سعید در سال 1338 بدنیا آمد و در جریان انقلاب ضدسلطنتی سال 57 در جستجوی گمشده خود با مجاهدین و آرمانهای آن آشنا شد و در منطقه نارمک و انجمن توحیدی رسالت فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد. جسارت و شجاعت مثال زدنی او بهمراه عشق به مردم توشه راه او برای افشای هر چه بیشتر مرتجعین بود. در جریان شمارش آرای دوره اول مجلس که مرتجعین بهطور سیستماتیک و سازماندهی شده در حال تقلب بودند و در یک مورد که صندوق رأی را به یک منزل مسکونی واقع در شمیران نو برده بودند، بهمحض اطلاع به آنجا رفت و شروع به افشاگری کرد، بهطوریکه مردم محل جمع شده و پاسداران مجبور به انتقال صندوق رأی به حوزه شدند و اما سعید را دستگیر و به مدت دو روز در بازداشت مورد ضرب و شتم قرار دادند. در حمله به ستاد مجاهدین در نارمک در خیابان شیرمرد، سعید آخرین نفر باقیمانده در ستاد بود و در لحظه حمله گله پاسداران با چنان جسارت و شهامتی با آنان برخورد کرد که آنان که به نیت دستگیری و اشغال آمده بودند با عجز و ناتوانی مجبور به آزادی وی شدند. فعالیتهای او در این دوران بسیار شکوهمند و ستودنی بود. او روز به روز به درستی راه و آرمان مجاهدین واقف میشد و بسان فولاد آبدیده میشد. آخرین ملاقاتی که با او داشتم فروردین سال 60 بود، سعید آدم دیگری شده بود، میشد عشق را در تمام وجودش دید.
سعید قهرمان در 30 خرداد سال 60 از ناحیه ران مورد اصابت گلوله قرار گرفت و دستگیر و به بیمارستان منتقل شد و با کمک مجاهد شهید علی بنانی موفق شد که از چنگ دژخیمان بگریزد. در سال 60 در خانه تیمی در محله رشید تهرانپارس به محاصره پاسداران درآمد و مجروح شد و توانست از حلقه محاصره بگریزد، اما شدت خونریزی باعث شد که نتواند به راه خود ادامه داده و دستگیر شد و در زندان اوین تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت. او حتی نام خود را به دژخیمان نداد و به گفته یکی از زندانیانی که بعدها آزاد شد سعید قهرمان را با اتو سوزاندند و شدت سوختگی به حدی بود که به نخاعش رسیده بود و او حتی در بدترین شرایط جسمی دست از تهاجم بر نمیداشت بهطوریکه پاسداران به تنهایی جرأت ورود به سلولش را نداشتند.
سعید قهرمان در اعتراض به عدم تشکیل جلسه دادگاه، جلسه دادگاهی نمایشی در سلول برگزار کرد و با صدای بلند دفاعیات خود را در دفاع از سازمان و آرمانهایش بیان کرد.
سرانجام دژخیمان سعید را در اول شهریور سال 60 بهشهادت رساندند و پیکر پاکش را در قطعه 87 بهشت زهرا به خاک رساندند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
ف. ت -آلمان.
سعید قهرمان در 30 خرداد سال 60 از ناحیه ران مورد اصابت گلوله قرار گرفت و دستگیر و به بیمارستان منتقل شد و با کمک مجاهد شهید علی بنانی موفق شد که از چنگ دژخیمان بگریزد. در سال 60 در خانه تیمی در محله رشید تهرانپارس به محاصره پاسداران درآمد و مجروح شد و توانست از حلقه محاصره بگریزد، اما شدت خونریزی باعث شد که نتواند به راه خود ادامه داده و دستگیر شد و در زندان اوین تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت. او حتی نام خود را به دژخیمان نداد و به گفته یکی از زندانیانی که بعدها آزاد شد سعید قهرمان را با اتو سوزاندند و شدت سوختگی به حدی بود که به نخاعش رسیده بود و او حتی در بدترین شرایط جسمی دست از تهاجم بر نمیداشت بهطوریکه پاسداران به تنهایی جرأت ورود به سلولش را نداشتند.
سعید قهرمان در اعتراض به عدم تشکیل جلسه دادگاه، جلسه دادگاهی نمایشی در سلول برگزار کرد و با صدای بلند دفاعیات خود را در دفاع از سازمان و آرمانهایش بیان کرد.
سرانجام دژخیمان سعید را در اول شهریور سال 60 بهشهادت رساندند و پیکر پاکش را در قطعه 87 بهشت زهرا به خاک رساندند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
ف. ت -آلمان.