میخواهم روی برف سرخ بمیرم
وقتی که قطره قطرهی خون گرمم
نازکای سپیدش را شیار میزند
میخواهم راست در آن بنگرم
با لبخندی
به سوی خورشید فردا
که خواهد تابید
وقتی که قطره قطرهی خون گرمم
نازکای سپیدش را شیار میزند
میخواهم راست در آن بنگرم
با لبخندی
به سوی خورشید فردا
که خواهد تابید
در آسمان میهن اسیرم
میخواهم روی برف سرخ بمیرم
میخواهم روی برف سرخ بمیرم
میخواهم روی برف سرخ بمیرم
وقتی که آخرین نسیم زمان
بر گونههایم سرد میگذرد
با حس خوشایندی از سوزشی ناپایدار
بر تنی مجروح
وآتشی جاودان از عشق
در قلبی که تکضربههای بیرمقش
آخرین نت موسیقیای حیاتم را
مینویسد
بر صفحات یادها
با نشانی از زیتون و ستاره و داس
بر کنارهی تصویرم
میخواهم
روی برف سرخ بمیرم
الف. مهر.
وقتی که آخرین نسیم زمان
بر گونههایم سرد میگذرد
با حس خوشایندی از سوزشی ناپایدار
بر تنی مجروح
وآتشی جاودان از عشق
در قلبی که تکضربههای بیرمقش
آخرین نت موسیقیای حیاتم را
مینویسد
بر صفحات یادها
با نشانی از زیتون و ستاره و داس
بر کنارهی تصویرم
میخواهم
روی برف سرخ بمیرم
الف. مهر.