728 x 90

-

«گلریزان» - دکتر محمد قرائی

-

دکتر محمد قرایی
دکتر محمد قرایی
در تقدير از شور همدلي ايراني در همياري با سيمای آزادی

به شاعران نیازی نیست
آن‌گاه که
شور همدلی غوغا می‌کند
و
هر کلام، شعریست
به نسیم نیازی نیست
وقتی
نفسها
این‌چنین عطر عشق می‌پراکنند.
به آفتاب چه حاجت؟
وقتی
محبت این‌چنین آتش می‌پراکند؟
به ابر نیازی نیست
وقتی چشم از شور دوستی گریه‌اش می‌گیرد.
منتظر بهار بودم
که گلهایی را تماشا کنم
اما گلریزانی را دیدم
تنها در صداهایی که به گوش می‌رسید.
و گوشهایم، «می دید»
دلم «می دوید»
و قلبم زیبایی را «می نوشید».
و از خود پرسیدم
دیگراز چه چیز بیشتر می‌توان لذت برد؟
وقتی که صدای انسان می‌تواند
پیاپی شرابهای شیرین در جان تو بریزد
و جام نگاه،
دیگر از چه چیز می‌تواند پر شود
وقتی تماشا بیداد می‌کند
در آن شور همدلیها
من چه چیزها که نشنیدم
پیام حکیمی
بر زبان کودکی روان می‌شد
و سرود چریکی
بر کلام مادری.
شهیدان
با دستهای زندگان
به کمک شتافته بودند
پیرمردان سوگند وفاداری می‌خوردند
و مرگی بر دار
هزاران میلاد زندگی به ارمغان می‌آورد
سعدی را صداکن
زیرا سخن از بهاری که دلها آفریدند
گلستان دیگری بود
که تمامش نمی‌توانم کرد
پس به آخرین بیت آخرین فصل این گلستان گوش کن:
من کینه را دیدم
که در پای محبت
از شرم میگریست.
و از دلهای جانیان بیزاری میجست».
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/666b55e4-8b2c-41b7-98f5-537045b40f85"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات