یکی از خبرهایی که این روزها در صدر اخبار بیشتر خبرگزاریهاست، تحولات سوریه و بهویژه مذاکراتی است که قرار است از روز شنبه در لوزان سوئیس برگزار بشود. بهویژه این گفتگوها از این جهت اهمیت دارد که آمریکا که چند روز پیش گفتگو با روسیه بر سر سوریه را متوقف کرده بود، دوباره این گفتگو را از سر گرفته است.
اگر نگاهی به تحولات سوریه بکنیم، طی روزهای گذشته، جان کری چندبار اعلام کرده بود که اگر روسیه به قرارهایی که در رابطه با حلب وجود دارد پایبند نباشد، گفتگوهای مستقیم با روسیه را متوقف میکند. که در عمل و با ادامه بمباران وحشیانهٴ حلب، آمریکا روز 12مهر اعلام کرد این گفتگوها را متوقف کرد. توقف گفتگوها معنایش این بود که در نقطهیی هیچکدام از دو طرف حاضر نشدند از خواستها و منافعشان کوتاه بیایند و امتیاز جدی بدهند. حالا که قرار شده دوباره دو طرف به گفتگو بشینند، باز بهمعنی این است که یکی از این دو طرف حاضر شده امتیاز بدهد و در این مورد قول و قراری در جریان بوده است.
اما به واقع کدام طرف کوتاه آمده است؟
طبعا هنوز دقیق نمیشود گفت. اما بهطور قانونمند آمریکا نمیتواند کوتاه بیاید. چون آمریکا بود که گفتگوها با روسیه را متوقف کرد و روسیه خواستار چنین چیزی نبود و حتی ابراز تأسف کرد. پس وقتی آمریکا مذاکرات را قطع کرده، یعنی او بوده که این صحنه را چیده و قاعدتاً نمیتواند یکباره، یک عقبنشینی جدی بکند و بدون اینکه روسیه کوتاه آمده باشد، دوباره وارد گفتگو بشود. از طرف دیگر، قانون تعادل قوا هم میگوید بین آمریکا و روسیه، این روسیه هست که در نهایت باید کوتاه بیاید.
ممکن است که این سؤال پیش بیاید که حالا که روسیه از نظر نظامی در سوریه دست بالا را دارد، چرا با توجه به چنین وضعیتی، کوتاه بیاید؟
آری، از نظر نظامی درست است. اما قانون تعادلقوا شامل یک مجموعهیی از عوامل است که بعد نظامی، تنها یک وجه آن است. در تعادلقوا باید بعد اقتصادی و جهانی را هم در نظر گرفت. که بهویژه در زمینه اقتصادی، روسیه خودش بحران جدی دارد. مثلاً روز 19مهر روزنامه حکومتی دنیای اقتصاد نوشت: «امروز اقتصاد روسیه به فاز بدتر سقوط کرده است. فروپاشی قیمت نفت در کنار تحریمهای اقتصادی، بهطور قابل توجهی باعث اختلال در رشد اقتصادی این کشور شده است... روسیه از سوی بانک جهانی بهعنوان کشوری تلقی شده که آیندهای تیره و تار دارد».
حالا با توجه به اینکه به باور بیشتر صاحبنظران، روسیه منافع بلندمدت استراتژیک در سوریه ندارد، علت این همه اصرارش برای باقی ماندن در سوریه چه میتواند باشد؟
واقعیت این است که روسیه مثل رژیم در سوریه عمق استراتژیک یا به عبارت دیگر منافع ندارد. روسیه زیر فشارهای تحریمهای اقتصادی غرب، داستان اوکراین و قیمت نفت قرار دارد و میدانیم که بیش از 50 درصد درآمد روسیه از نفت است و با کاهش جدی قیمت نفت، برای اینکه اهرمی در دست داشته باشد که با آن بتواند با غرب وارد چالش بشود و سر همین موضوعات امتیاز بگیرد، از دعوت رژیم استقبال کرد و وارد سوریه شد. اما حضورش تا جایی است که برایش منفعت داشته باشد. اگر به آن نقطه هم برسد، اصلاً ابایی ندارد که رژیم و اسد را قربانی و پشت او را خالی کند. حالا چرا حضورش را ادامه میدهد؟ چون میخواهد به نقطهای برسد که بیشترین امتیازگیری را داشته باشد. حالا اینکه بعد از قطع گفتگوها توسط آمریکا، این نقطه رسیده یا نه؟ چیزی است که طی روزهای آینده روشن میشود.
شنبه 24مهر گفتگوها در ژنو شروع میشود، ولی به واقع تا چه حد میتوان به این گفتگوها امید داشت؟
تردیدی نیست که عوامل نامتعین زیادی در مسأله سوریه وجود دارد. تنها و تنها یک چیز است که میشود رویش پا سفت کرد. مقاومت و ایستادگی مردم حلب و رزمندگانش.
واقعیت این است که تا امروز هم پایداری آنها بوده که غرب و کشورهای منطقه را به نقطهای رسانده که بهطور عام از آنها حمایت کنند. وگرنه، مثلاً اگر آنها حلب را تسلیم میکردند، اصلاً صحنه امروز این نبود و غرب هم به رژیم و اسد میدان بسیار بیشتری میداد. الآن هم تنها اهرم جدی که صحنه را به نفع مردم سوریه میچرخاند، ایستادگی و مقاومت مردم و ارتش آزادی سوریه هست که اگر ادامه داشته باشد، حتماً که در صحنهٴ سیاسی، به دستاوردهای بسیار بیشتری خواهند رسید و این مهمترین عامل تعیینکننده معادلهٴ سوریه و تجربه مکرر مقاومت سرفراز مردم ایران است.
اگر نگاهی به تحولات سوریه بکنیم، طی روزهای گذشته، جان کری چندبار اعلام کرده بود که اگر روسیه به قرارهایی که در رابطه با حلب وجود دارد پایبند نباشد، گفتگوهای مستقیم با روسیه را متوقف میکند. که در عمل و با ادامه بمباران وحشیانهٴ حلب، آمریکا روز 12مهر اعلام کرد این گفتگوها را متوقف کرد. توقف گفتگوها معنایش این بود که در نقطهیی هیچکدام از دو طرف حاضر نشدند از خواستها و منافعشان کوتاه بیایند و امتیاز جدی بدهند. حالا که قرار شده دوباره دو طرف به گفتگو بشینند، باز بهمعنی این است که یکی از این دو طرف حاضر شده امتیاز بدهد و در این مورد قول و قراری در جریان بوده است.
اما به واقع کدام طرف کوتاه آمده است؟
طبعا هنوز دقیق نمیشود گفت. اما بهطور قانونمند آمریکا نمیتواند کوتاه بیاید. چون آمریکا بود که گفتگوها با روسیه را متوقف کرد و روسیه خواستار چنین چیزی نبود و حتی ابراز تأسف کرد. پس وقتی آمریکا مذاکرات را قطع کرده، یعنی او بوده که این صحنه را چیده و قاعدتاً نمیتواند یکباره، یک عقبنشینی جدی بکند و بدون اینکه روسیه کوتاه آمده باشد، دوباره وارد گفتگو بشود. از طرف دیگر، قانون تعادل قوا هم میگوید بین آمریکا و روسیه، این روسیه هست که در نهایت باید کوتاه بیاید.
ممکن است که این سؤال پیش بیاید که حالا که روسیه از نظر نظامی در سوریه دست بالا را دارد، چرا با توجه به چنین وضعیتی، کوتاه بیاید؟
آری، از نظر نظامی درست است. اما قانون تعادلقوا شامل یک مجموعهیی از عوامل است که بعد نظامی، تنها یک وجه آن است. در تعادلقوا باید بعد اقتصادی و جهانی را هم در نظر گرفت. که بهویژه در زمینه اقتصادی، روسیه خودش بحران جدی دارد. مثلاً روز 19مهر روزنامه حکومتی دنیای اقتصاد نوشت: «امروز اقتصاد روسیه به فاز بدتر سقوط کرده است. فروپاشی قیمت نفت در کنار تحریمهای اقتصادی، بهطور قابل توجهی باعث اختلال در رشد اقتصادی این کشور شده است... روسیه از سوی بانک جهانی بهعنوان کشوری تلقی شده که آیندهای تیره و تار دارد».
حالا با توجه به اینکه به باور بیشتر صاحبنظران، روسیه منافع بلندمدت استراتژیک در سوریه ندارد، علت این همه اصرارش برای باقی ماندن در سوریه چه میتواند باشد؟
واقعیت این است که روسیه مثل رژیم در سوریه عمق استراتژیک یا به عبارت دیگر منافع ندارد. روسیه زیر فشارهای تحریمهای اقتصادی غرب، داستان اوکراین و قیمت نفت قرار دارد و میدانیم که بیش از 50 درصد درآمد روسیه از نفت است و با کاهش جدی قیمت نفت، برای اینکه اهرمی در دست داشته باشد که با آن بتواند با غرب وارد چالش بشود و سر همین موضوعات امتیاز بگیرد، از دعوت رژیم استقبال کرد و وارد سوریه شد. اما حضورش تا جایی است که برایش منفعت داشته باشد. اگر به آن نقطه هم برسد، اصلاً ابایی ندارد که رژیم و اسد را قربانی و پشت او را خالی کند. حالا چرا حضورش را ادامه میدهد؟ چون میخواهد به نقطهای برسد که بیشترین امتیازگیری را داشته باشد. حالا اینکه بعد از قطع گفتگوها توسط آمریکا، این نقطه رسیده یا نه؟ چیزی است که طی روزهای آینده روشن میشود.
شنبه 24مهر گفتگوها در ژنو شروع میشود، ولی به واقع تا چه حد میتوان به این گفتگوها امید داشت؟
تردیدی نیست که عوامل نامتعین زیادی در مسأله سوریه وجود دارد. تنها و تنها یک چیز است که میشود رویش پا سفت کرد. مقاومت و ایستادگی مردم حلب و رزمندگانش.
واقعیت این است که تا امروز هم پایداری آنها بوده که غرب و کشورهای منطقه را به نقطهای رسانده که بهطور عام از آنها حمایت کنند. وگرنه، مثلاً اگر آنها حلب را تسلیم میکردند، اصلاً صحنه امروز این نبود و غرب هم به رژیم و اسد میدان بسیار بیشتری میداد. الآن هم تنها اهرم جدی که صحنه را به نفع مردم سوریه میچرخاند، ایستادگی و مقاومت مردم و ارتش آزادی سوریه هست که اگر ادامه داشته باشد، حتماً که در صحنهٴ سیاسی، به دستاوردهای بسیار بیشتری خواهند رسید و این مهمترین عامل تعیینکننده معادلهٴ سوریه و تجربه مکرر مقاومت سرفراز مردم ایران است.