در چند روز اخیر موضوعی از رسانههای خارجی در رسانههای رژیم درز کرده و مورد بحث قرار گرفته مبنی بر اینکه شرایط کنونی در ایران، مشابه شرایط اتحاد شوروی در دهه 90 میلادی و در آستانهٴ فروپاشی آن است. در همین رابطه کیهان خامنهای در شمارهٴ 18تیر خود با یادآوری مواضع آخوند روحانی و برخی وزرای دولتش نوشت: «میدانیم که غرب و در رأس آن آمریکا، بیمحابا و بدون پردهپوشی درصدد براندازی نظام اسلامی است و از بیان آن هم ابایی ندارد. موضوع تنها بیان نیست و در عمل هم از هیچ کوششی فروگذار نکرده و نمیکنند. آنها اکنون آرزو دارند با شبیهسازی وقایع دهة 90 شوروی سابق و اجرای «پروستریکا» و «گلاسنوست» (1) به خیال خود فروپاشی نظام را از درون رقم بزنند».
در رابطه با این موضوع، خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس) نیز به مقاله مهمی که توسط یک «تحلیلگر ارشد آمریکایی» در روزنامه واشینگتنپست (14تیر) نوشته شده نیز پرداخته است. این مقاله با عنوان «زمان آن فرا رسیده که برای فروپاشی سیاسی (رژیم) ایران آماده شویم»، به چند ویژگی که شرایط ایران کنونی را بسیار لرزان و بیثبات، مشابه شرایط شوروی در اواخر دهة 80 میلادی مینماید، اشاره میکند.
خبرگزاری سپاه پاسداران که در راستای جنگ قدرت با باند روحانی اینگونه مطالب را منعکس میکند، بهنقل از این مقاله واشینگتن پست نوشته است: «یک چیز درباره آینده ایران قطعی است و آن، یک جنبش اعتراضی دیگر است که سر برخواهد آورد و بهنحوی در جستجو برای کنار زدن رژیم خواهد بود.
امروز، جمهوری اسلامی به آرامی همانند اتحاد شوروی در سالهای آخرش، گام بر میدارد. (این نظام) یک ایدئولوژی را ابراز و اظهار میکند که هیچ کس را ترغیب نمیکند. نیروهای امنیتی را فرماندهی میکند که در شورش سال 2009 ثابت کرده که قابل اتکا و اعتماد نیست؛ ... ایران همین اخیراً انتخابات ریاستجمهوری را گذراند که در آن حسن روحانی برنده شد؛ او قول آزادیهایی را داد که قصدی برای عمل کردن به آنها را ندارد.
امروز، جمهوری اسلامی قادر به مدیریت فرایند تعیین جایگزین برای منصب رهبری نیست چرا که جناحهای آن بیش از پیش دچار تفرقه و انشقاق هستند و مردم عادی هم بیش از حد ناراضی هستند».
نتیجهگیریهای این مقاله بهخصوص وقتی برای رژیم هولناکتر میگردد که با سخنرانی شماری از برجستهترین سیاستمداران آمریکا در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در پاریس انطباق پیدا میکند؛ کسانی که برخی از آنها به گفته رسانههای رژیم از نزدیکترین مشاوران رئیسجمهور آمریکا محسوب میشوند.
مثلاً خبرگزاری سپاه تروریستی قدس موسوم به تسنیم در این مورد نوشت: «رودی جولیانی، شهردار سابق نیویورک در نشست (مجاهدین) در پاریس گفت که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا از تغییر نظام حاکم ایران حمایت میکند. جولیانی که بهرغم نداشتن سمت رسمی بهعنوان مشاور غیررسمی ترامپ شناخته میشود گفت که سیاستهای فعلی دولت آمریکا در قبال ایران با سیاست دولت قبلی این کشور متفاوت است. شهردار سابق نیویورک در ادامه اظهاراتش تصریح کرد که ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود به براندازی نظام حاکم ایران کمک خواهد کرد».
با نگاهی به برخی جملات سخنرانان گردهمایی بزرگ مقاومت، میتوان علت این همه وحشت آخوندها را فهمید:
جو لیبرمن: «یک چیز در داخل ایران تغییر کرده است و آن سطح مردم است... مردم در داخل ایران، شجاعت قیام کردن را نشان دادهاند... صرف صحبتکردن درباره آن و بلند کردن تصاویر خانم رجوی در مکانهای عمومی، نشانهیی از نارضایتی مردم و اعتماد بهنفس رشدیابندهٴ آنها بهاین (واقعیت) است که تغییر نزدیک است».
جان بولتون نیز ضمن تأکید بر این واقعیت که «تنها راهحل، تغییر رژیم است» ابراز امیدواری کرد که این رژیم سالگرد چهلمین سال خود را نخواهد دید.
اکنون این سؤال مطرح است که همخوانی شرایط کنونی ایران با شرایط فروپاشی شوروی سابق در کدام مؤلفهها و تا چه اندازه است؟
موارد تشابه، عمده و مهم هستند:
در هنگام فروپاشی شوروی، نارضایتی مردم باعث فروریختن ارزشهایی شده بود که شوروی بر اساس آن تشکیل شد. در ایران تحت حاکمیت آخوندها که از اول چیزی بهنام آرمان وجود نداشت، شعارهای دجالگرانهٴ خمینی، اکنون در عامه مردم جز نفرت و در بین نیروهای اخص رژیم نیز جز دلزدگی و یأس برنمیانگیزد.
ورشکستگی و در گلماندگی اقتصادی: اقتصاد شوروی بر اثر هزینههای سنگین ناشی از جنگ سرد و هزینههای لشکرکشی نافرجام به افغانستان، کمر خم کرده و نارضایتی مردم را به اوج رسانده بود. مشابه این وضعیت را البته بسا شدیدتر، اکنون در اقتصاد ایران تحت حاکمیت آخوندها میتوان مشاهده کرد. اقتصاد کشور بهحالت احتضار افتاده است. بهاعتراف شخص خامنهای (در نوروز 95) بیش از 60درصد کارخانهها و ظرفیت تولیدی کشور از کار افتاده است (که بیشک اکنون بسا بیشتر شده است) ؛ انزوای سیاسی موجب اعمال تحریمهای فلج کنندهیی شده که بر اثر آن و بهاعتراف رسانههای حکومتی (2) «امروز یک ایرانی در هیچ نقطهٴ دنیا... نمیتواند حتی یک دلار یا یک یورو در یک بانک عادی "چنج" کند». 6سال جنگ و کشتار در سوریه که عمده هزینههای آن را رژیم با بریدن از نان شب مردم محروم ایران پرداخته، همچنین هزینههای کمرشکن صدور تروریسم در عراق و یمن و افغانستان و لبنان و سراسر منطقه، باقیماندهٴ رمق اقتصادی کشور را مکیده و اوضاع اجتماعی را به آستانهٴ انفجار کشانده است.
اما بهرغم این مشابهتها، تفاوتهای مهم و تعیینکنندهیی نیز بین شرایط اتحاد شوروی در آستانهٴ فروپاشی و ایران کنونی وجود دارد که مهمترین آن این است که روحانی، گورباچف نیست! گورباچف که در رسانههای آن زمان بههر حال یک اصلاحطلب شناخته میشد تغییرات مهم اما بسیار دیرهنگامی را در سیستم پوسیدهٴ شوروی سابق آغاز کرد که اگر چه نتوانست سیستم را از سقوط نجات دهد، اما دستکم از وقوع پیامدهایی که میتوانست بسا خونین و پر خسارت باشد جلوگیری کرد. در حالی که روحانی، جزیی جداییناپذیر از نظام ولایتفقیه است و تاکنون نشان داده که هم و غم اصلیاش حفظ همین نظام است و «قصدی برای عمل کردن به قولهایش ندارد». (3)
بنابراین، سؤالی که مطرح میشود این است که اگر روحانی گورباچف نیست، پس آیا سخن از تکرار تجربه فروپاشی شوروی در ایران، موضوعاً منتفی نیست؟
پاسخ این است که در یک فرآیند تاریخی، فرد، عنصر تعیینکنندهیی نیست؛ نظام ولایتفقیه محکوم بهسقوط در آیندهیی نزدیک است و روحانی نقش کیفی و تعیینکنندهیی بر این فرآیند ناگزیر ندارد؛ اما نقش تعیین کننده، سمت دهنده تسریع کننده و تسهیل کننده را در اینجا یک آلترناتیو و جایگزین سیاسی قدرتمند بهعهده دارد و بهاین ترتیب تغییری که در ایران کنونی در تقدیر است، بهرغم کیهان خامنهای و تیتر آن (4) نه یک «تغییر رازآلود» بلکه تغییری کاملاً روشن و ناگزیر است.
پانویس: ــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ «پروستریکا» و «گلاسنوست» دو واژه روسی است که اولی بهمعنای اصلاحات اقتصادی است و دومی بهمعنای شفافیت و فضای باز سیاسی است و گویای دو وجه اصلاحات مورد نظر گورباچف بود.
2 ـ روزنامه رسالت 13تیر
3 ـ مقاله پیش گفته واشینگتن پست 14تیر
4 ـ یادداشت روز کیهان 19تیر ـ «معلوم و مجهول یک تغییر رازآلود».
در رابطه با این موضوع، خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس) نیز به مقاله مهمی که توسط یک «تحلیلگر ارشد آمریکایی» در روزنامه واشینگتنپست (14تیر) نوشته شده نیز پرداخته است. این مقاله با عنوان «زمان آن فرا رسیده که برای فروپاشی سیاسی (رژیم) ایران آماده شویم»، به چند ویژگی که شرایط ایران کنونی را بسیار لرزان و بیثبات، مشابه شرایط شوروی در اواخر دهة 80 میلادی مینماید، اشاره میکند.
خبرگزاری سپاه پاسداران که در راستای جنگ قدرت با باند روحانی اینگونه مطالب را منعکس میکند، بهنقل از این مقاله واشینگتن پست نوشته است: «یک چیز درباره آینده ایران قطعی است و آن، یک جنبش اعتراضی دیگر است که سر برخواهد آورد و بهنحوی در جستجو برای کنار زدن رژیم خواهد بود.
امروز، جمهوری اسلامی به آرامی همانند اتحاد شوروی در سالهای آخرش، گام بر میدارد. (این نظام) یک ایدئولوژی را ابراز و اظهار میکند که هیچ کس را ترغیب نمیکند. نیروهای امنیتی را فرماندهی میکند که در شورش سال 2009 ثابت کرده که قابل اتکا و اعتماد نیست؛ ... ایران همین اخیراً انتخابات ریاستجمهوری را گذراند که در آن حسن روحانی برنده شد؛ او قول آزادیهایی را داد که قصدی برای عمل کردن به آنها را ندارد.
امروز، جمهوری اسلامی قادر به مدیریت فرایند تعیین جایگزین برای منصب رهبری نیست چرا که جناحهای آن بیش از پیش دچار تفرقه و انشقاق هستند و مردم عادی هم بیش از حد ناراضی هستند».
نتیجهگیریهای این مقاله بهخصوص وقتی برای رژیم هولناکتر میگردد که با سخنرانی شماری از برجستهترین سیاستمداران آمریکا در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در پاریس انطباق پیدا میکند؛ کسانی که برخی از آنها به گفته رسانههای رژیم از نزدیکترین مشاوران رئیسجمهور آمریکا محسوب میشوند.
مثلاً خبرگزاری سپاه تروریستی قدس موسوم به تسنیم در این مورد نوشت: «رودی جولیانی، شهردار سابق نیویورک در نشست (مجاهدین) در پاریس گفت که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا از تغییر نظام حاکم ایران حمایت میکند. جولیانی که بهرغم نداشتن سمت رسمی بهعنوان مشاور غیررسمی ترامپ شناخته میشود گفت که سیاستهای فعلی دولت آمریکا در قبال ایران با سیاست دولت قبلی این کشور متفاوت است. شهردار سابق نیویورک در ادامه اظهاراتش تصریح کرد که ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود به براندازی نظام حاکم ایران کمک خواهد کرد».
با نگاهی به برخی جملات سخنرانان گردهمایی بزرگ مقاومت، میتوان علت این همه وحشت آخوندها را فهمید:
جو لیبرمن: «یک چیز در داخل ایران تغییر کرده است و آن سطح مردم است... مردم در داخل ایران، شجاعت قیام کردن را نشان دادهاند... صرف صحبتکردن درباره آن و بلند کردن تصاویر خانم رجوی در مکانهای عمومی، نشانهیی از نارضایتی مردم و اعتماد بهنفس رشدیابندهٴ آنها بهاین (واقعیت) است که تغییر نزدیک است».
جان بولتون نیز ضمن تأکید بر این واقعیت که «تنها راهحل، تغییر رژیم است» ابراز امیدواری کرد که این رژیم سالگرد چهلمین سال خود را نخواهد دید.
اکنون این سؤال مطرح است که همخوانی شرایط کنونی ایران با شرایط فروپاشی شوروی سابق در کدام مؤلفهها و تا چه اندازه است؟
موارد تشابه، عمده و مهم هستند:
در هنگام فروپاشی شوروی، نارضایتی مردم باعث فروریختن ارزشهایی شده بود که شوروی بر اساس آن تشکیل شد. در ایران تحت حاکمیت آخوندها که از اول چیزی بهنام آرمان وجود نداشت، شعارهای دجالگرانهٴ خمینی، اکنون در عامه مردم جز نفرت و در بین نیروهای اخص رژیم نیز جز دلزدگی و یأس برنمیانگیزد.
ورشکستگی و در گلماندگی اقتصادی: اقتصاد شوروی بر اثر هزینههای سنگین ناشی از جنگ سرد و هزینههای لشکرکشی نافرجام به افغانستان، کمر خم کرده و نارضایتی مردم را به اوج رسانده بود. مشابه این وضعیت را البته بسا شدیدتر، اکنون در اقتصاد ایران تحت حاکمیت آخوندها میتوان مشاهده کرد. اقتصاد کشور بهحالت احتضار افتاده است. بهاعتراف شخص خامنهای (در نوروز 95) بیش از 60درصد کارخانهها و ظرفیت تولیدی کشور از کار افتاده است (که بیشک اکنون بسا بیشتر شده است) ؛ انزوای سیاسی موجب اعمال تحریمهای فلج کنندهیی شده که بر اثر آن و بهاعتراف رسانههای حکومتی (2) «امروز یک ایرانی در هیچ نقطهٴ دنیا... نمیتواند حتی یک دلار یا یک یورو در یک بانک عادی "چنج" کند». 6سال جنگ و کشتار در سوریه که عمده هزینههای آن را رژیم با بریدن از نان شب مردم محروم ایران پرداخته، همچنین هزینههای کمرشکن صدور تروریسم در عراق و یمن و افغانستان و لبنان و سراسر منطقه، باقیماندهٴ رمق اقتصادی کشور را مکیده و اوضاع اجتماعی را به آستانهٴ انفجار کشانده است.
اما بهرغم این مشابهتها، تفاوتهای مهم و تعیینکنندهیی نیز بین شرایط اتحاد شوروی در آستانهٴ فروپاشی و ایران کنونی وجود دارد که مهمترین آن این است که روحانی، گورباچف نیست! گورباچف که در رسانههای آن زمان بههر حال یک اصلاحطلب شناخته میشد تغییرات مهم اما بسیار دیرهنگامی را در سیستم پوسیدهٴ شوروی سابق آغاز کرد که اگر چه نتوانست سیستم را از سقوط نجات دهد، اما دستکم از وقوع پیامدهایی که میتوانست بسا خونین و پر خسارت باشد جلوگیری کرد. در حالی که روحانی، جزیی جداییناپذیر از نظام ولایتفقیه است و تاکنون نشان داده که هم و غم اصلیاش حفظ همین نظام است و «قصدی برای عمل کردن به قولهایش ندارد». (3)
بنابراین، سؤالی که مطرح میشود این است که اگر روحانی گورباچف نیست، پس آیا سخن از تکرار تجربه فروپاشی شوروی در ایران، موضوعاً منتفی نیست؟
پاسخ این است که در یک فرآیند تاریخی، فرد، عنصر تعیینکنندهیی نیست؛ نظام ولایتفقیه محکوم بهسقوط در آیندهیی نزدیک است و روحانی نقش کیفی و تعیینکنندهیی بر این فرآیند ناگزیر ندارد؛ اما نقش تعیین کننده، سمت دهنده تسریع کننده و تسهیل کننده را در اینجا یک آلترناتیو و جایگزین سیاسی قدرتمند بهعهده دارد و بهاین ترتیب تغییری که در ایران کنونی در تقدیر است، بهرغم کیهان خامنهای و تیتر آن (4) نه یک «تغییر رازآلود» بلکه تغییری کاملاً روشن و ناگزیر است.
پانویس: ــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ «پروستریکا» و «گلاسنوست» دو واژه روسی است که اولی بهمعنای اصلاحات اقتصادی است و دومی بهمعنای شفافیت و فضای باز سیاسی است و گویای دو وجه اصلاحات مورد نظر گورباچف بود.
2 ـ روزنامه رسالت 13تیر
3 ـ مقاله پیش گفته واشینگتن پست 14تیر
4 ـ یادداشت روز کیهان 19تیر ـ «معلوم و مجهول یک تغییر رازآلود».