728 x 90

كيفيت آموزشى در ايران,

آموزش و پرورش قربانی بزرگ چپاولگری رژیم ایران!

-

وضعیت مدارس تحت حاکمیت رژیم ایران
وضعیت مدارس تحت حاکمیت رژیم ایران
درس و تحصیل برای کودکان و نوجوانان یک کشور امري حیاتی و بی‌نیاز از هر بحثی است. تمام کشورها تلاش می‌کنند با بکار گیری بهترین تکنولوژی‌های روز، بهره‌وری و راندمان علمی را در زمینه آموزش و پرورش بالا ببرند، اما مدارس هم در ایران تبدیل به تجارتخانه برای کارگزاران رژیم شده است.
در ایران بیش از 13 میلیون دانش‌آموز در کشور مشغول به تحصیل هستند.
به گفته فانی وزیر سابق آموزش‌ و پرورش رژیم در حال حاضر یک میلیون معلم فعال و 700هزار معلم بازنشسته در کشور وجود دارند. علاوه بر این هزاران نفر کارمند هم در این وزارتخانه مشغول به کار هستند، این آمار نشان می‌دهد که پرجمعیت‌ترین وزارتخانه، وزارت آموزش و پرورش است و به‌دلیل این‌ که در مدارس متخصصان و مدیران آینده کشور ساخته می‌شوند از اهمیت بالا و خاصی برخوردار است. (خبرگزاری حکومتی ایسنا 29آبان 94)
خبرگزاری حکومتی تسنیم 31اردیبهشت 96 درباره وضعیت اسفناک مدارس می‌نویسد: «33درصد مدارس کشور ناایمن هستند»، یعنی 4میلیون 500هزار دانش‌آموز در محلی که خطر جانشان را تهدید می‌کند درس می‌خوانند. اما کاری در این زمینه انجام نمی‌شود و نبود بودجه اصلی‌ترین دلیل عنوان می‌شود».
بر اساس قانون اساسی همین رژیم تحصیل تا پایان مقطع دبیرستان برای همه رایگان می‌باشد، اما این قانون فقط جوهری بر روی کاغذ است.

تلویزیون شبکه 2رژیم 26خرداد 96 دربرنامه‌یی با عنوان ”دسته‌بندی بیش از حد مدارس و انتخاب سخت خانواده‌ها ”چند مصاحبه با مردم انجام داده است که به خوبی این واقعیت را نشان می‌دهد.
«یک خانم: چقد غیرانتفاعی داریم درصورتی که دولتی خیلی محدوده،
مجری تلویزیون رژیم: مدارسی که هیچ سقفی برای گرفتن شهریه ندارن

یک آقا: 10تومن، 15تومن
یک آقا: 20میلیون، 30میلیون»
شلوغی کلاسها که ناشی از عدم رشد ساخت مدارس متناسب با جمعیت است، نه تنها کیفیت آموزش را به میزان زیادی کاهش می‌دهد، بلکه خطرات دیگری از جمله ابتلا به بیماریهای مسری را در دانش‌آموزان بیشتر می‌کند.
در همان برنامه شبکه دو تلویزیون رژیم دانش آشتیانی وزیر آموزش و پرورش رژیم گفت: «در خیلی از مدارس ما تعداد دانش‌اموزان ما 30و خرده‌ای 40نفر هست باید برنامه‌ریزی بکنیم که استانداری نسبت را که 20، 25نفر هست رو رعایت کنیم».
البته حرفهای این وزیر رژیم وعد‌ه سرخرمنی بیش نیست و اوضاع آموزش و پرورش بسیار دردناک‌تر از این حرفهاست‌ ، از کلاسهای کپری و خشت و گلی تا اخاذی‌های نجومی از مردم و تا کیفیت پایین تحصیل.

حالا چرا در حالی‌که در قانون اساسی رژیم حق برخورداری از آموزش رایگان، حداقل تا پایان دوره متوسطه، به‌رسمیت شناخته شده است، وضعیت به این شکل است؟
واقعیت این است که در این خصوص باید به دو موضوع توجه داشت، اول این‌که قانون اساسی رژیم در برشی از تاریخ ایران نوشته شده که نیروهای انقلابی در صحنه عمل و در جامعه اجازه فعالیت داشتند، در نتیجه ارتجاع نمی‌توانست یک طرفه و بی‌دنده و ترمز دیدگاههای خودش را تحمیل کند، از طرفی مردم ایران تجربه انقلاب مشروطه و قانون اساسی سال 1285را در کارنامه خودش داشتند که در زمان خود بسیار مترقی بود. بنابراین رژیم آخوندی مجبور بود چند مادهٴ مترقی هم از جمله تحصیل رایگان در این قانون وارد کنند چرا که اگر این کار را نمی‌کردند با سرعت بیشتری ماهیت چپاولگر خودشان را از همان ابتدا افشا می‌شد.

نکته دوم این است که آیا این قانون در عمل اجرا شده است؟ در آموزش و پرورش به هرگوشه‌ای که دست گذاشته می‌شود، ویرانی است، به‌عنوان مثال الآن مدارس ایران به 17نوع مدرسه تقسیم شده است،
این مدارس شامل «مدارس دولتی»، «غیر دولتی»، «تیزهوشان»، «نمونه دولتی»، «هیأت‌امنایی»، «تربیت بدنی»، «معارف اسلامی»، «ایثارگران»، «دانش‌آموزان استثنایی»، «بزرگسالان»، «مدارس وابسته به نهادهای مختلف»، «مدارس سماء وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی»، «مدارس شبانه روزی»، «از راه دور»، «ماندگار»، «مدارس هوشمند» و «شبانه» است.
یعنی با انواع و اقسام محدودیتها و سخت‌گیریها، مدارس دولتی را هرچه محدودتر کرده و به‌عکس مدارس غیردولتی که مراکز چاپیدن مردم هست را گسترش داده‌اند. در قانون همین حکومت هست که نباید تفاوتی بین مدارس دولتی و غیردولتی باشد، اما عملاً یک دنیا فاصله بین این دو نوع مدارس وجود دارد، هر چند که باز هم هر دو گروه از استاندارهای بین‌المللی برخوردار نیستند.
آمار دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل بنا‌ به نوشته سایت حکومتی اقتصاد ایرانی 24اردیبهشت 1383به 4میلیون نفر می‌رسد و همین آمار هم که قطعاً کمتر از واقعیت است، نشان‌ دهندهٴ این است که مردم از پس هزینه‌های تحصیل بر نمی‌آیند، یعنی تحصیل رایگان به‌معنی واقعی وجود خارجی ندارد.
تا آنجا هم که به بودجه این وزارتخانه برمی‌گردد، در سال ۱۳۹۵رقم بودجه نزدیک به ۵۱هزار میلیارد تومان بود که سهمی نزدیک به ۱۵درصد از بودجه عمومی کشور را به خود اختصاص داده است. در سال ۱۳۸۷کل بودجه آموزشی نزدیک به ۱۲هزار میلیارد تومان بوده که سهمی تقریباً ۱۳درصدی از بودجه عمومی را داشته است.
با توجه به روند تغییرات نرخ تورم و میزان رشد بودجه آموزش و پرورش، مشخص می‌شود که در بیشتر سال‌ها، میزان رشد بودجه کمتر از نرخ تورم سالانه بوده است، این یعنی کاهش قدرت خرید لوازم، تجهیزات آموزشی و کمک آموزشی در مدارس و همچنین کاهش بودجه‌های مربوط به ساخت مدارس جدید و نوسازی مدارس. البته همهٴ این اعداد و ارقامی که رژیم منتشر می‌کند منوط به این است که بودجه آموزش و پرورش 100درصد اختصاص داده شده باشد که هیچ سالی این طور نشده است. بنا‌ به گفته مقامات رژیم در این سال‌ها نرخ تحقق بودجه جاری، حوالی ۸۵درصد و نرخ تحقق بودجه عمرانی کمتر از ۶۰درصد بوده که این به این معنی است که سرانه بودجه آموزشی می‌تواند حتی کمتر از میزان محاسبه شده بر اساس قوانین بودجه باشد.
لازم به توضیح است که بودجه امور آموزشی در قوانین بودجه زیر دو عنوان هزینه‌های جاری و هزینه‌های عمرانی محاسبه و تخصیص داده می‌شود. هزینه‌های جاری شامل عناوینی مانند حقوق و دستمزد پرداختی به معلمان، استادان و کارمندان، هزینه‌های روزمره اداره سازمانها، مدارس و دانشگاهها و نیز هزینه‌های تهیه ملزومات و لوازم مصرفی می‌شود. سهم هزینه‌های جاری از بودجه عمرانی همواره بیشتر بوده یا لااقل بر روی کاغذ این طور است.
سهم بودجه عمرانی حوزه آموزش که شامل مواردی چون نوسازی و ساخت مدارس، تهیه ملزومات بادوام آموزشی و مدرن‌سازی ابزار آموزشی است، از ۱۸درصد در سال ۱۳۸۷به کمتر از ۷درصد در سال ۱۳۹۵رسیده است. اگر عدم تحقق بودجه این وزارتخانه در کنار این کاهش شدید بودجه عمرانی قرار داده شود، می‌بینیم که هیچ کار جدی برای کمیت و کیفیت آموزش در ایران آخوند زده انجام نشده است، تازه‌ این در حالی است که فرض شود که هیچ‌گونه فساد و دزدی در بودجه این وزارتخانه صورت نگرفته باشد.

بنابراین در این دستگاه، وضعیت آموزشی و دانش‌آموزان کاملاً مشخص است، کمبود فضای آموزشی و وجود مدارس نا ایمن، لاجرم کیفیت و راندمان تحصیل را پایین آورده است. البته اینها جدا از واقعیت فقری است که بسیاری از کودکان را ناچار از ترک تحصیل و راهی کوچه و خیابان برای کار کرده است.
اما آنچه به معلمان هم برمی‌گردد، این قشر زحمتکش هم از فقر و ناداری در رنج و عذابند و همین موضوع نیز باعث شده که معلمین چند شغله باشند و این به‌معنای افت کیفیت کار آنهاست.
یک مقایسه ساده با کشورهای دیگر نشان می‌دهد که معلمان ایرانی در چه وضعیتی هستند، در کشور لوکزامبورگ یک معلم کلاس هفتم به بالا با 10سال سابقه کار نزدیک به 100هزار دلار سالانه حقوق می‌گیرد، در آلمان 65هزار و 843دلار، در کانادا 63هزار و 557دلار.
یک معلم ابتدایی در لوگزامبورگ سالانه 68هزار دلار، در اسپانیا 34هزار دلار و بالاخره در ترکیه 27هزار دلار دریافتی دارد. یک معلم ابتدایی در ترکیه ماهانه 2250دلار دریافتی دارد (یعنی به پول ایران عددی نزدیک به 9میلیون تومان)
در ایران آخوند زده حقوق سالانه یک معلم 4هزار و 470دلار می‌باشد یعنی، یک ششم یک معلم ترک حقوق می‌گیرد، این در حالی است که سرمایه و ثروت ایران با این کشور قابل مقایسه نیست.

بنابراین می‌توان گفت که یکی از قربانیان اصلی نظام چپاولگر ولایت‌فقیه، دانش‌آموزان و معلمین شریف ایران‌زمین هستند، کسانی که با توجه به آینده کشور باید بیشترین حمایتها را داشته باشند.
اعتراضات گسترده و هماهنگ معلمان و بازنشستگان فرهنگی میهنمان در سالی که گذشت، از یکطرف بیانگر عمق این بی‌عدالتی و از طرف دیگر عزم جزم و ایستادگی آنها روی حقوقشان است.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/a4cff178-ad84-40f8-8f0b-de3df0a8e339"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات