط تولیدشان متوقف میشود.
یعنی مردم هم از کار و هم از تحصیل و هم از حداقلهای لازم برای سکونت در منازل خودشان در فصل سرما محروم هستند! و این حقیقتاً بولعجب کاری است که فقط آخوندهای سراپا فاسد دیکتاتوری ولایت فقیه میتوانند آن روی دریایی از نفت و گاز محقق کنند!
سرریز کردن بحران سوخت به محیطزیست و آلوده کردن هوا
اما فراتر از تمامی این موارد باید به دیگر پیامدهای بحران سوخت در ایران اشاره کرد که اتفاقاً موضوع روز مردم ایران هم هست. چرا که یکی از بارزترین پیامدهای بحران سوخت در سطح جامعه، آلوده شدن هوا بهعلت روی آوری رژیم به مازوتسوزی است.
در همین مورد، سلمان اسحاقی سخنگوی کمیسیون بهداشت مجلس ضمن ابراز تردید نسبت به صفر شدن سوزاندن مازوت در کشور، هشدار داد که بحران فعلی ناترازی سوخت تنها با افزایش تولید از طریق احداث نیروگاههای جدید و تکلیف به صنایع بزرگ برای استفاده از مزارع پنلهای خورشیدی ممکن است، آنهم در شرایطی که مازوتسوزی ادامه دارد و ما با یک پازل بههمریخته در حوزه تأمین انرژی کشور روبهرو هستیم چرا که برنامهیی برای راهاندازی نیروگاههای جدید وجود ندارد و ابعاد ناترازی هم بزرگتر از قبل شده است.
نگاهی به ابعاد سیاسی بحران سوخت
مهمترین بازتاب سیاسی بحران سوخت در ایران را باید بهطور همزمان هم در جامعه و تشدید خشم مردم علیه رژیم دید
و هم در تعمیق شکافهای سیاسی در رأس حاکمیت و بین ۲باند اصلی دیکتاتوری.
در مورد تنشهای داخل رژیم نیازی به تأکید ندارد که قطع برق و گاز باعث تشدید جنگ قدرت بین ۲باند اصلی رژیم شده است.
همزمان پزشکیان روی سرقت سازمانیافته و حکومتی سوخت دست گذاشت و گفت: روزی ۲۰میلیون لیتر سوخت در کشور گم میشود در حالیکه تولیدکننده و عرضهکننده خودمان هستیم. این وضعیت در آب و برق و گاز و همهچیز وجود دارد! (و البته بگذریم که پزشکیان به صفت رئیسجمهور این نظام خودش بهروشنی میداند که قاچاقچی کیست! اما نمیگوید او حتی به اندازه احمدینژاد هم نیست که صریحاً گفت پاسداران دارند قاچاق میکنند!)
بحران سیاسی درون حاکمیت البته به همینجا ختم نمیشود.
هر چه فشار اجتماعی به رژیم بیشتر میشود، واکنش رسانههای حکومتی و واکنش باندهای رقیب هم بیشتر میشود تا جایی که هر باند تلاش میکند خودش را پاکیزه! از علل ایجادکننده این بحران نشان داده و گناه این فضاحت را به گردن باند رقیب بیندازد. به این مورد نگاه کنید!
رسانه حکومتی توسعه ایرانی در مورد علت پایهیی بحران برق و ریشه عقبماندگی صنعت برق کشور نوشت: بحران کسری گاز اکنون در شرایطی برای ایران رخ میدهد که تولید برق هستهیی، خورشیدی و بادی ایران نیز در سالهای اخیر هیچ رشدی در کشور نداشته و نیروگاههای تجدیدپذیر و هستهیی از تولید برق ایران تنها ۲درصد است. این در حالی است که در مقام مقایسه امارات متحده عربی سال گذشته ۵برابر ایران تولید برق هستهیی و ۷برابر ایران تولید برق از منابع تجدیدپذیر داشته است.
خیلی طبیعی است که این رسانه به همینجا متوقف شود و نگوید که آنهمه پولپاشیهای نجومی برای ماجراجویی اتمی (آنهم به اسم فعالیت اتمی مسالمتآمیز و اهداف صلحجویانه! فعالیتهای اتمی) چرا نتوانسته به اندازه یک کیلووات برق برای این مردم تهیه کند!
و حرف آخر در این زمینه را اسماعیل کهرم کارشناس حکومتی زد که گفت: طبق محاسبات، ناترازی انرژی سالانه رقمی نزدیک به ۲۰میلیارد دلار به کشور خسارت میزند که ۲برابر سهم دولت از درآمدهای نفتی در سال ۱۴۰۴ است. وی سپس با اشاره به این وضعیت، گریبان پزشکیان را گرفت و افزود: پزشکیان که جراح قلب بوده، کار اشتباهی کرده که در این وضعیت، وارد سیاست شده، چرا که نشانههایی وجود دارد که بهنظر میرسد وی از ورود به سیاست پشیمان شده است (یعنی در واقع این کارشناس حکومتی تلویحا از پزشکیان خواسته بهعلت ناتوانی در تحقق وعدههای انتخاباتیاش، استعفا بدهد و برگردد به همان بیمارستانی که در آن کار میکرد)...
آرمان ملی
نگاهی به پشتپرده بحران سوخت و علت کمیابی آن!
خوب است در پایان این گزارش، اندک اشارهیی هم به پشتپرده بحران سوخت کرده و حجم قاچاق سازمانیافته و حکومتی بنزین و مواد نفتی را هم از رسانههای همین رژیم بشنویم.
روزنامه حکومتی شرق در گزارشی درباره بحران انرژی و مکانیسم «غیب!» شدن بخش انبوهی از تولیدات نفتی کشور نوشت: حمل ۲۰میلیون لیتر بنزین قاچاق به روزانه ۴۵۰کامیون ۴۴هزار لیتری نیاز دارد، که نمیتواند پنهانی انجام شود و اگر قیمت هر لیتر بنزین را ۶۰هزار تومان در نظر بگیریم،
درآمد سالانه آن مقدار بنزین قاچاق حدود ۴۰۲هزار میلیارد تومان خواهد شد!
(ضروری است در نظر داشته باشیم که چنانچه روزانه ۴۵۰دستگاه نفتکش ۴۴هزار لیتری اگر بخواهند از مرز خارج شوند، یک صف چندین کیلومتری را تشکیل میدهند که از چشم هیچ ناظری مخفی نمیماند! حال چگونه چنین قاچاقی در روز روشن روی میدهد آنهم در نظامی با ساختار اطلاعاتی نظامی کامل! خدا میداند و مردمی که ناظر این قاچاق هستند و البته خود قاچاقچیان حکومتی!).
این نکته روزنامه شرق، بلافاصله توجه را به حجم درآمدهای برادران قاچاقچی یا همان پاسدارانی جلب میکند که حرف اول را در اقتصاد قاچاق ایران میزنند. همان اوباشی که تمامی سرمایههای ملی مردم ایران را یا هزینه جنگهای خارجی میکنند یا هزینه صدور تروریسم یا هزینه سرکوب در داخل و البته انباشتن حسابهای بانکی خودشان و آقازادههایشان!
همین اخیراً بود که رویترز گفت ۵۰درصد نفت ایران را رسماً سپاه پاسداران میبرد! به این ترتیب روشن میشود که حتی در همین وضعیت نزار صنعت نفت ایران، میتوان خانههای مردم و تنور نانواییها و کوره کارگاههای تولیدی مردم را گرم و روشن نگهداشت، بهشرطی که جلوی قاچاق مواد نفتی گرفته شود!
استهلاک صنعت نفت
یک یادآوری ضروری دیگر در مورد علت بحران سوخت در ایران، البته فرسودگی صنایع نفت و گاز ایران است که سالهای سال است در شرایط استهلاک بالای ۵۰درصد کار میکنند، و هیچ سرمایهگذاری جدیای هم در آن انجام نمیشود، چرا که پاسداران صرفاً به فروش نفت خام و استخراج بیرویه نفت خام از چاهها و تبدیل آن به پول نقد فکر میکنند، بدون توجه به حفظ استانداردهای استخراج برای تضمین عمر بلند چاهها و رسیدگیهای ضروری معمول به این صنعت.
ایننکات البته حاصل نگاهی گذرا بود به گستره، علل و چگونگی بحران سوخت در ایران در این روزها،
بدون شک در روزهای آینده، اطلاعات بسا بیشتری در این مورد رو خواهد شد.